آرشیو سه‌شنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۱، شماره ۳۴۷۲
صفحه آخر
۲۰
واگویه

به خاطر آرزوهای «روژان»

مریم یوشی زاده

فقط چند ثانیه غفلت بود که به آن دست های کوچک فرصت داد تا باتری کنترل ضبط ماشین را بردارد و بگذارد توی آن دهان غنچه ای که صاحبش فقط طعم شیر را خوب می دانست و هنوز از شیرینی، تلخی، ترشی و شوری چیزی نفهمیده بود. از همان لحظه، زندگی روژان دو ساله عوض شد. باتری از راه باریک مری اش پایین رفت و زهرش را ریخت به جان دخترک. اسید شد و خوشبختی اش را حل کرد. درد شد و خواب شب هایش را گرفت. بی قراری شد و خنده را از لب هایش دزدید. خون شد و از دهانش بیرون ریخت. قیچی شد با تیغه هایی کند که سرصبر اندام هایش را ریش ریش کرد و....

روژان امروز چهار ساله است و از آن زمان تا به حال، هشت بار زیر دست جراحان دراز کشیده و هر بار با چشم های درشت و پر اشک به تیغ های براق جراحی خیره شده و ته دلش خدا خدا کرده که خوب شود، اما نشده است. می دانیم شما تنهایش نگذاشتید. می دانیم شما کنارش ماندید. شما خبر داشتید که روژان فقط با سرنگ پنج میلیمتری می تواند غذا بخورد؛ خبر داشتید آنقدر از درد، اشک ریخته که بعید نیست سوی چشم هایش هم برود؛ خبر داشتید وزارت بهداشت به وعده اش برای اعطای کمک هزینه 50 میلیون تومانی درمان به او عمل نکرده است و به همین خاطر کمکش کردید تا برای درمان کامل تر راهی انگلیس شود.

خیالتان راحت باشد، دلتان آرام، سرتان سلامت، چشم هایتان پرنور، بخت تان بلند، روژان و خانواده اش دیروز با کمک های نقدی شما به آنکارا رفتند تا از آنجا ویزای انگلستان را بگیرند و او زودتر عمل کند و حالافقط یک مشکل مانده است: کمک های شما به حساب بیمارستان واریز شده و خانواده روژان دیگر پولی برای تامین هزینه های سنگین اقامت در انگلیس ندارند و کسانی که قول داده بودند مشکل اقامتشان را در این کشور حل کنند، هم به دلایل مختلف به عهدشان وفا نکرده اند.

6273531050062827، این شماره کارت مژگان علمی پور، مادر روژان است و این هم شماره تماسش 09196399516، هر جای دنیا که هستید یادتان باشد، می توانید کاری کنید که قصه روژان تلخ تمام نشود و دخترک به آرزوهایش برسد؛ آرزوهایی که مثل خودش ساده و کوچکند؛ آرزوهایی مثل گاز زدن سیبی قرمز یا لیس زدن بستنی یا یک شب خواب راحت و بدون درد.