آرشیو دوشنبه ۱۵ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۵۳
صفحه آخر
۱۶
روشنایی های شب

شادی دیگران

حسن لطفی

درصحنه ای از فیلم ابرهای ماه مه ساخته نوری بیلگه جیلان یکی از شخصیت های فیلم که پیرمردی است در گفت وگو با همسرش درباره فیلمی می گوید که پسرش می سازد و آنه ادر آن بازی کرده اند. پیرمرد رغبتی به بازی در این فیلم نداشته است. اما حالا که فیلم به سرانجام رسیده خوشحال است. خوشحالی اش هم ربطی به خلاص شدنش از این پروژه ندارد. وصل به شادی ای است که پسرش و دوستانش با ساخت این فیلم به آن رسیده اند. یک چنین خوشحالی را توی واقعیت و بیرون از پرده سینما هم می توان دید. بعضی ها هم دنبال این نوع شادی اند. نمونه بارزش، زنان و مردانی است که سرشان برای کار خیر، کمک به همنوع، جور کردن هزینه جهیزیه و سور و سات عروسی دیگران، جمع کردن پول برای عمل بیماری مستمند و... درد می کند. عده ای هم پی زدودن اندوه لحظه ای و آوردن لبخند بر لبان کوچک و بزرگند. حتما شما هم کسانی را سراغ دارید که همیشه خدا توی جیب شان شکلات، کشمش و نخودچی است. دلیل این آدم ها برای شادی دیگران هر چه هست نتیجه خوبی دارد. وقتی چهره مردم مغموم باشد جامعه از خوشبختی دور می شود. لبخندها هر چند نمی توانند مشکلات را از بین ببرند اما از فرو افتادن آدم ها در آغوش نابودی جلوگیری می کنند. شاید به همین دلیل است که هنرمند خوش صدا و کاربلدی مثل همایون شجریان وقتی چهره جامعه را مغموم می بیند به جای آنکه ساز همراهانش و صدای خودش را خاموش کند پیشنهاد نواختن و خواندن در فضاهای عمومی تر را می دهد. جایی که امکان ایجاد نشاط در دیگران بیشتر باشد. پیشنهاد هوشمندانه ای که به هیچ وجه با نظر متظاهران به همدردی با مردم یکی نیست. منظورم همان هایی است که برای دل خودشان کنسرت ها را تعطیل می کنند. همان هایی که شادی شان در خاموشی سازها است. یا اگر ساز می نوازند در سالن هایی است که مغمومین بسیاری رنگ صندلی هایش را به خواب هم ندیده اند.