نقد کهن الگویی سفر قهرمان در داستان «شازده کوچولو» بر اساس نظریه پیرسن
شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری،گزارشی تمثیلی از سفر به دنیای درون است که با فرود اضطراری هواپیما به بیابانی در آفریقا، آغاز می شود و با تعمیرآن و بازگشت به وطن به پایان می رسد. دیدارخلبان با شازده کوچولو، رمزی از دیدار خودآگاه باپدیده های عالم ناخودآگاه است. خانم پیرسن که شارح نظریه تک اسطوره ژوزف کمپبل است، اعتقاد دارد در طی سه مرحله تدارک، سفر و بازگشت قهرمان، دوازده کهن الگو در روان او فعال می شود. بر این اساس، نقص موتور هواپیما بازتاب مشکلات درون قهرمان است که او را ناگزیر به فرود در بیابان ناخودآگاه و دیدار با آنیمای درون که در قالب شازده کوچولو نمادین شده، می کند. روباه که نمادی از زیرکی های طبیعت درون است به او نکاتی در باره عشق می آموزد. در این داستان به جای خودآگاه، ناخودآگاه با سایه دیدار می کند و نتایج این دیدار به خودآگاه می رسد. سرانجام با نوشیدن مشروب جاودانگی از چاه ناخودآگاه، آنیما با نیش ماری زرد می میرد و بدین ترتیب خودآگاه و ناخودآگاه به وحدت می رسند. ناخودآگاه به دنیای خود بازمی گردد و خودآگاه به تعمیر هواپیما که رمزی از وجود مادی ماست، قادر می شود. صرف نظر از رعایت نشدن توالی ظهور کهن الگوها، در این داستان تمامی کهن الگوهای را که پیرسن شرح کرده است، می توان دید.
کهن الگو ، سفر قهرمان ، شازده کوچولو ، پیرسن
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.