آرشیو سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۹
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

معرفت بدون حکمت

محسن آزموده

مشهور است که سقراط رابطه مستقیمی میان معرفت و فضیلت برقرار می کرد و معتقد بود هرکس معرفت بیشتری دارد، انسان بهتری است. ظاهر قضیه آن است اما تجربه ما همیشه این ادعا را ثابت نمی کند. همه ما بدون شک آدم های زیادی را می شناسیم که اصطلاحا خیلی باسواد تلقی می شوند، یعنی مثلا از بهترین دانشگاه ها بالاترین مدارک علمی را دارند یا همیشه کتابی زیر بغل زده اند و از دهان شان مضامین علمی و دانش و آگاهی بیرون می طراود، اما وقتی از نزدیک با آنها مراوده می کنیم، اصلا به این نتیجه نمی‎ رسیم که آدم های خوبی هستند، یعنی از نظر اخلاقی آدم های فضیلت مندی نیستند. از طرف دیگر همه ما در زندگی انسان هایی را دیده ایم یا می شناسیم که اتفاقا خیلی تحصیلات عالیه ندارند و شاید حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشند، اما آدم های خیلی خوبی هستند، به هر معنایی از خوبی که شما در نظر بگیرید. آیا این مشاهدات نشان می دهد که سقراط اشتباه می کرده است؟ یعنی آیا به راستی حکیمی که پدر و بنیانگذار فلسفه بوده، تا این اندازه ساده لوح بوده که مساله به این سادگی را درک نمی کرده است؟ واقعیت این است که ساده سازی منظور سقراط نه فقط اجحافی در حق او بلکه محروم کردن خودمان از درک و فهم آموزه دقیق اوست. مشکل از سقراط نبود که معرفت را نوعی فضیلت می خواند، بلکه نقص از ماست که با فهمی امروزی عنوان معرفت را به هر گونه آگاهی و شناختی تلقی می کنیم. در حالی که منظور سقراط از معرفت، آن حکمت و درک عمیقی بود که تاثیری حیاتی در انسان می گذارد و او در مسیر زندگی واقعی و روزمره اش، یعنی در مراودات با سایر انسان ها و موجودات و در نسبت با خودش یاری می رساند. در غیاب حکمت که فضیلتی وجودی است، آدم ممکن است خیلی چیزها را بداند، اما چون نمی تواند از آنها در زندگی اش استفاده کند، نه فقط آدم بهتری نمی شود که ای بسا آن دانایی زیاد تنها او را به موجودی ملال آور و پر مدعا بدل کند که به هر محفلی وارد می شود، باعث کدورت خاطر دیگران و فرار آنها می شود!