مسئولیت، آگاهی و وسواس حکایت چندبارگفتی در حطام، اثر ژولین گرین
ژولین گرین را بهعنوان رماننویس پریشانحالان میشناسند؛ مراجعه به نخستین رمانهای او، از مونسینر گرفته تا حطام نشان میدهد محور اصلی کار او حول اشخاصی میگردد که بحرانهای درونی را تجربه میکنند و، همهنگام، با خود و دیگران در نزاعاند، خواه در سکوت، خواه با پرخاش. شخصیت اصلی رمان حطام نمونه جالبی از ایندست افراد آشفته است. او شبی، در حاشیه رود سن، فریاد کمک زنی را میشنود، ولی بهروی خود نمیآورد و وقتی به این نتیجه میرسد که بزدل است یگانه راه رهایی را در بازبینی زندگی خویش و مفهوم مسیولیت میبیند. اینگونه است که افکار وسواسگونه و هجمه خاطرات دردناک و هراس و اضطرابهای قدیمی ذهنش را درگیر میکند. تحلیل روایتشناختی این رمان، به کمک دستهبندیهایی که ژرار ژنت در گفتمان حکایت ارایه کرده، بهویژه با تکیه بر بسامد و صدا، به ما کمک میکند تا در این رمان گرین، پی به تکرارگویی یگانه رخدادی ببریم که، چونان سمفونی، مقامی خاص را برمیگزیند و پیوسته با الحان مختلف بازتابش میدهد و تکرارش میکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.