کریم آقا
چند ماه بود که خانواده آقابزرگ منتظر مرگ او بودند. آقابزرگ رو از بیمارستان به خونه آوردند که روزهای آخر عمر همه کنارش باشن.
آقابزرگ سه دختر و یه پسر داشت که به عنوان یه پدر خوب و مهربان هر کاری می شد برای اونا کرده بود. در آن شرایط دخترای آقابزرگ صبح تا شب کنار پدر بودند و تنها پسرش هم روزی چند بار به خونه سر می زد.
تو یکی از اتاق های خونه که دور تا دورش پشتی و قالیچه های دستی و روی دیوارش پر از عکس های جوونی آقا بزرگ بود روی یه تشک بزرگ، آقابزرگ دراز به دراز افتاده بود. خانوم بزرگ که می دونست شوهرش دیگه هیچ وقت اون مرد همیشه زندگیش نخواهد شد عصای صندل آقابزرگ رو کنار او گذاشته بود
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.