آرشیو شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۴، شماره ۲۲۶۶
روزنامه فردا
۲۰
زندگی دیگران

از سوریه تا عراق؛ بافتن زندگی

زروان بختیار

دوهوک، عراق: یک روز معمولی از زندگی دختر نوجوانی در کمپ پناهندگان دومیز، شامل نصفه روز مدرسه و بقیه روز انجام تکالیف و کار خانه است. این شیوه معمول تنوع اندکی دارد و بی هیجان است. اما هرروز بعدازظهر از ساعت دو تا سه برای لاوای 13ساله لحظاتی سرشار از خوشی محض است زیرا او به کلاس بافتنی می رود. لاوا با کلاس بافتنی در مرکز دوستداران کودک در کمپ آشنا و از همان لحظه نخست عاشقش شد. با وجود اینکه هنوز جنگ به روستای تل اوسط نرسیده بود، پدر و مادر لاوا تصمیم گرفتند از منطقه کردنشین شمال عراق خارج شوند. آنها با هرچه که می توانستند با خود ببرند، خانه شان را ترک کردند و سه ساعت پیاده روی کردند تا با ماشین اجاره ای برسند به آن سوی مرز.

دختر کو ندارد نشان از مادر: هفت سال پیش، قبل از درگیری، خانسا، مادر لاوا، با نگاه کردن به دست بقیه در روستا، بافتن را آموخت. اکنون پس از سال ها در کمپ پناهندگان در اربیل، خانسا خرسند است که دخترش هم این هنر را می آموزد. یونیسف مرکز دوستداران کودک را حمایت می کند. این مرکز زیرنظر اداره کار و امور اجتماعی دوهوک است و برای آموزش دهندگان، وسیله و کاموای رنگی فراهم می کند تا بچه ها بافتن و قلاب دوزی را با هم بیاموزند. مادر لاوا خوشحال است که می تواند با دخترش روی بافتنی هایی کار کنند که لاوا به خانه می آورد.

زندگی در جریان است: لاوا و خانواده اش دوستان خوبی در کمپ پیدا کرده اند. پدرش کار پیدا کرده است. خانواده اش به جای چادر در جان پناهی پیش ساخته زندگی می کنند. عموی تازه دامادش با همسرش به تازگی با آنها زندگی می کند. خانواده لاوا اتاق دیگری ساخته اند که رو به جاده است و برنامه دارند که وقتی کمی بیشتر پول به دست آوردند، مغازه ای باز کنند. لاوا دلش برای دوستانش در تل اوسط تنگ شده است. او می گوید دوست دارد با اشتیاق به خانه چهارخوابه ای که در آن بزرگ شده، بازگردد. خانواده لاوا می دانند به این دلیل به منطقه کردستان آمده اند که برای فرزندانشان زندگی بهتری فراهم کنند. خانواده لاوا هم مثل بقیه خانواده ها فکر می کنند اگر اوضاع بهتر شود، به سوریه باز خواهند گشت. اما اعتقاد دارند بهبود وضعیت اقتصادی زمان زیادی می برد حتی اگر راه حل های سیاسی باعث ایجاد صلح شود.