فهرست مطالب

مجله چشم پزشکی بینا
سال هشتم شماره 4 (تابستان1382)

  • تاریخ انتشار: 1382/04/11
  • تعداد عناوین: 11
|
  • گلوکوم زاویه باز، گلوکوم مشکوک و هیپبتانسیون چشمی در اربیتوپاتی گریوز
    زهره بهروزی، حسین محمدربیع، فریدون عزیزی، نارسیس دفتریان، مریم اردشیری، یدالله محرابی صفحات 287-296
    هدف
    تعیین شیوع گلوکوم زاویه باز(OAG)، گلوکوم مشکوم (GS) و هیپرتانسیون چشمی (PHT) در مبتلایان به اربیتوپاتی گریوز بالینی مراجعه کننده به یک کلینیک خصوصی فوق تخصصی غدد در سالهای 1380 و 1381 و مقایسه آنها با گروه شاهد همزمان.
    روش پژوهش: این مطالعه مقطعی تحلیلی دو گروهی، با نمونه گیری آسان و مستمر، بر روی مبتلایان به اربیتوپاتی گریوز بالینی و گروه شاهد با همسان سازی سنی و جنسی با گروه مبتلا، انجام شد. اربیتوپاتی گریوز براساس معاینات بالینی و پیرابالینی و تایید فوق تخصصی غدد مجری طرح، تشخیص داده می شد. گروه شاهد از همراهان بیمار مراجعه کننده به درمانگاه چشم بیمارستان امام حسین (ع) که سابقه هیچگونه بیماری تیروییدی واربیتوپاتی را در گذشته و حال نداشتند، انتخاب شدند. از شرکت کنندگان، معاینات کامل چشمی به عمل آمد و اندازه گیری فشار چشم در نگاه روبه رو، دست کم در دو نوبت در زمانهای مختلف شبانه روز انجام شد. در صورت وجود هرگونه اختلال عصب بینایی، میدان بینایی و جهت رد موارد نوروپاتی فشارنده عصب بینایی(CON) و CT اسکن و یا MRI اربیت به عمل آمد. در نهایت، تشخیصOAG، OHT و GS براساس تغییرات شاخص و رد سایر علل گذشته می شد. همه بیماران حداقل دو بار در فواصل دو ماه، تحت معاینات کامل قرار می گرفتند. طبقه بندی مراحل مختلف اربیتوپاتی گریوز براساس طبقه بندی NOSPECS و نیز مرحله فعالیت بیماری انجام شد.
    یافته ها
    از گروه مبتلا به اربیتوپاتی گریوز، 117 بیمار در سنین 13.4±39.9 سال شامل 233 چشم و از گروه شاهد 120 فرد در سنین 14.2±39 سال شامل 240 چشم وارد مطالعه شدند. شیوعOAG، GS و OHT در گروه اربیتوپاتی گریوز، به ترتیب 2.5 درصد، 2.1 درصد، 8.5 درصد بود. در گروه شاهد 2 چشم (0.8 درصد) مبتلا به OAG مشاهده شد. تفاوت شیوع OAG در دو گروه از لحاظ آماری معنی دار نبود اما شیوع OAG و GS در مجموع، در گروه اربیتوپاتی گریوز بیشتر از گروه شاهد بود (P<0.02) و نیز شیوع OHT با یا بدون آسیب عصب بینایی در گروه اربیتوپاتی گریوز از گروه شاهد بیشتر بود(P<0.001) در گروه اربیتوپاتی گریوز، 10 چشم (4.3 درصد) مبتلا به CON بودند که از اینها در 5 چشم (2.1 درصد)، فشار داخل چشمی بالا نیز مشاهده شد. تمام موارد مبتلا به OAG و GS در گروه اربیتوپاتی گریوز، در مرحله 3 یا بالاتر طبقه بندی NOSPECS قرار داشتند. مرحله فعال اربیتوپاتی گریوز با شیوع بیشتر، در افراد مبتلا به OHT مشاهده شد (P<0.001) در OAG و GS چنین یافته ای مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    شیوعOAG، GS و OHT، در گروه مبتلا به اربیتوپاتی گریوز بیشتر از افراد عادی است، توصیه می گردد که معاینات معمول چشم پزشکی در مبتلایان به اربیتوپاتی گریوز به ویژه در مراحل طبقه بندی NOSPECS و مراحل فعال بیماری، انجام شود.
  • کاربرد لیزر دیود به روش تماسی در ماکولوپاتی هیپوتونی متعاقب عمل ترابکولکتومی همراه با میتومایسین C
    حیدر امینی، الینا غفاری، یدالله اسلامی، علی عبدالهی، رضا زارعی صفحات 297-302
    هدف
    تعیین اثر کاربرد لیزر دیود به روش تماسی در ماکولوپاتی به دنبال عمل ترابکولکتومی همراه با میتومایسین C در بیماران گلوکومی، در بیماستان فارابی تهران طی سالهای 81-1379.
    روش پژوهش: این مجموعه موارد مداخله ای (interventional case series) بر روی بیمارانی انجام شد که به دنبال ترابکولکتومی همراه با میتومایسین C، دچار هیپوتونی (IOP<6 mmHg) به همراه کاهش بهترین دید اصلاح شده و یا سایر علایم چشمی مرتبط با هیپوتونی (ادم دیسک، چین خوردگی ماکولا، جدا شدگی مشیمیه) شدند. بیماران به مدت یک ماه پیگیری شدند و در صورت عدم رفع علایم، وارد مطالعه شدند. لیزردرمانی به وسیله پروب G (پوب گلوکوم) با لیزر دیود به صورت تماسی در سطح یا اطراف بلب انجام شد. همه بیماران حداقل به مدت دو ماه بعد از درمان پیگیری شدند و معیار پاسخ به درمان، فشار داخل چشمی 6 میلیمتر جیوه یا بیشتر به همراه بهبود یا عدم تشدید علایم ماکوماپاتی در زمان دو ماه پس از درمان در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در مجموع 8 بیمار (6 مرد و 2 زن) وارد مطالعه شدند. فشار داخل چشمی بیماران قبل از درمان، 1.3±4 میلیمتر جیوه با دامه 5-1 میلیمتر جیوه و دو ماه بعد از درمان، 3.5±10.12 میلیمتر جیوه با دامنه 16-4 میلیمتر جیوه بود. یافته های فوندوس قبل و بعد از عمل، تفاوتی نداشتند. درمان در 7 بیمار (معدل 87.5 درصد) موفقیت آمیز بود (100-65 درصد: (CI%95 در هیچ مورد عوارضی از قبیل سوراخ شدن بلب، بروز آب مروارید و نشت از بلب مشاهده نشد. تنها در یک مورد جهت کنترل فشار داخل چشمی بعد از درمان، از قطره تیمولون 0.5 درصد استفاده شد.
    نتیجه گیری
    به کارگیری لیزر دیود به روش تماسی احتمالا میتواند به عنوان روشی موثر و کم عارضه در درمان ماکولوپاتی هیپوتونی متعاقب عمل ترابکولکتومی همراه با میتومایسین C استفاده شود. جهت تعیین دقیق تر میزان اثربخشی و عوارض احتمالی، انجام کارآزمایی بالینی با حجم نمونه بیشتر و پیگیری طولانی تر توصیه میگردد.
  • مقایسه کوتویموکسازول و روش کلاسیک در درمان توکسوپلاسموز چشمی
    مسعود سهیلیان، محمد مهدی صدوقی، محمدحسین دهقان، حسن بهبودی، محمد اشرف سمنانی، آرش انیسیان صفحات 303-310
    هدف
    مقایسه برنامه درمانی کلاسیک (پریمتامین، سولفادیازین و پردنیزولون) و درمان با کوتویموکسازول همراه با پردنیزولون در درمان توکسوپلاسموز چشمی.
    روش پژوهش: تحقیق به روش کارآزمایی بالینی یک سوکور بر روی 59 بیمار مبتلا به توکسوپلاسموز چشمی با درگیری خارج فاصله 500 میکرونی از مرکز ماکولا که به طور تصادفی در دو گروه کلاسیک (29 نفر) و گروه کوتریموکسازول (30 نفر) قرار گرفتند، انجام شد. مدت درمان 6 هفته بود. معاینات شامل اندازه گیری حدت بینایی، التهاب قدام زجاجیه و فوندوسکوپی، هر هفته انجام میشد. همچنین پادتن ضدتوکسوپلاسما IgG)، (IgM به روش الیزا برای همه بیماران اندازه گیری شد. عکسبرداری شبکیه نیز در روز اول و پایان هفته ششم درمان انجام شد. بیماران دست کم به مدت 6 ماه پیگیری شدند.
    یافته ها
    بیماران شامل 36 مرد (61 درصد) و 23 زن (39 درصد) بودند که گروه کلاسیک شامل 18 مرد (62 درصد) و 11 زن (38 درصد) و گروه کوتریموکسازول شامل 18 مرد (60 درصد) و 12 زن (40 درصد) بود. میانگین سن بیماران در گروه کلاسیک 7.4±23.5 سال و در گروه کوتریموکسازول 11.7±26.6 سال بود. مدت پیگیری در گروه کلاسیک 3.8±14.9 ماه و در گروه کوتریموکسازول 4.5±13.3 ماه بود. اندازه ضایعه در پایان هفته ششم در گروه کلاسیک 61 درصد و در گروه کوتریموکسازول 59 درصد کاهش یافت که این تفاوت معنی دار نبود. حدت بینایی اولیه و میزان بهبود بینایی بعد از درمان بین دو گروه تفاوتی نداشت. یک بیمار در هر گروه دچار عارضه دارویی شد. میزان عود با پیگیری متوسط 14 ماه 6.7 درصد بود که تفاوتی بین دو گروه از این نظر نیز وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    تجویز کوتریموکسازول همراه با پردنیزولون در توکسوپلاسموز چشمی از نظر کاهش اندازه ضایعه و بهبود بینایی به جز در موارد درگیری در فاصله 500 میکرونی از مرکز ماکولا میتواند به جای درمان کلاسیک به کار رود. برای قضاوت قویتر، انجام مطالعات بیشتر و با طراحی دوسوکور و جورسازی بیماران از نظر اندازه ضایعه توصیه میشود.
  • تاثیر تزریق زیرتنونی کاربوپلاتین در درمان بیماران مبتلا به رتینوبلاستوم داخل چشمی
    رضا کارخانه، ناصح محمدی، هرمز شمس، پروانه وثوق، منصور رضایی، ناصر ولایی صفحات 311-319
    هدف
    تعیین تاثیر تزریق زیر تنونی کاربوپلاتین در بیماران مبتلا به رتینوبلاستوم داخل چشمی مراجعه کننده به بیماران فارابی تهران طی سالهای 1381-1379.
    روش پژوهش: تحقیق به روش کارآزمایی بالینی مشابه سازی شده دوسوکور و تصادفی انجام شد. پس از معاینه چشمی کامل زیر بیهوشی و اطمینان از عدم متاستاز خارج چشمی، بزرگترین قطر قاعده و ارتفاع تومور در فوندوسکوپی بر اساس واحد قطر دیسک تخمین زده شد و ارتفاع تومور در اکوگرافی براساس میلیمتر ثبت گردید. سپس چشمها براساس طبقه بندی Reese-Ellsworth در 10 بلوک و در داخل هر بلوک به طور تصادفی در یکی از دو گروه قرار گرفتند. یک گروه تنها شیمی درمانی سیستمیک (شاهد) و یک گروه علاوه بر شیمی درمانی سیستمیک، تزریق زیرتنونی کاربوپلاتین (مورد) هم دریافت کردند. هردو گروه حداقل 6 دوره شیمی درمانی سیستمیک دریافت نمودند و در گروه مورد، حداقل 4 بار تزریق زیرتنونی کاربوپلاتین نیز انجام شد. معاینات بعدی هر 6 تا 8 هفته تکرار میشد. با کاهش حجم تومور، درمان کانونی (فوکال) با لیزر فوتوکوآگولیشن و کرایوتراپی در صورت لزوم به عمل میآمد. در صورت عدم پاسخ به درمان و پیشرفت بیماری، چشم تخلیه میشد.
    یافته ها
    تحقیق بر روی 35 تومور در 17 چشم از 13 بیمار انجام شد. دو گروه از نظر سن، جسن، سمت درگیری، مرحله بیماری، نوع شیمی درمانی سیستمیک، تعداد جلسات شیمی درمانی و مدت پیگیری، مشابه بودند. در گروه شاهد، 19 تومور در 8 چشم و در گروه مورد، 16 تومور در 9 چشم مورد بررسی قرار گرفتند. در پایان مطالعه، میزان کاهش ارتفاع تومور در فوندوسکوپی در گروه شاهد 23.28±46.92 درصد و در گروه مورد 63.12±17.4 درصد بود. میزان کاهش ارتفاع تومور در اکوگرافی، در گروه شاهد 57.22±12.86 درصد و در گروه مورد 29.85±61.73 درصد بود. همچنین میزان کاهش قطر قاعده تومور در گروه شاهد 19.6±47.32 درصد و در گروه مورد 28.92±38.8 درصد بود. میزان کاهش اندازه تومور در دو گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت. در پایان پیگیری، در گروه شاهد یک چشم (12.5 درصد) و در گروه 3 چشم (33.3 درصد) تخلیه شدند. در 4 چشم از گروه مورد، ضخیم شدن ملتحمه دیده شد.
    نتیجه گیری
    تزریق زیر تنونی کاربوپلاتین همراه با شیمی درمانی سیستمیک در مقایسه با شیمی درمانی سیستمیک به تنهایی، تاثیر بیشتری در درمان رتینوبلاستوم داخل چشمی ندارد. توصیه می شود مطالعاتی با حجم نمونه بیشتر در این زمینه صورت گیرد.
  • ویژگی های مبتلایان به یووییت بعد از جراحی آب مروارید و عوارض مربوط به آن
    محمدرضا جعفری نسب، مهرداد محمدپور، محمدرضا جوادی، محمداشرف سمنانی، آرش انیسیان صفحات 320-326
    هدف
    تعیین ویژگی های مبتلایان به یووییت بعد از جراحی آب مروارید و عوارض مربوط به آن و دید نهایی در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان لبافی نژاد تهران طی سالهای 81-1379.
    روش پژوهش: تحقیق به روش آینده نگر و توصیفی بر روی مبتلایان به یووییت بعد از جراحی آب مروارید انجام شد. بیماران، افرادی بودند که بعد از جراحی آب مروارید دچار علایم درد چشم، کاهش دید یا نورگریزی شدند و توسط جراح مربوط به عنوان یووییت بعد از عمل، تحت درمان با استرویید قرار گرفتند و بهبود یافتند. سپس این بیماران به طور متوالی جهت انجام مطالعه معرفی شدند و تحت بررسی قرار گرفتند. ویژگی های سن، جنس، بیماری زمینه ای، نوع جراحی، نوع لنز، نوع ویسکوالاستیک، زمان بروز التهاب و شدت التهاب در آنها در اولین مراجعه، بررسی و ثبت شد. در مرحله دوم مطالعه، بیماران جهت بررسی دوباره، دعوت شدند و از نظر دید نهایی و عوارض یووییت مورد بررسی قرار گفتند.
    یافته ها
    از میان 126 بیمار که با تشخیص یووییت بعد از عمل مورد بررسی قرار گرفتند، 64 نفر (50.8 درصد) مرد و 62 نفر (49.2 درصد) زن بودند. متوسط سن بیماران 14.9±58 سال بود. در 72 مورد (57.1 درصد) عملPE+PCIOL، در 51 مورد (40.5 درصد) عمل ECCE+PCIOL و در 3 مورد (2.4 درصد) لنزکتومی با کارگذاری IOL صورت گرفت. ویسکوالاستیک مصرفی در همه موارد از جنس متیل سلولز و در اکثر موارد 86.5) درصد) با نام تجاری Coatel بود. لنز مصرفی در همه موارد از جنس PMMA بود. متوسط زمان بروز التهاب، 15.4 روز بعد از جراحی بود و بیشترین فراوانی را شروع در روز 12 بعد از عمل داشت. بیشترین میزان التهاب در بیماران دیابتی دیده شد. در مرحله دوم پژوهش، 110 بیمار مراجعه کردند که فاصله معاینه بار دوم تا جراحی در آنها بین 3 ماه تا 30 ماه یا بهتر و در 24 مورد (21.8 درصد) 20.40 تا 20.80 بود. در 10 مورد 9.1) درصد) نیز دید نهایی کمتر از 20.80 بود که به خاطر گلوکوم، بیماری های شبکیه یا اسکار قرنیه بودند. از نظر عوارض بعد از عمل، 38 بیمار (34.5 درصد) PCO داشتند که 10 مورد (9.1 درصد) نیاز به کپسولوتومی با لیزر یاگ داشتند و 4 مورد (3.6 درصد) دچارCME بالینی بودند که با درمان بهبود یافتند.
    نتیجه گیری
    یوییت بعد از جراحی گرچه ممکن است در مرحله حاد موجب نگرانی بیمار و پزشک گردد ولی با درمان استرویید قابل کنترل است و عوارض آن معمولا باعث کاهش دایم دید نمیگردند.
  • تغییرات توپوگرافیک قرنیه بعد از جراحی باکلینگ اسکلرا
    فرید کریمیان، نسیم کوهستانی، سیامک مرادیان، آرمان مشایخی، آرش انیسیان صفحات 327-333
    هدف
    تعیین تغییرات قرنیه بعد از جراحی باکلینگ اسکرا براساس یافته های ویدیوکراتوگرافی.
    روش پژوهش: این مطالعه به روش بررسی موارد مداخله ای (interventional case-series) انجام شد. بیماران مراجعه کننده به بیمارستان لبافی نژاد، از بهمن 1380 لغایت آبان 1381 که با تشخیص جداشدگی رگماتوژن شبکیه (RRD) تحت جراحی باکلینگ اسکلرا (بدون انجام عمل داخل چشمی زجاجیه و شبکیه) قرار گرفتند، بررسی شدند. بیماران دارای سابقه عمل قبلی با کلینگ اسکلرا، بیماری های قابل مشاهده قرنیه در معاینه اسلیت لمپ و یا سابقه انجام هر جراحی بر روی آن چشم در شش ماه گذشته، از جمله جراحی های داخل چشمی زجاجیه و شبکیه، از مطالعه حذف شدند. این بیماران پس از باکلنیگ اسکلرا براساس میزان و وسعت جراحی به 4 گروه تقسیم شدند؛ گروه الف) باند حلقوی + باکل سیرکومفونس 360 درجه، گروه ب) باند حلقوی + باکل قطعه ای، گروه ج) باکل شعاعی و گروه د) باکل سیرکومفرنس موضعی. از تمام بیماران قبل از عمل و سپس یک ماه و سه ماه پس از آن، ویدئوکراتوگرافی با دستگاه Tomey (TMS-1) انجام شد. هر بار میزان آستیگماتیسم قرنیه ای، متوسط کراتومتری، SRI، SAI، PVA برحسب لاگمار (LogMAR) ارزیابی گردید.
    یافته ها
    از 56 بیماری که وارد مطالعه شدند، 39 بیمار دارای پیگیری و ارزیابی نهایی و کامل بودند که 29 نفر مرد (74.4 درصد) و 10 نفر زن (25.6درصد) بودند. متوسط سن این افراد 20±50.35 سال بود. سه نفر (7.65 درصد) در گروه (الف)، 30 نفر (76.92 درصد) در گروه (ب)، 4 نفر (10.25 درصد) در گروه (ج) و 2 نفر (5.12 درصد) در گروه (د) قرار گرفتند. میزانSRI، SAI و PVA (بر حسب لاگمار) قبل از عمل در کل بیماران در مقایسه با یک ماه و سه ماه پس از عمل، افزایش معنی داری داشت. افزایش میزان سیلندر قرنیه ای بعد از عمل، معنی دار نبود. متوسط کراتومتری پس از عمل، افزایش معنی داری نشان نداد. نتایج به دست آمده در گروه (ب)، مشابه کل بیماران بود. در گروه های (الف)، (ج) و (د) نیز متغیرهای فوق پس از عمل، افزایش نشان داده بودند ولی به علت تعداد کم نمونه ها، قابل تحلیل آماری نبودند.
    نتیجه گیری
    بعد از عمل جراحی باکلینگ اسکلرا، آستیگماتیسم نامنظم در قرنیه ایجاد می شود که میتواند تا سه ماه بعد از آن باقی بماند و یکی از علل کاهش دید بیماران بعد از عمل، وجود آستیگماتیسم نامنظم است.
  • اثر کلونیدین خوراکی در پیشگیری از افزایش فشار چشم بعد از جراحی آب مروارید تحت بی هوشی عمومی
    محمدرضا روحانی، شهرام برجیان، سلیم رضا عرفانیان صفحات 334-340
    هدف
    تعیین اثر تجویز کلونیدین خوراکی قبل از عمل در پیشگیری از افزایش فشار داخل چشمی (IOP) پس از جراحی آب مروارید به روش خارج کپسولی با گذاشتن لنز داخل چشمی، تحت بیهوشی عمومی.
    روش پژوهش: پژوهش به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 62 چشم از 62 بیمار مبتلا به آب مروارید ناشی از افزایش سن انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه کلونیدین و دارونما تقسیم شدند. دو ساعت قبل از عمل، به گروه کلونیدین به میزان 5 μg/kg و به گروه دارونما، قرص مشابه بدون ماده موثر داده شد. بیمار و جراح، هیچ کدام از نوع داروی مصرفی آگاهی نداشتند. همه بیماران توسط یک جراح و زیر بیهوشی عمومی، توسط خود جراح آب مروارید به شیوه سنتی خارج کپسولی با گذاشتن لنز داخل چشمی اتاق خلفی بدن استفاده از ماده ویسکوالاستیک قرار گرفتند. فشار چشم عمل شده، پیش از عمل و در ساعات 6،12و24 بعد از عمل، توسط خود جراح و به وسیله تونومتر تماسی گلدمن اندازه گیری شد. موارد IOP بالاتر از 21 میلیمتر جیوه، هیپرتانسیون چشمی در نظر گرفته شدند.
    یافته ها
    هر گروه شامل 18 مرد (58 درصد) و 13 زن (42 درصد) بود. سن بیماران گروه کلونیدین، 7.59±64.1 سال و گروه دارونما، 66.12±8.02 سال بود. IOP قبل از عمل در گروه کلونیدین، 3.42±14.03 و در گروه دارونما 1.88±12.19 میلیمتر جیوه بود (P=0.001) تغییرات IOP در ساعات 6، 12 و 24 نسبت به قبل از عمل، در گروه کلونیدین معنی دار نبودند ولی در گروه دارونما در همه مقاطع،IOP بیماران افزایش یافته بود. (P<0.001) افزایش بیشتری در میانگین IOP گروه دارونما در ساعات 6و12 بعد از عمل (3.19±4.7 و 4.25±5.77 میلیمتر جیوه، به ترتیب) نسبت به گروه کلونیدین (3.62±0.06 و 4.55±0.41 میلیمتر جیوه، به ترتیب) در مقایسه با IOP قبل از عمل وجود داشت.(P<0.003) تفاوت معنی داری در میانگین IOP در 24 ساعت بعد از عمل بین دو گروه وجود نداشت (گروه کلونیدین 3.96±15.4 و گروه دارونما 3.41±16 میلیمتر جیوه). البته در مقایسه با قبل از عمل؛ IOP در گروه کلونیدین، به میزان 4.64±1.38- میلیمتر جیوه تغیر نمود (P=0.107) ولی در گروه دارونما به میزان 2.92±3.8+ میلیمتر جیوه افزایش یافت (P<0.001) و تفاوت تغییر میانگین IOP بعد از 24 ساعت نیز در دو گروه معنی دار بود. در گروه کلونیدین، 3 مورد 9.7) درصد) و در گروه دارونمایه، 8 مورد (25.8درصد) دچار هیپرتانیسیون چشمی شدند(P=0.09).
    نتیجه گیری
    یک نوبت کلونیدین خوراکی به میزان5 μg/kg، دو ساعت قبل از عمل، اثر قابل توجهی در پیشگیری از افزایش فشار داخل چشمی بعد از جراحی آب مروارید زیر بیهوشی عمومی، به ویژه در 12 ساعت اول بعد از عمل دارد
  • اثر متوکلوپرامید خوراکی در کاهش تهوع و استفراغ ناشی از آنژیوگرافی با فلورسین
    فریدون فرهی، غلام رضا خاتمی نیا، فرشاد استادیان صفحات 341-344
    هدف
    تعیین اثر متوکلوپرامید خوراکی در مقایسه با دارونما در کاهش تهوع و استفراغ ناشی از آنژیوگرافی با فلورسین. (FA) روش پژوهش: مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 400 بیمار مراجعه کننده به بخش چشم بیمارستان سینای اهواز که پس از معاینه نیاز به FA داشتند، انجام شد. بیماران به طور تصادفی در دو گروه 200 نفری درمان (متوکلوپرامید) و شاهد (دارونما) قرار گرفتند. همه بیماران به طور تصادفی در دو گروه یک ساعت قبل ازFA، یک قرص 10 میلیگرم متوکلوپرامید یا یک قرص دارونما دریافت کردند و سپس 5 میلی لیتر از محلول 10 درصد فلوریسن، ظرف 6-4 ثانیه تزریق شد. عوارض تهوع و استفراغ طی 30 دقیقه بعد از تزریق، بررسی و ثبت گردید.
    یافته ها
    محدوده سنی بیماران 95-12 سال با میانگین 51.7 سال و انحراف معیار 14.1سال بود. بیماران شامل 60 درصد مرد و 40 درصد زن بودند. در گروه متوکلوپرامید، دو مورد استفراغ (1 درصد) و در گروه دارونما، 10 مورد استفراغ (5 درصد) روی داد P=0.01) و (OR=5.21. در گروه متوکلوپرامید، 19 مورد تهوع (9.5 درصد) و در گروه دارونما، 30 مورد (15 درصد) تهوع روی داد که اختلاف دو گروه معنی دار نبود(P=0.09).
    نتیجه گیری
    مصرف یک قرص 10 میلیگرم متوکلوپرامید یک ساعت قبل ازFA، به طور قابل توجهی باعث کاهش استفراغ ناشی از این روش می شود ولی بر روی تهوع ناشی از آن، تاثیر قابل ملاحظه ای ندارد.
  • یک مورد لنفوم اربیت با درگیری عصب بینایی و تظاهر به صورت ورم ملتحمه مزمن
    سید مرتضی انتظاری، حمید نوروزی، منصور ولایی صفحات 349-351
    هدف
    گزارش یک مورد نادر از لنفوم اربیت که با درگیری ملتحمه به صورت ورم ملتحمه همراه با گرفتاری رتروبولبر اطراف عصب بینایی تظاهر نموده است.
    معرفی بیمار: مرد 55 ساله ای با شکایت از قرمزی و تورم چشم راست به چشم پزشک مراجعه کرده و تحت درمان ورم ملتحمه قرار گرفته بود ولی به علت عدم پاسخ به درمانهای معمول و بزرگتر شدن ضایعه و کاهش دید چشم راست، به بیمارستان امام حسین (ع) ارجاع گردید. در معاینه ته چشم متوجه اثر فشاری توده ای از پشت کره چشم بر روی شبکیه شدیم. دوباره CT اسکن اربیت و اکوگرافی انجام شد که یک توده رتروبولبر را در اطراف عصب بینایی نشان داد. جهت تشخیص قطعی نمونه برداری انجام شد که در گزارش آسیب شناسی، لنفوم اربیت B cell با درجه پایین تایید شد و بیمار با این تشخیص تحت پرتودرمانی قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    لنفوم ملتحمه ای باید در تشخیص افتراقی ورم ملتحمه ای مزمن در نظر گرفته شود. قرمزی و تورم ملتحمه ای که به درمانهای معمول جواب نمیدهد، باید به فوریت تحت نمونه برداری قرار بگیرد.
  • گزارش یک مورد همراهی فلج مادرزادی ماهیچه مایل فوقانی و نشانگان Axenfeld Rieger
    مجید فروردین جهرمی، عباس عطارزاده جوزانی، سیدعلی بنی هاشمی صفحات 352-355
    هدف
    گزارش یک مورد همراهی فلج مادرزادی ماهیچه مایل فوقانی و نشانگان Axenfeld Rieger معرفی بیمار: مرد 28 ساله ای با شکایت کج گرفتن سر از زمان کودکی مراجعه کرد. در معاینه، هیپرتروپی چشم راست وجود داشت که در نگاه به طرف چپ و خم کردن سر به سمت شانه راست افزایش مییافت. در معاینه اتاق قدامی، آتروفی عنبیه و جابجایی قدامی خط شوالب در هر دو چشم دیده میشد. رشته هایی از عنبیه رد هر دو چشم به زاویه اتاق قدامی متصل بودند و در چشم راست و نشانگان Axenfeld Rieger مورد بررسی قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    از آنجا که یاخته های ستیغ عصبی، منشا تاندون و غلاف ماهیچه های خارج چشمی هستند و نشانگان Axenfeld Rieger نیز ناشی از اختلالات جنینی در این یاخته هاست؛ این فرضیه که عامل مشترکی در ایجاد این دو پدیده در بیمار فوق نقش داشته باشد به طور قوی مطرح می گردد
  • معرفی یک مورد متاستاز ملانوم کورویید به اربیت مقابل
    حسین سالور، عباس باقری، مهدی شاعری صفحات 356-361
    هدف
    معرفی یک مورد نادر ملانوم کورویید که 5 سال پس از تخلیه چشم، به اربیت مقابل متاستاز داده است.
    معرفی بیمار: مرد 70 ساله ای با شکایت از پروپتوز نسبتا حاد و کاهش دید چشم راست شد. در نمونه برداری از بافت توموری اربیت راست، ملانوم کورویید گزارش شد. بیمار جهت پرتودرمانی چشم راست مراجعه نکرد و پس از 6 ماه، با تشدید پروپتوز چشم راست و دید NLP و متاستاز کبدی مراجعه نمود و تحت پرتو درمانی چشم راست قرار گرفت که موجب بهود کامل پروپتوز بیمار شد ولی دید بیمار همچنان NLP باقیماند.
    نتیجه گیری
    گرچه شایع ترین محل متاستاز ملانوم کورویید، تقریبا همیشه کبد است ولی می تواند سالها پس از عمل جراحی تخلیه چشم به اربیت مقابل نیز متاستاز دهد. این موارد گرچه بسیار نادرند ولی لازم است پس از عمل تخلیه چشم، معاینات دوره ای جهت بررسی متاستاز انجام شود.