فهرست مطالب
فصلنامه علوم روانشناختی
پیاپی 135 (خرداد 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/02/12
- تعداد عناوین: 14
-
-
صفحات 503-522زمینه
با توجه به نقش ریاضی در دنیای دیجیتال امروز، و عدم علاقه دانش آموزان و به ویژه آن هایی که اختلال یادگیری دارند به این درس، استفاده از آموزش مجازی در محیط یادگیری سیار با استفاده از روش های نوین آموزشی می تواند به غنی سازی آموزش های مکمل این دانش آموزان و بهبود عملکرد آنان در ریاضی کمک کند. این پژوهش به بررسی تاثیر روش بازی محور انطباق پذیر بر عملکرد ریاضی این دانش آموزان پرداخت.
هدفهدف انجام پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش بازی محور انطباق پذیر بر عملکرد دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در یک محیط یادگیری سیار بود.
روشپژوهش حاضر به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری مشتمل بر دانش آموزان با تشخیص اختلال یادگیری ریاضی در پایه دوم ابتدایی شهرستا ن ملارد استان تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود. انتخاب نمونه به صورت نمونه های در دسترس معرفی شده از مرکز اختلالات یادگیری کوشا شهرستان ملارد مشتمل بر 10 دانش آموز با تشخیص اختلال یادگیری ریاضی بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش به مدت 8 جلسه در خرداد ماه 1402 با استفاده از امکانات شبکه آموزشی دانش آموزان (شاد) شامل پیام رسان شاد و شادبوم که حاوی بازی های آموزشی مورد تایید آموزش و پرورش می باشد، تحت آموزش قرار گرفتند. برای پیش آزمون و پس آزمون از نمونه سوالات سطح ساده آزمون بین المللی کانگورو 2021 استفاده شد. داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از کوواریانس یک طرفه و بوسیله نرم افزار SPSS26 تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد بین نتیجه پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (25/878 =F، 0/0010 =p) و گروه گواه و گروه آزمایش نیز در پس آزمون با هم تفاوت معناداری دارند (6/392 =F، 0/039 =p). یافته ها حاکی از آن است که مداخله تاثیرگذار بوده است و می توان گفت که استفاده از روش آموزشی بازی محور انطباق پذیر بر روی عملکرد ریاضی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری تاثیر مثبت دارد.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که استفاده از آموزش بازی محور انطباق پذیر در محیط یادگیری سیار برای دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی به این دسته از دانش آموزان کمک کردکه بتوانند با توجه به تفاوت سرعت یادگیری و انتخاب شکل محتوای ارائه شده و با حمایت راهنمای آموزشی، عملکرد خود در درس ریاضی را بهیود بخشند. استفاده از این روش توسط مدارس ابتدایی و مراکز اختلالات یادگیری، می تواند به حفظ استمرار فرآیند یاددهی یادگیری کمک کند و از اوقات فراغت دانش آموزان به صورت بهینه برای بهبود عملکرد و تثبیت یادگیری استفاده شود.
کلیدواژگان: عملکرد ریاضی، آموزش بازی محور، یادگیری انطباق پذیر، محیط یادگیری سیار، دانش آموزان دارای اختلال یادگیری -
صفحات 523-538زمینه
پورنوگرافی از رفتارهای اعتیادآمیز و پرخطر جنسی است که می تواند در ابعاد مختلف سلامت افراد را با مشکل مواجه نماید. افراد درگیر به اعتیاد پورنوگرافی از مشکلات روانی، هیجانی، شناختی رنج می برند. کمبود مطالعه در این حوزه در ایران، باعث انجام پژوهش حاضر شده است.
هدفهدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی وضعیت سلامت عمومی افراد با اعتیاد پورنوگرافی: مقایسه با گروه بهنجار بود .
روشاین پژوهش از نظر روش، یک مطالعه علی - مقایسه ای (پس رویدادی) است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مردان 18 تا 35 سال با اعتیاد پورنوگرافی و بهنجار شهر ارومیه در بهار و تابستان 1402 را شامل می شود. جهت تعیین حجم نمونه، با مراجعه به نرم افزار تعیین حجم نمونه GPower، تعداد 36 نفر از افراد با اعتیاد پورنوگرافی و تعداد 36 نفر که اعتیاد پورنوگرافی نداشتند، با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و پرسشنامه پورنوگرافی کر و همکاران (2014) و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1972) را تکمیل نمودند. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و با نرم افزار Spss 19 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هایافته ها نشان داد در اضطراب و اختلال خواب (05/0 >P) و افسردگی (01/0 >P) بین دو گروه تفاوت معنی دار وجود داشت، اما در علائم جسمانی و کارکرد اجتماعی بین گروه ها تفاوت معنی دار نبود (05/0 <P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که اعتیاد پورنوگرافی می تواند زمینه ساز افسردگی، اضطراب و مشکلات خواب بیشتر شود؛ لذا پیشنهاد می گردد مداخلات پیشگیرانه و درمانی جهت کاهش گرایش به پورنوگرافی در گروه های در معرض این اعتیاد به کار برده شود.
کلیدواژگان: وضعیت سلامت عمومی، اعتیاد پورنوگرافی، گروه بهنجار -
صفحات 539-556زمینه
امروزه آسیب های اجتماعی جدیدی در سطح مدارس پدید آمده که زندگی شخصی و تحصیلی بسیاری از دانش آموزان را تحت الشعاع قرار داد. با توجه به اهمیت قلدری مجازی، اعتیاد به اینترنت و ناگویی هیجانی و همچنین شکاف تحقیقات در زمینه ارائه یک الگوی منسجم در این زمینه و انجام مطالعات بیشتر ضروری به نظر می رسد.
هدفهدف پژوهش حاضر ارائه مدل حرمت خود و اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان مدارس متوسطه بر اساس قلدری مجازی با نقش میانجی گر ناگویی هیجانی بود.
روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مدارس متوسطه دوم شهر یاسوج شهر یاسوج در سال تحصیلی 1402-1401 بود. تعداد 250 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های قلدری مجازی ستین و همکاران (2011)، حرمت خود روزنبرگ (1963)، اعتیاد به اینترنت یانگ (1999) و ناگویی هیجانی بگبی و همکاران (1994) پاسخ دادند. در نهایت داده ها جمع آوری و به روش های همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV19 و AMOSV20 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد قلدری مجازی اثر مثبت، مستقیم و معنی داری بر ناگویی هیجانی و اعتیاد به اینترنت و اثر منفی، مستقیم و معنی داری بر حرمت خود داشت (01/0 >P). همچنین ناگویی هیجانی نقش میانجی گر در رابطه بین قلدری مجازی با حرمت خود و اعتیاد به اینترنت داشته است (01/0 >P).
نتیجه گیریدر نهایت می توان گفت مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بوده و لذا آگاهی معلمان، مدیران، والدین، دانش آموزان و سایر متخصصان حوزه تعلیم و تربیت از متغیرهای این مدل می تواند از بروز آسیب های اجتماعی نوپدید در مدارس کمک کننده باشد.
کلیدواژگان: اعتیاد به اینترنت، دانش آموزان مدارس متوسطه، حرمت خود، قلدری مجازی، ناگویی هیجانی -
مقایسه بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی و سیستم مغزی-رفتاری دانش آموزان دختر و پسر متوسطه اولصفحات 557-572زمینه
بسیاری از رفتارهای پرخطر دوران نوجوانی ناشی از اغتشاشات هیجانی حاصل از تحولات دوران بلوغ است. سلامت روانی دانش آموزان در آستانه بلوغ، ارتباط مستقیمی با عملکرد تحصیلی و فردی-اجتماعی دارد. علاوه بر آن، دختران و پسران در زمینه ادراک، شناخت، حافظه و عملکردهای عصبی تفاوت های جنسیتی آشکاری دارند. این تفاوت ها ممکن است به عوامل مختلف ژنتیکی، هورمونی و محیطی نسبت داده شود. با این حال، نتایج پژوهش های پیشین در این زمینه ناهماهنگ و ناکافی است.
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی و سیستم مغزی-رفتاری دانش آموزان دختر و پسر مقطع تحصیلی متوسطه اول در شهر حویق انجام شد.
روشروش مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه اول مدارس آموزش و پرورش منطقه حویق (شهرستان تالش) در سال تحصیلی 1402- 4011 بودند که به روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس، به تعداد هر گروه 50 نفر، انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، تنظیم شناختی-هیجانی (گارنفسکی و همکاران، 2001) و سیستم های مغزی-رفتاری (کارور و وایت، 1994) استفاده شد که با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) در نرم افزار SPSS-24 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد تفاوت آماری معناداری بین دانش آموزان دختر و پسر در نمرات بهزیستی روانشناختی (82/12 =F و 01/0 >P)، تنظیم شناختی-هیجانی مثبت (88/34 =F و 01/0 >P)، تنظیم شناختی-هیجانی منفی (97/24 =F و 01/0 >P)، سیستم بازداری رفتاری (62/14 =F و 01/0 >P) و سیستم فعال سازی رفتاری (16/9 =F و 01/0 >P) وجود دارد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش حاضر؛ تفاوت دو جنس در بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی هیجانی و سیستم مغزی رفتاری، می تواند باعث عملکرد و مواجهه متفاوت دانش آموزان دختر و پسر در مقابله با مشکلات دوران نوجوانی و بلوغ شود.
کلیدواژگان: بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی، سیستم مغزی-رفتاری، دانش آموزان دختر و پسر -
صفحات 573-588زمینه
پدیده خیانت زناشویی یک تجربه دردناکی برای شریک زندگی است که می تواند فرد را از لحاظ روا نشناختی دچار اختلال شدید کند. مرور پژوهش ها نشان می دهد که زنان آسیب دیده از خیانت از لحاظ دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی دچار مساله و نیازمند توجه ویژه مداخلات روانشناختی هستند.
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی در زنان آسیب دیده از خیانت انجام شد.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه به همراه یک دوره آزمون پیگیری دو ماهه بود. از بین زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تهران در سال 1400 تعداد 30 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996)، سردی عاطفی (گاتمن، 2001)، ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) و سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007) بود. داده ها با نرم افزار SPSS 23 و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروه های آزمایش و گواه از نظر دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر درمان هیجان مدار باعث کاهش دلزدگی زناشویی و سردی عاطفی و ناگویی هیجانی و افزایش سرمایه روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شد (001/0 >p).
نتیجه گیریبراساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که درمان هیجان مدار بر بهبود دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی اثربخش است و می توان از این درمان برای بهبود وضعیت روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بهره جست
کلیدواژگان: خیانت زناشویی، درمان هیجانمدار، دلزدگی زناشویی، ناگویی هیجانی، سرمایه روانشناختی -
صفحات 589-606زمینه
در مطالعات اخیر، نقص در فرآیندهای شناختی به عنوان یکی از فرضیه های سبب شناختی اختلال وسواسی - جبری مطرح شده است و مداخلات روانشناختی می تواند به بهبود این اختلال کمک کند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش انعطاف پذیری روانشناختی و توانمندی توجه به تجربیات در زمان حال و بدون سوگیری می شود. درمان فراشناختی نیز به شیوه پاسخ گویی فرد به افکار خود و شکل ارتباط با آن ها تاکید دارد. انجام پژوهش مقایسه ای این دو نوع درمان در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری کمتر مورد توجه قرارگرفته است.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان فراشناختی بر نارساکنش وری اجرایی در اختلال وسواسی - جبری انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. تعداد 45 نفر از این بیماران به صورت هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه درمان فراشناختی) و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش، آزمون جور کردن کارت های ویسکانسین گرانت و برگ (1993) بود. پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (باخ و بوران، 2008) و درمان فراشناختی (ولز، 2008) در طی هشت جلسه 60 دقیقه ای به ترتیب برای گروه آزمایش اول و دوم اجرا شد ولی گروه گواه، هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک راهه و نرم افزارSPSS-23 استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل واریانس یک راهه بیانگر اثربخشی هر دو مدل درمانی بر افزایش تعداد طبقات تکمیل شده، افزایش تعداد پاسخ های صحیح و کاهش خطای درجاماندگی بود (05/0 p<). همچنین بر اساس نتایج آزمون تعقیبی توکی، بین دو گروه درمانی در متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری مشاهده شد و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش تعداد طبقات تکمیل شده، افزایش تعداد پاسخ های صحیح و کاهش خطای درجاماندگی شرکت کنندگان به شکل معناداری اثربخشی بیشتری در مقایسه با درمان فراشناختی داشته است. (05/0 p<).
نتیجه گیرینتایج نشان داد هر دو نوع درمان مورد استفاده در پژوهش حاضر در بهبود کنش وری اجرایی بیماران وسواسی - جبری موثر بودند، اما اثربخشی ACT به شکل معناداری از MCT بیشتر بود.
کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان فراشناختی، نارسا کنش وری اجرایی، اختلال وسواسی - جبری -
صفحات 607-624زمینه
توجه به تعاملات اجتماعی، به عنوان یک مولفه ی بسیار مهم در طراحی فضاهای مسکونی مطرح است. غفلت از عناصر روانشناختی محیطی و رفناری در طراحی مجتمع های مسکونی منجر به ایجاد مشکلاتی در زندگی فردی و اجتماعی می شود. به رغم اهمیت این مسئله، با بررسی ادبیات این حوزه، کمتر مطالعه ای را می توان یافت که به شناسایی عناصر روانشناختی محیطی و رفناری با هدف ارتقای تعاملات اجتماعی در طراحی مجتمع های مسکونی بلندمرتبه پرداخته باشد.
هدفهدف پژوهش حاضر شناسایی عناصر روانشناختی محیطی و رفتاری در افزایش تعاملات اجتماعی در طراحی فضای مجتمع های مسکونی بلندمرتبه بود.
روشروش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمامی ساکنان مجتمع های مسکونی در شهر تهران بود که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 11 مجتمع مسکونی انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته با 30 گویه بود. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و در مجموع از 1000 پرسشنامه توزیع شده 315 پرسشنامه بازگشت داده شد و قابلیت ورود به تحلیل را داشت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
یافته هابا توجه به نتایج و مقایسه های صورت گرفته، هر سه عامل بررسی شده ویژگی های کالبدی، معنایی و عملکردی با درجه اهمیت متفاوت، عوامل تاثیرگذار بر میزان تعاملات اجتماعی در فضای باز مجتمع های مسکونی هستند (001/0 >P).
نتیجه گیریایجاد و ترویج شبکه های اجتماعی محلی و بسترهای ارتباطی برای ساکنان می تواند به تقویت ارتباطات اجتماعی و تعاملات میان اعضای جامعه مسکونی کمک نماید. این شبکه ها می توانند به به اشتراک گذاری اطلاعات مربوط به امور محله، تشویق به فعالیت های اجتماعی و مشارکت در رویدادهای محلی، و تشکیل گروه ها و انجمن های محلی منجر شوند.
کلیدواژگان: روانشناسی محیط، تعاملات اجتماعی، ساختمان های بلندمرتبه، روابط اجتماعی، مجتمع مسکونی -
صفحات 625-640زمینه
با بررسی های انجام شده مشخص شد که تاکنون مطالعه ای با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری اثر خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه را مورد بررسی قرار نداده است.
هدفپژوهش حاضر با هدف طراحی مدل معادلات ساختاری اثر خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه می باشد.
روشروش پژوهش کمی توصیفی از نوع پیمایشی می باشد. در پژوهش حاضر نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی در نظر گرفته شده اند، که تعداد 300 نفر از نوجوانان (دختر) نیمه اول متوسطه، پایه نهم شهر تهران به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند، که از این تعداد افراد در نظر گرفته شده تعداد 284 پرسشنامه قابل تجزیه و تحلیل و عاری از هرگونه اخلال به مرحله بررسی تجزیه و تحلیل آماری رسیده اند، همچنین از پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی توسط مک ایلروی و بانتینگ (2001)، پرسشنامه خودراهبری یادگیری توسط فیشر، کینگ و تاگو (2001) جهت جمع آوری داده ها استفاده شد.
یافته هادر نهایت بر اساس یافته های تحقیق مشاهده شد که خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه با مقدار (0001/0 =Sig، 346/12 =t) و ضریب تاثیر (793/0 =β) اثر مثبت معناداری دارد، همچنین مدل ارتباطی تحقیق دارای برازش لازم می باشد.
نتیجه گیریپیشنهاد می شود؛ با شرکت فعال دانش آموزان در یادگیری، روبه رو شدن با تجارب چالش انگیز در یادگیری، جبران سریع اشتباهات، انگیزش بیشتر برای یادگیری، استفاده از راهبردهای مختلف در یادگیری توسط معلمین باعث افزایش خودراهبری یادگیری در دانش آموزان شوند.
کلیدواژگان: انگیزش یادگیری، دوران قرنطینه، خودراهبری یادگیری، خودکارآمدی، نوجوانان -
صفحات 641-658زمینه
خواب یکی از مهم ترین فرآیندهای روانی فیزیولوژیکی برای عملکرد مغز و سلامت روان است که سلامت انسان را کنترل می کند. کیفیت خواب در جامعه میان سالان ضرورت دارد و مشکلات خواب در این جامعه به عنوان یک عامل خطر اصلی برای مشکلات سلامت روانی و جسمی شناخته می شوند. تاکنون اثربخشی درمان های مختلفی بر بهبود کیفیت خواب میان سالان انجام شده است ولی مطالعه ای به بررسی مقایسه ای درمان شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد نپرداخته است.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد بر بهبود اختلال بی خوابی در میان سالان انجام شد.
روشروش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مردان و زنان میان سال مبتلا به اختلال بی خوابی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر همدان در سال 1401 بود که به صورت نمونه گیری هدفمند 60 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در 3 گروه 20 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه گواه جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه اختلال بی خوابی (همائی مجاز و همکاران، 1402) بود. گروه های آزمایش به مدت 9 جلسه 75 دقیقه ای تحت درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند و گروه گواه درمان معمول را دریافت کرد. پروتکل درمانی (کارنی و ادینجر، 2014) برای گروه شناختی رفتاری و پروتکل درمانی اکت (گای میدوز، 2014) برای گروه پذیرش و تعهد اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با نرم افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد که بعد از مداخله، هر دو روش درمان در مقایسه با گروه گواه باعث بهبود اختلال بی خوابی شدند و نتایج درمان در دوره پیگیری نیز حفظ شد (p<0.001)؛ اما درمان پذیرش و تعهد در مقایسه با درمان شناختی رفتاری بر بهبود اختلال بی خوابی میان سالان تاثیر بیشتری داشت (p<0.001).
نتیجه گیریبراساس نتایج پژوهش می توان گفت درمان شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد در کنار سایر روش های درمانی، روش مداخله ای مناسبی برای بهبود اختلال بی خوابی میان سالان است و روانشناسان، مشاوران بالینی و درمانگران می توانند برای کاهش مشکلات بیماران دچار اختلال بی خوابی با برگزاری کارگاه های روانشناختی مانند درمان شناختی رفتاری بی خوابی و درمان پذیرش و تعهد بی خوابی به عنوان درمان های راحت، در دسترس و کم هزینه برای کمک به این افراد اقدام کنند.
کلیدواژگان: درمان شناختی رفتاری، درمان پذیرش و تعهد، اختلال بی خوابی، میان سالان -
صفحات 659-678زمینه
بیماری های مزمن مانند بیماری های قلیی عروقی علاوه بر علائم جسمانی، تغییرات روانشناختی را نیز در بیماران به وجود می آورند، که می تواند آسیب های ناشی از این بیماری را برای افراد و جامعه افزایش دهد. ازاین رو ضرورت پژوهش در مورد بررسی عوامل روانشناختی این بیماران در جهت افزایش سلامت روان آن ها ضروری است.
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گری پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در تبیین روابط علی بین راهبردهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران عروق کرونری قلب انجام شد.
روشروش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که در سال 1401 به بیمارستان شهید چمران اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 218 نفر از بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورودی پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های تبعیت از درمان بیماری های مزمن (سیدفاطمی و همکاران، 1397)، پریشانی روانشناختی (لاویبند، 1995)، خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی (استکا و همکاران، 2015) و نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2006) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از استنباط های مقایسه دو یا چندگانه و رابطه ای در تحلیل داده ها و نرم افزار SPSS.22 و Amos.22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته های پژوهش حاضر نشان داد، مدل علی تبعیت از درمان بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در بیماران مبتلا به عروق کرونری قلب برازش خوبی دارد (P>0.05).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش می تواند به بیماران مبتلا به عروق کرونری کمک کند تا با استفاده از مدیریت پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی به راهکارهای موثری برای مقابله با بیماری و رسیدن به یک پیامد پزشکی و روانشناختی مفید دست یابند.
کلیدواژگان: تبعیت از درمان، پریشانی روانشناختی، خودکارآمدی، راهبردهای تنظیم هیجان، بیماران عروق کرونری قلب -
صفحات 679-696زمینه
کاهش ابرازگری هیجانی مثبت، ابرازگری صمیمیت و افزایش ابرازگری هیجانی منفی با ناسازگاری زناشویی رابطه دارد. بهبود ابرازگری در زوج های ناسازگار از طریق مداخله های زوج درمانی، به ویژه زوج درمانگری متمرکز بر شفقت، مهم است، اما در تاثیر زوج درمانگری متمرکز بر شفقت بر ابرازگری هیجانی در جامعه موردمطالعه، شکاف تحقیقاتی دیده می شود.
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانگری متمرکز بر شفقت بر ابرازگری هیجانی مثبت و منفی و ابرازگری صمیمیت در زوج های ناسازگار انجام شد.
روشاین پژوهش از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زوج های ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی سیفا، بهین و همراز شهر خرم آباد در سال 1402 بودند. نمونه ای به تعداد 20 زوج واجد شرایط با روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سنجش زوج ها بر اساس پرسشنامه ابرازگری هیجانی (کینگ و امونز، 1990) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون در هر دو گروه انجام شد. گروه آزمایش زوج درمانگری متمرکز بر شفقت (لطفی و همکاران، 1400) را طی 8 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد.
یافته هایافته های پژوهش حاضر نشان داد زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر افزایش ابرازگری هیجانی مثبت، کاهش ابرازگری هیجانی منفی و نیز افزایش ابرازگری صمیمیت زوج های ناسازگار موثر است (p<0.01).
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها زوج درمانگری متمرکز بر شفقت با تقویت هیجان های مثبت و سازگارانه در زوج ها، کاهش هیجان های منفی زوج ها، تشویق زوج ها به ابراز شفقت کلامی و رفتاری و همدلی نسبت به همسر و درک نقاط قوت و ضعف خویش و همسر موجب بهبود ابرازگری هیجانی در زوج های ناسازگار می شود. بنابراین می توان از زوج درمانی متمرکز بر شفقت برای بهبود ابرازگری هیجانی زوج های ناسازگار استفاده کرد.
کلیدواژگان: زوج درمانی متمرکز بر شفقت، ابرازگری هیجانی مثبت و منفی، ابرازگری صمیمیت، زوج های ناسازگار -
صفحات 697-712زمینه
رهبری نقش حیاتی در پویایی سازمان دارد. میزان موفقیت سازمان در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، مقدار تلاش کارکنان جهت موفقیت سازمان و تاثیرگذار بودن رهبر بر کارکنان وابسته به رفتارها و سبک رهبری می باشد. توسعه نوآوری و یادگیری سازمانی برای دستیافتن به مزیت رقابتی پایدار و بهبود عملکرد سازمانی، به وجود شرایط و بستری مناسب نیاز دارد که سبک های رهبری مدیریت، یکی از عوامل موثر در این زمینه هست.
هدفبا توجه به اهمیت موضوع عملکرد سازمانی براساس سبک های رهبری این پژوهش بر آن است تا به طراحی مدل پیش بینی عملکرد سازمانی براساس سبک های رهبری و نقش واسطه ای فرهنگ نوآورانه و یادگیری سازمانی بپردازد.
روشروش پژوهش با رویکرد استقرایی و از نوع کیفی می باشد. جامعه آماری شامل خبرگان و متخصصان دانشگاهی بودند که با استفاده از اصل اشباع و روش نمونه گیری گلوله برفی 12 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل داده های کیفی از نرم افزار مکس کیودا استفاده شد.
یافته هابراساس یافته های پژوهش، ابعاد و مولفه های سویه های سبک های رهبری در 8 مقوله، ابعاد و مولفه های فرهنگ نوآورانه سازمانی در 5 مقوله، ابعاد و مولفه های یادگیری سازمانی در 7 مقوله شناسایی شد. براساس یافته های این پژوهش، با استفاده از سبک رهبری مناسب و پیاده سازی فرهنگ نوآورانه و تقویت یادگیری سازمانی می توان عملکرد سازمانی را توسعه و بهبود بخشید.
نتیجه گیریباتوجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می گردد که از طرح های با پتانسیل بالا و بر اساس مدیریت شایسته سالاری و دانش و تخصص در رده های حساس و با اهمیت بالا در راستای توسعه پروژه های تعلیق شده و آینده نگر استفاده گردد تا عملکرد سازمان از طریق توسعه پروژه ها و احساس نیاز جامعه به این پروژه ها در جهت نیل به اهداف سازمان بکار گرفته شود.
کلیدواژگان: عملکرد سازمانی، سبک های رهبری، فرهنگ نوآورانه، یادگیری سازمانی -
صفحات 713-728زمینه
با بررسی های انجام شده مشخص گردید که تاکنون مطالعه ای به بررسی جنبه های روانشناختی شعر و معماری سبک اصفهانی از منظر نظریه آلفرد آدلر و کارل گوستاو یونگ نپرداخته است.
هدفدر این مقاله به بررسی جنبه های روانشناختی مشترک شعر سبک اصفهانی (هندی) و معماری سبک اصفهانی پرداخته شده است.
روشروش پژوهش، کتابخانه ای و نوع آن، تحلیلی-توصیفی است. پس از بررسی ویژگی ها و جنبه های روانشناختی مشترک شعر و معماری دوره اصفهانی به این نتیجه رسیده ایم که علاوه بر مسائل اجتماعی که شعر و معماری را در دوره صفویان تحت تاثیر قرار داده، برخی جنبه های روانشناسی نیز در این دوره بر سبک شعر و معماری این دوره اثر گذاشته است.
یافته هابا توجه فراگیر شدن شعر و هنر در بین مردم و خروج آن از دربار، نشانه های برون گرایی در شعر و هنر این دوره دیده می شود و بازنمود آن، توجه به سلایق فکری و تخیلی عامه مردم به جای در نظر گرفتن عقاید حاکمان است که این امر در قالب مولفه «علاقه اجتماعی» از نظریه آلفرد آدلر قابل بررسی است. همین امر باعث شد تا شعر و معماری این دوره به جای تخصصی شدن و سفارشی شدن، عمومی شده و بر اساس سلیقه فکری و خیالی و عاطفی عامه مردم تکوین یابد.
نتیجه گیریجنبه رواشناختی مشترک در شعر و معماری این دوره، توجه به باورها و عقایدی است که در حوزه روانشناسی، به عنوان کهن الگو مطرح می شوند و در قالب نظریه یونگ قابل بررسی هستند. این جنبه نیز زاییده عمومی شدن شعر و معماری است و در طی این فرآیند، باورها و عقاید و کهن الگوهای مشترک عامه مردم در شعر و معماری این دوره نمود یافته است.
کلیدواژگان: شعر، معماری، سبک هندی (اصفهانی)، آلفرد آدلر، کارل گوستاو یونگ -
صفحات 729-738زمینه
ارتباط میان محیط فیزیکی و جو روانشناختی مدرسه، می تواند تاثیرات بسیار گسترده ای بر عملکرد تحصیلی، رفتارها، احساسات و ارتباطات دانش آموزان داشته باشد. بنابراین، تحلیل ارتباط میان مدل توسعه فیزیکی مدارس و بهبود جو روانشناختی می تواند به طراحان و مدیران آموزشی کمک کند تا محیط های مناسبی برای رشد و توسعه دانش آموزان فراهم کنند. در انتها، مطرح است که اغلب در محیط های آموزشی ایران، الگوهای بومی و منطبق با شرایط جامعه محلی برای بهبود جو روانشناختی مدارس وجود ندارد، بنابراین نیاز به ایجاد یک الگوی بومی و مناسب برای بهبود جو روانشناختی مدارس احساس می شود.
هدفهدف این مطالعه طراحی الگوی توسعه فیزیکی مدارس برای بهبود جو روانشناختی مدارس متوسطه دوم بود.
روشدر پژوهش حاضر از روش داده بنیاد استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را متخصصان، صاحب نظران و مدیران متخصص مستقر در آموزش و پرورش ناحیه یک اهواز بود که در زمینه توسعه فیزیکی مدارس فعالیت داشتند. حجم نمونه مشتمل بر 16 نفر بود که با روش هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها پس از مکتوب کردن مصاحبه ها، داده های جمع آوری شده به کمک کدگذاری واکاوی شد و طبقه بندی طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد.
یافته هاالگوی مستخرج از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش در بخش کدگذاری انتخابی در قالب شش مقوله اصلی و 13 مقوله فرعی طراحی شد. چهار مقوله معماری و طراحی محیط، ایمنی، فضاهای مسقف، فضاهای باز، شرایط علی اثرگذار بر پدیده محوری شناسایی شد. دو مقوله در مورد شرایط زمینه ای برای ایجاد پدیده مورد مطالعه ایجاد شد و چهار مولفه فرهنگ مدرسه، ارتباط و مشارکت اجتماعی، منابع انسانی و محیط عاطفی به عنوان مداخله گر شناسایی شد.
نتیجه گیرینتایج نشان داد برای بهبود جو روانی مدارس، طراحی فضای فیزیکی محیط درونی که در راس آن ها کلاس درس است، نیاز به توجه در طراحی است. براساس نتایج این مطالعه می توان پیشنهاد کرد که مدیران آموزش وپرورش به ویژه بخش نوسازی مدارس به مسئله محیط فیزیکی مدارس متناسب با سن دانش آموزان توجه ویژه ای داشته باشد و معماری ساختمان ها و فضاهای هر مقطع تحصیلی را متناسب با روحیات، سن، علایق دانش آموزان طراحی نمایند.
کلیدواژگان: عوامل روانشناختی، توسعه فیزیکی، مدارس ابتدایی
-
Pages 503-522Background
The role of mathematics in the present digital world is very important. Due to its nature, mathematics is mostly disliked by students, especially those with learning disorders. Using e-learning in mobile environments and new teaching methods, the complementary sessions needed for students with learning disorders can be enriched. This group of students is most of the time forgotten. This study investigated the impact of adaptive game-based instruction on the mathematical performance of students with mathematics learning disorders.
AimsThe present study was conducted to investigate the impact of adaptive game-based instruction on the mathematical performance of students with learning difficulty in a mobile learning environment.
MethodsThe current research design was the quasi-experimental type of pre-test-post-test and control group. The statistical population of the research included the students with a mathematics learning disorder in Malard, Tehran, in the second grade of primary school, in the academic year of 2022-2023 from which 10 samples were available that randomly were divided into two groups: experimental (5 people) and control (5 people). The experimental group attended 8 educational sessions in the Shad mobile environment in June 2023 using Shad facilities including messenger and games which are proposed by the experts of the Ministry of Education. For the pre-test and post-test, the questions from the Kangaroo Mathematics Competition 2021 were used and the data were analyzed using SPSS26 and univariate analysis of variance.
ResultsThe research findings show that there is a meaningful difference between pre-test and post-test (F= 25.878, p= 0.001). There is also a meaningful difference between the control group and the experimental group in the post-test (F= 6.392, p= 0.039). According to the obtained results, it was concluded that adaptive game-based instruction has a positive impact on the mathematical performance of students with learning disorders in a mobile learning environment.
ConclusionThe results showed that using game-based adaptive learning in a mobile learning environment for students with mathematics learning disorder can help these students improve their mathematical performance at their preferred pace and content with educational support. As Shad environment facilities are available for all students in Iran, schools and learning disorder centers can use game-based adaptive instruction in Shad environment to help the students improve their performance through ongoing learning.
Keywords: mathematical performance, game-based learning, adaptive learning, m-learning environment, students with learning disorder -
Pages 523-538Background
Pornography is one of the addictive and high-risk sexual behaviors that can play a role in different dimensions of people's mental health. People involved in pornography addiction suffer from mental, emotional, cognitive problems which have a negative effect on their life.
AimsThe aim of this study was to investigating the General health status of people with pornography addiction: comparison with the normal group.
MethodsThis research is a causal-comparative study. The statistical population of the present study includes all men aged 18 to 35 with pornography addiction and normal in Urmia city in the spring and summer of 2023.
The statistical population of the present study includes all men aged 18 to 35 in Urmia city in the spring and summer of 2023. To determine the sample size, by referring to the GPower sample size software, 36 people with pornography addiction and 36 people who did not have pornography addiction were selected using the available sampling method and completed the pornography addiction questionnaire of Kerr et al (2014) and Goldberg's & Hiller general health questionnaire (1972). The data was analyzed by multivariate analysis of variance and by SPSS 19 software.ResultsThe results showed that there was a significant difference between the two groups in anxiety and insomnia (P< 0.05) and depression (P< 0.01), but there was no significant difference between groups in somatic symptoms and and social dysfunction (P< 0.05).
ConclusionAccording to the obtained results, it can be said that pornography addiction can lead to more depression, anxiety and and insomnia; Therefore, it is suggested to use preventive and therapeutic interventions to reduce the tendency to pornography in groups exposed to this addiction
Keywords: general health status, pornography addiction, normal group -
Pages 539-556Background
Today, new social harms have emerged at the level of schools, which overshadowed the personal and academic lives of many students. Considering the importance of cyberbullying, Internet addiction and alexithymia, as well as the gap in research, it seems necessary to provide a coherent model in this field and conduct more studies.
AimsThe purpose of the present study was to present a model of self-esteem and Internet addiction in secondary school students based on cyberbullying with the mediating role of alexithymia.
MethodsThe current research was a description of the type of correlation and structural equation studies. The statistical population of the research included all female students of second secondary schools in Yasuj city in the academic year of 2022-2023. 250 people were selected by cluster sampling method and the questionnaires of cyberbullying by Setin et al. (2011), Rosenberg's self-esteem (1963), Internet addiction Young (1999) and alexithymia Bagby et al. (1994) responded enthusiastically. Finally, the data were collected and analyzed by Pearson correlation and structural equations modeling using SPSSV19 and AMOSV20 software.
ResultsThe results showed that cyberbullying had a positive, direct and significant effect on alexithymia and internet addiction and a negative, direct and significant effect on self-esteem
(P< 0.01). Also, alexithymia had a mediating role in the relationship between cyberbullying and self-esteem and Internet addiction (P< 0.01).ConclusionIn the end, it can be said that the final model of the research has a good fit, and therefore, the awareness of teachers, managers, parents, students and other experts in the field of education about the variables of this model can help prevent new social harms in schools.
Keywords: internet addiction, high school students, self-esteem, cyberbullying, alexithymia -
Pages 557-572Background
Many of the risky behaviors of adolescence are caused by emotional disturbances resulting from the changes of puberty. The mental health of students at the threshold of puberty is directly related to academic and personal-social performance. In addition, boys and girls have obvious gender differences in perception, cognition, memory, and neurological functions. These differences may be attributed to various genetic, hormonal, and environmental factors. However, the results of previous researche in this field are inconsistent and insufficient.
AimsThe present study was conducted to compare the Psychological well-being, Cognitive-emotional regulation, and Brain-behavioral system of middle school male and female students in Havigh city.
MethodsThe present research is a causal- comparative research. The research population included all the male and female students of the middle school level of Department of Education and Training schools in Havigh region (Talesh city) in the educational year of 2022-2023, who were selected by voluntary and available sampling method, 50 people in each group. In order to collect data, psychological well-being questionnaires (Ryff, 1989), cognitive-emotional regulation (Garnefski et al., 2001), and brain - behavioral systems Inventory (Carver and White, 1994) were used, which were analyzed with the statistical test of multivariate analysis of variance (MANOVA) and SPSS-24 software were analyzed.
ResultsThe results showed statistically significant differences between the two groups of male and female students in psychological well-being scores (F= 12.82 and P< 0.01), and positive cognitive-emotional regulation (F= 34.88 and P< 0.01), negative cognitive-emotional regulation (F= 24.97 and P> 0.01), behavioral inhibition system (F= 14.62 and P< 0.01), and behavioral activation system
(F= 9.16 and P> 0.01).ConclusionAccording to the findings of the current research; The difference between the two genders in psychological well-being, emotional cognitive regulation and behavioral brain system can cause the different performance and exposure of male and female students in dealing with the problems of adolescence and puberty.
Keywords: psychological well-being, cognitive-emotional regulation, brain-behavioral system, male, female students -
Pages 573-588Background
The phenomenon of marital infidelity is a painful experience for the other party, which can make a person suffer psychologically. A review of research shows that women affected by infidelity have problems in terms of marital loneliness, emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital and need special attention for psychological interventions.
AimsThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of emotion-focoused therapy on marital loneliness, emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital in women affected by infidelity.
MethodsThe research method was semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group and a follow-up test period. Among the women affected by marital infidelity in Tehran in 2022, 30 people were selected as available research samples according to the inclusion criteria and randomly replaced in two experimental and control groups. The tools used in this research included marital burnout questionnaires (Pines, 1996), emotional Divorce (Gutman, 2001), Alexithymia (Begby et al., 1994) and psychological capital (Luthans et al., 2007). Data were analyzed with SPSS 23 software and analysis of variance with repeated measures.
ResultsThe findings showed that there was a significant difference between the mean of the pre-test and the follow-up test of the experimental and control groups in terms of marital Burnout, Emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital. In other words, EFT reduced marital Burnout, Emotional Divorce, Alexithymia, and increased the psychological capital of women affected by marital infidelity (p<0.001).
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that emotional therapy is effective in improving marital boredom, emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital, and this therapy can be used to improve the psychological status of women affected by marital infidelity.
Keywords: marital infidelity, EFT, marital burnout, Alexithymia, psychological capital -
Pages 589-606Background
In recent research, defects in cognitive processes have been proposed as one of the cognitive causal hypotheses, and psychological interventions can help to improve this disorder. Acceptance and commitment therapy (ACT) focuses on increasing psychological flexibility, which is the ability to pay attention to experiences in the present without bias. Metacognitive therapy (MCT) also emphasizes how a person responds to his/her thoughts and how he/she communicates with them. Conducting comparative research on these two types of treatment in patients with obsessive-compulsive disorder has received less attention.
AimsThe study aimed to compare the effectiveness of ACT and MCT in reducing insufficient executive functioning in obsessive-compulsive patients.
MethodsThe current research design was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group. The statistical population of the research included all patients suffering from obsessive-compulsive disorder who were referred to counseling centers and psychological services in Kermanshah City in 2022. 45 of these patients were purposefully selected and randomly divided into two experimental groups (a treatment group based on acceptance and commitment and a metacognitive treatment group) and a control group (15 people in each group). The measuring tool in this research was the Wisconsin card sorting test of Grant and Berg (1993). The treatment protocol based on acceptance and commitment (Bach & Moran, 2008) and metacognitive therapy (Wells, 2008) were implemented during eight 60-minute sessions for the first and second experimental groups, respectively, but the control group did not receive any intervention. In order to analyze the data, one-way analysis of variance and SPSS-23 software were used.
ResultsThe results of the one-way analysis of variance showed the effectiveness of both treatment models in increasing the number of completed classes, increasing the number of correct answers, and reducing the residual error (p<0.05). Also, based on the results of Toky Post Hoc test, a significant difference was observed between the two treatment groups in the research variable, And the treatment based on acceptance and commitment has been significantly more effective in increasing the number of classes completed, increasing the number of correct answers and reducing the error remaining in participants compared to metacognitive therapy. (p<0.05).
ConclusionThe study findings suggest that both treatments were effective in improving the executive function of obsessive-compulsive patients. However, the effectiveness of ACT was significantly higher than MCT.
Keywords: treatment based on acceptance, commitment, metacognitive therapy, executive dysfunction, obsessive-compulsive disorder -
Pages 607-624Background
Attention to social interactions is highlighted as a crucial component in the design of residential spaces. Neglecting environmental and behavioral psychological elements in the design of residential complexes can lead to problems in individual and social life. Despite the importance of this issue, a review of the literature in this field reveals few studies that focus on identifying environmental and behavioral psychological elements aimed at enhancing social interactions in the design of high-rise residential complexes.
AimsThe aim of the current research was to identify the psychological environmental and behavioral elements in enhancing social interactions in the design of high-rise residential complexes.
MethodsThe present research employed a descriptive survey method. The population consisted of all residents of residential complexes in the city of Tehran, from which 11 residential complexes were selected using convenience sampling. The data collection tool was a researcher-made questionnaire consisting of 30 items. Sample size determination was conducted using Cochran's formula, resulting in 315 returned questionnaires out of 1000 distributed questionnaires, all of which were suitable for analysis. The collected data were analyzed using SPSS software version 25.
ResultsBased on the results and comparisons made, all three examined factors, namely physical, semantic, and functional features, have varying degrees of importance as influential factors on the level of social interactions in the open spaces of residential complexes (p< 0.001).
ConclusionCreating and promoting local social networks and communication platforms for residents can help strengthen social connections and interactions among members of the community. These networks can facilitate the sharing of information related to neighborhood affairs, encourage participation in social activities and local events, and facilitate the formation of local groups and associations. By providing a digital space for residents to connect and engage with one another, these platforms can contribute to a sense of community cohesion and foster a supportive local environment.
Keywords: environmental psychology, social interactions, high-rise buildings, social relations, residential complex -
Pages 625-640Background
The examination of the existing literature reveals a notable gap in research pertaining to the structural equation modeling approach to investigate the impact of academic self-efficacy on self-regulated learning among adolescents during quarantine periods.
AimsThe purpose of this research is to design a Structural equation model of the effect of Academic Self-efficacy on the Self- strategic learning of Adolescents During Guarantine Period.
MethodsThe quantitative descriptive research method is a survey type. In this research, the statistical sample was considered using the random cluster sampling method, and 300 teenagers (girls) in the first half of high school, ninth grade in Tehran were selected as the final sample. 284 analyzable and free questionnaires have reached the stage of statistical analysis, as well as academic self-efficacy questionnaires by McIlroy and Bunting (2001), self-directed learning questionnaire by Fisher, King and Tago (2001) for data collection were used. To analyze the data, Pearson's correlation coefficient test and structural equations were used using SPSS and AMOS software.
ResultsFinally, based on the findings of the research, it was observed that academic self-efficacy has a significant positive effect on the self-directed learning of adolescents during quarantine with the value (Sig=0.0001, t=12.346) and the coefficient of influence (β=0.793), as well as the relationship model Appropriate research is necessary.
ConclusionTherefore, it is suggested; With the active participation of students in learning, facing challenging experiences in learning, quick compensation for mistakes, more motivation to learn, the use of different strategies in learning by teachers can increase self-directed learning in students.
Keywords: learning motivation, guarantine period, self- strategic learning, self-efficacy, adolescents -
Pages 641-658Background
Sleep is one of the most important psychological and physiological processes for brain function and mental health that control human health. Sleep quality is essential in middle-aged society, and sleep problems in this society are recognized as a main risk factor for mental and physical health problems. So far, the effectiveness of various treatments have been performed to improve sleep quality in middle-aged people, but no study has compared cognitive behavioral therapy and acceptance and commitment therapy.
AimsThe present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of cognitive behavioral therapy and acceptance and commitment-based therapy on improving insomnia in middle-aged people.
MethodsThe research method was experimental with a pre-test and post-test design with a control group and a three-month follow-up. The statistical population of this research included all middle-aged men and women suffering from insomnia who referred to health centers in Hamedan city in 2022. 60 people were selected as available sampling and randomly divided into 3 groups of 20 people (two experimental groups and one control group), cognitive behavioral therapy, commitment and acceptance therapy and control group. The measurement tool in this research was the insomnia disorder questionnaire of Homai Maaz et al. (2023). The experimental groups were subjected to cognitive behavioral therapy based on acceptance and commitment for 9 sessions of 75 minutes respectively, and the control group received the usual treatment.
ResultsThe findings showed that after the intervention, both treatment methods improved the insomnia disorder compared to the control group, and the treatment results were maintained in the follow-up period (p<0.001); However, acceptance and commitment therapy compared to cognitive behavioral therapy had a greater effect on the improvement of middle-aged insomnia disorder (p<0.001).
ConclusionAccording to the research results, it can be said that cognitive behavioral therapy and acceptance and commitment therapy, along with other therapeutic methods, are suitable intervention methods for improving insomnia disorder in middle-aged people. Psychologists, clinical counselors, and therapists can reduce the problems of patients with insomnia disorder by holding psychological workshops such as cognitive behavioral therapy for insomnia and acceptance and commitment therapy for insomnia as easy, accessible, and low-cost treatments to help these people.
Keywords: cognitive behavioral therapy, acceptance, commitment therapy, insomnia disorder, middle age -
Pages 659-678Background
Chronic diseases such as heart patients cause psychological changes in patients in addition to physical symptoms, which can increase the damage caused by this disease for individuals and society. Therefore, the necessity of research in the field of examining the psychological factors of these patients in order to increase their mental health is significant.
AimsThe present study was conducted with the aim of determining the mediating role of psychological distress and self-efficacy in explaining the causal relationships between emotion regulation strategies and adherence to treatment in coronary heart disease patients.
MethodsThe present research method was descriptive and correlation and structural equations type.
The statistical population of the study included all patients with coronary artery disease who had referred to Shahid Chamran Hospital in Isfahan in 2022. The statistical sample included 218 patients with coronary artery disease who were selected by purposeful sampling based on the research entry criteria. The tools used in the present research include questionnaires of adherence to the treatment of chronic diseases (Syd Fatemi et al., 2018), perceived social support (Zimmat et al., 1998), psychological distress (Lovibond & Lovibond, 1995), self-efficacy in cardiovascular disease management (Staka et al., 2015) and the Cognitive Emotion Regulation (Garnefski et al., 2006).
Data analysis was analyzed using two or multiple comparison and relational inferences in data analysis and SPSS.22 and Amos.22 software.ResultsThe findings of the present study showed that the causal model of treatment adherence based on emotion regulation strategies with the mediating role of psychological distress and self-efficacy in patients with coronary heart disease has a good fit (P>0.05).
ConclusionThe results of this research can help patients with coronary artery disease to achieve effective strategies to deal with the disease and achieve a useful medical and psychological outcome by using psychological distress management and cardiovascular disease management self-efficacy
Keywords: adherence to treatment, psychological distress, self-efficacy, Emotion regulation strategies, patients with coronary heart disease -
Pages 679-696Background
A decrease in positive emotional expressiveness, a decrease in intimacy expressiveness, and an increase in negative emotional expressiveness are related to marital incompatibility. Therefore, it is very important to improve emotional expressiveness in incompatible couples through couple therapy interventions, especially compassion-focused couple therapy, but there is a research gap in the effect of compassion-focused couple therapy on emotional expressiveness in the studied society.
AimsThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of compassion-focused couple therapy on positive and negative emotional expressiveness and intimacy expressiveness of incompatible couples.
MethodsThe design of the current research was semi-experimental, of pre-test-post-test type with a control group. The statistical population was all incompatible couples who referred to Sifa, Behin and Hamraz centers of counseling and psychological services of Khorramabadcity in 2023. A sample of 20 qualified couples was placed in two experimental and control groups using the targeted manner from the available type. Couples were evaluated based on Emotional Expressiveness Questionnaire (King & Emmons, 1990) in two stages of pre-test and post-test in both groups. The experimental group received compassion-focused couple therapy (Lotfi et al., 2021) over eight 60-minute sessions. Analysis of covariance and SPSS version 27 software were used for data analysis.
ResultsThe findings of the present study showed that compassion-focused couple therapy was effective in increasing posiive emotional expressiveness and intimacy expresiveness, as well as reducing the negative emotional expressiveness of incompatible couples (p<0.01).
ConclusionAccording to the findings, compassion-focused couple therapy by strengthening positive and adaptive emotions in couples, reducing negative emotions of couples, encouraging couples to express verbal and behavioral compassion and empathy towards their spouses and understanding the strengths and weaknesses of oneself and the spouse improves emotional expressiveness in incompatible couples. Therefore, compassion-focused couple therapy can be used to improve the emotional expressiveness of incompatible couples.
Keywords: compassion-focused couple therapy, positive, negative emotional expressiveness, intimacy expressiveness, incompatible couples -
Pages 697-712Background
Leadership plays a vital role in the dynamics of the organization. The degree of success of the organization in reaching the predetermined goals, the amount of effort of the employees for the success of the organization and the effectiveness of the leader on the employees depends on the behaviors and leadership style. The development of organizational innovation and learning in order to obtain a sustainable competitive advantage and improve organizational performance requires the existence of suitable conditions and management styles, which are one of the effective factors in this field.
Aimsconsidering the importance of organizational performance based on leadership styles, this research aims to design a model for predicting organizational performance based on leadership styles and the mediating role of innovative culture and organizational learning.
MethodsThe research method is inductive and qualitative. The statistical population consisted of experts and academic specialists who were selected as the sample size using the principle of saturation and the snowball sampling method. In order to collect data, semi-structured interviews were used. Data analysis was done using the qualitative data analysis method of Maxqda software.
ResultsBased on the findings of the research, the dimensions and components of leadership styles were identified in 8 categories, the dimensions and components of organizational innovative culture in 5 categories, and the dimensions and components of organizational learning in 7 categories. Based on the findings of this research, organizational performance can be developed and improved by using appropriate leadership style and implementing innovative culture and strengthening organizational learning.
ConclusionAccording to the results of the research, it is suggested to use projects with high potential and based on meritocracy management and knowledge and expertise in sensitive and highly important categories in line with the development of suspended and forward-looking projects so that the performance of the organization through development Projects and the community's sense of need for these projects should be used to achieve the organization's goals.
Keywords: organizational performance, leadership styles, innovative culture, organizational learning -
Pages 713-728Background
Examining the psychological aspects of Isfahan style poetry and architecture from the perspective of Alfred Adler and Carl Gustav Jung's theory.
AimsIn this article, common psychological aspects of Esfahani style (Indian) poetry and Esfahani style architecture have been investigated.
MethodsThe research method is library and its type is analytical-descriptive. After examining the characteristics and common psychological aspects of poetry and architecture of the Isfahani period, we have come to the conclusion that in addition to the social issues that affected poetry and architecture in the Safavid period, some aspects of psychology in this period also affected the style of poetry and The architecture of this period has left an impact. Among other things, due to the spread of poetry and art among the people and its departure from the court, signs of extroversion can be seen in the poetry and art of this period, and its representation is paying attention to the intellectual and imaginative tastes of the public instead of considering the opinions of the rulers.
ResultsThis can be examined in the form of the "social interest" component of Alfred Adler's theory. This caused the poetry and architecture of this period to become general instead of being specialized and customized and developed based on the intellectual, imaginative and emotional taste of the public. Another common psychological aspect in the poetry and architecture of this period is the attention to beliefs and opinions that are presented as archetypes in the field of psychology and can be examined in the form of Jung's theory.
ConclusionThis aspect is also a result of popularization of poetry and architecture, and during this process, the common beliefs and ideas and archetypes of the general public of the people were manifested in the poetry and architecture of this period.
Keywords: poetry, architecture, Indian style (Isfahani), Alfred Adler, Carl Gustav Jung -
Pages 729-738Background
The relationship between the physical environment and the psychosocial atmosphere of schools can have a wide-ranging impact on students' academic performance, behaviors, emotions, and relationships. Therefore, analyzing the relationship between the physical development model of schools and the improvement of the psychosocial atmosphere can assist educators and administrators in creating conducive environments for the growth and development of students. Furthermore, it is noted that in many educational settings in Iran, there is a lack of indigenous models tailored to local societal conditions for improving the psychosocial atmosphere of schools. Hence, there is a need for the development of a native and suitable model for enhancing the psychosocial atmosphere of schools.
AimsThe aim of this study was to design a model for the physical development of schools to improve the psychosocial atmosphere of secondary schools.
MethodsIn the present study, a data-driven approach was employed. The population of the study consisted of specialists, stakeholders, and expert managers in the field of school physical development located in the first district of Ahvaz, Iran. The sample size comprised 16 individuals selected through purposive sampling method. The data collection tool was semi-structured in-depth interviews. After transcribing the interviews, the collected data were analyzed through coding, involving three stages: open, axial, and selective coding.
ResultsThe model extracted from the analysis of the research findings in the selective coding section was designed in the form of six main themes and 13 sub-themes. Four themes, namely architectural and environmental design, safety, covered spaces, open spaces, were identified as influential contextual conditions on the central phenomenon. Two themes were created regarding the contextual conditions for creating the studied phenomenon, and four components of school culture, social communication and participation, human resources, and emotional environment were identified as intervention factors.
ConclusionThe results indicate that for improving the psychological atmosphere of schools, attention to the design of the physical environment, particularly the classroom, is necessary. Based on the findings of this study, it can be suggested that education authorities, especially those responsible for school renovation, pay special attention to the issue of the school's physical environment tailored to the students' age. The architecture of the buildings and spaces of each educational level should be designed according to the spirits, age, and interests of the students.
Keywords: psychological factors, physical development, elementary schools