آرشیو دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۵۰۸۹
فرهنگ: ادبیات و هنر
۱۰
فصل اول (شعر)

یک عمر، عموقاسم آهنین جان

نگار حسین خانی

شناس ترها عمو قاسم صدایش می کنند. اهالی شعر به آهنین جان می شناسندش. مردی که روح جنوب را با خود به هر کجا می کشاند و تشنه شوخی است. این گفته را هر آن که فقط یک بار دیده باشد تائید می کند.

من به او می گویم عمو قاسم آهنین جان. غربت یک لهجه مجرد، در پایتخت فراموشی ها. جنوبی است و از خاک نفت خیز شهرش، شعر بیرون می کشد. شعر برایش نفس کشیدن است، حتی در لحظه های فراموشی نیز ترکش نمی کند؛ ترک موتور باشد یا بالای بالین مادرش که سال هاست در بستر بیماری است. گاهی دست های خودکاری اش را برایمان عکس می کند و می فرستد و گاهی خستگی اش پشت کاغذهای غلط گیری شده و گاه صورت کم خوابش را کنار بالین مادر. اما هر چه عکس شده از او، فقط مردی را برایمان تصویر کرده که سرشار از امید و زندگی و شعر است. حالا خودش روی صفحه مجازی اش طرح جلد کتابی را گذاشته و زیرش پیوست کرده که این طرح جلد مجموعه آثارش است: «مجموعه ای که بخش عظیمی از عمرم هزینه شده در سرودن آن. به قطع و جد می توانم بگویم وسواس را به خرج دادم تا کتابی آراسته و بی غلط و غلوت به دست مخاطب برسد. بنا بر شرایط خاصی که دارم چندین بار تمایلم را از دست دادم و بی تفاوت شدم به ادامه و چاپ. اما یک چیز مانع شد و آن قول و قراری بود که با ناشر گذاشته بودم. چرا که اعتقادم وفای به عهد است و این از ارکان اصول اخلاقی من است.»

کتابش را که مجموعه ای کامل از شعرهای اوست نشر افراز منتشر کرده و بی شک در نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد. بخوانید و نوش کنید که این خون اوست.