آرشیو پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۳، شماره ۴۱۰۳
صفحه آخر
۲۰
تلنگر

شوخی با وحشت دیگران

افشین خماند

از کلیشه های تکراری باید عبور کرد. از این حرف گذشت که همه در موقعیت هایی این چنین می زنند و با ژست هایی روشنفکرمآبانه و فیلسوفانه می گویند: «بیایید با هم بخندیم، نه به هم». الان وقت آن است که به بعضی ها فحش داد و اگر فرصتی دست داد به شیوه کاملافیزیکی و با مشت و لگد در موردشان فرهنگ سازی کرد.

این روزها که اسیدپاشی بار روانی زیادی را روی بانوان و بویژه خانم های شهر اصفهان وارد کرده است، گروهی کوته فکر به یک شوخی بشدت غیرانسانی دست می زنند. می گویند در شهر اصفهان اوباش و اراذلی هستند که با موتور و یک بطری به سمت خانم ها حرکت کرده و روی آنها مایعی می پاشند که چیزی جز آب معدنی نیست و بعد با صدای بلند می خندند و این خنده آنها به قیمت آن است که یک انسان تا حد مرگ بترسد و همنوعی قلبش تا حد سکته پیش برود.

خیلی روزها شوخ طبعی ایرانی ها را ستوده ام و این طنز نهفته در لایه های این جامعه شگفت زده ام کرده است که در میان مردمی زندگی می کنم که خوب بلد هستند رندانه از میان هر اتفاق، تناقضات و نکات را بیرون بکشند و با شوخی های بسیار بامزه خود، ایرادها را موشکافانه به تصویر بکشند. گاهی هم وقتی شوخی و مزه پرانی به عقاید و زندگی خصوصی می پردازد و حتی خندیدن به غم دیگران است، ناراحت شده ام و نخندیده ام، اما این شوخی و تصویرسازی از وقوع اسیدپاشی را دیگر نمی توان نامش را شوخی یا طنز گذاشت.

این حتی ناهنجاری در جامعه هم محسوب نمی شود. این جرم اجتماعی است که می تواند از یک بیماری درونی ناشی شود. سوار شدن بر موج وحشت دیگران برای لحظه ای شاد بودن از آن دست رفتارهایی است که می توان صاحبان آن را از دایره آدم ها کنار گذاشت. آنهایی که این گونه شوخی می کنند، اگر بیشتر از اسیدپاش ها شایسته نفرت نباشند، به اندازه آنها هستند.