آثار تفکیک امور حکمی از امور موضوعی در دادرسی اسلامی
در دادرسی اسلامی، بیش از هر اقدامی، تمییز بین امور حکمی و موضوعی می تواند به تسهیل دادرسی عادلانه مدد رساند. امور موضوعی، در مقام بیان یک حادثه و رخداد بوده ودر مقابل آن، امور حکمی متشکل از قانون، قاعده حقوقی، منابع و فتاوی معتبر اسلامی و رویه قضایی در معنای اعم آن است. طبق اصل اولیه مقرر در قوانین، ارایه امور موضوعی از وظایف اصحاب دعوا بوده و دادرس در این مورد، حق مداخله ندارد. امور حکمی نیز در حیطه وظایف انحصاری دادرس قرار داشته و حداکثر نقش طرفین دادرسی تذکر آنها به دادرس بوده و اعمال آنها خارج از اختیارات و قدرت آنهاست. حل اختلاف توسط قاضی و صدور رای از سوی وی، اصولا منوط به تفکیک امور موضوعی از امور حکمی و ترتب امورحکمی بر امور موضوعی می باشد. عدم تفکیک امور حکمی از امور موضوعی توسط قضات، وکلا و کارشناسان، آثار و مشکلات نامطلوبی از قبیل واگذاری قضاوت به کارشناس، عدم نظارت صحیح دیوان عالی کشور بر اجرای قانون، صدور رای خارج از چهارچوب خواسته و دخالت نابجای دادرس در امور موضوعی را به دنبال خواهد داشت. در این مقاله ضمن بررسی و تحلیل تطبیقی امور موضوعی و حکمی در فقه امامیه و حقوق کامن لا و بیان آثار و فواید تفکیک بین آنها به ارایه ضوابطی برای تمییز امور حکمی از موضوعی پرداخته خواهد شد تا با استفاده از این یافته ها آثار سوء احتمالی پیش گفته کاهش یابد.
جنبه موضوعی ، جنبه حکمی ، دعوی ، رسیدگی شکلی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.