فهرست مطالب
Journal of Dentistry, Shiraz University of Medical Sciences
Volume:7 Issue: 1, 2007
- 145 صفحه، بهای روی جلد: 5,000ريال
- تاریخ انتشار: 1386/02/05
- تعداد عناوین: 16
-
-
صفحه 1بیان مساله: چیرگی بر پی آمدهای ویرانگر ناشی از پلیمریزاسیون، پژوهشگران بسیاری را بر آن داشته است که راه حلی برای آن پیدا کنند. از آنجا که، پلیمریزاسیون مطلوب کامپازیت رزین ها در موفقیت ترمیم های انجام شده با این مواد موثر است و رابطه ی مستقیم میان شدت نور و پلیمریزاسیون مطلوب و یا به سخنی، عمق کیورینگ وجود دارد، انتظار می رود الگوی تابشی مناسب ضمن ایجاد عمق کیورینگ مطلوب، بر پی آمدهای ویرانگر ناشی از پلیمریزاسیون تا اندازه ای چیره گردد.هدفانجام این پژوهش برای ارایه ی یک الگوی تابش نوین برای کیورینگ کامپازیت و بررسی اثر آن بر ریزسختی کامپازیت و اندازه ی پلیمریزاسیون آن درقیاس با چند الگوی دیگر بود.
مواد وروشدر این بررسی آزمایشگاهی تجربی چهار گروه پنج تایی از مهره های برنجی استوانه ای به وسیله ی کامپازیت Tetric® Ceram به صورت توده ای پر شدند. نمونه ها در سه گروه نخست به وسیله ی سه الگوی تابشی دستگاه Astralis7 شامل HIP،LOP وPUL به مدت 80 ثانیه در برابر تابش قرار گرفتند و در گروه چهارم، نمونه ها به وسیله ی الگوی تابشی پیشرونده ی پیشنهادی و با نام SUP (Suggested Progressive Program) به مدت 80 ثانیه در برابر تابش قرار گرفتند. پس از آماده سازی، نمونه ها تحت آزمون ریز سختی سنجی در شش عمق گوناگون قرار گرفتند و نیز، بی درنگ آزمون نفوذ رنگ به کمک استرئومیکروسکوپ برای همه ی نمونه ها انجام گرفت. یافته های پژوهش به کمک نرم افزارSPSS با آنالیز واریانس یک سویه و دانکن واکاوی شدند.یافته هانتایج بررسی ها نشان داد که 1- میانگین میزان ریز سختی کلی در انواع الگوهای تابشی متفاوت بی در نظر گرفتن عامل عمق، اختلافی معنادار با یکدیگر نداشت (362/0=p). 2- همه ی الگوهای تابشی مورد استفاده باعث به وجود آمدن سختی های متفاوت و به شدت معنادار در اعماق گوناگون صفر تا پنج میلی متری در هر گروه شدند (000/0p=). 3- سختی عمق های متناظر تا عمق چهار میلی متری در گروه های آزمایشی، تفاوتی معنادار با یکدیگر نداشت و تنها در عمق پنج میلی متری این اختلاف به شدت معنادار بود (000/0=p). عامل ایجاد اختلاف معنادار، به عدد به دست آمده ی ریزسختی در عمق پنج میلی متری گروه HIP مربوط بوده است.نتیجه گیریالگوی پیشنهادی (SUP) ضمن مهار و هدایت روند پلیمریزاسیون کفایتی همسان نسبت به دیگر الگوهای تابشی در ایجاد سختی تا عمق چهار میلی متری ترمیم های کامپوزیتی را داراست.
کلیدواژگان: ریز سختی، الگوی تابشی نور، شدت نور -
صفحه 14
بیان مساله: تغییرات ابعادی رزین های آکریلی یکی از شایع ترین پدیده هایی است، که هنگام ساخت دست دندان ها در مراحل پخت و زمان های گوناگون خروج از مفل رخ می دهد. بررسی اثر زمان های گوناگون خروج از مفل بر ثبات ابعادی آکریل ها می تواند در کاهش تغییرات ابعادی این مواد کمک کننده باشد.
هدفهدف این پژوهش، بررسی و مقایسه ی تغییرات ابعادی در زمان های گوناگون خروج از مفل در دو گونه ی آکریل مختلف، آکروپارس ایرانی و ملیودنت خارجی است.
مواد وروشدر این پژوهش آزمایشگاهی، تغییرات ابعادی دو گونه رزین پلی متیل متاکریلات (PMMA) گرما سخت ملیودنت و آکروپارس در زمان های گوناگون خروج از مفل بررسی شد. الگوی نخستین دربردارنده ی یک ورقه ی استیل به ضخامت در حدود سه میلی متربود، که به وسیله ی دستگاه برش CNC به شکل دامبل فراهم شد و سپس، از روی این الگو 50 نمونه ی آکریلی، مفل گذاری و آماده گردید. نمونه های آکریلی پخته شده در زمان های گوناگون (4، 12، 24 و 48 ساعت و پنج روز) پس از زمان سرد شدن مفل ها، از مفل بیرون آورده و در چهار ناحیه ی اصلی، به وسیله ی کولیس دیجیتال با دقت 01/0 میلی متر اندازه گیری انجام گرفت و داده ها به روش آنالیز واریانس دو سویه و سپس یک سویه مورد آزمون قرار گرفتند.
یافته هاتغییرات ابعادی دو گونه آکریل آکروپارس و ملیودنت در زمان خروج پنج روز پس از پخت نسبت به دیگر زمان های خروج از مفل تفاوت آماری معنادار داشت (000/0=p) و تغییرات ابعادی در این زمان کمتر بود. در بررسی تغییرات ابعادی طول فاصله های نقاط مرجع نمونه ها، هیچ تفاوت آماری معنادار میان میانگین تغییرات ابعادی این فاصله ها دیده نشد (005/0 p>). نگهداری آکریل ملیودنت برای دست کم چهار ساعت و آکریل آکروپارس برای دست کم 12 ساعت پس از پخت می تواند در درون مفل تغییرات ابعادی را به اندازه ای چشمگیر کاهش دهد.
نتیجه گیرینمونه های آکریل ایرانی آکروپارس در مقایسه با نمونه های آکریل ملیودنت آلمانی، تغییرات ابعادی کمتر داشت و زمان خروج پنج روز نسبت به دیگر زمان ها، تغییرات ابعادی کمتر در هر دو گونه آکریل را نشان داد.
کلیدواژگان: رزین آکریلی، تغییرات ابعادی، خروج از مفل (deflasking) -
صفحه 23بیان مساله: حساسیت دندانی، درد زودگذر و تیز در پاسخ به تحریکات گرمایی، خشک کردن، لمس و عوامل تحریک کننده و شیمیایی است. بیشتر دندان های زنده پس از آماده سازی برای پروتز ثابت، به علت عریان شدن توبول های عاجی به حساسیت دچار می شوند. موادی گوناگون، مانند نیترات پتاسیم و گلوما برای کاهش حساسیت در دسترس هستند، که تایید اثربخشی آنها به انجام بررسی های بالینی پیوسته و دقیق وابسته است.هدفاین بررسی با هدف مقایسه ی اثر دو ماده یاد شده، که دارای ساز و کار اثر متفاوت هستند، بر کاهش حساسیت مراجعه کنندگان به بخش پروتز ثابت دانشکده ی دندانپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی تهران انجام گرفت.
مواد وروشاین بررسی به شیوه ی تجربی بود و بر 75 دندان زنده پایه ی پروتز ثابت در 25 بیمار واجد شرایط انجام شد. پس از معاینه ها و بررسی های نخستین و تکمیل برگه ها، اندازه ی حساسیت دندان های زنده پایه ی پروتز ثابت بیمار با استفاده از آزمون حساسیت هوا (Air sensitivity) و V.A.S.)) پیش از تراش، پس از تراش، پس از کاربرد مواد و پیش از سمان کردن اندازه گیری شد. در همه ی نمونه ها، میزان حساسیت پیش از تراش می بایستی صفر باشد. در هر بیمار، به صورت تصادفی بر روی یک دندان پایه، نیترات پتاسیم، بر روی دیگری، گلوما و یک دندان پایه، به عنوان شاهد بدون کاربرد هر گونه ماده ضد حساسیت استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری paired t-test و t-test ارزیابی شدند.یافته هایافته های این پژوهش نشان داد، که هر دو ماده ی نیترات پتاسیم و گلوما در کاهش حساسیت دندان های زنده ی پایه ی تراش داده شده برای پروتز ثابت موثر بودند، ولی ماده ی نیترات پتاسیم در مراحل پس از کاربرد و پیش از سمان، نسبت به گلوما در زمان های یاد شده کاهش حساسیت بیشتری نشان داد. در ضمن، در 88 درصد دندان های گروه گلوما، پس از کاربرد ماده ی گفته شده، درد خفیف ضربان دار (زق زق) به مدت چند دقیقه وجود داشت.نتیجه گیریاستفاده از هر دو ماده (نیترات پتاسیم و گلوما) بر کاهش حساسیت دندان های زنده ی پایه پروتز ثابت تراش خورده سودمند و موثر هستند و در مقایسه ی میان دو ماده، نیترات پتاسیم، در کاهش حساسیت این دندان ها اثری بیشتر دارد. پس، می توان از این مواد، به ویژه نیترات پتاسیم، به عنوان یک برنامه ی درمانی بهره جست.
کلیدواژگان: حساسیت، نیترات پتاسیم، گلوما، پروتز ثابت -
صفحه 35بیان مساله: روش های گوناگون پست کیورینگ (post curing) ویژگی های مکانیکی کامپوزیت های غیرمستقیم را به گونه ای چشمگیر بهبود بخشیده است. اثر این روش ها بر کامپوزیت های مستقیم، که به تازگی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، همچنان پرسش برانگیز است.هدفهدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه ی اثر پست کیورینگ به وسیله ی دستگاه های لابولایت، اوون و مایکروویو بر میزان سختی سطح دو گونه کامپوزیت مستقیم گرادیا و نیولایت F است.
مواد وروشدر این بررسی تجربی هشتاد نمونه از کامپوزیت های نیولایت F (40 نمونه) و گرادیا (40 نمونه) فراهم شد. همه ی نمونه ها به مدت 40 ثانیه لایت کیور گردیده و سپس، هر گروه به چهار زیرگروه بخش شدند. زیر گروه نخست از هر گروه، به عنوان گروه شاهد تحت هیچگونه پست کیورینگ قرار نگرفت و سه گروه دیگر از هر نمونه کامپوزیتی، هر یک به وسیله ی یکی از دستگاه های لابولایت، اوون و مایکرویو به مدت پنج دقیقه پست کیور گردید. نمونه ها صیقل داده شده و پس از یک هفته نگهداری در دمای 37 درجه ی سانتی گراد، به وسیله ی دستگاه سختی سنج دیجیتالی، میزان سختی سطح ویکرز (VHN) نمونه ها در سطح اندازه گیری شد. داده ها برپایه ی آزمون آماری ANOVA یک سویه و آزمون تکمیلی کروسکال والیس (Kruskal wallis) با 05/0p< مورد واکاوی قرار گرفت.یافته هانتیجه این پژوهش نشان داد، که در همه ی نمونه ها، در مقایسه با گروه شاهد در اثر پست کیورینگ سختی سطح افزایش یافته است. گروه شاهد نیولایت F نسبت به گروه شاهد گرادیا سختی سطحی بیشتر نشان داد و اثر دستگاه های پست کیورینگ در هر سه روش بر روی کامپوزیت نیولایت F از گرادیا بیشتر بوده و نیز، در این میان، اثر دستگاه لابولایت بر افزایش سختی سطحی کامپوزیت نیولایت F چشمگیر بود. در گروه نیولایت F پست کیورینگ به روش لابولایت نسبت به دیگر روش ها سختی سطح را به گونه ای چشمگیر افزایش داده است و گروه مایکروویو و اوون نتایج نزدیک به هم داشتند. در گروه گرادیا پست کیورینگ با روش اوون بیشترین اثر و دو روش مایکروویو و لابولایت تقریبا اثراتی همانند در سختی سطح داشتند.نتیجه گیریکاربرد روش های پست کیورینگ به وسیله ی دستگاه های مایکروویو، اوون و لابولایت سختی سطحی ویکرز (VHN) را در دو کامپوزیت مستقیم گرادیا و نیولایت F در مقایسه با گروه کنترل به گونه ای چشمگیر افزایش داده است. اندازه ی این افزایش به گونه کامپوزیت و روش پست کیورینگ بستگی دارد.
کلیدواژگان: پست کیورینگ، مایکروویو، اوون، لابولایت، سختی سطح، کامپوزیت مستقیم -
صفحه 44بیان مساله: با وجود این که، امروزه رزین های پلی متیل متاکریلات متداول ترین ماده برای ساخت دنچربیس ها هستند، یکی از اشکالات اساسی این مواد، تغییرات ابعادی هنگام پخت است. روش های تزریق آکریل، یکی از روش های پیشنهادی برای حل این دشواری است.هدفهدف این بررسی، مقایسه ی دقت ابعادی دو گونه رزین آکریلی بایر (Bayer) و فوچوراجن (Futuragen) با روش مولدینگ تزریقی است.
مواد وروشدر این بررسی آزمایشگاهی، اندازه ی دقت ابعادی دو گونه رزین آکریلی پس از پلیمریزاسیون به روش مولدینگ تزریقی با استفاده از سیستم یونی- پرس (Unipress)، به وسیله ی دستگاه پروفایل پروژکتور اندازه گیری شد. شمار 20 دنچربیس در دو گروه با استفاده از دو گونه رزین آکریلی فراهم گردید. نقاط مرجع، دو نقطه در پشت و یک نقطه در جلو بر روی قوس بی دندانی در نظر گرفته شد. فاصله ی نقاط برروی هر یک از کست ها جداگانه ثبت و این فاصله ها، بی درنگ بر روی دنچر بیس ها، پس از جدا کردن از کست و پس از یک هفته نگهداری در آب 37 درجه ی سانتی گراد اندازه گیری شد. آنگاه، نتایج با استفاده از آزمون های آماری فریدمن (Friedman) و مان- ویتنی (Mann-Whitney) واکاوی گردید.یافته هاهمه دنچربیس های هر دو گروه، پس از جدا کردن از کست، انقباضی معنادار را نسبت به فاصله های متناظر بر روی کست از خود نشان دادند. پس از خروج از آب، تغییرات معنادار نبود. همچنین، در بررسی تغییرات ابعادی دو گونه رزین آکریلی، تفاوتی معنادار مشاهده نشد.نتیجه گیریبا توجه به نزدیکی تغییرات ابعادی آکریل بایر (Bayer) و آکریل ساخت کارخانه ی یونی- پرس و آکریل فوچوراجن (Futuragen) می توان نتیجه گرفت، که کاربرد آکریل بایر با روش تزریقی یونی پرس نتیجه ای پذیرفتنی از نظر دقت ابعادی در بر دارد.
کلیدواژگان: تغییرات ابعادی، رزین آکریلی، مولدینگ تزریقی -
صفحه 53بیان مساله: تحلیل نوک ریشه ی دندان های ثنایای ماگزیلا، فرآیندی به نسبت شایع در پایان درمان ارتودنسی است. بنابراین، تشخیص عوامل خطر در تحلیل ریشه، پیش از آغاز درمان، از اهمیتی ویژه برخوردار است.هدفهدف بررسی کنونی، مقایسه ی مقدار تحلیل نوک ریشه در مال اکلوژن های گوناگون در بیماران در حال ارتودنسی ثابت است.
مواد وروشاندازه ی تحلیل ریشه در دندان های ثنایای فک بالا در 219 بیمار (70 مورد کلاس یک، 76 مورد کلاس دو و 73 مورد کلاس سه) با میانگین سنی 5/0±15سال، که در حال درمان ارتودنسی ثابت همراه با کشیدن پرمولرهای نخست و یا دوم قرار گرفته بودند، با بررسی پرتونگاری های موازی با شیوه ی Long cone، پیش و پس از درمان آنها، ارزیابی و با برنامه ی فتوشاپ (گونه ی 7) اندازه گیری شد. از واکاوی آماری t-test و One way ANOVA، برای مقایسه ی میان گروه ها، استفاده شد.یافته هاتحلیل درجه ی صفر، در 18 درصد بیماران، تحلیل درجه ی یک، در همه ی بیماران (96/84 درصد از دندان ها)، تحلیل درجه ی سه، در 37/1 درصد بیماران و تحلیل درجه ی دو، در 8/12 درصد بیماران دیده شد. بیشترین شمار بیماران، با تحلیل درجه ی دو به گروه کلاس دو مربوط بود. اندازه ی تحلیل نوک ریشه در ثنایای میانی و کناری و نیز، در ثنایای سمت چپ و راست، بی اختلاف معنادار در هر سه گروه بود.نتیجه گیریمقایسه ی اندازه ی تحلیل نوک ریشه در گروه های کلاس یک، دو و سه، نشاندهنده ی اندازه ی بیشتر تحلیل ریشه در بیمارانی با مال اکلوژن کلاس دو نسبت به بیماران با مال اکلوژن های کلاس یک و سه بود.
کلیدواژگان: ثنایای میانی، ثنایای کناری، تحلیل نوک ریشه، درمان ارتودنسی -
صفحه 63بیان مساله: برای پر کردن دندان های نابالغ با آپکس باز و پالپ نکروتیک با گوتاپرکا در روش آپکسیفیکاسیون تک جلسه ای به ماده ای مناسب به عنوان سد آپیکالی نیاز است. یکی از مهم ترین ویژگی های این گونه مواد، که برای به دست آوردن سد آپیکالی از آنها استفاده شود، توانایی مهروموم ساختن آنها برای جلوگیری از گذر باکتری ها و ترشحات بافتی و نیز، ایجاد یک داربست برای انباشته کردن گوتاپرکاست.هدفهدف از انجام این بررسی، مقایسه ی ریزنشت هیدروکسید کلسیم و یک ماده ی تجربی نوین (سرامیک سرد) است، که دارای ویژگی لازم به عنوان سد آپیکالی است.
مواد وروشبرای انجام این بررسی، 50 دندان تک کاناله ی کشیده شده ی انسان گردآوری گردید. پس از آماده سازی کانال ها و قطع انتهای ریشه ی آنها، کانال ها به وسیله ی پیزوریمر گشاد شده و انتهای آنها به صورت گوناگون درآمد. دندان ها به دو گروه 23 تایی برای مواد مورد بررسی و چهار دندان برای گروه شاهد مثبت و منفی در نظر گرفته شدند. سپس، همه ی دندان ها به صورت کست گچی در آمدند. پس از آن، در دو گروه مورد بررسی برای ایجاد سد آپیکالی هیدروکسید کلسیم و سرامیک سرد قرار داده شد و کانال ها به وسیله ی گوتاپرکا پر شد. دندان های گروه مثبت به وسیله ی گوتاپرکا، به تنهایی و دندان های گروه منفی، پس از قرار دادن کاویت در انتهای آپیکالی به وسیله ی گوتاپرکا پر شدند. پس از قرار دادن دندان ها در محیط نمناک به مدت 24 ساعت، همه ی سطوح دندان های هر سه گروه (گروه کلسیم هیدروکساید، گروه سرامیک سرد و گروه شاهد مثبت) بجز دو تا سه میلی متر انتهایی با دو لایه ی لاک ناخن پوشانده شد. میزان ریزنشت با کمک نگاره برداری رایانه ای به وسیله ی دستگاه اسکنر و رایانه ی و برنامه نرم افزاری فتوشاپ اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از آزمون T با یکدیگر مقایسه شد.یافته هااندازه ی ریزنشت سرامیک سرد در مقایسه با کلسیم هیدروکساید کمتر و این تفاوت از نظر آماری معنادار بود (0001/0p=).نتیجه گیرینتایج این بررسی ضمن تایید مقاوم تر بودن سرامیک سرد نسبت به هیدروکسید کلسیم، توانایی مهروموم ساختن مناسب سرامیک سرد را برای ایجاد سد آپیکالی در آپکسیفیکاسیون تک جلسه ای تایید می کند.
کلیدواژگان: آپکسیفیکاسیون، هیدروکسید کلسیم، سرامیک سرد -
صفحه 70بیان مساله: امروزه یکی از مسایل مهم در دندانپزشکی، ایجاد یک چسبندگی مناسب میان دندان و ترمیم های تمام سرامیکی است. برای مواد شکننده مانند سرامیک، استحکام و طول عمر چسبندگی دندان- سمان- سرامیک مهم ترین عامل پایداری ترمیم است. با این وجود، هنوز درباره ی گونه ی سمان و روش آماده سازی سطحی مناسب برای چسبندگی به سرامیک های با آلومینای بالا آگاهی های ناچیز در دست است.هدفهدف از انجام این بررسی یافتن سمان و روش آماده سازی مناسب برای ایجاد چسبندگی مطلوب با سرامیک این سرام (In-Ceram) بوده، که یک سرامیک آلومینابیس است. به این منظور، اثر دو گونه سمان رزینی و سه روش آماده سازی سطحی مانند، اسید اچ، سند بلاست و استفاده از سایلن بر توان چسبندگی بررسی گردید.
مواد وروشدر این بررسی بیرون دهانی، در آغاز 30 عدد دیسک از جنس سرامیک In-ceram فراهم و به سه گروه بخش گردیده و آماده سازی های گوناگون بر روی آنها انجام گرفت. گروه نخست، اچ با اسید هیدروفلوریک و کاربرد سایلن، گروه دوم، سندبلاست و کاربرد سایلن و گروه سوم، کاربرد سایلن، سپس، سمان رزینی Rely X با استفاده از مولد تفلونی دو تکه بر روی سرامیک قرار گرفته و با استفاده از دستگاه اینسترون توان چسبندگی برشی ارزیابی شد. پس از انجام آزمون برش همان دیسک ها، دوباره به همان ترتیب بالا، آماده شده و سمان رزینی Panavia F بر روی آنها قرار گرفت و سپس، از نظر توان چسبندگی برشی آزمایش شد.یافته هاآزمون آماری Tukey HSD نشان داد، که سمان رزینی Panavia F نسبت به سمان رزینی Rely X توان چسبندگی بیشتر دارد (05/0p<). همچنین، آنالیز واریانس یک سویه میان شش گروه نشان داد، که استفاده از سندبلاست نسبت به دیگر روش های آماده سازی توان چسبندگی بالاتری را ایجاد می کند. اچ کردن سطح سرامیک با استفاده از اسید هیدروفلوریک نسبت به کاربرد سایلن به تنهایی نیز باعث افزایش توان چسبندگی می شود.نتیجه گیریبرپایه ی این بررسی، استفاده از سمان رزینی Panavia F برای چسبندگی ترمیم های تمام سرامیکی این سرام مناسب تر است. همچنین، استفاده از سند بلاست نسبت به اسید اچ برای افزایش توان چسبندگی برتری دارد.
کلیدواژگان: سمان رزینی، آماده سازی سطح، توان چسبندگی برشی، ترمیم تمام سرامیک -
صفحه 81بیان مساله: اندازه گیری دقیق رابطه ی قدامی- خلفی فک ها در تشخیص و طرح درمان ارتودنسی از اهمیتی ویژه برخوردار است. اندازه گیری های زاویه ای و خطی پیشنهاد شده، مانند زاویه ی ANB و ارزیابی ویتز (Wits) می توانند نادقیق باشند، زیرا به عواملی گوناگون بستگی دارند.هدفاین بررسی برای معرفی یک اندازه گیری سفالومتری نوین با عنوان زاویه ی μ در ارزیابی رابطه ی قدامی- خلفی فک ها و مقایسه ی آن با زاویه ی (β) انجام گردید.
مواد وروشدر این بررسی مقطعی، 115 پرتونگاری سفالومتری پیش از درمان بیماران ارتودنسی (62 زن و 53 مرد)، با میانگین سنی 2±16 سال با توجه به پروفایل صورتی، اکلوژن دندانی و زاویه های ویژه، در سه گروه استخوانی (کلاس یک، دو و سه) بررسی شدند. از این افراد، 30 نفر مال اکلوژن استخوانی کلاس یک، 45 نفر مال اکلوژن استخوانی کلاس دو و 40 نفر مال اکلوژن استخوانی کلاس سه داشتند. سپس، زاویه ی نوین μ (حاصل از برخورد خط AB و خط عمود از نقطه ی A بر پلن مندیبل) در این بیماران اندازه گیری شد و میانگین وانحراف استاندارد برای این زاویه محاسبه گردید. در پایان، حساسیت و ویژگی این زاویه با استفاده از آزمون های ANOVA (One-way analysis of variance) و Newman-Keuls در تفکیک گروه استخوانی کلاس یک از گروه های استخوانی کلاس دو و سه محاسبه و با زاویه ی (β) مقایسه گردید.یافته هانتایج به دست آمده نشان داد، که افراد با زاویه ی نوین از 1/16 تا 9/23 درجه را می توان دارای الگوی استخوانی کلاس یک در نظر گرفت. زاویه ی μ حاده تر از این اندازه، نشان دهنده ی الگوی استخوانی کلاس دو و زاویه ی μ منفرجه تر از این اندازه، نشان دهنده ی الگوی استخوانی کلاس سه است. آزمون t نشان داد که زاویه ی μ از نظر آماری در مردان و زنان گروه های استخوانی کلاس یک و دو همانند است، اما این زاویه در مردان و زنان گروه استخوانی کلاس سه از نظر آماری اختلاف چشمگیر داشت.نتیجه گیریزاویه ی μ دارای ویژگی و حساسیت پذیرفتنی برای تشخیص موقعیت قدامی- خلفی فک ها بوده و در کنار دیگر، معیارهای تشخیصی می تواند در تعیین گونه و شدت اختلاف های فکی مورد استفاده قرار گیرد.
کلیدواژگان: زاویه ی μ، ارزیابی قدامی، خلفی، زاویه ی β، سفالومتری -
صفحه 89بیان مساله: ماده ی قالب گیری آلژینات به فراوانی در درمان های گوناگون دندانپزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. در آماده سازی این ماده در مواردی به آب با درجه ی دماهای گوناگون نیاز است. این که، آیا تغییر درجه دمای آب بر روی ثبات ابعادی این ماده اثرگذار است یا نه، پرسشی است که باید به آن پاسخ داده شود.هدفهدف از این پژوهش بررسی مقایسه ای اثر درجه ی دماهای گوناگون آب بر روی ثبات ابعادی آلژینات ایرالژین و آلژینات بایر است.
مواد وروشدر این پژوهش تجربی آزمایشگاهی از الگوی آزمایشگاهی با دو دای فلزی استفاده شد. ماده ی قالبگیری مورد استفاده، آلژینات ایرالژین و بایر بود. قالب ها برای هر ماده در درجه ی دماهای 23 درجه ی سانتی گراد (آب استاندارد)، هشت درجه ی سانتی گراد (آب سردتر از استاندارد) و 28 درجه ی سانتی گراد (آب گرم تر از استاندارد) در شرایط یکسان آزمایشگاهی 15 بار تکرار گردید. برای ماده ی قالبگیری ایرالژین، روی هم رفته 30 قالب و برای آلژینات بایر نیز، 30 قالب به دست آمد. قالب ها با گچ مولدانو (moldano) در شرایط یکسان ریخته شد و روی هم رفته، 60 الگوی گچی به دست آمد. ارتفاع و قطر هر دو دای و فاصله ی بیرونی دو دای در الگوی گچی به وسیله ی کولیس دیجیتالی بادقت 01/0 میلی متر سه بار اندازه گیری و میانگین آنها محاسبه شد. میانگین اختلاف اندازه ها در الگوی گچی با الگوی اصلی و نیز، میانگین اختلاف اندازه های الگوی گچی با یکدیگر مقایسه شد و با آزمون ANOVA و t-test و LSD، بود یا نبود اختلاف بررسی گردید.یافته هادر دمای هشت درجه ی سانتی گراد، همه ی ابعاد نسبت به الگوی اصلی افزایش نشان داد، این افزایش در آلژینات ایرالژین در مورد قطر هر دو دای و فاصله ی بیرونی دو دای نسبت به الگوی اصلی معنادار بود، در حالیکه در آلژینات بایر تنها افزایش قطر دای کوچک نسبت به الگوی اصلی معنادار بود (05/0p<). در دمای 23 درجه ی سانتی گراد، همه ی ابعاد نسبت به الگوی اصلی کاهش نشان دادند، که اندازه ی کاهش در مورد آلژینات بایر در هیچیک از ابعاد معنادار نبود، ولی در آلژینات ایرالژین تنها در مورد ارتفاع دای کوچک معنادار بود (05/0p<). در دمای 28 درجه ی سانتی گراد، همه ی ابعاد نسبت به الگوی اصلی کاهش نشان داد.نتیجه گیریبرای آلژینات ایرالژین در موارد لازم می توان از آب گرم تر از اندازه ی استاندارد استفاده کرد، بی آن که، در ابعاد قالب تغییرات چشمگیر رخ دهد. در مورد آلژینات بایر می توان از آب سردتر از استاندارد استفاده کرد بی آن که، در ابعاد قالب تغییرات زیاد ایجاد شود. برپایه ی یافته های این پژوهش، آلژینات بایر با آب مصرفی 23 درجه ی سانتی گراد برای قالب گیری مطلوب ترین حالت است.
کلیدواژگان: ماده ی قالبگیری، تغییرات ابعادی، هیدروکلوئید عودت ناپذیر، دمای آب، زمان سخت شدن -
صفحه 98بیان مساله: در برخی بررسی ها، کلسیفیکاسیون سرخرگ کاروتید را در پرتونگاری پانورامیک، نشانه ای مهم و کمک کننده در پیشگویی و جلوگیری از رخدادهای سربروواسکولار و کاردیوواسکولار معرفی کرده اند. سونوگرافی داپلر، روش تشخیصی مهم در شناخت آترومای کلسیفیه و استنوز سرخرگ کاروتید است.هدفبا توجه به اهمیت شناخت آترومای کلسیفیه و استفاده ی گسترده ی پرتونگاری پانورامیک در درمان دندانپزشکی، هدف از این پژوهش، بررسی میزان همخوانی پرتونگاری پانورامیک و سونوگرافی داپلر در تشخیص کلسیفیکاسیون سرخرگ کاروتید است.
مواد وروشدر این بررسی توصیفی- تحلیلی، از 35 بیمار با مشکلات کلیوی یا نورولوژیک، که از آنها سونوگرافی داپلر برای بررسی آترومای کلسیفیه کاروتید انجام شده بود، با توافق آنها، پرتونگاری پانورامیک فراهم گردید. پرتونگاری پانورامیک از بیمار به گونه ای فراهم شد، که ارتفاع بیشتر از مهره های گردنی تا سطح فاصله ی میان مهره های چهار و پنج دیده شود. اطلاعات مربوط به داپلر و پانورامیک از دیدگاه بود یا نبود آترومای کلسیفیه در نرم افزار SPSS گردآوری و اندازه ی همخوانی این دو روش به وسیله ی آزمون کاپا بررسی گردید.یافته هادو روش پانورامیک و داپلر در سمت راست، چه در مردان و چه در زنان، دارای همخوانی متوسط تا خوب بوده و در ضمن، این همخوانی در بیماران با مشکلات سربروواسکولار بی در نظر گرفتن سمت درگیری، در کل خوب تا متوسط بوده است.نتیجه گیریوجود اپاسیتی خطی وندولر در فضای میان مهره های گردنی سه و چهار یا چهار و پنج در پرتونگاری پانورامیک، به ویژه در سمت راست، می تواند جدی گرفته شود و در صورت وجود عوامل خطر مثبت، بیمار را با اطمینان و یا توجیه اقتصادی، بهتر می توان برای معاینه های دقیق پزشکی و از جمله داپلر، ارجاع داد.
کلیدواژگان: سرخرگ های کاروتید، پرتونگاری پانورامیک، سونوگرافی داپلر رنگی -
صفحه 108بیان مساله: بستن لبه ای یکی از اساسی ترین فاکتورها در دوام و موفقیت بالینی ترمیم های دندانپزشکی است. انقباض ناشی از پلی مریزاسیون و ریزنشت یکی از عوامل محدود کننده و بحرانی در کامپوزیت رزین ها می باشند.هدفهدف از این بررسی، ارزیابی اثر دو دستگاه لایت کیور گوناگون بر روی ریزنشت حفره های کامپوزیت رزین در شرایط گوناگون است.
مواد وروشحفره های Cl V بر روی سطح باکال 80 دندان پر مولر فراهم شد. دستگاه لایت کیور (QTH) Optilux 501 و (LED) LED metron برای پلیمریزاسیون کامپوزیت رزین (Z100) در دو فاصله ی دو و هشت میلی متری استفاده شد. چهار گروه پس از 24 ساعت و چهار گروه پس از سه ماه نگهداری در آب 37 درجه ی سانتی گراد در محلول نیترات نقره قرار گرفتند. دندان ها، به صورت طولی برش خورده و نفوذ دای ارزیابی شد. از آزمون آماری کروسکال والیس (Kruskal Wallis) و مان ویتنی (Mann Whitney) برای مقایسه ی داده ها استفاده شد.یافته هاآزمون آماری کروسکال والیس تفاوت آماری چشمگیری در اندازه ی ریزنشت هشت گروه مورد بررسی نشان نداد، ولی آزمون آماری مان ویتنی، در لبه ی عاجی ترمیم با دستگاه QTH نسبت به LED کاهش چشمگیر ریزنشت را نشان داد. افزایش فاصله و زمان نگهداری بر میزان ریزنشت اثر نگذاشت، ولی دو دستگاه مورد بررسی در فاصله ی دو میلی متر، تفاوت معنادار در میزان ریز نشت را نشان دادند.نتیجه گیریبه دلیل استفاده از هدایت کننده نور توربو (Turbo light guide) در دستگاه لایت کیور LED، افزایش فاصله به کاهش بیشتر شدت نور خروجی در LED نسبت به QTH منجر شد. شدت دستگاه های لایت کیور عاملی مهم در ریزنشت است و با افزایش آن، میزان ریزنشت افزایش می یابد. در حالی که، با افزایش فاصله و مدت زمان نگهداری، اثر شدت نور بر میزان ریزنشت اهمیت کمتر دارد.
کلیدواژگان: دستگاه لایت کیور، ریزنشت، فاصله، مدت زمان نگهداری -
صفحه 117بیان مساله: ناهنجاری های رشدی- نموی زبان به گونه ای رایج در بیمارانی رخ می دهد، که نارسایی مادرزادی یا رشدی نموی دارند.هدفهدف از این پژوهش، بررسی فراوانی ناهنجاری های رشدی نموی زبان در دانش آموزان مدرسه های استثنایی یزد بود.
مواد وروشاین بررسی به شیوه ی مقطعی و به روش توصیفی مشاهده ای بر روی 400 کودک استثنایی 6 تا 18 ساله (180پسر و 220 دختر) انجام شد. نمونه ها به صورت تصادفی انتخاب و معاینه گردیدند، که شمار 280 مورد، عقب ماندگی ذهنی و 120 مورد، عقب ماندگی جسمی (نابینا، ناشنوا) داشتند. واکاوی داده ها با نرم افزار SPSS و آزمون های آماری T-test و مجذور کای (Chi-square) و آنالیز واریانس انجام گرفت.یافته هادر این بررسی میزان فراوانی ناهنجاری های رشدی- نموی در جمعیت مورد پژوهش 8/6 درصد به دست آمد که به ترتیب، میزان 7/3 درصد از نمونه ها، زبان شیار دار، دو درصد شکاف زبانی، 5/0 درصد بزرگی زبان، 3/0 درصد کوچکی زبان و 3/0 درصد چسبندگی زبان داشتند و مواردی از نبودن زبان و زبان دو شاخه مشاهده نشد. همچنین، اختلافی معنادار در بروز این ناهنجاری ها در نمونه ها از لحاظ سن، جنس، گونه ی عقب ماندگی و بهره ی هوشی یافت نشد (05/0p>).نتیجه گیرینظر به فراوانی بیشتر زبان شیار دار، معاینه ی دهانی این دانش آموزان برای بررسی تغییرات زخمی در عمق این آسیب ها پیشنهاد می گردد.
کلیدواژگان: ناهنجاری های رشدی، نموی، زبان، دانش آموزان استثنایی -
صفحه 124بیان مساله: پیوند فک پایین و قاعده ی جمجمه بر روی ناهماهنگی عمودی وساژیتالی صورت اثر می گذارد و این در حالی است، که این پیوند با مفصل گیجگاهی- فکی برقرار می شود. بنابراین، موقعیت کندیل اهمیتی ویژه در ایجاد الگوی صورتی دارد.هدفهدف از این پژوهش، بررسی بلندی و پهنای کندیل در بیماران دارای مال اکلوژن کلاس یک و سه در پرتونگاری های پانورامیک و لترال سفالوگرام است.
مواد وروشاین بررسی بر روی پرتونگاری های پانورامیک و لترال سفالومتری 80 نمونه انجام گرفت. میانگین سنی دختران 11 سال و چهار ماه و میانگین سنی پسران 12 سال و دو ماه بود. ویژگی های کندیل از نظر بلندی و پهنای آن بررسی شد. بلندی کندیل بر روی پرتونگاری پانورامیک بررسی شد و پهنای آن بر روی لترال سفالومتری اندازه گیری گردید. داده ها به وسیله ی آزمون آماری تی (T) و ANOVA مورد واکاوی قرار گرفتند.یافته هادر این بررسی، پهنای کندیل در افراد دارای مال اکلوژن کلاس سه کمتر از کلاس یک و اختلاف آنها کاملا معنادار بود. بلندی کندیل در مال اکلوژن کلاس سه بیشتر از کلاس یک بود.نتیجه گیریدر بیماران دارای مال اکلوژن کلاس سه در مقایسه با کلاس یک، بلندی کندیل رشدی بیشتر می کند، ولی پهنای آن کمتر است.
کلیدواژگان: پهنای کندیل، بلندی کندیل، مال اکلوژن، پانورامیک، سفالوگرام جانبی -
صفحه 131بیان مساله: با توجه به این که، هر گونه فیلم در محلول های پردازش گوناگون کیفیت های ذاتی متفاوت از نظر ویژگی های دیداری (دانسیته و کنتراست) و مه آلودگی دارند، باید انتخاب محلول پردازش مناسب برای هر فیلم با دقت کافی انجام پذیرد.هدفدر این بررسی کوشش گردیده است، که ترکیب مناسب از هر گونه از فیلم های پانورامیک آگفا، پریمکس را از نظر ویژگی های دیداری و مه آلودگی با سه محلول پردازش گوناگون چامپیون، طیف ساز و دارو تصویر مشخص شود.
مواد وروشدر این بررسی تجربی آزمایشگاهی، روی هم رفته 30 عدد فیلم (از هر گونه فیلم، پنج عدد برای هر محلول) در سه گونه محلول پردازش گوناگون، شامل چامبیون، طیف ساز و دارو تصویر پردازش شدند. برای فراهم کردن پرتونگاری ها از جمجمه ی مانکن موجود در بخش رادیولوژی استفاده شد. برای محاسبه ی دانسیته پایه و مه آلودگی فیلم های اکسپوز نشده از هر گونه، همراه با فیلم های اکسپوز شده به محلول پردازش وارد می شد. پس از پردازش فیلم ها در نقاط مشخص دانسیتومتری شدند.یافته هاپس از انجام دانسیتومتری فیلم ها مشاهده شد که، اختلافی معنادار میان دانسیته و کنتراست و مه آلودگی فیلم ها در محلول های گوناگون وجود دارد (001/0p<).نتیجه گیریفیلم های آگفا و پریمکس با محلول چامبیون ترکیبی مناسب از نظر ایجاد دانسیته و کنتراست مناسب و کاهش مه آلودگی نشان می دهند. پس از محلول چامبیون، محلول طیف ساز مناسب به نظر می رسد، با این وجود جهت به دست آوردن کیفیت مطلوب نیاز به بررسی های بیشتر وجود دارد.
کلیدواژگان: فیلم پانورامیک، دانسیته، کنتراست، مه آلودگی، محلول پردازش -
صفحه 138بیان مساله: تالاسمی ماژور یکی از بیماری های موروثی خونی با تظاهرات دهانی بسیار زیاد و شدیدی است.هدفهدف از این پژوهش بررسی ابعاد فک ها و اکلوژن در بیماران مبتلا به تالاسمی بتای ماژور در بیمارستان کودکان شهر تبریز در سال 1384 بود.
مواد وروشنمونه ی مورد بررسی دربردارنده ی 24 بیمار مبتلا به تالاسمی بتای ماژور با میانگین سنی 2/3 ±9/14 سال و 24 فرد سالم با میانگین سنی 9/3±5/13 سال بود. با فراهم آوردن قالب های فک بالا و پایین، همه ی اندازه گیری های مورد نظر بر روی کست ها با استفاده از کولیس انجام گرفت. اندازه ی اوربایت و اورجت و گونه ی رابطه مولری به صورت بالینی ثبت شد. از t-test two-tailed برای تعیین تفاوت آماری مفاهیم با به کار بردن 05/0>p، به عنوان تراز مفاهیم، استفاده گشت.یافته هادر فک پایین بیماران مبتلا به تالاسمی، پهنای زیاد در ناحیه ی اینسایزور، عمق قوس بزرگ تر و طول بزرگ تر قوس قدامی در سمت راست و چپ مشاهده گردید. در فک بالا تفاوت آماری معنادار در میانگین پهنای اینتر اینسایزور، عمق قوسی، پهنای اینترمولر و طول قوس قدامی راست و چپ دیده شد. درباره ی پهنای کانین ها و پرمولرها، طول قوس خلفی راست و چپ و خمیدگی اسپی هر دو قوس فکی اختلاف آماری معنادار در دو گروه مشاهده نگردید.نتیجه گیریگروه مبتلا به تالاسمی در مقایسه با گروه سالم دارای ماگزیلای باریک، ماگزیلا و مندیبل کوچک و پهنای کم اینتر اینسایزور در قوس ماگزیلا و مندیبل است.
کلیدواژگان: تالاسمی ماژور، عمق قوس فکی، اکلوژن، ابعاد فک
-
Page 1Statement of Problem: Overcoming the side effects of polymerization phenomenon has provoked many researches to find out the solution. Since a desirable polymerization of composite resin is effective in success rate of restorations with these materials, and as there is a direct relationship between light intensity and desirable polymerization or curing depth, therefore it is expected that a suitable exposure pattern to produce a desirable curing depth to could overcome the side effects of polymerization phenomenon.PurposeThe aim of this study was to present a new light exposure pattern for composite curing and evaluation of its effect on microhardness and degree of polymerization of composite in respect to some other light exposure patterns.Materials And MethodIn an in vitro study, 4 groups of 5 brass cylinders were used and one bulky was filled with Tetric ®Ceram composite. Then samples in the first three groups were exposed 80 seconds to 3 types of Astralis 7® light exposed patterns, including: HIP (High Intensity Program), LOP (Low Intensity Program) and PUL (Pulse Program). The forth group was also exposed same time with SUP (Suggestive Progressive Polymerization) respectively. After sample preparation, they were analyzed with micro hardness tester in 6 different depths and dye penetration test was done for all samples and were evaluated by stereomicroscope. The data were analyzed statistically using One-way ANOVA and Duncan test through SPSS software.ResultsIn absence of depth factor consideration, the mean micro hardness in all four groups of exposure patterns had no significant difference (p=0.362). The HIP, LOP, PUL, SUP light exposure patterns produced significantly different micro hardness in 0-5 mm depth significantly (p=0.001). In other words there was a significant difference in micro hardness in different depths in each testing group. In the same depths, there was no significant difference in composite microhardness between the 4 groups up to 4 mm depth, but at the depth of 5 mm in HIP group, micro hardness was significantly higher than the depth of 5 mm in the other group.ConclusionThe analyzes clarified that the suggestive light exposure pattern (sup) can control and guide the rate of polymerization along with having the same quality to the other light exposure patters in producing hardness up to the depth of 4 mm of composite restorations.
-
Page 14
Statement of Problem: Dimensional changes of denture base acrylic resins are one of the most frequent phenomena that occur during the production of the dentures in different steps of curing and different times of deflasking.
PurposeMeasurement of the effect of different deflasking times on dimensional stability of acrylic resin can reduce the dimensional changes of these materials. The objective of this study was to compare these dimensional changes in different times of deflasking in two different acrylic resins (Acropars and Meliodent).
Materials And MethodIn this experimental study, the dimensional changes of two heat-cured poly methyl metacrylate resins (Meliodent and Acropars) were studied in different deflasking times. The initial model included one steel sheet approximately 3 mm thick, cut in the form of a dumbbell and fifty specimens of the same piece were regularly flasked and processed. Acrylic specimens, in different bench cooling times (4 hours, 12, 24, 48, 5 days) were taken out and measured in 4 areas with an accuracy of 0.01 mm using a digital caliper, subsequently, the results were studied using the One Way Anova method.
ResultsDimensional changes in two types of acrylic resins (Meliodent and Acropars) showed significant differences after 5 days deflasking (P=0.000), and had the least dimensional changes. No significant differences were observed between the average dimensional changes in reference points. Keeping Meliodent acrylic resin for at least 4 hours and Acropars acrylic resin for at least 12 hours after processing can reduce dimensional changes significantly.
ConclusionIranian specimens of Acropars acrylic resin even show smaller dimensional changes than German specimens of Meliodent acrylic resin. After 5 days, deflasking time has the least dimensional changes in both acrylic resins.
-
Page 23Statement of Problem: Dentin hypersensitivity is characterized by a short and sharp pain that arises when thermal, evaporative, mechanical or osmotic stimuli are applied to exposed dentin. Most of vital teeth after preparation for fixed crowns encounter dentin hypersensitivity. There are some available categories of materials such as Gluma desensitizer and potassium nitrate designed for treating this problem which needs more clinical evaluation to confirm their efficiency.PurposeThis study was performed to compare the effect of Gluma desensitizer and potassium nitrate on reduction of hypersensitivity of prepared teeth for full crowns.Materials And MethodThis research was performed on 75 vital teeth in 25 patients who needed a fixed prosthesis treatment. After completing routine examinations, the hypersensitivity of teeth was determined with the air sensitivity test. The measurement was done by a VAS scale before preparation, after preparation, before using desensitizers, after using desensitizers and before cementation. Each tooth was randomly assigned in one of the three groups (potassium nitrate, gluma and control).ResultsIt was shown that both desensitizers decreased dentinal hypersensitivity in vital teeth prepared for fix prosthesis; but potassium nitrate was more effective after application and before cementation. Meanwhile in 88% of the cases which gluma was used on, a vascular pain (with pulse) was seen.ConclusionConsidering the results, both desensitizers were effective in decreasing dentinal hypersensitivity in vital teeth prepared for fix prosthesis; but potassium nitrate showed better results. Therefore, this substance can be used in a therapeutic protocol.
-
Page 35Statement of Problem: Postcuring techniques improve mechanical properties of indirect composites significantly. Eventhought this technique has been suggested for direct composites, but its effect for direct composites is still questionable.PurposeThis study was undertaken to evaluate the effect of various postcuring techniques on surface hardness of two different types of composites.Materials And MethodEighty circular specimens of Nulite F (40 specimens) and Gradia (40 specimens) composites were made and light cured. Ten of each type was kept as control group and 10 of each type was postcured with oven for 5 minutes at 120°C. The other ten ones was postcured with microwave for 5 minutes and the last 10 ones were postcured with labolite for 5 minutes. The specimens were polished and were kept in 37°C water for one week. Then surface hardness testing was performed and data were analyzed using one-way ANOVA and Kruskal wallis tests.ResultsThe results revealed that the surface hardness (VHN) of Nulite F composite in control group was greater than Gradia composite in control group (p<0.05). All postcuring techniques increased the VHN of all groups significantly. The effects of postcuring on increasing surface hardness of Nulite F were more significant in all techniques, especially by the usage of labolite set in Nulite F composite in comparison with Gradia composite. There was no statistically significant difference between surface hardness of microwave and oven groups in Nulite F composite. No statistically significant difference was noticed between surface hardness of microwave and labolite groups in Gradia composite. The effect of postcuring with oven on surface hardness of Gradia composite was statistically significant compared to the two other techniques.ConclusionBy evaluation of various samples in this study it was concluded that all postcuring techniques (labolite, microwave and oven) increased the surface hardness (VHN) of both direct composites (Gradia and Neulife F) significantly.
-
Page 44Statement of Problem: Despite the fact that polymethyl methacrylate is the most popular material in denture base construction, one of its main defects is the polymerization shrinkage that frequently leads in time consuming clinical problems. Several ways have been suggested to solve this problem; among them is "injection molding method".PurposeThe purpose of this study was the assessment of dimensional accuracy of the two acrylic resins cured by injection molding method.Materials And MethodIn this experimental study, the dimensional accuracy of two acrylic resins after curing by injection molding method (Unipress system) was assessed by profile projector measurement. Twenty master casts were made of a master dye simulating both maxillary and mandibular edentulous arch. They were divided in two groups, each group containing 10 casts used for making denture bases. Three reference points were determined, one in the central incisor region and the other two symmetrical points in the posterior region in molar area. Three measurements were made: 1. on the master cast, 2. on the denture base just after removing the denture base from the master cast, and 3. after immersion in water for one week. The measurements were analyzed using Friedman and Mann-Whitney tests.ResultsAll the denture bases in both groups, revealed significant shrinkage after removing from casts (p<0.05). After immersion in water, there was no significant dimensional change (p>0.05) in any of the groups. Statistical analysis revealed no significant difference between the two acrylic resins too.ConclusionSince there was no significant difference between dimensional accuracy of the two acrylic resins, it could be conclude that using Bayer acrylic resin with Unipress injection molding system would lead in acceptable results concerning dimensional accuracy.
-
Page 53Statement of Problem: Apical root resortpion of maxillary incisors is relatively a common phenomenon at the end of orthodontic treatment. Therefore, recognizing risk factors in root resorption before starting the treatment is very important.PurposeThe aim of this study was to compare the amounts of apical root resorption in different malocclusion groups.Materials And MethodThe amount of apical root resorption in 219 fixed orthodontic (70 Cl 1, 76 Cl II and 73 Cl III patients) with first or second maxillary premolars extraction and with mean age of 15±0.5 years were evaluated through the examination of parallel radiographies (long cone) before and after treatment. The amount of apical root resorption was measured in groups by using Photoshop program (Version 7.0). Then, the groups were compared and analyzed by t-test and one way ANOVA.ResultsOne hundred percent of patients (84.96% of teeth) showed first degree resorption, 18%, zero degree resorption; 1.37%, third degree and 12.8% showed second degree resorption. The greater resorption of second degree was observed in Cl II patients. Left and right incisors and central and lateral incisors had no significant differences among all the three groups.ConclusionThe comparison between apical root resorption in CI, Cl II and Cl III groups indicated that the resorption in Cl II group was more than Cl I and Cl III groups (p<0.001).
-
Page 63Statement of Problem: The treatment of immature teeth with open apex by Gutta percha in one visit apexification requires an optimum material as apical barrier. One of the desirable properties of the apical barrier material is its sealing ability.PurposeThis study was performed to compare the sealing ability of calcium hydroxide and a new experimental material (cold ceramic) when used as an apical barrier.Materials And MethodFifty extracted single canal human teeth were collected and stored in saline solution. The crowns were resected and by conventional step back method, canals were instrumented and then extended by Piso Reamer, so that, root ends were formed divergently. Samples were divided into two group including 23 teeth as study and 4 teeth as positive and negative control groups and then all teeth were mounted in a plaster cast. The two experimental materials (Cold ceramic and calcium hydroxide) were placed in the root ends for producing apical barrier, and canals were obturated with Gutta percha. The teeth in the positive and negative groups were obturated with Gutta percha, and in the negative group, cavit was placed at the end of root. In the 3 groups (calcium hydroxide, cold ceramic and positive group), all surfaces of the teeth were covered by two layers of the nail polish except 2 to 3 mm of the roots end and in the negative control group, samples were covered completely by two layers of the nail polish. Then, photographs of teeth were scanned and amount of leakage was calculated with the Photoshop software. The data were analyzed by t-test.ResultsAmount of cold ceramic leakage was less than calcium hydroxide and this difference was statistically significant (p=0.0001).ConclusionResults showed that apical plug with cold ceramic was more resistant than the apical plug with calcium hydroxide. The results of this study confirmed optimum sealing ability of the new experimental material for creating of apical barrier in one appointment apexification.
-
Page 70Statement of Problem: One of the most important problems in dentistry is to produce a suitable bond between tooth and all ceramic restoration, but there is little information on the use of resin cements and the importance of different surface treatments on their adhesion to high alumina containing ceramics.PurposeThe aim of this study was to find the optimal choice of surface treatments and luting cement for bonding to In-Ceram, an aluminum oxide reinforced glass ceramic material. The bond strength of two different luting cement to the ceramic material was evaluated. The effect of surface treatment, etching, sandblasting, and silanizing was also investigated.Materials And MethodThirty In-ceram discs were fabricated and assigned to 3 groups. Group 1 specimens were treated with HF and Silane, Group 2 were sandblasted and then silane was applied, Group 3 were treated only with silane. Rely X cement was placed on all specimens and shear bond strength test was done.After the test, the discs were polished again and treated as previously mentioned in 3 groups. Then they received Panavia F cement and shear bond strength was evaluated using Instron testing machine.ResultsUsing Tukey HSD test, it was shown the Panavia F provided higher bond strength values than Rely X cement. One way ANOVA determined that the use of sandblast provided higher bond strength values than other groups. Surface etching with 9.5% HF also increased bond strength in comparison with silanization alone.ConclusionBased on the results of this study, the use of Panaiva F was better for In-Ceram restorations. Sandbalsting is preferred to etching for the increase of bond strength of resin cements to alumina ceramic.
-
Page 81Statement of Problem: In Orthodontic diagnosis and treatment planning one of the most important issue is an accurate anteroposterior measurement of jaw relationship. The most commonly used angular and linear measurements that have been proposed, such as ANB angle and Wit’s appraisal can be inaccurate and misleading due to their dependence on various factors.PurposeThis study was aimed at establishing a new cephalometric measurement, named the µ angle, to assess the sagittal jaw relationship with accuracy and reproducibility. The µ angle uses 3 skeletal landmarks, point A, point B and a perpendicular line from point A to the mandibular plan.Materials And MethodOne hundred and fifteen pretreatment cephalometric radiographs of orthodontic patients (mean age 16±2 years) were selected on the basic of inclusion criteria according to their skeletal and profile patterns. The patients compromised of 30 class I, 45 class II and 40 class III skeletal relationships and profile pattern, the mean and standard deviation for the new angel (µ) and the previous reported angle (β) were evaluated. One way analysis of variance (ANOVA) and the Newman- Keuls test were used for data analysis as well as, dermination of the new angle’s specifity and sensitivity comparing with β angle.ResultsThe results obtained showed that a patient with a µ angle between 16.1o and 23.9 o can be considered to have a class I skeletal pattern. A more acute µ angle is an indication of a class II skeletal pattern and a more obtuse µ angle indicates a class III skeletal pattern.ConclusionThe new angle (µ angle) has an acceptable specificity and sensitivity in determining the anteroposterior relation of jaws and thus can be used for assessing the type and severity of jaw discrepancies, besides the other diagnostic parameters.
-
Page 89Statement of Problem: Alginate is the common impression material in dentistry and its preparation with water in various temperatures is required in some instances. Does the temperature of water affect on dimensional accuracy of alginate is the question of studies?PurposeThe aim of this study was to compare the effect of different temperatures of water on dimensional accuracy of stone models in impression with Iralgin and Bayer alginate.Materials And MethodIn this experimental study, one laboratory model was used with two metallic dies and alginate impression materials (Iralgin and Bayer). Sixty impressions were taken at temperatures of 8 C, 23 C and 28 C for Iralgin and Bayer alginate and stone models were poured. Five dimensions of 60 models including height and diameter for each die and distance between the dies were measured by digital caliper and compared with laboratory model by the use of ANOVA and t tests and LSD analysis.ResultsTemperature change of water had statistically significant effect on dimensional accuracy of stone model. At 8 C, all dimensions of Iralgin and Bayer increased. There was statistically significant changes (p<0.05) in diameter and external distance between the two dies for Iralgin and in diameter of small die for Bayer. At 28 C, all of the dimensions of the dies decreased, that in Bayer except for the diameter of the large die and in Iragin only for small die, the difference was statistically significant.ConclusionThe results of this research showed that at 23 C temperature of water, Bayer alginate was more accurate than Iralgin alginate. At 28 C, Iralgin and at 8 C, Bayer alginate was the most accurate.
-
Page 98Statement of Problem: According to some studies, diagnosis of carotid artery calcification in panoramic radiography could be a good marker and an aid for the prediction and prevention of cerebrovascular and cardiovascular accidents. Doppler sonography is an important diagnostic method for the recognition of calcified atheroma and carotid artery stenosis,PurposeWith respect to the importance of the recognition of calcified atheroma and vast usage of panoramic radiography in dental treatments, the purpose of this study was to evaluate the degree of agreement between panoramic radiography and Doppler sonography in the diagnosis of calcified carotid artery.Materials And MethodIn this descriptive-analytic study, panoramic radiographs were taken from 35 nephrologic and neurologic patients with carotid Doppler sonography, in order to evaluate calcified carotid atheroma. Panoramic radiographs were designed in a form that, the most of cervical vertebrae height to the level of the 4th and 5th intervertebral spaces, could be seen. The data related to the presence or absence of calcified atheroma in Doppler sonography and panoramic radiography were collected by SPSS software. The degree of agreement between the two methods was evaluated by Kappa analysis.ResultsPanoramic radiograph and Doppler sonography in both male and female patients in right side showed an average to good agreement rate. Overall, this agreement in patients with cerebrovascular complications without paying any attention to the affected side was from good to average degree.ConclusionThe presence of linear and nodular opacities in the level of 3rd-4th or 4th-5th intervertebral spaces in panoramic radiography especially at the right side could be considered serious. If positive risk factors are also present, the patients could be referred, with great confidence and economical justification, for precise medical examinations, (Doppler Sonography).
-
Page 108Statement of Problem: There is a principle rule about marginal seal in durability and clinical success of restorative treatments. Polymerization shrinkage and microleakage are critical limitations of dental composites.PurposeThe aim of this study was to evaluate the effect of two different curing units on microleakage of class V composite restorations in different conditions.Materials And MethodIn this in vitro study, class V cavities were prepared on the buccal surfaces of 80 extracted premolar teeth. Conventional halogen curing unit (optilux 501) and high intensity light-emitting-diodes (LEDmetron) were used to polymerize resin composite (Z100) from two distance 2 and 8 mm. Four groups after 24 hours and the other four groups were restored for 3 months in water at 37oC, immersed in dye solution and then teeth were sectioned longitudinally and evaluated for dye penetration. Data were statistically analyzed using Kruskal-Wallis and Mann-Withney tests to compare the different groups.ResultsUsing Kruskal Wallis test, no significant difference in microleakage was demonstrated between the different light cure units in the 8 groups. Mann-Whitney test at the dentin side showed that, QTH could significantly reduce the microleakage compared to LED (p=0.007). Increase in distance and storage time did not influence the microleakage. At 2 mm distance, the difference between LED and QTH was significant (p=0.038), but no significant difference was seen at 8 mm distance. Increased distance for LED and QTH did not cause any microleakage.ConclusionAccording to the results of this study, it can be concluded that the use of turbo light guide in LED would decreases the output of the light. Therefore, QTH system is recommended to be used in shallow cavities.
-
Page 117Statement of Problem: Developmental anomalies of the tongue frequently occur in patients with other congenital or developmental defects.PurposeThe aim of this study was to assess the prevalence of developmental anomalies of the tongue among handicapped students of Yazd city.Materials And MethodIn this cross-sectional study, 400 handicapped children were randomly selected among the special educational centers. Their age range was 6 to 13 years old (220 females, 180 males), among them, 280 cases were mental retarded and 120 cases were physically handicapped. All children were examined and any developmental anomalies of the tongue were recorded. Analysis of data was done by t and Chi-Square tests and analysis of variance.ResultsIn this study, the prevalence of tongue anomalies was found to be 6.8%. Results showed that 3.7% of cases had fissured tongue, 2% cleft tongue, 0.5% macroglossia, 0.3% microglossia, 0.3% ankyloglossia and no cases of aglossia and bifid tongue were observed. There was no significant difference in prevalence rates of the developmental anomalies in relation to sex, age, IQ and type of retardation.ConclusionAs fissured tongue showed to be the most common anomaly in these students, a follow-up examination is recommended for prevention of unwanted changes.
-
Page 124Statement of Problem: Situation of the condyle in glenoid fossa has a direct effect on the anteroposterior or vertical position of the mandible. Therefore, condylar situation and its shape has a special significance on producing facial morphology.PurposeThe aim of this study was to evaluate the condylar height and width in patients with class III and class I malocclusion by using panoramic radiographs and lateral cephalograms.Materials And MethodThis study was performed on 80 pretreatment lateral cephalograms and panoramic films. Mean age in girls was 11 years and 4 months and in boys, it was 12 years and 2 months. Condylar characteristics were surveyed from the point of condylar width and condylar height. Condylar height was surveyed on the panoramic film. Condylar width was analyzed on the lateral cephalograms. Data were analyzed using t.test and ANOVA.ResultsPatients with class I malocclusion had a significantly longer condylar width relative to the patients with class III malocclusion. The condylar height in class III malocclusions was longer than class I malocclusion.ConclusionThis study revealed that in patients with class III malocclusion, condylar height was longer but condylar width was smaller than class I malocclusion.
-
Page 131Statement of Problem: Particular attention should be paid to select the optimal combination of an emulsion solution, as different combinations of film and processing materials will produce different qualities of film and processing solution influencing the quality of radiographs with regard to visual characteristics such as density, contrast and fog.PurposeThis study was performed to determine the best combination of the two different panoramic films, Agfa and Primax with three different processing solutions (Champion, Teifsaz, and Darootasvir).Materials And MethodIn this experimental study, a total of 30 films were developed in three different processing solution: (1) Champion, (2) Teifsaz and (3) Darootasvir. A skull mankan of human was used in this investigation. Unexposed films of the same batch were developed together with exposed films in order to determine the fog and base densities. After processing densities, several spots were measured with a densitometer.ResultsDensitometry of films showed that there was a significant difference between mean density and contrast and fog of the two films in the three different solution (p<0.001).ConclusionAgfa and Primax panoramic films had the best combination regarding the contrast, density and fog with Champion solution followed by Teifsaz. To use Teifsaz solution we need more resarches to reach the best quality.
-
Page 138Statement of Problem: β Thalassemia is a hereditary hematologic disease with the manifestation of sever dental problems in affected patients.PurposeThe aim of this study was to examine dental arch dimentions and occlusion in patients with β-thalassemia in Children Hospital of Tabriz in 2005.Materials And MethodThe sample consisted of patients suffering from β-thalassemia with mean age of 14.9±3.2 and an unaffected control group with mean age of 13.5±3.9. Impressions were made and measurements obtained with a Caliper. Over jet, Overbite and molar relation were recorded clinically. Statistical analysis was then performed using the two-tailed t-test and significance was set at p<0.05.ResultsIn mandibular arch, when compared with thalassemic patients, healthy subjects showed a significantly larger incisor width, larger arch depth, and larger left and right anterior arch lengths. In the maxillary arch, statistically significant differences were found in mean incisor width, arch depth, intermolar width and left anterior arch length. The canine widths, premolar width, left and right posterior arch length and curve of Spee of both arches showed no statistically significant differences between the two groups.ConclusionWhen compared to unaffected subjects, patients with β-thalassemia exhibited a narrower maxilla, a shorter maxilla and mandible, smaller incisor width for the maxillary and mandibular arches.