تعامل نظریه و عمل سیاسی در اندیشه سیاسی شیعه و نقش آن در تحولات نیمه اول پهلوی دوم (1320-1332)
در تحولات نظری و تاریخی اسلام می توان شاهد سه گرایش پیرامون نظر و عمل بود. گرایشی که به عمل صرف توجه دارد، گرایشی که نظریه را بر عمل مقدم می داند و گرایش سوم به تعامل نظریه و عمل سیاسی معتقد است. در بین گرایش های سه گانه شیعه به نوع سوم گرایش دارد. شیعه در طول تاریخ رویگردهای مختلفی اعم از تقیه، اصلاح و انقلاب را در تعامل با محیط سیاسی انتخاب و تجربه کرده است. در پی این روند در دوره معاصر شیعه، از رویکردهای تقیه و اصلاح فاصله گرفته است و به ویژه با پدید آمدن دوره پهلوی در تاریخ معاصر ایران به رویکرد انقلابی و تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی نزدیک می شود. در این جا سوال اصلی پژوهش آن است که بستر عینی و تحولات دوره اول پهلوی دوم چه اثری بر اندیشه سیاسی شیعه در آن دوران داشته است و این اندیشه چگونه بر عمل سیاسی علمای شیعه فعال در این عصر موثر واقع شده است؟ و این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به پاسخ به سوال پرداخته است. بستر عینی و تحولات سالهای 1320 تا 1332 پس از تلاش های رضا خان برای عرفی سازی و به حاشیه کشانیدن دین و مهم ترین حامی آن یعنی روحانیت، ایجاد تغییراتی در اندیشه سیاسی شیعه و نوع عملکرد آن را شاهد است، به گونه ای که این تغییرات ضمن تاثیر بر عمل سیاسی شیعه در آن دوران، زمینه های شکل گیری انقلاب جمهوری اسلامی را در سال 57 را فراهم آورده است.
نظریه ، عمل سیاسی ، شیعه ، پهلوی دوم ، رویکرد انقلابی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.