فهرست مطالب

مطالعات ادبی زبان قرآن - پیاپی 2 (پاییز و زمستان 1402)

نشریه مطالعات ادبی زبان قرآن
پیاپی 2 (پاییز و زمستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/06/01
  • تعداد عناوین: 6
|
  • حامد شیواپور* صفحات 5-22
    بر اساس نظریه وضع الفاظ بر ارواح معانی یا به اختصار، نظریه «روح معنا»، الفاظ بر روح معنای مشترک بین مصادیق گوناگون وضع شده اند و خصوصیات مصادیق در وضع الفاظ دخالتی ندارد. طبق این دیدگاه، مراد از الفاظ متشابهی چون عرش، کرسی، لوح، قلم و... در کتاب و سنت، نه معنای ظاهری آن هاست و نه معنای مجازی آن ها، بلکه معنای آن ها چنان گسترده است که شامل مصادیق غیرمادی هم می شود. نظریه روح معنا در اصل برای توجیه الفاظ متشابه قرآن مطرح شده است؛ ولی می توان آن را به طور کلی آن را در دسته نظریه های کلان در لغت شناسی طبقه بندی نمود. این دیدگاه را برای نخستین بار غزالی مطرح کرد و پس از او بسیاری از بزرگان اندیشه اسلامی آن را پذیرفته اند. این نظریه در سده اخیر و در حوزه علمیه قم مجال طرح مجددی یافته است و به این منظور، به طور ویژه دیدگاه سه عالم برجسته در حوزه علمیه قم یعنی امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره این نظریه، از منظرها و با رویکردهای گوناگون شایسته بررسی است. در این مقاله تقریر هر یک از این سه بزرگوار از این نظریه و شباهت ها و تفاوت های تقریر آنان و امتیاز و برجستگی دیدگاه آنان در طرح این نظریه مورد بررسی قرار گرفته است.
    کلیدواژگان: لغت شناسی، روح معنا، وضع الفاظ، امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی
  • مهدی عشائری منفرد*، عبدالله موحدی محب صفحات 23-42

    حوزه علمیه قم در صد سال اخیر ابتکارات و نظریه هایی را در شاخه های مختلف علوم اسلامی ارائه کرده است. یکی از دانش هایی که حوزه علمیه قم در صد سال اخیر در آن صاحب نوآوری بوده است، دانش بدیع است. آرایه تشابه الاطراف از آرایه هایی است که علاوه بر کارکرد زیبایی شناختی از کارکرد معناشناختی نیز برخوردار است. این کارکرد معناشناختی آنگونه است که غفلت از آن موجب کج فهمی برخی مفسران شده است. در میان تفسیرهایی که در صد سال اخیر در حوزه علمیه قم به نگارش درآمده است می توان به المیزان فی تفسیر القرآن و تفسیر سوره حمد اشاره کرد. در میان این آثار کتاب المیزان از جمله آثاری است که در آن نه تنها از دانش های ادبی در فرایند فهم متن استفاده شده است بلکه صاحب اثر در مسائل ادبی استفاده شده، دارای نوآوری نیز می باشد. نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان قابلیت رقابت با سایر نظریات جدید زبانشناسی در جهان را دارد. از نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان توجه به کارکرد معناشناختی آرایه تشابه الاطراف در فرایند تفسیر و فهم متن است. هرچند به صورت پراکنده پیش از علامه نیز توجه به کارکرد معنایی این آرایه رائج بوده است اما به مثابه یک روش در فرایند تفسیر و فهم متن در نیامده بوده و همچنین معانی آن و کیفیت تاثیر آن نیز کشف نشده بود. بنابر این می ‫‪‎ توان استفاده از کارکرد معنایی آرایه تشابه الاطراف و کشف معانی آن را از نوآوری های صد سال اخیر حوزه علمیه قم می باشد.

    کلیدواژگان: دانش بدیع، تشابه الاطراف، فرآیند فهم متن، اثر زیبایی شناختی، اثر معناشناختی، علامه طباطبایی، صد سالگی حوزه علمیه قم
  • عبدالمطلب فریدی فر* صفحات 43-62

     بهره گیری از علوم ادبی برای ورود به زبان قرآن و فهم صحیح پیام الهی ضروری است، پژوهش های انجام شده در دوره های مختلف نسبت به علوم ادبی، راه را برای بهره برداری بهتراز زبان قرآن و فهم پیام الهی هموار ساخته اند، بررسی تحولات سده اخیر حوزه علمیه قم در زمینه واژه شناسی زبان قرآن مورد اهتمام این پژوهش می باشد. برخی مفسران برای معنا شناسی دقیق واژگان قرآنی، از علوم لغت، صرف، نحو، بلاغت و... بهره جسته و بخش مستقلی با عنوان «اللغه و الصرف» به آن اختصاص داده اند، گرچه برخی علم صرف را به عنوان یک علم واقعی قبول نکرده و آن را نوعی ذوقیات نفسانی و استحسانات محافل علمی دانسته است. درعین حال روش معنا شناسی واژه های قرآنی آنان در تفسیر، تحول جدیدی در صد سال اخیرحوزه علمیه قم می تواند به حساب آید. برخلاف روش رایج درعلم صرف، برای شناخت لازم و متعدی راهکار جدیدی ارائه داده اند، در قواعد اعلال روش جدید مبتنی بر «تبعیت حرکت» یا «سکون حرف» زمینه ساز تحول بزرگی در قواعد اعلال می شوند. ارجاع معانی متعدد به یک معنا تحول دیگری در معنا شناسی است. با ارائه ملاک جدیدی برای اشتقاق کلمه (وجود دو وضع نوعی در ماده و هیئت هر کلمه)، بسیاری از معانی ارائه شده برای اشتقاقات لغوی و صرفی را باطل دانسته اند. در این پژوهش تحولات جدید سده اخیر حوزه در زمینه الگوی جدید معنا شناسی واژگان قرآن در تفسیر، بررسی می شود.

    کلیدواژگان: صرف، لغت، تفسیر، اعلال، علوم ادبی، لازم، متعدی، معنا شناسی
  • محمد ملکی نهاوندی* صفحات 63-82
    بررسی معانی کلمات قرآن کریم همیشه یکی از دغدغه های جدی جامعه قرآنی بوده و در این میان گروه های مختلفی نقش آفرینی کرده اند: لغوی ها، مفسران، فقها و...، نگارش های ارزنده ای در این زمینه داشته اند. بی شک یکی از محوری ترین گروه ها برای بررسی کلمات عربی، لغوی ها می باشند و در این میان ابن فارس که از مهمترین لغوی های قرن چهارم هجری به شمار میرود با طرح موضوع «اصل معنایی»، تحولی شگرف در موضوع لغت شناسی زبان عربی ایجاد کرد. «اصل معنایی» پس از ابن فارس به بوته فراموشی سپرده شد و بجز اندکی به این موضوع مهم نپرداختند. این اصل، هر چند به ظاهر تنها مورد توجه ابن فارس قرار گرفته اما دیگر لغوی ها نیز در کتب خود از اصل معنایی استفاده کرده و عملا بدان معتقد شدند. علاوه بر وجود شواهد گوناگون دال بر قبول اصل معنایی در کلام لغوی ها، دیگر دلیل برای اثبات این حقیقت لغوی در زبان عربی، پذیرش آن توسط لغت شناسی قوی با داشتن جایگاهی ممتاز همچون ابن فارس می باشد. قرنها پس از او، قرآن شناس قرن حاضر حسن مصطفوی با قبول «اصل معنایی» و تک اصل دانستن همه مواد عربی، به بررسی و شرح کلمات قرآن پرداخت. با مقایسه عملکرد ایشان در بررسی کلمات و محور قرار دادن «اصل معنایی» نسبت به دیگر کتاب هایی که به کلمات قرآن پرداخته اند، تغییرات و زیبایی های شگرفی در معانی کلمات قرآن دیده می شود،
    کلیدواژگان: التحقیق فی کلمات القرآن، مصطفوی، اصل معنایی، ابن فارس
  • محمد عشایری منفرد* صفحات 83-106

    علم معانی یکی از شاخه های سه گانه علوم بلاغی است. حوزه علمیه در طول عمر یکصد ساله خود هماره مشغول آموزش، ترویج و توسعه این علم بوده است. اینکه دانش معانی در بستر پویش یکصدساله حوزه علمیه قم، چه رشد و تغییری کرده مساله ای است که در این مقاله بررسی شده است. این مقاله برای رسیدگی به این مساله، تفسیر المیزان را انتخاب کرده و به صورت موردی، تطور علم معانی را در این تفسیر شریف بررسی کرده است. فرضیه تحقیق این است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مباحث مقدماتی و سرفصل های داخلی علم معانی نقد، نوآوری و قاعده افزایی قابل توجهی داشته است.

    کلیدواژگان: علم معانی، بلاغت، علامه طباطبایی، المیزان، حوزه علمیه قم
  • محمدعلی جوان*، محمدحسن ربانی بیرجندی صفحات 107-124

    علوم ادبی از پیش نیاز های اجتهاد است؛ اما درباره تعداد و عناوین علوم ادبی ای که پایه و اساس اجتهاد است، اختلاف است. برخی از فقها، هیچ یک از علوم بلاغی را از علوم پایه اجتهاد نمی دانند، همان طور که بیشتر موافقان ضرورت علوم بلاغی برای اجتهاد، دانش بدیع را از این ضرورت استثنا کرده اند. در مقابل این دو گروه، گروهی از دانشمندان علوم اسلامی و خصوصا عده ای از فقهای معاصر حوزه علمیه قم بر آنند که نه تنها علوم معانی و بیان، بلکه علم بدیع نیز از پیش شرط های لازم برای اجتهاد می باشد. آنان ضمن نقد دیدگاه مخالفین، در صدد ارائه استدلال عقلی بر ضرورت بدیع برای اجتهاد نیز بر آمده اند. علاوه بر این استدلال که در مباحث اصول خویش، عرضه کرده اند؛ مراجعه به آثار فقهی این بزرگان ما را به این نتیجه می رساند که در جایگاه های متعددی از فقه خویش به قواعد دانش بدیع استدلال نموده اند یا با استفاده از این دانش به نقد نظر مخالف نشسته اند. این نوشتار با تکیه بر آثار برخی از بزرگان حوزه علمیه قم در دهه های اخیر، ضمن نقد ادله مخالفان، استدلال ضرورت دانش بدیع برای اجتهاد را توضیح می دهد و با آگاهی از اینکه تا کنون کسی، رد پای دانش بدیع و آرایه های آن را در عملیات استنباط فقهی و اصولی گزارش نکرده است، نمونه هایی از استشهاد به آرایه های توریه و استخدام و مشاکله و تصحیف و جناس را، از لابلای متون فقهی و اصولی تدوین شده در حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر، گزارش می کند.

    کلیدواژگان: بدیع، استخدام، توریه، مشاکله، جناس، تصحیف، بلاغت