فهرست مطالب

نشریه معارف عقلی
پیاپی 44 (بهار و تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1402/04/03
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سخن نخست
    صفحه 5

    مهم ترین هدف پژوهش های علمی، پیشبرد دانش است و پژوهشگران در تلاش اند براساس یافته های علمی، علم موردنظر را به پیش برند. هدف مجلات علمی نیز فراهم سازی بستری مناسب برای عرضه تحقیقات علمی و گسترش قلمرو دانش است. در همین راستا در این شماره از نشریه معارف عقلی مقالاتی گردآوردی شده است که نویسندگان در هریک از این مقالات کوشیده اند تا گامی جدید در بخشی از علوم عقلی اسلامی بردارند. ازآنجاکه هیچ پژوهش و تحقیقی بدون تکیه و استناد به گفته های دانشمندان پیشین انجام پذیر نیست، آغازهر پژوهش علمی ای بررسی سخنان پیشتازان آن رشته علمی است؛ بنابراین نباید چنین گمان شود که نویسندگان و محققان همواره همان گفته های اندیشمندان قبلی را تکرار می کنند و این کار لغو و بیهوده بوده و از شان یک پژوهشگر به دور است؛ بلکه برپایه تحقیقات دانشمندان گذشته است که روزنه تازه ای برای پژوهشگران گشوده می شود و امری نوین را می یابند که تا پیش از این پژوهش، کسی از آن آگاه نبوده است. برای نمونه، نویسنده مقاله «قطع و یقین از منظر علم اصول و معرفت شناسی» به بررسی نسبت میان قطع در علم اصول فقه و یقین در علم معرفت شناسی پرداخته است. درحالی که در علم اصول فقه مطالب زیادی درباره احکام قطع بیان شده است و در علم معرفت شناسی نیز معرفت شناسان یقین را مورد بررسی دقیق قرار داده اند؛ ولی مقایسه این دو و نسبت سنجی میان آن ها امر تازه ای است که گامی نوین در این دو علم به شمار می آید. گاهی نیز در یک پژوهش، محقق به بررسی ادله مسیله ای دیرین می پردازد؛ البته با این رویکرد که ادله محکم را از ادله سست و قابل مناقشه جدا سازد، تا اگر کسی در برخی از ادله این مسیله تردید یا تشکیکی داشت، با آشکار شدن ادله قوی، ابهامات درباره اتقان آن مسیله برطرف شود و این همان کاری است که در مقاله «نقد و بررسی دلایل اثبات ماده اولی» به انجام رسیده است. این گونه پژوهش نیز در جهت پیشبرد علم گامی مهم به شمار می آید. حاصل آنکه نباید به صرف اینکه مسیله ای دارای سابقه طولانی است، پرداختن بدان تکرار مکررات و کاری بیهوده به شمار آید؛ بلکه می توان مسیله ای قدیمی را از زاویه ای جدید بازنگری کرد و درعین حال گامی تازه در پیشبرد علم برداشت.

  • زهرا آبیار صفحه 7

    دوگانه علم و دین، از مباحث مطرح بین رشته ای است که حاکی از تنش طولانی میان طرفداران آن ها در طول تاریخ بشر است. در چند دهه اخیر نیز با رشد چشمگیر علم و نیاز بشر به بازیابی مجدد دین همچون سایبان مقدس، تبیین نسبت میان علم و دین بیش ازپیش احساس شده است. هدف این پژوهش، بازخوانی این نسبت در تفکر علامه جعفری و الهیات عصب شناسی با روش اسنادی است. الهیات عصب، به عنوان شاخه ای از علم، بیانگر ایده جدیدی برای حل ناسازگاری و تنش میان علم و دین است. مطابق ادعای الهیات عصب، می توان با تبیین رابطه علم و دین، به اثبات همبستگی میان تجارب و پدیده های دینی افراد، به کشف زمینه های همسان و مشترک در زندگی معنوی آن ها دست یافت. جعفری در پرتو حیات معقول، ضمن توجه به اهمیت و جایگاه دانش در تفکر اسلامی، به تبیین نسبت این دو پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که الهیات عصب همچون اندیشه علامه جعفری، ضمن نفی تضاد میان علم و دین، بر وحدت و یکپارچگی این دو معتقد است. افزون براین، با وجود اشکالات مبنایی و روش شناسی در الهیات عصب، همچون خلط روش میان علوم طبیعی و علوم انسانی، ابتنا بر الهیات طبیعت و نارسا بودن تعریف دقیق علم و دین، می توان بر زمینه های تقریب این دو اندیشه تمرکز داشت؛ بدین معناکه الهیات عصب هم سو با اندیشه جعفری، می تواند با پرهیز از فروکاستن دین و پدیده های دینی در ترازوی علم تجربی، توجه به محدودیت های علم، از تعمیم ناروای یافته های علم تجربی جلوگیری کرده، تنها به عنوان روش جدیدی در تبیین ارتباط های چهارگانه، بشر را به درک تازه ای از مباحث دینی و معنوی برساند.

    کلیدواژگان: علم، دین، علامه جعفری، الهیات عصب
  • علی احدی، عسکری سلیمانی امیری، علیرضا صانعی صفحه 33

    در علم اصول، باور جازم مکلفان قطع نامیده می‏شود که گستره آن، از علم تا جهل مرکب را دربر می‏گیرد. در فصل بندی و تبیین مطالب علم اصول، به جنبه روان‏شناختی قطع بسیار پرداخته شده، ولی بعد معرفت‏شناختی آن عمدتا فراموش شده است. مرحوم علامه طباطبایی ازجمله کسانی است که بر کتاب کفایه الاصول حاشیه زده است، ویژگی حاشیه مرحوم علامه این است که بعد معرفت‏ شناختی قطع را پررنگ کرده است. آخوند خراسانی قطع را اعتقاد جازمی می داند که از نظر صاحب یقین مطابق با واقع باشد و حجیت آن را ذاتی برشمرده و قایل به کاشفیت برای آن است؛ اما به باور علامه طباطبایی، قطع اساسا کاشفیتی ندارد و حجیت قطع هم ذاتی نیست. ازاین‏رو، نوشتار پیش رو بنا دارد به قطع و یقین از منظر علم اصول و معرفت شناسی بر مبنای آخوند خراسانی و علامه طباطبایی بپردازد. این پژوهش از سنخ پژوهش های نظری و توسعه ای است و اطلاعات و مواد اولیه تحلیل به روش کتابخانه ای گردآوری شده و با روش استدلال و نه فنون آماری، مورد تجزیه و تحلیل عقلانی قرار گرفته است.

    کلیدواژگان: معرفت شناسی، قطع، یقین، آخوند خراسانی، علامه طباطبایی، ذاتی بودن حجیت
  • سید جواد احمدی صفحه 57

    در این مقاله، ضمن شرح و تبیین دلایلی که برای اثبات تحقق ماده اولی ارایه شده است -یعنی برهان فصل و وصل و برهان قوه و فعل- به نقد و ارزیابی این دلایل پرداختیم و روشن شد که دو برهان یادشده دارای اشکال اند و توانایی اثبات تحقق چنین جوهری را ندارند؛ حتی تقریر برهان قوه و فعل بر مبنای حرکت جوهری نیز برای اثبات ماده اولی ناکارآمد و مورد نقد و اشکال است. بنابراین نمی توان از دیدگاه تحقق و حصول ماده اولی دفاع کرد و آن را یکی از اقسام جواهر به شمار آورد.

    کلیدواژگان: ماده اولی، صورت، جسم، فصل و وصل، قوه و فعل، حرکت جوهری
  • هومن سنایی اصل، محمد سربخشی صفحه 77

    فلسفه ذهن از شاخه های فلسفه تحلیلی است. نظریه کارکردگرایی به عنوان یکی از نظریه ها در فلسفه ذهن، با تقریرهای مختلفی مطرح شده است. تقریر فیزیکالیستی از این نظریه که به این همانی ذهن و مغز می انجامد، طرفداران بسیاری دارد. پذیرش این نظریه، پیامدهای مهمی در علوم انسانی دارد. هدف از این مقاله، نگاهی اجمالی به این پیامدها در مولفه های علوم انسانی و البته نگاهی نقادانه براساس مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی فلسفه ملاصدراست. در این نوشتار که روشی تحلیلی دارد و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای انجام گرفته، به این مهم دست می یابیم که نگاه کارکردگرایانه به انسان با مبانی فیزیکالیستی و معرفت شناختی فیلسوفان تحلیلی، سبب می شود موضوع علوم انسانی، به امور مادی محدود شود و روش تجربی در علوم انسانی محوریت یابد. غفلت از هدف نهایی انسان که قرب الهی است و حذف و فروکاستن بسیاری از مسایل علوم انسانی به جنبه ای مادی و دنیوی، از دیگر پیامدهای این نظریه در علوم انسانی است.

    کلیدواژگان: کارکردگرایی، فیزیکالیسم، فلسفه ملاصدرا، علوم انسانی، این همانی ذهن و مغز
  • فاطمه عرب گورچوئی صفحه 95

    اگرچه هیوم به دلیل انتقاداتی که بر علیت و برهان های قیاسی وارد کرد، آوازه بسیاری در فلسفه دارد، اما دیدگاه های او درباره وجود و چیستی زمان، کمتر مورد دقت های فلسفی قرار گرفته است. مفسران فلسفه هیوم، در فهم معنایی که وی برای زمان قایل بود، هم داستان نیستند. اینکه آیا زمان، تصوری انتزاعی مشتق از توالی همه اقسام ادراکات است یا حالتی است که در اشیای واقعی به نحو متوالی خاصی پدیدار می شود. اما در حکمت متعالیه صدرا، مسیله زمان، با همه پیچیدگی ذاتی ای که دارد، با مبانی فلسفی او همراه است و سیری تشکیکی را پیموده است. گرچه فهم هستی زمان با فهم معنای حرکت پیوندی عمیق دارد؛ اما در نظر نهایی ملاصدرا، زمان، حقیقت وجود سیال و شانی از شیون علت اولی است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی درپی آن است که ضمن بررسی آرای مفسران هیوم درباره چیستی زمان، به این نتیجه دست یابد که زمان چه به حالت موجود در اشیا معنا شود و چه مفهومی انتزاعی، با معنایی خاص در حکمت متعالیه نیز قابل پذیرش است؛ گرچه وضوحی که زمان در فلسفه صدرا می یابد، در فلسفه هیوم یافت نمی شود.

    کلیدواژگان: هیوم، حکمت متعالیه، زمان، تصور انتزاعی، حالت، وجود سیال
  • جواد فضائلی نوغانی، محسن حیدری صفحه 121

    نظریه مثل یکی از نظریه های مهمی است که فلسفه افلاطون و پیروان او بر آن استوار است. افلاطون با ارایه این نظریه درپی توجیه پیدایش عالم محسوس و شناخت آن در عین تغیر و عدم ثبات بوده و تعقلات و تصورات کلی انسانی را نیز محصول مشاهده مثل می داند. پس از افلاطون این نظریه مبنای فکری و فلسفی برخی حکمای مسلمان همچون شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته و برخی دیگر نیز مانند ابن سینا به مخالفت یا توجیهات مغایر با اصل نظریه پرداخته اند. برای اثبات نظریه مثل افلاطونی می توان به طرق مختلف عقلی، نقلی و شهودی استدلال کرد. اعتقاد به مثل، ثمراتی دارد که برخی در حل مسایل علمی از قبیل وجود ذهنی و برخی در تعالی معرفتی و استکمال وجودی حکیم موثر است. در این مقاله، پس از بررسی مهم ترین تفاسیر ارایه شده از مثل افلاطونی در میان حکمای الهی، ثمرات معرفت شناسی این نظریه در حکمت اسلامی ارایه خواهد شد.

    کلیدواژگان: افلاطون، ادراک کلی، ایده، مثل افلاطونی، مثل