آرشیو دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲، شماره ۵۶۲۱
هنر و ادبیات
۴
سوگ

در سوگ و رثای «استاد گلپا»

عام گرایی آواز بر تارک حنجره طلایی

بابک بنی حسینی (مدرس و نوازنده موسیقی)

«من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد/ نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد/ من که می دانم که تا سرگرم بزم هستی ام/ مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد/ پس چرا عاشق نباشم» (از متن ترانه «فریاد عاشق»)

استاد گلپا ادای دین خود به آواز و هنر موسیقی را به کمال و زیبایی به پایان رساند. او تلفیق شعر و موسیقی، ادای درست شعر و غزل، زیبایی شناسی آواز و تکنیک های تحریر و آواز را با حسی والا و عاشقانه و تبدیل همه آنچه ذکر شد در کنار خلاقیت و نبوغ ذاتی با داشتن هدیه الهی در حنجره ای طلایی در ستیغ آواز و چکاد هنر موسیقی این خاک به کمال اجرا کرد. به قول استاد نورعلی برومند: «صدا صدای خدایی است و من صوت خدا را می شنوم.»

استاد علی اکبر گلپایگانی به نور سفر کرد و صدای داوودی گلپا جاودان خواهد ماند. «او می رود دامن کشان من زهر تنهایی نشان/ دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود» (از متن ترانه «ای ساربان آهسته ران»)

قدم به قدم، آواز را به کمال در گلستان موسیقی طی نمود و بر چکاد آن قدم نهاد. صدایی مسیحایی که از عمق وجود و قلبی عاشق تراوش می کرد تا مردمان سرزمینش را اعم از کوچک و بزرگ عطر افشان و گلباران کند از منظر عام گرایی هنر چونان معجزه ای بود که در تاریخ یک قرن موسیقی و هنر این مرز و بوم بی نظیر ولی افتاده حال و فروتن ره می پیمود. استاد گلپا آوازخوانی را قائم به ذات و با حالتی روایی ادغام و موسیقی آوازی روایت گونه از شعر و غزل پارسی را بدیع و زیبا خلق کرد.

تا قبل از استاد بنان و گلپا، تقریبا همه آوازها در ردیف خلاصه می شد و نوازندگی نیز محصور به تکنوازی و بداهه پردازی بود. بزرگانی چون استادان بنان، گلپا، محجوبی و شهناز از اجرای صرف ردیف پا را فراتر گذاشتند و با نگرشی معطوف به چارچوب های ردیف و حفظ تمام و کمال آن آثاری بدیع خلق کردند.

استاد گلپا خود، آوازش را رومانس می نامید. به نوعی روایتی آوازین و آهنگین از شعر و غزل در والاترین حالت روایی آواز با مضمون ازلی و ابدی از عشقی الهی به معشوق. آوازهایی که خیلی زود و به معنای واقعی اقبالی خاص و عام یافت و توسط هر کوچک و بزرگی در کوی و برزن و با هر مشغله و شغلی زمزمه می گردید.

برای شنیدن مثنوی زیبایش در دستگاه شور و با مطلع «مست مستم ساقیا» هر آن کس که رادیو نداشت اقدام به خرید آن نمود و از هر جنس مردمی، همگان برای شنیدن آوازش جمع می شدند. باید اینجا تاکید کرد که آواز گلپا بود که منجر به عام گرایی یا مردمی شدن موسیقی آوازی به طور اخص در این سرزمین شد و حدود بیست سال این مزیت ناب را در بر داشت و عطش شنیدن آثارش همواره در بین مردمان این خاک جاری بود تا جایی که استاد بدیعی در این باره فرمودند «صد سال دیگر می فهمند که گلپا چه کسی است» اینها همه بیانگر این واقعیت و بیان این معناست که سبک و شیوه آوازی استاد گلپا در تاریخ معاصر ایران بدیع و منحصر به فرد بوده است.

جوهره آواز چهار بزرگ استاد ایران، یعنی استادان؛ بنان، گلپا، ایرج و شجریان بزرگ ترین تاثیرات را در بنیان و ساختار آوازی موسیقی ایران داشته است حال آنکه طی زمان، بیش از توجه به بیان عمق و حس آواز و تکنیک به مسائل روبنایی، ظاهری و تقلید صرف معطوف شده است، به طوری که عده ای قلیل به بنان علاقه مندند و دیگران مشغول به بازخوانی شیوه گلپا و ایرج و اکثریتی قریب به اتفاق در بند نقش شجریان. حال آنکه جوهره آواز این چهار قله رفیع آواز هنوز درک نشده است چه رسد به نمایش آن در صدا و حنجره و آواز که به منصه ظهور برسانند.

از بین این چهار تن، عام گرایی استاد گلپا در طول فعالیت هنر ایشان و با توجه به ناملایمات و جفاهایی که بر وی از روی سهو یا عمد روا گردید کاملا بارز و منحصر به فرد باقی مانده است و همه به آن واقفیم که البته در اینجا این موضوع را مورد بحث قرار نمی دهم، حتی بعد از ممنوع الکار شدن ایشان که غم وجودش را گران و سوز قلبش را عاشقانه تر در آوازش نمایان گرداند، باز هم گلپا برای خاص و عام همان «گلپا» بود و ماند.

استاد گلپا هنرمندی بود که وجود و قلبش را در آوازش چونان خطوط نرم و رنگین مینیاتور می توان دید و چه بسا فقط اوست که آواز و صدا را دیدنی و شنیدنی کرد.

آثار، گفتار، رفتار و حالات و منش انسانی اش از سوی خاص و عام قدر دید و بر صدر منسب گزید. مردمی بودن استاد گلپا و هنرش، نه وجهی عام بلکه وجهی خاص از هنر هر هنرمند است که هر کسی را دست یافتن بر این مهم برنیاید و هم او افتخار رسیدن بر این رفیع جایگاه را کسب نمود. استاد گلپا صدای رسا و حنجره پرعشق از نسل قبل و حال و بعد از خود بوده و خواهد ماند. هنرمندی خوش رو و با حنجره ای طلایی و حزنی عاشقانه که با استادی، تمام تکنیک های آوازی را در عنان و لگام حس و عشق، با تحریرهایی بی نظیر و با نبوغی وصف ناشدنی خلق می نمود و با آواز و شعر و غزل پارسی، بهشتی می آفرید. هم او بود که به جسم آواز، جانی دوباره بخشید و روح آواز را به سوی نور و روشنی رهنمون کرد. بی تردید صدای بهشتی استاد گلپا و تسلط روی شعر و درک معانی و استفاده آن با وسعت زیاد حنجره اش وی را در غالب نامدارترین شناسنامه فرهنگی هنری معاصر ایران قرار داده است. استاد گلپا اسطوره ای است که در زمان ما زیست و مانند بسیاری از بزرگان تاریخ ایران، در حیات خود از دوست و دشمن جفا دید ولی خم نشد و به پشتوانه عشق به مردمش و عشق مردمش به او، نشکست و پاک زیست و جاودانه شد. به قول استاد ایرج که [با وامداری از بیتی از یک شعر] در رثای استاد گلپا گفته اند: «ای خاک تیره دلبر ما را عزیز دار/ کین نور چشم ماست که در بر گرفته ای» و حالا گلپا، روح آواز به بزم گلها در بهشت معبودش پیوست و آسمانی شد.