امین غلامحسینی
-
باکتری Yersinia ruckeri عامل ایجاد کننده یرسینیوز یا بیماری دهان قرمز روده است که منجر به خسارات اقتصادی قابل توجه ای در آبزی پروری به خصوص قزل آلا در سراسر جهان شده است. بیماری عفونی که منجر به وضعیت سپتی سمی همراه با خونریزی در سطح بدن و اندام های داخلی می شود. با وجود اهمیت این بیماری، بررسی و ارزیابی تاثیر این باکتری در قزل آلای رنگین کمان مورد مطالعه قرار گرفت. 180 قطعه قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 2±25 گرم، به صورت تصادفی و به مدت 30 روز در معرض باکتری Y. ruckeri (5% و 10%دوز LC50 باکتری) قرارگرفتند. براساس نتایج به دست آمده با افزایش باکتری وزن نهایی، نرخ رشد ویژه، آنزیم آلانین آمینوترانسفراز، لیپوپروتئین با دانستیه بالا و پایین، ایمنوگلوبولین تام، گلوتاتیون پراکسیداز قزل آلای رنگین کمان کاهش یافت. از طرفی با افزایش باکتری، آنزیم آسپارات آمینوترانسفراز، آنتی اکسیدان کل و مالون دی آلدئید افزایش یافت، به طوریکه تیمار شاهد با تیمار 5% و 10% LD50 باکتری Y. ruckeri اختلاف معنی داری داشت. طبق نتایج این تحقیق، تراکم باکتری ها به طور معنی داری روی اکثر شاخص های اندازه گیری شده اثر منفی داشتند.
کلید واژگان: یرسینیا راکری, قزل آلای رنگین کمان, شاخص های بیوشیمیایی, ایمنیThe bacterium Yersinia ruckeri is the causative agent of yersiniosis or red mouth disease, which leads to significant economic losses in aquaculture, especially salmon, worldwide. An infectious disease that leads to a septicemic condition with the condition of the body surface and internal organs. Despite this disease, investigation and its effect on this disease was studied in rainbow trout. This study was conducted on 180 pieces of rainbow salmon randomly weighing (25±2 gr), which were exposed to Y. ruckeri (5% and 10% LC50) for 30 days. Accepts. Results The results obtained with the increase in final weight, growth rate, alanine aminotransferase enzyme, high and low lipoprotein, total immunoglobulin, glutathione peroxidase of rainbow trout decreased and on the other hand with the increase of the drug, aspartate aminotransferase enzyme, total oxidant and Malondialdehyde increased so that there was a significant difference between the control group treated with 5% and 10% LD5 of Y. ruckeri bacteria. Based on the results of this research, the density of bacteria has a negative effect on most of the measured indicators.
Keywords: Yersinia Ruckeri, Rainbow Trout, Biochemical Indicators, Immunity -
طی تابستان سال 1401، یک عفونت در تاس ماهیان سیبری (Acipenser baerii) پرورشی در سیستم های ریس وی استان فارس ظاهر گردید. 30 قطعه ماهی که دارای علائم بالینی بودند از استخرها جمع آوری شد. نمونه های باکتریایی به روش استاندارد از بافت کلیه ماهیان و در محیط برین هارت آگار کشت شدند. رنگ آمیزی گرم، آزمون های بیولوژیکی و بیوشیمیایی روی باکتری های جداسازی شده از نمونه ها انجام شد؛ علاوه بر این واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) روی ژن SrDNA16 انجام شد. جداسازی اولیه کلونی های کشت باکتریایی و آزمایشات بیولوژیکی و بیوشیمیایی بر روی باکتری های جداسازی شده نشان داد که ایزوله های جداسازی شده با جنس استافیلوکوک مطابقت دارند. نتایج آزمون PCR روی ژن SrDNA16 با پرایمری های اختصاصی با شماره دسترسی 348063 MKدر بانک ژن یک باند 1500 جفت باز (bp) را ایجاد نمود؛ نتایج آنالیزها نشان داد که توالی ایجاد شده با 100 درصد تشابه متعلق به گونه ی استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس می باشد. این اولین گزارش از جداسازی گونه ی استافیلوکوکوس اورئوس از ماهیان خاویاری سیبری (Acipenser baerii) پرورشی در جنوب غربی ایران است. انجام مطالعات بیشتر روی بیماریزایی این گونه ی باکتریایی و اثرات آن بر ماهیان خاویاری سیبری و سایر گونه های ماهیان خاویاری ضروری است.
کلید واژگان: تاس ماهی سیبری, ماهیان خاویاری, ایران, استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس, استافیلوکوکوزیسDuring the summer of 2022, an infection appeared in siberian sturgeon (Acipenser baerii) reared in raceway system of Fars province. 30 pieces of fish with clinical symptoms were collected from the ponds. Bacterial samples were cultured from kidney tissue of fish using brain heart infusion (BHI) agar according to standard method. Gram staining, biological and biochemical tests were performed on the bacteria isolated from the samples; In addition, polymerase chain reaction (PCR) was performed on SrDNA16 gene. Initial isolation of bacterial culture colonies and biological and biochemical tests on the isolated bacteria showed that the isolates corresponded to the genus Staphylococcus. The results of the PCR test on the SrDNA16 gene with specific primers with accession number MK348063 in the gene bank created a band of 1500 base pairs (bp). The results of the analysis showed that the sequences belonged to Staphylococcus epidermidis with 100.00% similarity. This is the first report of the isolation of Staphylococcus epidermidis species from Siberian sturgeon (Acipenser baerii) farmed in southwest Iran. It was concluded from this study that further studies are necessary to investigate the pathogenicity of these organisms and their effects on Siberian sturgeon and other strains of sturgeon.
Keywords: Staphylococcus Epidermidis, Acipenser Baerii, Staphylococcosis, Sturgeon, Iran -
سیستم کملپمان به عنوان یکی از اجزاء مهم سیستم ایمنی ذاتی در کروکودیل ها کمتر شناخته شده است. ارزیابی فعالیت کمپلمان سرم به عنوان یک ابزار با ارزش برای تشخیص وضعیت سلامتی کروکودیل ها محسوب می شود. در این پژوهش، پاسخ ایمنی ذاتی تمساح مردابی یا پوزه کوتاه (Crocodylus palustris)، بزرگترین خزنده بومی ایران، با استفاده از همولیز گلبول های قرمز خرگوش و کروکودیل مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه تاثیر غلظت، حجم و دما بر فعالیت مسیر جایگزین کمپلمان تمساح مردابی (C. palustris) با استفاده از روش های همولیتیک استاندارد انجام و اندازه گیری میزان همولیز صورت گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده ارتباط معنی داری بین غلظت، حجم و دما با میزان همولیزگلبول های قرمز خرگوش وجود داشت (05/0<p). میزان همولیز سرم در غلظت ها (25 درصد، 50 درصد و 100 درصد)، حجم ها (10، 20 و 30 میکرولیتر) و دماهای مختلف (35-5 درجه سانتی گراد) به طور معنی داری افزایش یافت (05/0<p). نتایج نشان می دهد که فعالیت مسیر جایگزین کمپلمان کروکودیل ممکن است تحت تاثیر غلظت، حجم و دما قرار گیرد که این سبب افزایش پاسخ ایمنی غیراختصاصی و ایجاد مقاومت به شیوع بیماری ها می گردد .
کلید واژگان: پاسخ ایمنی, کمپلمان, ایمنی ذاتی, تمساح مردابیLittle is known about complement system as a component of innate immunity of the ectothermic vertebrates such as crocodiles. Serum complement is valuable tool in determining the health status of turtles. In this research effect of concentration, volume and temperature on alternative complement pathway activity of Mugger crocodiles (Crocodylus palustris) using standard haemolytic assays was studied. For this purpose, Crocodylus palustris serum complement hemolysis in different concentrations, volumes and temperatures was measured. Results indicated significant relation between relation measured hemolysis and concentration, volume and temperature (p<0.05). The measure of hemolysis in various concentrations (25%, 50% and 100%), volumes (10, 20, 30 µL) and temperatures (5-35°C) were significantly increased (p<0.05). The results show that alternative complement pathway activity of crocodiles might affect concentration, volume and temperature that it caused increased non-specific immunity and the resistance to the outbreak of diseases.
Keywords: Complement, Crocodiles, Non-specific immunity, Serum -
در این مطالعه، تاثیر سطوح مختلف ریزپلاستیک و فلز مس، به تنهایی و به صورت توام، بر تعداد هموسیت کل و هموسیت های مختلف در خرچنگ دراز آب شیرین (Astacus leptodactylus) به اجرا درآمد. بدین منظور تعداد 378 خرچنگ با میانگین طول0/76±10/64 سانتی متر و وزن 15±41/12 گرم در 27 آکواریوم تقسیم شدند. طول دوره در معرض قرارگیری 28 روز بود، بررسی تعداد هموسیت کل و هموسیت های مختلف در پایان دوره نمونه همولنف از خرچنگ ها گرفته شد. نتایج نشان داد تعداد سلول های هیالینوسیت در نمونه های در معرض ریزپلاستیک پلی اتیلن 1 میلی گرم بر لیتر و تیمار 1 میلی گرم بر لیتر سولفات مس کمتر از گروه کنترل بود، تعداد گرانولوسیت در تیمار 1 میلی گرم بر لیتر ریزپلاستیک پلی اتیلن و تیمار 1 میلی گرم برلیتر ریز پلاستیک توام با 0/5 میلی گرم بر لیتر سولفات مس نسبت به گروه کنترل افزایش داشت و برای سلول های نیمه گرانولوسیت 1 میلی گرم برلیتر ریز پلاستیک توام با 0/5 میلی گرم برلیتر سولفات مس کاهش معنی دار و تیمار 1 میلی گرم برلیتر سولفات مس نیز افزایش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت (0/05>P) همچنین تعداد هموسیت کل تیمار های 0/5 میلی گرم بر لیتر ریزپلاستیک توام با 1 میلی گرم بر لیتر سولفات مس و تیمار 1 میلی گرم بر لیتر ریزپلاستیک توام با 1 میلی گرم سولفات مس نسبت به تیمار کنترل کاهش معنی داری نشان داد (0/05>P)، در نهایت می توان نتیجه گرفت که ریزپلاستیک پلی اتیلن و فلز مس به صورت تنها و توام با هم می توانند از جمله عوامل آلاینده و آسیب رسان به سیستم ایمنی در خرچنگ دراز آب شیرین باشد.
کلید واژگان: همولنف, سیستم ایمنی, خرچنگ دراز آب شیرین, آلاینده محیطیIn this study, the effect of different levels of microplastics and copper, alone and in combination, on the number of total hemocytes and different hemocytes in freshwater crayfish (Astacus leptodactylus) was conducted. For this purpose, 378 crayfish with an average length of 10.64±0.76 cm and a weight of 41.12±5.15 grams were divided into 27 aquaria. The exposure period was 28 days, the number of total hemocytes and different hemocytes were checked at the end of the experiment, and hemolymph samples were taken from the crayfish. The results showed that the number of hyalinocytes in the samples exposed to 1 mg/L polyethylene microplastic and 1 mg/L copper sulfate treatment was less than in the control group. The number of granulocytes increased in the treatment of 1 mg/L of polyethylene microplastic and 1 mg/L of microplastic combined with 0.5 mg/L of copper sulfate compared to the control group, and for semi-granulocyte cells, 1 mg/L of fine plastic combined with 0.5 mg/L of copper sulfate significantly decreased and the treatment with 1 mg/L of copper sulfate also had a significant increase compared to the control group (P<0.05). Also, the number of total hemocytes in the treatments of 0.5 mg/L of microplastic combined with 1 mg/L of copper sulfate and the treatment of 1 mg/L of microplastic combined with 1 mg/L of copper sulfate decreased significantly compared to the control treatment (P<0.05), finally it can be concluded that polyethylene microplastic and copper metal alone and together can be among the polluting and damaging factors to the immune system in freshwater crayfish.
Keywords: Hemolymph, immune system, Crayfish, environmental pollutant -
این تحقیق با هدف تعیین غلظت فلزات سنگین در میگوی پا سفید غربی پرورشی و بررسی خطر غذایی ناشی از مصرف آنها در مزارع پرورشی سایت های گناوه، دیلم، حله، موند، دلوار و شیف به انجام رسید. روش های استاندارد جهت آماده سازی نمونه های میگو بکار گرفته شده و ارزیابی خطر بهداشتی مصرف این محصولات دریایی با استفاده از شاخص دریافت روزانه (DI) انجام شد. نتایج نشان داد که میگوی پرورش یافته در مجتمع دیلم بیشینه فلزات سمی جیوه، نیکل و روی را نسبت به سایر نقاط استان بوشهر داشته است. میانگین غلظت فلزات آرسنیک، کادمیوم، مس، آهن، جیوه، نیکل، سرب و روی به ترتیب 0.021، 0.028، 11.725، 42.003، 0.095، 3.278، 0.122 و 6.748 میلی گرم بر کیلوگرم وزن خشک بود. براساس یافته ها، باقیمانده نیکل و مس در بافت خوراکی میگوهای پرورشی استان بوشهر، به طور معنی داری فراتر از بیشینه قابل قبول برای مصرف انسانی پیشنهادی توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) و به ترتیب برابر 0.38 و 10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن خشک بودند. از سوی دیگر، ارزیابی خطر بهداشتی نشان داد که با توجه به حداکثر مصرف روزانه قابل تحمل (MTDI) فلزات سنگین، مصرف روزانه و مداوم میگوها توسط مصرف کنندگان در گروه های سنی مختلف (کودکان، بزرگسالان) کاملا ایمن بوده و حتی علی رغم مقادیر زیاد عناصر نیکل و مس، خطری جدی متوجه مصرف کنندگان نمی گردد.
کلید واژگان: فلزات سنگین, میگوی پاسفید غربی (Litoppenaeus vannamei), استان بوشهر, ارزیابی خطر, سلامت مصرف کنندگانThis research was carried out to determine the concentration of heavy metals in Pacific white leg shrimp cultured in farms of Ganaveh, Deylam, Hillah, Mand, Delvar and Shif and its consumption risk. The shrimp samples were prepared based on the standard methodology. The health risk of its consumption was evaluated according evaluated according to the daily intake (DI) index. Our results showed that the shrimp reared in the Deylam site had the maximum values of toxic metals mercury, nickel, and zinc compared to other sites of Bushehr Province. The concentrations of As, Cd, Cu, Fe, Hg, Ni, Pb, and Zn in shrimp muscle were 0.021, 0.028, 11.725. 42.003, 0.095, 3.278, 0.122 and 6.748 mg/kg dry weight (DW), respectively. Based on the findings, the concentration of Cu and Ni were significantly higher than the permissible maximum recommended amounts for human consumption by the world health organization (WHO), and they were 0.38 and 10 mg/kg DW, respectively. On the other hand, the health risk evaluation of the maximum tolerable daily intake (MTDI) of heavy metals showed that daily and continuous consumption of shrimp is safe for consumers in different age groups (children, adults) and despite the high levels of nickel and copper, there is no serious risk to consumers.
Keywords: Heavy metals, Pacific White leg shrimp, Bushehr Province, Risk evaluation, Consumers health -
آلودگی میکرو و نانو پلاستیک نه تنها تهدیدی برای ارگانیسم ها و اکوسیستم های دریایی است، بلکه خطری برای انسان ها نیز محسوب می شود. پیامدهای قرار گرفتن در معرض حاد و مزمن هنوز به طور کامل شناخته نشده است. در این بررسی، نتایج اخیر مربوط به اثرات میکرو و نانوپلاستیک ها در گونه های مختلف ماهی ، اعم از آب شور و آب شیرین، جمع آوری گردیده است، در این مدل بینشی در مورد خطرات سمیت ذرات پلاستیک برای سلامت موجودات با تمرکز بر تاثیر قرار گرفتن طولانی مدت در سطوح مختلف پیچیدگی بیولوژیکی در بافت ها و اندام های مختلف ارایه شده است. شواهد علمی فعلی نشان می دهد که سمیت ذرات پلاستیک نه تنها به عواملی مانند اندازه ذرات، غلظت، زمان در معرض قرارگیری، شکل و نوع پلیمر بستگی دارد، بلکه به عوامل دیگری مانند نوع گونه نیز بستگی دارد که این موضوع را بسیار پیچیده می کند. در این مطالعه مسیرهای ورود احتمالی این ذرات به بدن ماهی و هم چنین تاثیرات مختلف بر بافت های مختلف در آبزیان که نشان دهنده تاثیرات منفی و مخرب بر قسمت های مختلف بدن آبزیان می شود، مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه حاضر می تواند اطلاعات مفیدی را برای تحقیقات بیش تر و هم چنین پیش زمینه ای جهت تاثیرات بر بافت های مختلف در آبزیان فراهم نماید.کلید واژگان: میکرو پلاستیک, ماهی, بافت شناسیMicro and nanoplastic pollution is not only a threat to marine organisms and ecosystems, but also a threat to humans. The consequences of acute and chronic exposure are not yet fully understood. In this review, we have collected recent results on the effects of micro- and nanoplastics on different fish species, including brackish and freshwater. In this model, insights into the risks of plastic particle toxicity for Organisms' health is presented with a focus on long-term exposure to different levels of biological complexity in different tissues and organs. Current scientific evidence shows that the toxicity of plastic particles depends not only on factors such as particle size, concentration, exposure time, shape and type of polymer, but also on other factors such as the type of species, which complicates this issue. In this study, we have examined the possible routes of entry of these particles into the body of fish, as well as the different effects on different tissues in aquatic animals, which indicate negative and destructive effects on different parts of the aquatic body. It can provide useful information for further research as well as background for effects on different tissues in aquatic life.Keywords: Microplastics, fish, histology
-
رشد و توسعه صنعت آبزی پروری در دهه های اخیر منجر به توسعه صنعت تولید غذای آبزیان نیز شده است. در پرورش متراکم آبزیان، نیاز به پروتیین حیوانی با کیفیت بالا، لیپید و سایر مواد مغذی ضروری است. پودر ماهی به عنوان یک ماده مهم در تغذیه ماهی ها استفاده می شود که در آینده به مقدار کافی در دسترس نخواهد بود. افزایش فشار صیادی سبب کاهش ذخیره آبزیان دریایی شده است؛ لذا کاهش وابستگی آبزی پروری به منابع دریایی به منظور توسعه پایداری این صنعت در آینده امری ضروری محسوب می شود. بنابراین استفاده از منابع پروتیینی گیاهی مانند غلات و حبوبات در خوراک آبزیان می تواند در تحقیق این هدف موثر باشد. اما مواد غذایی گیاهی می تواند بستر طبیعی و مناسبی را برای رشد قارچ ها فراهم کنند. محصولات زارعی ممکن است در زمان برداشت و یا در حین نگهداری در انبار به قارچ ها آلوده شوند. تحت شرایط نامساعد محیطی، در دمای بالای 27 درجه سانتی گراد و رطوبت بیش از 60 درصد و عدم تهویه مناسب، قارچ ها به سرعت رشد کرده و با تولید مایکوتوکسین می توانند سلامت آبزیان را به مخاطره بیاندازند. علاوه براین تجمع مایکوتوکسین ها در بافت خوراکی ماهیان می تواند برای سلامت مصرف کنندگان نیز خطرناک باشد. از این رو، شناخت انواع مختلف مایکوتوکسین ها و درک چگونگی انتقال آن از مواد غذایی به آبزیان پرورشی و در نهایت به مصرف کنندگان انسانی ضروری است. در حال حاضر، آفلاتوکسین ها، استریگماتوسیستین، اوکراتوکسین، تریکوتسن ها، زیرالنون و فومونیسین ها از مهمترین مایکوتوکسین های شناخته شده در غذای آبزیان است؛ که می تواند آسیب های پاتولوژیک زیادی از جمله کاهش عملکرد رشد، تغییر در شاخص های خون شناسی، آسیب های بافت شناسی، تغییر در پارامترهای بیوشیمیایی، استرس اکسیداتیو و آسیب های ژنتیکی به آبزیان وارد نماید. بنابراین در این مقاله تلاش شده تا ضمن معرفی هر کدام از این ترکیبات، تاثیرات آنها بر سلامت آبزیان را نشان داده شود.
کلید واژگان: آبزی پروری, مایکوتوکسین, تغذیه آبزیان, عفونت قارچیThe growth and development of the aquaculture industry in recent decades has also led to the development of the aquatic feed industry. High-quality animal protein, lipids and other nutrients are essential for intensive aquaculture. Fish meal is used as an essential ingredient in fish nutrition that will not be available in sufficient quantities in the future. Increasing fishing pressure has reduced marine fish stocks; Therefore, reducing the dependence of aquaculture on marine resources in order to develop the sustainability of this industry in the future is essential. Therefore, using plant protein sources such as cereals and legumes in aquatic feed can be effective in achievng this goal. However, plant foods can provide a natural and suitable substrate for the growth of fungi. Crops may be infected with the fungus during harvest or storage. Under adverse environmental conditions, at temperatures above 27 ° C and more than 60% humidity and lack of proper ventilation, fungi grow rapidly and can endanger aquatic health by producing mycotoxins. In addition, the accumulation of mycotoxins in the edible tissue of fish can be dangerous to consumers' health. Therefore, it is necessary to know the different types of mycotoxins and understand how they are transferred from food to farmed aquatic animals and ultimately to human consumers. Aflatoxins, sterigmatocystin, ochratoxin, trichotoxins, zearalenone, and fumonisins are the most important known mycotoxins in aquatic feed. These toxins can cause many pathological damages to aquatic animals, such as reduced growth performance, changes in haematological parameters, histological damages, biochemical parameters, oxidative stress and genetic damages. Therefore, in this article, we introduce these compounds and show their effects on aquatic health.
Keywords: aquaculture, Mycotoxins, Aquatic nutrition, Fungal infection -
زمینه مطالعه
اطمینان از کیفیت بهداشتی یک محصول کشاورزی و غذایی برای مصرف کنندگان اهمیت زیادی دارد و می تواند نقش تعیین کننده ای از نظر جذب و حفظ بازار برای تولید کنندگان داشته باشد.
هدفتعیین باقیمانده داروی آنتی باکتریال فلورفنیکل در بافت خوراکی (ماهیچه) قزل آلای پرورشی در منطقه سپیدان استان فارس.
روش کارتعداد 50 قطعه ماهی از 7 مزرعه در منطقه سپیدان به صورت تازه خریداری شده و نمونه های برداشته شده از ماهیچه پهلویی آن ها تا زمان انجام تست های باقیمانده دارویی در دمای 18- درجه سلسیوس نگهداری شدند. سنجش غلظت فلورفنیکل از طریق کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) به انجام رسید.
نتایجمیانگین باقیمانده فلورفنیکل در ماهیچه ماهیان منطقه سپیدان به طور معنی داری کمتر از مقدار استاندارد ارزیابی محصولات دارویی (برابر با 1 میکروگرم بر گرم) بوده (05/0<p)، ولی غلظت این آنتی بیوتیک در نمونه های بدست آمده یکی از مزارع پرورشی از حد استاندارد تجاوز نمود (12/1 میکروگرم بر گرم) که البته این تفاوت معنی دار نبود (05/0>p)
نتیجه گیری نهاییبه نظر می رسد که میزان باقیمانده فلورفنیکل در ماهیانی که روانه بازار می شوند به مرز هشدار رسیده است؛ با این که ممکن است از نظر میانگین در یک منطقه در محدوده استانداردهای غذایی باشد، پیشنهاد می شود پایش دوره ای در این خصوص توسط نهادهای ذی ربط به طور مستمر صورت گیرد تا حقوق مصرف کننده به شکل مناسب تری استیفاء گردد.
کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss), فلورفنیکل, باقیمانده دارویی, بهداشت عمومی, سلامت محصولDetermination of Florfenicol Residues in Rainbow Trout Reared in Sepidan County, Fars Province, IranBACKGROUNDEnsuring health quality of an agricultural or food product is of significance for consumers and could be a decisive factor in terms of attracting and maintaining the market for manufacturers.
OBJECTIVESThe present study aimed to determine the residues of florfenicol antimicrobial agent in the edible tissue (muscle) of rainbow trout reared in Sepidan County (Fars Province, Iran).
METHODS50 fresh fish were purchased from 7 farms in Sepidan County. The samples from lateral muscle were taken and kept at -18 °C until the residues drug tests were performed. The florfenicol concentration was measured through the high-performance liquid chromatography (HPLC).
RESULTSThe mean of florfenicol residues in fish muscle reared in Sepidan County was significantly less than the drug products evaluation standard value (P<0.05). However, the concentration of this antibiotic sampled from one of the studied farms went beyond from standard value (1.12 µg.g-1). Of course, this difference was not significant (P>0.05).
CONCLUSIONSIt seemed as though the residue levels of florfenicol in the purchased fish reached alarming levels. Meanwhile, it is possible that their average in an area would be within the range of food standards. Thus, it could be suggested that periodic monitoring be carried out continuously by the relevant institutions to ensure that consumer rights are more adequately met.
Keywords: Rainbow trout (Oncorhynchus mykiss), Florfenicol, Drug residues, Public health, Product health -
< p>با توجه به وجود ظرفیت های اقتصادی پرورش گسترده خرچنگ دراز آب شیرین (Astacus leptodactylus) در دریاچه های هفت برم استان فارس و با در نظر گرفتن زنجیره ارزش و بازاریابی جهانی، مقتضی است تا پایشی بر کیفیت بهداشتی این محصول صادراتی از نظر انباشتگی عناصر سنگین صورت گیرد. بدین منظور، نمونه های خرچنگ به تعداد مجموعا 45 نمونه از سه برم (آبگیر) دایمی صید شد و به آزمایشگاه منتقل گردید. آماده سازی عضله دمی آن ها به عنوان بافت خوراکی، از طریق هضم مرطوب و سنجش فلزات سنگین (کادمیوم، مس، نیکل، سرب و روی) از طریق طیف بینی جذب اتمی (AAS) صورت گرفت. یافته های تحقیق نشانگر این بودند که فلزات کادمیوم (003/0 ± 004/0) و روی (747/0 ± 61/2 میکروگرم بر گرم وزن خشک) به ترتیب دارای کمترین و بیشترین غلظت در عضله دمی خرچنگ دراز هفت برم بودند. با توجه به این که غلظت تمامی عناصر سنگین مورد سنجش در محدوده های مجاز استانداردهای بهداشتی (WHO و FAO) قرار داشتند و همچنین بر اساس ارزیابی خطر بهداشتی (شاخص دریافت روزانه)، خرچنگ های هفت برم فارس از نظر باقیمانده این عناصر از سلامت قابل قبولی برخوردار هستند و مصرف روزانه و مداوم این محصولات آبزی توسط مصرف کنندگان کاملا ایمن محسوب می شود.
کلید واژگان: خرچنگ دراز آب شیرین (Astacus leptodactylus), دریاچه های هفت برم, فلزات سنگین, سلامت مصرف کنندگان, کیفیت بهداشتی< p >Regards the economic potential in extensive rearing of Narrow-clawed crayfish (Astacus leptodactylus) in Haft Barm lakes, Fars Province (Iran), and considering the chain value and global marketing, we need to monitoring programs on hygienic quality of this export product in terms of heavy metal accumulation. For this purpose, crayfish specimens were captured with 45 total samples from three permanent lakes and transported to the laboratory. Preparing of their tail meat as the edible parts and measuring of heavy metals (Cd, Cu, Ni, Pb, and Zn) have been accomplished via the wet digestion method and atomic absorption spectroscopy (AAS), respectively. Results showed that Cd (0.004±0.003) and Zn (2.61±0.747 µg/g DW) were the minima and maximum concentrations in the tail meat of Haft Barm’s crayfish. Since the concentrations of all measured trace elements were within the permissible limits of hygienic standards (WHO and FAO) and based on health risk assessment (daily intake index), Haft Barm’s crayfish have admissible health in terms of their accumulation. Hence, daily and continuous consumption of these aquatic products by consumers has been thoroughly safe, and there is no risk for them in this regard.
Keywords: Narrow-clawed crayfish (Astacus leptodactylus), Haft Barm lakes, Heavy metals, Consumers health, Hygienic quality -
در این مطالعه، به منظور یافتن جایگزینی برای محرک های رشد و ایمنی شیمیایی و کاهش مصرف آنتی بیوتیک ها در صنعت آبزی پروری، اثر عصاره متانولی برگ گیاه مرزه در جیره ماهی قزل آلای رنگین کمان بر شاخص های مختلف رشد، پارامتر های خونی و بیوشیمیایی سرم مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، 360 قطعه ماهی (با میانگین وزنی 1/7±14 گرم) تهیه و بعد از گذراندن دوره سازگاری به مدت 60 روز با جیره های آزمایشی حاوی صفر (شاهد)، 1، 2 و 3 درصد عصاره مرزه تغذیه شدند و سپس مورد بررسی قرار گرفتند. طبق نتایج، وزن نهایی ماهی ها در تیمار 2 بالاتر و ضریب تبدیل غذایی (FCR) در همه تیمارها پایین تر از گروه شاهد بود (0/05>p). تعداد گلبول های قرمز و سفید و نیز هموگلوبین و هماتوکریت در گروه شاهد به طور معنی داری (0/05>p) کم تر از سایر تیمارها بود. کم ترین میزان گلوکز و بیش ترین میزان تری گلیسیرید، کراتین و کلسترول نیز در گروه شاهد دیده شد (0/05>p). میزان آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) به ویژه در تیمار3، بالاتر از گروه شاهد ولی میزان آنزیم آلکالین فسفاتاز (ALp) کم تر از شاهد بود (0/05>p). میزان پروتئین کل، در تیمارهای 2 و 3 و میزان فعالیت آنزیم لیزوزیم در همه گروه ها بالاتر از گروه شاهد بود (0/05>p). با توجه به نتایج به دست آمده اثرات سودمند عصاره مرزه، به ویژه در غلظت 2% بر عملکرد رشد، پاسخ های ایمنی و پارامترهای خونی ماهی قزل آلای رنگین کمان مشاهده گردید، لذا توصیه می شود پرورش دهندگان با توجه به قیمت مناسب این گیاه استفاده آن را در جیره مراکز پرورش خود لحاظ نمایند.کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, عصاره گیاهی, مرزه (Satureja hortensis), رشد, پارامترهای خون شناسیIn this study, to find an alternative for chemical growth an immune stimulant, the effects of methanolic extract of Savory leaf on the diet of rainbow trout on growth, blood parameters, biochemical and immune responses was investigated. After adaptation period, 360 fishes (with average weight of 14±1.7 grams) were fed with trial diets supplemented with 0% (as control), 1%, 2% and 3% of savory extract for 60 days and then were investigated. Results showed that the final weight in treatment 2 was higher than the control group and the FCR in all the treatments was lower than the control (p < 0.05). As well as the number of red and white blood cells, hemoglobin and hematocrit in the control group were significantly lower than the other groups (p < 0.05). The lowest level of glucose and the highest level of triglycerides, creatinine and cholesterol were observed in the control group (p < 0.05). Aspartate aminotransferase (AST) and lactate dehydrogenase (LDH) enzyme levels were significantly higher in the 3% group than in the control group but the alkaline phosphatase (ALP) was lower than the control group (p < 0.05). Total protein in treatments 2 and 3, and the level of lysozyme activity in all treatments were significantly higher than the control group (p < 0.05). According to the results, the beneficial effects of savory in different amounts, especially 2% on growth performance, immune response and hematological parameters fish rainbow trout were observed.Keywords: rainbow trout, Herbal extract, Savory (Satureja hortensis), growth, hematological parameters
-
این مطالعه به بررسی عملکرد رشد و ترکیب اسیدهای چرب میگوی پاسفید غربی (Litopenaeus vannamei) تغذیه شده با سطوح مختلف عصاره جلبک دونالیلا (Dunaliella salina) پرداخته است. پست لارو میگوها با متوسط وزن 01/0±86/0 گرم با 3 نوع رژیم غذایی حاوی 5/0، 1و 5/1 گرم عصاره جلبک دونالیلا بر کیلوگرم غذا و رژیم غذایی شاهد (فاقد عصاره) به مدت 60 روز تغذیه شدند (مجموعا 4 تیمار و هر تیمار 3 تکرار). بهترین درصد وزن بدست آمده (35/21 ±38/141 درصد)، ضریب رشد ویژه (55/0 ±69/1 درصد) و میزان کارایی پروتئین (42/0 ±79/2 درصد) در میگوهای تغذیه شده با 1 گرم عصاره جلبک دونالیلا بر کیلوگرم غذا مشاهده شد. در رژیم های حاوی 5/0 و 1 گرم عصاره جلبک دونالیلا بر کیلوگرم غذا میزان اسیدهای چرب چند زنجیره غیر اشباع به صورت معنی داری افزایش یافت (05/0>p). میزان آراشیدونیک اسید (6- n4: 20)، لینولییک اسید (6- n2: 18) و دیکوزا هگزانوییک اسید (3- n6: 22) در میگوهای دریافت کننده 5/0 و 1 گرم عصاره جلبک دونالیلا بر کیلوگرم غذا به طور معنی دار بیشتر از تیمار شاهد بود (05/0>p). از اینرو، استفاده از عصاره جلبک دونالیلا در سطح 1 گرم بر کیلوگرم غذا برای بهبود عملکرد رشد و ترکیب اسیدهای چرب بدن در میگوی پاسفید غربی پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: عملکرد رشد, جلبک دونالیلا, ترکیب اسیدهای چرب, میگوی پاسفید غربیThis study investigated the growth performance and fatty acid composition of Western whiteleg shrimp (Litopenaeus vannamei) fed with different levels of Dunaliella salina extract (DE) PL with an average weight of 0.86 ± 0.01g were fed with 3 types of diets containing 0.5, 1.5 and 1.5 g DE /kg diet and control diet (without DE) for 60 days. (A total of 4 treatments and 3 repetitions per treatment). The best weight gain (141.38 ± 21.35%), specific growth ratio (1.69 ± 0.55%) and protein efficiency ratio (2.79± 0.42%) were observed in shrimp fed with 1 g/kg of DE diet. In diets containing 0.5 and 1 g DE/kg feed, poly unsaturated fatty acid (PUFA) value significantly increased (p<0.05). Arachidonic acid (C20:4n-6), linoleic acid (C20:2n-6) and Docosahexaenoic acid (C22:5n-3) levels of shrimp receiving at 0.5 and 1 g DE/kg feed level were significantly higher than those fed with control diet(p<0.05). In conclusion, the incorporation of extract from D.salina 1 g/kg doses improves function of growth and fatty acid composition of body in L. vannamei shrimp.
Keywords: Growth performance, Dunaliella salina, Fatty acid composition, Litopeneaus vannamei -
در مطالعه حاضر، مراحل مختلف آنتوژنی کبد و پانکراس در تاس ماهی ایرانی (persicus Acipenser) از تفریخ تا روز 36 پس از تفریخ به وسیله روش های بافت شناسی به تصویر کشیده شده است. اسلایدهای بافت شناسی (در مقطع عرضی) به وسیله میکروتوم با ضخامت 5 میکرومتر تهیه و با هماتوکسیلی-ایوزین، پریودیک اسید-شیف و تریکروم ماسون رنگ آمیزی شد. براساس این نتایج، در روز دوم پس از تفریخ، استرومای کبدی تشکیل شد و سلولهای کبدی شامل تعدادی واکویل با هسته های پیرامونی بود. در روز دهم، برای اولین بار پانکراس بین کبد و بخش قدامی روده مشاهده شد. سلولهای برونریز پانکراس به صورت کیسه ی ترشحی سازماندهی شده اند. در روز 18 پس از تفریخ، عروق مرکزی و سینوسهای کبدی به طور مشخصی در بخش میانی پارانشیم کبدی ظاهر می شوند. در روز 22 ،پانکراس به عنوان یک اندام قلیایی دوست رشد کرده و در بخش خلفی روده قرار میگیرد؛ مجاری صفراوی و سیاهرگ باب و سرخرگ کبدی در ساختار بافت پیوندی پدیدار میشوند. در روز 36 ،کبد به صورت اندامی کشیده و سازمان یافته قابل تشخیص است. تشکیل بافت هپاتونکراس در طی 16 تا 36 روز پس از تفریخ صورت میگیرد.
کلید واژگان: تاس ماهی ایرانی, کبد, طحال, آنتوژنی, بافت شناسیIn the present study, different stages of the ontogeny of the liver and pancreas in the Acipenser persicus were illustrated from hatching until 36 days post hatching (dph) by histological techniques. The histological sections (sagittal plane) were made by a microtome at a thickness of 5 µm and stained with Hematoxylin and Eosin, Periodic Acid-Schiff and Masson's trichrome. Based on the results, in 2 dph, liver stroma was formed and stellate hepatocytes included numerous vacuoles with nuclei situated parametrically. On 10 dph, the pancreas was observed between the liver and anterior part of the intestine for the first time. Exocrine pancreatic cells were organized in acini. At 18 dph, the central veins and hepatic sinusoids were remarkably apparent in the middle of the liver parenchyma. The pancreas grew as a basophilic organ and it was situated in the posterior intestine on the 22-dph, bile duct, portal vein and hepatic artery was acquiring their structure in connective tissue. On day 36, the liver was characterized by an enlarged and organized form. Formation of the hepatopancreatic tissue is completed within 16 to 36 days after hatching.
Keywords: : Persian sturgeon, Liver, Pancreas, Ontogeny, Histology -
Sustainable Aquaculture and Health Management Journal, Volume:5 Issue: 2, Summer and Autumn 2019, PP 12 -21
Administration of human anesthesia drugs in fish is mainly because of their high efficacy and availability as well as low price. In this study anesthetic effects of Ketamine and Acepromazine (0, 15 and 30 mg L-1) was evaluated in Shirbot (Tor grypus). Acepromazine concentrations prepared in 10 L containers in triplicates, then serial descending concentration of ketamine (for effective dose 20-400 mg L-1 and for lethal dose 320-900 mg L-1) were added to tank. Twelve fish were added to each container. Results analyzed with probit software and EC10, EC50 and EC90 as well as LC10, LC50 and LC90 of drugs in five minutes were measured. Results showed that no significant difference was seen in anesthesia efficacy, time of anesthesia induction and recovery time among groups (P>0.05), but lethal effects of Ketamine decreased significantly in Ketamin along with 15 mg L-1 Acepromazine (P<0.05). Then it can be concluded that Acepromazine increased the safety of Ketamine in Tor grypus at low doses.
Keywords: Ketamine, Acepromazine, Tor grypus, Anesthesia -
آبزی پروری متراکم منجر به افزایش استرس، شیوع بیماری باکتری و درنهایت تلفات می گردد. تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر مکمل غذایی آستاگزانتین بر عملکرد رشد، بقاء و برخی شاخص های ایمنی لارو قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) به مدت 60 روز صورت گرفت. به این منظور، تعداد 360 قطعه لارو قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 0/01±0/13 گرم، در یک طرح کاملا تصادفی به 4 تیمار آزمایشی و 3 تکرار (10 قطعه در هر تکرار) تقسیم شدند و به ترتیب با رژیم های غذایی حاوی 0، 50، 100 و 150 میلی گرم آستاگزانتین بر کیلوگرم غذا مورد تغذیه قرار گرفتند. نتایج حاصله نشان داد که رژیم های حاوی آستاگزانتین بر کیلوگرم غذا، تفاوت معنی داری در شاخص های رشد، بقاء و ایمنی ذاتی در مقایسه با تیمار شاهد نشان دادند (0/05>P). بالاترین وزن نهایی، افزایش وزن به دست آمده، ضریب رشد ویژه، نسبت کارایی پروتئین، بقاء، پروتئین تام و گلوبولین در تیمار حاوی 100 میلی گرم آستاگزانتین بر کیلوگرم غذا مشاهده شد که با بقیه تیمار ها دارای تفاوت معنی دار بود (0/05>P). بیش ترین فعالیت لیزوزیم و آلیومین در تیمار های حاوی 150 میلی گرم آستاگزانتین بر کیلوگرم غذا مشاهده شد که با بقیه تیمار ها تفاوت معنی داری را نشان دادند (0/05>P). در مجموع براساس نتایج این تحقیق، افزودن 100 میلی گرم مکمل غذایی آستاگزانتین بر کیلوگرم جیره غذایی ماهی قزل آلای رنگین کمان به منظور بهبود شاخص های رشد، بقاء و پاسخ های ایمنی ذاتی در این ماهی پیشنهاد می شود.کلید واژگان: ماهی قزل آلای رنگین کمان, آستاگزانتین, شاخص های رشد, ایمنی ذاتیHigh-density aquaculture has led to congestion and excessive stress and contributed to bacterial infection outbreaks that have caused high mortality. This experiment was conducted to evaluate the effect of dietary supplementation of astaxanthin on the growth performances, survival and several of innate immunity parameters of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) larvae for 60 days. In this experiment, 360 of larvae (with average weight of 0.13±0.01) in 4 treatments and 3 replicates (n=30 in each replicate) in a completely randomized design was divided and fed with diets containing 0, 50, 100 and 150 g astaxanthin /kg food respectively. The present results showed that diets containing astaxanthin showed a significant difference in growth, survival and innate immunity compared with control treatment (P<0.05). The highest FW, SGR, WG, PER, survival, total protein and globulin were observed in the diet containing 100 mg/kg astaxanthin which had a significant difference compared with other treatments (P<0.05). The highest lysozyme activity and albumin were observed in treatments containing 150 mg/kg astaxanthin which showed a significant difference compared with other treatments (P<0.05). Finally, the present results suggest that diets containing 100 and 150 g/kg dietary astaxanthin could improve growth, survival and innate immunity responses of rainbow trout.Keywords: Oncorhynchus mykiss, Astaxanthin, Growth parameters, Innate immunity
-
آلودگی به عناصر سنگین یک مشکل جدی در بعد جهانی است و با توجه به افزایش سرانه مصرف غذاهای دریایی در ایران، اطمینان از سلامت این خوراک اهمیت زیادی برای مصرف کنندگان خواهد داشت. از این رو پژوهش حاضر، با هدف تعیین غلظت برخی فلزات سنگین سمی در گوشت میگوهای صید شده از سواحل شمالی دریای عمان و ارزیابی خطر سلامت آن ها برای مصرف کنندگان صورت گرفت. بدین منظور، نمونه های میگو به تعداد 40 نمونه از هر ایستگاه (هرمز، جاسک و چابهار) در دو زمان تهیه شده و به آزمایشگاه منتقل شدند. آماده سازی بخش های خوراکی آن ها از طریق هضم مرطوب و سنجش فلزات سنگین (کروم، سرب، روی، کادمیوم و نیکل) از طریق طیف بینی نشر اتمی (AES) صورت گرفت. نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین غلظت کادمیوم در گوشت میگوهای صید شده از بندر جاسک (08/0 میکروگرم بر گرم) با میگوهای صید شده از تنگه هرمز (022/0 میکروگرم بر گرم) و خلیج چابهار (021/0 میکروگرم بر گرم) قابل مشاهده است (P<0.05). هم چنین میگوی سفید هندی به طور معنی داری دارای باقی مانده کادمیوم بیشتر (448/0 میکروگرم بر گرم) نسبت به میگوهای سرتیز، خنجری و موزی بوده اند (P<0.05). با توجه به این که کلیه فلزات سنگین مورد سنجش در تحقیق حاضر در محدوده مجاز رهنمودهای جهانی (WHO و FAO) قرار گرفته اند و هم چنین شاخص THQ کل برای گروه های سنی کودکان (258/0) و بزرگسالان (147/0) کم تر از 1 بوده است، با مصرف مداوم و حتی روزانه میگوهای صید شده از این منطقه خطری متوجه مصرف کنندگان نخواهد بود.کلید واژگان: میگوی دریایی, فلزات سنگین, ریسک سلامت, شاخص خطر هدف (THQ), دریای عمانHeavy metals contamination is one of the most serious problems around the world and regarding increasing trend of the tendency than seafood consuming in Iran, assurance to the health of this food would be important for consumers. Accordingly, the present study has been done in order to an assessment of some toxic metals concentration in the captured shrimps from the northern coasts of Oman Sea and investigating of their health risk for the eaters. So, 40 samples were prepared at two times from each station (Hormoz, Jask, and Chabahar) and were transported to the laboratory. Preparing of their edible parts and measuring of heavy metals (Cr, Pb, Zn, Cd, and Ni) have been accomplished via wet digestion method and atomic emission spectroscopy (AES), respectively. Results showed that a significant difference between cadmium concentrations of shrimps captured from Jask port (0.08 µg.g-1) with Strait of Hormuz (0.022 µg.g-1) and Chabahar Bay (0.021 µg.g-1) samples has been observed (P<0.05). Also, white Indian shrimp (Fenneropenaeus indicus) had significantly more residuals of cadmium (0.448 µg.g-1) than other species including Jinga (Metapenaeus affinis), kiddi (Parapenaeopsis stylifera), and banana shrimp (F. merguiensis) (P<0.05). According to all of the measured metals were placed in allowable range of WHO and FAO standards, and total THQ for Children (0.258) and adults (0.147) were less than 1, consumers couldn’t be prone through continuous and even daily consumption of the captured shrimps from this area.Keywords: Marine shrimp, Heavy metals, Health risk, Target hazard quotient (THQ), Oman Sea
-
پربیوتیک ها مواد غذایی غیرقابل هضم می باشند که با تحریک اختصاصی رشد و یا فعالیت باکتری های تخصصی ارتقاء دهنده سلامت، اثر مفیدی بر میزبان می گذارند. تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر مکمل غذایی گالاکتوالیگوساکارید بر رشد، بازماندگی و برخی شاخص های ایمنی لارو قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) به مدت 60 روز صورت گرفت. در این مطالعه، تعداد 360 قطعه لارو قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 01/0±13/0 گرم در یک طرح کاملا تصادفی به 4 تیمار آزمایشی و 3 تکرار ( با تعداد 10 قطعه در هر تکرار) تقسیم شدند و بترتیب با رژیم های غذایی حاوی 0، 1، 2 و 3 % گالاکتوالیگوساکارید مورد تغذیه قرار گرفتند. نتایج حاصله نشان داد که بالاترین، افزایش وزن بدست آمده، ضریب رشد ویژه و نسبت کارایی پروتئین در تیمار حاوی 2 و 3 % گالاکتوالیگوساکارید مشاهده شد که با بقیه تیمار ها دارای تفاوت معنی دار بود (05/0>p). بیشترین فعالیت لیزوزیم، پروتئین تام، گلوبولین، آلبومین، وزن نهایی و بقاء در تیمارحاوی 2% گالاکتوالیگوساکارید مشاهده شد که با بقیه تیمار ها تفاوت معنی داری را نشان دادند (05/0>p). بر اساس نتایج این تحقیق، افزودن 2 % گالاکتوالیگوساکارید در جیره غذایی ماهی قزل آلای رنگین کمان به منظور بهبود شاخص های رشد، بقاء و پاسخ های ایمنی ذاتی در این ماهی موثر است.کلید واژگان: ماهی قزل آلای رنگین کمان, پربیوتیک, شاخص های رشد, ایمنی ذاتیPrebiotics are non-digestive food ingredients which beneficially affect the host by selectively stimulating the growth and activity of health-promoting bacteria in the intestinal tract. This experiment was conducted to evaluate the effect of dietary supplementation of galactooilgosaccharide on the growth performances, survival and several of innate immunity parameters of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) larvae for 60 days. In this experiment, 360 of larvae (with average weight of 0.13±0.01g) in 4 treatments and 3 replicates (n=30 in each replicate) in a completely randomized design was divided and fed with diets containing 0, 1, 2 and 3 percent galactooligosaccharide respectively. The present results showed that highest WG, SGR and PER were observed in the diet containing 2 and 3 percent of dietary galactoologosaccharide which had a significant difference compared with other treatments (pKeywords: Oncorhynchus mykiss, Prebiotic, Growth parameters, Innate immunity
-
فلزات سنگین از مهم ترین آلاینده های محیط زیست به شمار می روند که از طریق زنجیره غذایی در بدن آبزیان تجمع می یابند. هدف از این تحقیق، اندازه گیری میانگین غلظت فلزات سنگین سرب، آهن، روی، کروم، نیکل و کادمیوم عضله کفشک تیز دندان (Psettodes erumei) ، گیش ماهی (Carangoides fulvoguttatus) و ماهی هوور (Thunnus tonggol) در بوشهر و مقایسه آن با استاندرد جهانی می باشد. 30 نمونه از هر ماهی مورد مطالعه، از صید روزانه صیادان بوشهر تهیه شدند. پس از شست و شو، بافت عضله خوراکی جداسازی و پس از انجام عملیات هضم اسیدی، غلظت فلزات سنگین نمونه ها به وسیله دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. میانگین غلظت فلزات سنگین روی، سرب، کادمیوم، نیکل، آهن و کروم در عضله کفشک تیز دندان به ترتیب 0/14±3/11، 0/10±3/20، 0/21±2/64، 0/01±0/36 0/33±15/44 و 0/05±0/40 میلی گرم بر کیلوگرم، در عضله گیش ماهی به ترتیب 0/07±1/24، 0/01±0/33، 0±0/02 ،0±0/35 ،32/0±49/11 و 06/0±. 61/0. میلی گرم بر کیلوگرم و هوور به ترتیب 14/0±34/2، 12/0±82/1، 0±02/0، 0±27/0، 07/0±37/13 و 0/01±0/30 میلی گرم بر کیلوگرم تعیین گردید. تحلیل آماری نتایج، مبین وجود اختلاف معنی دار غلظت عناصر آهن، روی و سرب در ماهی های مورد بررسی بود (0/05>P). در حالی که غلظت کروم در بین ماهی های مختلف معنی دار نبود. (0/05کلید واژگان: کفشک تیزدندان, گیش ماهی, هوور, فلزات سنگین, آلودگی زیست محیطیHeavy metals are the most important contaminants that aggregate in the aquatics body through food chain. The purpose of this study was to compare the concentration of heavy metals (Pb, Fe, Zn, Cr, Ni and Cd) in the muscle of Psettodes erumei, Carangoides fulvoguttatus and Thunnus tonggol in Boushehr, and also to compare these concentrations with global standards. 30 Samples of the investigated fishes were obtained from daily hunting of fishermen in Boushehr. Then the muscle tissues were washed, separated and following acid digestion, the measurement of heavy metals concentration was performed by Atomic absorption spectrometry. The mean of metal concentration of Zn, Pb, Cd, Ni, Fe and Cr for Psettodes erume were 3.11±0.14, 3.20±0.10, 2.64±0.21, 0.36±0.01, 15.44±0.33 and 0.40±0.05 ppb respectively and for Carangoides fulvoguttatus were 1.24±0.07, 0.33±0.01, 0.02±0, 32.35±0, 11.49±0 and 0.61±0.06 ppb respectively and for Thunnus tonggol were 2.34±0.14, 1.82±0.12, 0.02±0, 0.27±0, 13.37±0.07 and 0.30±0.01 ppb respectively. Statistical analysis of the results indicated that significant differences in concentration of Fe, Zn and Pb between different fishes (P0.05). The results of this investigation showed that the concentration of heavy metals including Zn, Cr, Fe and Ni in the fish muscle were less than the amounts reported by WHOKeywords: Indian Halibut, Yellowspotted trevally, Longtail tuna, Heavy metals, Environmental pollutionSustainable Aquaculture and Health Management Journal, Volume:3 Issue: 2, Summer and Autumn 2017, PP 98 -109Serum complement is valuable tool in determining the health status of fish. This study was conducted to examine in vitro activity of serum complement as an indicator of innate immunity in four sturgeon species, Acipenser stellatus, A. baeri, A. nudiventris and Huso huso (Chondrostei: Acipenseridae). The Effects of different temperatures, concentrations and volumes of serum on alternative complement pathway activity were evaluated using standard haemolytic assays in four sturgeon species (A. stellatus, A baeri, A. nudiventris and Huso huso). Results indicated significant relation between measured hemolysis and concentration, volume and temperature (pKeywords: Complement, Hemolysis, Immunity, Serum, Sturgeonبررسی مقادیر فلزات آهن، سرب و کروم در عضله میگوی سفید هندی (Fenneropenaeus indicus) جاسک و تنگه هرمزنشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال سیام شماره 4 (پیاپی 117، زمستان 1396)، صص 241 -247فلزات سنگین به راحتی می توانند باعث آلودگی زیست محیطی آبزیان به خصوص میگوها شوند که یکی از ارزشمندترین منابع در زنجیره غذایی انسان ها محسوب می شوند. هدف از این مطالعه، بررسی غلظت فلزات سنگین (آهن، سرب و کروم) بافت عضله میگوی هندی (Fenneropenaeus indicus) در جاسک و تنگه هرمز و مقایسه آن ها با استانداردهای جهانی می باشد. تعداد 60 نمونه میگوی هندی از صید روزانه صیادان جاسک و تنگه هرمز در آبان ماه 1394 تهیه شدند. پس از شست و شو، بافت خوراکی میگو جداسازی و در آون در دمای 65 درجه سانتی گراد به مدت 74 ساعت خشک گردید. و پس از انجام عملیات هضم اسیدی، غلظت فلزات سنگین نمونه ها به وسیله دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین غلظت فلزات آهن و سرب و کروم بافت عضله میگو در جاسک و تنگه هرمز وجود داشت (05/0>P). بیشترین غلظت کروم و سرب به ترتیب 07/0± 82/0 و 08/0±14/0 میلی گرم در کیلوگرم وزن خشک در جاسک و بیشترین غلظت آهن (45/0± 29/6 میلی گرم در کیلوگرم وزن خشک) در تنگه هرمز مشاهده شد. نتیجه این بررسی نشان داد که غلظت فلزات سنگین آهن، کروم و سرب (به استثنای کروم در جاسک) در عضله میگو از استاندارد های گزارش شده توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) کمتر بوده و نگران کننده نمی باشد. هر چند میانگین غلظت کروم در عضله میگوی بندر جاسک از حداکثر مجاز برای مصارف انسانی بالاتر بوده و نیاز به بررسی و حساسیت بیشتری دارد.کلید واژگان: فلزات سنگین, میگوی هندی, خلیج فارس, آلودگی زیست محیطیHeavy metals can easily contaminate aquatic animals especially shrimps, which are one of the most valuable resources in the food chain of humans. The aim of this study was to evaluate the concentration of heavy metals (Fe, Cr and Pb) in the muscle tissue of Fenneropenaeus indicus in Jask and Strait of Hormuz and compare them with global standards. Thirty samples of Fenneropenaeus indicus were obtained in October 2015 from daily hunting of fishermen in Jask and Strait of Hormuz. Then the muscle tissues were washed and dried in oven at 65 °C for 74 hours. Following acid digestion, the measurement of heavy metals concentration was performed by Atomic absorption spectrometry. Results showed that there was a significant difference between Cr, Fe and Pb concentrations in shrimp muscle in Jask and Strait of Hormuz (PKeywords: Heavy metals, Fenneropenaeus indicus, Persian Gulf, Environmental pollutionزمینه مطالعهعصاره های گیاهی جایگزین های مناسب طبیعی برای کاهش اثرات سوء زیست محیطی ناشی از استفاده مکرر مواد شیمیایی در آبزی پروری می باشند.هدفهدف از این تحقیق، بررسی نحوه عملکرد عصاره های کارده (Biarum bovei) و جفت گیاه بلوط Quercus Infectoria Gall بر درصد تخمه گشایی و بقاء لارو قزل آلای رنگین کمان در مراحل اولیه رشد و نمو در مقایسه با مالاشیت گرین است.روش کارتیمار کارده (B. bovei) وجفت گیاه بلوط (Q. Infectoria Gall) با سه تکرار و هر تراف حاوی سه سینی و هر سینی حاوی 7000 تخم به ترتیب با غلظت mg/l 400 و 40 به مدت min/day 30 به صورت حمام جاری 48 ساعت بعد از شروع انکوباسیون تخم ها تا مرحله چشم زدگی، استفاده شدند. میزان تخمه گشایی و نیز میزان بقاء لارو ها بعد از جذب کیسه زرده مورد سنجش قرار گرفت. گروه کنترل مثبت در معرض mg/l 2 مالاشیت گرین به مدت min 20 شستشوی روزانه قرار گرفت و گروه کنترل منفی (شاهد) بدون هرگونه مداخله دارویی به کار گرفته شد.نتایجنتایج حاصله نشان داد که در میزان تلفات تخم در مرحله تخمه گشایی در گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر از تیمار های مورد آزمایش بود (05/0>p). به علاوه میزان تلفات در تیمار کارده به طور معنی دار کمتر از مالاشیت گرین و جفت گیاه بلوط بود (05/0>p). همچنین میزان تلفات تخم در تیمار جفت به طور معنی دار بیشتر از مالاشیت گرین بود (05/0>p). نتایج تلفات لارو ها بعد از جذب کیسه زرده نشان داد که میزان تلفات لارو ها در شاهد به طور معنی داری بیشتر از گروه های تیمار جفت گیاه بلوط و مالاشیت گرین بوده است (05/0>p).
نتیجه گیری نهایی: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که استفاده از عصاره کارده به میزان mg/l 400، موجب افزایش درصد تفریخ و بازماندگی لارو ها بعد از جذب کیسه زرده گردید و قابلیت استفاده به عنوان جایگزین مالاشیت گرین را دارد.کلید واژگان: کارده, جفت, درصد تخمهگشایی, درصد بقاء, قزلآلای رنگینکمانBackgroundTo reduce adverse environmental effects resulting from repeated use of chemical contaminants, herbal extracts are a natural suitable alternative in aquaculture.ObjectivesThe present study investigated the effects of Biarum carduchorum and Quercus Infectoria Gall extracts on percentage of hatching and survival rate in the early growth stage of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) larvae compared with malachite green (MG).MethodsTo assess the percentage of hatching and survival rate in the early growth stage, B. carduchorum was used at 400 mg/l for 30 minutes per day, Q. Infectoria Gall at 40 mg/l for 30 minutes per day and MG as the positive control at 2 mg/l for 20 minutes per day. Normal control without any treatment was also included. Each treatment trial was provided in three replicates.ResultsThe obtained results showed that the mortality level in normal control was significantly higher than other groups in the hatching stage (pConclusionsThe results showed that use of B. carduchorum at 400 mg/L is able to significantly improve the survival rate of rainbow trout eggs and larvae during incubation period. It can be comparable to MG.Keywords: Biarum bovei, Quercus Infectoria Gall percentage hatching, percentage survival, Oncorhynchus mykissشناسایی مولکولی و بررسی حساسیت آنتی بیوتیکی Aeromonas hydrophila جدا شده از کبوترهای خانگی در شهرکردبیماری های مشترک به وسیله بسیاری از پرندگان همچون کبوتر می توانند به مردم منتقل شوند. با توجه به اینکه بسیاری از مردم به نگهداری از کبوتر علاقه مندند، در این مطالعه به وسیله آزمون PCR به جستجوی A. hydrophila که عامل بسیاری از عفونت های انسانی از جمله گاستروانتریت، عفونت زخم و عفونت خونی می باشد در کبوترهای شهرکرد پرداخته شد. مجموعا 293 نمونه مدفوعی از کبوتر از نقاط مختلف شهرکرد به وسیله ی سواب استریل جمع آوری گردید. سواب ها مستقیما درون Alkaline Peptone Water قرار داده شدند. سپس نمونه های غنی شده بر روی محیط (Glutamate Starch Phenol Red Agar (GSP agar کشت داده شدند. ایزوله ها توسط تست های بیوشیمیایی مختلف تست شدند. کلنی های مشکوک به A. hydrophila به وسیله آزمون PCR مورد آزمون قرار گرفتند. آزمون آنتی بیوگرام با استفاده از روش انتشار دیسک انجام شد. A. hydrophila از 13 نمونه از 293 نمونه (44/4 درصد) جداسازی شد. میزان مقاومت جدایه ها به آنتی بیوتیک های سفوتاکسیم، سیپروفلوکساسین، آمپی سیلین، کوتریموکسازول، تری متوپریم، کلرامفنیکل و تتراسایکلین به ترتیب 0، 5/61، 2/69، 6/84، 3/92، 100 و 100 درصد بود. کبوترها در این منطقه A. hydrophila مقاوم به آنتی بیوتیک را در خود جای داده بودند و می توانند عامل مهمی در انتقال A. hydrophila مقاوم به دارو از کبوتر به انسان، خصوصا کودکان تلقی شوند و خطر جدی برای سلامت انسان ایجاد نمایند. با توجه به آنچه ذکر گردید توصیه می شود که صاحبان کبوتر و همچنین عموم مردم را از خطرات بالقوه ی نگه داری از کبوتر آگاه ساخت.
کلید واژگان: Aeromonas hydrophila, کبوتر, PCRZoonoses can be transmitted to people by many birds such as pigeons. Considering many people’s interests to keep pigeons، present study was conducted to PCR detection of Aeromonas hydrophila that is cause of many human infections such as gastroenteritis، wound infections and septicemia from pigeons in Shahrekord. Altogether 293 samples of pigeon faeces were collected with sterile cotton swabs from different areas of Shahrekord، Iran. Swabs were placed directly into alkaline peptone water. The enrichment cultures were then streaked on the glutamate starch phenol red agar (GSP agar). Isolates were subjected to different biochemical tests. Suspected colonies to A. hydrophila were tested by PCR. Antibiogram tests were performed using disc diffusion method. A. hydrophila was isolated from 13 (4. 44%) of 293 the samples. Resistance of isolates to Cefotaxime، Ciprofloxacin، Ampicillin، Co-trimoxazole، Trimetoprim، Chloramphenicol and Tetracycline was 0%، 61. 5%، 69. 2%، 84. 6%، 92. 3%، 100% and 100% respectively. Pigeons harbored antibiotics resistant A. hydrophila and could be an important component of drug-resistant A. hydrophila transmission from pigeons to human، especially kids and can pose a risk to human health in the region. Considering of what mentioned it is recommended to make pigeons owners and general public aware of potential dangers of pigeon ownership.Keywords: Aeromonas hydrophila, Pigeon, PCRزمینهجنس لیستریا، دو گونه ی بیماری زا به نام های لیستریا مونوسیتوژنز و لیستریا ایوانووی دارد. لیستریا مونوسیتوژنز به عنوان عامل سقط، انسفالیت، سپتی سمی در انسان و حیوانات شناخته شده و لیستریا ایوانووی نیز یک پاتوژن حیوانی است و گاهی در انسان نیز ایجاد عفونت می کند. آلودگی لاشه ی گوسفند طی ذبح و فرآوری یکی از علل مهم مخاطره آمیز در مورد عفونت هایی با منشا غذا در انسان است. با توجه به اهمیت آنچه ذکر شد، مطالعه ی حاضر جهت ردیابی لیستریا مونوسیتوژنز در گوشت گوسفندان شهرستان شهرکرد انجام شد.روشدر مجموع 200 نمونه گوشت گوسفند از کشتارگاه صنعتی جونقان واقع در استان چهارمحال و بختیاری اخذ گردید. نمونه ها در محیط های اختصاصی کشت داده شدند. ایزوله ها توسط آزمون های بیوشیمیایی استاندارد تست گردیدند. سپس ایزوله ها با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) تست شدند.نتایجمیزان آلودگی به لیستریا در لاشه های گوسفند، 5/2 درصد (5 از 200) بود. در هیچ کدام از نمونه ها لیستریا مونوسیتوژنز یافت نشد و نتیجه ی PCR و آزمون های بیوشیمیایی با هم مطابقت داشت. در نتایج آزمون های بیوشیمیایی، هر پنج ایزوله (5/2 درصد) گونه ی بیماری زای لیستریا ایوانووی تشخیص داده شدند.نتیجه گیریاگرچه در لاشه های گوسفندان میزان آلودگی با باکتری بیماری زای لیستریا ایوانووی پایین (5/2 درصد) بود و لیستریا مونوسیتوژنز نیز در هیچ یک از نمونه ها یافت نشد، اما می بایست به نقش گوشت قرمز در انتقال گونه های لیستریا توجه گردد.
کلید واژگان: لیستریا, گوشت قرمز, PCRBackgroundThe genus-Listeria has two pathogenic species namely، Listeria monocytogenes and Listeria ivanovii. Of these، L. monocytogenes is a well-known cause of abortion، encephalitis and septicaemia in man and animals. Listeria ivanovii is an animal pathogen and in rare cases causes human infection. Contamination of ovine carcasses during the slaughter and processing is a major risk for foodborne infections in humans. Considering the importance of what mentioned in the present study was conducted to detect L. monocytogenes in ovine carcasses slaughtered in Shahrekord abattoir.MethodsA total of 200 meat samples of ovine carcasses were collected from Jooneghan abattoir، Chaharmahal va bakhtiari province. The samples were cultured in specific media. Isolates were subjected to standard biochemical tests. The isolates were then tested by polymerase chain reaction (PCR).ResultsThe contamination rate in sheep carcasses with Listeria was 2. 5% (5 out of 200 samples). L. monocytogenes was not found in any samples and PCR result agreed with result from standard biochemical tests. All five isolates (2. 5%) identified as pathogenic L. ivanovii.ConclusionAlthough the contamination rate in sheep carcasses with pathogenic L. ivanovii was low and L. monocytogenes was not found in any samples، the role of red meat in transmission of Listeria spp. should be considered.Keywords: Listeria, Red Meat, PCR
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.