آرشیو پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، شماره ۶۰۴۱
اندیشه
۲۳

چه انتظاری از اهل دانشگاه و جامعه مدنی امروز ایران می رود؟

نقش نهادهای فراگیر در انقلاب صنعتی چهارم

دکتر علی حسین رضایان (استاد دانشگاه تهران)

به لطف پیشرفت‏های بی‏سابقه در فناوری، در حال حرکت به سمت جهانی بهتر هستیم. همه ما از صنعتی شدن سود بردیم و همچنین در مقایسه با نسل‏های قبل، از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار هستیم. دیگر در جهان امروزی خبری از قحطی و گرسنگی نیست و به خاطر همه‏گیری طاعون، سرخک، سیاه سرفه، آبله مرغان، آبله، تیفوس، مالاریا و... جامعه بشری درگیر نیست. در مقایسه با 100سال گذشته در همه جوامع طول عمر متوسط یا همان شاخص امید به زندگی که در بدو تولد تنها 40سال بود به خاطر رفاه، آسایش و بهداشت عمومی افزایش یافته است. برای مثال امید به زندگی در 100سال گذشته در انگلیس از 41 به 82 و در ایران از 55سال قبل از انقلاب به 77سال در سال1400 افزایش داشته که همه آنها به لطف تحقیقات علمی و به تبع آن فناوری و نوآوری در جهان بوده است. صد سال پیش، پولدارترین فرد در جهان هم توان خرید و دسترسی به تلویزیون، پرواز بین قاره‏ای از طریق هواپیما، قرص‏های ضد بارداری، آنتی بیوتیک‏ها و... را نداشت. با توجه به اینکه تحقیقات علمی انباشتی است یعنی دانشمندان و مخترعان تحقیقات خود را روی دستاوردهای دیگران سوار می‏کنند در گذشته به دلیل نبود ابزارهای لازم برای ارتباطات و تبادل اطلاعات علمی به کندی صورت می گرفت؛ ولی به لطف توسعه اینترنت یافته ها و دانش امروزی به سرعت در دسترس همگان قرار می‏گیرد.

برای مثال، اگر قبل از قرن بیستم، سرعت گسترش علم هر 100سال دو برابر می شد، حالا در پنج سال اول قرن21 سرعت پیشرفت علم دو برابر شده است یا اگر از تاریخ اختراع تلفن (1878) صد سال زمان برد تا تعداد کاربران آن به مرز صدمیلیون نفر برسد، اینترنت در کمتر از یک دهه از تاریخ1990 به صد میلیون کاربر رسید. امروزه اکتشافات علمی با سرعت برق جهان را درمی نوردد؛ برای مثال معمولا توسعه یک دارو یا یک واکسن قبلا به 10 الی 15سال زمان نیاز داشت؛ درحالی که در همه گیری ویروس Covid-19 در سال2020 شرکت مدرنا تنها 42روز بعد از دریافت توالی ویروس توانست واکسن خود را اختراع کند و کل فرآیند توسعه، آزمایش ها و اخذ مجوزها کمتر از یک سال طول کشید.

انقلاب صنعتی چهارم که برای اولین بار در سال2016 توسط کلاوس شواب- بنیان گذار و رئیس اجرایی مجمع جهانی اقتصاد به اختصار مطرح شد، در امتداد انقلاب های صنعتی اول، دوم و سوم فصل جدیدی در پیشرفت بشر است. این انقلاب که بر پایه فناوری های نوظهور مثل هوش مصنوعی، زیست فناوری، مواد پیشرفته و رایانش کوانتومی استوار است و ادامه انقلاب دیجیتالی است که از میانه نسل قبل شروع شده و مشخصات آن به وسیله تلفیق فناوری هایی است که خط بین فیزیک، دیجیتال و بیولوژی را طی می کند و چه بخواهیم و چه نخواهیم تحولات بنیادین (اعم از پول دیجیتالی، ماشین های خودران، کشاورزی بدون خاک، بررسی سلامت افراد از طریق موبایل، گوشت تهیه شده جایگزین گوشت گاو و گوساله، اپلیکیشن ها، نرم افزارها، اطلاعات و... کل زندگی بشر را دگرگون خواهد کرد.) در نحوه زندگی ما ایجاد خواهد کرد. نکته قابل توجه آن است که تحولات انقلاب های صنعتی اول و دوم در یک بازه زمانی طولانی تری به وقوع پیوست و پیچیدگی های کمتری داشت. بنابراین امکان تقلید این فناوری ها وجود داشت اما انقلاب صنعتی چهارم با تلفیق و یکپارچه سازی فناوری های مختلف و پیچیده فرصت را از کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعه یافته برای کپی برداری و متعاقبا آن بهره برداری لازم از آن را گرفته است. هرچه سرعت گسترش فناوری بیشتر باشد، کار برای انطباق با پیامدهای برهم زننده اش دشوارتر خواهد بود؛ لذا، نیاز و ضرورت به همکاری و تعامل نزدیک و مشارکت با کشورهای توسعه دهنده فناوری است و گرنه از نقشه صنعتی و فناوری کشورهای جهان حذف خواهیم شد.

انقلاب صنعتی اول که در بازه زمانی 1870-1750 میلادی شکل گرفت با مکانیزاسیون ریسندگی و بافندگی در صنعت نساجی بریتانیا شروع شد و با اختراع موتور بخار، تولید فولاد و خطوط آهن باعث ماشینی شدن صنایع شد؛ به طوری که رشد سالانه در کشورهای بریتانیا، فرانسه، روسیه و هلند که قبل از سال1750 به طور میانگین سالی حدود 0.2درصد بود، به لطف فناوری های توسعه یافته نرخ رشد سالانه در سال1850 به 2 الی 3درصد رسید. وضیعت ایران در انقلاب صنعتی اول (1870-1750 میلادی، 1249-1130 هجری شمسی) مصادف با آغاز و پایان حکومت 44ساله زندیان (1794-1750 میلادی) و در ادامه به قدرت رسیدن آقامحمدخان قاجار و آغاز حکومت 130ساله (1925-1796) قاجار در ایران بود.

در این دوران در مقایسه با دیگر کشورهای جهان که در آنها انقلاب صنعتی رخ داده بود، ایران یک کشور عقب مانده به شمار می آمد و بیش از چهار پنجم جمعیت ایران ساکن روستاها بودند. بخشی از این دوران که مقارن با حکومت فتحعلی شاه قاجار به مدت 36سال (از 1797 تا 1834 میلادی) و ولایتعهدی عباس میرزا از 1799 تا 1833 در آذربایجان همراه بود. وقوع دو جنگ میان ایران و روسیه و شکست سخت ارتش ایران در این جنگ ها منجر به امضای عهدنامه های گلستان و ترکمانچای شد و باعث شد عباس میرزا، فرمانده قوای ایرانی (این شاهزاده نابغه عصر قاجار) به ضعف های حکمرانی شاهان قاجار پی ببرد و سوال معروف خود را (...نمی دانم این قدرت که شما (اروپایی ها) را برما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟...) از ژوبر سفیر وقت دولت فرانسه که برای تعلیم ارتش به ایران آمده بود و در منطقه قره چمن آذربایجان ملاقات داشتند، مطرح کند و در ادامه فکر ایجاد صنایع و تلاش برای معرفی صنایع ماشینی در ایران را پی ریزی کند. این همان تفکری است که در دوران ناصرالدین شاه با جدیت بیشتر از سوی میرزا تقی خان امیرکبیر دنبال شد.

انقلاب صنعتی دوم که در بازه زمانی 1930-1870 میلادی رخ داد، موج جدیدی از فناوری ها نظیر رادیو، تلویزیون، چراغ های روشنایی و... را معرفی کرد که همگی به خاطر اختراع برق بود و همچنین موتور احتراق داخلی باعث پیدایش خودرو، هواپیما و... شد که منجر به توسعه زیرساخت های جاده ای و هوایی و در نتیجه تولید بیش از پیش رونق پیدا کرد. نکته مهم دیگر درباره انقلاب صنعتی دوم، پیشرفت هایی در صنایع شیمیایی و معرفی مواد پلاستیکی و... بود که برای مثال معرفی روش نسبتا ساده و صنعتی برای تولید آمونیاک توسط فرآیند هابر-بوش برندگان جایزه نوبل شیمی به ترتیب در سال های 1918 و 1931 بود که باعث رشد سریع جمعیت جهان شد. لازم به ذکر است در قرن نوزدهم تقاضا برای نیترات و آمونیاک برای استفاده به عنوان کود و مواد اولیه صنعتی به طور پیوسته در حال افزایش بود و پیش از ابداع این روش، تولید آمونیاک در مقیاس صنعتی بسیار دشوار بود. تولید سالانه کود نیتروژن به این روش بیش از 100میلیون تن است که خوراک بیش از نیمی از جمعیت کنونی جهان به تولید کود به این روش بستگی دارد، لذا معرفی این روش برای تولید کود نیتروژن باعث جهش جمعیت در جهان شد. وضیعت ایران در انقلاب صنعتی دوم (1930-1870 میلادی، 1309-1249 هجری شمسی) با پایان حکومت قاجار (1925 میلادی) و آغاز حکومت 54 ساله پهلوی (1979-1925) در ایران همراه شد. در سال 1870 الی 1872 که اروپا انقلاب صنعتی دوم را شروع کرده بود و هر روز شاهد اختراع و اکتشاف جدید بود ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار دچار قحطی بزرگ شده بود و طبق گواهی تاریخ نویسان بیش از 20درصد مردم ایران (بیش از 2میلیون ایرانی) به خاطر گرسنگی جان خود را از دست دادند.

البته در این دوره نخستین مولد برق در سال1264 خورشیدی (1875 میلادی) به دستور ناصرالدین شاه قاجار وارد ایران شد و کاخ گلستان را روشن کرد و نخستین رشته سیم تلفن بین تهران و شاهزاده عبدالعظیم به طول 7.8کیلومتر در سال1265 هجری خورشیدی (1886 میلادی) توسط بوآتال بلژیکی که امتیاز راه آهن ری را داشت، برقرارشد و کارخانه هایی مانند کبریت سازی، بلورسازی، نساجی، بافندگی (در سال1850، کارخانه نخ ریسی و بافندگی به ترتیب در کاشان و تهران ساخته شد)، قندسازی، صابون سازی و صنایع ماشینی در ایران تاسیس شدند و تقریبا تمام صنایع ایجادشده وارداتی از غرب و تحت نظر کارشناسان آنها بودند و صنایع بزرگ با فناوری های پیشرفته مثل کارخانه فولاد، خودروسازی و... به دلیل نبود زیرساخت ها، متخصصان خبره، سرمایه گذاران خارجی یا داخلی هنوز به ایران نیامده بود. در بازه زمانی جنگ جهانی اول 1918-1914 جمعیت کشور ایران به 11میلیون نفر رسیده بود و به دلیل شیوع بیماری های همه گیر، سوءتغذیه، فقدان امکانات بهداشتی و... به کندی افزایش می یافت. ساختار اقتصادی و صنعتی کشور همچنان برای گسترش صنایع آماده نبود. نزدیک به 90درصد نیروی کار در کشاورزی و صنایع دستی روستایی اشتغال داشتند و 10 درصد باقی مانده به تجارت، خدمات دولتی و صنایع شهری مشغول بودند.عمده ترین کالاهای وارداتی ایران محصولات صنعتی و عمده ترین صادراتش مواد خام، محصولات کشاورزی، نفت و صنایع دستی نظیر فرش بود. نزدیک به 80 تا 90درصد مبادلات بازرگانی ایران با کشورهای روس و انگلیس صورت می گرفت.

انقلاب صنعتی سوم که در بین سال های 2010-1950 میلادی به طول انجامید احتمالا در سال1947 با اختراع ترانزیستور آغاز شد (البته انقلاب صنعتی سوم زمان شروع مشخصی ندارد اما تحولات اساسی آن بعد از سال های1980 رخ داد) بر پایه رایانش دیجیتالی و تبادل اطلاعات بود که توانایی ذخیره سازی، پردازش و انتقال اطلاعات را به شکل دیجیتال تقریبا در تمام صنایع دگرگون کرد. مهم ترین نشانه های این انقلاب فراگیر شدن استفاده از کامپیوتر، اینترنت و اتوماسیون اداری است. وضیعت ایران در انقلاب صنعتی سوم (2010-1950 میلادی،

1389-1329 هجری شمسی) از نظر تاریخی با پایان حکومت پهلوی و آغاز جمهوری اسلامی (1979 میلادی) در ایران همراه است. در این دوران خیلی از صنایع بزرگ و مدرن در ایران ایجاد شد. اولین شرکت تولیدکننده خودرو در ایران فیات بود که در سال1332 تاسیس شد و شرکت جیپ ایران در سال1336 تاسیس شد و در سال1338 اولین خودروی تولیدشده در ایران را که جیپ 6سیلندر کالسکه ای بود به فروش رساند. زنده یاد جعفر اخوان ابتدا با واردات خودروی آمریکایی جیپ ویلیس و سپس با راه اندازی خط مونتاژ این خودرو، شالوده صنعت خودرو را در سال1335 بنیان نهاد. در سال1341، برادران خیامی نیز وارد عرصه تولید خودرو شدند و شرکت ایران ناسیونال را تاسیس کردند. آنها در سال1345 و پس از عقد قراردادی با شرکت روتس، امتیاز تولید پیکان را خریدند و از اردیبهشت سال1346، کارخانه تولید این ماشین را راه اندازی کردند. تصمیم گیری برای احداث کارخانه فولاد در ایران، از سال1306 شمسی (1927میلادی) آغاز شد و کارخانه فولادسازی با کمک کارشناسان آلمانی در سال1329 در شهر کرج به طور رسمی تاسیس شد. وقوع جنگ جهانی دوم، باعث توقف پروژه تولید فولاد در ایران شد. در نهایت دولت ایران در سال1342 با همکاری کشور سوئد، اولین کارخانه تولید محصولات فولادی را در شهر اهواز احداث کرد. تولیدات این کارخانه بیشتر شامل تجهیزات جنگی و محصولات مورد استفاده در راه آهن بود.اولین کارخانه سیمان با تولید 100تن در روز توسط شرکت FLSmidth دانمارکی در سال1933 در جنوب تهران ساخته شد.

با همه اینکه تمام فناوری ها راحتی، سرگرمی، قدرت و بهره وری یا ترکیبی از این چهار مزیت را وعده می دهند ولی بالاترین خواسته جامعه از توسعه فناوری افزایش رفاه بشر بوده و هست و انتظار می رود فناوری های توانمندساز باشند و نه محدودکننده. تمرکز تمام فناوری های انقلاب صنعتی چهارم باید بر محور توسعه متوازن و کرامت انسانی باشد و اگر فناوری های انقلاب صنعتی چهارم منجر به افزایش نابرابری، فقر، ناامنی، بیکاری و آسیب های محیط زیستی شود باعث تحقیر بشر و تضعیف ارزش های والای انسانی خواهد شد. بنابراین باید تلاش کرد سیاستگذاران و دولتمردان را متقاعد ساخت که اولا در مسیر توسعه حرکت کنند و با دیگران در این راه همراهی و هم افزایی کنند و همچنین سیاست های تدوین شده در راستای اولویت دهی به انسجام اجتماعی، کاهش نابرابری و افزایش رفاه انسان ها باشد و نه صرفا بر اساس رشد اقتصادی و منافع مادی تعداد اندکی از افراد یا شرکت ها. اگر ارزش های حاصل از انقلاب صنعتی چهارم به طور عادلانه تقسیم نشود، باعث افزایش نابرابری و تضعیف انسجام اجتماعی خواهد شد و قدرت در انحصار شرکت های بزرگ خواهد بود و نشانه های آن در حال حاضر در جهان وجود دارد برای مثال گوگل حدود 90درصد از سهام بازار جهانی جست وجوی تبلیغاتی را در اختیار دارد، فیس بوک 77درصد ترافیک اجتماعی موبایل را کنترل می کند، آمازون مالک حدود 75درصد کتاب های جهان است. آنچه به تجربه عیان شده، در توسعه فناوری ها این منافع یا سود اقتصادی است که دیکته می کند کدام فناوری ارزش پیگیری و پیاده سازی را دارد و کدام ندارد. بنابراین در رابطه بین فناوری، جامعه و سود اقتصادی، سیاستگذاران و حکمرانان معمولا بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی گروه اندکی تصمیم گیری می کنند و متاسفانه ارزش های جامعه نادیده گرفته می شود یا مغفول باقی می مانند و خصوصا در کشورهایی که سازمان های مردم نهاد بسیار ضعیف هستند و در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها نقش چندانی ندارند، لذا توسعه یک فناوری بیشتر بر مبنای ارزش اقتصادی آن شکل می گیرد و نه بر اساس ارزش های اجتماعی آن.

با این مقدمه نسبتا طولانی، سوال اصلی و اساسی من این است که نقش دانشگاه ها و نهادهای مدنی در این تحولات فناورانه متکی به علم چیست؟ چگونه دانشگاهیان، روشنفکران جامعه، نهادهای مدنی و شرکت های خصوصی به عنوان کنشگران مرزی می توانند نقش آفرینی کنند؟ و در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها نقش فعال بازی کنند و کنشگر باشند؟ آیا آنها باید به عنوان نظاره گر و منفعل دست روی دست بگذارند و منتظر از دست رفتن فرصت های کلان و خرد یکی پس از دیگری باشند، یا فعالانه نقش اجتماعی (تاثیرگذاری اجتماعی) خود را به زبان علمی و بدون جانبداری ایفا کنند؟

انقلاب صنعتی چهارم بیش از سایر انقلاب ها بر پایه و اساس فناوری اطلاعات و علم و دانش استوار است. از طرف دیگر با توجه به پیچیدگی و ترکیبی بودن فناوری های انقلاب صنعتی چهارم به نظر می رسد کمتر امکان کپی برداری و مهندسی معکوس برای بهره برداری وجود خواهد داشت. لذا آماده کردن زیرساخت ها با سرمایه گذاری داخلی و خارجی، دیجیتالی کردن فرآیندها، آموزش شهروندان و از همه مهم تر فرهنگ سازی و پیدا کردن گفتمان مشترک برای استفاده بهینه از فرصت ایجادشده ناشی از انقلاب صنعتی چهارم بسیار مهم است. با توجه به تحریم های طولانی و ادامه دار کشور توسط قدرت های غربی و نبود همکاری نزدیک، نظام مند و هدفمند با کشورهای توسعه دهنده فناوری های انقلاب صنعتی چهارم از یک طرف و ناتوانی دولت های مختلف در کنترل تورم، افت ارزش پول ملی و روزمرگی آنها در تهیه مایحتاج و معیشت اولیه کشور نظیر مرغ، تخم مرغ، سویا، کنجاله، گوشت و... از طرف دیگر، درصورتی که دانشگاهیان، نهادهای مدنی و شرکت های خصوصی به عنوان کنشگران مرزی به این موضوع مهم ورود پیدا نکنند ایران در پیوستن به مسیر توسعه صنعتی باز هم عقب خواهد ماند. فراموش نکنیم در مقایسه با سه انقلاب صنعتی قبلی وضعیت فعلی کشور با توجه به برخی از آمارها از جمله حدود 80هزار عضو هیات علمی، بیش از 3میلیون دانشجو، نزدیک به 10هزار شرکت دانش بنیان، رتبه60 در شاخص نوآوری در سال1400، رتبه64 در شاخص کارآفرینی در سال1400 و رتبه15 در شاخص تولیدات علمی و... و وجود منابع انسانی متخصص و توانمند و زیرساخت های اولیه لازم، نسبت به سه انقلاب گذشته در ظاهر وضعیت بهتر و مطلوب تری داریم و باید از این مزیت نسبی به موقع استفاده و نباید فرصت سوزی کنیم. نقش کنشگران مرزی شبیه یک کاتالیزور است که به روش های مختلف می توانند انرژی اکتیواسیون (فعال سازی) را پایین بیاورند تا واکنش در شرایط ملایم تر و با انرژی پایین تر در نتیجه با سرعت بیشتر انجام دهند.

فراموش نکنیم این واکنش از نظر ترمودینامیکی انجام پذیر است؛ ولی خودبه خودی نیست و نیاز به دما، فشار، کاتالیزور و سایر شرایط لازم دارد تا به موقع انجام گیرد. لذا وظیفه ما بهینه کردن شرایط و افزایش سرعت (سینتیک) آن است تا در زمان معقول واکنش رخ دهد. برای برهم کنش یا تعامل بین ملت و دولت و ایجاد محصول با ارزش افزوده بالا کاتالیزورها باید ارزش و توانمندی خود را نشان دهند بی دلیل نیست که کاتالیزور ها در صنعت خیلی گران قیمت، اغلب قابل بازیافت و قابلیت استفاده مجدد را دارند؛ لذا، در این شرایط وظیفه کاتالیزور کاهش فاصله بین این دو واکنشگر بزرگ است تا شرایط را برای انجام یک واکنش با انرژی پایین و درشرایط ملایم تر برای دستیابی به یک فرآورده بسیار باارزش فراهم کند. با همه اینکه در حال حاضر دانشگاهیان (اعم از دانشجویان و استادان) با موج مهاجرت و پایین بودن حقوق و مزایا و نهادهای مدنی و از جمله احزاب در شرایط نامناسب و شرکت ها و بنگاه های خصوصی در عدم شفافیت و ثبات اقتصادی برای ادامه حیات خود دست و پنجه نرم می کنند؛ ولی در اینجا پای منافع ملی و توسعه یا عدم توسعه و عقب ماندگی و جاماندگی از قطار پیشرفت و توسعه مثل سه انقلاب صنعتی قبلی در میان است، لذا با تمام ناهمواری های موجود در زمین بازی به عنوان یک کنشگر فعال اجتماعی باید گفت، نوشت، بحث کرد، خواهش کرد، التماس کرد، مطالبه کرد، فشار آورد، پاسخ گو کرد، گلاویز شد؛ ولی نباید قهر کرد، رها کرد، مهاجرت کرد و منفعل بود و خلاصه اینکه در این مسیر طولانی طاقت فرسا مطمئنا در نهایت یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت (به قول معروف: چون مجبوریم و راه دیگری نداریم و باید در وسط دریا از درخت بالا رویم.) تا در مسیر و مدار توسعه قرار بگیریم. وظیفه دیگر دانشگاهیان و روشنفکران جامعه و نهادهای مدنی این است که با اطلاع رسانی به موقع و افزایش آگاهی عمومی، عواقب استفاده یا عدم استفاده برخی از فناوری ها را گوشزد کنند تا با همراه ساختن جامعه و ورود به موقع آنها به صحنه بدون تنش و با روش های مسالمت آمیز، خواستار حکمرانی پاسخ گویانه و مسوولانه دولت باشند تا چالش های جهانی، منطقه ای، ملی و محلی را به حداقل برسانند و جهان منصفانه تر، بخشنده تر، پایدارتر و متوازن تر را به نسل های آتی به میراث گذارند. در پایان به قول مادلین آلبرایت «مابا طرز فکر قرن بیستمی و نهادهای قرن نوزدهمی، با وظیفه درک و حکمرانی بر فناوری های قرن بیست ویکمی مواجه هستیم.» لذا در این شرایط پیچیده برای استفاده بهینه از فرصت های ایجادشده ناشی از انقلاب صنعتی چهارم در قرن بیست ویکم به تغییرات ساختاری، نهادی و رویکردی با ایفای نقش فعالانه کنشگران مرزی در سطوح مختلف حکمرانی نیاز داریم.