نگاهی به غزلی از حافظ با رویکرد شعرشناسی شناختی
این پژوهش، به تحلیل غزلی از حافظ با رویکرد شعرشناسی شناختی، بر اساس نظریات مارگریت فریمن 7007 ،فوکونیه 7007 و ترنر 7002 میپردازد. نظریه شعرشناسی شناختی، بر زبان متون ادبی، ساختار کلی اثر و چینش واحدهای زبانی داللت دارد و مبتنی بر استدلال قیاسی است. نظریه فوق، اثر ادبی را در سه سطح نگاشت ویژگی، نگاشت رابطه ای و نگاشت نظام، بررسی میکند. پرسش پژوهش این است که آیا با رویکرد شعرشناسی شناختی میتوان به نتیجه ای در خصوص نظام مند بودن ساختار کلی غزل حافظ دست یافت؟ و آیا مهارت های عمومی نگاشت میتوانند به عنوان نظریه ای مناسب، محدودیت های تفسیرهای چندگانه متن را تعیین کنند؟ پژوهش حاضر، با بررسی فضاهای مفهومی در شعر و عملکرد آنها برای ساخت یک کل منسجم بر اساس نظریه شعرشناسی شناختی، به شناخت جهان متن غزل مورد بحث دست یافت و الگوهای مورد استفاده مولف برای ارائه جهان فکریاش را ترسیم کرد و نظام مند بودن ساختار غزل مورد بحث را به اثبات رساند؛ نظامی منسجم که در آن، آزادی و چرخش عشق یا مستی به وضوح دیده میشود و انعطاف ناپذیری و محدودیت و سکون عقل، خود را آشکار میسازد.
شعرشناسی شناختی ، فضاهای مفهومی ، حافظ ، غزل
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.