فهرست مطالب

نشریه راهبردهای مدیریت در نظام سلامت
سال هفتم شماره 4 (پیاپی 26، زمستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1402/03/03
  • تعداد عناوین: 9
|
  • گلی ارجی*، سمیرا علیرضایی صفحه 301

    مسیولیت پذیری و پاسخگویی اجتماعی « إنا عرضنا الامانه علی السماوات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الإنسان إنه کان ظلوما جهولا » "ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند ولی انسان آن را برداشت راستی او ستمگری نادان بود."  (سوره مبارکه احزاب ، آیه 72) آیه شریفه فوق بیان می دارد که "ازجمله ویژگی های اخلاقی انسان ها، مسیولیت پذیری و پاسخگویی می باشد." موضوع مسیولیت پذیری و پاسخگویی در دیدگاه امام علی (ع) نیز از اهمیت و جایگاهی بس والا برخوردار است. آن حضرت بارها در سخنان و نامه های خود، بدین امر اشاره کرده اند. امیر مومنان علی (ع) می فرمایند: مدیریت امانتی است که باید در حفظ آن کوشا بوده و در برابر آن پاسخگو بود. این پاسخگویی بیانگر وفاداری به تعهد و مسیولیتی است که پذیرفته اید؛ بنابراین بر پایه نظریه های امر الهی، اخلاق وابسته به خداوند است. خداوند خاستگاه هنجارها، تعهدات و مسیولیت های اخلاقی انسان است. معیار مسیولیت، فرمان یا اراده خداوند است. افعال انسان هیچ اقتضایی به خوبی و بدی ندارند. معیار داوری های اخلاق درباره مسیولیت های انسان ها نسبت به یکدیگر به یک اصل واحد برمی گردد و آن هم تطابق یا عدم تطابق بر اراده یا امر الهی است. راه کشف مسیولیت های انسان نیز اطلاع از نهی و تجویز خداوند است. مسیولیت پذیری از چنان اهمیتی برخوردار است که در بسیاری از تفاسیر از امانت الهی، به همان تعهد و قبول مسیولیت یادشده است و علت اینکه این امانت عظیم، به انسان سپرده شده این بود که او این قابلیت را داشت و می توانست ولایت الهی را پذیرا گردد؛ یعنی در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لایزال سیر کند؛ بنابراین اگر آموزه های قرآن کریم را از جهت برخورد آفریدگار هستی با انسان ها موردبررسی قرار دهیم، متوجه تاکیدات آن بر مفاهیمی همچون تعهد، پاسخگویی و مسیولیت پذیری خواهیم شد. خداوند متعال در سطحی گسترده تر بر لزوم توجه به مسیولیت ها به میزان ویژگی مسیولیت پذیری افراد و سپردن مسیولیت ها بر این اساس تاکید نموده است. بنابراین با تدبر در احادیث و آیات قران کریم روشن می گردد که پاسخگویی اجتماعی انسان ها در جامعه از طریق تلاش برای رفع نیازهای یکدیگر موضوعی حایز اهمیت بوده و ضرورت پرداختن به امر پاسخگویی اجتماعی بخصوص در حوزه سلامت جهت رفع نیازهای بهداشتی درمانی جامعه از اهمیتی چشمگیر برخوردار می باشد. ازاین رو تغییر در برنامه های آموزش پزشکی بر مبنای پاسخگویی به نیازهای جامعه ضروری بوده به نحوی که توانمندی های فارغ التحصیلان در شناسایی مشکلات بهداشتی درمانی جامعه و نحوه انجام مراقبت و حفظ سلامت مردم افزایش یابد.

    کلیدواژگان: سوره، احزاب، آیه 72
  • طاهره سلطانی* صفحات 302-305

    نقطه عطف توجه کاربردی به علم ارتقاء سلامت، مربوط به کنفرانس بین المللی اتاوا می باشد که منجر به تدوین منشور اتاوا شد و تا به امروز به عنوان راهنمایی کاربردی برای ارتقاء برنامه های سلامت می باشد و بر این موضوع تاکید دارد که سلامت افراد جدا از محیط زندگی روزانه آن ها نبوده و تحت تاثیر محیطی است که افراد در آن کار، فعالیت، تفریح و زندگی می کنند (1). ایجاد ایده هایی چون شهرها، مدارس و بیمارستان های ارتقادهنده سلامت از نتایج آن بود (2). ارکان منشور اتاوا شامل ایجاد سیاست عمومی سلامت محور، توسعه محیط های حامی سلامت، تقویت اقدامات جامعه در خصوص سلامت، توسعه مهارت های فردی و بازنگری در ارایه خدمات سلامت بود و چنانچه در مورد توسعه یا ارتقاء وضعیت سلامت جامعه به این ارکان توجه شود، به سادگی می توان، پیشرفت وضعیت سلامت جامعه را مشاهده نمود (3). بیمارستان ها به عنوان مهم ترین مراکز ارایه دهنده خدمات سلامت، در جهت بازنگری ارایه خدمات موردتوجه این منشور هستند و نقش مهمی در ارتقاء سلامت، پیشگیری از بیماری و ارایه خدمات توان بخشی دارند. با توجه به شیوع روزافزون بیماری های مرتبط با سبک زندگی و بیماری های مزمن ناشی از سالمندی جمعیت، ضرورت دارد تا بیمارستان ها جهت ارتقاء سلامت بیماران و کارکنان خود بر روی استراتژی های ارتقاء سلامت تمرکز کنند (4). در این دیدگاه، تغییر نگرش به نقش بیمارستان، علاوه بر خدمات درمانی، به ارایه خدمات پیشگیری و ارتقاء سلامت برای بیماران، کارکنان، مراجعان و کلیه آحاد جامعه تاکید شده است و رسالت خود را به سمت نگرش سلامت محور تغییر داده است (3). چنین بیمارستان هایی علاوه بر تامین خدمات پرستاری و پزشکی جامع و باکیفیت، ساختار و فرهنگ سازمان یافته ای در جهت ارتقاء سلامت ازجمله در نظر گرفتن نقش های فعال و مشارکتی بیماران و تمامی کارکنان ایجاد می کنند و خود نیز به عنوان یک محیط فیزیکی ارتقادهنده سلامت، به طور فعال با جامعه خود مشارکت می کنند (5). با توجه به گستره مداخلات احتمالی ارتقاء سلامت در بیمارستان ها، بیمارستان های ارتقا دهنده سلامت بر 4 بعد تمرکز دارند: اولین بعد، توجه به سلامت بیمار است که در این راستا استفاده از مدل های آموزش بهداشت جهت توانمند کردن بیماران حایز اهمیت است. مدل اعتقاد بهداشتی مدلی است که تناسب بسیار خوبی برای برنامه های مبتنی بر سلامت دارد و بر این فرض استوار می باشد که رفتار پیشگیری کننده مبتنی بر اعتقادات شخصی شامل آسیب پذیری شخص نسبت به بیماری، تاثیر وقوع بیماری بر زندگی فرد و تاثیر اقدامات بهداشتی در کاهش حساسیت و شدت بیماری است. دومین بعد؛ تمرکز بر پرسنل و کارکنان، به عنوان یک محیط حامی سلامت با تاکید بر اصلاح مهارت های ارتباطی بین بیمار و پرستار می باشد،  لذا با توجه به کاربرد روش های مختلف و اجرای دوره های آموزشی مستقیم و غیرمستقیم و به روز ارتباطی و استفاده از مدل برنامه ریزی شده یا بزنف (BASNEF) در آموزش بهداشت می توان علاوه برافزایش مهارت های موردنیاز پرسنل، سواد سلامت جامعه را تا حد زیادی ارتقاء داد (6). سومین بعد، فراهم سازی زمینه های تغییر مدیریت کیفیت می باشد. استقرار استانداردهای ارتقاء سلامت در بیمارستان ها منجر به افزایش کارایی بیمارستان، افزایش رضایت و کیفیت زندگی بیماران و کارکنان، کاهش بستری های مکرر، کاهش مدت اقامت بیماران در بیمارستان، کاهش هزینه های درمان و بهبود سبک زندگی می شود. چهارمین بعد؛ تمرکز بر محیط بیمارستان است. منظور از عوامل محیطی کلیه عوامل اجتماعی، فرهنگی و فیزیکی می باشد (7). جهت افزایش مدیریت کیفیت بیمارستان ها، به استانداردهای ارتقاء سلامت نیاز است. که این استانداردها علاوه بر اجرای ارتقاء سلامت، ارزیابی و نظارت مستمر بر بهبود کیفیت را نیز تسهیل خواهند کرد. و عمدتا به تمرکز بر بیماران، کارکنان و مدیریت سازمان به منظور سهولت استفاده از آن ها در برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی ارتقاء سلامت در بیمارستان ها تاکید دارند و به عنوان ابزاری برای خودارزیابی بیمارستان های درحال توسعه، و مشوقی برای آن ها جهت ارتقاء خدمات سلامت خود می باشد (4).  پنج استاندارد ارتقاء سلامت بیمارستان ها شامل سیاست مدیریت، استاندارد ارزیابی بیمار، استاندارد اطلاع رسانی و مداخلات، استاندارد ارتقاء محیط کار سالم و استاندارد تداوم و همکاری می باشد. سیاست مدیریت: خط مشی به عنوان بخشی از سیستم بهبود کیفیت باهدف بهبود نتایج سلامت با تمرکز بر بیماران، خانواده های آن ها و کارکنان اجرا می شود. و بخش جدایی ناپذیر از سیستم مدیریت کیفیت می باشد. استاندارد ارزیابی بیمار: سازمان تضمین می کند که متخصصان سلامت در مشارکت با بیماران به طور سیستماتیک، نیازهای بیماران را برای ارتقاء سلامت، پیشگیری و توانبخشی ارزیابی می کنند و هدف آن حمایت از درمان بیمار، بهبود پیش آگاهی، ارتقاء سلامت و رفاه بیماران است (2). استاندارد اطلاع رسانی و مداخلات: سازمان، اطلاعاتی را در مورد عوامل مهم بیماری یا وضعیت سلامت به بیماران ارایه می دهد و مداخلاتی را جهت ارتقاء سلامت در تمامی مراحل سیر بیماری، ایجاد می کند. بیمار از عوامل موثر بر سلامتی خود مطلع می شود و با مشارکت او، برنامه ای برای فعالیت های مربوط به ارتقاء سلامت طراحی می گردد.  استاندارد ارتقاء محیط کار سالم: مسیول بهداشت محیط، کنترل عفونت و بهداشت حرفه ای طی بازدید های خود از بخش های بستری از سالم بودن واحد بستری جهت بستری بیماران، اطمینان حاصل می کنند (8). استاندارد تداوم و همکاری: بیمارستان ها لازم است برنامه هایی را جهت تبادل اطلاعات با سازمان های مرتبط مانند کلینیک های تخصصی، تغذیه، ترک اعتیاد، فیزیوتراپی و غیره درزمینه ی ارتقاء سلامت تدوین و لیستی از سازمان های همکار و نحوه همکاری با آن ها را تهیه کنند و بیماران را در جریان این همکاری قرار دهند (4). لذا به کارگیری متخصصان ارتقاء سلامت، جهت نهادینه کردن مفهوم ارتقاء سلامت در بیمارستان ها می تواند کارگشا باشد.

    کلیدواژگان: ارتقاء سلامت، بیمارستانها، استانداردها
  • سید علی صالحی کوچه باغی، مریم رحمتی*، داود کیاکجوری صفحات 306-321
    زمینه

    با توجه به اهداف عالیه سازمانی، یکی از مهم ترین وظایف سازمان ها، برانگیختن کارکنان به عنوان سرمایه های راهبردی سازمان می باشد. پدیده بی حسی سازمانی یکی از اصلی ترین چالش ها در سال های اخیر بوده است و ناظر به وضعیتی است که در آن کارمندان سازمان نسبت به محیط سازمانی خود بی انگیزه شده اند. بر این اساس، پژوهش حاضر باهدف توسعه مقیاس بی حسی سازمانی در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.

    روش پژوهش:

     پژوهش حاضر به صورت ترکیبی در سال 1400 انجام شد. بخش کیفی پژوهش با استفاده از رویکرد داده بنیاد با 21 نفر از خبرگان انتخاب شده از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی و مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد؛ و بخش کمی با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی و نرم افزار Smart PLS3 صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق در بخش کمی، کلیه مدیران سازمان هلال احمر شهر تهران به تعداد 110 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی و بر اساس فرمول کوکران، 85 مورد می باشد که جهت اطمینان بیشتر و کاهش خطای نمونه گیری 90 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته بی حسی سازمانی برآمده از مدل تحقیق، شامل 34 گویه در قالب طیف 5 گانه لیکرت استفاده گردید. سنجش پایایی پرسشنامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی و سنجش روایی به روش روایی سازه انجام شد که بر اساس نتایج، هر دو، مورد تایید قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    در بخش کیفی پس از 3 مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، مدل پژوهش شامل 6 مقوله اصلی (مقوله محوری، شرایط علی، شرایط مداخله گر، شرایط زمینه ای، راهبردها و پیامدهای بی حسی سازمانی) و 29 مقوله فرعی ارایه گردید. نتایج بخش کمی نشان داد که شرایط علی با مقدار معنی داری (0/001) و ضریب مسیر (0/725) بر مقوله محوری و شرایط مداخله گر با مقدار معنی داری (0/003) و ضریب مسیر (0/221)، شرایط زمینه ای با مقدار معنی داری (0/002) و ضریب مسیر (0/410) و مقوله محوری با مقدار معنی داری (0/023) و ضریب مسیر (0/334) بر راهبردها تاثیر مثبت و معنی داری داشتند. همچنین راهبردها با مقدار معنی داری (0/001) و ضریب مسیر (0/347) بر پیامدهای فردی و سازمانی بی حسی در جمعیت هلال احمر تهران تاثیر مثبت و معنی داری می گذارند.

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان می دهد مدل ارایه شده در این پژوهش، مدل مناسبی جهت شناخت و آگاهی مدیران درزمینه ی مفاهیم و مقوله های تاثیرگذار بر بی حسی سازمانی می باشد؛ بنابراین به مدیران جمیعت هلال احمر پیشنهاد می شود از مدل ارایه شده در این پژوهش برای به حداقل رساندن پدیده بی حسی سازمانی و افزایش بهره وری کارکنان استفاده نمایند.

    کلیدواژگان: بی حسی سازمانی، رویکرد آمیخته، نظریه داده بنیاد، مدل سازی معادلات ساختاری
  • مهدی حسنی، حسن ابوالقاسم گرجی، اسعد رعنایی*، سروه رضائی، نورالدین نیک نام صفحات 322-333

    زمینه و هدف:

     فرهنگ ایمنی پایه و قسمت غالب ایمنی بیمار بوده و به عنوان محور اصلی برنامه های ارتقای ایمنی و کیفیت خدمات در نظر گرفته می شود؛ هدف این مطالعه تبیین چالش های فرهنگ ایمنی در مراکز آموزشی درمانی ایران با رویکرد کیفی بود.

    روش پژوهش:

     این پژوهش از نوع رویکرد تحلیل محتوای کیفی قراردادی در سال 1400 انجام گرفت. جامعه موردمطالعه افرادی بودند که سابقه 5 سال مراقبت از بیماران یا کار در واحد ایمنی بیمار و کنترل کیفیت در مراکز آموزشی درمانی وابسته به یکی از دانشگاه های علوم پزشکی تهران را داشتند. با نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند و انجام مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند با 25 مشارکت کننده، داده های مطالعه به اشباع رسید. برای تحلیل داده ها از رویکرد گرانهیم و لاندمن و جهت استحکام پژوهش از معیارهای گوبا و لینکلن استفاده شد. فرایند کدگذاری و تحلیل داده های پژوهش هم زمان انجام گرفت؛ در پایان، مقولات و زیرمقولات استخراج شده، توسط مصاحبه شوندگان تایید گردید. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار MaxQDA 10 انجام گرفت.

    یافته ها

    با تحلیل مصاحبه ها 331 کد، 7 مقوله و 20 زیرمقوله استخراج شد. کم گزارش دهی خطاها، ضعف فرهنگ عدم سرزنش، مسایل مربوط به کارکنان، درک پایین از ایمنی بیمار، ضعف حمایت مدیریت از ایمنی بیمار، ضعف کار تیمی بین واحدها و فقدان ارتباطات باز سازمانی، مقولات اصلی یافت شده و مهم ترین چالش های فرهنگ ایمنی در مراکز آموزشی درمانی بودند.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش، تدوین برنامه های مدون و مستمر آموزشی، تقویت کار تیمی و ارتباطات و اتخاذ رویکردی جامع جهت افزایش حضور همه اعضای تیم درمان در فرایند گزارش دهی، تحلیل و اجرای برنامه های پیشگیری از خطا، از الزامات بهبود و ارتقای فرهنگ ایمنی و کیفیت خدمت رسانی به بیماران هستند.

    کلیدواژگان: ایمنی، فرهنگ ایمنی، بیمارستان آموزشی، مطالعه کیفی
  • حسین لیوانی، علی فرهادی محلی*، علیرضا معطوفی صفحات 334-346
    زمینه و هدف

    گردشگری پزشکی به عنوان صنعتی ارز آور در دنیا رقابت فزاینده کشورها را برای جذب حداکثری گردشگران در پی داشته است. با توجه به رقابت فزاینده ی بین المللی در این حوزه، به منظور بهره برداری مناسب از قابلیت های استان گلستان، این پژوهش باهدف واکاوی و تبیین ابعاد و مولفه های پیش برنده و بازدارنده ی اجرای خط مشی های گردشگری پزشکی در استان گلستان انجام شد.

    روش پژوهش:

     این تحقیق با استفاده از روش کیفی مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد در سال 1399 انجام شد. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته استفاده شد. جامعه پژوهش شامل صاحب نظرانی از مدیران و اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی و بیمارستان های دولتی و خصوصی، مدیران و مسیولان اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری، صاحبان شرکت های مسافرتی، پزشکان و پرستاران با حداقل 5 سال سابقه کار مرتبط درزمینه ی گردشگری پزشکی بود. نمونه گیری به شکل هدفمند انجام گردید و تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت که درنهایت با 13 نفر مصاحبه به عمل آمد. تحلیل داده ها نیز هم زمان با گردآوری داده ها از طریق کدگذاری باز، محوری، انتخابی و با استفاده از نرم افزارMaxQDA 2020 صورت گرفت.

    یافته ها

    یافته های پژوهش حاضر نشان داد که عوامل پیش برنده و بازدارنده ی اجرای خط مشی های گردشگری پزشکی در استان گلستان در قالب 263 کد، 65 مفهوم، 9 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی شامل جاذبه های اقلیمی و زیست محیطی، معماری سازمان، نظام خط مشی گذاری، ظرفیت سازی و کیفیت خدمات و مدیریت استراتژیک طبقه بندی شدند.

    نتیجه گیری

    خط مشی گذاران گردشگری پزشکی استان گلستان با استفاده از نتایج حاصل از این تحقیق می توانند با پیش بینی ابزار اجرای مناسب در فرایند خط مشی گذاری در جهت توسعه ی گردشگری پزشکی، افزایش درآمد و توسعه کسب وکار در استان گلستان اقدام نمایند.

    کلیدواژگان: واکاوی، پیش برنده، بازدارنده، اجرای خط مشی، گردشگری پزشکی، نظریه داده بنیاد
  • مهدی کبیری نائینی*، محترم السادات حسینی، زینب الهی صفحات 347-355
    زمینه و هدف

    با توجه به تاثیر انگیزه کارکنان بر کمیت و کیفیت عملکرد آن ها، لازم است متغیرهای تقویت کننده و تضعیف کننده انگیزه موردتوجه مدیران قرار گیرد. حمایت اجتماعی به معنی احساس پذیرفته شدن از سوی جامعه و ارج نهادن به خدمات کارکنان از سوی مردم می باشد که تاثیر بسزایی در کاهش تنش های شغلی و ارتقاء انگیزه کارکنان دارد. استرس شغلی پدیده ای است که کارکنان در شرایط مواجهه با انتظارات فراتر از ظرفیت شناخته شده خود گرفتار آن می شوند که به صورت تاثیرات فیزیولوژیک، روان شناختی و رفتاری بروز می کند. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر حمایت اجتماعی بر انگیزه کارکنان با نقش میانجی استرس شغلی در بخش سلامت و درمان یزد بود.

    روش پژوهش: 

    مطالعه حاضر به صورت مقطعی در نیمه دوم سال 1400 انجام گردید. جامعه آن را کارکنان بخش سلامت و درمان شهر یزد تشکیل دادند. حجم نمونه 346 نفر با استفاده از فرمول کوکران محاسبه گردید و روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. داده های موردنیاز به وسیله 3 پرسشنامه استاندارد: هاینس و همکاران، پری و کارناواق و همکاران جمع آوری شد. روایی همگرا، واگرا، محتوایی و ضریب پایایی ترکیبی پرسشنامه با نظر اساتید رشته مدیریت و صاحب نظران بخش سلامت و درمان یزد تایید؛ و با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، همسانی درونی آن مورد تایید قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS 20 و AMOS 18 استفاده شد.

    یافته ها

    3 فرضیه پژوهش از طریق آزمون مسیر و مدل معادلات ساختاری تایید شدند. یافته ها نشان داد، حمایت اجتماعی با مقدار بحرانی (3/163) و ضریب مسیر (0/85) بر انگیزه کارکنان اثر مثبت و معنی داری (0/002 = p) دارد. حمایت اجتماعی با مقدار بحرانی (2/996 -) و ضریب مسیر (0/17 -) بر استرس شغلی اثر منفی و معنی داری (0/042 = p) دارد، همچنین استرس شغلی با مقدار بحرانی (2/308 -) و ضریب مسیر (0/28 -) بر انگیزه کارکنان اثر منفی و معنی داری (0/001 = p) می گذارد. درنهایت، استرس شغلی با آماره آزمون (2/12) در مسیر این دو متغیر نقش میانجی را ایفا می کرد.

    نتیجه گیری

    با گسترده تر شدن حمایت اجتماعی، سلامت روانی و انگیزه شغلی افراد افزایش یافته و درنهایت موجب کاهش عوامل مرتبط با استرس خواهد شد.

    کلیدواژگان: حمایت اجتماعی، سلامت، استرس شغلی، انگیزه
  • روح الله میرجلیلی، حسین کاظمی*، ملیکه بهشتی فر صفحات 356-368
    زمینه و هدف

    ارتباط خوب و سالم بین پزشک و بیمار و پرسنل درمانی، سنگ زیربنای مراقبت های خوب پزشکی است و مهارت های ارتباطی نقش بسیار مهمی در رضایت بیماران و درمان آنان دارد. هدف این پژوهش، کاوش پدیده ارتباط گریزی پزشکان در بیمارستان های دولتی شهر یزد با استفاده از روش پدیدارشناسی بود.

    روش پژوهش:

     این پژوهش، از نوع کیفی و با استفاده از روش پدیدار شناسی از دی ماه سال 1400 تا مردادماه سال 1401 انجام شد. محل انجام مطالعه 2 بیمارستان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد در نظر گرفته شد. جامعه آماری شامل پزشکان عمومی و متخصص بیمارستان های دولتی شهر یزد بودند. از بین این پزشکان تعداد 12 نفر که سابقه کار بالای 11 سال و تمایل به همکاری با محقق داشتند با استفاده از روش گزینشی و هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. گردآوری داده های تحقیق با استفاده از مصاحبه صورت گرفت. برای روایی و پایایی پژوهش از معیار های لینکن و گوبا استفاده شد؛ و داده ها به وسیله نرم افزار NVIVO 11 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که الگوی ارتباط گریزی پزشکان از 11 تم فرعی: عوامل روان شناختی، عوامل خانوادگی، فقدان مهارت، اختلال اطلاعاتی، چالش های مربوط به بیمار، چالش های مربوط به همکاران، چالش های مربوط به حرفه پزشکی، محیط بیمارستان، آسیب اجتماعی، عوامل اعتقادی و عوامل مذهبی تشکیل شده است. این 11 تم فرعی در قالب 5 تم اصلی: دلایل محیطی، فردی، ارتباطی، فرهنگی و شغلی دسته بندی شدند.

    نتیجه گیری: 

    برقراری رابطه مناسب بین بیمار و پزشک، جزء اساسی یک مراقبت پزشکی باکیفیت است. بهبود این رابطه باعث پایبندی بیشتر بیمار به درمان، رضایت بیشتر وی از تیم درمانی و کاهش خطاهای پزشکی و شکایات می شود.

    کلیدواژگان: پزشک، ارتباط، ارتباط گریزی، بیمارستان های دولتی
  • مهدی حدادزاده*، عالیه السادات متولیان بافقی صفحات 369-379
    زمینه و هدف

    عملکرد یک سازمان به وسیله فعالیت های سایر اعضای زنجیره تامین، تحت تاثیر قرار می گیرد. مسیله کلیدی در یک زنجیره تامین، مدیریت و کنترل هماهنگ تمامی این فعالیت ها است که این مهم در سایه یکپارچگی مناسب زنجیره تامین حاصل می گردد. ازاین رو این مطالعه باهدف بررسی تاثیر یکپارچگی داخلی و خارجی بر عملکرد بیمارستان با نقش متغیر میانجی ارزش افزوده زنجیره تامین در بیمارستان حضرت ولیعصر بافق انجام شد.

    روش پژوهش:

     پژوهش مقطعی حاضر با رویکرد معادلات ساختاری در سال 1400 انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان بیمارستان حضرت ولیعصر بافق به تعداد 250 نفر بود که بر اساس فرمول کوکران تعداد 163 نفر به صورت تصادفی انتخاب گردید. ابزار گرداوری داده ها شامل پرسشنامه های ارزش افزوده زنجیره تامین، یکپارچگی داخلی، یکپارچگی خارجی و عملکرد بود. روایی ابزارها با استفاده از روایی همگرا و واگرا و پایایی با استفاده از آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی و تایید شد. جهت تحلیل داده ها از الگوی معادلات ساختاری و نرم افزار LISREL 8 استفاده شد.

    یافته ها: 

    یافته ها نشان داد یکپارچگی داخلی با مقدار معنی دار (1/925) و ضریب مسیر (0/177) بر عملکرد تاثیر نداشته است و یکپارچگی خارجی با مقدار معنی دار (5/670) و ضریب مسیر (0/446) تاثیر مثبت و معنی دار داشته است. همچنین یکپارچگی داخلی با مقدار معنی دار (2/281) و ضریب مسیر (0/265) و یکپارچگی خارجی با مقدار معنی دار (5/586) و ضریب مسیر (0/495) بر ارزش افزوده زنجیره تامین تاثیر مثبت و معنی دار داشته است. ارزش افزوده زنجیره تامین با مقدار معنی دار (2/315) و ضریب مسیر (0/231) بر عملکرد تاثیر مثبت و معنی دار داشته است. همچنین ارزش افزوده زنجیره تامین، نقش میانجی بین یکپارچگی و عملکرد را تبیین می کند. کیفیت مدل نهایی پژوهش با شاخص برازش کلی مدل (0/38) از برازش مناسب برخوردار بود.

    نتیجه گیری: 

    یافته های این مطالعه نشان داد که یکپارچگی خارجی هم بر عملکرد و هم بر ارزش افزوده زنجیره تامین تاثیر معنی دار دارد. ولی یکپارچگی داخلی فقط بر ارزش افزوده زنجیره تامین اثرگذار است. همچنین مشخص شد که هماهنگی های بین بخشی یکی از پارامترهای مهم بهبود عملکرد بیمارستان می باشد. با توجه به نتایج این تحقیق پیشنهاد می شود کلیه فعالیت های داخلی بیمارستان بر اساس یک برنامه مدون انجام گیرد و تمرکز خاص بر ارزش افزوده زنجیره تامین به عنوان یکی از استراتژی های بیمارستان لحاظ شود.

    کلیدواژگان: ارزش افزوده زنجیره تامین، یکپارچگی خارجی، یکپارچگی داخلی، عملکرد
  • فرزین باقری شیخانگفشه، حجت الله فراهانی*، علی فتحی آشتیانی صفحات 380-391
    زمینه و هدف

    همه گیری کووید-19 پیامدهای روان شناختی زیادی برای بیماران مبتلابه کمردرد مزمن به همراه داشت. پژوهش حاضر باهدف اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجانی و پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلابه کمردرد مزمن دارای اضطراب کووید-19 انجام شد.

    روش پژوهش: 

    روش پژوهش حاضر نیمه تجربی و طرح آن به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلابه کمردرد مزمن شهر تهران در سال 1400 بود. نمونه موردمطالعه شامل 30 بیمار مبتلابه کمر درد که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار گردآوری شامل پرسشنامه های اضطراب کووید-19 (علی پور و همکاران (1398))، تنظیم هیجان (گراس و جان (2003)) و پریشانی روان شناختی (لاویبوند و لاویبوند (1995)) بود. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند ولی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار)، نرمالیتی (آزمون شاپیرو-ویلک)، تحلیل کوواریانس چند متغیره، آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری در متن مانکووا و آزمون های لوین، باکس و خی دو بارتلت در سطح معنی داری 0/05 توسط نرم افزار SPSS 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت معنی داری باعث افزایش تنظیم هیجان (ارزیابی مجدد و سرکوبی) و کاهش پریشانی روان شناختی (افسردگی، اضطراب و استرس) در بیماران مبتلابه کمردرد مزمن دارای اضطراب کووید-19 شده است (0/05 > p).

    نتیجه گیری:

     بر اساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گیری کرد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانسته است باعث کاهش مشکلات روان شناختی بیماران دارای کمردرد مزمن دارای اضطراب کووید-19 شود. بدین منظور پیشنهاد می شود کارگاه و برنامه هایی توسط روان شناسان و متخصصان درد برای بیماران دارای کمردرد مزمن برگزار شود.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تنظیم هیجانی، پریشانی روان شناختی، کمردرد مزمن، اضطراب کووید-19
|
  • Goli Arji*, Samira Alirezaei Page 301
  • Tahere Soltani* Pages 302-305

    The epidemiologic transition has caused the hospitals to focus on health promotion strategies in order to improve the health of their patients and staff. It is one of the reasons that justify institutionalizing the concept of prevention and health promotion among all hospital personnel, empowering patients and interacting with society. It is possible to use this high capacity with lowest cost and introduce the concept of improving the health of hospitals into their organizational culture.

    Keywords: Health promotion, Hospitals, Standards
  • Seyed Ali Salehi Koocheh Baghi, Maryam Rahmaty*, Davood Kia Kojouri Pages 306-321
    Background

    Considering the high goals of an organization, one of the most important tasks of organizations is to motivate employees as the strategic assets of the organization. The phenomenon of organizational insentience has been one of the main challenges in recent years and refers to a situation in which employees of the organization are not motivated toward their organizational environment. Accordingly, the present study aims to develop the scale of organizational insentience in the Red Crescent Society of the Islamic Republic of Iran.

    Methods

    The present study was conducted through a mixed method in 2022. The qualitative part has been done using the grounded theory approach and based on semi-structured and in-depth interviews with 21 experts selected through purposive and snowball samplings. Furthermore, the quantitative part has been done by the structural equations modeling with partial least squares approach and Smart PLS3 software. The statistical population of the research in the quantitative part included all the executives (110 people) of the Tehran Red Crescent Organization. With a random sampling method based on Cochran formula, 85 people were selected, and for further confidence and reducing the sampling error, 90 individuals were selected for the sample. To collect data in a quantitative part, the researcher-made questionnaire regarding organizational insentience derived from the research model was used. It included 34 items in the form of a 5-point Likert scale. The reliability of the questionnaire was assessed through Cronbach's alpha coefficient, and combined reliability and validity were assessed through the construct validity method, both of which were confirmed based on the results.

    Results

    In the qualitative part, after 3 stages of open, central and selective coding, the research model including 6 main categories (central category; causal, intervening, and background conditions; strategies and consequences of organizational insentience) and 29 sub-categories were presented. The results of the quantitative part showed that causal conditions with a significant value of (0.001) and path coefficient of (0.725) had a significant and positive effect on the central category, and intervening conditions with a significant value of (0.003) and path coefficient of (0.221), background conditions with a significant value of (0.002) and path coefficient of (0.410) and central category with a significant value of (0.023) and path coefficient of (0.334) had a positive and significant effect on strategies. Moreover, strategies with a significant value of (0.001) and path coefficient of (0.347) had a positive and significant effect on the individual and organizational consequences of insentience in Tehran Red Crescent population.

    Conclusion

    The results demonstrated that the model presented in this study was a suitable model for knowledge and awareness of managers in the field of concepts and categories affecting organizational insentience. Therefore, it is recommended that the managers of the Red Crescent Society use the model presented in this study to minimize the phenomenon of organizational insentience and increase employees' productivity.

    Keywords: Organizational insentience, Mixed-Method approach, Grounded theory, Structural equation modeling
  • Mahdi Hasani, Hasan Abolghasem Gorji, Asaad Ranaei*, Srva Rezaee, Noureddin Niknam Pages 322-333
    Background

    Safety culture is the basis and dominant part of patient's safety, and is considered as the main axis of safety promotion programs and service quality. The purpose of this study was to explain the challenges of safety culture in Iranian educational centers with a qualitative approach.

    Methods

    This study was a contractual qualitative content analysis which conducted in 1400. The study population consisted of people who had 5 years of experience in taking care patient or working in the patient's safety and quality control unit in teaching and medical centers affiliated to Tehran University of Medical Sciences. Study data were saturated by purposeful snowball sampling and in-depth and semi-structured interviews with 25 participants. “Granheim and Landman approaches” and “Goba and Lincoln criteria” were used to analyze the data and solidify the research. The process of coding and analyzing research data was performed simultaneously; Finally, the extracted categories and subcategories were confirmed by the interviewees. MaxQDA 10 was used to analyze data.

    Results

    By analyzing the interviews, 331 codes, 7 categories and 20 subcategories were extracted. Lack of reporting errors, poor culture regarding no-blame, staffing issues, low understanding of patient safety, poor management support for patient safety, poor teamwork between units, and lack of open organizational communication were the main categories found and the most important challenges of safety culture in teaching and medical hospitals.

    Conclusion

    According to the findings of the research, developing codified and continuous educational programs, strengthening teamwork and communication, adopting a comprehensive approach to increase the presence of all members of the treatment team in the process of reporting, and analyzing and implementing error prevention programs are among the requirements for improving and promoting the safety culture and quality of service to patients.

    Keywords: Safety, Safety culture, Teaching hospital, Qualitative study
  • Hossein Livani, Ali Farhadi Mahalli*, Alireza Matoufi Pages 334-346
    Background

    Medical tourism as a money-making industry in the world has led to the increasing competition of countries to attract the maximum number of tourists. Considering the growing international competition in this field, in order to properly utilize the capabilities of Golestan province, this research was conducted with the aim of analysis and explaining the dimensions and components that promote and hinder the implementation of medical tourism policies in Golestan province.

    Methods

    This research was conducted using the qualitative method based on the Grounded theory in 2020. Data collection was conducted through in-depth and semi-structured interviews. The research population included experts such as managers and faculty members of the university of medical sciences and public and private hospitals, managers and officials of the General Office of Cultural Heritage and Tourism, and travel agencies, doctors and nurses with at least 5 years of relevant work experience and expertise in the field of medical tourism. Purposive sampling was done and continued until data saturation. Finally, 13 people were interviewed. Data analysis was done simultaneously with data collection through Open, Axial and Selective coding and MaxQDA 2020 software.

    Results

    The findings of the present study showed that the promoting and hindering factors for the implementation of medical tourism policies in Golestan province were categorized in the form of 263 codes, 65 concepts, 9 subcategories and 5 main categories. They consisted of climatic and environmental attractions, organizational architecture, policymaking system, capacity development and service quality and strategic management.

    Conclusion

    Using the results of this study, the policymakers of medical tourism in Golestan province can predict the appropriate implementation instrument regarding the policy-making process to develop medical tourism, income and business in Golestan province.

    Keywords: Analysis, Promoting, Hindering, Policy implementation, Medical tourism, Grounded theory
  • Mehdi Kabiri Naeini*, Mohtaram sadat Hosseini, Zeynab Elahi Pages 347-355
    Background

    Considering the impact of employees' motivation on the quantity and quality of their performance, it is necessary that managers pay attention to the variables which strengthen and weaken motivation. Social support means being accepted by society and appreciating the employees' services by people, which can be effective in reducing job stress and tensions and improving employees' motivation. Occupational stress is a phenomenon in which employees are caught when facing expectations beyond their known capacity. It manifests itself in the form of physiological, psychological and behavioral effects. The aim of this article is to examine the effect of social support on the motivation of health sector employees with the mediating role of job stress in the health and treatment sector of Yazd.

    Methods

    The present cross-sectional study was conducted on the employees of the health and treatment in Yazd in 2021. Using Cronbach's alpha formula, 346 employees were selected by simple random method. The required data were collected by 3 standard questionnaires: Haynes et al, Perry and Karnavaq et al. The convergent, divergent, and content validity and the composite reliability coefficient of the questionnaire were confirmed by the opinion of management professors and experts of Yazd health and treatment department. Using Cronbach's alpha test, its internal consistency was confirmed. In order to analyze data, descriptive statistics and structural equation model and
    SPSS 20 and AMOS 18 software were used.

    Results

    3 research hypotheses were confirmed through the path test and structural equation model. The findings showed that social support with the critical value of (3.163) and path coefficient of (0.85) had a positive and significant effect on employees' motivation (p = 0.002). Social support had a negative and significant effect (p = 0/042) on job stress with the critical value of (- 2.996) and path coefficient of (- 0.17). Job stress also had a negative and significant effect (p = 0.001) on employees' motivation with a critical value of (- 2.308) and the path coefficient of (- 0.28). Finally, job stress played a mediating role regarding the test statistic (2.12) in the path of these 2 variables.

    Conclusion

     As the coverage of social support increases, mental health and occupational motivation of each individual improve, and finally, stress-related factors will be reduced.

    Keywords: Social support, Health, Job stress, Motivation
  • Rohollah Mirjalili, Hossein Kazemi*, Malike Beheshti Far Pages 356-368
    Background

    A good and healthy communication between the physician and patient and the therapeutic staff is the basis of good medical care, and communication skills play an important role in patient's satisfaction and their treatment. The aim of this study was to explore the physicians' communication in public hospitals of Yazd city using phenomenological methods.

    Methods

    This qualitative research was conducted using the phenomenology method from January 2021 to August 2022. The location of the study was 2 hospitals affiliated to Shahid Sadoughi University of Yazd. The statistical population included general practitioners and specialists from the government hospitals of Yazd city. Among these doctors, 12 people who had a working experience of more than 11 years and were willing to cooperate with the researcher were selected as the sample using a selective and purposive method. Data were collected through interviews. Lincoln and Guba criteria were used to assess validity and reliability of the research, and these data were analyzed by NVIVO 11 software.

    Results

    Results demonstrated that physicians' communication pattern consisted of 11 sub-themes: psychological factors; family factors; lack of skills; information disorders; challenges related to patients, colleagues, and medical profession; hospital environment; social harm; and religious factors. These sub-themes were categorized into five main themes: environmental, individual, communicative, cultural, and professional aspects.

    Conclusion

    Establishing a proper relationship between the patient and physician is the essential component of a high quality medical care. Improving this relationship will cause patient's more commitment to the treatment, more satisfaction with the medical team, and less medical errors and complaints.

    Keywords: Physician, Communication, Communication apprehension, Government hospitals
  • Mehdi Haddadzade*, Alie Sadat Motevalian Bafghi Pages 369-379
    Background

    The performance of an organization is affected by activities of other supply chain members. The key issue in a supply chain is the coordinated management and control of all these activities, which is achieved through proper integration of the supply chain. Therefore, this study was conducted with the aim of investigating the effect of internal and external integration on the performance of hospital with the mediating role of added value of the supply chain in Hazrat Valiasr Bafaq Hospital.

    Methods

    The current cross-sectional research was conducted with the structural equation approach in 1400. The statistical population included all the employees (250 people) of Hazrat Waliasr Bafaq Hospital, 163 of whom were randomly selected based on Cochran's formula. Data collection tools included value added questionnaires of supply chain, internal integration, external integration and performance. The validity of the instruments was investigated and confirmed using convergent and divergent validity, and reliability was studied using Cronbach's alpha and composite reliability. The structural equations model and SPSS 24 and LISREL 8 software were used to analyze the data.

    Results

    Findings showed that internal integration with a significant value of 1.925 and path coefficient = 0.177 does not affect performance, and external integration with a significant value of 5.670 and path coefficient = 0.446 had a positive and significant effect on performance. Moreover, internal integration with a significant value of 2.281 and path coefficient = 0.265, and external integration with a significant value of 5.586 and path coefficient = 0.495 had a significant positive effect on the added value of the supply chain. The added value of the supply chain had a positive and significant effect on performance with a significant value of 2.315 and path coefficient = 0.231. In addition, the added value of the supply chain explains the mediating role between integration and performance. The quality of the final model of the research had a good fit with the overall model fit index (0.38).

    Conclusion

    The findings of this study showed that External integration has a significant effect on both the performance and supply chain value addition. But internal integration only affects supply chain value addition. It was also found that interdepartmental coordination is one of the important parameters for improving hospital performance. According to the results of this research, it is suggested that all the internal activities of the hospital be carried out based on a written program. Moreover, a special focus on the added value of the supply chain should be included as one of the hospital's strategies.

    Keywords: Supply chain value addition, External integration, Internal integration, Performance
  • Farzin Bagheri Sheykhangafshe, Hojjatollah Farahani*, Ali Fathi-Ashtiani Pages 380-391
    Background

    The COVID-19 pandemic brought many psychological consequences for patients with chronic low back pain. The present study aimed to assess the effectiveness of acceptance and commitment therapy on emotional regulation and psychological distress in patients with chronic low back pain and COVID-19 anxiety.

    Methods

    This was a semi-experimental study with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population included patients with chronic low back pain in Tehran in 2021. The study sample included 30 patients with chronic low back pain who were selected using the convenience sampling method and were randomly assigned in to two experimental and control groups. The collection tools included COVID-19 anxiety (Alipour et al (2020)), emotional regulation (Gross and John (2003)), and psychological distress (Lovibond and Lovibond (1995)) questionnaires. The experimental group received 8 ninety-minute sessions of therapy based on acceptance and commitment, but the control group did not receive any intervention.Research data were analyzed using descriptive statistics (mean and standard deviation), normality (Shapiro-Wilk test), multivariate covariance analysis, univariate covariance analysis test in Mancova text, and Levene's, Box's and Bartlett's chi-square tests at a significance level of 0.05 through SPSS 24 software.

    Results

    The results of the present study showed that acceptance and commitment therapy has significantly increased emotion regulation (reevaluation and suppression) and reduced psychological distress (depression, anxiety, and stress) in patients suffering from chronic low back pain and COVID-19 anxiety (p > 0.05).

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that acceptance and commitment therapy has been able to reduce the psychological problems of patients with chronic low back pain and COVID-19 anxiety. For this purpose, it is suggested to hold workshops and develop programs by psychologists and pain specialists for patients with chronic low back pain.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Emotional regulation, Psychological distress, Chronic back pain, COVID-19 anxiety