فهرست مطالب

نشریه توسعه آبزی پروری
سال هجدهم شماره 3 (پاییز 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/06/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • رضا قربانی واقعی*، ایوب یوسفی جوردهی، ذبیح الله پژند، محمود محسنی، مریم منصف شکری صفحات 1-17

    هدف از انجام تحقیق، تعیین تاثیر دفعات غذادهی بر شاخص های رشد، ترکیب لاشه، فعالیت برخی آنزیم های گوارشی و بازماندگی لاروهای فیل ماهی (Huso huso) بود. بدین منظور تعداد کل 10800 لارو فیل ماهی،  7 روز پس از تفریخ با میانگین وزن 001/0±048/0 گرم، به طور تصادفی در 36 مخزن 500 لیتری فایبرگلاس حاوی 100 لیتر آب چاه، به مدت 31 روز با تناوب زمانی 6 و 12 بار در شبانه روز با استفاده از غذاهای ناپلی آرتمیا، بیومس آرتمیا، دافنی، لارو کرم شیرونومید و غذای فرموله شده پرورش داده شدند. نتایج نشان داد که، تغذیه لاروها با لارو شیرونومید و یا بیومس آرتمیا به ترتیب توانست موجب افزایش درصد بازماندگی و وزن لاروها گردد. میانگین درصد بازماندگی در روزهای مختلف پس از تخم گشایی لاروها در زمان 12 بار غذادهی در شبانه روز در اغلب تیمارها، به طور معنی داری بیشتر از 6 بار غذادهی در شبانه روز بود (05/0>p). در مجموع میانگین وزن لاروها در تیمارهای مختلف، در زمان 12 بار غذادهی در شبانه روز نسبت به 6 بار غذادهی در شبانه روز اختلاف معنی داری نداشت (05/0> p). در اغلب تیمارها، پروتئین خام لاشه لاروها، در زمان 12 بار و 6 بار غذادهی در شبانه روز اختلاف معنی داری نداشتند (05/0> p). در ارتباط با چربی خام لاشه لاروها، در زمان 12 و 6 بار غذادهی در شبانه روز، در 50 درصد تیمارها اختلاف معنی دار آماری مشاهده شد (05/0>p). فعالیت آنزیم های پپسین، تریپسین و لیپاز در زمان 12 بار غذادهی در شبانه روز در اغلب تیمارها، بطور معنی داری بیش از 6 بار غذادهی در شبانه روز بود (05/0>p). در مجموع غذادهی لاروها بصورت 12 بار در شبانه روز بر 6 بار غذادهی در شبانه روز از جنبه های بهبود بازماندگی لاروها، شاخص وضعیت و فعالیت آنزیم ها ارجحیت داشت.

    کلیدواژگان: فیل ماهی، لارو، دفعات غذادهی، کیفیت لاشه، شاخص های رشد، بازماندگی
  • شکوفه راشدی، مهرداد فتح اللهی*، فردین شالویی صفحات 18-32

    به منظور تحقیق برای رسیدن به جیره غذایی ساده تر و اقتصادی تر برای پرورش آرتمیا، سه جیره، آرد نخود چی (100%) به عنوان تیمارتغذیه ایی نخست ، تیمار تغذیه ایی دوم از آرد سویا (100%) و تیمار تغذیه ایی سوم شامل آرد نخود چی (40%) ، آرد کنجاله سویا (40%) و آرد شاهدانه (20%) در مقایسه با شاهد (جلبک اسیرولینا) در این تحقیق به کارگرفته شد. غذادهی با تیمارهای آزمایشی در سه تکرار انجام گرفت. مدت زمان آزمایش از زمان تخم گشایی تا بلوغ آخرین گروه تیماری، 23 روز طول کشید.  نتایج نشان داد که بین گروه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف و شاهد اختلاف معنی داری از نظر میانگین رشد طولی وجود داشت (p<0.5). میانگین طول کل آرتمیا در تیمار دوم  بالاترین میزان (01/0±98/0 سانتی متر) و شاهد (اسپیرولینا) دارای کمترین مقدار (01/0±60/0 سانتی متر) بود. روز بلوغ آرتمیا در افراد گروه (وجود حداقل ده فرد بالغ در هر سه تکرار) به عنوان پدیده موثر در وقفه رشد طولی جمعیت، در تیمار  اول (آرد نخودچی) و در روز هیجدهم تغذیه اتفاق افتاد. پس از آن بلوغ در تیمار دوم (آرد کنجاله سویا) با مدت زمان بیست روز و تیمار سوم (آرد مخلوط) با مدت زمان بیست و سه روز مشاهده شد. تا پایان روز بلوغ گروه های تیماری، گروه شاهد آرتمیای تغذیه شده با جلبک اسپیرولینا به بلوغ نرسیدند. تغذیه لاروها بعد از تفریخ سیست ها با آرد نخودچی و نیز با آرد کنجاله سویا در این آزمایش رشد طولی بهتری را  نسبت به جلبک اسپیرولینا به همراه داشت.

    کلیدواژگان: آرتمیا، آرد محصولات کشاورزی، جیره غذایی خشک، اسپیرولینا
  • احمد نوازنده، ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی*، رضا صفری صفحات 33-46

    این مطالعه جهت ارزیابی اثرات سطوح مختلف بیوسیلاژ تولیدی از ضایعات ماهیان گرم آبی در جیره بر عملکرد رشد، بازماندگی و ترکیب لاشه ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) صورت گرفت. بچه ماهیان با میانگین وزن اولیه 3/1±48 گرم در 15 تانک فایبرگلاسی با ظرفیت مفید 200 لیتر (با تراکم 20 قطعه در هر تانک) در 5 تیمار شامل جیره شاهد (پلت ماهی کپور دارای آرد ماهی و فاقد بیوسیلاژ)، جیره 25 درصد (25 درصد بیوسیلاژ + 75 درصد آرد ماهی)، جیره 50 درصد (50 درصد بیوسیلاژ + 50 درصد آرد ماهی)، جیره 75 درصد (75 درصد بیوسیلاژ + 25 درصد آرد ماهی) و جیره حاوی 100 درصد بیوسیلاژ (فاقد آرد ماهی) به مدت 56 روز غذادهی شدند. نتایج نشان داد که میزان بازماندگی بچه ماهیان اختلاف معنی داری بین تیمارهای مختلف نداشت (05/0p≥). میزان افزایش وزن بدن، ضریب رشد ویژه، نسبت کارآیی پروتئین و ضریب تبدیل غذایی در جیره 50 درصد (50 درصد بیوسیلاژ + 50 درصد آرد ماهی) بهترین وضعیت را نشان داد (05/0p≤) و سپس سطوح گنجاندن بالاتر از 50 درصد و نهایتا سطوح پایین تر از آن از نظر عملکردی قرار داشتند. میزان پروتئین خام لاشه در ماهیان تغذیه شده با تیمارهای ترکیبی (50 درصد بیوسیلاژ + 50 درصد آرد ماهی) و (75 درصد بیوسیلاژ + 25 درصد آرد ماهی) در مقایسه با سایر گروه ها اختلاف معناداری نشان داد (05/0p≤). کمترین میزان چربی خام لاشه در ماهیان تغذیه شده با تیمار 50 درصد بیوسیلاژ + 50 درصد آرد ماهی بدست آمد که اختلاف معناداری با سایر گروه ها داشت (05/0p≤). بر اساس نتایج پیشنهاد می شود که امکان جایگزینی 50 درصدی بیوسیلاژ حاصل از ضایعات ماهیان گرم آبی بجای آرد ماهی در جیره پایه کپور معمولی منجر به افزایش رشد، بهبود ضریب تبدیل غذایی و بهتر شدن کیفیت لاشه شد.

    کلیدواژگان: بیوسیلاژ، شاخص های رشد، بازماندگی، ترکیبات لاشه، کپورمعمولی
  • فرشته نیک زاد، محسن مسعودیان*، داود کلانتری صفحات 47-59

    پساب تولیدشده در اغلب مزارع پرورش ماهی قزل آلا در استان مازندران بدون تصفیه به آب های سطحی تخلیه می شود. برای آنالیز کیفی پساب، هفت مزرعه پرورش ماهی قزل آلا واقع شده در منطقه ی دشت شهرستان آمل به تصادف انتخاب شدند. نمونه برداری از آب ورودی و خروجی مزارع پرورشی انجام گرفت. از 13 پارامتر فیزیکوشیمیایی اندازه گیری شده، پارامترهای اکسیژن محلول (DO)، هدایت الکتریکی (EC)، نیترات (N-NO3-)، کلراید (CL-)، آهن (Fe)، سولفات (SO4-2)، فسفات (PO4-3)، آمونیوم (N-NH4+) و pH نمونه ها در محدوده تخلیه مجاز خروجی فاضلاب سازمان محیط زیست ایران قرارداشتند و شاخص WQI، کیفیت بالای پساب همه مزارع پرورشی را برای ورود به آب های سطحی نشان داد. با توجه به تحلیل مولفه های اصلی، سختی کل،Fe ،  TSS و DO  پارامترهای اصلی کیفیت در مولفه ی اول و SO4-2 در مولفه ی دوم، در سنجش تغییرات کیفیت پساب اهمیتی بیشتردارند. به دلیل عدم وجود فرآیندهای تصفیه پساب و تراکم بالا، افزایش معنی داری از ورودی به خروجی استخرهای پرورش ماهی برای (pH)، کل جامدات معلق (TSS)، کل جامدات محلول (TDS)، فسفات (PO4-3) و سختی کل (TH) مشاهده شد که نیاز به سیستم تصفیه حذف ذرات جامد معلق، کنترل pH، کاهش سختی کل و میزان ذرات محلول در آب در مزارع پرورشی ماهی قزل آلا مشهود است.

    کلیدواژگان: آبزی پروری، آنالیز مولفه های اصلی، کیفیت آب، زیست محیطی، WQI
  • سمیرا مبارکی، نرگس جوادزاده*، حدیده معبودی، محمود حافظیه، مژگان خدادادی صفحات 60-77

    هدف از این مطالعه بررسی اثر ترکیب اسید چرب جیره  بر عملکرد رشد و برخی آنزیم های هپاتوپانکراسی در شرایط استرس دمایی و کاهش اکسیژن در میگوی سفید غربی بود. بدین منظور 27 تانک با حجم300 لیتر با تراکم 15 عدد میگو  با 3 نوع جیره غذایی و تحت 3  تیمار استرس (1: بدون چالش استرس های محیطی؛ 2: با استرس کاهش اکسیژن (1±2 میلی گرم در لیتر)؛ 3: با استرس افزایش دما (2± 36 درجه سانتی گراد) مورد آزمایش قرارگرفتند. پس از پایان دوره آزمایش، بیشترین میزان بقا در تیمارهای 1 و 3 به ترتیب به میزان 11/91 و 67/86 درصد بود. نتایج به دست آمده نشان داد که مصرف جیره غذای 1 در مقایسه با جیره غذای 2 به میزان90 درصد بازماندگی از خود نشان داد. نرخ رشد ویژه در بین تیمارها اختلاف معنی داری داشت، به طوری که بیشترین نرخ آن در تیمار 1 و کمترین آن در تیمار 2 به دست آمد (05/0p<). بررسی نتایج سنجش پارامترهای فیزیکی و شیمیایی آب در روزهای مختلف نشان داد که اختلاف معنی داری بین تیمارهای مختلف وجود نداشت (05/0p>). نتایج حاصل از بررسی میزان آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) در تیمارهای مختلف نشان داد که بین میزان آنزیم AST در جیره های غذایی مختلف قبل از اعمال استرس و پس از اعمال استرس های محیطی اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0p<). در میگوهای تغذیه شده با جیره غذای2، میزان آنزیم در زمان بروز استرس افزایش دما (IUL 7/17±83/285) بیشترین افزایش را در میزان تیتر آنزیمAST نشان داد که میزان آن بیش از 3 برابر میزان آنزیم در شرایط قبل از استرس بود. براساس نتایج به دست آمده، میزان آنزیم آلانین آمینوترانسفراز (ALT) در میگوهای تغذیه شده با جیره های غذایی 2 و3 افزایش یافت. همچنین نتایج اندازه گیری این آنزیم در تیمارهای مختلف با یکدیگر دارای اختلاف معنی دار بود (05/0p<). در مجموع می توان نتیجه گیری نمود که میگوهای تغذیه شده با جیره غذای حاوی 02/7 درصد چربی کل، مجموع اسیدهای چرب اشباع به میزان 5 گرم در 100 گرم غذا و مجموع اسیدهای چرب غیراشباع به میزان 13 گرم در 100 گرم غذا در شرایط نامطلوب محیطی دارای میزان بازماندگی و رشد ویژه بالاتری بودند.

    کلیدواژگان: اسید چرب، رشد، بقا، استرس محیطی، میگوی سفید غربی
  • زهرا روحی*، محمدرضا ایمانپور، رقیه صفری صفحات 78-95

    این مطالعه برای ارزیابی اثر تجویز رژیم غذایی اسید سیتریک و آب لیموترش (Citrus limon) بر عملکرد رشد، پاسخ های ایمنی سرم و مخاط، بیان ژن های مرتبط با رشد (GH، IGF-I) و ایمنی (Lyz، IL-1) در کپور معمولی (Cyprinus carpio) انجام شد. در این مطالعه، 300 عدد ماهی کپور معمولی (میانگین وزنی 4/0±0/15 گرم) به طور تصادفی بین پانزده مخزن نگهداری فایبرگلاس 300 لیتری توزیع شدند. ماهی ها در پنج گروه (هر کدام با سه تکرار) حاوی 5/0 و 1 درصد اسید سیتریک، 5/0 و 1 درصد آب لیموترش به ازای هر کیلوگرم غذا و همچنین کنترل با رژیم غذایی پایه و بدون افزودنی به مدت هشت هفته تغذیه شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که ماهیانی که با رژیم غذایی حاوی اسید سیتریک تغذیه شدند به طور معنی داری شاخص های رشد بالاتری در مقایسه با گروه شاهد داشتند (05/0>p). همچنین، هنگامی که رژیم غذایی با 1 درصد اسید سیتریک همراه بود، نتایج افزایش معنی داری در پاسخ های ایمنی ذاتی از جمله ایمونوگلوبولین و لیزوزیم سرم و موکوس نشان داد (05/0>p). مقادیر آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز و گلوتاتیون S-ترانسفراز کاهش معنی داری در ماهیان تغذیه شده با مواد افزودنی نشان داند، در حالی که فعالیت آنزیم های آلکالین فسفاتاز و لاکتات دهیدروژناز در ماهیان تغذیه شده با رژیم غذایی حاوی 1 درصد اسید سیتریک کاهش معنی داری داشتند (05/0>P). در مورد بیان ژن ها، نتایج نشان داد که ژن های رشد (GH، IGF-I) و ایمنی (Lyz، IL-1) به طور قابل توجهی تحت تاثیر مکمل های غذایی قرارگرفتند، که نشان می دهد بیان ژن ها در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشته است (05/0>p).  نتایج این تحقیق نشان داد که تجویز غذای حاوی اسید سیتریک و آب لیموترش، به ویژه 1 درصد اسید سیتریک، سبب بهبود رشد و برخی شاخص های ایمنی در کپور معمولی شدند.

    کلیدواژگان: اسید سیتریک، کپور معمولی، رشد، بیان ژن، پاسخ ایمنی، آب لیمو
  • زینب نجفی*، حسین اورجی، سکینه یگانه، ایوب فرهادی صفحات 96-108

    این مطالعه بر روی استفاده از مواد مغذی و عملکرد رشد بچه فیل ماهیان (Huso huso) در 5 برنامه تغذیه ای (تیمار 1 به طور مداوم جیره حاوی پروتئین گیاهی، تیمار 2 به طور مداوم جیره حاوی پودر ماهی، تیمار 3 یک روز جیره حاوی پودر ماهی، یک روز جیره حاوی پروتئین گیاهی، تیمار 4 جیره حاوی پروتئین گیاهی در صبح، جیره حاوی پودر ماهی در عصر و تیمار 5 جیره حاوی پودر ماهی در صبح، جیره حاوی پروتئین گیاهی در عصر) در سه تکرار (20 عدد ماهی در هر تکرار) تحت شرایط آزمایشگاهی بررسی گردید. نتایج نشان داد که تغذیه مداوم با جیره حاوی پودر ماهی (تیمار 2) از حداکثر رشد برخوردار بود که تفاوت معنی داری با تیمار 4 و 5 نداشت (05/0p). در مورد قابلیت هضم پروتئین بهترین تیمارها 2، 4 و 5 بودند که با سایر تیمارها تفاوت معنی داری نشان ندادند (05/0p). همچنین بالاترین مقدار گلایسین در تیمار 5 مشاهده شد که بجز تیمار 1 با سایر  تیمارها تفاوت معنی داری نداشت. در مقادیر سایر اسیدهای آمینه ماهیچه تیمارهای آزمایشی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتایج بدست آمده نشان داد که  تغییر متناوب منبع پروتئین جیره در طول یک روز (صبح و عصر و برعکس) هیچگونه تاثیر منفی در عملکرد رشد و کارآیی غذا ندارد و در اکثر فاکتورهای تغذیه ای با تیمار تغذیه شده با پودر ماهی برابری می کند.

    کلیدواژگان: فیل ماهی، عملکرد رشد، برنامه غذایی ترکیبی، پروتئین
  • سمیه خاوری، صابر وطن دوست*، حامد منوچهری، رضا چنگیزی، شایان قبادی صفحات 109-120

    این مطالعه با هدف بررسی افزودن غلظت های متفاوت نانوذرات سلنیوم وآهن به جیره غذایی و تاثیر آن بر مقادیر شاخص های رشد و درصد ترکیبات شیمیایی لاشه در قزل آلای رنگین کمان انجام شد. در این تحقیق، تعداد240 عدد بچه ماهی قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 02/0 ± 21/5  گرم  به مدت 8 هفته با جیره های حاوی 5/0، 1 ،2 میلی گرم در کیلوگرم نانو ذرات سلنیوم و  به میزان 10، 30 و 50 میلی گرم نانو ذرات آهن در یک طرح کاملا تصادفی به 4 تیمار آزمایشی؛ تیمار 1 (تیمار شاهد)،  تیمار 2 (5/0 میلی گرم  نانوذره سلنیوم  +10 میلی گرم نانو ذره آهن در کیلوگرم غذا)، تیمار 3 (1 میلی گرم  نانوذره سلنیوم  +10 میلی گرم نانو ذره آهن در کیلوگرم غذا)و تیمار 4 (2 میلی گرم  نانوذره سلنیوم  +50 میلی گرم نانو ذره آهن در کیلوگرم غذا) تغدیه شدند. بر طبق نتایج، مقادیر وزن بدن، درصد افزایش وزن، نرخ رشد ویژه و نسبت کارایی پروتئین در میزان 2 میلی گرم نانو ذرات سلنیوم و 50 میلی گرم نانو ذرات آهن نسبت به سایر مقادیر از افزایش و اختلاف معنی داری با سایر تیمارها داشت (p<0.05). همچنین ضریب تبدیل غذایی، در مقادیر 2 میلی گرم نانو ذرات سلنیوم و50 میلی گرم نانو ذرات آهن دارای اختلاف معنی دار با سایر تیمارها داشت (p<0.05). در میزان باز ماندگی آنالیز لاشه، بیشترین مقدار پروتئین در تیمار 5/0 میلی گرم بر کیلوگرم نانو ذرات سلنیوم و10 میلی گرم نانو ذرات آهن دیده شد که نسبت به تیمار شاهد اختلاف معنی داری داشت (p<0.05). با افزایش مقدار نانوذرات سلنیوم و آهن در تیمارهای آزمایشی بر میزان پروتئین افزوده شد. همچنین از نظر میزان مقدار چربی نیز اختلاف معنی داری بین تیمارهای آزمایشی و تیمار شاهد مشاهده شد (p<0.05). نتایج نشان داد که استفاده از 2 و 5/0 میلی گرم نانوذرات سلنیوم و 10 و 50 میلی گرم نانو ذرات آهن با توجه به نتایج بدست آمده تاثیر مناسبی بر روی قزل آلای رنگین کمان دارد.

    کلیدواژگان: نانوذرات سلنیوم، نانوذرات آهن، قزل آلای رنگین کمان، فاکتور های رشد، پروتئین
|
  • Reza Ghorbani Vaghei*, Ayoub Yousefi Jourdehi, Zabihollah Pazhand, Mahmoud Mohseni, Maryam Monsef Shokri Pages 1-17

    The aim of the research was to determine the effect of feeding frequency on growth indicators, carcass composition, activity of some digestive enzymes and survival of beluga (Huso huso) larvae. For this purpose, the total number of 10800 beluga larvae, with initial weight of 0.048+0.001 g, were randomly stocked in 36 500-liter fiberglass tanks containing 100 liters of well water, for 31 days with a feeding frequency of 6 and 12 times a day using Artemia nauplii, Artemia biomass, Daphnia, chironomid larvae and formulated diet were reared. The results showed that, feeding larvae with chironomid larvae or Artemia biomass, could increase the survival rate and weight of larvae, respectively. The survival percentage of the treatments on different days after hatching of the larvae during 12 times of feeding per day in most treatments was significantly higher than that of 6 times of feeding per day (p<0.05). The average weight of larvae in different treatments, when feeding 12 times a day compared to feeding 6 times a day, had no statistically significant difference (p>0.05). In most treatments, carcass protein content of larvae, during 12 and 6 times feeding a day, had no statistically significant difference (p>0.05). But the carcass fat content, during 12 times feeding per day in half of treatments, was significantly higher than 6 times feeding per day (p<0.05). The activity of pepsin, trypsin and lipase enzymes, during 12 times feeding a day was significantly more than 6 times a day feeding. Totally, feeding larvae 12 times a day was preferable to feeding 6 times a day, based on improvement of survival of larvae, condition factore and activity of enzymes.

    Keywords: Beluga, Larvae, Feeding Frequency, Growth Performance, Carcass Quality, Survival
  • Shokoufe Rashedi, Mehrdad Fattollahi*, Fardin Shaloui Pages 18-32

    In order to achieve a better and more economical diet for the cultivation of Artemia, three diets were used: chickpea flour (100%) as the first nutritional treatment, soybean flour (100%) as the second nutritional treatment, and a third nutritional treatment consisting of chickpea flour (40%), soybean meal (40%), and sesame flour (20%) compared to the control group fed with Spirulina algae. Feeding with experimental diets was carried out in three replicates, and the experiment lasted from hatching to the maturity of the last treatment group, which was 23 days. The results showed a significant difference in average length growth between the groups fed with different treatments and the control group (p>0.05). The average total length of Artemia in the second treatment group (soybean flour) was the highest (1.98 ± 0.01 cm), while the control group (Spirulina) had the lowest value (0.60 ± 0.01 cm). The maturation of Artemia in the individuals of the group (with a minimum of ten mature individuals in each of the three replicates) as an effective phenomenon in the growth interruption occurred in the first nutritional treatment (chickpea flour) on the 18th day of feeding, followed by maturation in the second nutritional treatment group (soybean flour) after twenty days and in the third nutritional treatment group (mixed flour) after twenty-three days. Until the end of the maturation day of the treatment groups, the control group of Artemia fed with Spirulina algae did not reach maturity. Feeding the larvae after nauplii hatching with chickpea flour as the first option and also with soybean meal in this experiment resulted in better length growth compared to Spirulina algae.

    Keywords: Artemia Franciscana, Flour Of Agricultural Products, Dry Diet
  • Ahmad Navazandeh, Abolghasem Esmaeili Fereidouni*, Reza Safari Pages 33-46

    This study was conducted to evaluate the effects of different levels of biosilage produced from the wastes of warmwater fish in the practical diet on growth performance, survival, and carcass composition of common carp (Cyprinus carpio). Juveniles (average initial weight of 48±1.3 g) were fed in 15 fiberglass tanks with a useful capacity of 200 liters (with a stocking density of 20 fish per tank) and in five treatments including control diet (carp pellets with fishmeal and no biosilage), 25% (25% biosilage + 75% fishmeal), 50% (50% biosilage + 50% fishmeal), 75% (75% biosilage + 25% fishmeal) and diet containing 100% biosilage for 56 days. No significant difference was observed in the survival rate of fish between treatments (p≥0.05). Final body weight gain, specific growth rate, protein efficiency ratio and food conversion ratio in the diet of 50% (50% biosilage + 50% fishmeal) showed the best performance (p≤0.05); and inclusion levels higher than 50% and finally levels lower than showed performances. Crude protein content of carcass in fish fed 50% biosilage + 50% fishmeal and then 75% biosilage + 25% fishmeal showed significant differences compared to other groups (p≤0.05). The lowest amount of crude carcass lipid was obtained in fish fed with 50% biosilage + 50% fishmeal, which had a significant difference with other groups (p≤0.05). Based on the results, it is suggested that the possibility of substituting 50% biosilage obtained from warmwater fish waste instead of fishmeal in the diet of common carp led to increased growth, improved food conversion ratio and carcass quality.

    Keywords: Bio-Silage, Growth Indices, Survival Rate, Carcass Composition, Common Carp
  • Freshteh Nikzad, Mohsen Masoudian*, Davood Kalantari Pages 47-59

    Untreated effluent in most trout culture farms in Mazandaran province is discharged into the environment. Characteristics of effluents from seven flow-through trout farms in the plain of Amol city are investigated. Water samples were taken from both inlet and outlet of fish farms. Thirteen physical and chemical parameters of effluent that were analyzed indicated that the concentrations of Dissolved Oxygen (DO), Electrical Conductivity (EC), Nitrate (NO3-), Chloride (CL-), Iron (Fe), sulfate (SO4-2), phosphate (PO4-3), Ammonium (NH₄⁺) and (pH) satisfied the wastewater standard of Environment Organization of Iran and effluent discharging to surface waters was characterized by high quality on the Water Quality Index (WQI). As the result of the principal component analysis, TH, Fe, TSS, and DO, were the most influential parameters in the first component and SO4-2 in the second component, in measuring the wastewater quality variation. A significant increase from inlets to outlets was observed for (pH), total suspended solids (TSS), total dissolved solids (TDS), phosphate (PO4-3), and total hardness (TH) (p<0.05) due to no effluent treatment processes and intense culture at the fish farms and implies a Wastewater treatment system for removing suspended solids, pH control, and reducing TH and TDS.

    Keywords: Aquaculture, PCA, Water Quality, Environmental, WQI
  • Samira Mobaraki, Narges Javadzadeh*, Hadide Mabudi, Mahmoud Hafezieh, Mojghan Khodadadi Pages 60-77

    This study aimed to investigate the effect of dietary fatty acid composition on growth performance and some hepatopancreatic enzymes under temperature stress and hypoxia in western white shrimp (Litopenaeus vannamei). For this purpose, 27 tanks with a volume of 300 liters, the density of 15 shrimps with 3 types of diets under 3 stress treatments (1: no challenge to environmental stresses; 2: with hypoxic stress (2±1 ppm); 3: with increasing temperature stress (36±2 °C). After the end of the experimental period, the highest survival rates in treatments 1 and 3 were 91.11 and 86.67%, respectively. The obtained results showed that the consumption of diet 1 compared to diet 2 shows a 90% survival rate. There was a significant difference in specific growth rate between treatments so that the highest rate was obtained in treatment 1 and the lowest in treatment 2 (p<0.05). The results of the physical and chemical parameters of water on different days showed that there was no significant difference between different treatments (p<0.05).The results of aspartate amino transferase (AST) in different treatments showed that there is a significant difference between the amount of AST in different diets before and after environmental stress (p>0.05). In shrimp fed with diet 2, the amount of enzyme during temperature stress (285.83±17.7 IUL) showed the highest increase in the amount of enzyme titer, which was more than 3 times the amount of enzyme in pre-stress conditions. Based on the results, the amount of alanine amino transferase (ALT) in shrimp fed with diets 2 and 3 increased sharply. Also, the measurement results of this enzyme in different treatments were significantly different (p>0.05). Generally, it can be concluded that shrimp fed a diet with 7.02% of total fat, total saturated fatty acids (5 g per 100 g of food), and total unsaturated fatty acids (13 g per 100 g of food) had the highest survival rate and higher specific growth under adverse environmental conditions.

    Keywords: Fatty Acid, Growth, Survival, Environmental Stress, Litopenaeus Vannamei
  • Zahra Roohi*, Mohammadreza Imanpour, Roghaei Safari Pages 78-95

    This study was conducted to evaluate the effect of dietary administration of citric acid and lemon juice (Citrus limon) on growth performance, serum, and mucus immune responses, related-genes expression of growth (GH, IGF-I), and immune (Lyz, IL-1) in common carp (Cyprinus carpio). In this study, 300 common carp (mean weight 15±0.4 g) were randomly distributed between fifteen, 300 l fiberglass holding tanks. The fish were fed in five groups (each with three replicates) containing 0.5 and 1% citric acid, 0.5 and 1% lemon juice per kg feed, and also control with a basal diet without additives for eight weeks. Obtain results showed that fish fed with the diet containing citric acid had significantly higher growth indices compared to the control group (p<0.05). Also, the results indicated a significant increase in the innate immune responses including serum and mucus immunoglobulin and lysozyme, when the diet was supplemented with 1% citric acid (p<0.05). The levels of alanine aminotransferase and Glutathione S-transferase enzymes showed a significant reduction in the fish fed with additives, while the activity of alkaline phosphatase and lactate dehydrogenase enzymes were significantly reduced in the fish fed with a diet containing 1% citric acid (p<0.05). Regarding the genes expression, results revealed that the growth (GH, IGF-I) and immune (Lyz, IL-1) genes were significantly influenced by dietary supplementation, indicating that the genes expression were increased in compared to the control group (p<0.05). In conclusion, the results of this study showed that dietary administration of citric acid and lemon juice, especially 1% citric acid, have been improved the growth and some immune indices in common carp.

    Keywords: Citric Acid, Common Carp, Growth, Gene Expression, Immune Response, Lemon Juice
  • Zeinab Najafi*, Hosein Ouraji, Sakine Yegane, Ayoub Farhady Pages 96-108

    Studies on nutrient utilization and growth performance of Beluga (Huso huso) raised on five feeding schedules (treatment 1 continuously fed plant protein diet, treatment 2 continuously fed fish meal diet, treatment 3 alternate feeding of a 1-day plant protein diet; followed by a 1-day fish meal diet, treatment 4 plant protein diet in the morning fallowed by fish meal diet in the afternoon and treatment 5 fish meal diet in the morning followed by plant protein diet in the afternoon) in 3 replication (20 fish in each repetition) under laboratory conditions showed that continuous feeding with Fish meal diet (treatment 2) resulted in maximum growth, which was not significantly different from treatments 4 and 5 (p<0.05). While feeding with plant protein diet (treatment 1) and feeding every other day (treatment 3) led to a decrease in fish growth performance (p<0.05). In terms of protein digestibility, the best treatments were 2, 4 and 5, which did not show any significant difference with other treatments (p<0.05). The highest amount of muscle arginine belonged to treatments 2, 4 and 5, which was significantly higher than muscle arginine of fish fed with treatments 1 and 3 (p<0.05). Also, the highest amount of glycine was observed in treatment 5, which was not significantly different from other treatments except treatment 1. No significant difference was observed in the amounts of other muscle amino acids of the experimental treatments (p<0.05). The obtained results showed that the alternating change of the dietary protein source during one day (morning and evening and vice versa) does not have any negative effect on the growth performance and feed efficiency, and in most of the nutritional factors, it is equal to the treatment fed with fish meal.

    Keywords: Beluga, Growth Performance, Mixed Feeding Schedule, Protein
  • Somayeh Khavari, Saber Vatandoust*, Hamed Manouchehri, Reza Changizi, Shayan Ghobadi Pages 109-120

    This study was conducted with the purpose of investigating the addition of different concentrations of selenium and iron nanoparticles to the diet and its effect on the values of growth indicators and the percentage of carcass chemical compounds in rainbow trout (Onchorhynchus mykiss). In this research, 240 rainbow trout with an average weight of 5.21 ± 0.02 grams were fed for 8 weeks with diets containing 0.5, 1, 2 mg/kg of selenium nanoparticles in amounts of 10, 30 and 50 mg. iron nanoparticles in a completely randomized design to 4 experimental treatments; Treatment 1 (control group), treatment 2 (0.5 Se + 10 Fe), treatment 3 (1 Se + 30 Fe) and treatment 4 (2 Se + 50 Fe) were each divided by 3 repetitions and fed as free ions. According to the results, the values of body weight, percentage of weight gain, specific growth rate and protein efficiency ratio in the amount of 2 mg of selenium nanoparticles and 50 mg of iron nanoparticles increased compared to other values and had a significant difference with other treatments (p<0.05). Also, food conversion coefficient, in amounts of 2 mg of selenium nanoparticles and 50 mg of iron nanoparticles, had a significant difference with other treatments (p<0.05). In carcass analysis, the highest amount of protein was found in the treatment of 0.5 mg/kg of selenium nanoparticles and 10 mg of iron nanoparticles, which was significantly different from the control treatment (p<0.05). And by increasing the amount of selenium and iron nanoparticles in the experimental treatments, the amount of protein increased. Also, in terms of the amount of fat, a significant difference was observed between the experimental treatments and the control treatment (p<0.05). The results showed that the use of 2 and 0.5 mg of selenium nanoparticles and 10 and 50 mg of iron nanoparticles has a good effect on rainbow trout.

    Keywords: Selenium Nanoparticles, Iron Nanoparticles, Onchorhynchus Mykiss, Growth Factors, Protein