رابطه سبکهای یادگیری شناختی (وابسته به زمینه و مستقل از زمینه) و تفکر انتقادی با خودکارآمدی در دانش آموزان
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه سبکهای یادگیری (وابسته به زمینه ومستقل اززمینه) وتفکرانتقادی با باورهای خودکارآمدی در دانش آموزان دبیرستانی انجام گرفت. شناسایی سهم سبک یادگیری و تفکرانتقادی در باورهای خودکارآمدی دانش آموزان نیز از دیگر اهداف این پژوهش بود. نمونه آماری این پژوهش متشکل از200 دانش آموز دختر سال اول دبیرستان درسال تحصیلی 88-89 درمنطقه 10 تهران بودکه به روش نمونه برداری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. برای اندازه گیری سبک های یادگیری ازآزمون گروهی اشکال نهفته (GEFT)، برای ارزشیابی تفکر انتقادی از آزمون سنجش مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTST) و جهت اندازه گیری متغیر باورهای خودکارآمدی عمومی (GES) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به کار گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که بین تفکر انتقادی و باورهای خودکارآمدی همبستگی مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بین سبکهای یادگیری و باورهای خودکارآمدی نیز رابطه مثبت معنادارمشاهده شد. افزون بر آن، یافته ها نشان دادندکه تفکر انتقادی بیش ازسبک های یادگیری می تواند باورهای خودکارآمدی در دانش آموزان را پیش بینی کند.درعین حال مشخص شد که همبستگی بین سبکهای وابسته به زمینه و خودکارآمدی بیش از همبستگی بین سبکهای مستقل از زمینه و خود کارآمدی است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.