فهرست مطالب
فصلنامه پژوهش در تاریخ
سال دوازدهم شماره 33 (پاییز و زمستان 1401)
- تاریخ انتشار: 1402/06/01
- تعداد عناوین: 8
-
صفحات 15-31از اواخر قرن 18م. و پس از آن با ورود امپراتوری عثمانی به عصر تنظیمات، در کنار اجرای اصلاحات در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی، مباحثات زیادی نیز درباره این اصلاحات انجام شد. از جمله مناقشه برانگیزترین این اصلاحات، مسئله اصلاح یا تغییر الفبا بود که بحث بر سر آن تا اکنون نیز ادامه دارد. پژوهش حاضر با بررسی سیر تغییر الفبا در ترکیه از اواخر عصر عثمانی تا اوایل جمهوریت، به دنبال آن است تا ضمن ارائه تاریخچه این بحث، عوامل مهم و تاثیرگذار تغییر الفبا در ترکیه را مشخص نماید. بر اساس این پژوهش، نخبگان عثمانی از اواسط قرن 19م. به لزوم تغییر الفبا پی برده و همواره مباحثاتی درباره آن در جریان بود. با الغای سلطنت عثمانی و تاسیس جمهموری ترکیه، بحث تغییر الفبا بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و مشخصا از سوی رئیس جمهور ترکیه پیگیری شد و در تاریخ 1 نوامبر 1928 با تصویب «قانون درباره قبول و تطبیق حروف ترکی» انقلاب حرف در ترکیه به وقوع پیوست.کلیدواژگان: اصلاحات، تغییر الفبا، ترکیه، عثمانی، آتاترک
-
صفحات 35-46
در اواخر حکومت امویان، در قلمرو تحت سلطه آنها مخالفتهای زیادی در عراق عرب، شام و ایران رخ داد. علت اصلی این موضوع، تعصبات قبیله ای و نژادی، شرایط سخت زندگی و پرداختن جزیه و خراج بود. سیاست های خشن و سخت گیرانه حکام اموی از جمله حجاج بن یوسف باعث تشدید حرکت ها و مخالفت های گسترده ای همچون شورش عبدالرحمن بن اشعث گردید؛ از همین رو بعضی از خلفا و امیران اموی جهت کاهش اختلافات و جلوگیری از فروپاشی خلافت دست به اصلاحاتی زدند. اصلاحات عمر بن عبدالعزیز ابتدا موفقیت آمیز بود، اما مرگ زودهنگام او مانع ادامه روند اصلاحات گردید و خلیفه بعدی سعی در حذف اقدامات او نمود. در اواخر خلافت اموی، یزید سوم و همچنین حاکم خراسان نصر بن سیار با دنبال کردن اصلاحات سعی در کنترل روند سریع مخالفت ها نمودند اما هیچ کدام از این تلاش ها مانع فروپاشی نگردید. نیروی تازه نفس عباسیان با شعارهای اصیل اولیه اسلامی توانستند مردم را با خود همراه کرده و حکومت سلطنتی اسلامی امویان را منقرض نمایند. مسئله این پژوهش، اقدامات اصلاحی خلفا و امرای اموی به ویژه اصلاحات سیاسی و اقتصادی آنان است. پژوهش حاضر به شیوه کتابخانه ای و با تمرکز بر منابع تاریخ نگاری اسلامی تنظیم شده است. مدعای نگارندگان این است که بازیگران سیاسی دوره اموی، با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی سرزمین های اسلامی، لزوم انجام اقدامات اصلاحی در سطح گسترده را ضروری دانستند.
کلیدواژگان: اصلاحات، امویان، عمر بن عبدالعزیز، فتوح -
صفحات 47-66ابوالحسن فروغی، فرزند میرزا محمدحسین خان فروغی ذکاءالملک اول، موسس دارالمعلمین مرکزی و یکی از رجال برجسته تاریخ ایران معاصر محسوب می شود. اگرچه درباره دوران ریاست او در دارالمعلمین مرکزی، مطالب مفیدی در دست است؛ درباره آرا ء و عقاید وی چندان سخن گفته نشده و گزاف نیست اگر گفته شود که افکار او مجهول و مغفول مانده است. عده ای نقل کرده اند که اندیشه های او بر روی افکار بعضی از اعضای نهضت ملی ایران، مانند مهندس مهدی بازرگان و یدالله تاثیر گذاشته است. اما قبل از آنکه این مسئله مطرح شود، بهتر است افکار او و تحول آن در دروه زندگانی اش برای ایضاح مبحث مذکور بررسی شود. بنابراین این مقاله در پی آن است تا نه تنها به این پرسش پاسخ دهد که آراء و عقاید ابوالحسن خان فروغی چه بود، بلکه تحول آن را حتی الامکان بررسی کند. رویکرد این تحقیق، توصیفی و با اتکاء به متون و اسناد تاریخی است. نویسنده سعی دارد نشان دهد که ابوالحسن فروغی، در عنفوان جوانی و زمانی که کتاب "علم و آزادی" را نوشت، بر این نظر بود که علم و آزادی دو گوهر گرانبها هستند که توسل به آنها موجب سعادت است، بالاخص علم از منظر او، از مقام شامخی برخوردار بود. او در دوران ریاستش در دارالمعلمین مرکزی هم، بر همین نظر ماند. اما به تدریج و بعد از وقوع جنگ اول جهانی و تبعات آن و البته سالها بعد و پس از وقوع جنگ دوم جهانی و عواقب جهانی آن که به ایران هم سرایت کرد، از نظر دوره جوانی اش دست شست و شدیدا به طرف دین و مطالعات دینی متمایل شد و به این نتیجه رسید که "علم" به عنوان کمال مطلوب یا ایدئال نزد اروپائیان، نه تنها نتوانست مشکلات آنها را برطرف کند، بلکه ادوات و آلات جنگی، یکی از دستاوردهای همان علم نو بود که اروپائیان علیه هم استعمال کردند. این مسئله موجب شد تا تحول عمیقی در مطالعات و افکار او رخ بدهد و در ایام کهنسالی مواضع کاملا متفاوتی اتخاذ کند و دین را برای سعادت بشر مهمتر از علم و آزادی تلقی کند.کلیدواژگان: ابوالحسن فروغی، علم و آزادی، دارالمعلمین مرکزی، جنگ جهانی اول و دوم، دین
-
صفحات 67-94شیخ محمد خیابانی یکی از شخصیت های تاریخ معاصر ایران است که از آذربایجان، خاستگاه بسیاری از نهضت های اصلاح طلبانه و چهره های آزادی خواه سر برآورده است. خیابانی در دورهای وارد مبارزات سیاسی شد که ایران به گود زورآزمایی بیگانگان بدل شده بود و انقلاب ها و جنبش های دیگر نقاط جهان در شکل گیری قیام او تاثیر داشت. اعتراضات مردم آذربایجان علیه قرارداد 1919 به رهبری وی صورت گرفت که نشانگر اهمیت جایگاهش در میان مردم و بارقه ای بر شکل گیری نهضت آزادیستان بود. خیابانی که از مشروطه خواهان تبریز بود، عقیده داشت مشروطه به انحراف کشیده شده است؛ از این رو قیامش را در راستای مشروطیت می دانست، اما برخی اشتباهاتش پایان خونبار این خیزش را در پی داشت. پژوهش حاضر یک گزارش تاریخی گذشته نگر است که داده های خود را به شیوه کتابخانه ای از منابع مختلف به دست آورده و قصد دارد مراحل زندگی او را بررسی و به ارائه شناخت بهتری از ابعاد شخصیتی، مشروطه طلبی و دلایل قیام او بپردازد؛ چرا که این بررسی در واقع مطالعه بخش مهمی از تاریخ ایران در دوره ای پر فراز و نشیب است. قضاوت ها در مورد خیابانی و قیامش متفاوت بوده اما یافته های تحقیق شائبه هرگونه تجزیه طلبی در مورد او را نادرست و ماهیت این خیزش را استبدادستیز می داند. از نطق های خیابانی می توان دریافت که وی به دنبال اجرای قانون اساسی بوده و اهدافی دموکراتیک و ضدارتجاعی را در سر می پرورانده است.کلیدواژگان: شیخ محمد خیابانی، آذربایجان، حزب دموکرات تبریز، آزادیستان، آزادی خواهی، استبداد ستیزی
-
صفحات 95-120«جاهلیت» تداعی گر تصویر واضحی از بت پرستی، نزاع های قبیله ای و خشونت است که معمولا به عنوان کنایه ای از بازنمایی عرب قبل اسلام به عنوان جامعه ای بی نظم و وحشی (بربر) است. اگرچه مشابه با همین تصور، پیچیدگی های بسیاری از تصویرسازی این دوران در ادبیات کلاسیک عرب نیز وجود دارد؛ از این رو در مقاله حاضر تلاش می شود که خوانشی دقیق تر از روایت هایی از «جاهلیت» صورت گیرد. بررسی تغییرات معنایی این واژه در کتاب های لغت و تفاسیر قرآن بین قرن های سوم تا هفتم هجری نشان می دهد که تنها بعد از قرن چهارم ق./ دهم م. بود که واژه «جاهلیت» تقریبا مترادف با دوران پیش از اسلام شد. همچنین این مقاله تلاش می کند تا از طریق نوشته های عربی قرن سوم هجری به بررسی این موضوع بپردازد که چرا و چگونه برخی گفتمان ها خاطرات نسبتا مثبتی از دوران پیش از اسلام را بیان می کند.کلیدواژگان: پیش از اسلام، تاریخ عرب، جاهلیت، لغت نگاری عربی، تفسیر قرآن
-
صفحات 123-134
محمد میرزا کاشف السلطنه در بهار سال 1280 شمسی نخستین باغ چای را در قریه شیخانهور لاهیجان احداث کرد. در خصوص فعالیت او برای چای کاری و اساسا علت تلاش برای کشت این محصول در ایران به جای اتکا به واردات (با توجه به بیگانه و غیر بومی بودن این گیاه) پژوهش جامعی صورت نگرفته است و اغلب محققان بیشتر به نحوه فراگیری و گسترش مصرف چای در جامعه توجه کردهاند. هر چندکاشف السلطنه در توسعه چای کاری توفیق زیادی نیافت. در این زمینه دلایلی ذکر میشود که عمدتا بی استناد هستند. از جمله این که افرادی در گیلان حاضر نشدند با او همکاری کنند و درصدد جلوگیری از توسعه کشت چای برآمدند یا دولت انگلستان که منافع خود را با چای کاری در ایران در خطر میدید از طریق عوامل خود مانع او شد. این مقاله که حاصل بازدید یک انگلیسی از مناطق شمالی است آشکارا این دیدگاه ها را نفی میکند. تاریخ دیدار وی از گیلان حدود 10 سال پس از احداث نخستین باغ چای ایران بود. او در حالی عازم این سفر شد که قصدش بازدید از باغات چای در گرجستان کنونی و از کشت چای در ایران بی اطلاع بود. وی در نوشته خود اطلاعات جالبی از ویژگیهای جغرافیایی و آب وهوای استانهای شمالی و وضعیت چای کاری پیش از شروع جنگ جهانی اول ارائه کرده است که در آن میتوان به برخی علل عدم گسترش چای کاری در این دوره پی برد.
کلیدواژگان: چای، لاهیجان، ایران، کشاورزی -
صفحات 135-152سانچیزی ویردنبورخ در این مقاله تلاش دارد سیمای روانی و شخصیت خشیارشا را بر اساس منابع یونانی علی الخصوص تواریخ هرودوت، کتیبه ها و سنگ نگاره های هخامنشی ترسیم نماید و مهم تر از آن نقدی درباره ارزش هر دسته از منابع در نگارش تاریخ هخامنشیان ارائه دهد. پرسش اصلی او مبتنی بر این است که آیا تصویر خشیارشا و شخصیت او در منابع کلاسیک و پژوهش های جدید مطابق واقعیت است یا از تعصبات یونان محوری سرچشمه گرفته که بدون درنظر گرفتن نقد تاریخی نسل به نسل در کتب تاریخ تکرار شده اند. او همچنین بر ارزش گذاری صحیح کتیبه های هخامنشی و منتج بودن آنها از سنت های شفاهی و نوشتاری ادبی و نه خصوصیات مستقل و شخصی شاهان، تمرکز می کند. روش او مبتنی بر بررسی و نقد منابع یونانی، کتیبه های شاهی و سنگ نگارهها با تلاش برای به دست دادن دیدگاهی جدید در این باره است. سانچیزی ویردنبورخ در پایان بر همین اساس نتیجه می گیرد که اولا، بسیاری از پرسش های مطرح شده توسط پژوهشگران و به تبع پاسخ های آنها، حاصل تعصبات یونان محور هستند. دوم، در بررسی منابع، پیش از استنتاج راجع به شخص یا دوره ای خاص باید به دو عامل سنت و نوآوری توجه داشت. سوم، شخصیت خشیارشا بیش از آن که نشانگر تفاوتی عمیق در اخلاق و سیاست های مذهبی او نسبت به شاهان پیشین خود باشد، نمایان گر ادامه همان سنت ها و اصول، خصوصا سنن دوره داریوش است. چهارم، مسائلی چون مزاج آتشین یا زن بارگی وی چندان بر مدارک مستحکم و مکرر استوار نیست. به همین جهت دوره او حتی می تواند به عنوان اوج دوره هخامنشی و نه آغاز افول آن درنظر گرفته شود.کلیدواژگان: خشیارشا، هخامنشیان، تواریخ هرودوت، شخصیت خشیارشا، هخامنشی
-
صفحات 153-165
آنچه در این جستار می آید متن بازنویسی شده ارائه محمدحسین صادقی در کارگاه «آشنایی با پایگاه های علمی» است که به همت انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران در تاریخ 8/12/1401 در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شده و اینک متن مکتوب آن به کوشش فرنام فرتوت تقدیم خوانندگان فرهیخته می شود. هدف از این جستار، معرفی مهمترین منابع و پایگاه های علمی برای دانشجویان و پژوهشگرانی است که تصمیم بر پژوهش درباره تاریخ ایران و اسلام را دارند.
کلیدواژگان: پایگاه های علمی، دایره المعارف، پژوهش، ایران، اسلام
-
Pages 15-31From the end of the 18th century and then with the Ottoman Empire's entry into the Tanzimat era, reforms took place in the political, cultural, military, and economic spheres. As a result, many debates about these reforms emerged. Among the most controversial of these debates was the question of reforming or changing the alphabet, which the debate continues so far. The current study by examining the course of the alphabet change in Turkey from the end of the Ottoman times to the beginning of the Republic seeks to identify the critical and influential factors of the alphabet change in Turkey and reveal the historical process of this issue. According to this research, the Ottoman elites from the middle of the 19th century realized the need to change the alphabet and many debates occurred about the alphabet. With the abolition of the Ottoman Empire and the establishment of the Republic of Turkey, the issue of changing or reforming the alphabet has received more attention and was personally pursued by himself Ataturk, president of the newly established Republic of Turkey. And on 1 November 1928 with the passing of the “ Law on the Adoption and Implementation of the Turkish Alphabet “ the Alphabetic revolution took place.Keywords: Reform, Alphabet, Turkiye, Ottoman Empire, Ataturk
-
Pages 35-46
At the end of the Umayyad rule, much opposition existed in the territory under their control in Iraq, Syria, and Iran. The main reason for this issue was tribal and racial prejudices, difficult living conditions, and payment of jizya and tribute. The harsh and strict policies of the Umayyad rulers, including Hajjaj ibn Yusuf, intensified widespread movements and opposition, such as the rebellion of Abdul Rahman ibn Ash'ath; therefore, some Umayyad caliphs and emirs made reforms to reduce differences and prevent the collapse of the caliphate. The reforms of Umar ibn Abd al-Aziz were successful at first, but his early death prevented the continuation of the reform process and the next caliph tried to remove his actions. At the end of the Umayyad rule, Yazid III and also the governor of Khorasan, Nasr ibn Sayyar, attempted to control the rapid process of opposition by pursuing reforms, but none of these efforts prevented the collapse. The renewed energy of the Abbasids with the original early Islamic slogans was able to bring the people with them and destroy the Umayyad-Islamic royal government. The issue of this research is the reform measures of the caliphs and Umayyad rulers, especially their political and economic reforms. This research is organized in library style with a focus on Islamic historiographical sources. The authors claim that the Umayyad period's political actors considered it necessary to carry out large-scale reform measures, considering the economic and political conditions of the Islamic lands.
Keywords: Reforms, Umayyads, Omar Ibn Abdulaziz, Futuh -
Pages 47-66Abol hassan Foroughi, the son of Mirza Mohammad Hossein Khan Foroughi, the founder of " House of Teachers" " Dar-o Al-Moallemin-e Markazi", who is considered as one of the most prominent character of the contemporary history of Iran. Although there is a academic research on his director at "House of Teachers", there is not any information about his thoughts and opinions. it's no exaggeration to say that his thoughts are unknown yet. It is said that his thoughts had effect on some of the members of national movement of Iran such as " Mehdi Bazargan" and "Yadollah Sahabi. But, before posing this question, it is better to analyze his thoughts and their evolution during his life in order to clarify the mentioned inquiry. This article responds not only to this inquiry what were his thoughts, but also will consider his thoughts as much as possible. The method of this research is based on description and reliance on historical sources and texts. The writer endeavors to demonstrate that Abol Hassan Foroughi in youth and when wrote his Book which is called "Science and Freedom" , thought that "Science and Freedom" are two gemstone. To reach happiness we must resort them . His mind changed after World War 1 and its consequences and some years later and in pursuit of World War 2 and its consequences which spread especially in Iran. He made a real effort to research on religious studies and religion. He came to the result that "Science" as Ideal by European couldn't resolve their Problems, but "Modern Science" caused weopenry with which the European fought with each other. This event caused that his thoughts changed intensively and during his lately days had completely different standpoint and he considered "Religion" more important than Science and Freedom for our happiness.Keywords: Abol Hassan Foroughi, House Of Teachers, Science, Freedom, World War 1, World War 2, Relegion
-
Pages 67-94Sheikh Mohammad Khiabani is one of the figures of contemporary Iranian history who came from Azerbaijan and this region has always been the origin of many reformist movements and freedom-loving figures. Khaibani entered into political struggles during the period when Iran had turned into a force field for foreigners and revolutions and movements in other parts of the world had an effect on the formation of his uprising. The protests of the people of Azerbaijan against the1919 agreement were led by him, which showed the importance of his position among the people and sparked the formation of the Azadistan movement. Khiabani, who wanted the constitution of Tabriz, believed that the constitution had gone astray; for this reason, he considered his uprising in line with constitutionalism, but some of his mistakes led to the bloody end of this uprising. The present study is a retrospective historical report that obtained its data from various sources in a library manner and intends to examine the stages of street life and provide a better understanding of his personality, constitutionalism, and the reasons for his uprising because This review is actually a study of an important part of Iran's history in a period full of ups and downs. There are different judgments about Khiabani and his uprising, but the findings of the research doubt that any separatism about him is false and the nature of this uprising is antia-authoritarian. It can be seen from his street speeches that he is seeking to implement the constitution and has democratic and anti-reactionary goals.Keywords: Sheikh Mohammad Khiabani, Azarbaijan, Azadistan, Libertarianism, Anti-Authoritarianism
-
Pages 95-120“Al-Jāhiliyya” evokes vivid images of idol worship, tribalist antagonisms, and violence commonly assumed to be emblematic of the Muslim representation of pre-Islamic Arabia as a “barbaric” anarchical society. Such associations, however, overlook manifold complexities of the era’s portrayal in classical Arabic literature, and this paper calls for a more nuanced reading of classical narratives of al-Jāhiliyya. Exploration of the word’s semantic shifts evidenced in Arabic lexicography and Qurʾānic exegesis between the third/ninth and seventh/ thirteenth centuries reveals that only after the fourth/tenth century did the now common Jāhiliyya stereotypes become virtually synonymous with pre-Islam. Via a survey of third/ninth century Arabic writings, this paper also explores how and why certain discourses articulated rather positive memories of pre-Islamic times.Keywords: Pre-Islam, Arab History, Jāhiliyya, Arabic Lexicography, Qurʾān Exegesis
-
Pages 123-134
In the spring of 1901 Mohammad Mirza Kashif Al-Saltaneh established the first tea garden in the village of Sheikhanvar in Lahijan. Regarding his activity for tea cultivation and basically the reason for trying to cultivate this product in Iran instead of relying on imports (due to the fact that this plant is alien and non-native) no comprehensive research has been done and most researchers focus more on expanding tea consumption in the society of Iran. Although Kashif al-Saltaneh did not succeed much in the development of tea cultivation. In this context, reasons are mentioned which are mostly unsubstantiated including people in Gilan who refused to cooperate with him and tried to prevent the development of tea cultivation, or the British government, which saw its interests in danger with tea cultivation in Iran prevented him through its agents.This article, which is the result of an Englishman's visit to the northern regions clearly negates these views. The date of his visit to Gilan was about 10 years after the construction of Iran's first tea garden. He left for this trip while he intended to visit the tea plantations in Georgia and was unaware of tea cultivation in Iran. In his writing, he has provided interesting information about the geographical features and climate of the northern provinces and the state of tea cultivation before the start of World War I in which one can understand some reasons for the lack of expansion of tea cultivation in this period.
Keywords: Tea, Lahijan, Iran, Agriculture -
Pages 135-152In the present article Sancisi-Weerdenburg attempts to paint a picture of Xerxes’ mental character and his personality according to the Greek sources especially the Histories of Herodotus, Achaemenid inscriptions and depictions, and more importantly, critique the merits of every group of sources for writing the history of Achaemenids. Her main question is whether Xerxes’ portrait and character in Classical sources and modern research agree with reality or are rooted in helleno-centric bias that has been embodied in history books generation after generation without being historically criticized. Moreover, she concentrates on the correct evaluation of Achaemenid inscriptions and the fact that they are the results of oral and written literary traditions and not the personal independent qualities of kings. Her method is examining and criticizes Greek sources, Achaemenid inscriptions, and depictions to present a new perspective on the subject. In this regard, Sancisi-Weerdenburg finally concludes: firstly, many of the questions that scholars have raised, and naturally their answers are the results of helleno-centric bias. Secondly, in examining the sources, we should take two elements into consideration before deducing about a person or an era: tradition and innovation. Thirdly, the personality of Xerxes more than reflecting a deep difference in his morals and religious policies compared to previous kings indicates the continuation of the same traditions and principles, particularly the traditions of Darius’s reign. Fourthly, issues like Xerxes’ irascible temper or his being a womanizer are not based on solid and repetitious evidence. Hence his period can even be considered the climax.Keywords: Xerxes, Achaemenids, Herodotus’ Histories, Xerxes’ Personality, Achaemenian