آرشیو دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، شماره ۳۳۴۲
ادبیات
۹

آواز ناتمام فلسطین و شعر جهان عرب

نسیم آصف

«درخت زیتون» با عنوان فرعی «شعر مقاومت فلسطین»، مجموعه ای از شعر شاعران عرب با محوریت فلسطین است که توسط غسان کنفانی گردآوری شده اند و سیروس طاهباز آنها را به فارسی برگردانده است. این کتاب البته در ترجمه فارسی اش ضمیمه هایی هم دارد که به بخش اصلی کتاب اضافه شده اند. ترجمه طاهباز از شعرهای این مجموعه به سال ها پیش برمی گردد و البته حکایت انتشار اولیه آنها به روایت خود او چنین است: «از سال 1948 تا به امروز، قلب فلسطین زخمی و خون چکان است و هرکس که ذرات شرف را در وجودش حس می کند -در هر گوشه جهان که باشد- نسبت به آن نمی تواند بی اعتنا باشد. راقم این سطور نیز -که خود را از این دست مردمان می پندارد- در سال 1349، این دفتر را اندکی پس از انتشار متن اصلی، به فارسی برگرداند و در آن زمان -از بیم داغ و درفش- نام کوروش مهربان را برای خود برگزید. در همان سال، این مجموعه را دوستم غلامرضا امامی در کتاب موج منتشر کرد.» هربخش از شعرهای این مجموعه، مقدمه ای کوتاه در معرفی شاعر دارد که گردآورنده و نویسنده مقدمه غسان کنفانی است.

در چاپ فارسی کتاب، شعری از محمود درویش به کتاب اضافه شده که تازه تر از بقیه شعرهای کتاب است. این شعر بلند که «تپه آویشن» نام دارد توسط مترجم به کتاب اضافه شده. تپه آویشن به عنوان نماد و مظهری از مقاومت مردم فلسطین شناخته می شود و طاهباز دلیل این اتفاق را این چنین شرح داده است: «تپه آویشن -که همان تل زعتراست- نام یک اردوگاه فلسطینی در بیروت بود که در جریان جنگ داخلی لبنان، شصت روز در محاصره بود. ساکنان اردوگاه آسیب دیده از محاصره وحشیانه، تا سقوط آن مقاومتی قهرمانانه نشان دادند.» غسان کنفانی مقدمه ای برای این مجموعه نوشته و در این مقدمه به ادبیات مقاومت فلسطین و در این میان نقش شعر در این ادبیات پرداخته و در بخشی از مقدمه اش نوشته: «پس از سال 1948، ادبیات فلسطینی بنای جنبش تازه ای را پی ریخت که مناسب تر است آن را ادبیات غربت نامید تا ادبیات فلسطین یا ادبیات آوارگان. در این جنبش، شعر مهم ترین عامل شناخته می شود که در طول سال های اخیر به پیشرفت های قابل ملاحظه ای از نقطه نظر کیفیت و ساختار نائل آمده است. خاموشی کوتاه پس از جنگ سال 1948، بیداری وسیعی را به دنبال داشت و از آن پس بود که شعر به صورت بازتابی از شور و التهاب مردم درآمد. شعر فلسطین، با توجه به روش ادبیات عرب و بیگانه، اندک اندک قواعد سنتی را در هم شکست و طغیان های احساساتی کهنه را زیر پا گذاشت و بازتابنده حسی شد یگانه از اندوهی ژرف که بیشتر با موقعیت های واقعی خود همساز بود. از جانب دیگر، ادبیات مقاومت در فلسطین اشغال شده با برخوردی ریشه ای همراه بود؛ زیرا با مهاجرت یک نسل از نویسندگان و مردم، شالوده ادبیات عرب در این سرزمین از هم گسسته بود و آنها که به زندگی در فلسطین ادامه می دادند، اغلب روستاییانی بودند گرفتار انواع محدودیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در هیچ نقطه دنیا نمی توان نظیری برای آن یافت». کنفانی معتقد است که این ادبیات با وجود همه مشکلات و موانع توانسته به صورت ادبیاتی واقعی ببالد و چهره و شخصیت مبارزان را بازنمایی کند. کنفانی در این کتاب، اشعاری از محمود درویش، فدوی طوقان، سالم جبران، سمیح القاسم و توفیق زیاد را انتخاب کرده است.

اما در چاپ جدید این مجموعه شعر که اینک با نام «درخت زیتون» منتشر شده، ضمیمه ای با مقدمه غلامرضا امامی به چاپ رسیده و شعرهایی به کتاب افزوده شده است. از جمله شعرهایی از شاعران ایرانی که برای فلسطین سروده شده اند. در این بخش، پنج شعر از م.آزاد، قیصر امین پور، سیمین بهبهانی، محمدعلی سپانلو و اسماعیل شاهرودی انتخاب شده اند. همچنین دو شعر از محمود درویش با نام های «محمد» و «بدرود با ادوارد سعید» و نیز شعری از سمیح القاسم با عنوان «می روم…»، با ترجمه امامی به کتاب اضافه شده است. در بخشی از شعر «عاشقی از فلسطین» از محمود درویش می خوانیم: «چشم های تو خاری ست در دل؛/ آزارنده، اما ستایش انگیز./ من آن را از طوفان در امان می دارم/ و شباهنگام با درد، آن را می شکافم./ این زخم، هزاران ستاره را روشنی می دهد،/ مرا از اکنون به آینده می برد/ که از هستی من گرامی تر است/ و هنگامی که چشم تو را می بیند،/ فراموش می کنم که روزگاری ما دو همزاد بودیم در پشت دروازه…».

انتشارات روزبهان به تازگی کتاب دیگری هم در حوزه شعر عرب به چاپ رسانده است که «شعر جهان عرب» نام دارد و فیروز شیروانلو مترجم آن است. فیروز شیروانلو، مترجم و نقاش و از چهره های فعال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال های پیش از انقلاب بود. «شعر جهان عرب» که به تازگی به چاپ رسیده، مجموعه ای است که سال ها در اختیار محمدرضا اصلانی بوده و او این مجموعه را برای انتشار به نشر روزبهان سپرده است و غلامرضا امامی نیز ضمن نوشتن مقدمه ای برای این کتاب، زندگی نامه شاعران و پاورقی هایی برای درک بهتر واژه ها را به آن افزوده است. بعد از مقدمه امامی، سه متن از محمدرضا اصلانی، م.آزاد و احمدرضا احمدی آمده که هر سه در سال 68 نوشته شده اند. م.آزاد در بخشی از متنش با نام «آن سال ها» نوشته: «در این زمانه فراموشکار، فیروز شیروانلو را که می شناسد؟ این هنرشناس، طراح، گرافیست، نقاش، نویسنده اندیشه ورز، شورشگر، پوینده راه های دشوار و ناشناخته را، انسانی که با دست های خالی فرهنگ آفرین بود و در کار هنر هم، سرمایه اصلی را نیروی کار می دانست. او سرشار از نیرویی سازنده با تخیلی غنی بود. این چهره عمیق رمانتیک که در کار، سخت جدی می نمود و سختگیر، در زندگی خصوصی اش، مهربان بود و باگذشت. او که بی سروصدا، بی سودای نام، ثروت و مقام، سازمان ها و نهادهای فرهنگی گسترده و بلندآوازه ای را سامان داد: سازمان انتشارات کانون مرکز سینمایی، مرکز پژوهش های فرهنگی کانون، فرهنگسرای نیاوران، موزه فرش، موزه رضا عباسی و چند موزه دیگر…». متنی که احمدرضا احمدی درباره فیروز شیروانلو نوشته، «به کوچه آمدم، باران می بارید» نام دارد و در بخشی از آن می خوانیم: «یاد دارم آن هنگام را که باران در خیابان بود و هنوز پیاده روها مه صبحگاهی و دود شهر تهران را به تن داشتند، من و آیدین، در کوچه پشت بیمارستان ساسان تهران، تو را در آمبولانس گذاردیم. من ایستاده بودم و بر شانه آیدین گریه می کردم. دو گیتی بر سرم آوار بود. نمی آرمیدم. بیدار هم نبودم. خواب سنگین هم نبود. روز نمی ایستاد. روز در حرکت روزانه بود. در پیاده رو، عابران، بی ملامت مرگ در کنار من و آیدین، در رفت وآمد بودند. صبح تلخی بود. تو از من رمیده بودی، فتوت همیشه، دیگر در دستانت نبود؛ دو دست سفید و سرد. من با تو تا قبرستان نیامدم. مرا عذر بود که نمی توانستم. دو دست تو که همیشه در جست وجو بود، دو دست تو که همیشه آموخته بود و آموزگار بود، اکنون در انبوه خاک ها از جهان ما گم می شد. آرام خفته بودی. روزی از یک زمستان عمر ما بود. اما از این روز زمستان، تو را نصیبی نبود. دیگر زمستان و تابستان، بهار و پاییز را با تو تقسیم نکردیم. شاخه و برگ های باران خورده را دیگر نمی دیدی. دیگر لکه های آفتاب را بر پرتقال های کنار خیابان نمی دیدی. نمی دیدی که مردی ژنده پوش در ساعت 9 صبح در یک زمستان، گل های نرگس را به عابران تعارف می کند. دیگر برای سیگار عابری، کبریت روشن نمی کردی. دیگر خوشه های انگور در تاکستان ها، در تابستان و در غیبت تو آفتاب را در خود خانه می دهند». در مجموعه «شعر جهان عرب»، اشعاری از شاعران الجزایر، تونس، سوریه، عراق، فلسطین، لبنان و مصر ترجمه شده اند.