آرشیو یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، شماره ۲۱۳۴۳
ادب و هنر
۷
قاب

قهوه

منبع: افلاکیان- جلد چهارم

مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند می شه باید لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته.

اما خدا می دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد.

می گفتم واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم.

می گفت: من به مادرت قول دادم که این کارو انجام بدم.

همین عشق و محبت هاش به زندگیمون رنگ خدایی داده بود.