آرشیو یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲، شماره ۴۷۴۲
روایت
۶

ویترین مشارکت

محمدکریم آسایش (کنشگر و پژوهشگر شهری)

دو سال است که طرحی تحت عنوان «من شهردارم» در حال اکران توسط شهرداری تهران است. طرح های دیگری نیز با شباهت هایی مانند «کمپین آرزوها» در دوره گذشته و «طرح رصد» در دوره کنونی به اجرا گذاشته شدند. هدف اعلامی این طرح ها مشارکت مردم در تعریف پروژه های شهری عنوان شده است. اما آیا این طرح ها، مشارکتی هستند؟مشارکت نیازمند سازوکارهای دارای پشتیبان و شفاف است. هر سه این طرح ها فاقد ساختار تعریف شده هستند، چون فاقد طرح مصوب هستند یا بودند و قائم به سلیقه در شهرداری یا شورا هستند. به دلیل فقدان این ساختار تعریف شده، این طرح ها با سه مشکل اساسی مواجه اند: نخست: عدم شفافیت، دوم: فقدان ضمانت اجرا و امکان پاسخ گویی، سوم: اعمال سلیقه های فردی و مدیریتی در آن.از میان سه طرح فوق الذکر، طرح «من شهردارم» کمتر مشارکتی است، چون در دو طرح دیگر، پروژه ها توسط شهروندان یا نمایندگان آنها (شورایاران) پیشنهاد می شدند اما در «من شهردارم» پروژه ها در سازوکاری غیرشفاف تعریف شده و فقط به رای گذاشته می شود.ما البته اصولا هیچ ساختار مشارکتی نداشته ایم، حتی شورایاری هم واقعا نهادی مشارکتی نبود، جدا از ایرادها در نحوه انتخابات آن که خصلت انتخاب محله ای را دچار خدشه می ساخت، شورایاری صرفا با سازوکاری غیرشفاف و غیرالزام آور، انتقال دهنده بود و چندان تفاوتی با سامانه های نظارت شهروندی نداشت. سایر طرح بحث ها در زمینه مشارکت از جمله نظام نامه مشارکت محله ای، نظام نامه مشارکت سازمان های مردم نهاد در مدیریت شهری و تالار شهر یا به مصوبه منتج نشد یا مانند نظام نامه مشارکت محله به مصوبه ای بی ربط برای جایگزینی شورایاری با نهادی انتصابی بدل شد. تنها مصوبه البته هنوز عملیاتی نشده اما جدی و واقعی مشارکت را باید شیوه نامه نحوه تشکیل شورای مشورتی شهری کودکان و نوجوانان (سازمان شهرداری ها و دهیاری های وزارت کشور) (از شیوه نامه های پیوست سند الزامات و ضوابط عام شهر دوستدارکودک شورای عالی شهرسازی و معماری ایران) دانست که هم ساختار نهادی منتظم و منسجم دارد، هم در شئون مختلف برنامه ریزی، بودجه ریزی، سیاست گذاری و نظارت کودکان و نوجوانان و سازمان های مردم نهاد مرتبط را دخیل و صاحب رای کرده است.دو نکته دیگر در این خصوص فرایندی بودن مشارکت شهروندان و ضرورت آموزش است. نمی توان با شهروندان گفت وگو (نه ملاقات مردمی که به درخواست های شخصی می گذرد) نداشت و اعتماد آنان را جلب نکرد و انتظار مشارکت داشت (نمونه ای از گفت وگوهای شهروندی را می توان گفت وگوهای اجتماعی تهران امید دارد توسط یکی از اعضای سابق شورای شهر دانست که البته کنش شخصی بود و تبدیل آن به یک الگو و الزام برای اعضای شورای شهر می تواند یک گام برای فرایند مشارکت قلمداد شود) و نمی توان نسبت به مسائل شهر و محله و پروژه ها آموزش و توضیح نداد و مشارکت را اثربخش دانست. مردمی که شنیده و دیده نمی شوند انگیزه و رغبتی برای مشارکت ندارند و با آمارسازی به لطایف الحیل هم مشارکت ساخته نمی شود.