آرشیو یکشنبه ۲۳‌شهریور ۱۳۹۳، شماره ۳۰۵۸
تئاتر
۱۰

از وفاداری به داستان تا باورپذیری تماشاگران

درباره نمایش «جهش بزرگ»

حنیف سلطانی

راهله تعبدی که از هنرمندان تئاتر فیزیکال محسوب می شود، سولویی ارایه کرده که در تنظیم آن از روایت نیز بهره برده است. این اجرا در مورد خانواده یی است که روابطی در چارچوب و با قوانین خاص بین اعضای آن حکمفرماست که در نهایت یکی از اعضا برخلاف دیگران مکانی را برای زندگی انتخاب می کند که منجر به تغییر نگرش او نسبت به همه چیز و در نهایت باعث متلاشی شدن آدم ها و تمام روابط پیشین می شود. این اجرا در مکانی کوچک و کمترین فاصله با تماشاچی اجرا می شود که در آن از هیچ آکساسواری استفاده نمی شود و همه چیز از زبان تنها اجراگر این نمایش روایت می شود و در ذهن تماشاچیان تمامی صحنه ها و اتفاقات گاه با جزییات و به صورت اغراق شده در توصیف هر چیز ساخته می شود.

در این نمایش ما با یک روایت فانتزی روبه‎رو هستیم که در مقابل طراحی حرکات بسیار ساده و مینیمالیستی قرار می گیرد و هر دو عناصر به اتفاق اتمسفری نوستالژیک را به وجود می آورند که در نهایت این اجرا را تبدیل به یک اجرای واقع گرایانه شخصی و گروتسک وار می کند.

این اجرا با ایده ساختن یک سولو در حوزه حرکات موزون شروع شد و از المان های حرکات موزون که خود گونه یی از هنر اجراست مانند پرداختن به خود، بدن خود و تفکرات شخصی که به زعم راهله تعبدی از مولفه های اصلی حرکات موزون هستند رشد کرد و در طول تمرین با دیالوگ آمیخته شد و در نهایت به یک درام با مشخصه های اوج و فرود و تقابل بین دو چیز به شکل امروزین برای ارایه آماده شد. بداهه پردازی از عناصر اصلی این اجرا، چه در ساخت روایت و چه در طراحی حرکت است.

در حقیقت ما با یک خط اصلی در داستان و تم اصلی حسرت روبه رو هستیم که تنها عناصر از پیش تعیین شده و تنها راهگشای اجراگر در خلق همه چیز هنگام اجرای این قطعه نمایشی است. همچنان که تعبدی می گوید: من فقط به خط اصلی داستان، فرم های اصلی در طراحی حرکات و تم حسرت در اجرا وفادارم. باقی اتفاقات هنگام اجرا، در لحظه و به صورت بداهه خلق می شود و این عنصری است که اجرا را همیشه برای من زنده نگه می دارد و این زنده بودن همه چیز را برای تماشاچیان باورپذیر می کند.