آرشیو دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۱، شماره ۳۵۲۷
صفحه آخر
۲۰
مکث

«لیلیوم» ساغرگیر و «آنتریوم» مست!

سینا علی محمدی (دبیر گروه فرهنگ و هنر)

لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق

داوری دارم بسی یارب که را داور کنم (حافظ)

چو رخشنده گردد جهان ز آفتاب

رخ نرگس و لاله بیند پر آب (فردوسی)

شاید کمتر کسی بداند که از آغاز شعر فارسی تا همین لحظه که من این سطرها را می نویسم، بیش از ده میلیون بیت شعر از هزاران شاعر در زمینه های مختلف به جا مانده که بخش عمده ای از آنها اشاره به گل های ایرانی دارد؛ از استعاره ها و مجازها و کنایه ها بگیریم تا معانی و مفاهیم حقیقی.

البته این علاقه به «گل» فقط محدود به ادبیات و شعر فارسی نیست و می توان آن را به کل فرهنگ ایرانیان تعمیم داد، به عنوان مثال همه آنهایی که به شیراز سفر کرده اند گل یا غنچه های دست داریوش را در سنگ نگاره های تخت جمشید احتمالاملاحظه کرده اند که بیشتر از 2500 سال سابقه دارد. از طرفی بسیاری از نامگذاری های اماکن، شهرها و خیابان های ما به نوعی با گل گره خورده اند از گلدسته های مساجد بگیریم تا گلپایگان و...

اما یک لحظه فکر کنید حافظ و فردوسی در روزگار ما زندگی می کردند و می خواستند همانند شاعران امروز درباره گل هایی که وجود دارد و مردم از آنها استقبال می کنند و دسته دسته به یکدیگر به مناسبت های مختلف هدیه می دهند، شعر بسرایند:

«لیلیوم» ساغرگیر و «آنتریوم» یا «لیسینتوس» مست! یا این که

رخ رز هلندی بینی پر آب!

کافی است چرخی در گلفروشی های این روزها بزنید تا دریابید بیشتر مردمی که برای جشن تولد، عروسی و حتی آمدن حاجی از سرزمین وحی، دسته گل سفارش می دهند نام گل هایی را که برای آنها کنار هم چیده شده اند، نمی توانند درست ادا کنند؛ تاج و دسته گل هایی که تنها رنگی دارند و هرچه خودت را به آنها نزدیک می کنی خبری از بوی خوش و حس خوشتر نمی یابی!

واقعا یک شاخه گل نرگس یا حسن یوسف یا یک شمعدانی که در کوزه و گلدانی گلی آرام نشسته حسی بهتر به ما منتقل می کند یا شاخه های پیچ در پیچ یک «بامبو» که در فلان گلدان کریستال چک کنار پنجره قرار گرفته است؟!

این یادداشت نمی خواهد حرف های تکراری درباره فرهنگ خودی و بیگانه بزند، اما گاهی وقت ها به نظر می رسد باید به قول سهراب سپهری به «راز گل سرخ» اندیشید.