این مهرجویی تاثیرگذار
برای من هم خاطره خیلی از فیلم ها از هامون و سارای مهرجویی گرفته تا از کرخه تا راین حاتمی کیا همراه با مزه ساندویج های کالباس با نون اضافه 100 تومنی در سینما مرکزی (سینمای سربازها) ثبت شده است؛ سینمایی که وقتی چراغ هایش را به نشانه پایان فیلم روشن می کرد زیر صندلی هایش مملو از پوست تخمه و چیپس های «استقلال» بود! شاید این خاطره کارگردانی مثل داریوش مهرجویی هم باشد. شاید او هم بارها و بارها زیر صندلی های سینما را نگاه کرده است و شاید برای همین است که وقتی «نارنجی پوش»اش را در جشنواره و همچنین در هنگام اکران عمومی در یک سینمای مردمی دیدم؛ ناخودآگاه نگاهی به زیر صندلی ها انداختم که از همیشه تمیزتر بودند.
همان مردمی که پس از خارج شدن از سینما گاهی براحتی زباله ای را در کنار خیابان یا جوی آب رها می کردند به طور کاملامحسوس در جستجوی سطل زباله می گشتند تا آدامس یا کیسه خالی پفک و چیپس خود را به آن بسپارند. مهرجویی شاید آخرین ساخته اش فیلم خارق العاده ای نباشد، شاید فیلمش سفارشی باشد و شاید برای گروهی غیرقابل باور و تحمل بنماید و هزار شاید و اگر دیگر... اما مهرجویی همین که توانسته روی مخاطبش این گونه تاثیر بگذارد حتی به اندازه 10 دقیقه بازهم به مانند اکثر فیلم هایش موفق بوده است بویژه که او با مخاطبش تعارف ندارد و صادقانه از همان ابتدا می گوید که این یک فیلم سفارشی است.فقط می ماند یک ای کاش، ای کاش! مهرجویی به جای پرداختن پر رنگ به تئوری های غربی (فنک شویی) گوشه چشمی هم به فرهنگ آیینی و اصیل خودمان در این فیلم داشت، همان حدیث عزیز که در کتاب های دوران خوب مدرسه بارها خوانده و به حافظه سپرده ایم: النظافت من الایمان!