فهرست مطالب

نشریه پژوهش های زبان شناسی تطبیقی
پیاپی 25 (بهار و تابستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/06/01
  • تعداد عناوین: 13
|
  • محمدامین ناصح صفحات 1-5

    صبح سومین آدینه از مرداد 1402 خبری دردناک، جامعه زبان شناسی ایران را در ماتم فرو برد. خبری تلخ و آوارگونه! باورش دشوار بود که قلب مهربان استادی دانشور، خوش محضر و متبسم به خاموشی گراییده باشد! شخصیتی خلیق و معلمی صمیمی که در علاقه مندسازی جمع بسیاری از جامعه زبان شناسی امروز به این رشته نوپا نقش ارزنده ای داشت.  صحنه این نقش آفرینی سحرگونه به کلاس های درس «ساخت زبان فارسی» استاد در دوره کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی در دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در خلال نیمه نخست دهه 1370 باز می گردد که علاوه بر دانشجویان رسمی، مستمعین آزاد زیادی داشت. این صحنه گردان مجرب در خلال جلسات هفتگی آن درس، چنان تصویر مجسم، جامع و زیبایی از زبان شناسی برای مخاطبین ترسیم می نمود که در خلال همان نیمسال، بسیاری از نخبگان کنکور آن روزگار که به آن دانشگاه راه یافته بودند، مجذوب کلام نافذ و سلوک طناز او شده و از آن پس با زبان شناسی زلفی گره می زدند و بعضا در کلاس های درس او و همکاران دانشورش در دوره کارشناسی ارشد زبان شناسی آن دانشگاه به عنوان مستمع آزاد حضور می یافتند و سپس با بهره گیری از راهنمایی هایش مسیر مطالعاتی کنکور تحصیلات تکمیلی زبان شناسی را پی می گرفتند. دوام آن سحر کلام تا آنجا بود که اغلب آن دانشجویان، مسیر پیش رو را پیوسته تا دریافت دانشنامه دکتری طی می کردند و از تجدید دیدار گاه و بی گاه استادشان روحیه می گرفتند. استاد نیز در دل شادمان و خرسند بود که جامعه نوپای زبان شناسی در حال گسترش است و با ادامه این روند، زبان شناسی خواهد توانست جایگاهی شایسته تر در میان رشته های دانشگاهی بیابد و از آینده روشن تری برخوردار شود.  کسانی که محضر گرم و مکتب پویای این استاد گرم سخن را درک کرده اند بر این نکته واقفند که ایشان از جمله استادانی بود که به رشته تحصیلی و شغلی خویش (زبان شناسی) عشقی زایدالوصف داشت. ضمنا به محیط دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی نیز علاقه ویژه ای داشت؛ چون در اوایل دهه 1350 محل تحصیل ایشان در همان مدرسه عالی ترجمه (دانشکده مورد اشاره) بود. مهم تر اینکه او معلم زاده بود و شغل معلمی را قلبا دوست داشت. لذا به شایستگی از عهده تبیین روان و ساده برخی مفاهیم دشوار برای دانشجویانش برمی آمد و از این انتقال دانش لذت می برد. گاه با طنزی مایه گرفته از تخمینی تاریخی می گفت: «اگر شاه سلطان حسین، زمام دودمان صفوی را به باد نمی داد باز هم معلم دانشگاه بودم». این سه انگیزه سبب می شد که در کلاس درس با شوق و شعف، سرگرم تعامل علمی با دانشجویان شود و هم خود را به انتقال مطلوب مفاهیم بعضا انتزاعی دروس معنی شناسی و نشانه شناسی به مخاطبین مشتاق و مستمعین آزاد معطوف سازد. نقل مطلبی از مقدمه کتاب «فرهنگ توصیفی فلسفه زبان» خواننده را با دیدگاه استاد به معلمی در دانشگاه با زبان ساده خودش آشنا می سازد.  «معلم ها را می شود به دو گروه اصلی تقسیم کرد: یکی آن دسته که درسشان را تمام کرده اند و برای یک حقوق بخور و نمیر برای معلمی استخدام می شوند. گروه دوم، آنهایی اند که کاری جز معلمی بلد نیستند و بهشان حقوقی می دهند که به کارشان برسند. مسلما گروه اول به لحاظ اقتصادی موفق ترند. اینها معلمی را یک شغل به حساب می آورند که باید از آن درآمد کسب کرد. خیلی هم خوب است! بنابراین، اطلاعات اضافی فقط در حدی به دردشان می خورد که به «شغل شان» مربوط شود. مخاطب من اینها نیستند. برای این گروه، دنیا کاملا جدی است. سروقت به کلاس می روند؛ وظایف آموزشی شان را به نحو احسن انجام می دهند؛ سروقت کلاس را تمام می کنند؛ از همان روز اول فهرست مجله های عجیب و غریبی به نام «علمی- پژوهشی» را جلویشان می گذارند؛ فقط برای اینها مقاله می نویسند؛ همه چیز هم برایشان موجه است»! «اما برای گروه دوم دنیا فقط یک شوخی است. اینها کار دیگری جز معلمی بلد نیستند؛ حتی نمی دانند کی باید ترفیع بگیرند و هر چند سالی باید ارتقاء بگیرند. برای این گروه همه چیز (از جمله ارتباط علوم) مساله است و تا این مساله ها برایشان حل نشوند، نمی توانند راحت بخوابند. این گروه با هر موردی مشکل دارند و با این فرض به کلاس می روند که نمی شود در مورد هر مطلبی فقط نیم ساعت از شاگردشان جلوتر باشند».  «قدیم ترها راهنمایی یک پایان نامه فقط اجر مادی داشت حق الزحمه راهنمایی مان را می گرفتیم و اجر معنوی اش متعلق به شاگردمان بود. قدیم ترها حتی مقاله شاگردمان را می نوشتیم و می دادیم تا به اسم او چاپ شود. قدیم ترها وقتی معلم می شدیم، قرار بود کارمان معلمی باشد. قرارمان این نبود که روی کول شاگردمان بایستیم و دانشیار شویم و بعد به کمک کول چند شاگرد بعدی استاد شویم. قدیم ترها انگار وقتی از این امتیازها رها می شدیم می رفتیم و معلم می شدیم. قدیم ترها، تعریف آبرو خیلی دقیق بود و با آب حوض فرق می کرد». استاد از جمله زبان شناسانی بود که گرچه بخشی از تحصیلات اولیه خود را در اروپا گذرانده بود، روحیه ای کاملا شرقی داشت و به آداب دانشگاهی آن نیز نیک واقف بود و سعی می نمود آن را به دانشجویانش هم انتقال دهد. به عنوان نمونه برای استادان متقدم و پیشکسوت خویش احترام زیادی قایل بود و از ایشان به نیکی و با رعایت اصول ادب و بهره گیری به هنگام از ادوات تکریم یاد می کرد و از هر فرصتی برای نمایاندن این دقت نظر به دانشجویان خویش دریغ نمی ورزد تا با آموزش عملی، نکته ای را به همگان یادآور شود که هیچ گاه بر گذشته خویش پشت نکنیم و در عمل، وام دار کسانی باشیم که در مراحل پیشرفتمان، سهمی داشته اند. ایشان تصویر استاد راهنمای دوره های تحصیلات تکمیلی خویش (استاد فقید دکتر علی محمد حق شناس) را در اتاقش در معرض دید دانشجویانش قرار داده بود تا به ایشان بفهماند که همواره به استادش مدیون و دلبسته است.  استاد با وجود مشغله های آموزشی، پژوهشی و اداری و بعضا لزوم شرکت در جلسات ادواری مختلف، در مدیریت انجمن زبان شناسی ایران و نیز برپایی گردهمایی های سالانه آن کوشا بود و به علاوه موفق به ارایه آثار ارزنده ای در قالب مقالات داخلی و تالیف و ترجمه ده ها جلد کتاب دانشگاهی مرجع گردید که برخی، خلا مطالعاتی را از زبان شناسی ایران مرتفع نمود و بعضا در ارزیابی های ملی خوش درخشیدند. از میان آنها «از زبان شناسی به ادبیات»، «معنی شناسی کاربردی» و «دنیای سوفی» نامدارتر شدند. وی به اهمیت نقش سرمایه های انسانی در مسیر اعتلای علمی زبان شناسی باوری قلبی داشت و همواره بر این جمله تاکید می ورزید که دانشجویان امروز، کنجکاو و هوشمند ند و با حسن اعتماد به آنان می توان به کاستن از خلاهای پژوهشی موجود امیدوار بود. لذا به ارتقای مرزهای دانش بومی در حوزه های تخصصی با بهره گیری از توان دانش آموختگان جوان این رشته، خوش بین بود و به سهم خود تلاش خویش را در رفع برخی خلاهای زبان شناسی در ایران و تشویق دانشجویان و همکاران منتخب در همراهی سازنده با این مسیر مصروف می داشت. برای نمونه حدود یک دهه پیش با همراهی «انتشارات علمی» زمینه نشر سلسله کتاب های ارزنده ای را در مباحث مختلف زبان شناسی از جمله چند واژه نامه توصیفی مفید و کارآمد فراهم نمود.  شیوه تدریس استاد کمتر مبتنی بر کتاب درسی خاصی بود و در باب موضوع درس، مطالب مرتبطی را با بهره گیری از تخته سیاه به دانشجویان در خلال جسات هفتگی با آرامش و اغلب توام با طنزی ظریف و خطی خوش ارایه می نمود. آغاز و پایان کلاس درس ایشان نیز چندان تابع روال ثابتی نبود ولی سعی می نمود از فرصت کلاس برای پیشبرد مطالب درسی بهره کافی برد. زبان فارسی را چون موم در دستان خود می انگاشت و لذا در ارایه مطالب درسی و سخنرانی های علمی، موفق ظاهر می شد. رعایت احترام متقابل استاد و دانشجو از دیگر ویژگی های مکتب درس ایشان بود و در عین اعطای آزادی عمل به دانشجویان، حریم و حرمت کلاس نیز محفوظ می ماند. در حین تدریس اغلب از طرح خاطره ای شیرین یا نکته ای لطیف به مناسبت حال و مقال، دریغ نمی ورزد تا فضای کلاس قدری تلطیف شده و مجال ادامه صحبت فراهم تر گردد.  این نگارنده در خلال قریب به سی سال افتخار آشنایی و شاگردی نزد استاد در سه دوره تحصیلی در دانشگاه علامه طباطبایی و توفیق نگارش رساله دکتری خویش با مشاوره ایشان به یاد ندارد که استاد با وجود روحیه ای شاداب و بذله گو، کسی را در جایگاهی به دور از رعایت ارزش های اخلاقی به باد انتقاد بگیرد. در دورانی که مدیرکل برنامه ریزی آموزشی دانشگاه نیز بود قانون گرایی استاد همواره با نیم نگاهی به ملاحظات دانشجویان و جانب داری منطقی از آنان همراه بود. در طول سالیان ممتد تدریس، هر وقت از ایشان درخواست همکاری علمی یا شرکت در محافل مختلف دانشگاهی می شد، استاد در حد امکان با خوش رویی آن درخواست را می پذیرفتند. به یاد دارم در اواسط دهه 1390 از ایشان برای سخنرانی در همایشی با نام «زبان شناسی و ادبیات» در دانشگاه بیرجند دعوت نمودم. از این پیشنهاد به گرمی استقبال نمودند و با افتخار میزبان ایشان شدم که اینک خاطرات خوشی از آن همراهی به یادگار مانده است. از دیگر ویژگی های خلقی جالب توجه ایشان، تواضع بجا، لبخند همیشگی و کلام صمیمی او بود و لذا به رفتار متواضعانه با همکاران جوان و همراهی پدرانه با دانشجویان از هر صنف و گروهی شهره بودند. استاد دکتر صفوی در هنر تشویق دانشجویان تجارب موفقی داشتند و با وجودی که گاه حتی برخی دانشجویان دوره های کارشناسی را نمی شناختند و برای نخستین بار با آنان ملاقات می کردند با گشاده رویی آنها را به حضور می پذیرفتند و به گرمی تشویق و راهنمایی می نمودند. به علاوه اگر سوالی را دانشجو پاسخ می داد، با الفاظ انرژی بخشی او را تحسین می کردند. از این رو کلاس درس ایشان اغلب مستمعین آزاد داشت. از سویی در مهارت بسیج نمودن دانشجویان جهت انجام کارهای گروهی از جمله آماده سازی مقدمات همایش های ادواری زبان شناسی ایران که از اواخر دهه 1360 به همت گروه زبان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار می شد توانمند بود. ایشان دبیر اجرایی اغلب آن سلسله همایش ها بودند و دانشجویان مشتاق در خلال روزهای پیش از همایش در قالب اعضای هییت اجرایی وظایفی را می پذیرفتند و پروانه وار گرد استادشان می گشتند و اوامرش را به گوش جان می پذیرفتند. استاد از شرکت در جبهه گیری ها و دسته بندی های علنی سیاسی، آگاهانه اجتناب می ورزید و ورود رسمی به این جرگه ها را که غالبا از دغدغه های علمی به دور هستند، بر نمی تابید. همچنین حریم شخصی خود و زندگی خانوادگی خویش را چندان جدا از دانشجویانش نمی دانست و بعضا از تجارب فرزندپروری در کلاس صحبت می کردند و گاه فرزندان را همراه خود به همایش های علمی می آورد. استاد در مهرورزی به همکاران اداری پیرامون و گاه نیز در دستگیری غیرمحسوس از برخی که تشخیص می داد، کوشا بود. ایشان دانشجویانش را قلبا دوست داشت و این علاقه مندی را در موقعیت هایی عملا متبلور می ساخت. در بیان مصداقی عینی، به یاد دارم که در آذر سال 1399 و در اوج شیوع ویروس کووید 19 یکی از دانشجویان سابق ایشان که در معاونت گسترش زبان فارسی و ایران شناسی مرکز روابط علمی و بین الملل وزارت علوم شاغل بود مظلومانه بر اثر ابتلا به این ویروس مهلک، جان باخت. استاد که از مرگ ناگهانی آن فقید که یک دهه پیش تر در اعزام ایشان به کرسی زبان و ادبیات فارسی در هندوستان مشارکت داشت، سخت متاثر گردید، نشانی محل دفن آن مرحومه را در بهشت زهرا جویا شدند و سپس از فرزندان آن فقید دلجویی نمودند. جای خوشوقتی است که به اهتمام گروه پویای زبان شناسی دانشگاه بوعلی سینا در اواسط دهه 1390 در حاشیه «نخستین کنفرانس زبان شناسی نقش گرا» از خدمات دانشگاهی استاد دکتر کورش صفوی تجلیل و از جشن نامه ایشان رونمایی شد تا به خدمات شایان آن استاد فاضل، محبوب و متواضع ادای احترام شود. متاسفانه دوران بازنشستگی ایشان دیری نپایید و چون فرزندان دلبندشان ساکن کشورمان نبودند استاد نیز به زندگی در کنار ایشان متمایل شد و لذا از ایران مهاجرت نمودند ولی گویی دوری از کلاس و درس و موطن برای ایشان دشوار بود. چندی نگذشت که بیمار شدند و ناباورانه در غربت، بدرود حیات گفتند. گرچه ظاهرا خورشید عمر استاد عزیز دکتر کورش صفوی افول کرده است ولی یاد و نام نیک ایشان در آثار متعددی که از وی به یادگار مانده است و همچنین در وجود شاگردان توانمندی چون فرزان سجودی، محمد راسخ مهند، مهبد غفاری، آزیتا افراشی و ده ها زبان شناس شاخص و خوش آتیه زنده است. در حال حاضر، چرخ هر یک از گروه های زبان شناسی در سراسر کشور بر مدار تعدادی از دانشجویان سابق ایشان می گردد و برخی منابع درسی کلاس های زبان شناسی از تالیفات ارزنده این استاد فقید سود می برد. استاد دکتر کورش صفوی حق بزرگی به گردن نسل فعلی زبان شناسان شاغل در دانشگاه های کشور دارد؛ به ویژه دانشجویانی که علاوه بر کسب دانش در مکتب درس ایشان، توصیه اداری استاد فقیدشان را در جذب دانشگاهی خویش موثر قلمداد می کنند.

  • مازیار مهیمنی* صفحات 7-36
    بر مبنای این مشاهدات که زبان langage یا logos جوهری پرسشی دارد و موجودیت آن در گرو «تفاوت مسیله شناختی» است، میشل مه یر زوج پرسش/ پاسخ را به عنوان واحد پایه در بررسی های زبانی پیشنهاد می کند. برآیند تحلیل های او از وحدت تباینی این دو عنصر، مثلثی مسیله شناختی با سه ضلع هرمنوتیک/ معنی شناختی، بیانی/ برهانی و جدلی/ گفت وگویی است که هر نوع کنش زبانی، یعنی هر نوع تعامل پرسشی/ پاسخی اعم از درون ذهنی و بیناذهنی را در خود جا می دهد. میان این مثلث و چیزی که مه یر آن را «الگوی کلاسیک نحو، معنی شناسی، کاربردشناسی» می نامد تقابل ضلع به ضلع وجود ندارد، خاصه که وجه معنی شناسی در هر دو الگو مشترک است. مه یر اما بر جدایی آن ها تاکید می کند، زیرا الگوی کلاسیک را تجسم «گزاره گرایی» در علوم زبان می داند. در ادراک مسیله شناختی از زبان، نقد گزاره گرایی زبانی و نقد قضیه گرایی فلسفی بر هم مماس اند. دامنه این نقدها به اثبات گرایی نیز کشیده می شود که از نظر مه یر صورت رادیکال قضیه گرایی و گزاره گرایی است.
    کلیدواژگان: ادراک مسئله شناختی از زبان، تفاوت مسئله شناختی، گزاره گرایی، قضیه گرایی، اثبات گرایی، logos
  • محمد دبیرمقدم*، نورالرحمن ناصح صفحات 37-57
    ساخت های سببی یکی از موارد مهم در زبان است که در نظام ذهنی بشر در همه زبان های دنیا، به صورت اساسی نقش بسته است. در این مقاله ساخت سببی زبان پشه ای مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. ساخت های سببی از لحاظ نحوی و معنایی گستره بحث این مقاله را تشکیل می دهد. با آن که ساخت سببی به صورت های مختلف در زبان های دنیا شرح و تفسیر شده است، اما در زبان پشه ای به این موضوع تاکنون پرداخته نشده است. هدف کلی این تحقیق تبیین ساخت های سببی در زبان پشه ای است. چارچوب کاری این تحقیق مقاله ساخت سببی زبان فارسی دبیرمقدم  است که در سال (1367/1399) در مجله زبان شناسی چاپ شده است. در متن پشه ای این تحقیق از الفبای فونتیک آمریکایی شمالی استفاده شده است.
    کلیدواژگان: ساخت های سببی، سببی واژگانی، سببی نحوی، زبان پشه ای، سبب ساز
  • وحید صادقی*، سوده رمضانی صفحات 59-82
    در این پژوهش به بررسی همبسته های صوتی ریتم گفتار فارسی پرداختیم. برای این منظور، تعداد 120 جمله با الگوی تناوب تکیه ای (60 جمله) و تلاقی تکیه ای (60 جمله) طراحی کردیم. در داده های تناوب تکیه ای بین دو هجای تکیه بر کلمات حداقل یک و حداکثر سه هجای بدون تکیه قرار داشت. اما در داده های تلاقی تکیه ای، هجای تکیه بر کلمات در تلاقی با یکدیگر بودند. طراحی این جملات توسط نگارندگان انجام شد و از پیکره خاصی برای این منظور استفاده نگردید. جملات را 10 شرکت کننده به صورت طبیعی و با سرعت معمولی خواندند و گفتار آنها ضبط گردید. مقادیر پارامترهای صوتی وابسته به فرکانس پایه و متوسط مقادیر شدت انرژی و دیرش در طول هجاهای هدف کلمات اندازه گیری و استخراج شد. تحلیل داده ها در چارچوب واج شناسی آزمایشگاهی در حوزه ریتم گفتار انجام شد. نتایج نشان داد مقادیر تمامی پارامترهای صوتی شامل فرکانس پایه، شدت انرژی و دیرش در داده های تناوب تکیه ای در هجاهای تکیه بر در توالی هجاهای قوی- ضعیف در S-U و ضعیف- قوی در U-S به صورت معناداری از هجاهای بدون تکیه بیشتر است. ولی در داده های تلاقی تکیه ای اختلاف مقادیر فرکانس پایه در توالی هجاهای تکیه بر مجاور با یکدیگر معنادار نیست به علاوه، در توالی دو هجای تکیه بر در الگوی تلاقی تکیه ای، شدت انرژی هجای دوم به طور معناداری بیشتر از هجای اول است، ولی برعکس، دیرش هجای اول به طرز معناداری از هجای دوم بیشتر است. بر پایه این نتایج این گونه بحث کردیم که در جملات با الگوی تناوب تکیه ای (الگوی تکیه ای ضعیف- قوی یا قوی- ضعیف) ریتم وجود دارد زیرا توزیع پارامترها به شکل نامتوازن منجر به ایجاد قله ها و دره های برجستگی می شود، اما در جملات با الگوی تلاقی تکیه ای (قوی- قوی) ریتم وجود ندارد زیرا عملکرد فرکانس پایه خنثی می شود و دو پارامتر دیرش و شدت انرژی نیز در جهت عکس یکدیگر عمل می کنند.
    کلیدواژگان: ریتم، تکیه، تناوب تکیه ای، تلاقی تکیه ای، پارامترهای صوتی
  • فرهاد معزی پور*، پریسا نجفی صفحات 83-108
    در زبان فارسی همانند دیگر زبان ها ساخت هایی وجود دارد که در آن ها دو یا چند محمول فعلی با هم تشکیل یک «رویداد واحد» می دهند. این ساخت ها محمل بسیاری از پژوهش های زبانی بوده اند و از آن ها عمدتا تعبیر به افعال پیاپی، افعال قیدگون، افعال دوگانه و غیره می شود. در پژوهش حاضر همه ساخت های مذکور تحت عنوان کلی «ساخت های مرکب» معرفی و تلاش شده است تا ابعاد نحوی و معنایی این ساخت ها مورد بحث و بررسی قرار گیرند. در جهت نیل به این مقصود از برخی بنیان های دستور نقش و ارجاع (ون ولین، 2005) مانند «ساختار لایه ای بند»، «روابط الحاق- پیوند» و «سلسله مراتب روابط میان بندی» بهره گرفته شد. داده های پژوهش حاضر برگرفته از داستان هایی هستند که نثری نزدیک به گونه گفتاری دارند. یافته ها نشان می دهد که ساخت های مرکب در زبان فارسی بر اساس معناشناسی محمول اصلی در دو دسته ساخت های مرحله ای و ساخت های شیوه نما جای می گیرند و به جهت نحوی در قالب الحاق هسته ای و الحاق مرکزی ظاهر می شوند و دارای پیوند هم وابستگی هستند. به علاوه بر مبنای «نظریه وکر- مرکز» ثابت شد که ساخت های مرکب در زبان فارسی دارای وکر (ویژگی کلان رویداد) بوده و در نتیجه یک گروه کلان رویداد محسوب می شوند.
    کلیدواژگان: دستور نقش و ارجاع، ساخت های مرکب، ساخت های مرحله ای، ساخت های شیوه نما، نظریه وکر-مرکز
  • سیمین میکده*، ورنر زومر صفحات 109-131
    بررسی تفاوت های جنسیتی بر پردازش مشخصه های فای شخص و شمار در زبان اول و دوم دوزبانه ها، محور اصلی مطالعه حاضر است. بدین منظور، عملکرد 30 نفر دوزبانه ترکی - فارسی (15 زن) که زبان دوم را به هنگام ورود به مدرسه آموخته بودند، با روش تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) و الگوی تحریک وابسته به رویداد ارزیابی شد. هر دو گروه فعالیت معنادار پارس آپرکولاریس را فقط برای مشخصه شمار نشان دادند. در حالی که، ناحیه شکنج گیجگاهی فوقانی خلفی برای هر دو مشخصه شخص و شمار فعال شد. نکته قابل اهمیت این است که هیچ تفاوتی در الگوی فعالیت مغزی زنان و مردان در پردازش مشخصه های فای شخص و شمار دیده نشد. به طورکلی، نتایج حاضر پیشنهاد می کند که پردازش مشخصه های فای شخص و شمار متاثر از تفاوت های جنسیتی، سن یادگیری زبان دوم یا تعامل این دو عامل نیست که خود حاکی از توانش نحوی هم تراز زنان و مردان در زبان اول و دوم برای دوزبانه های متوازن است.
    کلیدواژگان: دوزبانه های متوازن، مشخصه های فای شخص و شمار، پارس آپرکولاریس، شکنج گیجگاهی فوقانی خلفی، fMRI
  • فرهاد محمدی* صفحات 133-155
    آوانماها در دو زبان فارسی و کردی با وجود داشتن ویژگی های مشترک، از نظر رده شناختی و آرایش هجایی- واجی (= ساختار آوایی) تفاوت های بنیادینی با هم دارند. این گونه از واژه ها در زبان فارسی از مقوله اسم به شمار می روند؛ در حالی که در زبان کردی به سبب این که افزون بر آوانماهای اسمی، آوانماهای فعلی نیز وجود دارد، چنین واژه هایی عملا به دو مقوله اسم و فعل تقسیم می شوند. از نظر ساختار هجایی- واجی نیز آوانماها، به عنوان یک خانواده واژگانی خاص، در هر کدام از این دو زبان غالبا دارای الگوهای مشخصی هستند که در واژه های دیگر وجود ندارد؛ در واقع الگوی توالی هجاها و ترکیب واج ها در آوانماها با واژه های غیرآوانمایی تفاوت دارد و ترکیب همخوان ها در این گونه از واژه ها با محدودیت هایی که در واژه های دیگر وجود دارد، مواجه نیست. الگوهای ساختار آوایی آوانماها در زبان فارسی غالبا مبتنی بر فرایند تکرار است، چه تکرار در هجا و چه تکرار در واج؛ به همین سبب موسیقی و هماهنگی در ریتم، شاخصه بارزی در ساختار آوانماهای این زبان محسوب می شود. در مقابل، در آوانماهای زبان کردی تکرار در واج و هجا وجود ندارد و مشخصه ساختار آوایی آنها بر این فرایند مبتنی است که در حالت اسم مصدر یا حاصل مصدر همگی به واکه «ه/ ە» /æ/ ختم شوند. برای این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است، دو کتاب فرهنگ نام آواها در زبان فارسی و فەرهەنگی ڕیژنە، به عنوان منبع داده ها قرار گرفتند و تمام نمونه های موجود در آنها، از جنبه ساختار هجایی- واجی بررسی و در الگوهای مشخصی دسته بندی شدند. برای بحث رده شناختی آوانماها نیز افزون بر این که از نظر دستوری امکان یا عدم امکان صرف آنها برای ساخت فعل لحاظ شده، به کاربرد آنها در زبان روزمره سخنوران نیز توجه شده است.
    کلیدواژگان: آوانما، ساختار آوایی، واج، هجا، زبان فارسی، زبان کردی
  • فاطمه تجربه کار عربانی*، مجتبی منشی زاده، جهاندوست سبزعلیپور صفحات 157-171
    افعال وجهی دسته ای از افعال کمکی هستند که بازنمایی مفاهیم وجهی را در ارتباط با فعل اصلی به عهده دارند و در اثر رخداد دستوری شدگی، یعنی فرایند تکوین سازه های دستوری، پدید آمده اند. در این پژوهش برآنیم که به بررسی دستوری شدگی فعل وجهی پررخداد vastǝn (بایستن) در گیلکی از زبان های ایرانی شاخه غربی بپردازیم. از آنجا که گیلکی زبانی است با داده های تاریخی اندک، ضمن بهره گیری از اصول هاپر (1991) به عنوان چارچوب اصلی تحقیق، میزان کارآمدی اصول مزبور را سنجیده ایم و در برخی موارد تحلیلی جایگزین ارایه کرده ایم. همچنین در بررسی داده ها مفاهیم ترتیب کلمه، بازتحلیل، قیاس و معنازدایی را به خدمت گرفته ایم. در مقاله حاضر، پس از تشریح بنیان نظری تحقیق به تحلیل داده ها پرداخته ایم. نتایج نشان می دهد که با احتساب قرض گیری سازه دستوری وجه نمای اجبار از فارسی به گیلکی، دو نقش نمای وجهیت گرایش و جزء منفی ساز خاص زبان گیلکی است. تغییر در سامانه وجه امری، مهم ترین نتیجه ای است که از رهگذر دستوری شدگی فعل وجهی vastǝn حاصل می شود و موجب متمایز ساختن گیلکی از سایر زبان های ایرانی می گردد.
    کلیدواژگان: افعال وجهی، دستوری شدگی، زبان گیلکی
  • علی اصغر امدادی*، ابراهیم بدخشان، مسعود دهقان صفحات 173-192

    هم معنایی یک پدیده مشترک در میان تمامی زبان های مختلف است. زبانشناسان دنیا نظرات گوناگونی درباره آن داشته اند. از این رو، ابتدا دیدگاه زبانشناسان در این خصوص بررسی و سپس درباره گستره آن در نهج البلاغه بحث می شود. پدیده هم معنایی موافقان و مخالفانی دارد که هر کدام دلایل خاص خود را مطرح می کنند و سبب پیدایش این اختلاف، نبودن تعریفی جامع و مانع از هم معنایی بوده است. موافقین بر این باورند که در نهج البلاغه برای یک واژه انبوهی از کلمات مترادف وجود دارد که باعث غنا و وسعت زبان گردیده است و بر همین اساس، کثرت مترادفات را باعث آهنگین شدن نثر عربی دانسته اند. مخالفین وجود ترادف، صرف نظر از طبیعت و سرشت واژه، بر این باورند که هیچ دو کلمه ای را در نهج البلاغه نمی توان یافت که از نظر معنی کاملا یکسان باشند؛ چون آن را حکیمانه نمی دانند، بلکه به دنبال شناسایی تفاوت های دقیق و عمیق میان ارتباط کلمات هستند. در این نوشتار، نگارندگان با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از نظریه لاینز مبنی بر نظریه پیوستارهم معنایی، معانی مختلف چهارده واژه ی مترادف در نهج البلاغه را استخراج و مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند. شایان ذکر است که گزینش محدود وازگان تنها به دلیل محدودیت حجم مقاله بوده است. نتایج نشان داد که بر اساس نظریه لاینز مبنی بر نظریه پیوستارهم معنایی، واژه ها نمی توانند به طور قطعی در بافت های مختلف جایگزین هم گردند و از این رو، وی هم معنایی را پدیده ای نادر در زبان می داند.

    کلیدواژگان: نهج البلاغه، سیاق، هم معنایی، تحلیل مولفه ای، پیوستارهم معنایی
  • مهرداد مشکین فام*، مهرداد نغزگوی کهن صفحات 193-225
    هدف این پژوهش، مطالعه سیر تحول «ناامیدی» و «امید» در حدود پنجاه سال گذشته، از دهه 50 تا 90 شمسی، در جامعه ایران از رهگذر فیلم های سینمایی است که بازتاب واقعیت اجتماعی هر جامعه ای هستند و بیشترین تعداد و طیف مخاطب را دارند. در واقع، به دنبال استعاره ها و ساخت های زبانی رمزگذار ناامیدی و امید در پیکره منتخب این پژوهش، متشکل از شش فیلم پرفروش هر دهه، براساس کووچش (2020) و یافته های دستور ساختی هستیم. با مقایسه بسامد وقوع این استعاره ها و ساخت ها در طی این دوره پنجاه ساله، به میزان کاهش یا افزایش ناامیدی و امید در جامعه ایران و با تحلیل کیفی آن ها به الگوی شناختی امید ایرانیان در گذر زمان پی می بریم. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که به طور کلی احساس «ناامیدی» در جامعه ایران با شدت بسیار قابل ملاحظه و ثابت در حدود پنجاه سال گذشته افزایش یافته است. همچنین، در مورد الگوی شناختی امید، می توان اظهار داشت که ایرانیان «ناامیدی» را «ناتوانی» و در مقابل «امید» را «پویایی» و «تکیه به خداوند» می پندارند.
    کلیدواژگان: ناامیدی، امید، استعاره، ساخت زبانی، جامعه ایران، فارسی
  • مرتضی قائمی*، پروین یوسفی صفحات 227-246
    تصویرسازی مفاهیم ذهنی، ملموس و محسوس ساختن مفاهیم انتزاعی، در قالب پدیده های عینی، در جای جای قرآن کریم به چشم می خورد. اغلب این تصویرسازی ها از طریق فضاسازی ذهنی بوده و خداوند تبارک و تعالی کلیدی ترین مفاهیم قرآنی را که نقش به سزایی در معرفی جهان بینی اسلامی و فهم آموزه های دینی دارد، از طریق این فضاسازها ترسیم نموده است. یکی از ابزارهای مهمی که برای این فضاسازی ها به خدمت گرفته شده، حرف «لو» است. حرف لو دارای معانی و کاربردهای گوناگونی است که برای ارایه معنایی خاص دو یاچند فضا را با هم گرد آورده و در نهایت تصویر و فضایی تازه خلق نموده است. از این رو نگارندگان در پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی این دسته از آیات بر اساس الگوی چهارفضای ذهنی فوکونیه و ترنر پرداخته اند و چگونگی تلفیق مفهومی آیات مورد بحث را بررسی کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که خدای تبارک و تعالی در این آیات با خلق فضاهای گوناگون و آمیختن آن ها با یکدیگر معانی و مفاهیم نوظهوری را مبتنی بر تجربه ادراکی مخاطب فرا روی او نهاده و از این طریق، مفاهیم گوناگون مورد اراده خود را برای مخاطب قابل فهم ساخته است و ذهن او را به تامل در آن ها فرا خوانده تا از این رهگذر به تدریج به جهان بینی قرآنی و آموزه های اخلاقی، احکام و اعتقادات دست بیابد.
    کلیدواژگان: قرآن کریم، فضاهای ذهنی، آمیختگی مفهومی، حرف لو
  • فریبا صیادی*، علیرضا خرمایی، امیر سعید مولودی صفحات 247-271
    مطابق با رویکرد علی، مهم ترین عامل در تجلی موضوع ها، روابط علی میان مشارکین یک رویداد است و تناوب های زبانی نتیجه نماسازی بخش های مختلف این روابط می باشند. بر اساس این رویکرد، اختلاف بین دو گونه سببی و ضدسببی به ابتدای بخش نماسازی شده مربوط می شود: در گونه های سببی، جایگاه آغازین نمای فعل، توسط سبب و در گونه های ضدسببی، این جایگاه توسط مسبب اشغال می شود، زیرا گونه های ضدسببی موقعیتی را وصف می کنند که تاکید بر تغییر مسبب و کاهش کنشگری سبب است. بررسی دستی 3602 داده پیکره بنیاد که برگرفته از پیکره همشهری دو می باشند، گویای آن بود که موضوع تاکید بر تغییر مسبب و کاهش کنشگری سبب، همبستگی زیادی با موضوعیت مسبب دارد. همچنین تحلیل داده ها نشان داد که در مورد گونه های سببی نیز موضوعیت بیش تر سبب، زمینه را برای تاکید بر سببیت سبب، قرار گرفتن آن در آغاز نمای فعل و در نتیجه تجلی آن، در نقش فاعل فراهم می آورد.
    کلیدواژگان: تجلی موضوع ها، تناوب سببی، زنجیره علی، نمای فعل، موضوعیت
  • محمود ندیمی هرندی* صفحات 273-289
    در متون کهن، در بسیاری موارد، «تر» در معنی «ترین» و صفت تفضیلی هم معنی صفت عالی است. در قدیم گاهی به موصوف مفردی که پس از صفت عالی یا پس از صفت تفضیلی هم معنی با صفت عالی می آمد، یایی می افزودند. پرویز ناتل خانلری این نوع «ی» را از انواع یاء نکره تشخیص داده است، اما از آنجا که صفت عالی یکی از وابسته های معرفه ساز اسم است، یاء پیوسته به موصوف صفت عالی نیز از مصادیق یاء معرفه است. در ترجمه عربی به فارسی، به ویژه در گزارش قرآن کریم، نیز این نوع «ی» در ترجمه کلمات معرفه به الف و لام به کار رفته است. به نظر می رسد این نوع «ی» در اصل یاء موصول باشد. این نوع یاء معرفه برای بعضی از کاتبان و مصححان و ویراستاران متون کهن ناشناخته مانده و همین امر سبب پیدایش سهوهایی در کتابت و تصحیح و ویرایش متون شده است.
    کلیدواژگان: یاء معرفه، یاء موصول، صفت عالی، دستور تاریخی زبان فارسی
|
  • Maziar Mohaymeni * Pages 7-36
    Relying on the observation that language – “langage” or logos – has a questioning essence and its existence depends on the “problematological difference”, Michel Meyer proposes the couple “question/answer” as the basic unity of linguistic studies. His analysis of the contrastive blend of these two elements leads to some problematological triangle with hermeneutic/semantic, rhetoric/ argumentative and dialectic/dialogic as sides, and which includes any speech act, i. e. any kind of interaction between question and answer, in both intra- and intersubjective areas. Between this triangle and what Meyer calls the “classic model of syntax/semantics/pragmatics”, there is no side by side opposition, especially since the semantic dimension is common in both models. However, Meyer insists on their division, because he considers the classic model as the very manifestation of “propostionalism” in language sciences. In the problematological conception of language, the critique of linguistic propostionalism and the one of philosophical propositionalism are melded. They join the critique of positivism which, says Meyer, is the radical form of propostionalism.
    Keywords: Problematological Conception of Language, Problematological Difference, Linguistic Propositionalism, Philosophical Propostionalism, Positivism, logos
  • Mohammad Dabirmoghaddam *, Noorahman Naseh Pages 37-57
    Causative constructs are one of the most important issues in language that have a fundamental role in the human mental system in all languages ​​of the world. In this article, the Causative structure of the Pashai language is investigated. Syntactically and semantically causative constructions constitute the scope of this article. Although causative construction has been described and interpreted in different ways in the languages ​​of the world, but has not been attention to this issue in the language of Pashai. The general purpose of this research is to explain the causative constructs in the language of Pashai.. The framework of this research is according to the article on the Causative structure Persian language of Dabir Moghaddam (1988/2020), which is published in the Journal of Linguistics. The pashai text of this research uses the North American phonetic alphabet.
    Keywords: Causative constructs, lexical causation, syntactic causation, pashai language
  • Vahid Sadeghi *, Sude Ramezani Pages 59-82
    In this study, we investigated the acoustic correlates of rhythm in Persian. Two groups of sentences were designed that varied as to whether stressed syllables were separated by a number of unstressed syllables (Alternate Stress condition) or were in close proximity to one another (Stress Clash condition). The acoustic parameters related to F0 as well as mean intensity and mean duration were measured in the target syllables. Results suggested that both F0 and intensity have polar distribution in the Alternate Stress condition such that poles align with stressed and valleys align with unstressed syllables. In addition, all acoustic parameters displayed statistical differences between stressed and unstressed syllables across sequences of stressed-unstressed or unstressed-stressed syllables. On the other hand, results for the Stress Clash condition indicated that differences in F0 between stressed syllables in the sequences of adjacent stressed syllables are not significant, and that variation in F0 in such sequences does not result in polar distribution. Furthermore, while in the Stress Clash condition, the intensity of the second stressed syllable was significantly larger than that of the first syllable, the results were reversed for duration, meaning that the duration of the first syllable was significantly longer than that of the second syllable. Based on these results we suggested that sentences in the Alternate Stress condition are acoustically rhythmic as the distribution of acoustic measures results in alternate poles and valleys. However, no or little rhythm is found in the Stress Clash condition since F0 is neutralized and the other two parameters, namely intensity and duration function in the opposite direction.
    Keywords: rhythm, Stress, alternate stress, stress clash, acoustic parameters
  • Farhad Moezzipour *, Parisa Najafi Pages 83-108
    In Persian, like other languages, there are constructions in which two or more verbal predicates form a "single event". These constructions have been the subject of many linguistic researches and they are mainly interpreted as serial verbs, converbs, double verbs, etc. In the current research, all the mentioned constructions have been introduced under the general title of "complex constructions" and an attempt has been made to discuss the syntactic and semantic dimensions of these constructions. In order to achieve this goal, some basics of Role and Reference Grammar (RRG) such as "layered structure of the clause", "juncture-nexus relations" and "interclausal relations hierarchy" were used. The findings show that based on the semantics of the main predicate, complex constructions in Persian are placed in two categories: manner constructions and phase constructions, and syntactically, they appear in the form of nuclear and core juncture, and they have a linkage of cosubordination. In addition, based on the "Core-MEP theory", it was proved that complex constructions in Persian language have a MEP (macro-event property) and as a result, they are considered a macro-event phrase.
    Keywords: complex constructions, Core-MEP theory, manner constructions, phase constructions, RRG
  • Simin Meykadeh *, Werner Sommer Pages 109-131
    The main focus of the present study is to investigating the sex differences in L1 and L2 Number and Person Phi-features processing of bilinguals. To achieve this goal, the performance of thirty balanced Turkish-Persian bilinguals (15 women) who had learned Persian at school entry, was evaluated by event-related functional magnetic resonance imaging (fMRI). Both groups displayed significant activation of the Pars opercularis only for the Number feature, whereas the posterior Superior Temporal Gyrus was activated for both Number and Person features. Importantly, no difference was observed in the brain activation patterns in men and women in processing Number or Person Phi-features. In general, our results suggest that Number and Person Phi-features processing may not be influenced by sex differences, age of acquisition or the interaction of these factors, arguing for an indistinguishable syntactic competence of both genders in L1 and L2 for balanced bilinguals.
    Keywords: balanced bilinguals, Number, Person Phi-features, Pars opercularis, posterior Superior Temporal Gyrus, fMRI
  • Farhad Mohammadi * Pages 133-155
    Onomatopoeias in both Persian and Kurdish, despite having common features, are fundamentally different in terms of classification and phonetic structure. These kinds of words in Persian are considered as nouns; while in Kurdish, because in addition to nominal onomatopoeias, there are also verbal onomatopoeias, such words are practically divided into two categories: noun and verb. In terms of phonetic structure, onomatopoeias, as a special lexical family, in each of these two languages often have specific patterns that do not exist in other words. The pattern of syllable sequences and Phoneme combinations in onomatopoeias differs from non- onomatopoeias words and the combination of consonants in this type of word do not face the limitations that exist in other words. Patterns of phonetic structure of onomatopoeias in Persian language are often based on the process of repetition, whether repetition in syllable or repetition in phoneme; for this reason, music and rhythm harmony are a prominent feature in the structure of the onomatopoeias of this language. In contrast, in Kurdish onomatopoeias, there is no repetition in phonemes and syllables, and the phonetic structure of these words is not based on a specific process and only in the case of the infinitive, they all end in the vowel "e".
    Keywords: Onomatopoeia, phonetic structure, Phoneme, syllable, Persian Language, Kurdish language
  • Fatemeh Tajrobehkar Arabani *, Mojtaba Monshizadeh, Jahandoost Sabzalipour Pages 157-171
    Modal verbs are a group of helping verbs that represent modal concepts in relation to the main verb and are the result of the occurrence of grammaticalization, the process by which the grammatical items are created. In this study we investigate the grammaticalization of modal verb vastǝn (have to) in Gilaki, one of the Iranian languages of the western branch. Gilaki is a language with poor historical data, so we use Hopper's principles of gammaticalization (1991) as the main framework of the research to identify cases of grammaticalization. We also use the concepts word order, reanalysis, analogy and desemanticization. We measure the effectiveness of these principles and in some cases we present an alternative analysis. In this paper after introducing the theoretical framework, we analyze the data. The results show that with regard to borrowing of modal element of obligation from Persian to Gilaki, two functional items including modal element of tendency and negation element are specific for Gilaki. Changing in the imperative mood system is the most important result that is obtained through grammaticalization of modal verb vastǝn which makes Gilaki different from other Iranian languages.
    Keywords: Modal Verbs, grammaticalization, Gilaki Language
  • Ali Asghar Emdadi *, Ebrahim Badakhshan, Masoud Dehghan Pages 173-192

    Synonymy is common among different languages. Linguists around the world have various opinions regarding it. Thus, the discussion is investigated among Arabic linguists, first and then is discussed concerning its expansion in Nahjulbalagheh. Concerned with synonymy, there are those who agree and disagree on the issue. Each poses its own special reasons. The reason for emerging the differences is the lack of a comprehensive definition for synonymy. Those who agree to believe that there are a lot of synonyms for a meaning or a word that lead a language to be rich and expansive. They assert the abundance of synonyms has caused the Arabic pros to be rhythmic. Apart from the word nature, those who disagree with synonymy assert that no two words can be found in the Arabic language to have the same meanings because it isn’t wise. They are seeking for finding accurate and deep differences among word relations.

    Keywords: Nahjulbalaqeh, synonymy, Context
  • Mehrdad Meshkinfam *, Mehrdad Naghzguy-Kohan Pages 193-225
    This study aims to investigate the changing rates of "hopelessness" and "hopefulness" in Iranian society over the past fifty years, spanning from the 1970s to the 2010s. The study will rely on a selection of best-selling movies that reflect the social reality of any society and have the largest audience, consisting of six movies per decade. In fact, we identify the metaphors and linguistic constructions encoding "hopelessness" and "hopefulness" in the selected corpus. By comparing the token frequency of these metaphors and constructions over the fifty-year period, the study aims to quantify the rates of hopelessness and hopefulness, while analyzing them qualitatively to understand the cognitive patterns of Iranians towards hope over time. The results illustrate that "hopelessness" in Iranian society has generally increased significantly and steadily over the past fifty years. Furthermore, in terms of the cognitive pattern of hope, it can be argued that Iranians associate "hopelessness" with "inability" and characterize "hopefulness" by "dynamism" and "reliance on God."
    Keywords: Hopelessness, Hopefulness, metaphor, Linguistic construction, Iranian Society, Persian
  • Morteza Ghaemi *, Parvin Yousefi Pages 227-246
    Illustration of mental and tangible concepts and sensing spiritual matters in the form of objective phenomena, the Holy Quran can be seen everywhere. Most of these visualizations were through the mental atmosphere and the most key concepts of the Quran that plays a crucial role in introducing the Islamic worldview and understanding of religious teachings were shown through this space by God. One of the most important tools has used for this situation is the letter, Lu. The letter Lu has various meanings and uses that have combined two or more spaces to provide a specific meaning. Finally, it has created a new image and achieved thinkable results. For this reason, the authors have studied this group of verses with a descriptive-analytical method, based on the model of "four mental spaces of Foucault and Turner" in this study and have investigated the function of these verses. According to the perceptual experience of the audience, God Almighty in these verses puts different emerging meanings and concepts by creating different spaces and combining them. Therefore, the various concepts he intends to It has made the audience understandable and called their minds to reflect on them to gradually reach the Quranic worldview and moral teachings, rules, and beliefs.
    Keywords: Conceptual fusion, Mental Spaces, The Holy Quran, letter Lu
  • Fariba Sayyadi *, Alireza Khormaee, Amir Saeid Moloodi Pages 247-271
    According to causal hypothesis, the main factor in argument realization is causal relationship between participants. Based on this hypothesis, alternations can be accounted for, by difference in verbal profiles. In causative alternations, the difference between two constructions is due to the initial point of verbal profile: In causative variant, causer is located at the initial point but in anticausative variant, it is occupied with cause, because anticausative variant describes a situation in which the focus is on the change of causee. The manual study of 3602 data taken from Hamshahri Corpus II survey revealed that focusing on the change of causee is related to topicality. Causee which appears as subject is more topical than causer. data analysis, also revealed that in causative constructions, the topicality of causer and consequently focusing on the causality of it, induce causer to reveal as subject.
    Keywords: argument realization, Causative alternation, Causal chain, Verbal profile, topicality
  • Mahmood Nadimi Harandi * Pages 273-289
    In the past, sometimes “-y” was added to the singular qualified noun that came after the superlative adjective. Also, this "-y" was used in the singular qualified noun that came after the comparative adjective synonymous with the superlative adjective. Parvīz Nātil Khānlarī recognized this type of "-y" as a sign of indefiniteness, But since the superlative adjective is one of the types of the definer qualified noun, “-y” attached to the noun related to the superlative adjective is also one of the examples of the definite “-y”. In the translations of Arabic phrases, especially in the translation of the Holy Quran, this type of "-y" is used in the words that are the translation of the definite noun. It seems that this type of "y" is actually relative “-y”. This type of definite “-y” has remained unknown to some scribes, proofreaders, and editors of classical texts, and this has caused errors in the transcription, textual criticism, and editing of the texts.
    Keywords: Definite “-y”, relative “-y”, Comparative adjective, Diachronic grammar of Persian language