آرشیو سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۷، شماره ۳۳۵۵
اندیشه
۸
مرور

مفهوم پردازی طبقه

طبقه همچنان مسئله ای مهم است؛ ولی کاربرد عامیانه و حتی گاه دانشگاهی این مفهوم چندان روشن نیست. همچنان می توان پرسش های بسیاری در سطح ابتدایی مطرح کرد: طبقه چیست؟ رویکردهای طبقاتی چگونه اند؟ آیا اشکال منازعه آمیز رفتارهای اجتماعی به طبقه هم مربوط می شود؟ برخی طبقه را با مالکیت، اشتغال و رابطه آن با وسایل تولید تعریف کرده اند. نقدا می دانیم که تعریف یکدست و همه جانبه ای از طبقه وجود ندارد. مارکس، وبر، دورکیم و بوردیو هرکدام یک یا چند وجه از آن را پررنگ و از وجوه دیگر صرف نظر کرده اند. هم می توان مانند مارکس و وبر رویکردی کلان به طبقه داشت، هم می توان طبقه را مثل دورکیم به رویکردهای خرد و منفی تقلیل داد و هم می توان با گسترش مفهوم سرمایه، به سیاق بوردیو، مفهوم طبقه را بسط داد. کتاب «رویکردهایی به تحلیل طبقاتی» شامل مجموعه مقالاتی به ویراستاری اریک الین رایت سویه های متفاوت طبقه را از منظر تحلیلگران نومارکسیست، نووبری، نودورکیمی و بوردیویی بررسی می کند.

فصل اول نوشته اریک الین رایت یکی از رویکردهای تحلیل طبقاتی در سنت مارکسیستی را بررسی می کند. ایده اصلی در اینجا تعریف مفهوم طبقه بر حسب فرایندهای استثمار و پیونددادن آن به نظام های متفاوتی از مناسبات اقتصادی است. فصل دوم، نوشته ریچارد برین، شکلی از طبقه را بررسی می کند که با سنت وبری پیوند خورده و به کار جامعه شناسی بریتانیایی جان گلدتورپ مرتبط است. در این فصل، هدف اصلی پروراندن مفهومی از طبقه است که بر محور شانس های زندگی اقتصادی مردم و مشخصا ویژگی مناسبات استخدامی موجود در بازارها و سازمان های کار برمی گردد. فصل سوم، نوشته دیوید گروسکی، به شرح و تفصیل نوعی تحلیل طبقاتی می پردازد که به نظر او در سنت نظریه جامعه شناسی دورکیمی می گنجد. اصل راهنما این است که جایگاه های تفکیک شده درون تقسیم کار حرفه ای تاثیرات مشابهی بر زندگی مردم می گذارند. ازاین رو دسته بندی ها یا مقولات بسیار جزئی شده درون نظام های قشربندی جایگاه های طبقات تلقی می شوند. رویکرد نودورکیمی در مقایسه با امور هویتی مانند نژاد، جنسیت و قومیت به طبقه اولویت می دهد؛ اما خواستار آن است که بپذیریم بازار کار درواقع به شکلی طبقاتی سازماندهی شده. طبق رویه دورکیم می توان روابط میان اعضای یک صنف یا حرفه را روابط مکانیکی و روابط متقابل میان اصناف را ارگانیک فرض کرد؛ با این تفاوت که هر دو نوع این روابط در جامعه مدرن به وقوع می پیوندد و خبری از جماعت سنتی نیست. صورت بندی خرد در دیدگاه دورکیم قادر است صورت بندی طبقاتی کلی تر را منسوخ کند و جای آن را بگیرد. به این ترتیب زبان کلی طبقه جای خود را به زبان جزئی نگر صنف می دهد. در فصل چهارم الیوت واینینگر به اصول محوری تحلیل طبقاتی پی یر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، می پردازد. طبقه در چارچوب تحلیل بوردیو با توجه به تنوعی از ابعاد «سرمایه» تعریف می شود، آنجا که سرمایه فضایی چندبعدی از منابع قدرت بخش در نظر گرفته می شود که هم به فرصت ها و هم خصلت های کنشگران شکل می دهد. فصل پنجم، نوشته اوگه سورنسن، رویکردی به تحلیل طبقاتی را معرفی می کند که قویا از عقلانیت اقتصاد نوکلاسیک به ویژه رانت اقتصادی بهره گرفته است. در فصل ششم، یان پاکولسکی، بنیان های آنچه را که می توان اصطلاحا «تحلیل پساطبقه ای» نامید، بسط داده است. او معتقد است طبقه، به ویژه آن گونه که در سنت مارکسیستی یا وبری فهم می شود، دیگر مقوله تجربی مفیدی نیست. نابرابری می تواند همچنان مسئله ای حائز اهمیت باشد؛ اما از این دیدگاه، نابرابری ها دیگر در راستای خطوط طبقاتی شکل نگرفته است. به نظر برخی جامعه شناسان، به واسطه ضعف مفصل بندی اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر، صورت بندی طبقاتی نیز تضعیف شده است. در آخر نیز الین رایت در فصل پایانی نتیجه می گیرد چگونه سنت های مختلف تحلیل طبقاتی بر پرسش های محوری متفاوتی متمرکز شده اند و چگونه تفاوت این پرسش ها شالوده بسیاری از تفاوت های آنان در فهم شان از طبقه است: «طبقه به مثابه یک دسته بندی ذهنی حول سبک های زندگی می چرخد، در برخی دیگر حول حرفه ای تفکیک شده و جایی دیگر حول سطوح درآمد». طبقه از نظر عینی این گونه تعریف می شود که «مردم در توزیع نابرابری های مادی چه جایگاهی کسب می کنند» و از نظر ذهنی این گونه که «چه چیزی توضیح می دهد مردم چگونه، به شکل فردی و جمعی، خود و دیگران را به لحاظ ذهنی در ساختار نابرابری جای می دهند». در نظر رایت، مفهوم طبقه در دستور کار گسترده تحلیل طبقاتی مارکسیستی تنها به توصیف و تبیین بسنده نمی کند؛ بلکه سهمی در انتقاد از جامعه سرمایه داری دارد. به اعتقاد او، می توان برای مطالعه تحرک طبقاتی وبری بود، برای مطالعه تعیین کننده های طبقاتی سبک زندگی بوردیویی و برای انتقاد از سرمایه داری مارکسی.