آرشیو چهارشنبه ۷‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۶۸۶۳
بچه های کوچه پشتی
۱۶

پینوکیو هیچ وقت آدم نشد

داستان ها همیشه آنجوری که ما فکر می کنیم نیستند. یعنی ممکن است در طول زمان تغییر کنند. هرکس می تواند یک داستان را بردارد و آن طور که دلش می خواهد آن را عوض کند. داستانی که نویسنده ای آن را برای اولین بار نوشته و هرجور که دلش خواسته به آن پر و بال داده است و همه چیز در تخیل آن نویسنده شکل گرفته. شروع و پایان داستان را خودش آنجور که دوست داشته، نوشته و حتما برای این کارش دلیل خوبی داشته است. اما بعضی ها دلشان نمی خواهد داستان را آن طور که نویسنده نوشته، قبول کنند. برای همین هم خودشان داستان را تغییر می دهند و اینجوری فکر می کنند خیلی بهتر از کار درآمده است. مثلا همین پینوکیو. همه می دانیم پینوکیو یک عروسک چوبی بوده که مردی آن را ساخته و خودش پدرش شده است. آخر داستان هم پینوکیو به یک پسر واقعی تبدیل می شود و با خوبی و خوشی کنار پدرش زندگی می کند. اصل داستان اما این نیست. در واقع پینوکیو هیچ وقت آدم نمی شود. او بسیار بد رفتار می کرده و پدرش را خیلی آزار می داده. یک روز گربه و روباه او را از درخت آویزان می کنند و پینوکیو بدون اینکه آدم شود، می میرد.