آرشیو سه‌شنبه ۲۳ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۶۰
صفحه آخر
۱۶
در خواب خیابان

نتانیاهو، خان دایی ما نیست

سید اکبر میرجعفری
آقای خیراندیش که این روزها در آستانه 40سالگی است برایم تعریف می کرد:

«روزهایی که هواپیماهای عراقی شهرهای ما بمباران می کردند، من هفت ساله بودم و خواهرم پنج ساله. شنیده بودیم که صدام چند محله آن طرف تر ما را زده و خانه های شان را خراب کرده است. خب ما هم نگران بودیم که مبادا هواپیماهای عراقی خانه و کوچه ما را نیز بمباران کنند و زندگی مان را با خاک یکسان کنند. مادرم که نگرانی من و خواهرم را دیده بود، به خیال خودش ترفندی اندیشده بود که ما نترسیم. به ما گفته بود: «بچه ها! یه رازی رو به شما می گم ولی به هیچ کس نگید. صدام محله ما را بمباران نمی کنه: می دونید چرا؟ چون صدام دایی منه. بهش گفتم محله ما را بمباران نکنه. اگر هم محله مون رو بزنه، مطمئن باشید خونه ما رو نمی زنه! بیچاره خواهرم که حرف مادرم را باور کرده بود و خیالش راحت شده بود که صدام کاری به کار ما ندارد.

برای این ماجرا هرپایانی را تصور کنید، لب همان نکته ای است که می خواهم بگویم.

حتما یک روز بمبی در محله آنها فرود آمده و آن دخترک حیرت زده از مادرش پرسیده: «مامان! مگه صدام دایی شما نیست؟ پس چرا به حرفتون گوش نکرد و محله ما رو زد؟» و پاسخ مادر هرچه که بوده، دست او را پیش دخترکش رو کرده است. حتما دخترک بعدها که بزرگ تر شده، فهمیده است که صدام نه تنها دایی مادرش نیست: بلکه دایی هیچ کدام از هم محله ای های شان نیست: دایی هیچ کدام از همشهریان و اصلا دایی هیچ یک از هموطنان ما نیست. آن دخترک بزرگ تر که شده و سرگذشت جنگ های مختلف را که خوانده، فهمیده است: دشمن خارجی، دشمن همه ما است: خواه صدام باشد، خواه نتانیاهو که این روزها برای ملت ما پیام های دلسوزانه می فرستد. این روزها آن دختر برای خودش خانمی شده و می داند: آتش کینه ترامپ چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا نمی شناسد. ترامپ خان دایی هیچ یک از ما نیست!