فهرست مطالب

مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
سال هشتاد و یکم شماره 12 (پیاپی 275، اسفند 1402)

  • تاریخ انتشار: 1403/08/22
  • تعداد عناوین: 11
|
  • حسین اسکندری، فرامرز سهرابی، عادله رضاقلی زاده شیروان، محمد عسگری، ندا شاهواروقی فراهانی* صفحات 916-928
    زمینه و هدف

    پریشانی وجودی، از جمله تجربه های رایج بیماران در مراحل پایانی زندگی است. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر مرور مطالعات و مفهوم بندی پریشانی وجودی در مراقبت های تسکینی از بیماران مبتلا به سرطان است.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع مرور نظام مند بوده که جست وجوی آن از 1 اردیبهشت تا 31 تیر 1402 در دانشگاه علامه طباطبایی و در بانک های اطلاعاتی MEDLINE, Web of Science/PubMed و Scopus صورت گرفت.

    یافته ها

    پس از جست وجو، غربالگری و انتخاب مقالات منتخب براساس معیارهای ورود و خروج، در نهایت 22 مقاله وارد مطالعه شدند که از میان آنها، سه مطالعه مروری، هشت مطالعه کمی و 11 مطالعه کیفی بودند. در کنار بررسی شیوع این علامت، بیماران تجربه ی خود را از پریشانی وجودی در چند دسته توصیف کرده اند: احساس تنهایی و انزوا (یا از دست دادن سیستم حمایتی)، نگرانی های مربوط به روابط (نگرانی درباره ی خانواده، تغییر در روابط و وجود روابط متعارض)، از دست دادن کنترل/خودمختاری (کنترل فیزیکی، کنترل شناختی و هیجانی)، باری بر دوش دیگران بودن، از دست دادن حس پیوستگی و تداوم (از دست دادن نقش ها، فعالیت های لذت بخش و حس خود بودن)، ناتمام گذاشتن وظایف زندگی، ناامیدی/ درماندگی، انحلال/ فروپاشی برنامه های آینده، عدم قطعیت و ابهام دلهره آور، احساس گناه/ حسرت گذشته، فقدان معنا، افکار اجتناب ناپذیر مرگ.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد مضامین مطرح شده فراتر از تفاوت های فرهنگی، رنج جهانی انسان را نشان می دهد که مفهوم سازی دقیق آن می تواند به توسعه ی مداخلات درمانی موثر جهت کاهش پریشانی وجودی کمک کند.

    کلیدواژگان: سرطان، مراقبت تسکینی، مرور نظام مند
  • نعیمه کلالی، سوگند میرشاه، محمدحسین ابراهیم زاده، بی بی فاطمه کلالی نیا، علی مرادی، آذر قریب، نفیسه جیرفتی* صفحات 929-943

    بیش از نیم قرن است که از سیمان های استخوانی جهت محکم شدن مفاصل مصنوعی استفاده می شود. نقش اولیه سیمان استخوان پر کردن فضای آزاد بین پروتز و استخوان است که با ایجاد یک ناحیه الاستیک نیروهای وارد بر مفصل را جذب می کند. این امر علاوه بر تضمین پایداری ایمپلنت مصنوعی، بهبود استخوان آسیب دیده را نیز به همراه دارد. سیمان های استخوانی پلیمری از یک ماتریکس پلیمری به نام پلی متیل متاکریلات (PMMA) و یک مونومر مایع به نام متیل متاکریلات (MMA) تشکیل شده اند، در اثر ترکیب این دو جزء با هم واکنش پلیمریزاسیون رادیکال آزاد رخ می دهد و منجر به سخت شدن سیمان می گردد. خواص سیمان های استخوانی از جمله استحکام مکانیکی، زیست سازگاری و ویژگی های جابه جایی را می توان با ترکیب پارامترهای موثر در پلیمریزاسیون تنظیم کرد. سیمان های استخوانی سرامیکی، از ذرات سرامیکی مانند کلسیم فسفات و کلسیم سولفات تشکیل شده اند که در یک ماتریکس پلیمری پراکنده اند. ذرات سرامیکی استحکام مکانیکی و زیست فعالی را فراهم می کنند، درحالی که ماتریکس پلیمری خواص حمل ونقل سیمان را افزایش می دهد. ترکیب این مواد امکان ایجاد سیمانی را فراهم می کند که زیست سازگار، رسانای استخوانی و از نظر مکانیکی پایدار باشند. با پیشرفت مداوم در مواد زیستی، سیمان های استخوان سرامیکی و پلیمری می توانند انقلابی در زمینه جراحی ارتوپدی ایجاد کنند و نتایج عملکردی بیماران را بهبود بخشند. اخیرا، محققان جهت افزایش عملکرد سیمان های استخوانی و رفع محدودیت های فعلی در کاربردهای ارتوپدی، روی توسعه سیمان های استخوانی جدید با خواص بهبودیافته، مانند زیست فعالی، فعالیت ضدباکتریایی و قابلیت های انتقال دارو تمرکز کرده اند. در مطالعه پیش رو، به تفضیل به جزییات انواع سیمان های استخوانی، خواص مکانیکی، بیولوژیکی، ساختاری و نحوه ی بهینه سازی آنها می پردازیم.

    کلیدواژگان: سیمان استخوانی، سیمان های استخوانی بر پایه سرامیک، جراحی ارتوپدی، سیمان های استخوانی برپایه پلیمر
  • مریم مختاری، سید رضا عطارزاده حسینی*، ناهید بیژه، محمد مسافری ضیاءالدینی صفحات 944-956
    زمینه و هدف

    بیماری کبد چرب شایعترین علت بیماری های مزمن کبدی در جهان است که می تواند باعث بروز بیماری های قلبی- عروقی شود، از این رو این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید و تزریق هورمون رشد بر PGC1α میتوکندریایی قلبی و برخی شاخص‎های استرس اکسیداتیو موش‎های سوری مبتلا به آسیب کبدی، انجام پذیرفت.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع بنیادی و به روش تجربی-آزمایش بنیان است. شروع پژوهش تا جمع آوری داده ها، از شهریور 1401 تا اسفند 1401 در آزمایشگاه تخصصی تربیت بدنی دانشگاه فردسی مشهد به طول انجامید. تعداد 21 سر موش به صورت تصادفی به سه گروه هفت تایی، کنترل (c)، تمرین (HIIT) و تمرین+ هورمون رشد    (H-GH) تقسیم شدند. تمرین تناوبی شدید و تزریق هورمون رشد طبق پروتکل انجام گرفت. شاخص هایی نظیر PGC1a،SOD ، MDA، مقاومت به انسولین، نسبت ALT/AST و LDL/HDL مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت ارزیابی داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی (Tukey post hoc) استفاده شد.

    یافته ها

    مقادیر PGC1a و SOD در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت. اما مقادیر MDA در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. کاهش مقاومت به انسولین تنها در گروه HIIT نسبت به گروه کنترل معنا‎دار بود. نسبت ALT/AST در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا‎داری داشت. نسب LDL/HDL (Lipid profile ratio) تنها در گروه HIIT کاهش معنا‎دار داشت.

    نتیجه گیری

    تمرین تناوبی شدید توانست پاسخ بهینه‎تری در مقایسه با پپتید GH در بهبود شاخص‎های مرتبط با NAFLD ایجاد کند. تزریق این هورمون به تنهایی ممکن است تبعات نامطلوبی بر برخی شاخص های این ناهنجاری داشته باشد.

    کلیدواژگان: آنزیم‎ ها، هورمون رشد، تمرینات تناوبی با شدت بالا، پروتیین های مرتبط با قطرات لیپید، استرس اکسیداتیو، گیرنده فعال شده با تکثیر کننده پراکسی زوم گاما کواکتیواتور 1-آلفا (پروتیین PPARGC1A)، سوپراکسید دیسموتاز-1
  • غلامرضا خاتمی نیا، رضا پاپهن *، عاطفه مهدیان راد، سروش کرمی راد، سمانه محمدپور صفحات 957-966
    زمینه و هدف

    بهبود وضعیت روانشناختی-اجتماعی بیماران به دنبال جراحی موفقیت آمیز استرابیسم در مطالعات گذشته گزارش شده است. اما تاثیر جراحی استرابیسم بر هوش هیجانی بیماران نامشخص است. هدف این مطالعه بررسی اثر انجام جراحی استرابیسم بر هوش هیجانی در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی اهواز‎ بود.

    روش بررسی

    این مطالعه آینده نگر مداخله ای بر روی بیماران تحت جراحی استرابیسم در بیمارستان امام خمینی اهواز از خرداد 1400 تا فروردین 1401 انجام شد. در مجموع 38 بیمار قبل و 3 ماه پس از عمل موفقیت آمیز استرابیسم ارزیابی شدند. از پرسشنامه های هوش هیجانی (MSCEIT)، عزت نفس روزنبرگ، نگرانی تصویر از بدن، اضطراب اجتماعی و اجتناب اجتماعی لایبویتز استفاده شد.

    یافته ها

    پس از جراحی در مقایسه با پیش از جراحی، بهبود قابل توجه در زیرمقیاس های هوش هیجانی شامل خودآگاهی (016/0=P)، خودتنظیمی (0001/0>P)، خودانگیختگی (0001/0>P)، همدلی (0001/0>P)، مهارت های اجتماعی (0001/0>P) و نمره کلی EQ (0001/0P<) مشاهده شد. همچنین بهبود معنادار در تصویر از بدن (0001/0>P)، اضطراب اجتماعی (004/0=P) و اجتناب اجتماعی (002/0=P) مشاهده شد. نتایج نشان داد بهبود هوش هیجانی پس از عمل استرابیسم در گروه سنی کمتر از 12 سال به طور معناداری بیشتر بود (0001/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه بهبود قابل توجه در معیارهای روانشناختی-اجتماعی افراد از جمله هوش هیجانی، تصور از بدن، اضطراب و اجتناب اجتماعی پس از عمل جراحی استرابیسم را نشان داد. این نتایج نشان می دهد جراحی موفق استرابیسم فراتر از بهبود فانکشنال و زیبایی، می تواند باعث بهبود هوش هیجانی شود و این تاثیر در بیماران کم سن تر بیشتر است.

    کلیدواژگان: اضطراب اجتماعی، هوش هیجانی، استرابیسم
  • نیما نجاتی بوشهری، ولی الله دبیدی روشن * صفحات 967-977
    زمینه و هدف

    بی تحرکی ناشی از اعتیاد به اینترنت Internet addiction (IA) مشکل رایج سلامت عمومی است که باعث اضافه وزن و چاقی می شود. روش های جدیدی برای رفتارهای کنترل وزن نیاز است. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر برنامه تمرینی کوتاه مدت (دو هفته) و متوسط (چهار هفته) واقعیت مجازی Virtual reality (VR) با و بدون پیاده روی متناوب نوردیک (INW) در پسران نوجوان IA بر حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) و پارامترهای ترکیب بدنی جدید (شاخص آدیپوسیتی بدن (BAI)، شاخص حجم شکمی (AVI)، شاخص مخروطی (CI)، نسبت کمر به قد (WHtR) و شاخص شکل بدن (ABSI) بود.

    روش بررسی

    در یک کارآزمایی نیمه تجربی، 70 پسر نوجوان مبتلا به IA (8/14 سال، kg/m2 4/24=BMI، ml/kg/min 38=VO2max) در تیر 1402 از شهر کرج انتخاب و به گروه های VR، INW، VR+INW و کنترل دسته بندی شدند. تمرینات مجزا و ترکیبی VR با و بدون تمرین INW (هفته ای سه جلسه 30 دقیقه ای)برای مدت دو و یا چهار هفته اجرا شد. پارامترها در ابتدا و دو مرحله پیگیری (دو و چهار هفته پس از مداخله) با ANOVA در اندازه گیری های مکرر آنالیز شد.

    یافته ها

    در ابتدای مطالعه، هیچ تفاوت معناداری در نمره IA یانگ بین گروه های کنترل و مداخله ها وجود نداشت (05/0P≥). IA میزان آمادگی قلبی تنفسی را کاهش می دهد. دو هفته مداخله ها تاثیر معنا داری بر VO2max داشت (05/0P≥). متعاقب چهار هفته مداخله INW، به صورت مجزا و ترکیبی با VR بهبود معناداری در مقادیر VO2max، WHtR و BAI نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (01/0P≥).

    نتیجه گیری

    اگرچه بهبود VO2max با انجام تمرینات کوتاه مدت و میان مدت INW، VR و INW+VR حاصل می شود، اما مداخله طولانی تر یعنی چهار هفته یا بیشتر موجب بهبود شاخص های ترکیب بدنی جدید می شود.

    کلیدواژگان: ترکیب بدن، آمادگی قلبی تنفسی، تمرینات واقعیت مجازی، اختلال اعتیاد به اینترنت، پیاده روی نوردیک، رفتار بی تحرک
  • مرضیه نجفی، سیما مرزبان، رویا رجایی*، بهروز پورآقا صفحات 978-992
    زمینه و هدف

    کنترل اضافه وزن و چاقی با کاهش خطر بیماری های مزمن مانند دیابت مرتبط است. یکی از کارآمدترین راهکارهای مدیریت وزن استفاده از ابزارهای دیجیتال به خصوص تلفن های هوشمند می باشد. این مطالعه با هدف شناسایی اپلیکیشین ها و رویکردهای مدیریت وزن بدن در بیماران دیابتی انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه مروری سیستماتیک می باشد که در ابتدا با استفاده از مرور سیستماتیک مطالعات منتشر شده در حوزه سلامت دیجیتال برای مدیریت وزن در بیماران دیابتی از مهر 1401 تا مهر 1402جستجو شدند. جستجو در دو پایگاه داده Web of Science و PubMed با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط انجام شد. پس از غربالگری و ارزیابی کیفی مستندات، هشت مطالعه انتخاب شد. سپس وب سایت های شرکت های تولیدکننده اپلیکیشن های شناسایی شده برای شناسایی ویژگی های هر اپلیکیشن بررسی شد.

    یافته ها

    در این مطالعه هشت برنامه تلفن همراه که برای مدیریت وزن بیماران دیابتی استفاده می شدند انتخاب شدند. این برنامه ها دارای کارایی بالقوه، مقبولیت بالا و تجربیات مطلوب در کاربران هستند. همچنین مدیریت دیابت و کیفیت زندگی با استفاده از این اپلیکیشن ها بهبود یافت.

    نتیجه گیری

    راه حل های سلامت دیجیتال بازبینی شده راه را برای رویکردی شخصی تر، جذاب‎تر و موثرتر برای مدیریت وزن بدن در بیماران دیابتی هموار می کند. با ادامه پیشرفت فناوری، این مداخلات دارای پتانسیل ایفای نقش محوری در بهبود خود مدیریتی دیابت، افزایش کیفیت زندگی و کمک به نتایج سلامت بهتر برای افراد مبتلا به          دیابت است.

    کلیدواژگان: نرم افزار، دیابت، سلامت همراه، چاقی، اضافه وزن، تلفن هوشمند، سلامت مجازی
  • لیدا سعید، نیوشا بهمن پور، ربابه حسینی سادات*، فاطمه کرمی رباطی صفحات 993-999
    زمینه و هدف

    یکی از عوامل موثر بر نتیجه بارداری، شاخص توده بدنی اولیه و مقدار وزن گیری دوران بارداری است. هدف مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بین BMI اولیه مادر و افزایش وزن دوران بارداری با پیامدهای بارداری بود.

    روش بررسی

    مطالعه مقطعی حاضر از شهریور 1400 تا شهریور 1401، روی 455 زن باردار مراجعه کننده به بیمارستان افضلی پور کرمان انجام شد. برای گردآوری داده ها، وزن اولیه مادر، قد مادر، میزان افزایش وزن طی بارداری و BMI محاسبه و به چهار طبقه پایین تر از نرمال، نرمال، اضافه وزن و چاق تقسیم شد. عوارض مادری-جنینی در فرم ثبت اطلاعات درج شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، تحلیلی و SPSS software, version 24 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین سن زنان 82/6±56/27 سال بود. BMI بیش از 40% آنها (4/44%)، نرمال (26-8/19) و بیش از 45% آنها دارای اضافه وزن 5/11-16 بودند (5/45%). بین BMI اولیه با افزایش وزن دوران بارداری (001/0=P)، دیابت بارداری (001/0=P) و وزن نوزادان (019/0=P) ارتباط معناداری وجود داشت. بین افزایش وزن دوران بارداری با زایمان زودرس (001/0=P)، زایمان طبیعی (001/0=P)، دیابت بارداری (001/0=P) و آپگار نوزادان (001/0=P) نیز ارتباط معناداری دیده شد.

    نتیجه گیری

    بالا بودن BMI مادر و افزایش وزن دوران بارداری می توانند موجب عوارضی در مادر و جنین شوند. بنابراین، مراقبت های دوران بارداری باید با دقت بیشتری انجام شوند و ارایه دهندگان مراقبت های خدمات سلامت، باید مادرانی را که BMI غیرطبیعی و افزایش وزن بارداری نامناسب دارند در گروه پرخطر و تحت مراقبت خاص قرار دهند تا عوارض مادری و جنینی به حداقل برسد.

    کلیدواژگان: شاخص توده بدنی، جنین، عوارض مادری، بارداری، افزایش وزن
  • داریوش افشاری، منصور رضایی، مجتبی خزایی، نگین فخری* صفحات 1000-1007
    زمینه و هدف

    والپروات سدیم خط اول درمان برای پیشگیری از حملات میگرنی است. صداع کپسول گیاهی است که توسط شرکت داروسازی بوعلی دارو براساس طب سنتی تولید می شود. هدف این مطالعه مقایسه اثر کپسول صداع و والپروات سدیم بر سردردهای میگرنی است.

    روش بررسی

    در این کارآزمایی بالینی دو مرکزی دوسوکور در کرمانشاه و همدان (از آذر1400 تا تیر 1401)، 76 بیمار میگرن به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. به مدت سه ماه، یک گروه داروی روتین همراه کپسول صداع و گروه دیگر داروی روتین همراه کپسول والپروات مصرف کردند. اطلاعات دموگرافیک و بالینی طی سه ماه جمع آوری و با SPSS software, version 25 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) آنالیز شد.

    یافته ها

    نهایتا 76 بیمار (36 نفر در گروه صداع و 40 نفر در گروه والپروات) بررسی شدند. کاهش شاخص های سردرد بین دو گروه معنادار نبود به طوری که تعداد حملات (1/6±49/7 در مقابل 5/4±75/5، 183/0=P)، شدت حملات (6/1±66/5 در مقابل 8/1±34/6، 089/0=P)، مدت حملات (5/30±48/23 در مقابل 6/32±35/32، 069/0=P) و نمره ناتوانی ناشی از میگرن (3/77±94/53 در مقابل 2/104±94/95، 061/0=P) به ترتیب در گروه والپروات و صداع بود. فراوانی عوارض جانبی بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت (12 نفر (35%) در گروه صداع در مقابل 21 نفر (55%) در گروه والپروات (090/0P=).

    نتیجه گیری

    در کاهش شاخص های سردرد و نمره MIDAS و همچنین عوارض جانبی تفاوت معنا داری بین دو گروه والپروات سدیم و صداع وجود نداشت.

    کلیدواژگان: سردرد، داروی گیاهی، میگرن، والپروییک اسید
  • پرستو بکرنژادی، داود وهاب زاده، اسماعیل یوسفی راد*، سمیه صبوری، کوروش قنادی، مهدی بیرجندی صفحات 1008-1015
    زمینه و هدف

    براساس مطالعات انجام گرفته احتمالارژیم غذایی التهابی و فیتوکمیکال های غذایی هر دو با خطر ابتلا به کبد چرب غیرالکلی در ارتباط است. در این مطالعه ما ارتباط بین رژیم غذایی التهابی و رژیم غذایی فیتوکمیکالی را با ابتلا به NAFLD بررسی کردیم.

    روش بررسی

    در این مطالعه مورد-شاهدی 112 بیمار تازه شناسایی شده مبتلا به NAFLD مراجعه کننده به کلینیک بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد در فاصله دی1400 تا فروردین 1401 و 112 فرد سالم فاقد NAFLD و هرگونه بیماری مزمن دیگر به عنوان گروه شاهد، با دامنه سنی 59-23 سال انتخاب شدند. اطلاعات عمومی، دموگرافیک، میزان فعالیت فیزیکی و دریافت غذایی به ترتیب با استفاده از پرسشنامه اطلاعات عمومی، پرسشنامه فعالیت فیزیکی و پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک معتبر (FFQ) جمع آوری شد. انرژی دریافتی بین افراد دو گروه تعدیل شده بود. رژیم غذایی افراد بر اساس شاخص DII براساس چهارک بندی امتیازها به دو گروه ضدالتهابی و پیش التهابی تقسیم بندی شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در بررسی ارتباط بین امتیاز DII و NAFLD در مدل خام، در مدل اول، در مدل دوم و در مدل سوم ارتباط معنادار بین امتیاز DII با بروز NAFLD وجود دارد. برای بررسی ارتباط امتیاز DPI و NAFLD در مدل خام، در مدل اول، در مدل دوم، و در مدل سوم مقادیر OR به دست آمده نشان دهنده ارتباط غیرمعنادار بین دو شاخص فیتوکمیکال های غذایی و بروز NAFLD بود.

    نتیجه گیری

    نتایج ارتباط معکوسی بین پیروی از رژیم غذایی ضدالتهابی و خطر NAFLD نشان داد. اما ارتباط بین دریافت رژیم غذایی با شاخص فیتوکمیکال بالا و NAFLD دیده نشد.

    کلیدواژگان: رژیم غذایی، التهاب، کبد چرب غیرالکلی
  • حمیدرضا مهریار، محمد رفیعی* صفحات 1016-1023
    زمینه و هدف

    ازدحام در بخش اورژانس به عنوان یک معضل سیستم بهداشت عمومی مطرح می باشد و مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ازدحام بخش اورژانس بیمارستان امام خمینی ارومیه بر اساس شاخص EDWIN انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی و به روش مقطعی از اول فروردین لغایت 29 اسفند 1398 به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده در بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان امام خیمنی ارومیه انجام شد، که برای جمع آوری اطلاعات از چک لیست اطلاعات دموگرافیک استفاده و شاخص EDWIN محاسبه شد. سپس اطلاعات وارد SPSS software, version 18 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) شده و با کمک آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    در این مطالعه نتایج نشان داد که از نظر فراوانی سطح تریاژ به ترتیب 4/5% سطح یک، 6/65% سطح دو، 3/26% سطح سه، 7/2% در سطح چهار و هیچ بیماری در سطح پنج نبود. از نظر شیفت مراجعه، 5/22% در شیفت صبح، 6/27% در شیفت عصر و 9/49% در شیفت شب مراجعه کرده بودند. میانگین شاخص EDWIN در 10 نوبت زمانی برابر با 30/5 (شلوغ) بود و 60% بازه های زمانی مورد بررسی شلوغ، 30% موارد ازدحام متوسط و در 10% خلوت بودند. تفاوت معناداری بین شلوغی اورژانس (نوع روز) و نوع شیفت وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که در بیشتر روزهای مورد بررسی اورژانس براساس معیار EDWIN شلوغ ارزیابی شد. همچنین تفاوت معناداری بین شلوغی اورژانس بر حسب روز تعطیل یا کاری و همچنین شیفت کاری صبح، عصر و شب وجود نداشت.

    کلیدواژگان: اورژانس، بیمارستان، شاخص، شیفت کاری
  • رضا عبدالهی*، یاسر مرادی صفحات 1024-1025

    سردبیر محترم
    دلیریوم (Delirium) یک سندرم روانی- عصبی شناخته شده است که با اختلال در سطح هوشیاری و توجه بیمار مشخص می گردد. علایم آن در مدت زمان کوتاهی بروز کرده و معمولا با نوسان علایم در طول شبانه روز همراه است. این اختلال از جمله دلایل اصلی ایجادگیجی در بیماران بستری در بیمارستان می باشد که می تواند به صورت حالاتی از کم تحرکی، بیش فعالی و یا ترکیبی از هر دو، در بیماران دیده شود.1
    پرستاران در تعیین و کنترل دلیریوم در جایگاه مهمی قرار دارند. با توجه به اینکه آنها از مراقبین اصلی بیماران به شمار می آیند، مشاهدات منظم و به موقع آنان باعث تشخیص سریع علایم اصلی دلیریوم از جمله عدم توجه و نوسانات سطح هوشیاری در بیماران می شود.2
    با این وجود دلیریوم اغلب اوقات به دلیل کمبود دانش و سطح آگاهی پرستاران تشخیص داده نشده و یا نادیده گرفته می شود. ماهیت متغیر دلیریوم، همپوشانی علایم آن با علایم بیماری فراموشی، کمبود پروتکل های ارزیابی و تشخیصی در بیمارستان ها و ضعف کارکنان تیم درمان در نحوه استفاده از ابزارهای شناسایی دلیریوم، از جمله دلایل نقص در تعیین این اختلال محسوب می شود.3
    علیرغم آگاهی پرستاران از وجود دستورالعمل های تدوین شده برای کنترل دلیریوم، پرستاران به دلایلی همچون بار زیاد کاری، عدم آشنایی با پروتکل های مراقبتی و نبود انگیزه از اصول مراقبتی و دستورالعمل ها به صورت کامل تبعیت نمی کنند.4
    از سوی دیگر، مراقبت پرستاران از بیماران مبتلا به دلیریوم تحت تاثیر ساختار آموزش پرستاران و فرهنگ مراقبت در سیستم درمانی حاک بر سازمان انجام می شود. لذا ضعف پرستاران در تشخیص و مراقبت های پرستاری موثر و با کیفیت از دلیریوم می تواند ریشه در نقص پیشینه سیستم آموزش داشته باشد.5 ماهیت ویژه و منحصر به فرد دلیریوم و عوامل متعدد تاثیرگذار بر آن، پرستاران را در تشخیص و به خصوص مراقبت از این بیماران با چالش های فروانی روبه رو کرده است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:1- بروز رفتار لجام گسیخته در بیمار مبتلا به دلیریوم که باعث بی قراری در بیمار شده و به دلیل بروز رفتارهای پرخاشگرانه احتمال صدمه و آسیب به بیمار و پرستار بیشتر می گردد.6
    2- غفلت اعضای خانواده بیمار در بروز و یا تشدید دلیریوم، تغییر ناگهانی شرایط جسمی و روحی بیمار مبتلا به دلیریوم و همچنین نمایش رفتارهای غیرمعمول در بیمار باعث می شود تا اعضای خانواده بیمار نتوانند شیوه صحیحی را برای ایجاد آرامش در بیمار خود انتخاب نمایند.7
    3- عدم آگاهی اعضای خانواده در مورد ارایه مراقبت هایی مطلوب و رفع نیازهای پایه مانند غذا دادن، اجابت مزاج و غیره عاملی برای بروز دلیریوم می باشد. تنهایی بیمار در بیمارستان و یا همراهی افراد غیرآشنا در کنار بیمار می تواند زمینه بروز دلیریوم را بیشتر کند.8
    4- ارتباط ناکارآمد نیز می تواند سبب بروز دلیریوم شود. در صورت برقراری ارتباط درست با بیماران می توان نیازهای بیماران          را ارزیابی کرد و عوامل مسبب دلیریوم ر ا برطرف نمود. براساس منابع علمی، یکی از مهمترین عوامل مربوط به کیفیت مراقبت          و ایمنی بیمار، مهارت های ارتباطی بین پرستاران و بیمارانشان می باشد.9
    5- ترس از ناشناخته ها در قالب ترس بیمار از محیط درمانی، پرسنل و فرایندهای درمانی نیز می تواند به عنوان ریشه های ظهور دلیریوم شناخته شوند.
    6- بی ثباتی محیط در بروز دلیریوم نقش دارد. دلیریوم در محیط آرام و بی سر و صدا مانند بخش CCU بیشتر بروز می کند، بروز دلیریوم در بیماران بستری در بخش های پر سر و صدا، شلوغ و پر رفت و آمد را نیز می توانند مورد انتظار باشد.10
    باتوجه به چالش های ذکر شده، به دلیل ماهیت چند بعدی و پیچیده دلیریوم، مراقبت از این بیماران را برای پرستاران می توان به برزخ مراقبتی تشبیه کرد که با نوعی ابهام و سردرگمی همراه است.  لذا می توان با اقداماتی همچون برگزاری دوره های آموزشی ویژه ای برای پرستاران در مورد دلیریوم، ابزارهای تشخیصی آن و روش های کنترل و پیشگیری آن، این مشکل را تعدیل کرد. از سوی دیگر با توجه به نقش پرستاران در پیشگیری و کنترل دلیریوم، ضروری است گایدلاین ها و برنامه های پیشگیرانه از دلیریوم مطابق با گایدلاین های بین المللی تدوین و مورد استفاده پرستاران قرار گیرد.

    کلیدواژگان: مراقبت، بیمار دلیریوم، پرستار
|
  • Hossein Eskandari, Faramarz Sohrabi, Adeleh Rezagholizadeh Shirvan, Mohammad Asgari, Neda Shahvaroughi Farahani* Pages 916-928
    Background

    The experience of existential distress, along with other forms of distress, is one of the common experiences in end-of-life patients. Therefore, the purpose of this research is to review related studies and conceptualize existential distress in palliative care of cancer patients.

    Methods

    This study was a systematic review, which was conducted from May 1 to July 31, 1402 at Allameh Tabatabai University and search strategy was written and performed in MEDLINE, Web of Science/PubMed and Scopus databases from the beginning of 2003 to the end of 2022. The inclusion criteria included all quantitative, qualitative, mixed and review studies that focused on the experience of adult patients. Lack of access to the full text of the article and studies in non-English language, clinical trial (randomized and non-randomized), letter to the editor, case report and protocol were excluded from the list of studies. After removing duplicate articles, two research authors reviewed the studies independently according to the inclusion and exclusion criteria, and the differences between them were resolved by discussion.

    Results

    After searching, screening and selecting articles based on inclusion and exclusion criteria, finally 22 articles were included in the study, of which three were review articles, eight were quantitative and 11 were qualitative. Terminally cancer patients experience existential distress, and the data are significant for estimating the prevalence of these symptoms, especially in the severe category. In addition to examining the prevalence of this symptom, patients have described their experience of existential distress in several categories: Feelings of loneliness and isolation (or loss of support system), relationship concerns (concerns about family, changes in relationships, and conflictual relationships), loss of control/autonomy (physical control, cognitive and emotional control), burden on others, loss of sense of continuity (loss of roles, pleasurable activities and sense of self), uncompleted life tasks, hopelessness/helplessness, dissolving of the future, uncertainty and frightening ambiguity, feeling guilt/ regret about the past, lack of meaning, inevitable thoughts of death.

    Conclusion

    It seems that the themes raised beyond cultural differences show the universal human suffering, whose accurate conceptualization can help to develop effective therapeutic interventions to reduce existential distress.

    Keywords: Cancer, Palliative Care, Systematic Review
  • Naeemeh Kalali, Sogand Mirshah, Mohammad Hossein Ebrahimzadeh, Bibi Fatemeh Kalalinia, Ali Moradi, Azar Gharib, Nafiseh Jirofti* Pages 929-943

    For over 50 years, bone cement has been used to strengthen artificial joints like hip, knee, shoulder, and elbow joints. The main purpose of bone cement is to fill the space between the prosthesis and the bone. This absorbs the forces on the joint by creating an elastic area. Besides ensuring the long-term stability of the artificial implant, it also improves the damaged bone. Polymeric bone cement consists of a polymer matrix known as polymethyl methacrylate (PMMA) and a liquid monomer called methyl methacrylate (MMA). When these two components are mixed, a free radical polymerization reaction occurs, leading to the cement's hardening at the place of use. The properties of bone cement, such as mechanical strength, biocompatibility, and handling characteristics, can be adjusted by combining the effective polymerization parameters. However, there are some challenges, such as heat generation during polymerization.
    Ceramic bone cement is a composite material of ceramic particles dispersed in a polymer matrix, including calcium phosphate and calcium sulfate. The ceramic particles provide strength and bioactivity, while the polymer matrix enhances the transport properties of the cement. This combination results in a mechanically stable, bone-conductive, and biocompatible cement. Moreover, ceramic bone cement can be engineered to release therapeutic agents, such as antibiotics or growth factors, to prevent infection and foster bone regeneration. Ceramic bone cement is a promising alternative material for bone cement in joint replacement. However, more research and development are required to optimize the properties of bone cement and overcome the challenges associated with its use. With continued advancements in biomaterials, ceramic and polymer bone cement could revolutionize the field of orthopedic surgery and improve patient outcomes. Recent research has focused on developing new bone cement with improved properties like bioactivity, antibacterial activity, and drug delivery capabilities. These developments aim to enhance the performance of bone cement and remove the current limitations in orthopedic applications. In this review study, we will focus on the types of bone cement, their mechanical, biological, and structural properties, and how to optimize them.

    Keywords: Bone Cement, Ceramic-Based Bone Cements, Orthopedic Surgery, Polymer-Based Bone Cements
  • Maryam Mokhtari, Seyyed Reza Attarzadeh Hosseini*, Nahid Bijeh, Mohammad Mosaferi Ziaaldini Pages 944-956
    Background

    Fatty liver disease is the most common cause of chronic liver diseases in the world, which can cause cardiovascular diseases, so this research aims to scrutiny a period of intense intermittent sports activity and growth hormone perfuse on cardiac mitochondrial PGC1α and some indicators of oxidative stress in mice with liver damage.

    Methods

    The present research was conducted from September 2022 to March 2023 in the specialized physical training laboratory of Ferdowsi University of Mashhad. The statistical population was twenty one adult male Syrian mice with an average weight of twenty three grams. The sports activity protocol was adopted for fifty-six days using the special video recorder for rodents. The intense interval training program was carried out in the form of ten one-minute repetitions and two-minute active rest, so that the total daily training time for each person was thirty minutes.The vaccination protocol includes the daily vaccination of somatropin injected intraperitoneally.

    Results

    The PGC1α levels were significantly higher in both the HIIT (P=0.02) and H- GH (P=0.03) groups collationed to the witness team. Moreover, the levels of SOD were considerably increased, in both the HIIT (P=0.05) and H-GH (P=0.005) team s compared to the witness team. Moreover, the levels of MDA were considerably decreased, in both the HIIT (P=0.007) and H-GH (P=0.04) teams compared to the witness team. The decrease in insulin resistance was significant only in the HIIT (P=0.05) team compared to the witness team and slightly increased in the H-GH (P=0.36) team but was not considered. The difference between HIIT and H-GH team (P=0.03) was also significant.The proportion of ALT/AST in both HIIT (P=0.02) and H-GH (P=0.03) teams had a significant decrease compared to the witness team. LDL/HDL proportion evidenced considered decrement at just in the HIIT team (P=0.01).

    Conclusion

    Intense intermittent sports activity was able to produce a more optimal response compared to GH peptide in improving NAFLD-related indices. Injection of this hormone single may have adverse outcomes on some indexes of this abnormality.

    Keywords: Enzymes, Growth Hormone, High-Intensity Interval Training, Lipid Droplet Associated Proteins, Oxidative Stress, PPARGC1A Protein, Superoxide Dismutase-1
  • Gholamreza Khataminia, Reza Papahn *, Atefeh Mahdianrad, Soroush Karamirad, Samaneh Mohamadpour Pages 957-966
    Background

    Psychosocial improvements of successful strabismus surgery have been reported in previous studies. But the effect of strabismus surgery on the emotional intelligence of patients is unclear. The aim of this study was to evaluate the effect of strabismus surgery on emotional quotient in patients referring to Imam Khomeini Hospital, Ahvaz.

    Methods

    This prospective interventional study conducted on patients underwent strabismus surgery in Imam Khomeini Hospital, Ahvaz during May 2021 to March 2022. A total of 38 patients between 8-37 years were included. Patients with previous surgery were excluded. All subjects were evaluated before and three months after successful strabismus surgery. Three months post-surgery the improvement of emotional quotient, self-esteem, body image, social anxiety and social avoidance were evaluated and compared with previous surgery. All data were analyzed by SPSS (V25). P-Value less than 0.05 was considered as significant level.

    Results

    38 subjects including 18 males (47.4%) and 20 females (52.6%) were included. The mean age of patients was 18.11±9.33 years old. Our results showed that compared with before surgery, significant improvements were noted after surgery, within the emotional quotient subscales including self-awareness (P=0.016), self-regulation (P<0.0001), self-motivation (P<0.0001), empathy (P<0.0001), social skills (P<0.0001) and emotional quotient total score (P<0.0001). Further analysis revealed statistically significant improvements in body image (P<0.0001), social anxiety (P=0.004) and social avoidance (P=0.002). The result showed that the improvement of emotional quotient after strabismus surgery was significantly higher in the age group of less than 12 years (P<0.0001). No significant difference was fund between two  genders for emotional quotient subscales (P>0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed a significant improvement in the psychosocial factors including emotional quotient, body image, social anxiety and social avoidance after strabismus surgery. This result suggests that beyond functional and cosmetic improvements, successful strabismus surgery can result in improved emotional quotient and social anxiety, with the greatest effect noted in younger patients.

    Keywords: Anxiety, Emotional Intelligence, Strabismus
  • Nima Nejati Boushehri, Valiollah Dabidi Roshan * Pages 967-977
    Background

    Being sedentary due to internet addiction is a common public health problem that causes overweight and obesity. Novel methods are needed for weight control behaviors. This study aimed to determine effects of short-term (two weeks) and moderate-term (four weeks) of virtual reality (VR) exercise program with and without interval Nordic walking (INW) in adolescent boys on novel body composition and maximal oxygen uptake (VO2max) parameters; body adiposity index (BAI), abdominal volume index (AVI), conicity index (CI), waist-to-height ratio (WHtR), and a body shape index (ABSI).

    Methods

    In a semi-experimental trial during July to December 2023, 70 adolescent boys (age 14.8 years, body mass index (BMI)=24.4 kg/m2 and VO2max 38 ml/kg/min) with the Young IA tests score ranging over five, were selected from the city of Karaj and randomly was classified to VR, INW, VR+INW and control groups. Individual and combined exercise programs of VR and INW were performed (three session in week for 30 min) for two and or four weeks. The parameters were evaluated at the baseline and the follow up phases (two and four weeks after the interventions period) with a repeated measure ANOVA.

    Results

    According to Young's internet addiction test scores at the beginning of the study, there was no significant difference between the control and intervention groups (P≥0.05). It has been observed that internet addiction negatively affects cardiorespiratory fitness. When a 2-week intervention of VR exercises was implemented along with INW, the improvement in cardiorespiratory fitness (VO2max) was better than when VR exercises alone lasted for four weeks (P≤0.05). After four weeks of INW intervention, separately and in combination with VR, a significant improvement was observed in VO2max, WHtR and BAI values compared to the control group (P≤0.01).

    Conclusion

    Although improvement in cardiorespiratory fitness of boys with IA can be achieved by doing short and medium term INW, VR and INW+VR exercises, longer interventions, i.e., four weeks or more, cause more significant changes in the novel body composition.

    Keywords: Body Composition, Cardiorespiratory Fitness, Exergaming, Internet Addiction Disorder, Nordic Walking, Sedentary Behavior
  • Marziyeh Najafi, Sima Marzban, Roya Rajaee*, Behrooz Pouragha Pages 978-992

    Managing overweight and obesity is associated with lower risks of chronic diseases like diabetes. Digital health, particularly smartphones or m-health, effectively manages body weight. Technologies such as telemedicine services, mobile health (mHealth) or the use of mobile phones or portable digital devices in healthcare services and wearable devices can be used in this field. Therefore, this study was conducted to understand the impact of digital health technologies on weight management in diabetic patients.

    Methods

    The present study is a systematic review study that was initially searched using a systematic review of published studies in the field of digital health for weight management in diabetic patients from October 1401 to October 1402. Our study was conducted in two rigorous steps. Firstly, we performed a systematic review by searching for publications on Digital Health Solutions for Body Weight Management in Diabetic Patients until 12 October 2022. We meticulously combed through two comprehensive databases, PubMed and Web of Science, using a set of specific and relevant keywords. After a thorough screening and full-text assessment, we handpicked eight documents for this study. We cross-referenced with the companies' websites producing the identified applications to enrich our findings further.

    Results

    In the initial search, 223 documents were identified and after screening and qualitative evaluation, eight documents were selected for this study. Our research uncovered a range of mHealth apps that have shown promise in weight management for diabetic patients. These apps have demonstrated potential efficacy, high acceptability, and favorable user experiences. Importantly, they have also improved diabetes management and quality of life for the users.

    Conclusion

    Our review of digital health solutions has not only illuminated their potential in weight management for diabetic patients but also opened up new avenues for a more personalized, engaging, and practical approach to this issue. As technology continues to advance, these interventions hold the potential to revolutionize diabetes self-management, significantly enhance the quality of life, and contribute to better health outcomes for individuals living with diabetes.

    Keywords: Application, Diabetic, Mhealth, Obesity, Overweight, Smartphone, Virtual Health
  • Lida Saeed, Niusha Bahmanpoor, Robabe Hosseinisadat*, Fatemeh Karami Robati Pages 993-999
    Background

    One of the factors affecting the outcome of pregnancy is the primary body mass index (BMI) and the amount of weight gain during pregnancy. This study aimed to check the relationship between mother's initial body mass index and weight gain in pregnancy with pregnancy outcomes.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on 455 pregnant women referred to Afzalipour Hospital in Kerman, Iran, from August 2021 to August 2022. These pregnant women were included in the study through easy and accessible sampling. The mother's initial weight was recorded through the mother's health card. The height of the mother was measured using a standard meter and the final weight of the mother before delivery was measured using a standard scale available in the department. Other information of the mothers was extracted from their records. Weight gain during pregnancy and initial body mass index were calculated and divided into four categories, less than normal, normal, overweight and obese. Maternal-fetal complications were included in the information registration form. Descriptive and analytical statistical methods and SPSS version 24 software were used to analyze the data.

    Results

    The average age of women was 27.56±6.82 years. Body mass index of more than 40% of them (44.4%) was normal (19.8-26) and more than 45% of them were overweight 11.5-16 (45.5%). There was a significant relationship between initial body mass index and weight gain during pregnancy (P=0.001), gestational diabetes (P=0.001) and newborn weight (P=0.019). There was also a significant relationship between weight gain during pregnancy with premature birth (P=0.001), vaginal delivery (P=0.001), gestational diabetes (P=0.001) and newborn Apgar (P=0.001).

    Conclusion

    High body mass index of the mother and weight gain during pregnancy can cause complications in the mother and the fetus. Therefore, prenatal care should be done more carefully and health care providers should place mothers who have abnormal body mass index and inappropriate weight gain in pregnancy in the high-risk group and under special care to minimize maternal and fetal complications.

    Keywords: Body Mass Index (BMI), Fetus, Maternal Complications, Pregnancy, Weight Gain
  • Daryoush Afshari, Mansour Rezaei, Mojtaba Khazaei, Negin Fakhri* Pages 1000-1007
    Background

    One of the first-line treatments to prevent migraine attacks is Sodium Valproate. "Booali Daroo" pharmaceutical company has made a herbal capsule called Sodae based on traditional Iranian medicine. The aim of this study is to compare the effect of Sodae and Sodium Valproate on migraine headaches.

    Methods

    This two-center, double-blind, randomized clinical trial was conducted between December 2021 and July 2022 in the cities of Kermanshah and Hamadan. In this study, 76 migraine patients were randomly divided into two groups. One group received routine medication with Soda capsules and the other group received routine medication with Valproate capsules. Tow group were examined and followed up for three months. Data related to demographic and clinical information of patients were collected and entered into SPSS software version 25. Data analysis was done with a significance level of 0.05.

    Results

    Overall, 76 patients assessed (36 in the Sodae group and 40 in the Valproate group). The reduction of headache indicators was not significant between the two groups; in such a way that: the frequency (7.49±6.1 vs. 5.75±4.5, P=0.183), the severity (5.66±1.6 vs. 6.34±1.8, P=0.089), the duration of attacks (23.48±30.5 vs. 32.35±32.6, P=0.069), and the Migraine Disability Assessment Score (53.94±77.3 vs. 95.94±104.2, P=0.061) respectively in Valproate and Sodae. Examining different classes of MIDAS score showed that at the end of the study compared to the beginning of the study, the number of people with severe disability decreased significantly and their disability changed from severe disability to lower degrees of disability (P<0.05). The frequency of side effects was not significantly different between the two groups (12 patients (35%) in Sodae versus 21 patients (55%) in Valproate, P=0.090).

    Conclusion

    In terms of frequency, intensity and duration of migraine headaches as well as side effects, there was no significant difference between Sodium Valproate and Sodae groups.

    Keywords: Headache, Herbal Medicine, Migraine, Valproic Acid
  • Parastoo Beknejadi, Davoud Vahabzadeh, Esmaeil Yousefi Rad*, Somayeh Saboori, Koroush Ghanadi, Mehdi Birjandi Pages 1008-1015
    Background

    The increasing prevalence of non-alcoholic fatty liver disease (NAFLD) in recent years has raised concerns about its significant risks for public health. According to previous studies, a diet with low phytochemicals and high inflammatory index is related to non-alcoholic fatty liver disease. In this study, we intend to investigate the relationship between inflammatory diet and phytochemical diet with NAFLD.

    Methods

    In this case control study, 112 newly diagnosed patients with NAFLD referred to the Shahid Rahimi Hospital clinic in Khorramabad between January 1400 and April 1401 and 112 healthy individuals without NAFLD and any other chronic diseases as the control group, with the range 23-59 years old were selected. General information, demographics, physical activity level and food intake were collected using general information questionnaire, physical activity questionnaire and valid semi-quantitative food frequency questionnaire (FFQ). The energy received between the people of the two groups was adjusted. People's diet was divided into two anti-inflammatory and pro-inflammatory groups based on the DII index based on the score quartiles.

    Results

    The results showed a significant relationship between DII score and NAFLD in the crude model (OR: 2.22, 95% CI: 1.04 -4.73), model I (adjusted for energy and age classification) (OR: 2.4, 95% CI:1.07-5.58), model II (adjusted for model I+physical activity, sex, education) (OR:2.77, 95% CI:1.14-6.77) and model III (model II+BMI) (OR: 2.16, 95% CI: 0.81-5.71) and DPI score and NAFLD the crude model (OR: 0.69, 95% CI: 0.32-1.47), model I (adjusted for energy and age classification) (OR: 0.56, 95% CI: 1.29-5.58), model II (adjusted for model I+physical activity, sex, education) (OR:0.58, 95% CI: 0.23-1.44) and model III (model II+BMI) (OR: 0.65, 95% CI: 0.24-1.75).

    Conclusion

    The results obtained from this study showed an inverse relationship between following an anti-inflammatory diet and the risk of NAFLD. However, there was no correlation between receiving a diet with a high phytochemical index and NAFLD.

    Keywords: Diet, Inflammation, Non- Alcoholic Fatty Liver
  • Hamidreza Mehryar, Mohammad Rafiei* Pages 1016-1023
    Background

    Overcrowding in the emergency department is considered as a problem of the public health system, and the present study was conducted with the aim of evaluating the overcrowding in the emergency department of Imam Khomeini Hospital in Urmia based on the EDWIN index.

    Methods

    This descriptive-analytical study was carried out cross-sectionally from March 21, 2019 to March 19, 2020, using a simple random sampling method in patients referred to the emergency department of Imam Khomeini Hospital in Urmia. Which was used to collect information from the demographic information checklist and the EDWIN index was calculated. Then the information was entered into SPSS18 software and analyzed with the help of descriptive and analytical statistics.

    Results

    In this study, the results showed that in terms of the frequency of triage level, 5.4% was level one, 65.6% was level two, 26.3% was level three, 2.7% was level four and there was no disease in level five. In terms of shift, 22.5% visited the hospital in the morning shift, 27.6% in the evening shift and 49.9% in the night shift. The average EDWIN index was 2.7±0.75 on holidays and 5.9±4.6 on non-holiday days. Although emergency room congestion was more on non-holiday days, this difference was not statistically significant (P=0.15). Also, the average of EDWIN in the morning shift was 2.5±2.3, in the evening shift it was 0.71±2.16 and in the night shift it was 9.7±5.8 and even though the average of EDWIN in the night shift was higher than in the evening and night shifts, this difference was not statistically significant (P=0.06).

    Conclusion

    The results of the present study indicated that on most of the investigated days, the emergency room was evaluated as crowded based on the EDWIN criteria. Also, there is no significant difference between the busyness of the emergency room according to the holiday or working day, as well as the morning, evening and night shift.

    Keywords: Emergency, Hospital, Index, Work Shift
  • Reza Abdollahi*, Yaser Moradi Pages 1024-1025