فهرست مطالب

فصلنامه تحقیقات غلات
سال دوازدهم شماره 3 (پاییز 1401)

  • تاریخ انتشار: 1402/06/19
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مرصاد قناعتی گیل پردسری، مسعود اصفهانی*، علی اعلمی صفحات 225-240
    مقدمه

    برنج از غلات با ارزش و راهبردی است که نقش مهمی در تامین امنیت غذایی بیش از 50 درصد از مردم دنیا دارد. روش های جدید تولید برنج نیازمند عملیات مدیریتی پایدار هستند. نقش نیتروژن به عنوان یک عنصر کلیدی تعیین کننده برای رسیدن به عملکرد مطلوب، ضروری است و مپیکوات کلراید نیز به عنوان یک تنظیم کننده مصنوعی رشد، یکی از ابزارهای مدیریتی مهم در کاهش خسارت تنش ها و برای غلبه بسیاری از مشکلات زراعی از جمله خوابیدگی بوته است که باعث کاهش فاصله میانگره ها در ساقه اصلی و پنجه ها می شود. هدف از اجرای این آزمایش، بررسی اثر کود نیتروژن و مپیکوات کلراید بر عملکرد، اجزای عملکرد و شاخص های مقاومت به خوابیدگی بوته در برنج بود.

    مواد و روش ها

    به منظور بررسی اثر مقادیر کود نیتروژن و محلول پاشی ماده کندکننده رشد مپیکوات کلراید بر شاخص های مقاومت به خوابیدگی بوته، عملکرد و اجزای عملکرد دانه برنج رقم هاشمی، آزمایشی به صورت فاکتوریل برپایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در بهار سال 1399 در مزرعه آزمایشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان گیلان در روستای کشل ورزل شهرستان رشت، استان گیلان اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل مپیکوات کلراید در چهار سطح (بدون محلول پاشی، محلول پاشی در مرحله حداکثر پنجه زنی، محلول پاشی در مرحله آغاز طویل شدن ساقه، محلول پاشی در مراحل حداکثر پنجه زنی+ آغاز طویل شدن ساقه) و نیتروژن (از منبع کود اوره) در سه سطح (13 کیلوگرم در هکتار، 5/32 کیلوگرم در هکتار، 52 کیلوگرم در هکتار) بود. صفات مورد مطالعه نیز شامل ویژگی های مورفولوژیک (گشتاور خمشی میانگره ها) مرتبط با خوابیدگی میانگره های سوم و چهارم، مقاومت به شکستگی در نقطه میانی میانگره های سوم و چهارم، شاخص خوابیدگی بوته، عملکرد دانه، تعداد خوشه در بوته، تعداد کل دانه در خوشه، تعداد دانه پر و پوک در خوشه و وزن هزار دانه بود.

    یافته های تحقیق

    نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد دانه (3999 کیلوگرم در هکتار) در تیمار محلول پاشی مپیکوات کلراید در مرحله حداکثر پنجه زنی و مصرف 52 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و کم ترین عملکرد دانه (2169 کیلوگرم در هکتار) در تیمار بدون محلول پاشی و مصرف 13 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دست آمد. بیش ترین تعداد خوشه در بوته، تعداد دانه و دانه پر در خوشه در تیمار محلول پاشی مپیکوات کلراید در مرحله حداکثر پنجه زنی و مصرف 52 کیلوگرم نیتروژن در هکتار ثبت شد. کم ترین تعداد خوشه در بوته و تعداد دانه پر در خوشه در تیمار محلول پاشی مپیکوات کلراید در تیمار طویل شدن ساقه و مصرف 13 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دست آمد. بیش ترین گشتاور خمشی میانگره سوم و چهارم (به ترتیب 1563 و 9/1663 گرم در سانتی متر) مربوط به تیمار محلول پاشی مپیکوات کلراید در مرحله حداکثر پنجه زنی و در تیمارهای کودی نیز بیش ترین گشتاور خمشی میانگره سوم و چهارم (به ترتیب1521 و 6/1581 گرم در سانتی متر) در تیمار 5/32 کیلوگرم نیتروژن در هکتار حاصل شد. بیش ترین ضخامت میانگره سوم (13/2 میلی متر)، در تیمار محلو ل پاشی در مرحله حداکثر پنجه زنی و مصرف 52 کیلوگرم نیتروژن در هکتار ثبت شد.

    نتیجه گیری

    محلول پاشی تنظیم کننده های رشد گیاهی و مصرف بهینه کود شیمیایی نیتروژن در برنج، ضمن جلوگیری از کاهش عملکرد، می تواند به بهبود مقاومت به خوابیدگی بوته کمک کند. با توجه به نتایج این پژوهش و مقایسه تیمارهای آزمایشی، به نظر می رسد که مصرف 52 کیلوگرم در هکتار نیتروژن همراه با محلول پاشی مپیکوات کلراید در مرحله حداکثر پنجه زنی، مناسب ترین تیمار برای برنج رقم هاشمی به منظور تولید حداکثر عملکرد دانه و بهبود مقاومت به خوابیدگی بوته در شرایط آب و هوایی رشت باشد.

    کلیدواژگان: تغذیه، کندکننده رشد، گشتاور خمشی، مرحله پنجه زنی، مرحله طویل شدن ساقه، میانگره
  • فاطمه باوندپوری*، عزت الله فرشادفر، محسن فرشادفر صفحات 241-261
    مقدمه

    گندم یکی از اصلی ترین گیاهان زراعی جهان است و تنش خشکی نیز از عمده ترین عوامل محیطی کاهش محصولات کشاورزی است. ارزیابی تنوع ژنتیکی در فعالیت های به نژادی، پایه اصلی پیشرفت و دست یابی به خودکفایی در بخش کشاورزی است. این آزمایش به منظور بررسی ارتباط نشانگرهای ریزماهواره، با نواحی ژنومی کنترل کننده عملکرد، صفات فیزیولوژیک و فنولوژیک در 23 توده و دو رقم گندم نان و همچنین ارزیابی تنوع ژنتیکی جمعیت مورد مطالعه از نظر عملکرد، صفات فیزیولوژیک، فنولوژیک و نشانگرهای ریزماهواره تحت شرایط دیم و آبیاری انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش در سال زراعی 96-1395 در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار تحت دو شرایط دیم و آبیاری نرمال در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه رازی اجرا شد. صفات اندازه گیری شده شامل عملکرد دانه، 15 صفت فیزیولوژیک و 6 صفت فنولوژیک بودند. به منظور ارزیابی مولکولی ژنوتیپ های مورد مطالعه از 20 جفت نشانگر ریزماهواره استفاده شد. DNA ژنومی از گیاهچه های دو تا سه هفته ای حاصل از کشت بذرها با روش CTAB تغییر یافته و به صورت بالک استخراج شد. جهت تعیین کیفیت و کمیت DNA ژنومی استخراج شده از روش الکتروفورز ژل آگارز 8/0 درصد استفاده شد. در نهایت رابطه بین نشانگرهای ریزماهواره، عملکرد، صفات فیزیولوژیک و فنولوژیک در شرایط دیم و آبیاری با استفاده از تجزیه رگرسیون گام به گام توسط نرم افزار SPSS23 بررسی شد.

    یافته های تحقیق

    تجزیه واریانس نشان داد که اختلاف معنی داری بین توده ها برای بیشتر صفات مورد مطالعه وجود داشت. در ارزیابی تنوع ژنتیکی توده ها با استفاده از 20 جفت نشانگر ریزماهواره، 16 ترکیب آغازگری چندشکلی مناسبی داشتند. آغازگرهای XCFD168-2D، XGWM350-7D و XGWM136-1A مناسب ترین آغازگرها برای گندم در مطالعات بعدی معرفی شدند. نتایج تجزیه ارتباطی به وسیله رگرسیون گام به گام نشان داد در هر دو شرایط دیم و آبیاری، نشانگرهای XGWM350 (a3) و XGWM334 (a1) در مورد صفات فیزیولوژیک و نشانگرهای XGWM642 (a1)، XGWM350 (a1) و XCFD168 (a1) در مورد صفات فنولوژیک مشترک بودند. نشانگر XGWM410 (a1) در مورد عملکرد، صفات فیزیولوژیک و فنولوژیک در هر دو شرایط؛ نشانگر XGWM265 (a1) در مورد عملکرد و صفات فیزیولوژیک در شرایط آبیاری و صفات فنولوژیک در هر دو شرایط؛ نشانگر XGWM124 (a2) در مورد عملکرد و برخی صفات فیزیولوژیک در شرایط دیم و صفات فنولوژیک در هر دو شرایط؛ نشانگر XGWM165 (a1) در مورد صفات فیزیولوژیک و فنولوژیک در شرایط دیم و نشانگر XGWM577 (a2) در مورد عملکرد دانه و صفات فیزیولوژیک در شرایط آبیاری و برخی صفات فنولوژیک در شرایط دیم به طور مشترک دارای ارتباط بودند. در ضمن بیشترین نشانگرهای مثبت در شرایط دیم مربوط به صفت سرعت پر شدن دانه و در شرایط آبیاری به ترتیب مربوط به صفات عملکرد دانه، کارایی مصرف آب، سرعت پر شدن دانه، محتوی آب نسبی برگ و روز تا رسیدگی فیزیولوژیک می باشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به ارزیابی تنوع ژنتیکی، آغازگرهای XCFD168-2D، XGWM350-7D و XGWM136-1A، مناسب ترین آغازگرها برای گندم در مطالعات بعدی معرفی می شوند. نتایج تجزیه ارتباطی نیز نشان داد که بیش تر نشانگرهای تولیدی توسط آغازگرهای مورد استفاده در این پژوهش دارای ارتباط معنی دار بالایی با صفات مورد مطالعه بودند. با استفاده از این آغازگرها که توانایی تکثیر مکان های ژنی آگاهی بخش را دارند، می توان گیاهان را در مرحله گیاهچه ای غربالگری کرد. از طرف دیگر، آغازگرهای ریزماهواره پیوسته با صفات، در برنامه های اصلاحی گزینش به کمک نشانگر به منظور شناسایی والدین مناسب جهت تهیه جمعیت های نقشه یابی و تولید ارقام جدید پیشنهاد می شوند.

    کلیدواژگان: تجزیه ارتباطی، مرفوفیزیولوژیک، نشانگر آگاهی بخش، Triticum aestivum L
  • فاطمه صابر، رسول اصغری زکریا*، ناصر زارع، سلیم فرزانه صفحات 263-279
    مقدمه

    گندم دوروم (Triticum turgidum L. var. durum) یا گندم سخت، دومین گونه زراعی مهم گندم است. از آنجایی که گندم دوروم عمدتا در شرایط دیم در ناحیه مدیترانه کشت می شود، عملکرد آن شدیدا تحت تاثیر تنش های غیرزیستی به ویژه خشکی و شوری قرار می گیرد. تنش شوری باعث ایجاد تنش اسمزی می شود و تعادل یونی سلول و فرآیندهای فیزیولوژیک گیاه مانند جوانه زنی بذر و رشد گیاهچه را مختل می کند. این مطالعه به منظور شناسایی ژنوتیپ های متحمل به شوری گندم دوروم در مرحله جوانه زنی با استفاده از شاخص های گزینش چند صفتی مانند شاخص فاصله ژنوتیپ- ایدیوتیپ چند صفتی (MGIDI) و شاخص گزینش ژنوتیپ ایده آل (IGSI) انجام شد.

    مواد و روش ها

    مواد گیاهی این تحقیق، 50 ژنوتیپ مختلف گندم دوروم بود که از نظر تحمل به شوری در مرحله جوانه زنی مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. برای ایجاد تنش شوری نیز از نمک کلرید سدیم در سه سطح شامل غلظت های صفر (شاهد)، 150 میلی مولار (تقریبا معادل 15 دسی زیمنس بر متر) و 300 میلی مولار (تقریبا معادل 30 دسی زیمنس بر متر) استفاده شد. به منظور ارزیابی تحمل به شوری ژنوتیپ ها، ابتدا شاخص های کمی تحمل به تنش بر اساس وزن خشک ریشه چه و ساقه چه در شرایط بدون تنش (Yp) و در میانگین سطوح شوری (Ys) برای هر ژنوتیپ محاسبه شد. سپس شاخص MGIDI با توجه نتایج تحلیل عاملی و بر مبنای نمرات عاملی دو عامل اول (با مقادیر ویژه بیش تر از یک) محاسبه شد. شاخص IGSI نیز با در نظر گرفتن تمامی شاخص های تحمل به تنش برای هر یک از ژنوتیپ های مورد مطالعه محاسبه شد.

    یافته های تحقیق

    نتایج تحلیل عاملی بر اساس تجزیه به مولفه های اصلی نشان داد که دو عامل اول با مقادیر ویژه بیش تر از یک 6/99 درصد از واریانس کل را تبیین کردند. محاسبه شاخص MGIDI برای هر یک از ژنوتیپ های مورد مطالعه بر اساس نمرات عاملی نشان داد که در میانگین شرایط تنش شوری، ژنوتیپ های 6، 23، 5، 30، 34، 29، 31، 2، 10، 39، 13، 9، 47، 12، 52، 48 و 1 با داشتن مقادیر کم تر شاخص MGIDI (بین 90/0 تا 50/2) و مقادیر بالاتر شاخص IGSI (بین 65/0تا 80/0) بهترین ژنوتیپ ها از نظر تحمل به شوری بودند. در مقابل، ژنوتیپ های 46، 43، 19، 26، 4، 15، 42، 38، 11 و 37 که دارای مقادیر IGSI پایین تر و MGIDI بالاتر بودند و به عنوان ژنوتیپ های ضعیف و حساس به شوری در نظر گرفته شدند. ضریب تبیین (R2) بین این دو شاخص برای همه ژنوتیپ ها 92 درصد بود که نشان دهنده همبستگی بالای بین این دو شاخص و انتخاب ژنوتیپ های یکسان بود.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تنوع ژنتیکی قابل توجهی در بین ژنوتیپ های گندم دوروم مورد مطالعه از نظر تحمل به شوری در مرحله جوانه زنی وجود داشت که می توان از آن در برنامه های اصلاحی این گیاه زراعی ارزشمند استفاده کرد. همچنین شاخص های IGSI و MGIDI در شناسایی ژنوتیپ های برتر بر اساس تمامی شاخص های تحمل به تنش موثر بودند. بنابراین، از این شاخص ها می توان برای گزینش ژنوتیپ های متحمل به شوری بر اساس صفات مختلف در برنامه های اصلاحی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: تحلیل عاملی، تنش شوری، ریشه چه، ساقه چه، شاخص های تحمل به تنش
  • ابراهیم سوری لکی*، سید حسن مرعشی، وحید جوکارفرد صفحات 281-295
    مقدمه

    ذرت یکی از مهم ترین منابع تآمین انرژی در تغذیه طیور، دام و همچنین انسان و ماده خام تولیدات صنعتی و غذایی است. این گیاه زراعی ارزشمند از نظر تولید جهانی بعد از گندم و برنج در رتبه سوم دنیا قرار دارد. از آن جایی که آگاهی از میزان تنوع ژنتیکی در مجموعه ژرم پلاسم و تعیین روابط ژنتیکی بین مواد اصلاحی، اولین و اصلی ترین مرحله در پژوهش های به نژادی است، از این رو شناسایی لاین های با پتانسیل ژنتیکی مناسب و تنوع بالا یکی از اهداف به نژادگران گیاهی جهت تهیه و معرفی ارقام جدید می باشد. هدف از این پژوهش، بررسی میزان تنوع ژنتیکی 18 لاین اینبرد ذرت با استفاده از نشانگرهای ریزماهواره (SSR)، ارزیابی کارآیی نشانگرها و معرفی مناسب ترین آنها در تعیین تنوع ژنتیکی لاین های ذرت بود.

    مواد و روش ها

    مواد گیاهی این تحقیق شامل 18 لاین اینبرد ذرت تهیه شده از مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان خراسان رضوی بود. استخراج DNA به روش CTAB از نمونه های برگی تازه و جوان پس از رسیدن گیاهچه ها به مرحله سه برگی انجام شد. واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) در حجم نهایی 10 میکرولیتر انجام و جهت مشاهده قطعات تکثیرشده، از الکتروفورز افقی روی ژل های آگارز سه درصد و نیز از الکتروفورز عمودی روی ژل های پلی آکریل آمید شش درصد استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا قطعات تکثیرشده (نوارها) روی ژل ها، ارزش گذاری و کمی شدند، به این ترتیب که اعداد یک و صفر به ترتیب برای وجود و عدم وجود هر نوار در هر یک از لاین های ذرت در نظر گرفته شد. سپس جهت ارزیابی تنوع ژنتیکی، شاخص های مختلف تنوع از جمله تعداد آلل موثر، محتوای اطلاعات چندشکلی و تنوع ژنی نیی با استفاده از نرم افزار POPGEN برآورد و مناسب ترین نشانگرها معرفی شدند. برای گروه بندی لاین های ذرت مورد مطالعه نیز تجزیه خوشه ای و تجزیه به مختصات اصلی انجام و نمودارهای مربوطه با استفاده از نرم افزار2.0  NTSYSpc رسم شدند.

    یافته های تحقیق

    ارزیابی تنوع ژنتیکی لاین های ذرت بر اساس نشانگرهای ریزماهواره نشان داد که 20 نشانگر ریزماهواره استفاده شده در این پژوهش در مجموع 81 مکان قابل امتیازدهی تولید کردند که اندازه آنها در محدوده 200-65 جفت باز متغییر بود. متوسط تعداد آلل موثر، محتوای اطلاعات چندشکلی و تنوع ژنی نیی به ترتیب 05/2، 71/0 و 62/0 محاسبه شد و نشان داد که تنوع قابل توجهی بین لاین های مورد مطالعه وجود داشت. بررسی محتوای اطلاعات چندشکلی (PIC) نشان داد که نشانگرهای استفاده شده در این پژوهش دارای PIC بسیار متغیر از 28/0 (برای نشانگر Phi024) تا 91/0 (برای نشانگر Phi038) با میانگین 71/0 بودند. تجزیه خوشه ای به روش UPGMA با استفاده از ضریب تشابه جاکارد، 18 لاین اینبرد ذرت را در سه خوشه متمایز به ترتیب با تعداد 1، 6 و 11 لاین گروه بندی کرد. تجزیه واریانس مولکولی بر اساس سه گروه حاصل از تجزیه خوشه ای نیز نشان داد که 11 درصد از تنوع کل در بین گروه ها و 89 درصد در درون گروه ها وجود داشت. نتایج حاصل از تجزیه به مختصات اصلی و گروه بندی لاین ها بر اساس بای پلات حاصل از دو بردار اول و دوم، گروه بندی حاصل از تجزیه خوشه ای را مورد تایید قرار داد.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تنوع ژنتیکی قابل توجهی در بین لاین های ذرت مورد مطالعه وجود داشت که از این تنوع می توان در برنامه های به نژادی استفاده کرد. همچنین، نشانگرهای ریزماهواره (SSR) توانایی تشخیص تنوع و تفکیک ژنوتیپ های ذرت را از یکدیگر دارند. ارزیابی شاخص های مختلف تنوع برای نشانگرهای مطالعه شده در این تحقیق نشان داد که نشانگرهایPhi034 ، Phi038،Phi076 ، Phi084 و Phi092 نشانگرهای بهتری برای تعیین تنوع ژنتیکی بودند. بنابراین، استفاده از این نشانگرهای آگاهی بخش جهت تعیین تنوع ژنتیکی و نیز شناسایی الگوی هتروتیک در برنامه های به نژادی ذرت پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: تجزیه به مولفه های اصلی، تجزیه خوشه ای، محتوای اطلاعات چندشکلی، نشانگرهای آگاهی بخش
  • سجاد قائدی کچوئی، مهدی مدن دوست*، محمود دژم، فرهاد مهاجری صفحات 297-314
    مقدمه
    بذر مهم‏ترین نهاده بخش کشاورزی است که زمینه ازدیاد، بقا و گسترش گیاه را فراهم می‏کند. بنابراین شناخت عوامل تاثیرگذار بر تولید بذر و کیفیت آن در مراحل تولید و برداشت دارای اهمیت زیادی است. گزارش های قبلی نشان می دهند که کاربرد ترکیب های اصلاح کننده خاک مانند بیوچار، قارچ مایکوریزا آربوسکولار و محلول‏پاشی سیلیسیم، می‏توانند سبب بهبود شاخص‏های جوانه‎زنی در بذرهای تولید شده تحت شرایط تنش های محیطی به ویژه تنش شوری شوند. آزمایش هایی که تا کنون به منظور بررسی اثر بیوچار، قارچ مایکوریزا و محلول پاشی سیلیسیم بر رشد گیاه و تحمل به تنش شوری انجام شده است، بیش تر در مورد کاربردهای منفرد هر یک از این اصلاح کننده های خاک بوده است و شواهد کمی از اثرات هم‏افزایی آنها به ویژه برای گیاهان رشد یافته تحت شرایط خاک شور وجود دارد. هدف از این آزمایش، بررسی اثرات هم‏افزایی بیوچار، قارچ مایکوریزا آربوسکولار و محلول‏پاشی سیلیسیم بر بهبود کیفیت بذرهای طبقه مادری ارقام ذرت تحت شرایط خاک شور بود.مواد و روش ‏ها: این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک‏های کامل تصادفی با سه تکرار در شهرستان فسا، استان فارس، در سال 1399 در یک مزرعه تحقیقاتی با هدایت الکتریکی 01/6 دسی زیمنس بر متر انجام شد. عامل اول سه رقم ذرت شامل رقم زودرس 370، رقم میان رس 604 و رقم دیررس 704 و عامل دوم منابع اصلاح کننده خاک در هشت سطح شامل بدون کاربرد مواد اصلاح کننده به عنوان شاهد، بیوچار، قارچ مایکوریزا آربوسکولار، محلول‏پاشی سیلیسیم، بیوچار+ قارچ مایکوریزا آربوسکولار، بیوچار+ محلول‏پاشی سیلیسیم، قارچ مایکوریزا آربوسکولار+ محلول‏پاشی سیلیسیم و بیوچار+ قارچ مایکوریزا آربوسکولار+ محلول‏پاشی سیلیسیم) بود. صفات اندازه گیری شده نیز شامل غلظت عناصر سدیم و پتاسیم، میزان فعالیت آنزیم آلفا و بتا آمیلاز و شاخص های جوانه زنی بذر و رشد گیاهچه بودند. تجزیه های آماری شامل تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها با آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح احتمال پنج درصد با استفاده از نرم افزار SAS نسخه 1/9 انجام شد.یافته های تحقیق: نتایج این آزمایش نشان داد که غلظت سدیم گیاهچه در رقم 704 در تیمار تلفیق بیوچار+ قارچ مایکوریزا + محلول پاشی سیلیسیم در مقایسه با شاهد کاهش 31 درصدی نشان داد. کاربرد تیمارهای اصلاح کننده خاک به تنهایی و تلفیق آنها با هم سبب کاهش نسبت سدیم به پتاسیم، هدایت الکتریکی بذر و افزایش غلظت پتاسیم شد. به ترتیب افزایش 57 و 25 درصدی آنزیم‏های آلفا و بتا آمیلاز در تیمار تلفیق بیوچار+ قارچ مایکوریزا + سیلیسیم در مقایسه با شاهد مشاهده شد. همچنین کاربرد تیمارهای اصلاح کننده خاک به تنهایی در سطح پایین تر توانست سبب افزایش معنی‏دار درصد جوانه‏زنی شود. وزن خشک گیاهچه نیز در تیمار تلفیق بیوچار+ قارچ مایکوریزا+ سیلیسیم در رقم های 604 و 370 به‏ترتیب افزایش 15 و 10 درصدی نشان داد. از سوی دیگر بیش ترین بنیه بذر و وزن هزار دانه در ارقام ذرت مورد مطالعه نیز در تیمارهای تلفیق بیوچار+ قارچ مایکوریزا+ محلول پاشی سیلیسیم مشاهده شد.نتیجه ‏گیری: در مجموع نتایج این آزمایش تاثیر مثبت منابع اصلاح کننده خاک را در بهبود صفات و شاخص های مختلف جوانه زنی و رشد گیاهچه ارقام ذرت نشان داد. بر اساس این نتایج، کاربرد تلفیقی بیوچار+ قارچ مایکوریزا+ محلول پاشی سیلیسیم به منظور بهبود کیفیت بذر تولیدی در ارقام ذرت تحت شرایط تنش شوری توصیه می شود.
    کلیدواژگان: بنیه بذر، درصد جوانه‏زنی، منابع اصلاح کننده خاک، هدایت الکتریکی
  • وحید رهجو*، محمد تقی فیض بخش، عظیم خزائی صفحات 315-331
    مقدمه

    بیماری لکه برگی سورگوم ‏‎(Target leaf spot)‎‏ که عامل آن گونه قارچی Bipolaris sorghicola است، یکی از بیماری های برگی مهم در سورگوم به ‏شمار می رود و چنانچه قبل از گلدهی ایجاد شود، می تواند منجر به خسارت و کاهش ‏بیش از 50 درصدی عملکرد دانه شود‎. این بیماری در ایران نیز ‏دارای اهمیت زیادی است و معمولا در اغلب مناطق مرطوب کشور که گیاه سورگوم کشت ‏می‎شود، وجود دارد. با توجه به اینکه تحقیقات انجام شده در کشور روی عوامل بیماری زای لکه برگی در سورگوم و به ویژه در زمینه مقاومت ارقام سورگوم به عوامل لکه برگی بسیار اندک است،از این رو  انجام تحقیقات در این زمینه ضروری به نظر می رسد. بر این اساس، تحقیق حاضر با هدف ارزیابی واکنش ژنوتیپ های مختلف سورگوم به بیماری لکه برگی انجام شد. از ژنوتیپ های مقاوم شناسایی شده در این تحقیق می توان جهت انتقال صفات مطلوب به گیاه میزبان در برنامه‏ های به نژادی آینده استفاده کرد.

    مواد و روش ها

    به منظور ارزیابی واکنش ژنوتیپ های مختلف سورگوم علوفه ای به بیماری های لکه برگی، 25 ژنوتیپ سورگوم شامل 10 هیبرید تجاری و 15 لاین امیدبخش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در دو منطقه کرج و گرگان مورد ارزیابی قرار گرفتند. آلودگی مصنوعی ژنوتیپ ها در مزرعه با مخلوطی از چند جدایه بیماری زای قارچ عامل بیماری طی دو مرحله انجام شد. مرحله اول، با روش تزریق سوسپانسیون اسپور (3 میلی لیتر در هر حلقه) با استفاده از سرنگ در مرحله سه تا چهار برگی، و مرحله دوم، با روش بازوکا با قرار دادن 2-3 دانه سورگوم آغشته به قارچ در مرحله شش تا هشت برگی، انجام شد. جهت ارزیابی واکنش ژنوتیپ ها و پیشرفت بیماری، صفاتی مانند درصد بوته های آلوده (DI%) و شدت بیماری روی هر گیاه (DS%) دو هفته پس از آخرین مایه زنی یادداشت برداری شد. علاوه بر آزمایش مزرعه ای، واکنش ژنوتیپ ها به بیماری در یک آزمایش گلخانه ای در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته های تحقیق

    نتایج این آزمایش نشان داد که تفاوت معنی داری بین ژنوتیپ های سورگوم مورد مطالعه از نظر مقاومت یا حساسیت به بیماری وجود داشت. بررسی شدت بیماری ژنوتیپ ها نشان داد که شدت بیماری لاین ها و هیبریدهای مورد آزمایش در منطقه کرج از 7/0 تا 7/51 درصد و در منطقه گرگان از 7/1 و 3/66 درصد متغییر بود. هیبرید شماره 8 (FGCS110) با شدت بیماری 7/0 و 7/1 درصد به ترتیب در منطقه کرج و گرگان، کم ترین میزان شدت بیماری را نشان داد و به عنوان مقاوم ترین ژنوتیپ در هر دو منطقه شناخته شد و در مقابل، لاین شماره 2 (FGS109) با شدت بیماری 7/51 و 3/66 درصد به ترتیب در منطقه کرج و گرگان، حساس ترین ژنوتیپ به بیماری بود. علاوه بر این، بین مناطق مورد مطالعه نیز تفاوت آماری معنی داری از نظر شدت بیماری کلیه ژنوتیپ ها مشاهده شد، به طوری که شدت بیماری ثبت شده در منطقه گرگان  نسبت به کرج بیش تر بود. همچنین، همبستگی  مثبت و معنی داری (r = + 0.74 **) بین شدت بیماری و درصد آلودگی ارزیابی شده در ژنوتیپ های مختلف سورگوم در دو منطقه مورد مطالعه وجود داشت. نتایج آزمون گلخانه ای نیز نتایج آزمون مزرعه ای را تایید کرد.

    نتیجه گیری

    نتایج این تحقیق منجر به شناسایی ژنوتیپ های مقاوم و نیمه مقاوم به بیماری لکه برگی در بین مواد ژنتیکی مورد مطالعه شد که می توان از آنها در برنامه های به نژادی آینده استفاده کرد. نتایج به دست آمده از منطقه کرج نشان داد که ژنوتیپ شماره 8 (هیبرید خارجی FGCS110) واکنش بسیار مقاوم، لاین شماره 13 و هیبریدهای خارجی شماره 1، 6، 7 و 10 واکنش مقاوم و تعداد 11 لاین به همراه یک هیبرید خارجی نیز واکنش نیمه مقاوم به بیماری را نشان دادند. در مقابل در منطقه گرگان، هیبریدهای شماره 7، 8 و 10 از گروه هیبریدهای خارجی، واکنش مقاوم و هفت لاین و پنج هیبرید خارجی نیز واکنش نیمه مقاوم به بیماری داشتند و در هیچ یک از لاین های مورد مطالعه در این منطقه واکنش مقاومت مشاهده نشد.

    کلیدواژگان: حساسیت، ژنوتیپ، شدت بیماری، مقاومت، Bipolaris sorghicola
|
  • Mersad Ghanaati Gilpordsari, Masoud Esfahani *, Ali Aalami Pages 225-240
    Introduction

    Rice is a valuable and strategic cereal that plays an important role in providing food security for more than 50% of the world's population. New rice production systems require stable management operations. The role of nitrogen as a key determining factor is necessary to achieve optimal yield. As a synthtic growth regulator, mepiquat chloride is one of the important management tools in reducing stress damage and overcoming many agricultural problems, such as lodging. Mepiquat chloride reduces the distance between nodes in the main stem and tillers. The objective of this experiment was to investigate the effect of nitrogen fertilizer and mepiquat chloride on yield, yield components and lodging resistance indicators in rice.

    Materials and methods

    To investigate the effect of nitrogen fertilizer rates and the foliar application of the growth retardant mepiquat chloride on lodging resistance and grain yield of rice cv. Hashemi, a factorial experiment based on a randomized complete block design with three replications was carried out during the spring of 2020 in the experimental field of Agriculture and Natural Resources Research Center in the village of Keshel Varzal in Rasht County, Guilan province, Iran. The experimental treatments included mepiquat chloride at four levels (no foliar application, and foliar application at the maximum tillering stage, stem elongation stage, and maximum tillering + stem elongation stages) and  nitrogen (N) fertilizer at three levels (13 kg.ha-1, 32.5 kg.ha-1, and 52 kg.ha-1). The studied traits also included the morphological characteristics (bending moment of internodes) related to the third and fourth internodes lodging, breaking resistance at the middle point of third and fourth internodes and lodging index, grain yield, number of panicles per plant, total number of grains per panicle, number of filled and unfilled grains per panicle and 1000-grain weight.
    Research

    findings

    The results showed that the highest grain yield (3999 kg.ha-1) was obtained from the foliar application of mepiquat chloride at the maximum tillering stage along with the application of 52 kg.ha-1 N and the lowest (2169.6 kg.ha-1) from no foliar application along with the application of 13 kg.ha-1 N. The maximum number of panicles per plant, number of total grains and filled grains per panicle were recorded in the mepiquat chloride foliar treatment at the maximum tillering stage and the application of 52 kg.ha-1 N. The lowest number of panicles per plant (and the number of filled grains per panicle) was obtained in the treatment of mepiquat chloride foliar application in the treatment of stem elongation and application of 13 kg.ha-1 N. The highest bending momentum of the third and fourth internodes (1563 and 1663.9 g.cm-1, respectively) was related to the foliar application of mepiquat chloride at the maximum tillering stage. Among the N fertilizer levels, the highest bending momentum of the third and fourth internodes (1521.1 and 1581.6 g.cm-1, respectively) were obtained from the application of 32.5 kg.ha-1 nitrogen.

    Conclusion

    Application of growth regulators and optimal use of nitrogen fertilizer are ways to prevent decline in rice grain yield. Foliar application of plant growth regulators and nitrogen chemical fertilizer on the plant characteristics of rice can help to improve resistance to plant lodging. According to the results of this experiment, it seems that foliar application of mepiquat chloride at the stage of maximum tillering and consumption of 52 kg.ha-1 nitrogen is the most suitable treatment for Hashemi rice cultivar in terms of increasing grain yield and resistance to plant lodging in climatic conditions of Rasht.

    Keywords: Bending momentum, Growth retardant, Internode, Lodging, nutrition, Stem elongation stage, Tillering stage
  • Fatemeh Bavandpouri *, Ezatollah Farshadfar, Mohsen Farshadfar Pages 241-261

    IntroductionWheat is one of the most stable crop in the world, and drought stress is one of the major environmental factors that reduce agricultural products. Evaluation of genetic diversity in plant breeding program is the main basis for development and achieving self-sufficiency in the agricultural product. The objective of this experiment was to investigate the association between microsatellite markers and genomic regions controlling yield, physiological, and phenological traits in 23 accessions and two cultivars of bread wheat, as well as to evaluate the genetic diversity of the studied population in term of yield, physiological and phenological traits, and microsatellite markers under rainfed and irrigation conditions.Materials and methodsA field experiment was carried out in a randomized complete block design with three replications under rainfed and irrigation conditions in the research field of Razi University, Kermanshah, Iran, in 2016-2017. Grain yield, 15 physiological traits and six phenological traits were measured. Twenty microsatellite markers were used for molecular evaluation of the studied genotypes. Genomic DNA was extracted as bulk from 2-3 weeks old seedlings by modified CTAB method. To determine the quality and quantity of the extracted DNA, electrophoresis on 0.8% agarose gel was used. Finally, the association between microsatellite markers, yield, physiological and phenological traits in rainfed and irrigated conditions was calculated using stepwise regression analysis by SPSS23 software.Research findingsAnalysis of variance showed that there was a significant difference between the accessions for most of the traits studied. Sixteen out of twenty markers had detectable polymorphisms. The XCFD168-2D, XGWM350-7D and XGWM136-1A primers were the most suitable primers for subsequent studies. Association analysis by stepwise regression showed that in rainfed and irrigation conditions, markers XGWM350 (a3) and XGWM334 (a1) were common for physiological traits and markers XGWM642 (a1), XGWM350 (a1), and XCFD168 (a1) were common for phenological traits. The XGWM410 (a1) marker on yield, physiological and phenological traits in both conditions; XGWM265 (a1) marker on yield and physiological traits in irrigation conditions and phenological traits in both conditions; XGWM124 (a2) marker on yield and some physiological traits in rainfed conditions and phenological traits in both conditions; XGWM165 (a1) marker on physiological and phenological traits in rainfed conditions, and XGWM577 (a2) markers on grain yield and physiological traits in irrigation conditions and some phenological traits in rainfed conditions were jointly related. In addition, the most positive markers in rainfed conditions are related to the trait of rate of filing seed, and in irrigated conditions, respectively, they are related to grain yield, water use efficiency, rate of filing seed, relative water content, and days to physiological maturity traits.ConclusionAccording to the evaluation of the genetic diversity of primers XCFD168-2D, XGWM350-7D and XGWM136-1A, the most suitable primers for wheat were introduced in subsequent studies. Based on the association analysis, most of the markers produced by the primers used in this research had a high significant associated with the studied traits, and by using these primers, which have the ability to reproduce informative loci, plants can be screened at the seedling stage. Furthermore, The microsatellite primers linked to traits are suggested in marker assisted selection breeding programs to identify suitable parents for constructing mapping populations and producing new varieties.

    Keywords: Association analysis, Phenological, physiological traits, Microsatellite primer, Triticum aestivum L
  • Fatemeh Saber, Rasool Asghari Zakaria *, Nasser Zare, Salim Farzaneh Pages 263-279

    IntroductionDurum wheat (Triticum turgidum L. var. durum) or hard wheat, is the second most important wheat crop species. Since durum wheat is mainly cultivated under dryland conditions in the Mediterranean region, its yield is strongly affected by abiotic stresses, especially drought and salinity. Salinity stress causes osmotic stress and disrupts the ionic balance of the cells and plant physiologic processes such as seed germination and seedling growth. This study was conducted to identify durum wheat salinity tolerant genotypes at germination stage using multi-trait selection indices such as multi-trait genotype-ideotype distance index (MGIDI) and the ideal genotype selection index (IGSI). Materials and methodsThe plant materials of this research were 50 different durum wheat genotypes, which were evaluated for salinity tolerance at germination stage. The experiment was conducted as a factorial in a completely randomized design with three replications. To create salinity stress, sodium chloride (NaCl) was used at three levels including 0 (control), 150 mM (~15 dS.m-1), and 300 mM (~30 dS.m-1) concentrations. To evaluate the salinity tolerance of the studied genotypes, quantitative stress tolerance indices were first calculated based on root (radicle) and shoot (plumule) dry weight under non-stress conditions (Yp) and average salinity levels (Ys) for each genotype. Then according to the results of factor analysis based on principal component analysis (PCA), the MGIDI index was calculated using the factor scores of the first two factors with eigen values greater than one. The IGSI index for each genotype was also calculated using all stress tolerance indices. Research findingsThe results of factor analysis based on principal component analysis (PCA) showed that the first two factors with eigen values greater than one explained 99.6 of the total variance. The calculation of the MGIDI index based on the factor scores of the studied genotypes showed that in average salinity stress conditions, genotypes 6, 23, 5, 30, 34, 29, 31, 2, 10, 39, 13, 9, 47, 12, 52, 48, and 1 with lower values of MGIDI (between 0.90 and 2.50) and higher values of IGSI (between 0.65 and 0.80) were the best genotypes in term of salinity tolerance. In contrast, genotypes 46, 43, 19, 26, 4, 15, 42, 38,11, and 37 with the lower values of IGSI and the higher values of MGIDI, were considered as weak and sensitive genotypes to salinity. The coefficient of determination (R2) between these two indices for all genotypes was 92%, indicating a high correlation between these two indices and the selection of same genotypes. ConclusionThe results of the present study showed that there was a significant genetic diversity among the studied durum wheat genotypes for salinity tolerance at the germination stage, which can be used in the breeding programs of this valuable crop. IGSI and MGIDI indices were also effective in identifying superior genotypes based on all stress tolerance indices. Therefore, these indices can be recommended to select salinity tolerant genotypes based on different traits in breeding programs.

    Keywords: factor analysis, Plumule, Radicle, Salinity stress, Stress tolerance indices
  • Ebrahim Souri Laki *, Seyyed Hassan Marashi, Vahid Jokarfard Pages 281-295

    IntroductionMaize is one of the most important sources of energy supply to feed poultry, livestock, as well as humans, and the primary and raw material for industrial and food products. This valuable crop plant in terms of world production ranks third after wheat and rice. Since knowing the genetic diversity in germplasm collections and determining the genetic relationships between breeding materials is the first and most important step in breeding researches, so identifying high diversity and suitable genetic potential lines is one of the goals of plant breeders to product and introduce new varieties. The objective of this study is to investigate the genetic diversity of 18 maize inbred lines using microsatellite (SSR) markers, to evaluate the efficiency of the studied markers, and to introduce the most appropriate ones in determining the genetic diversity of maize lines.Materials and methodsThe plant materials of this research included 18 inbred lines of maize prepared from the Agriculture and Natural Resources Research Center of Khorasan-Razavi province, Iran. DNA extraction was carried out by CTAB method from fresh and young leaf samples after the three-leaf stage of seedlings. Polymerase chain reaction (PCR) was performed in a final volume of 10 μl, and horizontal electrophoresis on 3% agarose gels as well as vertical electrophoresis on 6% polyacrylamide gels were used to observe the amplified fragments. For data analysis, first the amplified fragments (bands) on the gels were valued and quantified, so that the numbers 1 and 0 were considered for the presence and absence of each band in each maize line, respectively. To evaluate the genetic diversity, different diversity indices including number of effective alleles, polymorphic information content (PIC) and Nei’s gene diversity were estimated using POPGEN software, and the most suitable markers were introduced. To group the studied maize lines, cluster analysis and principal coordinates analysis were performed and the corresponding graphs were drawn using NTSYSpc 2.0 software.Research findingsAssessing the genetic diversity of maize lines based on microsatellite markers showed that 20 SSR markers used in this research amplified a total of 81 scorable loci, whose size ranged from 65 to 200 bp. The average number effective alleles, polymorphism information content and Nei’s gene diversity were calculated as 2.05, 0.71 and 0.62, respectively, indicating that there was a considerable genetic diversity among the studied maize lines. Evaluating the polymorphic information content (PIC) index showed that the markers used in this study had highly variable PIC from 0.28 (for Phi024) to 0.91 (for Phi038) with an average of 0.71. Cluster analysis by UPGMA method using Jaccard similarity coefficient grouped 18 maize inbred lines into three distinct clusters with 1, 6 and 11 lines, respectively. Molecular analysis of variance based on three groups derived from cluster analysis showed that 11% and 89% of the total variance was between and within population, respectively. The results of principal coordinate analysis and grouping if maize lines based on the bi-plot of the first and second vectors confirmed the grouping of the cluster analysis.ConclusionThe results of the current study showed that there was a significant genetic diversity among the studied maize lines, which can be used in breeding programs. Also, microsatellite markers (SSRs) had the ability to assess the genetic diversity and separation of maize genotypes from each other. Evaluating the different diversity indices for the studied markers in this research showed that the markers Phi034, Phi038, Phi076, Phi084, and Phi092 were more suitable markers for determining genetic diversity. Therefore, it is recommended to use these informative markers to determine genetic diversity as well as to identify heterotic pattern in maize breeding programs.

    Keywords: Cluster analysis, Informative markers, Polymorphic information content, Principal coordinate analysis
  • Sajad Ghaedi Kachouei, Mehdi Madandoust *, Mahmood Dejam, Farhad Mohajeri Pages 297-314
    IntroductionThe seed is the most important input of the agricultural section, which provides the reproduction, survival and extension of the plant. Therefore, identifying the factors affecting seed production and its quality at the production and harvesting stages is very important. Previous reports show that the use of soil modifier compounds such as biochar, arbuscular mycorrhizal fungus (AMF), and silicon foliar application can improve the germination indices of produced seeds under environmental stressess conditions, especially salinity stress. So far, the experiments conducted to investigate the effect of biochar, mycorrhizal fungus and silicon foliar application on plant growth and salinity stress tolerance have mostly been about the individual applications of each of these soil modifiers, and there is little evidence of their synergistic effects, especially for plants grown under saline soil conditions. The objective of this experiment was to investigate the synergistic effects of biochar, arbuscular mycorrhizal fungus and silicon foliar application on improving the quality of mother class seeds of maize variety under saline soil conditions. Materials and methodsThis study was conducted as a factorial experiment in a randomized complete block design with three replications in a research field with an electrical conductivity of 6.01 dS.m-1, in Fasa city, Fars province, in 2020. The first factor was three varieties of maize, including early- maturity variety 370, mid-maturity variety 604, and late-maturity variety 704, and the second factor was soil modifier compounds in eight levels, including no-application of modifier compounds as control, biochar, AMF, silicon foliar application, biochar + AMF, biochar + silicon, AMF + silicon and biochar + AMF + silicon. The measured traits included the concentration of sodium and potassium, activity of alpha and beta amylase enzymes, and seed germination and seedling growth indices. Statistical analyzes including analysis of variance and comparison of means were performed with Duncan's multiple range test at the 5% probability level using SAS software ver. 9.1. Research findingsThe results of this experiment showed that sodium concentration of seedling in cultivar 704 was reduced by 31% in the combined treatment of biochar + mycorrhizal fungus + silicon foliar application compared to the control treatment. The use of soil modifier treatments alone and in combination caused a decrease in the ratio of sodium to potassium, electrical conductivity of seeds as well as an increase in potassium concentration. An increase of 57% and 25% of alpha and beta amylase enzymes was observed in the combined treatment of biochar + mycorrhizal fungus + silicon foliar application compared to the control treatment. Also, application of soil modifier resources alone at a lower level could cause a significant increase in germination percentage. Seedling dry weight in the combined treatment of biochar + mycorrhizal fungus + silicon foliar application showed an increase of 15% and 10% in varieties 604 and 370, respectively. On the other hand, the highest seed germination and 1000-grain weight in the studied corn varieties were also observed in the combined treatments of biochar + mycorrhizal fungus + silicon foliar application. ConclusionIn total, the results of this experiment showed the positive effect of soil modifier sources in improving of germination characteristics and seedling growth indices of corn varieties. Based on these results, the combined application of biochar + mycorrhizal fungus + silicon foliar application is recommended to improve the quality of seed production in corn varieties under salt stress conditions.
    Keywords: electrical conductivity, germination percentage, Seed vigor, Soil modifier resources
  • Vahid Rahjoo *, Mohammad Taghi Feizbakhsh, Azim Khazaei Pages 315-331

    IntroductionTarget leaf spot of sorghum, caused by fungal species Bipolaris sorghicola, is considered as one of the most important leaf diseases in sorghum, so that occurrence before flowering, can lead to damage and reduction of more than 50% of grain yield. This disease is also significant in Iran and usually occurs in most of the humid regions of the country, where sorghum is cultivated. Since there are very few researches on leaf spot diseases in sorghum especially on the resistance of sorghum cultivars in the country, it seems necessary to carry out research in this field. Therefore, the present research was carried out with the aim of evaluating the response of different sorghum genotypes to leaf spot disease. The resistant genotypes identified in this research can be used to transfer favorable characteristics to the host plant in future breeding programs.Materials and methodsTo study the reaction of different forage sorghum genotypes to target leaf spot, 25 sorghum genotypes, including ten commercial hybrids and 15 promising lines were evaluated in a randomized complete block design with three replications in two regions, Karaj and Gorgan. Artificial inoculation of genotypes in the field was carried out with a mixture of several pathogenic isolates of the disease-causing fungus in two stages. The first, at the 3-4 leaf stage by injection of spore suspension (3 ml per each whorl) using a syringe stage, and the second, at the 6-8 leaf stage using the Bazooka method by placing 2-3 fungus infested sorghum grains in the whorl of each plant. To evaluate the reaction of genotypes and progress of the disease, characteristics such as percentage of disease incidence (DI%) and disease severity on each plant (DS%) were recorded two weeks after the last inoculation. In addition to the field experiment, the reaction of the genotypes to the disease was investigated in a greenhouse experiment based on a completely randomized design with three replications.Research findingsThe results of this experiment showed that there was a significant difference between the studied sorghum genotypes in terms of resistance or susceptibility to leaf spot. Comparison of genotypes showed that the disease severity of the studied lines and hybrids varied from 0.7% to 51.7% in the Karaj region, and from 1.7% to 66.3% in the Gorgan region. Hybrid No. 8 (FGCS110) with 0.7% and 1.7% disease severity in the Karaj and Gorgan regions, respectively, had the lowest disease severity and was recognized as the most resistant genotype in both regions. In contrast, line No. 2 (FGS109) with disease severity of 51.7% and 66.3% in Karaj and Gorgan regions, respectively, was the most susceptible genotype. Furthermore, a statistically significant difference was observed among the studied regions for disease severity of all genotypes, so that the recorded disease severity in Gorgan was higher than in Karaj. Also, there was a positive and significant correlation (r = +0.74, p< 0.01) between disease severity (DS%) and disease incidence (DI%) measured in different sorghum genotypes in two studied locations. The results of greenhouse experiment also confirmed the results of field experiment.ConclusionThe results of the current research led to the identification of resistant and semi-resistant sorghum genotypes to leaf spot among the studied genetic materials, which can be used in future breeding programs. The results obtained from the Karaj region showed that genotype No. 8 (foreign hybrid FGCS110) was highly resistant, line No. 13 and foreign hybrids No. 1, 6, 7, and 10 were resistant, and the number of 11 lines along with a foreign hybrid were semi-resistant. In the Gorgan region, foreign hybrids No. 7, 8, and 10 were resistant, and seven lines and five foreign hybrids also had a semi-resistant reaction to the disease, while no resistance reaction was observed in any of the studied lines in this region.

    Keywords: Disease severity, Genotype, Resistance, susceptibility, Bipolaris sorghicola