فهرست مطالب

سیاست جهانی - سال هفتم شماره 1 (پیاپی 23، بهار 1397)

فصلنامه سیاست جهانی
سال هفتم شماره 1 (پیاپی 23، بهار 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/02/30
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مقاله پژوهشی
  • غلامعلی چگنی زاده *، حامد عسکری کرمانی صفحات 7-48
    بلوچستان، نقطه تلاقی دو مجموعه امنیتی مهم در آسیا، یعنی مجموعه خاورمیانه و مجموعه جنوب آسیا است. اهمیت بلوچستان در مطالعات امنیتی معاصر، به غیبت آن بوده است؛ غیبت آن بر نمودار پویش های امنیتی باعث شده است تا دو مجموعه امنیتی مستقل در دو سوی آن پدید بیاید: مجموعه جنوب آسیا و زیرمنطقه خلیج فارس از منطقه خاورمیانه. با این حال در سال های اخیر تغییرهای مهمی در این محدوده به وجود آمده که تداوم وضعیت پیشین را به چالش کشیده است. این نوشتار، با تکیه بر مفاهیم نظری مجموعه های امنیتی منطقه ای بری بوزان و اوول ویور، این تغییرات را در چهار بخش و دو سطح تحلیل منطقه و سیستمیک، بررسی کرده و سناریوهای تغییر پیش رو را مطرح می کند.
    کلیدواژگان: مجموعه امنیتی منطقه ای، پاکستان، بلوچستان، مکتب کپنهاگ
  • امیرحامد آزاد، طاهره ابراهیمی فر * صفحات 49-86
    شرایط اضطراری حاکم بر سوریه پس از جنگ داخلی، به نوعی از هم پیمانی بین شبه نظامیان حزب اتحاد دموکراتیک کردستان و دولت مرکزی شکل داد. ماهیت این هم پیمانی بعد از تشکیل ائتلاف بین المللی مبارزه با داعش، بواسطه شکل گیری روابط نیابتی با آمریکا به عنوان حامی خارجی دستخوش تغییر شد. حزب اتحاد دموکراتیک کردستان با استفاده از پوشش این دو هم پیمانی تلاش برای غلبه بر رقبا و شکل دهی به نظم سیاسی جدیدی در شمال سوریه را آغاز کرد. در مقابل این روند، دولت ترکیه نیز به دلیل احساس تهدید از شکل گیری یک کیان کردی در مرزهای این کشور، سازماندهی شبه نظامیان عرب مخالف دولت مرکزی را آغاز کرد. اقدامات ترکیه به نوع جدیدی از روابط نیابتی بین شبه نظامیان و حامی خارجی در شمال سوریه شکل داد که تلاش برای ایجاد نظم سیاسی نوین در شمال سوریه را بواسطه تعارض با ساختارسازی حزب اتحاد دموکراتیک کردستان آغاز کردند. کشف سناریوهای محتمل درباره نظم سیاسی آینده در شمال سوریه و تاثیر آن بر نظم سیاسی سوریه در دوره پسا داعش مسئله مهمی است، اما به نظر می رسد محتمل ترین سناریو بر پایه فقدان استراتژی مشخص حامیان خارجی برای ایجاد نظم سیاسی جدید و تعارض منافع آنان شکل می گیرد و به دولت سوریه امکان می دهد با اجرای استراتژی های چند وجهی بازدارنده، شکل گیری نظم سیاسی جدید در سوریه را مختل سازد.
    کلیدواژگان: کنفدرالیسم دموکراتیک، شبه نظامی حامی دولت، روژاوا، روابط نیابتی، مخالفان عرب
  • بهاره سازمند *، احمد رمضانی صفحات 51-80
    چین و تا حدودی ژاپن در قرن 21 به دنبال گسترش و توسعه قدرت خود در گستره وسیع آسیا پاسیفیک هستند. ژاپن کشوری پیشرفته است که پله های رشد و توسعه را در طی دهه های 1960 تا 1980 پیموده است. چین نیز به واسطه کسب وزنه اقتصادی کلان در طول فعالیت های اقتصادی بعد از 1978 توانسته است جایگاه دومین اقتصاد بزرگ جهان را در سال 2011 به خود اختصاص دهد. در همین راستا، شکل دهی به آینده ترتیبات بین المللی برای هردو کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. این مقاله به رقابت چین و ژاپن در قالب دو طرح جاده جدید ابریشم و راهبرد اقیانوس هند آرام متمرکز است. چین با طرح کمربند و راه و ژاپن با راهبرد اقیانوس هند-آرام آزاد و همگانی به دنبال تامین منافع خود و محدود کردن طرف مقابل هستند، سعی دارد اقدامات طرفین در آسیا و آفریقا و تا حدودی روابط چین و اروپا در قالب دو طرح و راهبرد را بر اساس نظریه فرامنطقه گرایی مورد بررسی قرار دهد.
    کلیدواژگان: چین، ژاپن، یک جاده یک کمربند، حوزه اقیانوس آرام، حوزه اقیانوس هند
  • مصطفی خیری، عنایت الله یزدانی*، علی امیدی صفحات 81-106
    دستاوردهای سیاسی و امنیتی در کنار رشد اقتصادی باعث شده است که حکومت اقلیم کردستان عراق بتواند به عنوان الگویی موفق برای دیگر جنبش های کرد در منطقه خاورمیانه مطرح شود. حکومت اربیل برای حفظ جایگاه و هژمونی خود بر منطقه شمال عراق رویکرد اتحاد با بازیگران منطقه ای نظیر ترکیه را اتخاذ نموده است. در این میان سوالی که مطرح است این است که حکومت اقلیم کردستان عراق از طریق اتحاد با ترکیه چه اهدافی را پی گیری نموده است؟ با توجه به حصر ژئوپلیتیک اقلیم کردستان عراق به نظر می رسد هدف اصلی اربیل تامین بقای دولت نیمه مستقل اقلیم کردستان عراق و کاهش مخالفت های آنکارا با مسئله استقلال احتمالی آن بوده است. در کنار آن می توان به بهره مندی از طرفیت های اقتصادی و ارتباطی ترکیه برای ایجاد صنعت نفت مستقل و مقابله با نفوذ فزاینده پ.ک.ک. در منطقه نیز اشاره نمود. مقاله حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری ژئوپلیتیک دلایل حکومت اقلیم کردستان عراق برای اتحاد با ترکیه را مورد بررسی قرار داده است.
    کلیدواژگان: حکومت اقلیم کردستان، ترکیه، پ ک ک، عراق
  • علی اشرف نظری*، امیر ملایی مظفری صفحات 107-137
    تحلیل شخصیت های سیاسی و درک محیطی که در آن به قدرت رسیده اند، یکی از محورهای اصلی تحلیل های حوزه زبان شناسی سیاسی است. اهمیت این بحث در رابطه با مطالعه شخصیت های پوپولیست در این است که قدرت یابی پوپولیسم ملی گرا به دلیل داشتن پیشینه ای خشونت بار، می تواند ترسی غیر ارادی را در ما زنده کند. ترسی که با پیروزی دونالد جان ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده امریکا، سر برآورد و یادآور خاطرات نسل فراموش شده رهبرانی شد که با سخنرانی های آتشین و شعارهای پوپولیستی، طبقات مختلف اجتماعی را برای تسخیر دنیا تهییج کردند. حال با گذر شخصیت ترامپ از دوران نامزدی به دوران تصدی پست ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، می توانیم از ثبات برخی از تکنیک های سخنرانی وی درکی روشمند پیدا کنیم و بیش از گذشته بتوانیم آن را تحلیل کنیم. پرسش اصلی این است که چگونه می توان رفتار ترامپ را از طریق منطق زبان شناختی- بلاغی و تکنیک های مندرج در آن درک، تحلیل و پیش بینی کرد؟ صرف نظر از میزان موفقیت ترامپ در رسیدن به اهدافش، او چندین تکنیک و تاکتیک خاص را برای القای مفاهیم موردنظرش به کار می گیرد که منحصر به زمان رای جمع کردن وی نیست. بدین منظور، ده ها سخنرانی و مقاله برای پیدا کردن ظرافت های هدفمند در کلام ترامپ، این فروشنده ی قهار واژه ها، بررسی شده است. هدف اصلی مقاله حاضر ارائه تحلیلی زبان شناختی از ادبیات و محتوای سخنان ترامپ و فهم پذیر کردن برخی از ویژگی های شخصیتی او است.
    کلیدواژگان: دونالد ترامپ، پوپولیسم، شخصیت، زبان شناسی، ملی گرایی
  • میترا راه نجات*، حسن کبیری صفحات 139-166
    جمهوری گرجستان یکی از کشورهای قفقاز جنوبی است که با ایران دارای مرز مشترک نیست اما به جهت ویژگی ژئوپلیتیکی برای ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران نیز در سال های پس از استقلال گرجستان از شوروی سابق توانسته است روابط نزدیکی در حوزه های اقتصادی با این کشور برقرار کند. هرچند در کنار وجود مولفه های فراوان در سال های گذشته از جهت همگرایی میان دو کشور، زمینه هایی برای واگرایی در روابط میان ایران و گرجستان ممکن است در سال های آتی به وجود بیاید؛ اما آنچه در سال های 2000 تا 2016 نسبت به دهه 1990 زمینه های واگرایی دو کشور را فراهم کرده است بیشتر در تاثیر همگرایی اسرائیل و گرجستان در کمرنگ شدن مناسبات تهران-تفلیس، رویکرد غرب محوری گرجستان، حضور فعال کشورهای غربی در این منطقه و تنش های مداوم واشنگتن- تهران، روابط و همکاری نزدیک تفلیس تل آویو، به ویژه در حوزه های امنیتی و نظامی و سیاست خارجی قفقازی ایران با درنظرگرفتن ملاحظات روسیه، جای گرفته است که سبب شده مناسبات و همکاری های ایران و گرجستان در پایین ترین سطح خود باقی بماند. سوال اصلی: در میان سال های 2000 تا 2016 چه عواملی بر واگرایی روابط ایران و گرجستان موثر بوده است؟ فرضیه پژوهش: مهم ترین عوامل موثر بر واگرایی روابط دو کشور را باید در عوامل داخلی و خارجی بررسی کرد که در دو حوزه امنیتی-سیاسی و اقتصادی خود را نشان می دهند. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی بر اساس داده های معتبر اسنادی و آرشیوی سعی دارد عوامل موثر بر واگرایی روابط دو کشور را تجزیه وتحلیل کند تا آسیب شناسی لازم را جهت شناساندن عوامل موثر بر واگرایی برای سیاست خارجی ایران نشان دهد.
    کلیدواژگان: ایران، گرجستان، واگرایی، آمریکا، اسرائیل
  • هوشنگ عزیزی*، علی اصغر کاظمی صفحات 167-195
    تحولات جهان عرب بسان یک طوفان قدرتمند شرایط را در بسیاری از کشورهای عربی از جمله مصر دگرگون نمود تا جایی که کمتر محقق و تحلیل گری قادر به پیش بینی دقیق سیر این تحولات بود. در آغاز خیزش در مصر، کمتر تقسیم بندیی از معترضان صورت می گرفت اما با سقوط حکومت حسنی مبارک، گروه های مختلف در اندیشه به دست گرفتن قدرت افتادند. در این میان اخوان المسلمین که باسابقه ترین و سازمان یافته ترین گروه سیاسی-ایدئولوژیک این کشور بود توانست به سرعت بر اوضاع داخلی مسلط شود و با توجه به حمایت های مردمی قدرت را به دست گرفت. در حالیکه، بسیاری از آغاز دوران گذار به دموکراسی توسط اسلام گرایان میانه رو سخن می گفتند، تنها یک سال بعد اسلام گرایان نیز قربانی مطالبات مردمی و نارضایتی داخلی مردم مصر شدند. در این نوشتار به دلایل این ناکامی و تاثیر بازیگران داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای بر سقوط حکومت اخوان المسلمین پرداخته می شود. در واقع این مقاله و دستاوردهای آن می تواند در آیند مسیر راهی برای سایر احزاب و گروهای اسلام گرا در قدرت سیاسی باشد، تا در آینده با بلوغ فکری و الگوی سیاسی کامل تری بتوانند قدرت را به دست بگیرند
    کلیدواژگان: اخوان المسلمین، تحولات عربی، بازیگران داخلی، ایدئولوژی اسلامی، حزب عدالت و آزادی
  • حجت مهکویی * صفحات 197-225
    خصوصیات و ویژگی های فرهنگی در اثرگذاری بر روابط میان گروه های قومی- دینی در یک کشور و منطقه، نقش و جایگاه با اهمیتی دارند. مناطق گوناگون در جهان، با توجه به وجود شرایط متفاوت جغرافیایی، دارای ساختار متفاوتی از منظر فرهنگی هستند. این مساله در شبه جزیره کریمه نیز وجود دارد، یعنی با توجه به تفاوت های فرهنگی اقوام مختلف ساکن در این شبه جزیره، اختلافات قومی- دینی به عنوان یک مساله چالشی، روابط میان مسیحیان ارتدوکس و مسلمانان تاتار را تحت الشعاع قرار داده است. جمهوری خودمختار کریمه به طور استراتژیک بخش مورد اهمیت در منطقه ی ژئوپولیتیکی اوراسیا و قفقاز می باشد. و همواره مورد توجه روسیه بوده است. در حال حاضر، مردم در جمهوری خودمختار کریمه در یک تجدد دینی، به سر می برند. تمام گروه های قومی در شبه جزیره در حال احیاء کردن روحانیت و خودآگاهی ملی- دینی شان هستند. این مقاله، با رویکرد ژئوپولیتیک اقلیت ها و ژئوکالچر در قالب نظریه نظام بین المللی و کشمکش های قومی به تحلیل موضوع پرداخته است. هدف اصلی این پژوهش تحلیل ویژگی های قومی- دینی در شبه جزیره کریمه می باشد. این مقاله به روش کیفی و با رویکرد تحلیل محتوا و با استفاده از منابع کتابخانه ای و سایت های اینترنتی به بررسی مناقشات قومی- دینی میان مسیحیان و مسلمانان در شبه جزیره کریمه پرداخته است. نتایج یافته های پژوهش نشان می دهد که روابط قومی- دینی میان مسیحیان و مسلمانان با مناقشات، چالش ها و اختلافاتی همراه است؛ مسیحیان ارتدوکس با تاتارهای مسلمان که از ساکنان اولیه در این شبه جزیره می باشند روابط خوبی ندارند.
    کلیدواژگان: شبه جزیره کریمه، ژئوکالچر، قوم، دین، مسلمانان، مسیحیان ارتدوکس
  • مرتضی همتی، شهروز ابراهیمی * صفحات 227-251
    موقعیت استراتژیک کشور یمن در شبه جزیره عرب به ویژه تسلط بر تنگه استراتژیک باب المندب که از نظر ترانزیت نفت، کالا و نیز تسلیحات، حائز اهمیتی اساسی است؛ از یک سو همواره مورد توجه دولت های جمهوری اسلامی ایران و به خصوص عربستان سعودی به عنوان حیاط خلوت آن کشور بوده است. از سوی دیگر با توجه به جمعیت شیعیان ساکن در یمن، خروج آن کشور از زیر سیطره عربستان، به زعم دولت سعودی گسترش نفوذ ایران در منطقه و همچنین تقویت محور مقاومت را در پی خواهد داشت. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این سوال است که سیاست خارجی عربستان سعودی در یمن چه تاثیری بر نقش جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه دارد؟ در پاسخ به سوال اصلی نوشتار، این فرضیه اصلی مورد آزمون قرار گرفته است که عربستان سعودی نقش آفرینی ایران را در تقویت محور مقاومت به عنوان مداخله جمهوری اسلامی ایران در حوزه خاورمیانه عربی تلقی نموده و آن را در جهت کاهش نفوذ و نقش منطقه ای خود ارزیابی می کند. در راستای مقابله با این برداشت تهدید از جمهوری اسلامی ایران، یافته های این مقاله مبین این است که از نگاه عربستان تحولات یمن، جنگ با قدرت و نفوذ ایران در شبه جزیره عربستان در کنار مرزهای جنوبی اش است. در این راستا کشور مذکور در حوزه تحولات یمن تلاش می نماید تا نفوذ خود را از طریق همکاری با دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای گسترش داده و در مقابل محور مقاومت، موازنه سازی نماید. این امر پیامدها و بازخوردهایی برای موازنه قدرت دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان سعودی دارد. چارچوب نظری مورد استفاده این نوشتار موازنه قدرت می باشد که با روش توصیفی تحلیلی و با ابزار فیش برداری کتابخانه ای به رشته ی تحریر در آمده است.
    کلیدواژگان: یمن، تنگه باب المندب، عربستان سعودی، ایران، موازنه قوا
|
  • Morteza Hemati, Shahroz Ebrahimi * Pages 227-251
    The strategic position of the Yemeni state in the Arabian Peninsula especially in terms of dominance over the strategic strait of Babel-El-Mandeb, which is important for the transit of oil, goods and weapons, has always been a concern for the governments of the Islamic Republic of Iran, especially Saudi Arabia, as the backyard of that country. On the other hand, According to the Saudi government in view of the Shiite population living in Yemen,Leaving this country out of Saudi control will further increase Iran's influence in the region, as well as strengthen the resistance.The article aims to answer the question of how Saudi foreign policy in Yemen affects the role of the Islamic Republic of Iran in the Middle East. In response to the main question of the paper, the main hypothesis has been tested by which Saudi Arabia considers Iran's role in strengthening the resistance axis as an intervention of the Islamic Republic of Iran in the Arab Middle East region and to reduce its influence and regional role evaluates.Result show that In response to this threat from the Islamic Republic of Iran, Saudi Arabia's view of the developments in Yemen is a war with Iranian power and its influence on the Arabian Peninsula along its southern borders and an attempt to eliminate Iran's allies. So Saudi Arabia is struggling to expand its influence through cooperation with other regional and transatlantic actors and counterbalance the resistance axis, especially in the area of Yemen's transformation. This has the consequences and feedback for balancing the power of the two regional powers of Iran and Saudi Arabia. The theoretical framework used in this paper is the power balance, which has been written down by a descriptive analytical method and with a library of vector mapping tools.
    Keywords: Yemen, Bab al-Mandeb Strait, Saudi Arabia, Iran, Balance of Power