فهرست مطالب
فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران
سال سیزدهم شماره 3 (پاییز 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/07/01
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 287-306
اعتراضات 1401 یکی از رخدادهای سیاسی و اجتماعی ای بود که فضای جامعه را در مقیاسی وسیع متاثر کرد. هدف این تحقیق واکاوی ریشه های اجتماعی حضور زنان در اعتراضات پاییز 1401 و نشان دادن پیامدهای آن برای جامعه و حکومت است. اگرچه خیزش اعتراضی 1401 لایه های اعتراضی مختلفی داشت، تمرکز این مطالعه بر کنش ورزی زنان در لایه مدنی این اعتراضات است.به این منظور با مطالعه کیفی و روش نظریه زمینه ای و نمونه گیری نظری، با 28 زن کنشگر سیاسی و اجتماعی مصاحبه شد. داده های گردآوری شده براساس کدگذاری باز، محوری و انتخابی کدگذاری و تحلیل شدند.مقوله ها و مضامین استخراج شده از دل مصاحبه ها نشان داد در اعتراضات 1401، گسست میان «ذهنیت زنان» و «عینیت حقوقی و اجتماعی» آنان اهمیت دارد. تغییرات ارزشی و نگرشی در زنان و پذیرش نیافتن آن از سوی حکومت به همراه چند دهه کنترل پوشش و سبک زندگی زنان و گره زدن آن با هویت سیاسی حکومت، تقابل آنان با نظام سیاسی را تشدید کرده است. این اعتراضات پیامدهای جنسیتی، اجتماعی و فرهنگی برای جامعه دارد و درعین حال پوشش زنان را مسئله ای جدی برای حکومت کرده است.این لایه اعتراضی، اعتراضی زنانه مبتنی بر بازپس گیری سبک زندگی و از نوع جنبش های اجتماعی جدید بود و به کسانی که تجربه «کنترل» و «تحقیر» در تجربه زیسته شان دارند، مربوط است. تکرارشدن شعار «زن، زندگی، آزادی» در این جنبش، مطالبه «آزادی اجتماعی و فرهنگی» و اعتراض به زندگی دستوری و حکومتی است که ماهیتی هدایت گرایانه دارد.
کلیدواژگان: اعتراضات 1401، جنبش های اجتماعی جدید، زنان، سبک زندگی، نظریه زمینه ای -
صفحات 307-328
مصرف، فعالیتی اجتماعی و کرداری روزمره است که با نمادها و علائم خاص خود، نمایانگر سبک زندگی، تمایلات، تفکرات و ایدئال ها است. امروزه مصرف فراتر از برآوردن نیازها است و به یکی از عناصر اصلی «هویت یابی» تبدیل شده است. هدف پژوهش حاضر، شناخت و تحلیل الگوهای فضایی مصرف (خودفراهم سازی، جمعی و مختلط) در شهر تهران است.روش مطالعه کمی و محدوده مورد مطالعه کلان شهر تهران است. داده ها از طرح گونه شناسی فرهنگی، اجتماعی و هویتی محله های شهر تهران و شناسایی الگوهای همسایگی و اجتماعات محلی در سال 1396 (با 12000 نمونه و 105 محله به تفکیک مناطق 22گانه) گردآوری شد. داده ها در قالب نقشه با استفاده از GIS و GeoDa تجزیه و تحلیل شدند.الگوی مصرف در حوزه سلامت، بهداشت و درمان مناطق تهران بیشتر مبتنی بر مصرف جمعی است. براساس الگوی مصرف حوزه آموزش و توانمندسازی، 49 درصد مصرف جمعی و 35 درصد دارای مصرف خودفراهم سازی هستند. پراکنش فضایی میزان مصرف خودفراهم سازی آموزش و توانمندسازی خوشه ای است. توزیع و تحلیل فضایی، تفاوت و نابرابری را میان بخش جنوبی و شمالی شهر نمایان می کند. به علاوه، محله ها به صورت خوشه ای و با توجه به ویژگی های اقتصادی و اجتماعی شان در کنار گروه های مشابه قرار گرفته اند.بافت اجتماعی و فرهنگی محله های شهر تهران براساس مصرف خودفراهم سازی و جمعی در شهر تهران دارای تنوع گسترده است و سه نوع تنوع در این نوع پهنه بندی به خوبی آشکار است: تنوع جغرافیایی در کلیت شهر؛ تنوع جغرافیایی ناشی از قدرت اقتصادی و پایگاه اجتماع محله ها و تنوع درون منطقه ای.
کلیدواژگان: مصرف جمعی، مصرف خودفراهم سازی، سبک زندگی، داده های مکانی، تهران -
صفحات 329-344
شکل گیری دولت-ملت های مدرن و ایدئولوژی ناسیونالیسم باستان گرا برای چند دهه که به غیریت سازی درون اجتماعی و ملی مبتنی بر هویت قومی، مذهبی و زیانی بود، سبب ایجاد عرصه زیست جهان ایدئولوژیکی در ایران شده بود که غیریت سازی، پیرامونی سازی و فرودست سازی در آن حرف اول را می زد. این مقاله با تمرکز بر زیست جهان فرودستان (در اینجا نیروهای کار غیررسمی در حاشیه) به این پرسش پاسخ می دهد که چه سازوکاری وضعیت فرودستی نیروهای کار غیررسمی را تولید و بازتولید می کند و فرودستان چه راهبرد های مقاومتی ای را در پیش می گیرند. به عبارت دیگر، منطق نیروهای حاکم بر شهر سنندج و حومه آن را با رویکردی مردم نگارانه مطالعه می کنیم. حیات اقتصادی و اجتماعی مردم سنندج در مکانیسمی مورد تعدی بوده که به فرودست شدن مردم انجامیده و بخش اعظمی از شهروندان را از دایره زندگی نرمال بیرون انداخته است. درنتیجه آن ها ناگزیر به اقتصاد و کار غیررسمی گرویده اند. میدان مطالعه شهر سنندج است. این پژوهش در رویکرد کیفی و به روش مردم نگاری انجام شده است. در کار میدانی مردم نگارانه، پژوهشگر با میدان روبه رو است. گردآوری داده ها با فنون پژوهش میدانی شامل مشاهدات، گفتگوها و مشارکت یا حضور در زندگی روزانه و مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. چارچوب مفهومی ما براساس نظریات آصف بیات، میشل فوکو، امبمبه و استندینگ بنا شده است. این مطالعه نشان می دهد سازوکار فرودست ساز از طریق سلب مالکیت های گسترده در قالب سیاست ها و برنامه های تاریخی، اقتصادی و اجتماعی، به پیرامونی سازی، فرودستی و بی ثبات زیستی شهروندان دامن زده است. همچنین نشان می دهد در برابر این سازوکارهای فرودست ساز، راهبرد هایی مقاومتی مانند تسخیر خیابان، هویت طلبی ناسیونالیستی، فرقه گرایی و... شکل می گیرد. به تعبیری مطابق نتایج، تاریخ سنندج در پیوندی ناگسستنی با سیاست های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در تجربه ای تاریخی بوده که با اعمال سیاست اغیارسازی، پیرامونی کردن و مطرودسازی شاهد تاراج گسترده از منابع محلی و از سوی دیگر سلب مالکیت از حقوق و زیست شهروندان بوده که با درافتادن جمعیت عظیمی از مردمان محلی در جرگه فرودستان رقم خورده است. اما این متن همواره جهان هایی موازی در برابر این سازوکار تاراج سیستماتیک تاریخی خلق کرده است. نکته ای که نباید از نظر دور داشت این است که به موازات خلق جهان های فرودستان در برابر تاراج و سلب مالکیت تاریخی، این جهان های موازی نتوانسته است به مثابه پلی برای خروج از فرودستی و قربانی شدن آنان باشد.
کلیدواژگان: اتنوگرافی، پیرامونی سازی، تاراج آشکار، سلب مالکیت، کردستان -
صفحات 345-367هدف این مقاله، مطالعه تاریخی تطبیقی مدرنیته سیاسی در ایران از 1906 تا 1941 است. مسئله این پژوهش آن است که مدرنیته سیاسی در ایران در مرحله تثبیت پرابلماتیک شده و در دوره های مختلف تاریخی با وجود تلاش های متعدد از سوی آزادیخواهان، ساختار دولت مطلقه بازتولید شده است. با توجه به شواهد تجربی استدلال شده است که ایران، عدم تثبیت مدرنیته سیاسی و درنتیجه بازگشت اقتدارگرایی و بازتولید دولت مطلقه را در 1908 و 1925 تجربه کرده است. مدل نظری پژوهش برمبنای رویکرد ترکیب گرایانه است. ساختار منطقی این دستگاه نظری دلالت بر آن دارد که مدرنیته سیاسی نتیجه ارتباط چهار شرط علی یعنی نهادمندی نظام سیاسی، جدایی جامعه مدنی از دولت سیاسی، به رسمیت شناخته شدن حقوق فردی و حقوق شهروندی در قانون اساسی و نقش مثبت کنشگر خارجی است.موضوع این پژوهش تاریخی و روش تحقیق تاریخی-تطبیقی است.شواهد تجربی دلالت بر آن دارد که عدم تثبیت مدرنیته سیاسی در ایران تحت شرایط ترکیب شروط علی ضعیف بودن میزان نهادمندی سیاسی، عدم جدایی جامعه مدنی از دولت سیاسی، ضعیف بودن حضور حقوق فردی و حقوق شهروندی در قانون اساسی و نقش منفی کنشگر خارجی در تحولات سیاسی داخلی رخ داده است.کلیدواژگان: جامعه مدنی، حقوق فردی و شهروندی، مدرنیته سیاسی، نقش کنشگر خارجی، نهادمندی سیاسی
-
صفحات 369-390نزاع دسته جمعی یکی از پدیده های اجتماعی چالش برانگیز است که از دیرباز در اجتماعات محلی وجود داشته است. منظور از نزاع دسته جمعی درگیری یا دعوایی است که غالبا با انگیزه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان حداقل سه نفر ایجاد می شود. در پرتو این آسیب، کژکارکردی های متعددی در سازمان اجتماع رخ می دهد. این کژکارکردی ها منشا درگیری های ثانویه ای می شود که تا مدت ها به شکل های گوناگون ادامه پیدا می کند. پژوهش حاضر با هدف شناخت سطوح تحلیلی تحقیقات انجام گرفته درباره نزاع ها و سنخ شناسی آن ها به لحاظ بستر و عوامل غالب انجام شده است.پژوهش حاضر با روش فراترکیب و با بررسی 36 پژوهش صورت گرفته است.یافته های پژوهش نشان می دهد تحقیقاتی که در سطح توصیف صورت گرفته اند بیشتر به ارتباط متغیرهای زمینه ای با میزان گرایش به نزاع پرداخته اند. تحقیقاتی که در سطح تبیین انجام شده اند علل اجتماعی، فرهنگی و بوم شناختی را در ایجاد نزاع موثر دانسته اند و بعضی تحقیقات با ارائه راهکارهایی مانند عدالت ترمیمی و اعتماد، به دنبال کنترل این پدیده بوده اند. علل غالب نزاع های دسته جمعی در پژوهش های مطالعه شده بیشتر شامل مولفه های طایفه گرایی، جمع گرایی عمودی، چالش های محیطی، کمیابی، مسائل حقوق و مالکیت و تجربه نزاع بوده است.نتایج فراترکیب تحقیقات بیانگر آن است که علل و عوامل نزاع دسته جمعی در جامعه ایران را می توان تحت تاثیر شرایط اقلیمی نیز صورت بندی کرد. بدین معنا که علل نزاع در اقلیم مرکزی و خشک ایران به شدت از عوامل محیطی مانند کمیابی و رقابت بر سر منابع تاثیر می پذیرد. هرچه از مرکز به سمت غرب و جنوب غرب حرکت کنیم، به تبع وجود بافت اجتماعی چندقومیتی، این پدیده بیشتر به علل خویشاوندگرایی و خاص گرایی های تعمیم یافته شکل گرفته است. همچنین در شرق و جنوب شرق، نزاع ها بیشتر تحت تاثیر تجربه نزاع، محرومیت ها و ناامنی های اجتماعی-سیاسی رخ می دهد. در نواحی شمالی نیز بیشتر به علل نابرابری و احساس محرومیت نسبی رخ داده است.کلیدواژگان: ایران، چالش های محیطی، سنخ شناسی، فراترکیب، طایفه گرایی، نزاع
-
صفحات 391-408زن یکی از پرمناقشه ترین سوژه ها در گفتمان های تاریخ معاصر ایران بوده و در هر دوره معنایی خاص یافته است. هویت زنان همواره تحت تاثیر گفتمان ها و تنازعات گفتمانی قرار گرفته است. دوره پهلوی به دلیل آشکارشدن این تنازعات در حوزه کنش های اجتماعی، اهمیت زیادی دارد.مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل انتقادی گفتمان به واکاوی گفتارهای مهم در متون روشنفکران این دوره حول محور زنان می پردازد تا معنای زن مدرن و رویه های معنایی برسازنده آن را درک و ایدئولوژی حاکم بر این گفتمان را واکاوی کند و به بررسی جایگاه آن در سپهر سیاسی-اجتماعی بپردازد.نتایج تحقیق نشان می دهد مهم ترین گزاره های گفتمانی عبارت اند از: ضرورت مدرن سازی فوری ایران، وطن پرستی باستان گرایانه و دولت مقتدر نوگرا، حقوق اجتماعی زنان، لزوم علم آموزی زنان، تاکید بر تکالیف زنانه، بازنگری در پوشش زنان و لزوم رفع حجاب و تغییر مناسبات ازدواج. این گفتمان با طرد و نفی زن سنتی به برساخت زن مدرن به مثابه «زن ایرانی تراز تجدد» می پردازد و تحت تاثیر ایدئولوژی ناسیونالیسم باستان گرا و با تاکید بر مقوله نوگرایی مقتدرانه عناصر هویت ساز پیشین را به حاشیه می راند و عناصر مدرن را به تقلید از زنان اروپایی برجسته می سازد.در سطح کردار گفتمانی و کردار اجتماعی تناقضاتی در این رویکرد وجود دارد که نشان می دهد رهایی و ترقی زنان هدف این گفتمان نبوده، بلکه هدف اصلی، از یک طرف کاستن از قدرت سنت گرایان و از سوی دیگر ارائه چهره ای نمایشی از مدرنیزاسیون بوده است.کلیدواژگان: مدرنیته، گفتمان، تحلیل گفتمان انتقادی، زن مدرن، زن سنتی
-
صفحات 409-424این پژوهش به طرح و بحث ابعاد انزوای اجتماعی ادراک شده در بین فرزندان شهدای جنگ تحمیلی به عنوان گروه اجتماعی کمتر شناخته شده می پردازد.با بررسی روایت های منتشرشده آنان در کتاب زندگی ما و نیز قسمت هفتم پادکست رادیو مرز، از تجربه زیسته شان از اعزام و غیبت پدر تا دوران پس از شهادت با به کارگیری روش تحلیل سند، موضوع انزوای اجتماعی را به عنوان پدیده ای تاریخ مند مطرح می سازد.یافته ها نشان می دهد تجربه کودکی متمایز از سایر همسالان تحت تاثیر حادثه مهم زندگی یعنی شهادت پدر و پیامدهای آن نظم جدیدی را بر خانواده حاکم ساخته که ارتباط اجتماعی آنان را در معرض چالش قرار داده است. تالم حاصل از این تجارب در کنار سیطره تصورات قالبی مبنی بر برخورداری مالی، معیشتی بر رنجششان افزوده و آنان را به سیاست ورزی های غیررسمی در شکل خلوت گزینی و روابط محدود سوق داده است. همچنین اتخاذ و اجرای سیاست های رسمی تفکیک اجتماعی که در قالب سکونتگاه، مدرسه و خدمات آموزشی، برنامه های فراغتی و مانند آن در دهه های گذشته، در گذر زمان موجب تعمیق انزوای اجتماعی آنان شده است.استیگما تنها قابل تقلیل به موضوع دانشگاه نیست و به مثابه پدیده اجتماعی حاصل برهم کنش تفکیک اجتماعی و نیز تصورات قالبی دانسته می شود که روند طردشدگی آنان را موجب شده و استمرار بخشیده است. این طردشدگی بر زندگی آتی آنان در دوران کهنسالی نیز که به شدت ارتباطات اجتماعی را می طلبد، سایه می افکند و یقینا به ضرر آنان تمام می شود.کلیدواژگان: تصور قالبی، تفکیک اجتماعی، خرده فرهنگ، دفاع مقدس، طرد، کودکی
-
صفحات 425-449امروزه شاهد دامنه گسترده نگرانی ها از به مخاطره افتادن موقعیت انسان در نسبت با فناوری های مبتنی بر هوش مصنوعی هستیم. در پاسخ به این نگرانی ها، حوزه مطالعاتی هوش مصنوعی انسان محور به دلیل نیاز انسان به استفاده از چنین سیستم هایی شکل گرفت. پژوهش حاضر به تحریک و تقویت دو نیروی بالقوه مطالعاتی -جامعه شناسی و هوش مصنوعی- برای هرچه نزدیک ترشدن به یکدیگر و شکل گیری مفهوم انسان محوری می پردازد.پژوهش پیش رو ذیل جنبش روش شناختی کیفی از مرور نظام مند مطالعات موجود به عنوان روش تحقیق استفاده کرده است. نمونه گیری به روش گلوله برفی انجام گرفت. فرایند گزینش مقالات و انتخاب مجموعه آغازگر طبق دستورالعمل پریسما انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با چارچوب طراحی نوآورانه الماس دوبر انجام گرفت.یافته های پژوهش در هشت سطح طبقه بندی شدند که عبارت اند از: معضلات هوش مصنوعی انسان محور؛ هوش مصنوعی انسان محور در تولید علوم اجتماعی و جامعه شناسی؛ پژوهش های میان رشته ای درباره مفهوم انسان محوری در مطالعات جامعه شناختی هوش مصنوعی؛ جایگاه هوش مصنوعی انسان محور در روش شناسی علوم اجتماعی؛ اصول و مقررات ناظر بر توضیح پذیری و تبیین پذیری هوش مصنوعی؛ نقش انسان محوری در درک و تصور کنشگران از هوش مصنوعی؛ تعامل انسان با هوش مصنوعی؛ هوش مصنوعی انسان محور در حوزه های مطالعاتی خاص.از مرور نظام مند مطالعات موجود، دو معضل ناظر به هوش مصنوعی و سه معضل ناظر به انسان (در معنای عام) شناسایی شدند. هم نهشت معضلات، همچنین اتخاذ مواضع متفاوت مقالات درمورد معضلات مذکور، موجب شکل گیری رویکردهای مختلف (درمجموع 22 رویکرد) در مواجهه با این معضلات شده است.کلیدواژگان: انسان محوری، جامعه شناسی، چارچوب طراحی نوآورانه الماس دوبر، مرور نظام مند، هوش مصنوعی
-
Pages 287-306
One of the political and social events that significantly influenced the societal ambiance was the 2022 protests. This study aims to examine the social underpinnings of the presence of women in the protests of the fall of 2022 and to demonstrate the repercussions on society and the government. This study concentrates on the civil layer of the 2022 protest uprising, despite the fact that it encompassed various layers of protest. For this purpose, 28 interviews were conducted with female political and social activists using the qualitative study and grounded theory method and theoretical sampling. The collected data were coded and analyzed based on open, central and selective coding.The categories and themes that were extracted from the interviews demonstrated the significance of the disparity between the “women’s mentality” and their “legal and social objectivity” in the protests of 2022. The political system has been further exacerbated by the non-acceptance of women by the government, as well as the control of women’s attire and lifestyle, which has been linked to the political identity of the government for decades. This has resulted in a shift in value and attitude. These protests have had significant societal, social, and cultural repercussions, and they have also elevated the government’s concern regarding women’s attire.This protest layer was a women’s protest that was centered on the reclamation of the lifestyle and the type of new social movements. It is related to those who experience “control” and “humiliation” in their lived experience. The movement’s reiteration of the slogan “woman, life, freedom” is a protest against thedirective character of orderly and governmental life and a demand for “social and cultural freedom.”
Keywords: 2022 Protests, Lifestyle, Grounded Theory, New Social Movements, Women -
Pages 307-328
Consumption is a daily social and moral activity that represents lifestyle, desires, thoughts and ideals with its own symbols and signs. Consumption has evolved into a fundamental component of “identification” and has surpassed the capacity to satisfy requirements. The aim of the current research is to identify and analyze the spatial patterns of consumption (self-provision, collective, and mixed) in Tehran.The data and the study area of Tehran metropolis were gathered from the plan of cultural, social, and identity typology of Tehran city neighborhoods and the designation of neighborhood patterns and local communities in 2016. The study included 12,000 samples and 105 neighborhoods, which were divided into 22 regions. GIS and GeoDa Software were employed to analyze the necessary data in the form of a map.The results indicated that the consumption pattern in Tehran's health, healthcare, and treatment sectors is primarily characterized by collective consumption. Polarity is the orientation of the spatial pattern of health and treatment service consumption in approximately 50% of Tehran's neighborhoods. The field of education and empowerment exhibits a consumption pattern that is approximately 49% collective consumption and 35% self-sufficiency consumption. A cluster is the spatial distribution of the quantity of consumption of self-provision of education and empowerment.The spatial distribution and analysis demonstrated the difference and inequality between the southern and northern regions of the city. The results also suggest that the localities are grouped together with similar groupings based on their economic and social characteristics.
Keywords: Collective Consumption, Self-Sufficiency Consumption, Lifestyle, Spatial Data, Tehran -
Pages 329-344
With the emergence and formation of modern nation-states and the ideology of archaic nationalism, a framework that fostered intra-social and national othering based on ethnic, religious, and linguistic identity prevailed for several decades. This resulted in the establishment of an ideological lifeworld in Iran, characterized by subordination, peripheralization, and othering. This article addresses the question of what mechanisms generate and reproduce the subordination of informal labor forces by focusing on the lifeworld of the subordinates, specifically informal labor forces on the periphery. Furthermore, which resistance strategies do the subordinates implement? In other words, the objective of this investigation is to examine the logic of the dominant forces in the city of Sanandaj and its suburbs using an ethnographic approach. The people of Sanandaj have been subjected to mechanisms that have resulted in their subordination, which has forced a substantial portion of the population to engage in informal economies and labor, thereby forcing them to exit the sphere of normal life. The city of Sanandaj serves as the research site. This research employs ethnographic methodologies and employs a qualitative approach. In ethnographic fieldwork, the researcher interacts directly with the field or environment. Field research techniques, such as observations, interviews, participation or immersion in daily life, and library studies, were employed to collect data. Our conceptual framework is founded on the theories of Asef Bayat, Michel Foucault, Mbembe, and Standing. This study demonstrates that the mechanism of subordination through pervasive dispossession, which is implemented through historical, economic, and social policies and programs, exacerbates peripheralization, subordination, and precarious living conditions for citizens. Moreover, it reveals that resistance strategies, including street occupations, nationalist identity pursuits, and sectarianism, are developed in response to these subordinating mechanisms. It demonstrates that although the history of Sanandaj is inextricably linked with economic, social, and political policies in a historical experience characterized by othering, peripheralization, and exclusion, which culminated in the extensive plunder of local resources and the dispossession of citizens’ rights and livelihoods, resulting in a substantial population being relegated to the ranks of the subordinates, this narrative has consistently generated parallel worlds in opposition to this systematic historical plunder. It is imperative to acknowledge that these parallel worlds, which have been established in response to historical pillage and dispossession, have not functioned as a means of evading subordination and victimization
Keywords: Peripheralization, Overt Plunder, Dispossession, Ethnography, Kurdistan -
Pages 345-367This paper focuses on a comparative historical examination of political modernity in Iran from 1906 to 1941. The research problem is centered on the assertion that political modernity in Iran has become problematic during the consolidation stage. Despite numerous efforts by liberals, the absolutist state has been replicated in various historical periods. Based on empirical evidence, it is argued that Iran underwent the destabilization of political modernity, which led to the resurgence of authoritarianism and the reproduction of the absolutist state in 1908 and 1925. The study’s theoretical framework is founded on a combinative approach. The theoretical framework’s logical structure implies that political modernity is the result of the interaction of four causal conditions: Institutionalization of political system, separation of civil society from the state, recognition of individual and citizenship rights in the constitution, and the positive involvement of external agents.A comparative historical methodology is implemented in this historical investigation.The empirical evidence presented in this research suggests that the destabilization of political modernity in Iran took place in the context of weak political institutionalization, lack of separation between the state and civil society, the weak representation of individual and citizenship rights in the constitution, and the negative influence of foreign actors on domestic politicsKeywords: Political Modernity, Political Institutionalization, Civil Society, The Role Of Foreign Agents, Individual, Civil Rights
-
Pages 369-390Collective conflict in local communities is always an issue that has been the focus of social researchers in our country in recent years. This occurrence poses a threat to the peace, security, and quality of life of the populace, particularly in traditional and tribal communities, where it induces tendencies toward dominance and anxiety. In recent years, it has been increasing in our country and for this reason, many researchers have investigated this phenomenon, the current research was conducted to understand the background, causes, and main factors of conflict formation in Iran.This investigation implemented the meta-synthesis methodology. The demographic of our study 34 articles were chosen in accordance with the criteria, and they were published in scientific journals and theses. We conducted an analysis of the findings of this investigation and identified 10 categories. In order to ensure the quality of our categories, we obtained the approval of an expert and calculated Cohen’s Kappa coefficient.The findings of the research indicate that the studies conducted at the level of description have primarily concentrated on the relationship between background variables and the degree of tendency to conflict. The research conducted at the level of explanation has identified social, cultural, and ecological causes as effective in generating conflict. Some research has attempted to address this phenomenon by proposing solutions such as restorative justice and trust. In the most extensively researched studies, the primary causes of collective conflicts are scarcity, environmental challenges, vertical collectivism, tribalism, and rights and property issues.Its analysis and meta-synthesis demonstrate that the primary causes and factors of collective conflicts in Iranian society have been centered on the three primary axes of tribalism and vertical collectivism, as well as the challenges of rights and property and environmental resources. The conflicts that transpired in the central and arid regions of Iran were primarily precipitated by environmental and resource constraints, while those that transpired in the west and southwest were primarily influenced by tribalism and its repercussions. In the east and south-east, conflicts have been primarily influenced by the experience of conflict, deprivation, and socio-political insecurity. In the northern areas, there have been more causes of inequality and a sense of relative deprivation.Keywords: Conflict, Environmental Challenges, Iran, Meta-Synthesis, Tribalism, Typology
-
Pages 391-408The topic of women has been one of the most debated in the discourses of contemporary Iranian history, acquiring a unique meaning in each era. These discourses and the conflicts that they contain have significantly influenced her identity. The visibility of these conflicts in social actions is a significant factor in the Pahlavi period.This paper employs critical discourse analysis to investigate the narratives associated with the quasi-modern Pahlavi discourse on women. Its objective is to analyze the socio-political context in which the modern woman is situated, to comprehend the concept of the modern woman and the semantic processes that shape it, and to comprehend the dominant ideology of this discourse.According to the research findings, the primary discursive statements are as follows: the necessity of Iran’s immediate modernization, past-oriented patriotism and a forward-looking authoritative state, women’s social rights, the necessity for women’s education, emphasis on women’s duties, reevaluation of women’s dress code, the imperative of lifting the veil, and altering marital relations. In contrast to the traditional woman, the modern woman is portrayed as the embodiment of Iranian modernity in the discourse. The ideology of ancient-oriented nationalism and the emphasis on the concept of a progressive dictator have influenced it to disregard previous identity-forming elements and highlight modern elements that are reminiscent of European women.At the discursive and social practice level, this approach contains contradictions that suggest that women’s liberation and progress were not the ultimate objective, but rather a means to diminish the influence of traditionalists and, alternatively, to present a staged image of modernization as the primary objective.Keywords: Critical Discourse Analysis, Discourse, Modernity, Modern Woman, Traditional Woman
-
Pages 409-424This research challenges the perceptions of social isolation among the offspring of Iranian martyrs, a social group that is less well-known. Furthermore, the issue of social isolation is addressed as a historical phenomenon by analyzing their published narratives of their lived experiences from the absence of their father to the period after the martyrdom.Based on qualitative approach, the document analysis method is applied.The findings show that the child’s experience, which was distinct from that of their peers due to the influence of an important life event: the martyrdom of their father and its repercussions, has established a new order within the family, which has challenged their social relationships. The trauma of these experiences, along with the prevalence of stereotypical conceptions of financial support, has exacerbated their negative emotions and compelled them to engage in informal politics, which manifests as seclusion and restricted relationships. Additionally, the social isolation of these individuals has been exacerbated by the ratification and implementation of official social segregation policies in the form of residences, schools, educational services, and leisure programs over the past few decades.Stigma is a social phenomenon that is not solely related to university entrance; it is a consequence of the interaction between social segregation and stereotyped attitudes that have both caused and perpetuated the process of exclusion.Keywords: Childhood, Social Segregation, Stereotype, Social Exclusion, Subculture
-
Pages 425-449Today, we are witnessing a wide range of concerns about the jeopardy of the human position in relation to artificial intelligence-based technologies. The study field of human-centricity artificial intelligence was established in response to these concerns, as it was necessary for human involvement in the development of these systems. The current research is an endeavor to encourage and fortify the convergence of two potential study forces—sociology and artificial intelligence—in order to establish the human-centricity concept.A systematic review of the existing literature was implemented in this investigation. The projectile sampling strategy was implemented to conduct the sampling. The primer set and articles were selected in accordance with the PRISMA guidelines. To analyze the data, we used Double Diamond innovative design framework.The research findings were categorized into eight levels, including: Human-centricity artificial intelligence; Problems of human-centricity artificial intelligence in the production of social sciences and sociology; Interdisciplinary research on the human-centricity concept in sociological studies of artificial intelligence; The position of human-centricity artificial intelligence in the methodology of social sciences; Principles and regulations governing the explainability of artificial intelligence; The significance of the human-centricity concept in the comprehension and perception of artificial intelligence by actors; Artificial intelligence and human interaction; Specific disciplines of study that are oriented toward human artificial intelligence.Two problems related to artificial intelligence and three problems related to humans (in the general sense) were identified through the systematic review of the existing literature. The coexistence of the issues, as well as the adoption of varying perspectives by the articles under investigation in relation to the aforementioned issues, has resulted in the development of 22 distinct approaches to addressing these issues.Keywords: Human-Centricity, Artificial Intelligence, Sociology, Systematic Review, Double Diamond Innovative Design Perspective