فهرست مطالب

مجله فیض
سال نوزدهم شماره 2 (پیاپی 81، خرداد و تی ر 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/03/10
  • تعداد عناوین: 12
|
  • مهری انصاری نیاکی* صفحه 93
    در شماره یکم دوره هیجدهم مجله فیض مقاله ای تحت عنوان «مقایسه اثرمیزوپروستول واژینال با لامیناریا در آماده سازی سرویکس برای القای لیبر زنان حامله ترم» در صفحات 51-47 منتشر شده است که به نظر می رسد دچار نواقصی است که یافته ها و نتیجه گیری تحقیق را مخدوش می کند. لذا، ضمن تشکر از نویسندگان و دست اندکاران چاپ مقاله، خواهشمند است به منظور ارتقای کیفیت دانش مقاله نویسی، مطالب زیر را در یکی از شماره های مجله درج نمایید.
    در سطر پنجم بخش «مواد و روش ها» نویسندگان ذکر کرده اند که جمعیت مورد مطالعه خانم هایی بوده اند که دیلاتاسیون صفر تا دو سانتی متر و افاسمان صفر تا دو درصد داشته اند و تحت القای لیبر با شیاف میزوپروستول یا لامیناریای 3 میلی متری قرار گرفته اند، اما توضیح نداده اند که افاسمان دو درصد را چگونه تشخیص می داده اند؟ باتوجه به اینکه لامیناریا در سه اندازه کوچک (5-3 میلی متر)، متوسط (8-6 میلی متر) و بزرگ (10-8 میلی متر) وجود دارد [1]، آیا از اندازه کوچک آن می توان برای سرویکسی که 2 سانتی متر دیلاتاسیون دارد استفاده کرد؟ هم چنین، بهتر بود ذکر می شد که لامیناریای 3 میلی متری حداکثر تا چند میلی متر می تواند افزایش قطر پیدا کند؟ حداکثر زمان لازم برای رسیدن به بیشترین قطر چقدر است؟ لامیناریا و میزوپروستول محصول کدام شرکت است؟ همان طور که در «مقدمه» ذکر شده است، وضعیت سرویکس (که با تعیین نمره Bishop مشخص می شود) عامل مهمی در میزان موفقیت پاسخ به القای لیبر است [2]، اما در مورد اینکه تغییرات این عامل چگونه بررسی یا کنترل شده است، توضیحی وجود ندارد.
    در بخش «نتیجه گیری و بحث» از آنجایی که لامیناریا تا شروع فاز فعال زایمانی موثر است و در موفقیت القای لیبر عوامل متعددی موثر می باشند، نمی توان موفقیت القاء و عدم نیاز به سزارین را به عنوان اثر مسقیم لامیناریا دانسته و نتیجه گرفت که در گروه دریافت کننده لامیناریا میزان سزارین کمتر از گروه میزو پروستول بوده است.
  • فریده نامور، جواد بهارآرا*، الهه امینی، مهناز مهدوی صفحات 94-101
    سابقه و هدف
    نانوذرات اکسید آهن از پرکاربردترین نانوذرات فلزی بوده که دارای ویژگی های مفیدی در زیست پزشکی می باشند. یکی از روش های تهیه این نانوذرات استفاده از روش سنتز سبز توسط عصاره آبی جلبک قهوه ای (Sargassum muticum) می باشد. هدف از این پژوهش تجربی بررسی اثر سمیت این نانوذرات بر سلول های سرطان تخمدان که مقاومت بالایی نسبت به شیمی درمانی نشان می دهند، بوده است.
    مواد و روش ها
    اثر سمیت سلولی این نانوذرات توسط روش MTT، رنگ آمیزی اکریدین اورنج/ پروپودیوم یداید و تست کاسپاز بر سلول های سرطانی A2780cp مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    یافته های حاصل نشان داد نانوذرات فلزی اکسید آهن در برگرفته شده با عصاره جلبک قهوه ای دارای اثر سمیت سلولی بر سلول های سرطان تخمدان مقاوم به شیمی درمانی بوده و در 24 ساعت با IC50 حدود 250 میکروگرم بر میلی لیتر و در 48 و 72 ساعت به ترتیب با 125 و 5/62 میکروگرم بر میلی لیتر به طور معنی داری از طریق القاء آپوپتوز وابسته به کاسپاز 3 و 9 (مسیر درونی) موجب القاء اثر سمی بر سلول های سرطان تخمدان می شود.
    نتیجه گیری
    عصاره جلبک قهوه ای گزینه مناسبی جهت پایداری و احیاء محلول کلوئیدی نانوذرات اکسید آهن بوده که با القاء اثر آپوپتوزی بر رده سلولی A2780cp، این نانوذرات را گزینه مناسبی در درمان سرطان تخمدان می سازد.
    کلیدواژگان: نانوذرات اکسید آهن، جلبک دریایی، سمیت سلولی، سرطان تخمدان
  • صدیقه اشکاوندی*، احمدعلی معاضدی، سعید سمنانیان، هومن اسحق هارونی، طیبه محمدی، مهدی پورمهدی بروجنی صفحات 102-110
    سابقه و هدف
    متیل پردنیزولون به عنوان یک گلوکوکورتیکوئید مصنوعی، جهت درمان آسیب طناب نخاعی و فعالیت ضد التهابی به کار می رود. در مطالعه حاضر اثر این دارو بر یادگیری و حافظه موش های صحرایی نر بالغ مدل آلزایمر مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    موش های صحرایی نر به پنج گروه تقسیم شدند: کنترل؛ تخریب (القاء جریان الکتریکی (5/0 میلی آمپر به مدت 3 ثانیه) به طور دوطرفه در هسته NBM (Nucleus Basalis Magnocellularis) جهت ایجاد مدل آلزایمر)؛ شاهد تخریب (ورود الکترود به هسته NBM بدون القاء جریان الکتریکی)؛ تخریب+متیل پردنیزولون (تخریب+تزریق متیل پردنیزولون به مقدارmg/kg 30)؛ و تخریب+سالین (تخریب +ml 2/0 سالین). یک هفته بعد، موش های صحرایی به مدت 5 روز با دستگاه ماز Y شکل آموزش دیدند. تست حافظه حیوانات یک ماه بعد انجام گرفت.
    نتایج
    آنالیز آماری نشان داد که تخریب دوطرفه هسته NBM در گروه تخریب، یادگیری فضایی را نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش می دهد (01/0>P). هم چنین، وارد کردن الکترود به هسته NBM بدون القاء جریان الکتریکی نسبت به گروه تخریب، اثری بر یادگیری فضایی ندارد (05/0>P) و تزریق متیل پردنیزولون بعد از القاء جریان به طور معنی داری یادگیری فضایی را بهبود می دهد (001/0>P). بین نتایج مربوط به روز پنجم آموزش و تست حافظه یک ماه بعد تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    طبق نتایج به دست آمده می توان متیل پردنیزولون را به عنوان دارویی موثر در بهبود یادگیری در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر معرفی کرد.
    کلیدواژگان: متیل پردنیزولون، یادگیری فضایی، هسته قاعده ای مینرت، گلوکوکورتیکوئید، بیماری آلزایمر
  • مهناز آذرنیا، سیده زهرا کامیاب*، سیده غدیره میرابوالقاسمی، سودابه سعیدنیا صفحات 111-117
    سابقه و هدف
    سندروم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) یکی از شایع ترین اختلالات هورمونی زنان است. افزایش نسبی LH، کاهش نسبی FSH و افزایش استروئیدهای تخمدانی در این سندروم، موجب توقف چرخه طبیعی تخمدان می گردد. دانه زیتون تلخ، دارای خواص آنتی استروئیدوژنیک می باشد. در این پژوهش عصاره هیدروالکلی این دانه در درمان ناهنجاری هورمونی P COS القاشده در موش های صحرایی ماده مورد ارزیابی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی،PCOS در 30 موش صحرایی ماده بالغ با تزریق زیرجلدی هورمون استرادیول والرات القاشده و عصاره گیاهی به روش پرکولاسیون تهیه گردید. حیوانات به گروه های PCOS، شم و 3 گروه تجربی تقسیم و تزریق عصاره در گروه های درمانی با دوزهای 25، 50 و 75 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت درون صفاقی به مدت 10 روز انجام شد. گروه شم در این مدت نرمال سالین، به عنوان حلال عصاره دریافت نمود. غلظت FSH، LH، تستوسترون (T) و استرادیول (E2) سرم با روش ELISA سنجیده شد.
    نتایج
    سطوح LH در تمامی گروه های درمانی (01/0>P) و تستوسترون در گروه درمانی با بالاترین دوز (05/0>P) نسبت به موش های PCOS کاهش معنی داری داشتند. غلظت FSH در دو گروه با دوز های 50 و 75 میلی گرم بر کیلوگرم نسبت به گروه PCOS افزایش معنی دار (به ترتیب، 05/0>P و 01/0>P) و میزان E2 در این دو گروه کاهش معنی دار داشت (01/0>P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که عصاره هیدروالکلی دانه زیتون تلخ با کاهش محتوای آندروژنی احتمالا موجب برقراری مجدد سیکل تخمدانی طبیعی می شود.
    کلیدواژگان: سندروم تخمدان پلی کیستیک، زیتون تلخ، استرادیول والرات، گنادوتروپین ها، تستوسترون
  • محمد تقی قربانیان*، محمد قربانیان، مجید صدرالهی صفحات 118-126
    سابقه و هدف
    نوسانات طبیعی هورمون های جنسی در طی چرخه استروس (فحلی) بر نورن زایی در ناحیه هیپوکامپ اثر دارد. هیپوکامپ دارای گیرنده های استروئیدی است که نشان از اثر تنظیمی هورمون های گنادی بر شکل پذیری هیپوکامپ دارد. اغلب تفاوت های جنسی مشاهده شده در سطح ساختمان و عملکرد هیپوکامپ به دلیل نوسانات هورمون های استروئیدی در طول مراحل چرخه استروس می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات مورفولوژی آستروسیت های هیپوکامپ و نیز بیان نشان گر GFAP در مراحل مختلف چرخه استروس می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مراحل مختلف چرخه استروس موش ماده نژاد NMRI 6-8 هفته ای با تهیه اسمیر واژن و با رنگ آمیزی توسط متیلن بلو تعیین گردید. به منظور بررسی مورفولوژی آستروسیت های هیپوکامپ از روش ایمنوهیستوشیمی برای نشان گرGFAP استفاده شد. علاوه بر بررسی مورفولوژی از نظر کمی نیز بیان نشان گر آستروسیتی ارزیابی گردید.
    نتایج
    تفاوت در مورفولوژی آستروسیت ها و پاسخ به نشان گر GFAP در مراحل مختلف استروس مشاهده گردید. بالاترین غلظت استروژن و بیشترین رنگ پذیری به GFAP در مرحله پرواستروس دیده شد.
    نتیجه گیری
    مراحل مختلف چرخه استروس با تغییر هورمون استروژن و مورفولوژی آستروسیت های هیپوکامپ موش ماده همراه است.
    کلیدواژگان: آستروسیت، هیپوکامپ، چرخه استروس، نوروژنز
  • احمد علی پور، مهناز علی اکبری دهکردی، شیدا شریفی ساکی* صفحات 127-134
    سابقه و هدف
    مبتلایان به سرطان با مسایلی هم چون اضطراب، افسردگی، ناامیدی، و روحیه پرخاشگری درگیر هستند که بر جوانب مختلف زندگی آنها تاثیرگذار است. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مدیریت خشم با استفاده از روش های شناختی رفتاری در کاهش پرخاشگری بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه کنونی با طراحی پیش آزمون پس آزمون انجام شد. جامعه آماری این مطالعه شامل مراجعین زن مبتلا به سرطان پستان بود که به بیمارستان امام خمینی در سال 1393 مراجعه کرده بودند. از بین جامعه هدف 30 نفر، بر اساس ملاک های ورود و خروج وارد مطالعه شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل منتسب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس سنجش پرخاشگری باس و پری قبل و بعد از جلسات درمانی گروه آزمایش پاسخ دادند.
    نتایج
    نتایج به دست آمده از تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد میانگین گروه آزمایش در پرخاشگری پس از دریافت آموزش شناختی رفتاری نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری (05/0>P) داشته است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد این آموزش با توجه به تغییرات شناختی که ایجاد کرده است نقش موثری در کنترل پرخاشگری زنان مبتلا به این بیماری را داشته است.
    کلیدواژگان: پرخاشگری، مدیریت خشم، درمان شناختی، رفتاری، سرطان پستان
  • اعظم موسوی سهروفروزانی*، فهیمه اسفرجانی، معصومه صادقی، حسین حیدری صفحات 135-143
    سابقه و هدف
    اگرچه شرکت در بازتوانی قلبی در مرکز به منظور کاهش مرگ و میر توصیه شده است، اما نرخ مشارکت در میان بیماران عروق کرونر اندک است. لذا، ایجاد برنامه های جایگزین جهت بالابردن این مشارکت مهم است و به نظر می رسد بازتوانی ورزشی خانگی جایگزین مناسبی باشد. این مطالعه به مقایسه بازتوانی ورزشی خانگی با بازتوانی قلبی در مرکز بر روی پروفایل چربی بیماران عروق کرونر می پردازد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که در سال 1393 در پژوهشکده قلب و عروق اصفهان انجام شد. 40 بیمار مرد و زن با میانگین سنی 28/6±59 به صورت داوطلبانه در سه گروه بازتوانی ورزشی خانگی، بازتوانی قلبی در مرکز و کنترل قرار گرفتند. قبل و پس از 2 ماه بازتوانی قلبی، تری گلیسرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL-C) و لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL-C) افراد مورد مطالعه اندازه گیری شد.
    نتایج
    پس از 2 ماه بازتوانی، سطح کلسترول تام، LDL-C، HDL-C، Cholesterol/HDL و LDL/HDL در هر دو گروه بازتوانی با بهبود معنی دار همراه بود. تفاوت معنی داری بین برنامه های بازتوانی ورزشی خانگی با بازتوانی قلبی در مرکز در کلیه شاخص ها مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    بازتوانی ورزشی خانگی مانند بازتوانی در مرکز، پروفایل لیپیدی در بیماران عروق کرونر را بهبود بخشید. این نوع بازتوانی می تواند به عنوان رویکرد نوین جهت افزایش مشارکت و کاهش هزینه ها و مشکلات کنونی کشورمان در راستای تحقق نیازهای بیماران باشد.
    کلیدواژگان: مراقبت خانگی، بازتوانی قلبی، بیماری عروق کرونر
  • فتاح مرادی*، سوران حیدری صفحات 144-153
    سابقه و هدف
    آدیپوسایتوکین رسیستین یک میانجی التهابی و زیست شاخص بیماری های متابولیکی و قلبی عروقی می باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط غلظت رسیستین سرم با فشار خون، مقاومت انسولینی، نیم رخ چربی، تعداد گلبول های سفید و عملکرد قلبی تنفسی در مردان چاق و لاغر می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی 38 مرد چاق و لاغر به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. پس از 12 ساعت ناشتایی، نمونه های خون جمع آوری شده و ویژگی های عمومی آزمودنی ها اندازه گیری شد.
    نتایج
    غلظت رسیستین سرم در مردان چاق بیشتر از مردان لاغر بود (01/0>P) و فقط در مردان چاق با شاخص مقاومت انسولینی (HOMA-IR) همبستگی مستقیم داشت (002/0=P، 40/0=r). سطوح رسیستین با فشار خون سیستولیک (چاق: 008/0=P، 34/0=r، لاغر: 004/0=P، 31/0=r) و تعداد گلبول های سفید (چاق: 001/0=P، 19/0=r، لاغر: 004/0=P، 15/0=r) همبستگی مثبت و با شاخص عملکرد قلبی تنفسی (VO2max) همبستگی منفی داشت (چاق: 003/0=P، 41/0-=r، لاغر: 005/0=P، 36/0-=r). رابطه معنی داری بین سطوح رسیستین سرم با نیم رخ لیپیدی و فشار خون دیاستولیک در مردان چاق و لاغر مشاهده نشد. در مردان لاغر فقط VO2max (005/0=P) و در مردان چاق HOMA-IR و VO2max (به ترتیب: 002/0=P و 009/0=P) سطوح رسیستین را پیش بینی می کردند.
    نتیجه گیری
    مردان چاق از سطوح رسیستین بالاتری نسبت به مردان لاغر برخوردارند و این با مقاومت انسولینی بیشتر در این افراد همراه است. به نظر می رسد که مقاومت انسولینی و عملکرد قلبی تنفسی می توانند سطوح رسیستین را پیش بینی کنند.
    کلیدواژگان: رسیستین، فشار خون، مقاومت انسولینی، چاق
  • فاطمه جعفری، کبری شیاسی آرانی*، حمیدرضا طالاری، فربد طالبیان، سید پیمان خامه چی، حسن نیکویی نژاد، حسین اکبری صفحات 154-161
    سابقه و هدف
    افزایش ضخامت لایه اینتیما-مدیا شریان کاروتید (cIMT) یک مارکر اولیه برای شناسایی تغییرات آترواسکلروتیک دیواره شریان ها است. هدف از این مطالعه تعیین cIMT در کودکان و نوجوانان مبتلا به دیابت تیپ 1 و مقایسه با افراد سالم است.
    مواد و روش ها
    مطالعه مورد-شاهدی حاضر بر روی 34 بیمار مبتلا به دیابت تیپ 1 و 33 فرد سالم با معیار ورود طول مدت ابتلا به دیابت بیشتر از یک سال و معیارهای خروج شامل مصرف داروهای ضدفشارخون، کم کننده لیپید و یا دخانیات، سابقه خانوادگی بیماری های قلبی- عروقی، وجود عوارض دیابت یا بیماری مزمن در شهر کاشان طی سال 1392 انجام شد. وزن، قد، فشارخون و cIMT افراد اندازه گیری شد. هم چنین، تست های آزمایشگاهی شامل FBS، HbA1cو لیپیدها انجام شد.
    نتایج
    در مطالعه حاضر 67 نفر (34 فرد دیابتی و 33 فرد سالم) ارزیابی شدند. میانگین مدت ابتلا به دیابت 44/51±03/76 ماه بود. میانگین سن افراد سالم 73/5±35/15 سال و افراد بیمار 94/7±25/15سال بود. میانگین cIMT افراد سالم 06/0±439/0 میلی متر و در افراد بیمار 05/0±478/0 میلی متر بود (005/0=P). هم چنین، حداکثرcIMT در بیماران بیش از گروه کنترل بود (01/0=P). رگرسیون خطی چندگانه نشان داد cIMT در گروه دیابت به طور متوسط 012/0 واحد بیشتر از گروه سالم است و به ازای هر یک واحد افزایش HbA1c مقدار cIMT 012/0 افزایش می یابد.
    نتیجه گیری
    میانگین cIMT در بیماران دیابت تیپ 1 بیش از گروه کنترل بوده و دارای همبستگی مثبت با مدت دیابت است، اما با پروفایل لیپیدی، فشار خون و اندکس توده بدنی همبستگی ندارد.
    کلیدواژگان: دیابت تیپ 1، ضخامت اینتیما مدیای کاروتید، HbA1c، آترواسکلروز
  • محمد افشار، فاطمه سواری*، محسن ادیب حاج باقری، حمیدرضا گیلاسی، علیرضا سلیمانی، علی محمد باصری، ماشاءالله زراعتی، زینب عقلایی صفحات 162-168
    سابقه و هدف
    کاتترهای کاف دار ورید مرکزی یکی از انواع دست یابی های عروقی جهت همودیالیز می باشد که دارای عوارض بالایی از جمله عفونت، ترومبوز، آمبولی، خونریزی و شکستگی هستند. این مطالعه با هدف توصیف عوارض کاتترهای کاف دار ورید مرکزی انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی میزان بروز عوارض مرتبط با کاتترهای کاف دار ورید مرکزی در یک مقطع شش ماهه در سال 1392 در بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به مرکز دیالیز بیمارستان اخوان کاشان سنجیده شد. روش نمونه گیری به صورت سرشماری بود و بیماران در هر جلسه دیالیز با استفاده از چک لیست توسط پرستار از نظر وجود عوارض مرتبط با کاتتر مورد بررسی قرار گرفتند. تائید نهایی وجود عوارض توسط پزشک فوق تخصص کلیه صورت گرفت.
    نتایج
    از مجموع 183 بیمار مراجعه کننده به مرکز دیالیز در دوره شش ماهه مطالعه 43 بیمار دارای کاتتر دائم وارد مطالعه شدند. عفونت مرتبط با کاتتر با میزان بروز 87/1 در هر 1000 روز کاتتر و ترومبوز با میزان بروز 5/1 در هر 1000 روز کاتتر دومین عارضه شایع بود.
    نتیجه گیری
    عفونت مرتبط با کاتتر و ترومبوز دو عارضه شایع نزد بیماران همودیالیزی دارای کاتتر کاف دار ورید مرکزی می باشد و باید اقدامات لازم جهت کاهش این عوارض صورت گیرد.
    کلیدواژگان: عفونت مرتبط با کاتتر، کاتتر ورید مرکزی، ترومبوز، همودیالیز
  • حسین مژدهی پناه، زهره یزدی*، محمد صیاد نصیری، زهرا عزیزلو صفحات 169-176
    سابقه و هدف
    سکته مغزی سومین علت مرگ و اولین علت ناتوانی در جهان می باشد. فعال کننده پلاسمینوژن بافتی از درمان های معدود برای این بیماری است که در حال حاضر در تعداد اندکی از مراکز درمانی در کشور ما مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به عدم استفاده از این دارو در قزوین، این مطالعه به منظور تعیین فراوانی افراد مناسب برای دریافت این دارو و عوامل ممانعت کننده از این امر در بیمارستان بوعلی قزوین انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش گزارش موارد انجام گردید. تعداد 100 بیمار که با سکته ایسکمیک مغزی در شش ماهه اول سال 1393 به اورژانس بیمارستان بوعلی مراجعه کرده بودند جهت بررسی وجود شرایط دریافت داروی فعال کننده پلاسمینوژن بافتی طبق اطلاعات پرسش نامه مورد مطالعه قرار گرفتند.
    نتایج
    بر اساس اطلاعات به دست آمده 8 نفر (8 درصد) از بیماران مراجعه کننده واجد شرایط دریافت فعال کننده ی پلاسمینوژن بافتی بودند. شایع ترین عامل ممانعت کننده در دریافت دارو مربوط به تاخیر در ویزیت نورولوژیست (75 درصد) بود. مهمترین عوامل بعدی ممانعت کننده از دریافت دارو، تاخیر بیماران در مراجعه به مراکز درمانی (67 درصد)، تاخیر در آماده شدن آزمایشات (46 درصد)، تاخیر در ویزیت پزشک اورزانس (39 درصد)، تاخیر در آماده شدن سی تی اسکن (36 درصد)، مصرف داروهای ضد پلاکت (35 درصد)، و مصرف داروهای ضد انعقاد (26 درصد) بودند.
    نتیجه گیری
    در مجموع می توان گفت به علت وجود عوامل بازدارنده متعدد، درصد کمی از بیماران واجد شرایط دریافت فعال کننده پلاسمینوژن بافتی بودند. مطالعات بیشتری جهت شناخت این عوامل و برطرف کردن آن ها نیاز است.
    کلیدواژگان: حوادث عروق مغزی، فعال کننده ی پلاسمینوژن بافتی (tPA)، عوامل بازدارنده
  • علیرضا شریف، محمدرضا شریف، راضیه رستگار، منصوره مومن هروی* صفحات 177-180
    سابقه و هدف
    پای دیابتی یکی از مشکلات عمده سلامت در بیماران دیابتی است. امروزه چندین راه برای درمان زخم پای دیابتی وجود دارد، اما در برخی بیماران با درگیری استخوانی بر آمپوتاسیون تاکید می شود. در اینجا ما به معرفی یک مورد نادر بازسازی کامل استخوان دژنره شده به علت استئومیلیت در یک زخم پای دیابتی با داروی آنژی پارس می پردازیم.
    معرفی بیمار: یک مرد 59 ساله، مورد شناخته شده دیابت تیپ 2 با زخم پای دیابتی به اندازه 3 در 2 در 2 سانتی متر در انگشت شست پای راست در بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد. باتوجه به از بین رفتن بند نهایی انگشت در گرافی ساده پا با تشخیص استئومیلیت آنتی بیوتیک تزریقی وسیع الطیف شامل مروپنم، وانکومایسین و سیپروفلوکساسین برای بیمار تجویز شد. پس از گذشت یک ماه، بیمار با آنتی بیوتیک خوراکی و نیز داروی آنژی پارس موضعی و خوراکی مرخص شد. در پیگیری بیمار بعد از دو ماه استئوژنزیس کامل در گرافی های سریال به عمل آمده از استخوان انگشت پای بیمار مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    آنژی پارس علاوه بر بهبودی زخم پای دیابتی قدرت ترمیم استخوان تخریب شده را نیز دارد و از ناتوانی بیماران به دلیل قطع عضو جلوگیری می کند. استفاده از داروی مذکور در استئومیلیت همراه با زخم پای دیابتی و انجام مطالعات بیشتر بر روی بیماران با مشکل مشابه برای تایید این مطلب توصیه می شود.
    کلیدواژگان: آنژی پارس، پای دیابتی، بازسازی استخوان
|
  • Farideh Namvar, Javad Baharara *, Elaheh Amini, Mahnaz Mahdavi Pages 94-101
    Background
    Iron oxide nanoparticles are one of the most efficient metal nanoparticles, which have prominent properties in biomedical applications. In previous studies, these nanoparticles were prepared using a green synthesis method with the aqueous extract of brown seaweed (Sargassum muticum). This study aimed to examine the cytotoxic effect of these synthesized nanoparticles on A2780cp ovarian cancer cells which indicate resistance to chemotherapy regimen.
    Materials And Methods
    The cytotoxic effect of synthesized nanoparticles on A2780cp ovarian cancer cells were examined using the methylthiazol tetrazolium assay, acridine orange/ propodium iodide and caspase assay.
    Results
    Results indicated that Fe3O4 nanoparticles encapsulated in seaweed water extract possess a cytotoxic effect on ovarian cancer cells resistant to chemotherapy (IC50 values of 250 µg/ml, 125 µg/ml and 62.5µg/ml for 24, 48 and 72 h, respectively). The nanoparticles through the induction of caspase-3 and -9 dependent apoptosis (intrinsic pathway) significantly exerted a cytotoxic effect against A2780cp ovarian cancer cells.
    Conclusion
    The aqueous extract of brown seaweed is an appropriate candidate for stability and reduction of colloidal solution of iron oxide nanoparticles. Due to the apoptotic effect of this extract on A2780cp ovarian cancer cells, it can be a good choice for ovarian cancer treatment.
    Keywords: Iron oxide nanoparticles, Seaweed, Cytotoxic effect, Ovarian cancer
  • Sedigheh Ashkavandi *, Ahmad Ali Moazedi, Saeed Semnanian, Homan Eshagh, Harooni, Tayebeh Mohammadi, Mehdi Pourmehdi, Brojeni Pages 102-110
    Background
    The methylprednisolone (MP) is a synthetic glucocorticoid steroid initially developed for its enhanced anti-inflammatory activity. The present study aimed to examine the effect of MP on the spatial learning and memory in an experimental model of Alzheimer’s disease in rats.
    Materials And Methods
    Male rats were allocated into five groups: control group; lesion group which received electrically-induced lesion (0.5 mA, 3s) in the nucleus basalis magnocellularis (NBM) to create Alzheimer’s model; sham group (the electrode was impaled into the NBM with no lesion); MP group (lesion+30 mg/kg MP) and saline group (lesion NBM + 0.2 mL saline). After one week, the rats were trained to perform the Y-maze task for five days. The animals were tested for spatial memory one month later.
    Results
    Results showed that the bilateral lesion of NBM impaired the spatial learning compared to the control group (P<0.01). The administration of MP significantly improved spatial learning of rats with the Alzheimer’s disease (P<0.001). Moreover, no effect on spatial learning was seen in the sham group compared with the lesion group. No significant difference was observed between the results in the 5th day of training and the memory test after one month.
    Conclusion
    Administration of MP can be an effective treatment for the Alzheimer’s disease.
    Keywords: Methylprednisolone, Spatial learning, Nucleus basalis of Meynert, Glucocorticoid, Alzheimer's dementia
  • Mahnaz Azarnia, Seyyedeh Zahra Kamyab *, Seyyedeh Ghadireh Mirabolghasemi, Sodabeh Saeidnia Pages 111-117
    Background
    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most common hormonal disorders among the women. Abnormal ovarian cycle is the result of increased LH and relatively decreased FSH along with overproduction of ovarian androgens. According to the previous studies, Melia azedarach L. seed has anti-steroidogenic properties. Therefore, this study aimed to examine the effect of the hydroalcoholic extract of these seeds on the PCOS induced in female rats.
    Materials And Methods
    In this experimental study, PCOS was induced in 30 adult female Wistar rats using the subcutaneous injection of estradiol valerate. The extract of plant material was made using the percolation method. Rats were divided into PCOS, sham and 3 experimental groups (n=6). Rats in the experimental groups were treated with 25, 50 and 75 mg/kg/ip injections of Melia azedarach L. seed hydro-alcoholic extract for 10 days. The sham group received NaCl 0.9% as the vehicle. Serum concentrations of LH, FSH, testosterone (T) and estradiol (E2) were measured using the ELISA method.
    Results
    Serum concentrations of LH in all experimental groups (P<0.01), and T concentrations in the group with the highest dose (P<0.05) were significantly decreased compared to those of the PCOS group. While the FSH concentrations in two groups (50 and 75 mg/kg) were increased compared to the PCOS group (P<0.01 and P<0.05, respectively), and E2 concentrations were decreased in the two groups (P<0.01).
    Conclusion
    It seems that the hydroalcoholic extract of Melia azedarach L. seed may lead to a normal ovarian cycle through reducing the androgen concentration.
    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Melia azedarach, Estradiol valerate, Gonadotropins, Testosterone
  • Mohammad Taghi Ghorbanian *, Mohammad Ghorbanian, Majid Sadrollahi Pages 118-126
    Background
    Usual fluctuations of sex hormones during the estrous cycle in female mice affect the hippocampal neurogenesis. The hippocampus also comprises many steroid receptors suggesting the modulatory effects of gonadal hormones on the hippocampal plasticity. Sex differences at the level of structure and function of the hippocampus are mostly due to the fluctuations of steroid hormones during the estrous cycle. The purpose of this study was to investigate the morphological changes in hippocampal astrocytes and also the expression of glial fibrillary acidic protein (GFAP) at different phases of the estrous cycle.
    Materials And Methods
    In this study, different stages of the estrous cycle were determined in 6-8 week NMRI female mice by methylene blue-stained vaginal smears. The morphological changes of astrocytes in the hippocampus were investigated using GFAP immunohistochemistry. In addition to the morphological study, the expression of astrocytic marker was quantitatively evaluated.
    Results
    GFAP immunostaining showed the changes in the morphology of astrocytes and also in the serum level of estrogen during the estrous cycle. The highest concentrations of estrogen and GFAP reactivity were observed in the proestrus stage.
    Conclusion
    Different stages of the estrous cycle in female mice were associated with morphological changes of hippocampal astrocytes and the alternation in the serum level of estrogen.
    Keywords: Astrocytes, Hippocampus, Estrous cycle, Neurogenesis
  • Ahmad Alipour, Mahnaz Aliakbari Dehkordi, Sheida Sharifi, Saki Pages 127-134
    Background
    Cancer patients are facing with the problems such as anxiety, depression, hopelessness, and aggression, which affect the various aspects of their life. Therefore, this study aimed to investigate the effectiveness of teaching anger management skills using cognitive-behavioral approaches in the reduction of aggression.
    Materials And Methods
    This quasi-experimental study with a pre-test/post-test design was performed on 30 female clients suffering from breast cancer referred to Imam Khomeini Hospital, Tehran, Iran, during 2014-2015. The participants were selected according to the inclusion and exclusion criteria and assigned to the experimental and control groups. Then, the participants in the experimental group answered the Buss and Pray’s scale of aggression before and after the therapy sessions.
    Results
    After receiving the cognitive-behavioral therapy, results obtained from multivariate covariance analysis showed that the mean aggression score in the experimental group had a significantly meaningful reduction (P<0.05) compared to that of the control group.
    Conclusion
    It seems that teaching the anger management skills, due to its cognitive improvement, has an effective role in the control of aggression among the women suffering from breast cancer.
    Keywords: Aggression, Management of anger, Cognitive, behavioral therapy, Breast cancer
  • Azam Moosavi, Sohroforouzani *, Fahimeh Esfarjani, Masoumeh Sadeghi, Hosein Heaidari Pages 135-143
    Background
    Although participation in centre-based cardiac rehabilitation (CR) is known to reduce morbidity and mortality but the participation rates of coronary artery patients are low. Therefore, establishing alternative programs in this regard is important, and it seems that home-based exercise rehabilitation is one of the predominant alternatives. This study aimed to compare the effects of the home-based exercise rehabilitation and centre-based CR on lipid profiles of patients with coronary artery disease.
    Materials And Methods
    This semi-experimental study was conducted on 40 patients (mean age, 59±6.28 years) in Isfahan cardiovascular research center in 2014. The participants were voluntarily divided into 3 groups: home-based exercise rehabilitation, centre-based CR and control. Triglycerides, total cholesterol, high-density lipoprotein (HDL-C) and low-density lipoprotein (LDL-C) were measured at baseline and after 2 months of CR.
    Results
    After 2 months of CR, levels of total cholesterol, LDL-C, HDL-C and the ratio of LDL/HDL and cholesterol/HDL were significantly improved in both experimental groups. No significant difference was observed between the home-based exercise and centre-based CR programs in all indices.
    Conclusion
    Both home-based exercise rehabilitation and centre-based CR can improve the lipid profiles in patients with coronary artery disease. Thus, it can be a modern approach to increase the participation of patients, reduce the costs and the current restrictions in our country to fulfill the patients’ needs.
    Keywords: Home care services, Cardiac rehabilitation, Coronary artery disease
  • Fatah Moradi *, Soran Heidari Pages 144-153
    Background
    Adipocytokine resistin is an inflammatory mediator and a biomarker of metabolic and cardiovascular diseases. The purpose of this study was to evaluate the relationship between the serum resistin concentration and blood pressure, insulin resistance, lipid profile, white blood cell, and cardio respiratory function in obese and lean men.
    Materials And Methods
    In this descriptive-analytical study, thirty-eight obese and lean men were selected. After 12 h fasting, blood samples were collected and general characteristics of the subjects were assessed.
    Results
    Serum resistin concentration was higher in obese than in lean men (P<0.01), and was positively correlated with the insulin resistance index (The Homeostatic Model Assessment-Insulin Resistance) only in obese men (r=0.40, P=0.002). The resistin level was positively correlated with systolic blood pressure (obese: r=0.34, P=0.008, lean: r=0.31, P=0.004) and white blood cell (obese: r=0.19, P=0.001, lean: r=0.15, P=0.004), while negatively correlated with cardio respiratory function index (VO2max) (obese: r=-0.41, P=0.003, lean: r=-0.36, P=0.005). No significant correlation was observed between the serum resistin level and lipid profile and diastolic blood pressure in the obese and lean men. Only VO2max in lean men (P=0.005), and insulin resistance and VO2max in obese men (P=0.002, and P=0.009, respectively) were predictive of the resistin level.
    Conclusion
    The obese men have higher resistin levels compared to the lean men and this higher level is associated with higher insulin resistance. It seems that the insulin resistance and cardio respiratory function can be predictive of the resistin level.
    Keywords: Resistin, Blood pressure, Insulin resistance, Obese
  • Fatemeh Jafari, Kobra Shiasi, Arani *, Hamid Reza Talari, Farbod Talebian, Seyyed Peyman Khamechi, Hasan Nekoinejad, Hosein Akbari Pages 154-161
    Background
    Increased carotid intima-media thickness (CIMT) is considered as a marker for early detection of atherosclerotic changes in the arterial walls. The purpose of this study was to assess CIMT in type 1 diabetic patients compared to controls.
    Materials And Methods
    A case-control study was performed on 34 patients with type 1diabetes mellitus and 33 healthy people in Kashan during 2013-2014. The inclusion criterion was the diabetes history more than one year and the exclusion criteria were the use of antihypertensive or lipid reducing drugs, smoking, family history of cardiovascular disease, any complications of diabetes and any chronic disease. The weight, height, blood pressure and CIMT of the patients were measured. Moreover, laboratory tests including fast blood sugar, Hb A1c and lipid tests were performed.
    Results
    Sixty-seven subjects (34 type 1 diabetes patients and 33 healthy controls) were evaluated. The mean history of diabetes mellitus was 76.03±51.44 months. The mean age of the healthy subjects was 15.35±5.73 years and for the patients 15.25±7.94 years. Mean CIMT in healthy subjects was 0.439±0.06 mm and in patients 0.478±0.05 mm (P=0.005). Moreover, maximum CIMT was higher in the patients than in the controls (P=0.01). The multiple linear regression showed that CIMT was about 0.012 units higher in diabetic patients than in controls, and also CIMT was increased 0.012 units per one unit increase in HbA1c values.
    Conclusion
    The mean CIMT in patients with type 1diabetes was higher than in the controls and positively correlated with the history of diabetes, while it does not correlate with the lipid profiles, blood pressure and body mass index.
    Keywords: Diabetes mellitus, Intima media thickness, HbA1c, Arthrosclerosis
  • Mohammad Afshar, Fatemeh Savari *, Mohsen Adib, Hajbagheri, Hamid Reza Gilasi, Alireza Soleimani, Ali Mohammad Baseri, Masha Allah Zeraati, Zeynab Oghalai Pages 162-168
    Background
    Cuffed central venous catheters (CCVC), as preferred types of vascular access for hemodialysis have several complications (e.g. infection, thrombosis, embolism, bleeding and fractures). This study aimed to describe the complications of CCVC.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, the incidence of complications associated with CCVC in patients referred to Kashan Akhavan dialysis center was evaluated during a six-month period between June 2013 to December 2013. The census sampling method was used and patients in each dialysis session were evaluated for all catheter-related complications using the checklist. Finally, a nephrologist approved the complications.
    Results
    From a total of 183 patients admitted to the Kashan Akhavan dialysis center during the six months, 43 patients were enrolled with permanent hemodialysis catheters. Catheter-related infection and thrombosis were common complications. The incidence rates of catheter-related infection and thrombosis were 1.87 and 1.5 per 1,000 daily catheter use, respectively.
    Conclusion
    Catheter-related infection and thrombosis are two common complications among hemodialysis patients used a CCVC. Therefore, the necessary measures should be taken to reduce these complications.
    Keywords: Catheter, related infections, Central venous catheter, Thrombosis, Hemodialys
  • Hosein Mojdehipanah, Zohreh Yazdi *, Mohammad Sayyad Nasiri, Zahra Azizlo Pages 169-176
    Background
    Stroke is the third leading cause of death and the first leading cause of disability worldwide. The tissue plasminogen activator (TPA) is one of the few treatments for this condition, which is currently used at a limited number of medical centers in Iran. Since the TPA is not used in Qazvin City, Iran, this study aimed to determine the frequency of qualified recipients to receive the TPA and the preventive factors associated with the use of the drug at the Boo Ali Center (Qazvin, Iran).
    Materials And Methods
    In this case study, 100 patients with the acute cerebral ischemic attack admitted to Boo-Ali hospital were selected during a six-month period (March to September 2014). The patients were evaluated for receiving the TPA using a questionnaire and then the data were analyzed.
    Results
    Only 8% of the patients were qualified to receive the TPA. the main preventing factors in drug delivery with the highest rates were delay in visiting by a neurologist (75%), delay in referring the patients to the medical centers (67%), delay in preparing the clinical tests (46%), delay in visiting by an emergency department physician (39%), delay in preparing the CT scan result (36%), using the anti-platelets (35%), and anticoagulants (26%), respectively.
    Conclusion
    Due to several preventive factors in the delivery of the drug, only a limited percentage of the patients were qualified to receive the TPA. More studies are needed to identify the causes and obviate them.
    Keywords: Cerebrovascular accidents, Tissue plasminogen activator, Inhibitory factors
  • Alireza Sharif, Mohammad Reza Sharif, Razieh Rastegar, Mansoureh Momen, Heravi * Pages 177-180
    Background
    Diabetic foot ulcers are one of the main health problems in diabetic patients. Nowadays, there are several ways for the treatment of diabetic foot ulcers, but some patients with bone destruction are still forced to amputation. Here, we report a rare case of complete reconstruction of osteomyelitis-induced bone degeneration using ANGIPARS in diabetic foot ulcer. Case Report: A 59-year-old man with a history of type 2 diabetes mellitus presents to Kashan Shahid-Beheshti hospital, Iran, with a diabetic foot ulcer (3cm × 2cm) in his right thumb. Foot X-ray revealed complete resorption of the distal phalanx. The patient received parenteral broad-spectrum antibiotics including meropenem, vancomycin and ciprofloxacin, with a diagnosis of osteomyelitis. He was discharged after one month with oral antibiotics and topical and oral ANGIPARS. After 2 months follow-up, complete osteogenesis was seen in serial radiographs.
    Conclusion
    In addition to healing the diabetic foot ulcer, ANGIPARS can also cause to reconstruct the degenerated bone and prevent debility due to limb amputation. Thus, the oral and topical application of ANGIPARS in the treatment of diabetic foot ulcer is recommended and more research is needed to reveal the benefits of ANGIPARS.
    Keywords: ANGIPARS, Diabetic foot ulcer, Bone reconstruction