ایده مکتب فرانکفورت در جامعه شناسی ایران:با تاکید بر مطالعه کتب نظریه های جامعه شناسی
هدف اصلی این مقاله، ردیابی جایگاهی است که نظریه انتقادی، در میان کتب درسی نظریه های جامعه شناسی در ایران دارد. برای این منظور، دو خط سیر داستانی در جامعه شناسی ایران را دنبال می کنیم و نشان می دهیم که تا سال 1358 دو جریان چپ و راست در علوم اجتماعی ایران، به سنت انتقادی (مکتب فرانکفورت) علاقه ای نداشته اند. پس ازآن بحث خواهیم کرد که چگونه در میان کتاب های نظریه جامعه شناسی در ایران- چه در شکل ترجمه و چه تالیف- نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت، جایگاهی در حاشیه پیدا کرده است.انزواگزینی نظریه انتقادی، به دلیل سلطه و نبرد میان دو جریان خرد و کلان در علوم اجتماعی ایران بوده است و درنهایت سنت انتقادی به سختی توانسته است به مثابه بخشی از علوم اجتماعی، جایگاهی در حاشیه برای خود پیدا کند. در این مقاله همین طور تداوم سنت اقتباس در کتب نظریه های جامعه شناسی نشان داده می شود. درحالی که سنت اقتباسی در شرایطی مانند دهه 50 و دهه 60 می توانست به نوعی گریز از سانسور تلقی شود اما تداوم آن در دهه های دیگر، بیشتر نشانه رویکرد مولفان ما به پیچیده سازی امر نظری بوده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.