لزوم مدیران چند ساحتی
ظاهرا باید یک بار دیگر در برخی از الفاظ تامل و تفکر کنیم. پوپولیست در نظر ما مردی بود که رفتارهای به ظاهر مردمی داشت اما آن رفتارها در دراز مدت علیه همان مردم عمل می کرد. جامعه سر خورده و خسته از رفتارهای پوپولیستی این بار به مردی رای داد که درست نقطه مقابل پوپولیسم قرار داشت. مردی که علی الظاهر به توده های مردم خیلی نزدیک نمی شد و ترجیح می داد به جای دم خور بودن با مردمان کوچه و بازار و وقت صرف کردن پای درد دل آنها با تکنوکرات ها بنشیند و معضلات مردم را نه به صورت ظاهری که بنیادین و ریشه ای حل کند.
کسانی که این مرد را در کابینه اش همراهی می کردند علی الاغلب به شیوه و منش همان مرد رفتار می کردند. صورت غالب مردم هم که از رفتارهای پوپولیستی معجزه هزاره سوم خیری ندیده بودند در ابتدا از رفتارهای دیپلماتیک و متشخصانه و مبادی آداب مرد تازه وارد استقبال کردند اما آیا این رفتار به تعبیری جنتلمنانه همیشه و همه جا جواب می دهد؟
اشتباه نکنید، من نمی خواهم بگویم رفتارهای معجزه هزاره سوم رفتاری است متناسب با شان و شعور مردم، بلکه می خواهم بگویم دولتمردان لزوما نباید موجوداتی تک ساحتی باشند. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
سیاستمدار و نماینده مردم باید هم بتواند در میادین دیپلماسی و بین المللی حافظ آبرو و شان و شوکت یک ملت باشد و هم بتواند در مواقع مصیبت و سختی همدلانه و برادرانه مرهمی بر زخم های آنان بگذارد. من هم دست مدیری را که بتواند پشت درهای بسته و به دور از چشم رسانه ها و خلق خدا برای این مردم سقف و سرپناه تدارک ببیند، می بوسم، اما آدمیزاد فقط سقف و سرپناه نیست. آدمیزاد از گوشت و خون و عصب ساخته شده. از عاطفه و احساس و عقل. همان قدر که نیاز به سقف و سرپناه دارد نیاز به همدلی و مرهم هم دارد. او باید در مواقع مصیبت احساس کند تنها نیست.
احساس کند مردمانی که با رای او بر اریکه قدرت تکیه زده اند او را فراموش نکرده اند.