آرشیو دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، شماره ۳۳۴۲
ادبیات
۹
عطف

یک صدا و چند سینما

شرق: «در قلمرو گفتار» و «تصویرهای یک ذهن رویابین» عناوین دو کتاب رضا درستکار هستند که مدتی پیش توسط انتشارات مکث نظر به چاپ رسیدند. درستکار نویسنده و منتقد سینما است که سال هاست به همکاری با نشریات تخصصی سینمایی می پردازد. او از آغاز انتشار ماهنامه «دنیای تصویر» به عنوان نویسنده و عضو شورای نویسندگان در این مجله حضور داشته و در این میان با نشریات دیگری نیز همکاری داشته است.

«در قلمرو گفتار» شامل پانزده مقاله درستکار درباره سینمای ایران است که پیش از این برخی از آنها به چاپ رسیده بودند و برخی هم نه. مقالات این کتاب به جریان ها و دوره های مختلف سینمای ایران پرداخته اند و همچنین به موضوعاتی مثل جشنواره های سینمایی، سینمای مستند، فیلم جنگی و… هم پرداخته شده است. نویسنده در بخشی از مقدمه اش نوشته: «سال هایی است که از هم نفسی ام در رسانه ها و مطبوعات سینمایی و غیر آن می گذرد؛ کماکان به قدری و به ذوقی رج می زنم خواندن ها و دیدن ها و نوشتن ها را، بی هیچ غرضی و -به خیال خود- با عشق به نور و هماره به پیشباز تصویر؛ می روم. می آیم و نفسی می رسد در این راه، و هنوز و هنوزها را دوره می کنم هر روزها؛ و همه هم و غمم این است؛ مبادا بی برکتی دامنگیر شود… کتاب در قلمرو گفتار، گزیده ای از مقالات سینمایی ام و تاریخ این سال هاست، برخی منتشر شده و بعضی نشده؛ که محصول تنفسی بوده از هستنم، هستنی اندر خم شدن ها؛ قطره ای بوده ز دریا، و طبعا ترجمانی است از امیدهای دوران شباب، و زلالی آن سال ها که جا ماند در پس کوچه های عاشقی، حسی از حظ لحظه های رفته در تورق تاریخ ها، انبوهی کتاب و سرکشی کتابخانه ها، جست وجوی گم شده ها، و به قول آن نازنین قلم؛ یافتن هویت و سرنوشت مفقوده ای که می گفت؛ باید گشت در این سرا، بگرد، هست! لابه لای کتاب های قفسه ها، جسته ایم ما…! این کتاب چرخیدن و کاویدنی است بی ادعا، در لابه لای فیش ها، نکته ها، آن تصاویر متحرک، فیلم ها، لحظه ها و عکس ها، مستمر و نامستمر، از همین روزها، سال ها، تورق دهه ها و عبورهای قرنی که پشت سر همین سینما -سینمای ایران ما- رفت و گذشت و آن سوی در ماند؛ و ما که مانده بودیم در تمام این سال ها به تماشا، با قدحی در دست کنار دریا، و چشمی که خیس و کم سو شد از فصل بلند اندوه ها».

«تصویرهای یک ذهن رویابین» با عنوان فرعی «یادها و نگه داشت ها»، کتابی است در ده بخش که شامل هفتاد متن کوتاه و گزیده درباره موضوعات سینمایی و سینمای ایران که در طول سال های مختلف نوشته شده اند و برخی پیش از این به چاپ رسیده اند و برخی هم نه. عناوین ده بخش این کتاب عبارت اند از: «پنج بهار، پنج بهاریه»، «بیست سینماگر، بیست روایت کوتاه»، «سه تدبر، راه بازیگر»، «ابرام و اصرار، هفت مقوله اثباتی»، «مرور و اجمال، ده فیلم و نوعی نگاه»، «اجازه هست؟ پنج یاد، پنج داشت»، «شش نگه داشت، دید انتقادی»، «شش خرده مقاله، ندای بی اکو»، «یک صدا و چند سیما و پنج تلاش» و «سه گفتار، نوشتار سینمایی». در بخشی از یکی از متن های کتاب با عنوان «سینمای طنز خنده آفرین یا تراژیک؟»، می خوانیم: «می گویند ما چیزی به مفهوم ژانر در سینمای ایران نداریم؛ حالا اگر بخواهیم مثلا در مورد ژانر کمدی؛ یا آن چیزی که در سینمای ما وجود دارد؛ صحبت کنیم باید بگوییم که آن چیز، سینما و ژانر کمدی نیست، شاید بشود با اغماضی فراوان گفت که آن چیز، سینمای خنده است. این سینمای خنده تشکیل شده از طنز، هجو، لودگی، هزل، مضحکه و…؛ و این ها هیچ کدام در واقع آن مفهوم سینمای کمدی را آن طور که انتظار می رود، استیفاد نمی کنند. طبیعتا فرهنگ ایرانی، جغرافیا و مختصات ویژه خود را دارد، چیزی که برآمده از سنت ها و روش های زندگی شرقی مدل ایرانی ماست و مثلا اگر در کمدی بگردیم، آن شکل غربی اش را یا اصلا نمی بینیم و یا خلی مختصر…! مثلا هرگز کمدی از نوع کارهای جیم کری یا از نوع بریز و بپاش برادران مارکس در سینمای ما رخ نداده و نمی دهد. کمدی بریز و بپاش در مفهوم کلاسیک و لایه های دیگر آن در سینمای غرب، به ویژه آن نوع کمدی که روی جنسیت و تحقیر تاکید می کند، کمتر در سینما و فرهنگ ایرانی ظهور و بروز پیدا کرده است و اگر چنین چیزی رخ دهد، کمتر توفیق می یابد که مورد اقبال مردم واقع شود؛ دست کم به شکل رسمی و جاری اش در چهار دهه گذشته شاهد چنین چیزی نبوده ایم! بله! البته در پیامک ها سخیف ترین، شنیع ترین و عجیب ترین لحن مضحکه و حتی کمدی و خنده به وجود می آید و اینجا هم در ایران خودمان استقبال می شود، فراوانی و اقبال آن، دلالت بر کمیت فزاینده اش دارد؛ اما نکته اینجاست با آنکه هیچ حد و مرزی را در پیامک های شخصی رعایت نمی کنیم؛ اما در مناسبات رسمی خیلی مکلف به رعایت قواعد اخلاقی هستیم؛ این تضاد در نوع خودش واقعا جالب است».