فهرست مطالب
فصلنامه سلامت و مراقبت
سال بیست و ششم شماره 3 (پاییز 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/06/11
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 215-226زمینه و هدف
به دلیل مواجهه بیماران سرطانی با مسائل روانشناختی، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش معنویت درمانی اسلامی و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمنسازی در برابر استرس بر نارسایی هیجانی و حساسیت اضطرابی در بیماران مبتلا به سرطان معده شهر اردبیل انجام شد.
روش کاراین پژوهش، یک مطالعهی نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل بود. از بین بیماران مبتلا به سرطان معده مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) و مرکز شیمی درمانی شفا پرتو شهر اردبیل در سال 1401، تعداد 60 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) قرار گرفتند. ابزار سنجش در این پژوهش، مقیاس نارسایی هیجانی و پرسشنامه حساسیت اضطرابی بود که قبل از انجام مداخله گروهی و در پایان جلسه دهم در هر سه گروه، تکمیل شد. گروه آزمون اول در معرض معنویت درمانی اسلامی قرار گرفتند و گروه آزمون دوم، درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمنسازی در برابر استرس را دریافت نمودند و گروه کنترل، درمان روانشناختی خاصی را دریافت نکردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی، تجزیه و تحلیل شدند. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-23 استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که هر دو روش معنویت درمانی اسلامی و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمنسازی در برابر استرس، بر نارسایی هیجانی (11/058=F) و حساسیت اضطرابی (65/502=F)، تاثیر داشتند. ولی تاثیر روش معنویت درمانی اسلامی روی متغیرهای پژوهش در مقایسه با روش درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمنسازی در برابر استرس بیشتر بود (0/01≤ p).
نتیجه گیریبر اساسنتایج، معنویت درمانی اسلامی و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمنسازی در برابر استرس، بر نارسایی هیجانی و حساسیت اضطرابی تاثیر داشتند. مقایسه اثربخشی دو روش فوق نشان داد که تاثیر روش معنویت درمانی اسلامی روی نارسایی هیجانی و حساسیت اضطرابی در مقایسه با روش درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمنسازی در برابر استرس بیشتر بود. بنابراین، استفاده از این روش درمانی به عنوان یک روش کمکی در کنار سایر درمانها و توصیهها برای بیماران مبتلا به سرطان معده، توصیه می شود.
کلیدواژگان: معنویت درمانی اسلامی، درمان شنا ختی- رفتاری مبتنی بر آموزش ایمن سازی، نارسایی هیجانی، حساسیت اضطرابی، سرطان معده -
صفحات 227-238زمینه و هدف
منظور از برون سپاری، انتقال خدمات یا کارکردهایی که به طور سنتی توسط خود سازمان انجام می شوند به یک تامین کننده خارجی است که کنترل آن ها از طریق قرارداد و یا مدیریت مشارکتی انجام می گیرد. هدف از تحقیق حاضر، تعیین اثرگذاری سیاست برون سپاری خدمات درمانی بر توسعه منابع انسانی بود.
روش کاراین پژوهش از نوع ترکیبی (کیفی و کمی) بود. در مرحله کیفی، تعداد 10 نفر از مدیران ارشد دانشگاه های علومپزشکی کلان منطقه دو (اردبیل، تبریز، ارومیه و دانشکده های علوم پزشکی خلخال، سراب، مراغه و خوی) مورد مصاحبه قرار گرفته و نتایج به روش گراندد تئوری و با استفاده از نرم افزار MAXQDA-3 تحلیل شد. در مرحله کمی، تعداد 380 نفر از کارکنان و مدیران دانشگاه های علوم پزشکی فوق که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، به پرسشنامه های فرآیند برون سپاری عملیات خدمات درمانی و مدیریت منابع انسانی، پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل کمی داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS-20 و Lisrel-10 با آزمون های معادلات ساختاری انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که تمامی عوامل شناسایی شده از جمله عوامل مداخله گر و زمینه ای برون سپاری عملیات خدمات درمانی بر توسعه منابع انسانی تاثیرگذار بودند. بر اساس تحلیل رگرسیون، تاثیر ابعاد و نشانگرهای فرآیندهای برون سپاری خدمات درمانی بر توسعه مدیریت منابع انسانی 0/59 بود.
نتیجه گیرینتایج، اثرگذاری سیاست برون سپاری خدمات درمانی بر توسعه منابع انسانی را تایید کردند. لذا، توصیه میشود جهت توسعه هر چه بیشتر منابع انسانی در سازمانها از سیاست برون سپاری خدمات درمانی استفاده شود.
کلیدواژگان: خدمات درمانی، مدیریت منابع انسانی، برون سپاری -
صفحات 239-252زمینه و هدف
فرزندآوری یکی از مولفه های مهم علم جمعیت و از جمله موضوعاتی است که در حوزه مسائل اجتماعی بسیار با اهمیت است. طی سال های اخیر، لزوم کسب شناخت عمیقتری از فرایند تمایل افراد به فرزندآوری مطرح شده و ضروری است عوامل مستقیم و غیرمستقیم اثرگذار بر این شرایط شناسایی شود. هدف این مطالعه تبیین چالشهای مرتبط با فرزندآوری از دیدگاه زنان متاهل 15-49 سال بود.
روش کارمطالعه کیفی حاضر در سال 1402 به روش تحلیل محتوای قراردادی مرسوم انجام شد. محل انجام پژوهش، محل زندگی و کار افراد در شهرستان خلخال بود. نمونه گیری به روش مبتنی بر هدف با رعایت اصل حداکثر تنوع انجام شد. پس از کسب رضایتنامه، مصاحبه ها بصورت فردی و نیمه ساختاریافته با 24 نفر از زنان سنین باروری انجام و ضبط شد. جمعآوری داده ها تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پنج مرحله ای پیشنهاد شده توسط گرانهایم و لاندمن (2004) استفاده شد.
یافته هااز تحلیل مصاحبه های انجام شده با زنان متاهل در سنین باروری، 4 طبقه اصلی در زمینه فرزندآوری انتزاع گردید. این طبقات شامل چالشهای اقتصادی (مشکلات مالی و مشکلات تامین مسکن و مایحتاج زندگی)، عوامل فردی و خانوادگی (چالشهای شغلی مادر، مشکلات روحی و جسمی والدین، فردگرایی و گریز از دغدغه های فرزندپروری، جنسیت و تعداد دلخواه فرزند و حمایت ناکافی خانواده)، عوامل اجتماعی و فرهنگی (آینده تضمین نشده، الگوپذیری اجتماعی، کمبود امکانات فرزندپروری و سیاستهای فرزندآوری غیرموثر و ناکافی) و زایمان هراسی (تجربه ناخوشایند، تجربه زایمان و بارداری سخت) بود. مهمترین چالش در فرزندآوری، مشکلات اقتصادی با بیشترین مفهوم تکرارشونده در مصاحبه ها بود.
نتیجه گیریالگوپذیری از اجتماع و هنجارشدن کم فرزندی در جامعه، معضلات اقتصادی و اجتماعی از یک سو و گرایشهای فردگرایی زنان و گریز از دغدغه های فرزندپروری از سوی دیگر، خانواده ها را به سمت کم فرزندآوری سوق میدهد که نیاز به اتخاذ سیاستها و راهبردهای تسهیلگر جهت بهبود رفتار فرزندآوری دارد. یافته های این مطالعه میتواند تصویر کوچکی از وضعیت فعلی تمایل و عدم تمایل به فرزندآوری افراد جامعه ارائه داده و به عنوان راهنمای عمل مسئولان در برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در جهت افزایش تمایل به فرزندآوری ایفای نقش نماید.
کلیدواژگان: فرزندآوری، زنان سنین باروری، مطالعه کیفی، تحلیل محتوا -
صفحات 253-264زمینه و هدف
یکی از عوامل آسیب زا در ساختار خانواده، مسئله خیانت زناشویی است که دردناک ترین تجربیات مربوط به زندگی زناشویی را به همراه دارد. با توجه به ارزش و جایگاه نهاد خانواده، باید به آسیب های ناشی از خیانت زناشویی به خصوص در زنان توجه ویژه ای نمود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر بخشش و کیفیت زندگی زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود.
روش کارروش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تبریز که در سال 1402 برای مشاوره به مراکز تخصصی این شهر مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند. از بین جامعه پژوهش، تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). اعضای گروه آزمایش، زوج درمانی متمرکز بر شفقت را در 8 جلسه یک و نیم ساعته دریافت کردند، در حالی که اعضای گروه کنترل، درمانی اخذ نکردند. هر دو گروه، پیش، پس و 4 ماه پس از مداخله به پرسشنامه های بخشش ری و همکاران (2001) و کیفیت زندگی زناشویی ژانگ و همکاران (2013) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-24 و آزمون های کای دو، تی تست و تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هابین نمرات بخشش و کیفیت زندگی زناشویی در گروه آزمایش و کنترل در پیش آزمون تفاوت معنی داری وجود نداشت. نتایج نشان داد که زوج درمانی متمرکز بر شفقت در مقایسه با گروه کنترل، بخشش و کیفیت زندگی زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را در پس آزمون افزایش داده است (0/001> p). تاثیر زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر بخشش و کیفیت زندگی زناشویی در مرحله پیگیری ماندگار بود (0/001> p).
نتیجه گیریبراساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که زوج درمانی متمرکز بر شفقت، بخشش و کیفیت زندگی زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را افزایش می دهد. بنابراین، مشاوران و درمان گران می توانند از روش درمانی مذکور برای افزایش بخشش و کیفیت زندگی زناشویی زنان استفاده کنند.
کلیدواژگان: زوج درمانی متمرکز بر شفقت، بخشش، کیفیت زندگی زناشویی، خیانت زناشویی -
صفحات 265-279زمینه و هدف
تهدید زندگی و مواجهه با مرگ در افراد مبتلا به کووید-19 سبب شده است که پس از بهبودی کامل و حتی با گذشت چندین سال، همچنان آسیب های روانی و هیجانی را تجربه کنند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اضطراب مرگ بر اساس هیجان ابراز شده، عدم تحمل بلاتکلیفی و اجتناب تجربی در بهبودیافتگان از بیماری کووید-19 انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی بود. کلیه افراد بهبود یافته از بیماری کووید-19 با سابقه بستری در شهر خرم آباد در نیمه دوم سال 1402، جامعه آماری این پژوهش بودند. از بین آنها، تعداد 190 نفر با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب و به پرسشنامه های اضطراب مرگ تمپلر، هیجان ابراز شده کول و کازاریان، عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران و اجتناب تجربی بوند و همکاران پاسخ دادند. داده های بدست آمده با روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که هیجان ابراز شده در جهت منفی و عدم تحمل بلاتکلیفی و اجتناب تجربی در جهت مثبت، اضطراب مرگ بهبود یافتگان از بیماری کووید-19 با سابقه بستری را پیش بینی می کنند (0/001≤p).
نتیجه گیریاین پژوهش بر نقش عوامل هیجانی و تفکرات ناکارآمد همچون عدم تحمل ابهام و اجتناب تجربی در ایجاد اضطراب مرگ بهبود یافتگان از بیماری کووید-19 با سابقه بستری تاکید دارد. لذا، پیشنهاد می شود که روان شناسان، مشاوران و روان پزشکان از فنونی که موجب به کارگیری راهبردهای سازگارانه بروز هیجانات و شناخت های کارآمد می شوند، در درمان اضطراب مرگ این افراد استفاده کنند.
کلیدواژگان: اجتناب تجربی، اضطراب مرگ، بهبود یافتگان بیماری کووید-19، عدم تحمل بلاتکلیفی، هیجان ابراز شده -
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت زناشویی، تمایلات جنسی و تاب آوری زنان مبتلا به ماستیت گرانولوماتوزصفحات 280-293زمینه و هدف
ماستیت گرانولوماتوز، یک بیماری التهابی مزمن نادر پستان است که در کنار دردهای مزمن و مشکلات جسمانی، بیماران را با مشکلات و چالش های فراوانی در زمینه رضایت زناشویی، روابط جنسی و سازگاری با بیماری روبرو می سازد. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت زناشویی، تاب آوری و تمایلات جنسی زنان مبتلا به ماستیت گرانولوماتوز شهر اصفهان انجام شد.
روش کاراین پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه بیماران مبتلا به بیماری ماستیت گرانولوماتوز مراجعه کننده به بیمارستان های الزهرا، زهرای مرضیه، شریعتی، سینا و عیسی ابن مریم شهر اصفهان در سال 1402 بود. از بین آنها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (RISC-CD)، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (EMSS) و پرسشنامه تمایلات جنسی هالبرت (HISD) بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون روی گروه آزمایش و کنترل اجرا گردید. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 9 جلسه 90 دقیقه ای و به صورت یک بار در هفته در گروه آزمایش برگزار شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-24و روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد میانگین و انحراف معیار سن شرکت کنندگان در گروه آزمایش، 2/82±31/48 و در گروه کنترل، 3/91±32/49 سال بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که 64/8 درصد از واریانس افزایش رضایت زناشویی، 71/2 درصد تمایلات جنسی و 71/9 درصد تاب آوری در مرحله ی پس آزمون ناشی از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود (0/001>p).
نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت زناشویی، تمایلات جنسی و تاب آوری زنان مبتلا به ماستیت گرانولوماتوز، پیشنهاد می شود روانشناسان و مشاوران از این روش مداخله برای افزایش رضایت زناشویی، تاب آوری و حل مشکلات زناشویی در بیماران مبتلا به بیماری ماستیت گرانولوماتوز استفاده نمایند.
کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، رضایت زناشویی، میل جنسی، تاب آوری، ماستیت گرانولوماتوز -
صفحات 294-307زمینه و هدف
بیماری آلزایمر با تاثیر بر حافظه و شناخت فرد باعث افزایش وابستگی وی به مراقبین خود میشود. مراقبین غیر رسمی به واسطه وجود فرد بیمار در خانواده بتدریج احساس طردشدگی از جامعه میکنند که این مساله منجر به ایجاد انگ وابسته میشود. این مطالعه با هدف تعیین انگ وابسته و عوامل مرتبط با آن در مراقبین خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بود که روی 203 نفر از مراقبین خانوادگی سالمندان مبتلا به بیماری آلزایمر مراجعه کننده به انجمن دمانس و آلزایمر ایران در شهر تهران انجام شد. نمونه گیری به روش مستمر به مدت دو ماه از آبان تا دی ماه 1402 انجام گردید. ابزار جمع آوری داده ها فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه انگ وابسته (ASS) بود. داده ها در نرم افزار SPSS-16 و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی مستقل و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابر اساس نتایج، میانگین سن بیماران مبتلا به آلزایمر و مراقبین خانوادگی آنها به ترتیب 7/87±76/62 و 13/66±55/59 سال بود. میانگین نمره انگ وابسته در مراقبین خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر، 10/35±37/14 بود. در بین ابعاد انگ وابسته، حیطه عاطفی با نمره 0/59±2/09 بالاترین امتیاز و حیطه رفتاری با نمره 0/49± 1/5 پایینترین امتیاز را کسب کردند. بین انگ وابسته با متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل و نسبت مراقبین خانوادگی با بیمار، رابطه معنی داری دیده شد (05/0>p).
نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که انگ وابسته در مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به آلزایمر به مقدار کمی وجود دارد. با این حال، انگ در هر اندازه ای که باشد یک مشکل عمده محسوب شده و می تواند بر جنبه های مختلف زندگی مراقب و بیمار تاثیر بگذارد. لذا، لازم است با برنامه ریزی های مناسب در جهت ارائه خدمات موثر برای مراقبین خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر و افزایش کیفیت زندگی این گروه آسیب پذیر، اقدام کرد.
کلیدواژگان: مراقبین خانگی، مراقبین غیررسمی، انگ وابسته، آلزایمر -
صفحات 308-318زمینه و هدف
سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOs)، شایع ترین اختلال آندوکرینی در زنان است که 4 تا 20 درصد از زنان را در سطح جهان تحت تاثیر قرار می دهد. درمان دارویی و تغییر سبک زندگی برای کنترل PCOs مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین مصرف چربی های حیوانی و گیاهی با این سندرم انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مورد- شاهدی، 64 زن سالم و 64 زن مبتلا به PCOs شرکت کردند. جهت جمع آوری داده ها از فرم اطلاعات عمومی و پرسشنامه بسامد خوراک 168 آیتمی استفاده شد. وزن و قد افراد با استفاده از ترازو و قدسنج اندازه گیری و نمایه توده بدنی با تقسیم وزن بر مجذور قد محاسبه گردید. مقدار چربی مصرفی با استفاده از نرم افزار Nutritionist-4 تعیین شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-27 و آزمون های مقایسه میانگین دو نمونه مستقل، کای- دو و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هابین شرکت کنندگان دو گروه از نظر اشتغال، وضعیت تاهل، سن، نمایه توده بدنی، تحصیلات، قد و وزن اختلاف معنیداری وجود نداشت. اگرچه میزان مصرف چربی حیوانی و گیاهی در گروه مورد ببیشتر از گروه شاهد بود، اما این اختلاف تنها در مورد چربی های گیاهی معنیدار دیده شد (0/001=p). همچنین، مصرف برخی از چربی های حیوانی شامل کره (0/001> p)، پیه (0/001> p) و خامه (0/021= p) در گروه مورد بالاتر از گروه شاهد بود. نتایج رگرسیون لجستیک ارتباط معنیداری را بین مصرف چربی گیاهی، کره و پیه با PCOs نشان داد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های مطالعه حاضر، مصرف چربی گیاهی و برخی از انواع چربی حیوانی در زنان گروه مورد، بالاتر از شاهد بود. بنابراین، ممکن است مصرف متعادل چربی در ارتقاء سطح سلامت زنان مبتلا به PCOs موثر باشد.
کلیدواژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک، کره، پیه، خامه، چربی گیاهی
-
Pages 215-226Background
Since cancer patients struggle with psychological problems, this study aimed to compare the effectiveness of Islamic spiritual therapy and cognitive behavioral therapy based on immunization training against stress on emotional failure and anxiety sensitivity on patients with stomach cancer in Ardabil.
MethodsThis was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test with a control group design. The study population consisted of patients with stomach cancer who refered to Imam Khomeini hospital and Shafa Parto chemotherapy center in Ardabil in 1401 (from 21 March 2022 to 20 March 2023). A total of 60 patients were selected by convenience sampling and randomly divided into 3 groups (two experimental groups and one control group). Data were collected using the emotional dysfunction scale and the anxiety sensitivity questionnaire before the group intervention and at the end of the 10th session for all 3 groups. The intervention groups received the Islamic spiritual therapy, and the cognitive behavioral therapy based on immunization training against stress independently. The control group did not receive any psychological treatment. The collected data were analyzed using statistical tests of covariance and Bonferroni post-hoc tests using SPSS-23 software.
ResultsThe result of the multi-purpose analysis of covariance showed that the two methods of Islamic spiritual therapy and cognitive behavioral therapy based on immunization training against stress were effective on emotional failure (f=11.058) and anxiety sensitivity (f=65.502). But the effect of Islamic spiritual therapy compared to cognitive behavioral therapy method based on immunization training against stress was higher in the study variables (p≤0.01).
ConclusionAccording to the results, Islamic spiritual therapy and cognitive behavioral therapy based on immunization training against stress have a positive effect on emotional failure and anxiety sensitivity. While, comparing Islamic spiritual therapy to cognitive behavioral therapy method based on immunization training against stress, it is more effective on emotional failure and anxiety sensitivity. Therefore, applying this therapeutic method alongside other treatments and advices for patients with stomach cancer is recommend
Keywords: Islamic Spiritual Therapy, Cognitive Behavioral Therapy Based On Immunization Training, Emotional Failure, Anxiety Sensitivity, Stomach Cancer -
Pages 227-238Background
Outsourcing refers to the transfer of services or functions that an organization traditionally performs to an external provider, controlled by a contract or cooperative management. This research aims to determine the effectiveness of the treatment services outsourcing policy on the development of human resources.
MethodsThis was a mixed methods study with qualitative and quantitative phases responding to its purpose. In the qualitative phase, 10 senior managers of the Universities of Medical Sciences in the second major region (Ardabil, Tabriz, Urmia, Khalkhal, Sarab, Maragheh, and Khoy) were interviewed and the results were analyzed using the grounded theory method, and MAXQDA v3 software. In the quantitative phase, 380 employees and managers of the above-mentioned Universities were selected by stratified random sampling method and responded to the questionnaires on the outsourcing process of treatment service operations and human resource management. Quantitative data were analyzed using SPSS version 20 and Lisrel v10 software using structural equation testing.
ResultsThe results showed that all the identified factors, including the mediating and contextual factors of the outsourcing of treatment service operations, have an impact on the development of human resources. Furthermore, based on the regression analysis, the impact of dimensions and indicators of treatment service outsourcing processes on the development of human resource management was 0.59.
ConclusionThe results confirmed the effectiveness of the outsourcing policy of treatment services on human resources development. Therefore, it seems that performing more outsourcing of treatment services can positively influence the development of human resources.
Keywords: Treatment Service, Human Resources Management, Outsourcing -
Pages 239-252Background
Childbearing is an important component of population science and the field of social issues. In recent years, there has been an increasing need for a deeper understanding of people's desire to have children. Also, it is necessary to identify the direct and indirect influencing factors of these conditions. This study aimed to explain the challenges related to childbearing from the perspective of married women aged 15-49.
MethodsThe current qualitative study was conducted in 2023 using conventional content analysis. The research setting was where people lived and worked in Khalkhal city. A purposive sampling method was used, following the principles of maximum diversity. After obtaining informed consent, individual and semi-structured interviews were conducted and recorded with 24 women of reproductive age. Data collection continued until saturation was reached. The five-step method of Granheim and Lundman (2004) was used to analyze the data.
ResultsAccording to the analyzed interviews conducted with married women of reproductive age, four main categories in the field of childbearing were derived. These categories include economic challenges (financial problems and problems providing housing and life necessities), personal and family factors (maternal career challenges, parental mental and physical problems, individualism and avoidance of parental concerns, gender and desired number of children, and inadequate family support), social and cultural factors (unguaranteed future, adoption of social modeling, lack of child-rearing facilities and ineffective and inadequate childbearing policies) and labor phobia during childbirth (unpleasant experience and difficult childbirth and pregnancy experience). The most important challenge in childbearing was economic issues with the most recurring concept in the interviews.
ConclusionThe adoption of social modeling from society and the norm of low childbearing rate in society, economic and social issues on the one hand, and women's individualistic tendencies and avoiding child-rearing concerns on the other hand, lead families to low childbearing. This requires the adoption of policies and facilitating strategies to improve childbearing behavior. The results of this study can provide a small picture of the current state of willingness and unwillingness to have children in society and serve as a guide for officials in short-term, medium-term, and long-term planning to increase childbearing desire
Keywords: Childbearing, Women Of Reproductive Age, Qualitative Study, Content Analysis -
Pages 253-264Background
One of the traumatic factors in the family structure is the issue of marital infidelity, which causes the most painful experiences related to marital life. Considering the value and status of the family institution, special attention should be paid to the damage caused by marital infidelity, especially in women. This study aimed to determine the effectiveness of compassion-based couple therapy (CBCT) on forgiveness and marital life quality of women affected by marital infidelity.
MethodsThe research method was quasi-experimental with a pretest-posttest-follow-up design with a control group. The study population consisted of women affected by marital infidelity in Tabriz city who referred to the specialized counseling centers of this city in 1402. Among them, 30 people were selected using a purposeful sampling method and were randomly divided into two experimental and control groups (15 people each). Members of the experimental group received compassion-focused couple therapy for eight sessions 90 minutes each. While members of the control group received no treatment. Both groups responded to Rye, et al (2001) 15-question forgiveness and Zhang, et al (2013) 39-question marital life quality questionnaires before, after, and 4 months after the intervention. Data were analyzed using SPSS version 24 software using a chi-square test, t-test, and mixed analysis of variance with repeated measures.
ResultsThe results revealed no significant difference between the scores of forgiveness and quality of marital life in the experimental group and the control group in the pre-test (p<0.05). The CBCT increased forgiveness and quality of marital life in women affected by marital infidelity in the post-test compared with the control group (p<0.001). The effects of CBCT on forgiveness and quality of marital life persisted until the follow-up phase (p<0.001).
ConclusionBased on the results of this study, it can be concluded that compassion-based couple therapy can improve forgiveness and the quality of marital life in women affected by marital infidelity. Therefore, counselors and therapists can apply the above-mentioned treatment method to help families increase forgiveness and the quality of marital life in women
Keywords: Compassion-Based Couple Therapy, Forgiveness, Marital Life Quality, Marital Infidelity -
Pages 265-279Background
The life threat and encountering death in individuals who recovered from COVID-19 hospitalization resulted in ongoing psychological and emotional damage experienced after being fully recovered, even after several years. Therefore, this study aimed to investigate the prediction of death anxiety based on expressed emotion, intolerance of uncertainty, and experiential avoidance in patients recovered from COVID-19 hospitalization.
MethodsA descriptive correlational design was used in this study. All individuals in Khorramabad who have recovered from COVID-19-related hospitalization in the first half of 2024 constituted the study population. Among them, 190 people were selected using the snowball sampling method. The research tools were the Templer death anxiety questionnaire, the Cole and Kazarian expressed emotion questionnaire, the Freeston, et al. intolerance of uncertainty questionnaire, and the Bond, et al. experimental avoidance questionnaire. The data were analyzed using Pearson correlation coefficients and stepwise multiple regression using SPSS-24 software.
ResultsThe regression analysis indicated that expressed emotions could negatively predict death anxiety in patients who recovered from COVID-19 hospitalization (p≤0.001). Conversely, the intolerance of uncertainty and experiential avoidance could positively predict death anxiety in the target group (p≤0.001).
ConclusionThis study highlights the role of emotional factors and dysfunctional cognitive patterns such as intolerance of uncertainty and experiential avoidance in the development of death anxiety in individuals who recovered from COVID-19-related hospitalization. Therefore, psychologists, counsellors, and psychiatrists may use techniques that promote adaptive emotional regulation strategies and cognitive strategies in the treatment of death anxiety in patients who recovered from COVID-19.
Keywords: Covid-19 Recovered Patients, Death Anxiety, Expressed Emotion, Experiential Avoidance, Intolerance Of Uncertainty -
The Effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy on Marital Satisfaction, Sexual Desire and Resilience of Patients with Granulomatous Mastitis Disease in Isfahan CityPages 280-293Background
Granulomatous mastitis is a rare chronic inflammatory disease of the breast, which, in addition to chronic pain and physical problems, has brought patients many problems and challenges in the areas of marital satisfaction, sexual relations, and adaptation to the disease. Therefore, the aim of the study was to investigate the effectiveness of acceptance and commitment therapy on marital satisfaction, sexual desire and resilience of patients with granulomatous mastitis disease in Isfahan city.
MethodsThe research method was quasi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group. The study population consisted of patients with chronic granulomatous mastitis disease that referred to Al-Zahra, Zahra-ye Marzieh, Shariati, Sina, and Issa ben Maryam hospitals in Isfahan city in 2023. Based on medical records, 30 women with granulomatous mastitis disease were selected by convenience sampling method and randomly assigned to experimental and control groups (15 people in each group). Data was collected using the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (EMSS), the Halbert Sexual Desire Questionnaire (HISD), and the Connor and Davidson Resilience Questionnaire (RISC-CD), in two phases, pre-test and post-test, on the experimental and control groups. The acceptance and commitment therapy was held in nine sessions each lasting 90 minutes, once a week. Data were analyzed using SPSS 24 software using the analysis of covariance.
ResultsThe results showed that the mean age of the participants in the experimental group was 31.48±2.82 and in the control group was 32.49±3.91 years. Furthermore, the results of the analysis of covariance showed that 64.8% of the variance in increased marital satisfaction, 71.2% in sexual desire, and 71.9% in resilience in the post-test phase was due to the effectiveness of the acceptance and commitment therapy (p<0.001).
ConclusionConsidering the effectiveness of acceptance and commitment therapy on marital satisfaction, sexual desire, and resilience in women with granulomatous mastitis, it is suggested that psychologists and counselors to use this intervention to improve marital satisfaction, resilience, and resolve marital problems in affected patients.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Marital Satisfaction, Sexual Desires, Resilience, Granulomatous Mastitis -
Pages 294-307Background
Alzheimer's disease, which affects memory and cognition, makes patients increasingly dependent on their caregivers. Informal caregivers feel socially rejected due to the presence of the patient in their family and this causes affiliated stigma towards them. This study aimed to investigate the affiliate stigma and its associated factors among family caregivers of older adults with Alzheimer's disease.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 203 family caregivers of older adults with Alzheimer's disease in dementia and Alzheimer's association in Tehran, Iran. Data collection tools included the Demographic Information Sheet and Affiliate Stigma Scale (ASS). Data were analyzed using SPSS version 16 using descriptive statistics and Pearson correlation coefficient tests, independent t-tests, and analysis of variance.
ResultsAccording to the results, the mean ages of the older adults with Alzheimer's disease and their caregivers was 76.62±7.87 and 55.59±13.66 years, respectively. The mean score of the affiliated stigma among the family caregivers of the older adults with Alzheimer's disease was 37.14±10.35. The affectional domain of stigma with a score of 2.09±0.59 and the behavioral domain of stigma with a score of 1.5±0.49 were the highest and the lowest rated dimensions, respectively. Additionally, affiliated stigma was significantly associated with caregivers’ demographic variables such as age, educational level, occupation, and relationship with the patient (p<0.05).
ConclusionThe results of this study showed that the affiliated stigma in family caregivers of patients with Alzheimer's disease is limited, but regardless of the level of stigma, it is considered a major problem and can affect many different aspects of caregivers and patients’ lives. Therefore, it is necessary to develop appropriate plans to provide effective services for family caregivers of the older adults with Alzheimer's disease and improve the quality of life of this vulnerable group.
Keywords: Family Caregivers, Informal Caregivers, Affiliated Stigma -
Pages 308-318Background
Polycystic ovary syndrome (PCOS) is the most common endocrine disorder in women, affecting 4 to 20% of women worldwide. Pharmacological treatment and lifestyle modification are used to manage PCOS. This study aimed to investigate the relationship between animal and vegetable fat consumption and polycystic ovary syndrome.
MethodsThis case-control study included 64 healthy women and 64 women with PCOS. Data were collected using a general information questionnaire, a 168-item food frequency questionnaire, a scale, and a stadiometer. The amount of fat intake was determined using Nutritionist 4 software. Data were analyzed using SPSS version 27 software. Chi-square test, comparison of means, and logistic regression test were used to analyze the data.
ResultsParticipants showed no significant difference in employment status, marital status, age, body mass index, education level, height, and weight. Consumption of animal fat (P-value= 0.09) and vegetable fat (P-value= 0.001) was higher in the case group, but this difference was only significant for vegetable fat. Consumption of some animal fats, including butter (P-value>0.001), tallow (P-value>0.001), and cream (P-value=0.021), was significantly higher in the case group than in the control group. Logistic regression results showed that vegetable fats, butter, and tallow consumption was associated with a higher risk of PCOs.
ConclusionAccording to the results of the present study, the consumption of vegetable fats and some animal fats was higher in the case group than in the control group, so a balanced fat consumption may be effective in improving the health status of women with PCOS.
Keywords: Polycystic Ovary Syndromebuttertallowcreamvegetable Fat