به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

بهروز جعفری

  • مرضیه بهنامپور، امیرحسین براتی*، بهروز جعفری، مهرداد بهرامیان
    سابقه و هدف

    بدن انسان یک واحد یکپارچه و هماهنگ است و به گونه ای فعالیت می کند که هر جزء آن می تواند در کل سیستم تاثیرگذار باشد. در علوم جدید با یک دید کلی به بدن نگاه می شود و در صورت بروز اختلال در هر قسمت بدن، به همراه درمان علائم، به درمان منبع ایجادکننده اختلال که اصولا در نقطه ای دورتر از محل اختلال است، نیز پرداخته می شود. هدف این پژوهش تاثیر آنی خود رهاسازی (ماساژ با فوم رولر) و کشش ایستای عضله دوقلو و فاشیا کف پایی در زنجیره سطحی خلفی بر دامنه حرکتی و درد مزمن گردن می باشد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده از 32 آزمودنی با دامنه سنی 40-30 سال مبتلا به درد گردن مزمن غیر اختصاصی استفاده شد. افراد به صورت تصادفی به دو گروه مساوی کنترل (16 نفر) و مداخله (16 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله رهاسازی و کشش را به ترتیب با فوم رولر و باند انجام دادند و گروه کنترل نیز تمرینی دریافت نکردند. پیش و پس از پروتکل تمرینی، میزان دامنه حرکتی گردن در صفحه ساجیتال به وسیله گونیامتر و میزان درد به وسیله مقیاس آنالوگ بصری درد مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تی زوجی و آزمون آنکووا در سطح معنی داری 05/0 با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.

    یافته ها

    آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه مداخله و کنترل در متغیر میزان درد گردن (001/0=P)، دامنه حرکتی گردن در صفحه ساجیتال شامل فلکشن گردن (001/0=P) و اکستنشن گردن (001/0=P) افراد مبتلا به گردن درد مزمن وجود داشت. نتایج آزمون تی زوجی نشان داد که در گروه مداخله پیش و پس از شرکت در دوره تمرین کششی همراه با آزاد سازی مایوفاشیای عضلات دوقلو و کف پایی، اختلاف نمرات پیش آزمون و پس آزمون در متغیرهای میزان درد گردن، دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن گردن معنی دار بوده است (001/0=P)، اما این اختلاف در گروه کنترل بین مرحله پیش و پس آزمون تفاوت معنی داری نداشت (0/05<P).

    استنتاج

    بر اساس یافته های مطالعه حاضر به نظر می رسد که استفاده از مداخلات خود رهاسازی و تمرینات کششی در پشت ساق و کف پا باعث افزایش دامنه حرکتی و کاهش درد گردن می شود. این نتایج نشان از انتقال تنش در زنجیره عضلانی سطحی خلفی دارد، این زنجیره از فاشیای کف پایی تا عضلات جلویی جمجمه توسعه یافته و اعمال مداخله در هر قسمت این زنجیره، بر کل این مسیر تاثیر می گذارد. با بهره گیری از این روش در شرایطی که فرد گردن درد حاد دارد یا به هر علت امکان مداخله در ناحیه گردن وجود نداشته باشد، می توان مداخلاتی در مسیر این زنجیره عضلانی اعمال و نتایج آن را در گردن مشاهده کرد. در سال های اخیر این مبحث مورد توجه محققین زیادی واقع شده است و شاهد مقالات بسیاری در این حوزه هستیم و به صورت آزمایشگاهی و مطالعه بر روی جسد وجود زنجیره عضلانی سطحی خلفی ثابت شده است. در بالین نیز برای انتقال تنش در زنجیرهای عضلانی علت هایی چون خاصیت ویسکوالاستیک بافت، گیرنده های عصبی و تغییر امولسیون ماتریکس خارج سلولی بیان شده است، ولی هنوز به صورت دقیق علت این انتقال تنش در بافت فاشیا به صورت یک جعبه سیاه باقی مانده است.

    کلید واژگان: رهاسازی میوفاشیال, گردن درد, دامنه حرکتی, کشش ایستا, زنجیره عضلانی سطحی خلفی
    Marzieh Behnampour, Amirhossein Barati*, Behrouz Jafari, Merdad Bahramian
    Background and purpose

    The human body functions as an integrated and coordinated unit, with each part capable of influencing the entire system. Modern science views the body holistically, addressing not only the treatment of symptoms but also the root cause of any disorder, often located far from the apparent site of the issue. This study aims to examine the effect of immediate release and static stretching of the gastrocnemius muscle and plantar fascia within the superficial back line on range of motion and chronic neck pain.

    Materials and methods

    In this randomized clinical trial, 32 subjects with nonspecific chronic neck pain, aged 30-40 years, were recruited. Participants were randomly assigned into two equal groups: a control group (16 participants) and an intervention group (16 participants). The intervention group performed release and stretching exercises using a foam roller and band, respectively, while the control group did not receive any intervention. Neck range of motion in the sagittal plane was measured using a goniometer, and pain levels were assessed using a visual analog scale before and after the protocol. Data were analyzed using paired t-tests and ANCOVA at a significance level of 0.05 with SPSS software.

    Results

    The ANCOVA test revealed a significant difference between the intervention and control groups in terms of neck pain (P=0.001) and neck range of motion in the sagittal plane, including neck flexion (P=0.001) and neck extension (P=0.001) among individuals with chronic neck pain. Paired t-test results showed that, in the intervention group, there were significant differences between pre-test and post-test scores for neck pain, neck flexion, and extension range of motion after participating in the stretching and myofascial release exercises on the gastrocnemius muscle and plantar fascia (P=0.001). However, no significant differences were found in the control group between the pre- and post-test stages (P>0.05).

    Conclusion

    The use of self-release interventions and stretching exercises on the gastrocnemius muscle and plantar fascia appears to increase range of motion and reduce neck pain. These results suggest tension transmission along the superficial back line, which extends from the plantar fascia to the frontal muscles of the skull, meaning intervention at any point in this chain can affect the entire pathway. This method could be beneficial for individuals with acute neck pain or in cases where direct neck intervention is not possible. By targeting other areas along this muscle chain, improvements in neck symptoms may be achieved. Over recent years, this concept has garnered significant research interest, with a proliferation of studies affirming the existence of the posterior superficial back line through laboratory and cadaver research. Clinically, factors such as the tissue's viscoelastic properties, nerve receptors, and changes in the extracellular matrix are proposed to facilitate tension transmission along muscle chains, though the precise mechanism remains a “black box” in fascia tissue research.

    Keywords: Myofascial Release, Neck Pain, Range Of Motion, Static Stretch, Superficial Back Line
  • محمدرضا ایزدی*، احمدرضا یوسف پور دهاقانی، مرتضی ناجی، بهروز جعفری
    اهداف

    آزمون های استاندارد غربالگری عملکردی-حرکتی می تواند یکی از عوامل پیش بینی کننده بروز آسیب های اسکلتی-عضلانی در نیروهای نظامی باشد. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین نمرات آزمون غربالگری عملکردی-حرکتی با ناهنجاری ها و عملکرد اندام فوقانی نظامیان بود.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق تمامی پرسنل نظامی شاغل در یکی از مراکز نظامی ستادی در سال 1401 بود. 40 نفر پس از فراخوان عمومی به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای سنجش ناهنجاری های قامتی بالاتنه از صفحه شطرنجی و پرسش نامه آزمون نیویورک و پرسش نامه ناتوانی عملکردی شانه و دست (DASH) استفاده شد. سپس تمامی آزمودنی ها به انجام آزمون های حرکتی عملکردی هفت گانه (FMS) پرداختند. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون توسط نرم افزار  SPSS 22تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سنی افراد شرکت کننده 47/4±30/30 سال و شاخص توده بدنی ایشان 12/6±80/23 بود. بین امتیاز به دست آمده از آزمون FMS و بروز ناهنجاری های قامتی پشت گرد (001/0=p؛ 624/0-=r) و سر به جلو (001/0؛ 588/0-=(r ارتباط منفی و نسبتا قوی وجود داشت. بین امتیاز به دست آمده از آزمون FMS و آزمون پرسش نامه سنجش ناتوانی دست و بازو (DASH) ارتباط معنادار و منفی و متوسطی وجود داشت (003/0=p؛ 358/0-=r).

    نتیجه گیری

    در مطالعه حاضر بین نمره کل آزمون FMS با برخی از ناهنجاری های قامتی بالاتنه، ارتباط و همبستگی منفی قوی و متوسطی وجود داشت. به نظر می رسد که نمرات آزمون FMS متاثر از عارضه های ساختاری-قامتی در اندام های بالاتنه است و از طرف دیگر، بر اساس نمرات FMS و DASH می توان چنین استدلال کرد که ناهنجاری های قامتی بالاتنه، فرد را بیشتر در معرض آسیب قرار می دهد.

    کلید واژگان: اندام فوقانی, قامت, نظامی, عملکرد جسمی
    Mohammad Reza Izadi*, Ahmad Reza Yousefpour Dehaghani, Morteza Naji, Behrooz Jafari
    AIMS

    Standard functional-movement screening tests can be one of the predictors of musculoskeletal injuries in military forces. This study aimed to investigate the relationship between functional-movement screening test scores and abnormalities and function of the upper limbs of military personnel.

    MATERIALS AND METHODS

    The present study is correlational. The statistical population of this research was all military personnel working in one of the headquarters military centers in 2022. Forty people were selected purposefully after a public call. Checkerboard, New York Test Questionnaire and Disabilities of the Arm, Shoulder, and Hand Questionnaire (DASH) were used to measure upper body stature abnormalities. Then, all subjects performed seven Functional Movement Screen (FMS) test. Data were analyzed using Pearson’s correlation coefficient test by SPSS 22 software.

    FINDINGS

    The average age of the participants was 30.30±4.47 years, and their body mass index was 23.80±6.12. There was a relatively strong negative relationship between the score obtained from the FMS test and the occurrence of the hump (p=0.001; r=-0.624) and head forward (r=-0.588; p=0.001) posture abnormalities. There was a significant, negative, and moderate correlation between the score obtained from the FMS test and the disabilities of the arm, shoulder, and hand (DASH) questionnaire (p=0.003; r=-0.358).

    CONCLUSION

    In the present study, there was a strong and moderate negative correlation between the total score of the FMS test and some of the upper body posture abnormalities. It seems that the scores of the FMS test are affected by structural-stature complications in the upper body organs. On the other hand, based on the FMS and DASH scores, it can be argued that upper body stature abnormalities make a person more vulnerable to injury.

    Keywords: Upper Limb, Postural, Military, Physical Functional Performance
  • بهروز جعفری، رضا رجبی*
    زمینه و هدف

    مروری بر شواهد در دسترس برای تاثیر مداخلات مایوفاشیایی بر دامنه حرکتی و انتقال تنش در سایر نقاط بدن، برگرفته از تیوری بایوتنسگریتی، فاشینتگریتی و زنجیره های مایوفاشیایی است.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر از نوع مروری سیستماتیک مبتنی بر شواهد است، که مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی منتشر شده طی سال های 2005 تا 2022 میلادی را در پایگاه های معتبر Pub Med, Scopus, Google Scholar, Science Direct با کلید واژه های مرتبط با مداخلات مایوفشیایی جستجو گردید. برای کیفیت مطالعات انتخاب شده از معیار PEDro  استفاده شد.

    یافته ها

    حاصل جستجو پایگاه های اطالاعاتی 217 مقاله بود که پس از مطالعه عنوان و چکیده 10 مقاله برای بررسی نهایی انتخاب شد. این مطالعات برروی 503 نفر مرد و زن با بازه سنی 18-40 سال انجام شده بود. مداخلاتی که روی بخش های خاصی از بدن انجام شده بود شامل کشش، آزادسازی و انقباض بود و از روش های مختلفی جهت بررسی انتقال تنش در زنجیره های عضلانی استفاده شده بود، در نهایت همه مقالات انتقال تنش در زنجیره سطحی خلفی را فورا پس از انجام مداخله نشان دادند.

    نتیجه گیری

    تمامی مطالعات بررسی شده در این تحقیق انتقال تنش و افزایش دامنه حرکتی را در زنجیره سطحی خلفی تایید کردند. بافت فاشیا به طور گسترده بدن انسان را پوشانده است و تحت تاثیر مواردی چون سن، جهت بافت، ورزش، احساسات و پاتولوژی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند و این می تواند نتایج تحقیقات را به چالش بکشد.

    کلید واژگان: زنجیره مایوفاشیایی, فاشیا, بایوتنسگریتی, دامنه حرکتی
    Behrouz Jafari, Reza Rajabi *
    Background and Aim

    The aim of this research is to review the available evidence for the effect of myofascial interventions on range of motion and stress transfer in other parts of the body, derived from the theory of biotensegrity, fasciintegrity and myofascial chains.

    Materials and Methods

    The current research is an evidence-based systematic review, in which Randomized Controlled Trial (RCT) studies published between 2005 and 2022 were searched in the reliable databases of Pub Med, Scopus, Google Scholar and Science Direct with keywords related to myofascial interventions. The PEDro scale meaning was used for the quality of the selected studies.

    Results

    The result of the database search was 217 articles, after reading the title and abstract, 10 articles were selected for final review. These studies were conducted on 503 men and women with an age range of 18-40 years. The interventions that were performed on certain parts of the body included stretching, release and contraction, and various methods were used to investigate the transfer of tension in the muscle chains, finally, all articles showed the transfer of tension in the posterior surface chain immediately after the intervention.

    Conclusion

    All the studies reviewed in this research confirmed the transmission of stress and increased range of motion in the posterior superficial chain. Fascia tissue widely covers the human body and under the influence of things such as age, direction of tissue, exercise, emotions and pathology, they show different reactions and this can challenge the research results.

    Keywords: Myofascial Chain, Fascia, Biotensegrity, range of motion
  • فاطمه صادقپور، مهدی حیدرزاده*، پریسا ناصری، مهریار ندرمحمدی، الهامه نصیری، بهروز جعفری، محمدرضا ایزدی درگاهلو
    زمینه و هدف
    با وجود مشکلات متعدد جسمی، روانی و اجتماعی در بیماران همودیالیزی، این بیماران برخی تغییرات مثبت روانشناختی را نیز تجربه می‫کنند که از آن تحت عنوان «رشد پس از سانحه» نام برده می‫شود. رشد پس از سانحه مفهوم پیچیده ای است که با عوامل زیادی از قبیل ویژگی های هوش هیجانی فرد در ارتباط است. هدف این مطالعه تعیین ارتباط هوش هیجانی با رشد پس از سانحه در بیماران تحت درمان با همودیالیز در استان اردبیل بود.
    روش کار
    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی همبستگی بود که روی کلیه بیماران همودیالیزی واجد شرایط مراجعه کننده به بیمارستان های استان اردبیل در سال 96 انجام شد. ابزارهای مورد استفاده شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، فرم کوتاه ویژگی هوش هیجانی و پرسشنامه رشد پس از سانحه بودند. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS-15 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    اکثر بیماران شرکت کننده در پژوهش مرد (55%)، متاهل (88/8%) و بیسواد (45%) بودند. میانگین رشد پس از سانحه و هوش هیجانی به ترتیب 12/78± 69/94 و 19/47±140/88بود. بین هوش هیجانی و رشد پس از سانحه، ارتباط معناداری دیده شد (0/001<p، 0/617=r).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که هوش هیجانی با رشد پس از سانحه ارتباط مستقیمی دارد. لذا با آموزش و ارتقاء هوش هیجانی در بیماران تحت درمان با همودیالیز می توان زمینه رشد پس از سانحه را در آنها ارتقا بخشید.
    کلید واژگان: همودیالیز, رشد پس از سانحه, هوش هیجانی
    F Sadeghpour, M Heidarzadeh*, P Naseri, M Nadrmohammadi, E Nasiri, B Jafary, M Izady Dargahlou
    Background & objectives
    Despite numerous physical, psychological and social problems in hemodialysis patients, these patients also experience some positive psychological changes, called "posttraumatic growth". Posttraumatic growth is a complex concept associated with many factors, such as the characteristics of individual emotional intelligence. The purpose of this study was to determine the relationship between emotional intelligence and posttraumatic growth in hemodialysis patients in Ardabil province.
    Methods
    This descriptive-correlational study was conducted on all hemodialysis patients referred to hospitals in Ardabil Province in 2017. The Instruments used was included demographic characteristics form, Short form of Emotional Intelligence and Posttraumatic Growth Inventory. Data analysis was performed using descriptive and inferential statistics in SPSS version 15.
    Results
    Most of the patients were male (55%), married (88.8%) and illiterate (45%). The mean and standard deviation of posttraumatic growth and emotional intelligence were 69.94±12.78 and 140.88±19.47, respectively. Also, emotional intelligence was associated with posttraumatic growth (r=0.617, p<0.001).
    Conclusion
    The results of the study showed that emotional intelligence had a direct correlation with post-traumatic growth. So, it can be suggested that education and promotion of emotional intelligence in hemodialysis patients can promote the development of post-traumatic growth.
    Keywords: Hemodialysis, Posttraumatic Growth, Emotional Intelligence
  • بهروز جعفری، محسن عباسی، احمدرضا فرمانی
    یکی از مشکلات اساسی استفاده از فلزات،فرسودگی و خوردگی ناشی از آن و هزینه بالای تعمیراتاست.از این رومحققانبه استفاده از کامپوزیت ها علاقه مند شده است. از میانمواد کامپوزیتی، کامپوزیت های ساخته شده با ماتریس اپوکسی به دلیل خواص ویژه، استحکام مکانیکی بالا و عدم خوردگی،مورد توجه قرار گرفته و به طور گسترده ای در کاربردهای صنعتی از آن ها استفاده می شود.با توجه به این که خواص مکانیکی، حرارتی و فیزیکی با عوامل محیطی مانند دما، رطوبت، نور ماورای بنفش طی گذشت زمانممکن است تغییر کند،این پلیمرها در شرایط عملکردی دچار مشکلمیشوند. دما در عوامل محیطی منجر به تسریع تجزیه گرمایی رزین اپوکسیشده وبه دلیل ضریب انبساط حرارتی متفاوت بین الیاف و رزین،تنش ماندی در این کامپوزیت ها ایجاد می کند. رطوبت نقش نرم کننده را ایفا می کند و خواص بین سطحی الیاف و رزین اپوکسیرا کاهش می دهد. نور ماورای بنفش باعث پارگی زنجیرهای پلاستیک با نورکافت شده و وزن مولکولی را کاهش می دهد. به این دلیل که ممکن است زمان طولانی برای بررسی تخریب پلیمرها در اختیار نباشد، مهم است که تاثیر عوامل محیطی روی تخریب خواص پلیمرها بررسی شود.
    کلید واژگان: کامپوزیت, اپوکسی, خواص مکانیکی, پیرشدگی
  • بهروز جعفری، شکوفه حکیم، محمد رضوی نوری
    گرافن متشکل از ساختار تک لایه ای از اتم های کربن است که درشبکه ای شش ضلعی به هم متصل شده اند و کشف آن در سال 2004 اتفاق افتاد. به دنبال این کشف، ساخت محصولات از صفحات گرافن اصلاح شده با روش های جدید تاکنون توسعه یافته است. اخیرا به علت خواص چشمگیر گرافن در مقادیر کم، در مقیاس صنعتی و آزمایشگاهی از آن استفاده شده است. همچنین نانوکامپوزیت های پلی اتیلنی حاوی گرافن با ترکیب درصدهای متفاوت از این نانو ذره ساخته شده است. افزودن گرافن سبب بهبود قابل توجه خواص مکانیکی، الکتریکی و حرارتی پلی اتیلن ها شده که این نانوکامپوزیت ها را برای کاربرد های گوناگون مناسب می سازد. این مقاله در مورد نانوکامپوزیت های پلی اتیلنی حاوی گرافن با روش ساخت گوناگون شامل روش بین لایه ای، پلیمرشدن درجا، روش س لژل و اختلاط مستقیم بحث می کند. همچنین در ادامه به کاربرد های این نانوکامپوزیت ها در شاخه های متفاوتیمانند بسته بندی، خودروسازی، حسگر ها، مواد وابسته به نیروی مغناطیس، لایه های نیمه هادی در کابل های ولتاژ بالا، محافظت در برابر تداخل امواج الکترومغناطیس و تخلیه الکترواستاتیکی اشاره شده است.
    کلید واژگان: نانوکامپوزیت, گرافن, پلی اتیلن
  • بهروز جعفری، احمدرضا فرمانی، امیر ارشاد لنگرودی، حمید صالحی مبارکه
    فوم های ترکیبی موادی مهندسی هستند که از یک فاز ماتریس و یک فاز تقویت کننده یعنی میکروبالن تشکیل شده اند. با توجه به خواص بسیار مطلوب این مواد از قبیل سبکی، استحکام فشاری بالا، جذب آب پایین، ثابت دی الکتریک پایین و... فوم های ترکیبی کاربردهای روز افزونی در صنایع مختلف به ویژه حمل و نقل و هوافضا، یافته اند. خواص این مواد به وسیله جنس میکروبالن ها و رزین تشکیل دهنده ماتریس تنظیم می گردد. همچنین در سال های اخیر انواع جدیدی از این فوم ها با نام فوم های ترکیبی درجه بندی شده براساس عملکرد و نیز فوم های ترکیبی بر پایه مواد سیمانی معرفی شده اند. با توجه به اهمیت کاربردی این مواد درصنعت، تحقیقات گسترده ای در جهت بهبود خواص مختلف آن ها از قبیل خواص مکانیکی، دینامیکی-مکانیکی، حرارتی و الکتریکی آن ها و نیز بررسی های مورفولوژیکی فراوان بر روی آن ها انجام شده است. در این پژوهش ها تلاش شده است تا با تغییر ضخامت و جنس میکروبالن ها، بهبود سطح مشترک ماتریس و میکروبالن و همچنین استفاده از افزودنی های گوناگون نظیر نانو ساختارها و... به ماتریس خواصی متناسب با کاربردهای روز افزون این مواد ایجاد گردد.
    کلید واژگان: فوم ترکیبی, کامپوزیت های پلیمری, میکروبالن, خواص فیزیکی مکانیکی
  • بهروز جعفری*، زینب نوری صفا
    در این مقاله به بررسی بازدارندگی کمپلکس شیف بیسBis(N-(2-2aminoethylamino)ethanol) -2-Hydroxy-5-methoxybenzaldehyde) cobalt(III) chloride روی فولاد نرم در محیط اسید کلریدریک 5/0 مولار پرداخته شده است. از روش پلاریزاسیون برای ارزیابی راندمان خوردگی و از محاسبات کوانتومی برای ارزیابی مقدار پایداری کمپلکس بالا استفاده شده است. محاسبات کوانتومی پایداری بیش تر کمپلکس بالا را نسبت به ایزومرش و نیز اثر بازدارندگی بیش تر کمپلکس را نسبت به لیگاند آن به تنهایی نشان می دهد. از طیف سنجی تبدیل فوریه مادون قرمز به منظور تایید فیلم حفاظتی و هم چنین، تاثیر هم نیروزایی یون ها روی فولاد استفاده شده است. تصاویر میکروسکوپ الکترونی نیز به منظور تایید بازدارندگی بکار گرفته شده است.
    کلید واژگان: فولاد نرم, پلاریزاسیون, میکروسکوپ الکترونی, طیف سنجی مادون قرمز, محاسبات کوانتومی
    B. J.*, Z. N.
    This study investigates the effect of a Schiff base، namely Bis (N-(2-2aminoethylamino) ethanol) -2-Hydroxy-5-methoxybenzaldehyde) cobalt (III) chloride on corrosion inhibition of mild steel in 0. 5 M HCl. Potentiodynamic polarization was applied to study inhibition efficiency. It was found that the percent of inhibition efficiencies (IE%) and surface coverage (θ) increase with an increases in the concentrations of inhibitor. Quantum chemical studies obtained theoretical results of complex and ligand and also shows superiority of complex over the corresponding ligand. FTIR observations of the mild steel surface confirmed the formation of protective film and the synergy effect of ions on the metal surface. The scanning electron micrographs (SEM) images are taken and examined in order to support our findings.
    Keywords: Mild Steel, Quantum Chemical Calculations, Inhibitor, SEM, FTIR
  • بهروز جعفری، مجتبی نصر اصفهانی*، علی اشرفی
    این مقاله به بررسی تجربی و نظری بازدارندگی کمپلکس شیف باز- کبالت بنام بیس [-N(2 و 2 آمینو اتیل آمینو) اتانل2- هیدروکسی 5- متوکسی بنزالدهید] کبالت (III) کلرید (CS) بر روی خوردگی فولاد نرم در محیط اسید کلریدریک 5/0 مولار می پردازد. از روش پلاریزاسیون برای ارزیابی بازده بازدارندگی خوردگی استفاده شد. نتایج تجربی نشان داد که CS یک بازدارنده خوب برای خوردگی فولاد نرم در اسید کلریدریک 5/0 مولار بوده و یک حداکثر بازده بازدارندگی 84 % را در غلظت ppm 400 نشان می دهد. از طیف سنجی تبدیل فوریه زیر قرمز (FTIR) به منظور بررسی نوع جذب بازدارنده و تاثیر هم نیروزایی یون ها بر روی فولاد استفاده شد. تصاویر میکروسکوپ الکترونی اثر شاخص بازدارندگی بازدارنده را نشان داد. محاسبات کوانتومی نرمی بیشتر CS را نسبت به لیگاند متناظر نشان می دهد که نتیجه آن اثر بازدارندگی بیشتر کمپلکس نسبت به لیگاند متناظر به تنهایی است.
    کلید واژگان: فولاد نرم, خوردگی, بازدارنده, کمپلکس فلزی, محاسبات شیمی کوانتومی, اسید کلریدریک
    Behrooz Jafari, Mojtaba Nasr Esfahani*, Ali Ashrafi
    This study investigates experimental and theoretical of a Schiff base-cobalt complex, namely Bis (N-(2-2aminoethylamino) ethanol) -2-Hydroxy-5-methoxybenzaldehyde) cobalt (III) chloride (CS) on corrosion inhibition of mild steel in 0.5 M HCl. Potentiodynamic polarization was applied to study inhibition efficiency. Results revealed that CS is a good inhibitor for mild steel corrosion in 0.5 M HCl; showing a maximum efficiency 84% at concentration of 400 ppm. FTIR observations of the mild steel surface applied to confirm the formation of protective film and the synergy effect of ions on the metal surface. The scanning electron micrographs (SEM) images showed significant effect of the inhibitor. Quantum chemical studies show CS is a softer base than corresponding ligand and also it shows superiority of complex over the corresponding ligand.
    Keywords: Mild Steel, Corrosion, Inhibitor, Metal Complex, Quantum Chemical Calculations, HCl
سامانه نویسندگان
  • بهروز جعفری
    بهروز جعفری
    دانشجوی دکتری حرکات اصلاحی و اسیب شناسی ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال