فهرست مطالب

مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
سال بیست و نهم شماره 4 (پیاپی 115، زمستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1403/02/23
  • تعداد عناوین: 8
|
  • امیرمسعود میرباقری، زهرا زنجانی*، عبدالله امیدی، محمدجواد آزادچهر صفحات 384-401
    اهداف 

    پژوهش حاضر تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را بر تنظیم هیجانی، انعطاف پذیری روان شناختی و علائم اختلال استرس پس از سانحه در فرزندان جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه ناشی از جنگ بررسی کرده است.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده از طرح تحقیق دو گروهی، همراه با پیش آزمون و پس آزمون و یک پیگیری 12 ماهه استفاده شد. نمونه پژوهش از میان فرزندان افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بودند که باتوجه به معیارهای ورود براساس روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 70 نفر دختر و پسر (بازه سنی 15 تا 19 سال) انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 35 نفری آزمایش (ACT) و کنترل (آموزش مهارت های زندگی برای نوجوانان) قرار گرفتند. افراد پیش از اجرای مداخله و پس از آن به وسیله ابزارهای پرسش نامه پذیرش و عمل-نسخه دوم، مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی و مقیاس اختلال استرس پس از ضربه مورد سنجش قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای ACT دریافت کرد. همچنین برای گروه کنترل نیز به مدت 7 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای، پروتکل مهارت های زندگی برای نوجوانان اجرا شد. درنهایت داده ها به وسیله نرم افزار SPSS  نسخه 22 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها 

    نتایج تحلیل کوواریانس (آنکووا) نشان داد که میانگین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای دشواری در تنظیم هیجانی، انعطاف پذیری روان شناختی و نشانگان استرس پس از ضربه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشت (p>0/01).  همچنین نتایج نشان داد که دو گروه ACT و کنترل در مولفه علائم برانگیختگی در پرسش نامه اختلال استرس پس از ضربه در پیگیری اختلاف معنادار داشتند، اما در دو مولفه علائم تجربه مجدد تروما و بی حسی هیجانی اختلاف معنادار نبود (p>0/05).

    نتیجه گیری 

    نتیجه این پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به بهبود مهارت های تنظیم هیجانی، افزایش انعطاف پذیری روان شناختی و کاهش نشانگان اختلال استرس پس از سانحه در فرزندان افراد مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه می شود. بنابراین از این روش درمانی می توان در مراکز مشاوره و سلامت روان برای بهبود علائم فرزندان افراد مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه بهره گرفت.

    کلیدواژگان: اختلالات استرس پس از سانحه، تنظیم هیجانی، انعطاف پذیری روانشناختی، علائم اختلال استرس پس از سانحه، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، فرزندان، جنگ
  • زهره جعفرزاده جهرمی، سید عبدالمجید بحرینیان*، فاطمه شهابی زاده صفحات 402-417
    اهداف 

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی در بیماران دارای اختلال افسردگی بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و ازنظر طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه مراجعینی بودند که با شکایت افسردگی به مراکز روان شناسی و مشاوره شهرستان جهرم در سال 1401 مراجعه و تشخیص افسردگی دریافت کرده بودند. از بین داوطلبان 3 کلینیک حامی، رهگشا و فردای بهتر با روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 نفر که در پرسش نامه افسردگی بک نمره 20 تا 28 (یعنی سطح افسردگی متوسط) کسب کردند، انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) وکنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران، پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال، پرسش نامه راهبردهای ناسازگارانه نگرانی مییر و همکاران و پرسش نامه افسردگی بک استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس انجام شد.

    یافته ها 

    یافته ها نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی تاثیر دارد و باعث افزایش راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی و کاهش راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی شده است. 

    نتیجه گیری :

    رفتاردرمانی دیالکتیکی به عنوان روش درمانی در کاهش نگرانی و بهبود انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان در بیماران افسرده پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: نگرانی، رفتاردرمانی دیالکتیکی، انعطاف پذیری شناختی، راهبردهای تنظیم هیجان، افسردگی
  • سمیرا معصومیان، اسفندیار مهرآوین، زهرا قدیانی، ندا مرادی، سمیرا شمس سبحانی، احمد عاشوری* صفحات 418-437
    اهداف

    به تعویق انداختن کار یکی از مسائل مهم در دانشجویان است و با مشکلات روان شناختی مختلفی همراه است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی مداخله گروهی مبتنی بر شفقت بر میزان اهمال کاری، اضطراب و کیفیت زندگی دانشجویان انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی است. شرکت کنندگان 40 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران بودند که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. پس از کسب رضایت آگاهانه، پرسش نامه جمعیت شناختی، پرسش نامه اهمال کاری تحصیلی و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس-21سولی و شاخص بهزیستی شخصی - بزرگسالان قبل، بلافاصله بعد و 3 ماه پس از پایان دوره تکمیل شد. گروه آزمایش 8 جلسه 120 دقیقه ای درمان گروهی متمرکز بر شفقت را هفته ای یک بار دریافت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها 

    در متغیر اهمال کاری، تفاوت معنی داری بین میانگین آماده شدن برای تکالیف و تمایل به تغییر تعلل ورزی افراد در زمان های مختلف ارزیابی وجود ندارد، اما اثر تعامل زمان و گروه سطح معنی داری کوچک تر از 0/05 دارد، بنابراین تفاوت معنی داری بین میانگین آماده شدن برای تکالیف گروه آزمایش و کنترل در زمان های مختلف ارزیابی وجود دارد (F=4/439, P=0/043). اندازه اثر 0/115 بیانگر اثر متوسطی است. همچنین تفاوت معنی داری بین تمایل به تغییر تعلل ورزی گروه آزمایش و کنترل در زمان های مختلف ارزیابی وجود دارد (F=8/348, P=0/007). اندازه اثر 0/197 بیانگر اثر متوسطی است. همچنین، تفاوت معنی داری بین میانگین اضطراب (F=35/62, P=0/000) و کیفیت زندگی (F=14/57, P=0/001) گروه آزمایش و کنترل در زمان های مختلف ارزیابی وجود دارد و اندازه اثر بیانگر اثر نیرومندی است. 

    نتیجه گیری 

    مداخله مبتنی بر شفقت گروهی می تواند به عنوان درمانی کارآمد و موثر در کار با دانشجویان مورد استفاده قرار گیرد، اما مطالعات بیشتری برای بررسی سایر متغیرها و مقایسه آن با سایر درمان های مبتنی بر شواهد موردنیاز است.

    کلیدواژگان: شفقت، اضطراب، کیفیت زندگی
  • فرشاد شیبانی، شکوفه اعلایی، علی طلایی، زنیره سلیمی، رضا عمران* صفحات 438-459
    اهداف

    پژوهش حاضر باهدف پاسخگویی به این پرسش انجام شد که آیا مداخله ترکیب آموزش حافظه کاری با آموزش کنترل توجه بر کاهش  ولع مصرف،کاهش تکانش گری و افزایش حافظه کاری بیماران مبتلابه مصرف اپیوئید تحت درمان نگهدارنده با متادون موثر است؟

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده و کنترل شده بود. از مراجعین کلینیک های ترک اعتیاد سطح شهر مشهد، تعداد 50 نفر که واجد معیارهای ورود بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. روش و اهداف مطالعه قبل از امضای فرم رضایت آگاهانه به طور کامل برای آن ها توضیح داده شد. شرکت کنندگان به طور تصادفی تعداد 25 نفر در گروه آزمایش و تعداد 25 نفر در گروه کنترل جایگذاری شدند. برای گروه آزمایش نحوه استفاده از مداخله توضیح داده شد و اپلیکیشن موبایل در اختیار آن ها قرار گرفت. برای ارزیابی این افراد پیش از مداخله و پس از پایان مداخله از ابزارهای اندازه گیری برای سنجش ولع مصرف از پرسش نامه سنجش وسوسه مصرف مواد پس از ترک، برای سنجش تکانش گری از مقیاس تکانش گری بارات و برای سنجش حافظه کاری از خرده مقیاس فراخنای ارقام از حافظه کاری وکسلر استفاده شد. از درصد و توزیع فراوانی، میانگین و انحراف معیار برای پردازش اطلاعات توصیفی و از آزمون پارامتریک تحلیل کوواریانس چندمتغیره برای تحلیل های استنباطی استفاده شد. 

    یافته ها 

    ترکیب آموزش حافظه کاری با آموزش کنترل توجه تاثیر معناداری بر کاهش ولع مصرف و تکانش گری بیماران در گروه آزمایش نسبت گروه کنترل داشته است و تاثیر معناداری بر افزایش حافظه کاری گروه آزمایش نسبت گروه کنترل نداشته است (0/05>P). 

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر حاکی از این است که مداخله ترکیب آموزش حافظه کاری با آموزش کنترل توجه می تواند مداخله کمکی موثری در افراد تحت درمان نگهدارنده با متادون باشد. کاهش تکانش گری و ولع مصرف را در بازه زمانی 4 هفته و صرف زمانی کوتاه برای این تمرین جدید شناختی نیز می توان مشاهده کرد. باتوجه به اینکه در این نوع درمان کمکی درمانگر یا پژوهشگر در کنار شرکت کنندگان هنگام انجام تمرین، حضور فیزیکی ندارد، لازم است به ایجاد ویژگی هایی که باعث جذابیت بیشتر اپلیکیشن های بازتوانی شناختی و کاربری آسان تر برای افراد می شود توجه بیشتری کرد. می توان در پژوهش های آینده اپلیکیشن بازتوانی عصبی را در اختیار جوامع پژوهشی غیرمبتلا به اعتیاد که دارای نقص شناختی می باشند، قرار داد تا تاثیر آن مورد سنجش قرار گیرد.

    کلیدواژگان: درمان متادون، حافظه کاری، ولع مصرف، رفتار تکانشی، عملکردهای اجرایی
  • معصومه خیرخواه، زهره کیانی*، امیرسام کیانی مقدم، زهرا امان اللهی، فاطمه فرشاد، مریم معادی اصفهان صفحات 460-477
    اهداف

    سقط جنین یکی از پدیده های آسیب زا در زندگی زنان است. ترومای حاصل از آن سبب ترس از تکرار سقط، ناامیدی، ناتوانی، کاهش اعتمادبه نفس، انزوا و اختلال در سلامت روان و کاهش کیفیت زندگی می شود. مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر مشاوره مراقبتی حمایتی بر کیفیت زندگی زنان باردار با سابقه سقط جنین اجرا شد. 

    مواد و روش ها 

    این مطالعه یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی بود. نمونه شامل 72 زن باردار با سابقه سقط بود که برای دریافت مراقبت های دوران بارداری به مراکز جامع سلامت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مراجعه کرده بودند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه جمعیت شناختی و کیفیت زندگی بود. گروه آزمایش در طی 3 جلسه (2 جلسه اول حضوری و جلسه سوم تلفنی) مداخله مبتنی بر رویکرد سوانسون را دریافت کردند، اما در طی این دوران گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها در 3 مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) از مداخله از 2 گروه گردآوری شد. به دلیل ملاحظات اخلاقی، پس از اتمام گردآوری داده ها، مداخله مبتنی بر روش سوانسون بر روی گروه کنترل نیز اجرا شد. داده ها با آزمون های آماری کای اسکوئر، تی زوجی، تحلیل واریانس تکراری، تی تست، تحلیل واریانس با اندازه های تکراری دو طرفه با نرم افزار SPSS نسخه 25تحلیل شد.

    یافته ها 

    هر دو گروه ازنظر مشخصات جمعیت شناختی و کیفیت زندگی قبل از مداخله مشابه بودند (0/05>P). 4 هفته و 8 هفته بعد از مداخله میانگین نمره کسب شده در گروه آزمایش بالاتر از کنترل بود (0/05>P).  در 8 هفته بعد از مداخله نمره کیفیت زندگی در ابعاد عملکرد جسمی (0/009=P)، عملکرد اجتماعی (0/039=P)، ایفای نقش هیجانی (0/004=P) و درد بدنی (0/004=P) بیشتر از کنترل بود (0/05>P).

    نتیجه گیری 

    روش مشاوره مراقبتی حمایتی به عنوان یک مداخله مامامحور کیفیت زندگی زنان باردار با سابقه سقط جنین را بهبود می بخشد. بنابراین می توان از این رویکرد در مراقبت های زنان باردار با سابقه سقط جنین استفاده کرد.

    کلیدواژگان: مشاوره مراقبتی حمایتی، کیفیت زندگی، زنان باردار، سقط جنین، درمانی، نظریه مراقبتی سوانسون
  • فاطمه صدر، غزاله زرگری نژاد*، فهیمه فتحعلی لواسانی، کمیل زاهدی تجریشی صفحات 478-493
    اهداف 

    نوجوانی مرحله ای مهم و حیاتی در رشد شخصیت است. دوره میانی و اواخر نوجوانی از منظر تعیین اهداف زندگی اهمیت ویژه ای می یابد. پیگیری اهداف به نوجوانان کمک می کند که حس معنا و هدفمندی را به دست آورند. درمقابل، شکست در دستیابی به اهداف می تواند به احساس پوچی و ناامیدی منجر شود. باتوجه به اهمیت پیگیری هدف در دوران نوجوانی، پژوهش حاضر نقش میانجی انگیزش درونی را در رابطه میان سبک های تنظیم هیجان و خودتعیین گری با پیگیری هدف در نوجوانان بررسی می کند.

    مواد و روش ها 

    این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی و براساس مدل یابی معادلات ساختاری انجام شده است. جامعه آماری، نوجوانان 15 تا 19 ساله ساکن تهران بودند که از آن میان با روش نمونه گیری دردسترس 503 دانش آموز دختر و پسر 15 تا 19 ساله از مدارس 4 منطقه تهران انتخاب شدند و به 4 پرسش نامه مداومت، سبک های تنظیم هیجان، خودمختاری هیجانی و انگیزش درونی پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل اطلاعات با شیوه مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای Amos و SPSS نسخه 22 انجام شد. 

    یافته ها 

    نتایج نشان داد بین انواع سبک های تنظیم هیجان اعم از بدتنظیمی هیجانی (P=0/001 و β=0/204)، فرونشانی هیجانی (P=0/040 و β=0/124) و هیجان یکپارچه (P=0/001 و β=0/359) با پیگیری هدف در نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین براساس آزمون بوت استروپ، سبک های بدتنظیمی هیجانی (P=0/007 و β=0/054) و هیجان یکپارچه (P=0/001 و β=0/094) از طریق انگیزش درونی اثر غیرمستقیمی بر پیگیری هدف داشتند. درعین حال، خودتعیین گری بر پیگیری هدف (P=0/137 و β=0/077) موثر نبود. 

    نتیجه گیری

    یافته های این پژوهش نشان داد که در نوجوانان ایرانی سبک تنظیم هیجان یکپارچه می تواند از طریق ارتقاء انگیزش درونی، نقش مثبتی بر پیگیری هدف داشته باشد. بنابراین در مداخلاتی که هدف آن ها بهبود پیگیری اهداف در سنین نوجوانی است، گنجاندن مولفه تنظیم هیجان می تواند به ارتقاء انگیزش درونی و مداومت در مسیر اهداف منجر شود.

    کلیدواژگان: سبک های تنظیم هیجان، خودتعیین گری، انگیزش درونی، پیگیری هدف، نوجوانان​​​
  • کتایون فلاحت، منیر برادران افتخاری*، آرش میراب زاده صفحات 494-513
    اهداف

    باتوجه به اهمیت ارتقاء سلامت روان مثبت در پیشگیری از اختلالات روانی اجتماعی، افزایش سلامت فیزیکی و بهره وری و شناسایی مولفه های اجتماعی موثر بر آن به منظور اجرای مداخلات لازم در جهت ارتقاء سطح سلامت روان جامعه، ضروری است و از اهداف مطالعه حاضر بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع کمی و همبستگی بود و بر روی افراد بزرگسال 30 تا 60 ساله ساکن در مناطق 22 گانه شهرتهران انجام شد. حجم نمونه براساس نرم افزار جی پاور، تعداد 547 نفر تخمین زده شد. نمونه ها براساس روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابتدا باتوجه به مرور منابع و برگزاری جلسات گروهی با صاحبنظران، لیست تعیین کننده های اجتماعی موثر بر سلامت روان مثبت استخراج و مدل مفهومی ترسیم شد. معیار ورود هریک از تعیین کننده ها به مرحله مدل یابی، سطح معناداری 0/2≥P در نظر گرفته شد و درانتها این مدل با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نهایی شد. ابزار به کارگرفته شده شامل ابزار پیوستار سلامت روان- فرم کوتاه، پرسش نامه سنجش وضعیت اقتصادی اجتماعی، پرسش نامه حمایت اجتماعی چند بعدی، پرسش نامه استرس ادراک شده، پرسش نامه بین المللی فعالیت بدنی، پرسش نامه امنیت شغلی نیسی، پرسش نامه امنیت شغلی تنهورن، مقیاس دیداری رضایت شغلی، مقیاس دیداری استرس شغلی، چک لیست بررسی وضعیت محله زندگی، چک لیست استفاده از اینترنت و چک لیست پوشش بیمه بود. داده ها با استفاده از برنامه SPSS نسخه 21 و لیزرل نسخه 8/8 تجزیه وتحلیل شد. 

    یافته ها

    داده های مربوط به 607 پرسش نامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میانگین سن شرکت کنندگان مطالعه 9/4±44/04 و میانگین نمره سلامت روان مثبت آن ها 8/65±45/96 بود. از گروه تعیین کننده های ساختاری، متغیرهای طبقه اجتماعی (0/181=B)،وضعیت اقتصادی اجتماعی (0/114=B)، رده شغلی (0/08=B) و سرانه سطح زیربنا (0/290=B) دارای اثر منفی بر سلامت روان مثبت بود. از گروه تعیین کننده های بینابینی که تمامی متغیرهای آن معیار ورود به مدل را دارا بودند، تعیین کننده های بینابینی رضایت شغلی (0/61=B)، حمایت اجتماعی (0/32=B) و رضایت از بیمه (0/41=B) دارای اثر مثبت و استرس درک شده (B=-0/62) دارای اثر منفی بر سلامت روان مثبت بوده و واسطه انتقال اثر تمامی تعیین کننده های ساختاری بر سلامت روان مثبت بوده است. 

    نتیجه گیری

    بهبود وضعیت اقتصادی اجتماعی از طریق افزایش حمایت اجتماعی و رضایتمندی شغلی موجبات افزایش سطح سلامت روان مثبت بزرگسالان ایرانی شده است و از طرفی کاهش استرس درک شده هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم اثر تعیین کننده های اجتماعی ساختاری را بر سلامت روان مثبت تبیین می کند.

    کلیدواژگان: سلامت روان، مولفه های اجتماعی سلامت، مدل سازی، معادلات ساختاری
  • وفا آبس، علی کرکنی*، ایلوز ایمنا صفحات 514-531
    اهداف

    این مطالعه با هدف برآورد شیوع سابقه آزار جنسی در کودکی در بیماران سرپایی روان پزشکی و بررسی عوامل مرتبط با آن انجام شد.

    مواد و روش ها 

    این مطالعه مقطعی بر روی 133 بیمار (80 مرد و 53 زن با میانگین سنی 11/8±45/02 سال) مراجعه کننده به بخش روان پزشکی بیمارستان دانشگاه قابس (جنوب تونس) انجام شد. داده ها با استفاده از فرم کوتاه پرسش نامه ترومای دوران کودکی و پرسش نامه اصلاح شده رفتارهای خودکشی جمع آوری شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل تست همبستگی استفاده شد. مقدار معناداری در سطح 0/50 تعیین شد.

    یافته ها 

    شیوع کلی آزار جنسی در کودکی در بین بیماران 8/9 درصد بود. شرکت کنندگانی که سابقه آزار جنسی در کودکی را گزارش کردند، سن کمتری هنگام شروع علائم روان پزشکی داشتند و مدت زمان بستری در بیمارستان روان پزشکی به طور قابل توجهی در آن ها طولانی تر بود. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که آزار جنسی در کودکی خطر داشتن بیماری های روان پزشکی را تا (AOR=5/9، 95% CI: 28/8-1/3) و خطر داشتن افکار خودکشی را تا 5/1 (AOR=5/1، 95% CI: 26/9-1/03) افزایش می دهد.

    نتیجه گیری 

    داشتن سابقه آزار جنسی در کودکی تاثیر منفی در بیماران روان پزشکی در دوران بزرگسالی دارد. این رابطه چندعاملی هستند و پیشنهاد می شود در آینده مطالعات طولی برای بررسی عمیق تر و مفصل تر انجام شوند.

    کلیدواژگان: کودک آزاری، بیماران سرپایی روان پزشکی، آزار جنسی، تونس
|
  • AmirMasoud Mirbagheri, Zahra Zanjani*, Abdollah Omidi, MohammadJavad Azadchehreh Pages 384-401
    Objectives

    The present study aims to investigate the effect of acceptance and commitment therapy (ACT) on emotional regulation, psychological flexibility, and symptoms of post-traumatic stress disorder (PTSD) in children of veterans with PSTD.

    Methods 

    This is a randomized controlled clinical trial with a pre-test/post-test/follow-up design. Participants were 70 children of veterans with PTSD (boys and girls) aged 15-19 years, who were selected using simple random sampling method and randomly divided into two groups of 35 including ACT and control. Before, immediately after, and 12 months after the intervention, people were measured using the acceptance and action questionnaire-II, difficulty in emotional regulation scale, and the PTSD checklist for DSM-5. The intervention group received group ACT at 8 sessions of 60-90 minutes. For the control group, life skills education was presented at 7 sessions of 60-90 minutes. Finally, the data was analyzed using SPSS software, version 22.

    Results

    The results of analysis of covariance showed a significant difference in difficulty in emotional regulation, psychological flexibility and PTSD symptoms in the post-test and follow-up phases in two groups (P<0.01). Moreover, the two ACT and control groups were significantly different in the hyperarousal symptom of PTSD at follow-up phase, but there was no significant difference in two symptoms of re-experiencing trauma and negative alterations in mood/avoidance (P>0.05).

    Conclusion

    The ACT can improve emotional regulation skills and psychological flexibility and reduce PTSD symptoms in children of veterans with PTSD. Therefore, this method can be used in counseling and mental health centers to improve these children’s symptoms.

    Keywords: Post-traumatic Stress disorders, Emotional regulation, Psychological flexibility, Acceptance, commitment Therapy, Child, Veterans
  • Zohre Jafarzade Jahromi, AbdolMajid Bahrainian*, Fatemeh Shahabizadeh Pages 402-417
    Objectives 

    This study aims to assess the effect of dialectical behavior therapy (DBT) on cognitive emotion regulation, cognitive flexibility and worry in women with depression. 

    Methods

    This is a randomized controlled clinical trial with a pre-test/post-test design. The study population consists of all women with depression referred to psychology clinics in Jahrom, Iran, in 2022. From three clinics of Hami, Rahgosha, and Fardaye Behtar, 30 women with a Beck depression inventory (BDI) score of 20-28 (moderate depression) were selected using a purposeful sampling method, and were randomly divided into intervention (n=15) and control (n=15) groups. Garnefski et al.'s cognitive emotion regulation questionnaire, Dennis and Vander Wal's cognitive flexibility questionnaire, Meir et al.'s Penn State worry questionnaire, and BDI were used to collect data. Data analysis was done using the analysis of covariance. 

    Results 

    The DBT had a significant effect on the study variables. It has caused an increase in adaptive CER strategies and cognitive flexibility and a decrease in maladaptive CER strategies and worry. 

    Conclusion 

    The DBT can be used to reduce worry and improve cognitive flexibility and adaptive CER strategies in depressed women.

    Keywords: Cognitive emotion regulation, Cognitive flexibility, Dialectical behavior therapy, Depression
  • Samira Masoumian, Esfandiar Mehravin, Zahra Ghadyani, Neda Moradi, Samira Shams Sobhani, Ahmad Ashouri* Pages 418-437
    Objectives

    Procrastination is one of the critical issues for university students and is associated with various psychological problems. This study examined the effectiveness of group compassion-focused intervention on procrastination, anxiety, and quality of life of (QoL) university students.

    Methods 

    This research is an experimental study of clinical trial type. The study participants were 40 students of Iran University of Medical Sciences selected by a convenience sampling method. After obtaining informed consent, they completed the demographic questionnaire; academic procrastination questionnaire; depression, anxiety, and stress scale-21 (DASS-21); and personal wellbeing index–adult (PWI-A), before, immediately after, and three months after the intervention. The experimental group received eight 120-minute sessions of group compassion-focused therapy once a week, while the control group received no intervention. The data were compared using GLM repeated measures analysis of variance (GLMRM).

    Results 

    Regarding procrastination, there is no significant difference between the average preparation for assignments and the tendency to change people›s procrastination at different evaluation times. However, the interaction effect of time and group has a significance level smaller than 0.05, indicating a significant difference between the average preparation for the tasks of the experimental and control groups at different evaluation times (F=4.439, P=0.043). The effect size of 0.115 indicates a moderate effect. There is also a significant difference between the procrastination tendency of the experimental and control groups at different evaluation times (F=8.348, P=0.007). The effect size of 0.197 indicates a moderate effect. Also, there is a significant difference between the experimental and control groups› average anxiety (F=35.62, P=0.000) and quality of life (F=14.57, P=0.001) at different evaluation times. The size of the effect indicates its strength.

    Conclusion 

    Group compassion-focused intervention can be used as an effective therapy in working with students. However, more studies are needed to examine and compare other variables with other evidence-based treatments.

    Keywords: Compassion, Anxiety, Quality of life (QoL)
  • Farshad Sheybani, Shokoufeh Aalaei, Ali Talaei, Zanireh Salimi, Reza Emran* Pages 438-459
    Objectives 

    This study aims to investigate the effect of combined working memory training (WMT) and attention control training (ACT) on craving, impulsivity, and working memory of opioid addicts under methadone therapy.

    Methods 

    This is a randomized controlled clinical trial. Participants were 50 male opioid addicts who were selected from addiction treatment clinics in Mashhad, Iran. After their random allocation to the intervention and control group, the intervention group received WMT+ACT for 4 weeks using a mobile application. Pre- and post-test assessments were conducted using a craving scale, Barratt impulsiveness scale, and Wechsler's digit span test. Descriptive statistics and multivariate analysis of covariance were employed for data analysis. 

    Results 

    The combined intervention significantly reduced craving and impulsivity in the intervention group compared to the control group, but it had no significant effect on working memory (P>0.05). 

    Conclusion

    The mobile-based WMT+ACT intervention is a useful intervention for male opioid addicts under methadone therapy.

    Keywords: Methadone maintenance treatment, Working memory, Craving, Impulsivity behavior, Executive functions
  • Masoomeh Kheirkhah, Zohre Kiani*, AmirSam Kianimoghadam, Zahra Amanollahi, Fatemeh Farshad, Maryam Maadi Esfahan Pages 460-477
    Objectives 

    Abortion is one of the most traumatic events in a woman's life. The resulting trauma leads to the fear of repeat abortion, despair, inability, reduced self-confidence, isolation, mental health problems, and reduced quality of life (QoL). The present study aims to determine the effect of supportive counseling on the QoL of pregnant women with a history of abortion.

    Methods

    This is randomized controlled trial study. Participants were 72 pregnant women with a history of abortion referred to comprehensive health centers in Isfahan, Iran to receive prenatal care. The data collection instruments were a demographic form and the 36-item short form health survey. The intervention group received counseling based on Swanson’s caring theory at three sessions (two face-to-face counseling sessions and one telephone counseling session), while the control group received no intervention. Data were collected  in three phases (pre-test, post-test, and follow-up), and analyzed using chi-square test, paired t-test, repeated measures analysis of variance, t-test, and two-way repeated measures analysis of variance in SPSS software, version 25.

    Results 

    Both groups were similar in demographic characteristics and QoL before the intervention (P>0.05). Four and 8 weeks after the intervention, the mean score of QoL was higher in the intervention group than in the control group (P<0.05). Eight weeks after the intervention, the QoL score was higher than in the control group in dimensions of physical functioning (P=0.009), social functioning (P=0.039), role-emotional (P=0.004), and bodily pain (P=0.004).

    Conclusion

    Supportive counseling based on Swanson’s caring theory, as a midwife-centered intervention, can improve the QoL pregnant women with a history of abortion. This approach can be used in providing care to the pregnant women with a history of abortion.

    Keywords: Supportive care, Quality of life (QoL), Pregnant women, Abortion, Therapeutic, Swanson’s caring theory
  • Fatemeh Sadr, Ghazaleh Zargarinejad*, Fahimeh Fathali Lavasani, Komeil Zahedi Tajrishi Pages 478-493
    Objectives

    Pursuing goals can help adolescents gain a sense of meaning and purpose in life. On the other hand, failure to achieve goals can lead to depression and despair. Considering the importance of goal pursuit in adolescence, the present study aims to examine the mediating role of intrinsic motivation in the relationship of emotion regulation styles and self-determination with goal pursuit in Iranian adolescents.

    Methods

    This is a descriptive-correlational study using structural equation modeling (SEM). The study population consists of adolescents aged 15-19 in Tehran, Iran, of whom 503 were selected from high schools in four districts in Tehran using a convenience sampling method. They were asked to complete four questionnaires, including the persistence scale, emotion regulation inventory, emotional autonomy scale, and intrinsic motivation inventory. Data analysis was done by SEM using Amos software, version 22 and SPSS software, version 22.

    Results

    The emotion regulation styles, including dysregulated (β=-0.204, P=0.001), suppressive (β=0.124, P=0.040), and integrative (β=0.359, P=0.001) had a significant relationship with goal pursuit in adolescents. Based on the Bootstrap test results, the dysregulated (β=-0.054, P=0.007) and integrative (β=0.094, P=0.001) emotion regulation styles had an indirect relationship with goal pursuit through intrinsic motivation. Self-determination had no significant relationship with goal pursuit (P=0.137, β=0.077).

    Conclusion

    In Iranian adolescents, the integrative emotion regulation style can positively affect goal pursuit by promoting intrinsic motivation. Therefore, in interventions for improving goal pursuit in adolescents, this emotion regulation style should be considered to promote their intrinsic motivation and persistence in goal pursuit.

    Keywords: Emotion regulation styles, Self-determination, Intrinsic motivation, Goal pursuit, Adolescents
  • Katayoun Falahat, Monir Baradaran Eftekhari*, Arash Mirabzadeh Pages 494-513
    Objectives

    Considering the importance of positive mental health promotion for preventing psychosocial disorders and increasing physical health and productivity, it is necessary to identify the social determinants of health (SDH) to implement the necessary interventions to improve community health. The present study aims to identify the SDH of positive mental health in Iranian adults.

    Methods

    This is a quantitative and correlational study that was conducted on adults aged 30-60 years living in Tehran, Iran. The sample size was estimated to be 547 people using G*Power software. The samples were selected using a multi-stage random sampling method. After reviewing the literature and meeting with a panel of experts, the SDH list was extracted, and the conceptual model was plotted. The criteria for entering the model was a significance level (P≥0.2). At the end, the structural equation modeling method was applied. The tools used included the mental health continuum–short form, the socioeconomic status questionnaire, multidimensional scale of perceived social support, perceived stress scale-10 items, international physical activity questionnaire-short form, Neissi’s job security questionnaire, Ten Horn’s job security questionnaire, the visual analogue scale for occupational stress assessment, the neighborhood status checklist, Internet use checklist, and social security insurance checklist. The data was analyzed in SPSS software, version 21 and LISREL version 8.8.

    Results

    The data of 607 questionnaires were analyzed. The mean age of participants was 44.04±9.4 years. The mean score of positive mental health was 45.96±8.65. Among structural determinants, the social class (B=0.181), socio-economic status (B=0.114), job position (B=0.08), building volume per capita (B=0.092) had positive effect on positive mental health, while education (B=-0.071) had negative effect. Among intermediary determinants, job satisfaction (B=0.16), social support (B=0.23) and insurance (B=0.14) had positive effect on positive mental health, while perceived stress (B=-0.62) had negative effect.

    Conclusion

    Improving socioeconomic status by increasing social support and job satisfaction can increase Iranian adults' positive mental health. On the other hand, the reduction of perceived stress can determine the positive mental health of Iranian adults both directly and indirectly.

    Keywords: Mental health, Social determinants of health, Modeling, Structural equation
  • Wafa Abbes, Ali Kerkeni*, Ellouz Emna Pages 514-531
    Objectives 

     In this study, we aim to estimate the prevalence of childhood sexual abuse (CSA) in psychiatric outpatients in Tunisia and to identify the associated factors.

    Methods 

    This cross-sectional study was conducted on 133 patients (80 men and 53 women; mean age: 45.02`11.8 years) referred to the psychiatry clinic of the University Hospital of Gabes in Southern Tunisia. Data was collected using the childhood trauma questionnaire - short form, and the suicide behaviors questionnaire-revised. Descriptive statistics and inferential statistics including a correlation test were used for data analysis. The significance level was set at 0.05.

    Results

    The overall prevalence of CSA was 9.8%. Participants with a history of CSA had a significantly younger age at the onset of psychiatric symptoms and longer duration of hospitalization. The results of multivariate analysis showed that CSA increased the risk of having psychiatric comorbidities by 5.9 (AOR=5.9, 95% CI, 1.3%, 28.8%) and the risk of suicidal ideation by 5.1 (AOR=5.1, 95% CI, 1.03%, 26.9%).

    Conclusion 

    The history of CSA has a negative impact on psychiatric patients in adulthood. This association is multifactorial, and there is a need for further longitudinal studies in this regard.

    Keywords: Child abuse, Psychiatric outpatients, Sexual abuse, Tunisia