آرشیو یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲، شماره ۴۷۴۲
روایت
۶

نگاهی به حواشی طرح من شهردارم

نمایش شهری «بهشت»

نورا حسینی

آخرین پاگرد خروجی ایستگاه مترو از همیشه شلوغ تر به نظر می رسد. در میان صدای همهمه، فردی که داد می زند «بلیت رایگان مترو»، به هیاهو دامن زده است. اینجا جلوی مسافران می ایستند و با وعده بلیت رایگان مترو، کد ملی شهروندان را دریافت و در طرح من شهردارم 2 شرکت می دهند. برخی از شهروندان تهرانی در فضای مجازی نوشته اند شهرداری تهران در ایستگاه های مترو و اتوبوس اقدام به توزیع بلیت های تک سفره اتوبوس و مترو و حتی در برخی ایستگاه های اتوبوس اقدام به رایگان کردن خطوط کرده است. روزنامه فرهیختگان هم مدتی پیش در گزارشی به نقد مشارکت شهروندان در طرح من شهردارم 2 پرداخته و نوشته بود: شهرداری تهران برای اخذ شماره تلفن شهروندان، اقدام به برپایی ایستگاه های سنجش فشار خون کرده است و پس از گرفتن فشار خون، به اجبار شماره موبایل آنها را برای شرکت در طرح «من شهردارم» می گیرند. اما ماجرا از اینجا جالب می شود که افراد متصدی برای انجام این کار از شهروندان درخواست دارند تا شماره تماس شان را بدهند. غافل از اینکه با این شماره تماس در سامانه تهران من در طرح «من شهردارم» از طرف شهروندان برای پروژه های شهرداری رای یا نظر ثبت می کنند. گزارش ها و مستندات مردمی نشان می دهد برخی مدارس با ارائه کد معرف به دانش آموزان و اجبار آنها به مشارکت در نظر سنجی، سعی در بالابردن تعداد مشارکت کنندگان در طرح من شهردارم دارند. مدارس با دادن یک برگه کاغذ حاوی توضیحاتی از والدین خواسته اند در این سامانه نظر خود را درباره پروژه های شهرداری ثبت کنند. نویسنده این گزارش این پرسش را مطرح کرده بود که چرا باید شهرداری بدون اطلاع و هماهنگی مردم، به جای آنها نظر ثبت کند؟ آیا با ثبت این نظرهای مردمی که معلوم نیست بر چه اساسی و به چه پروژه هایی رای داده می شود، قرار است درباره پروژه های شهری تصمیم گیری کند؟ شهرداری تهران به روزنامه فرهیختگان جوابیه داده و در آن تاکید کرده که برای دعوت شهروندان به مشارکت، اجباری در کار نبوده و یک سری افراد به عنوان سفیر من شهردارم انتخاب شده و در مکان های مختلف از فروشگاه شهروند تا میادین میوه و تره بار طرح را برای مردم تشریح کرده و راهنمایی می کردند تا بتوانند رای بدهند. در این جوابیه تاکید شده که نه تنها شهروندان مجبور به مشارکت نشده اند، بلکه سعی شده حق گمشده آنها یعنی اداره مشارکتی شهر تهران نیز به آنها برگردانده شود. مجید باقری، معاون برنامه ریزی، توسعه سرمایه انسانی و امور شورای شهردار تهران نیز این نوع گلایه ها را قبول ندارد و می گوید شاید درصد بسیار اندکی از این رفتارها اتفاق افتاده باشد که اصلاح شده و این گونه از شهروندان رای گیری نشده است.

من شهردارم از کجا آمد؟

«من شهردارم» نام سامانه ای است که سال گذشته شهرداری تهران آن را ایجاد کرد تا شهروندان بتوانند در آن به پروژه های توسعه محله ای مدنظرشان رای دهند و آنها را در اولویت اجرا بگذارند.

سال گذشته و هم زمان با تبلیغات این سامانه، باگ های آن کشف شد. کارشناسان گفته بودند این سامانه عملا شورایاران را دور زده و سازوکار اینکه هر فرد دقیقا ساکن کدام محله است و چقدر می توان به رایی که به پروژه در هر محله می دهد، اطمینان کرد هم مشخص نبود.

بر اساس پژوهشی که در فصلنامه اقتصاد و برنامه ریزی شهری منتشر شده است، زمان کم اجرای طرح، امکان ثبت نمایشی نظرات، تجمیع ترجیحات متنوع و طرح سوال های غیرحرفه ای از جمله نقاط ضعف طرح بوده و در عوض اطلاع رسانی مناسب و در نظرگرفتن نظام تشویقی، قوت طرح به حساب می آید. این پژوهشگران نتیجه گیری کرده بودند که شهروندان دوست دارند از نتایج مشارکت خودشان آگاه شده و بدانند که پیشنهادهایشان چه تاثیری در شهر داشته است. بر اساس اطلاعات سامانه «من شهردارم»، حدود 345 هزار نفر از شهروندان در نظرسنجی مرحله اول این طرح شرکت کرده و حدود هزار و 462 پروژه هم در سراسر پایتخت انتخاب شدند که 872 مورد از آنها به سرانجام رسیدند. بر اساس اطلاعات منتشر شده در این سامانه، سال گذشته سه هزار و 924 میلیارد تومان برای این پروژه ها تخصیص داده شده است. امسال نیز سال دوم طرح «من شهردارم» اجرائی شد. میثم مظفر، رئیس کمیته بودجه و نظارت مالی شورای شهر تهران، 10 دی ماه اعلام کرد بیش از یک میلیون و 300 هزار شهروند در سامانه و در طرح «من شهردارم 2» مشارکت داشتند.

با این وجود، انتقادهایی هم از سوی شهروندان و هم از سوی کارکنان شهرداری به این طرح مطرح می شد. شهروندان از چالش های نظرسنجی می گفتند و کارکنان شهرداری از نحوه به کارگیری کارمندان برای جلب مشارکت شهروندان. در یکی از گروه های کارکنان شهرداری تهران که بیش از 10 هزار کارمند شهرداری عضو آن هستند، یکی از کارکنان سرای محله ای درددلی با شهردار تهران مطرح و گفته بود: «آیا خبر دارید قریب به یک ماه است به خاطر طرح من شهردارم و اعلام رقم بالای مشارکت مردمی توسط شهرداری تهران، چه ظلمی بر پرسنل خود و کسانی که در سرای محلات مشغول بوده اند روا داشته اید؟ آیا می دانید از صبح تا شب کف خیابان ها و متروهای شهر تهران با هزار ترفند شماره تماس گرفتن از شهروندانی که خودشان نمی دانند در نظرسنجی شرکت می کنند یعنی چه؟ به بهانه تست قند خون و فشار و ثبت تعداد مراجعه کننده گرفته تا شارژ رایگان بلیت مترو و تلفن. آیا فکر کرده اید این اتفاق چه پیامدهایی دارد و از همه بدتر بدبین کردن مردم به مسئولان. از غذاخوردن بر روی زمین در کف مترو بدون صندلی تا مشکلاتی که در خانواده برایمان پیش آمد، از تهدیدهایی که توسط شهردار منطقه شدیم که از کار بی کار می شویم چون پرسنل سرای محله بودیم تا توهین هایی که توسط مردم شنیدیم و از همه بدتر رقابتی کردن فضا و انداختن همکاران به جان هم برای جمع کردن رای بیشتر».داستان من شهردارم آنجا جذاب می شود که پروژه های شهرداری در فهرست درخواست های مردمی می آید؛ مانند پروژه ایجاد بوستان های کودک و مادر . به تازگی حسین نظری، معاون خدمات شهری و محیط زیست شهرداری تهران، گفته است بر اساس طرح «من شهردارم»، 113 بوستان مادر و کودک در دستور کار سازمان بوستان ها قرار گفته است .

پایین ترین سطح مشارکت در من شهردارم

حسین ایمانی جاجرمی، جامعه شناس، به «شرق» می گوید: مشارکت، چارچوب و مدل های مختلفی دارد. نردبان مشارکت ارنشتاین هفت پله دارد که اطلاعات گرفتن پله اول آن است. اگر به دنبال مشارکت واقعی باشیم، باید شهروندان را در قدرت شریک کنیم؛ یعنی بتوانند درباره منابع مالی و نحوه اداره شهر نظر بدهند و رای آنها جدی گرفته شود. کسی با اینکه از مردم پرسیده شود چه می خواهند مخالفتی ندارد، ولی اینها کمکی به شهرداری نمی کند؛ زیرا بسیاری از مشکلات شهری از نوع مشکلات غامض است. آلودگی شدید هوا، کیفیت پایین حمل ونقل عمومی، مشکل مسکن، ناامنی و فاصله طبقاتی برخی از چالش های اساسی شهر تهران است.

او ادامه می دهد: کاهش روابط اجتماعی و احترام به حقوق همدیگر در نظرسنجی های چند سال گذشته مطرح شده بود و مردم آنها را به عنوان مشکل مطرح کرده بودند. از دیگر مشکلات مهم تهران، شائبه شهرفروشی برای کسب درآمد است. تا فکری به حال آن نشود، شهرداری مجبور است مرتب پروانه صادر کند تا شهر را اداره کند. این استاد دانشگاه یادآوری می کند: قاعده دنیا، بودجه ریزی مشارکتی است؛ یعنی باید در قالب محلات، مردم را دعوت کنند و به آنها آموزش دهند و مردم با کارشناسان شهرداری بنشینند و مشکلات را احصا کنند و منابع شهرداری مشخص شود و سپس اولویت بندی کند و خود مردم بگویند چه کاری اولویت دارد و چقدر منابع مالی برایش گذاشته شود. این یک مشارکت سطحی است و کسی با آن مخالفت نمی کند، اما مشکلی از مشکلات تهران حل نخواهد کرد.

او با تاکید بر اینکه این پروژه های تعریف شده باید با واقعیت های زندگی شهروندان ارتباط داشته باشند، می گوید: همه محلات و مناطق تهران مثل هم نیستند و با هم تفاوت های بنیادی دارند. برای مثال محله هایی هست که فقط پولدارها و سوپرثروتمندان در آنجا زندگی می کنند و محلاتی هم داریم که عمدتا فقرا در آنجا هستند یا محلات آسیب پذیر مثل منطقه 12 که باید برای هر کدام از اینها یک برنامه داشته باشیم. چطور می شود که یک شهر 10 میلیونی را تقلیل می دهند به نظراتی که در ایستگاه های مترو از مردم پرسیده اند؟ اگر قرار است یک کار درست و حسابی و بنیادی انجام شود، روشش این نیست.

جاجرمی با اشاره به حذف شورایای ها که می توانستند به شکل قوتی تری مشارکت در سطح محله را به دنبال داشته باشند، می گوید: سطحی از مشارکت نهادی هم که در تهران بود به جای اینکه ارتقا پیدا کند، حذف شد. باید قواعد مشارکت رعایت شود و قانون و چارچوب دارد و درباره شان در قالب توسعه محله ای بحث می کنند که ما چنین چیزی را در برنامه ها نمی بینیم. هیچ ضمانتی وجود ندارد؛ مثلا از مردم هم پرسیده شود، چه ضمانتی وجود دارد آنچه مردم خواستند حتما اجرا شود و چه کسی می خواهد نظارت کند بر اجرای نظراتی که مردم داده اند.به گفته جاجرمی اینها نظرهای توده ای است و برداشت های خیلی عامی از مسائل شهری خواهد بود و عملا نمی تواند منجر به برنامه ریزی های دقیق شود. برنامه ریزی شهری و مدیریت شهری بسیار پیشرفت کرده و این کارهای ابتدایی و اولیه است. یک سوال بسیار مهم این است که ارتباط اینها با طرح جامع و تفضیلی چیست؟ مردمی که از طرح های توسعه ای شهری منابع شهرداری اطلاع دقیقی ندارند، چطور می خواهند راجع به مسائل شهر نظر دهد؟ اگر شهرداری می خواهد با مردم گفت وگویی کند باید در چارچوب ضوابط و الزامات کاری خودش باشد.

این طرح بودجه ریزی مشارکتی نیست

مسعود فراهانی، پژوهشگر مدیریت شهری و سیاست گذاری اجتماعی هم به «شرق» می گوید: نوع مشارکت شهروندان برای انتخاب پروژه ها اولین نکته ای است که باید به آن توجه کرد. همه بحث و جدل های اصلی این بوده که مشارکت شهروندان به صورت مستقیم انجام شود؛ به این صورت که در سطح محلات جلساتی برگزار شود، شهرداری در آن محلات اعلام کند که سال گذشته بودجه ای که به فلان محله و منطقه تعلق گرفته چقدر بوده، روی چه پروژه هایی هزینه شده و اعلام کند که حالا همان مبلغ در اختیار شهروندان است که بتوانند اولویت های خودشان را مشخص کنند. این نکته اول است؛ در واقع بودجه ریزی مشارکتی مصداق برقراری دموکراسی مستقیم بوده و در شکل ساده تر آن دموکراسی نمایندگی و حالا وقتی شما آن را تبدیل به نظرسنجی می کنید، حتی دیگر دموکراسی نمایندگی هم ندارید؛ یعنی این مشارکت در پایین ترین سطح خودش است و حتی اسم آن را مشارکت هم نمی شود گذاشت؛ چراکه عملا امکان رصد وجود ندارد. در فضای مجازی به هر صورتی امکان دخل و تصرف و نظرسازی وجود دارد و به همین دلیل عملا مشارکت محسوب نمی شود.

او ادامه می دهد: دومین موضوع که خیلی مهم است و اصلی ترین دعوای بودجه ریزی مشارکتی بر سر آن است، این نکته است که شهرداری چه مقدار از بودجه خود را برای این موضوع اختصاص می دهد؛ برای مثال اگر در شهرداری بودجه تملک دارایی سرمایه ای یعنی آن بخشی که هزینه عمرانی محسوب می شود 40 درصد یا 60 درصد بودجه است، دعوا سر این است که چند درصد از این بودجه برای مشارکت مردم در نظر گرفته می شود. معمولا شهرداری رقمی را انتخاب می کند که به طور مثال زیر یک درصد بودجه شهرداری است اما در بسیاری از طرح های اساسی حتی بیش از 80 درصد از بودجه را هم به این موضوع اختصاص می دهیم. به همین دلیل مثلا یک درصد (یک مبلغ ناچیز) از بودجه شهرداری تهران را نمی تواند به عنوان مشارکتی هزینه کردن در نظر گرفت. شهرداری زمانی می تواند این ادعا را مطرح کند که عدد دقیقی که برای بودجه ریزی مشارکتی و حتی در این شکل کاریکاتوری خودش در نظر گرفته مشخص باشد که چند درصد از بودجه است. نکته سوم این است که درمجموع هدف اصلی بودجه ریزی مشارکتی، گسترش عدالت اجتماعی بوده اما این عدالت به چه معناست؟ هدف از بودجه ریزی مشارکتی این بوده که براساس آن مشخص شود زیرساخت های شهری در برخی مناطق تهران کامل هستند و در برخی مناطق دیگر ناکامل هستند. حالا دیگر در مناطق به صورت کامل هزینه نمی کنیم و حتی حاضریم بودجه آنها را برای چند سال در مناطق ناکامل هزینه کنیم و این لازمه اش یک نیازسنجی یا یک زیرساخت سنجی است که اصلا ببینیم در کل تهران وضعیت چه شکلی است و بعد بیاییم راجع به بودجه ریزی مشارکتی حرف بزنیم. اگر قرار است شهرداری کارهای روتین خودش را مشارکتی کند که معنای خاصی ندارد. بعضی از این پروژه ها، پروژه های پرستیژی هستند و هیچ ارزشی برای افزایش کیفیت فضای شهری ندارند و موجب دسترسی بیشتر مردم به زیرساخت های شهری نمی شوند. به همین دلیل در مجموع فکر می کنم که اولا نوع مشارکت اینجا تقریبا حالت غیرمشارکتی دارد. غیرمشارکتی نه اینکه ضدمشارکتی است؛ بلکه غیرمشارکتی است. من دموکراسی مستقیم را می فهمم که در مدل اصلی استفاده می شد، در سطح پایین تر ما دموکراسی نمایندگی را در محلات داریم که باید نماینده ای انتخاب کنند و مذاکراتی صورت بگیرد و این نماینده دنبال کارها باشد؛ مثلا در فرم شورایار فعالیت داشته باشد اما وقتی حالت نظرسنجی پیدا می کند، عملا مشارکت محسوب نمی شود چون ما هیچ گاه نمی توانیم نظرسنجی کنیم که آیا این داده هایی که دست ما می رسد، معتبر هست یا نه؛ یا اصلا پس از آن نظارت وجود دارد یا نه. موضوع دوم مقدار بودجه ای بود که برای این موضوع در نظر گرفته می شود و موضوع سوم هم این بود که عدالت اجتماعی رکن بودجه ریزی مشارکتی در مدل های اصلی است اما در اینجا اصلا این کار پیوست عدالت اجتماعی ندارد، به این معنی که بگوییم شهرداری در ادوار گذشته این دست اقدامات را انجام داده که به نوبه خود یک نابرابری فضایی ایجاد کرده است. حالا برای اصلاح این موضوع، از یک ابزار سیاستی به اسم بودجه ریزی مشارکتی استفاده می کنیم.به گفته او با دقت در جزئیات درمی یابیم که اساس بودجه ریزی مشارکتی در واقع یک استراتژی برای توانمندسازی بوده است. شهروندانی که اطلاعی از بودجه به عنوان یک سند فنی ندارند، باید با یکسری فرایندهای آموزشی دانش حداقلی پیدا کنند و این مسئله در بستر دموکراسی مستقیم معنی پیدا می کرد. به این صورت که در سطح محلات جلساتی از سوی شهرداری برگزار می کردند و از بودجه به عنوان جعبه سیاه رمزگشایی می کردند و توضیح می دادند که برای انجام فلان کار، فلان عبارت بودجه را داریم و معنای عملی آن می شود فلان. در ادامه افرادی که اطلاعات هم سطحی با کارشناسان پیدا می کردند می توانستند نظر بدهند که فرضا شهرداری اختیاراتش این است و این کارها را می تواند انجام بدهد، قبلا این کارها را انجام می داد و حالا پیشنهاد ما چیست. بخش دوم هم برمی گردد به همان نیازسنجی. وقتی شما یک نیازسنجی انجام دادید، نه می دانید اوضاع محلات چه شکلی است و مردم هم نمی دانند، آن وقت اگر در منطقه یک تهران مردم بیایند راجع به مثلا نوع مبلمان شهری اعتراض کنند، درحالی که مثلا منطقه 16 مشکلات فاضلاب شهری دارند، معلوم است که فاضلاب به مبلمان شهری اولویت دارد. یک بخشی از این هم برمی گردد به اینکه پایه های سیاست گذاری اینجا کلا تمهید نشده است و حالا از یک منظر دیگر هم شهروندانی که اطلاعی از کارهای قبلی ندارند و به آنها اطلاعات درست داده نشده، تصمیماتی می گیرند که ممکن است کلا با برنامه های کلان یا سیاست های دیگر در تعارض باشد، چراکه عملا در پیگیری سیاست گذاری جای مشخصی برای آنها تعریف نشده تا متناسب با این پیکره تصمیم گیری کنند. در مجموع فرایند آموزش محور نیست. سیاست گذار یک سری پروژه تعریف کرده که این پروژه ها معمولا برای شهرداری چالش اساسی هم ایجاد نکنند. شهرداری پروژه هایی که پرستیژدار هستند و تاثیر خنثی دارند و بعضی هایشان هم اصلا روتین های خود دارند را انتخاب می کند که اگر مردم هم انتخابش کردند، خیلی شهرداری را به چالش نکشد. در واقع ماموریت های شهرداری مشخص است. شهرداری عملا دارد برای کارهایی که انجام می دهد مشروعیت سازی می کند و می خواهند یک وجهه مشارکتی به ماجرا ببخشند.

فراهانی معتقد است: نکته مهم این است و تجربه نشان می دهد که وقتی شهرداری تهران چنین کاری انجام می دهد، یعنی اینکه برای هزینه کردهای شهرداری تغییراتی اساسی در حال اتفاق افتادن است که به نفع بعضی از گروه هایی است که صاحب امتیازاتی در دوره فعلی هستند، نه برای اینکه این خیلی موضوعیت پیدا نکند، یک بررسی این شکلی انجام می دهند که مثلا ما فلان کار مشارکتی را انجام دادیم که توجه ها به اینها بشود، اما زمانی که در هزینه کردهای شهرداری دقیق می شوید می بینید یکسری هزینه کردهای جدید یا مقادیر جدیدی در حال اختصاص داده شدن است که قبلا سابقه نداشته و همین در شرایط فعلی تهران یک شیوه پنهانی هم محسوب می شود.