آرشیو پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، شماره ۶۵۲۶
ماه مهر
۱۱
نکته

حضور در خلوت

دکتر علی شریعتی

من شکست نمی خورم، ایمان و دوست داشتن روئین تنم کرده اند. وقتی تنهای تنهایم کردند و دنیایم قفسی سیمانی چند وجب در چند وجب، تنگ و تاریک مثل گور، بریده از جهان و جهانیان، دور از عالم زندگان و یادها و نام ها نیز از خاطرم گریخته بودند. در خالی ترین خلوت ومطلق ترین غیبت که هیچ نبودوهیچ نمانده بود، بازهم در آن خالی و خلا محض، چیزی داشتم. در آن غیبت محض، حضوری بود. در آن بی کسی محض، احساس می کردم که چشمی مرا می نگرد، می پاید، دیده می شوم، حس می شوم «بودن»ی در خلوت من حضور دارد. کسی بی کسی ام را پر می کند. در آن فراموشخانه نیستی و مرگ و وحشت، یار تماشاگری دارم که یاد و وجود و حیات و روشنی را در رگ هایم تزریق می کند. حتی گاهی سلامش می کنم، گاهی از او خجالت می کشم، گاهی از او چشم می زنم، مواظب اعمال و افکار و حرکات خویشم، گاهی در آن قبر تنها، خودم را برایش لوس می کنم، از اینکه می بینم از من راضی است، از کارم خوشش آمده است، به خودم می بالم، کیف می کنم، خودخواهی ام اشباع می شود. سرافراز و قوی و خوب!ایمان و دوست داشتن، این دو بس است!...

*با مخاطبان آشنا ص 270