به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

تورج احمدی جویباری

  • افشین الماسی، فوزیه حاتمی، اعظم شریفی *، تورج احمدی جویباری، رسول کاویان نژاد، فرزاد ابراهیم زاده
    زمینه و هدف
    از آنجا که وجود فرزند معلول در خانواده به عنوان یک منبع استرس، سلامت جسمی و روانی والدین به خصوص مادر را به خطر می اندازد و از سویی افزایش تاب آوری توانایی فرد در مقابله با عوامل استرس زا را افزایش می دهد، پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی آموزش مهارتهای مقابله با استرس بر تاب آوری مادران دارای فرزند معلول انجام گردید.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی(با طرح پیش آزمون-پس آزمون) و با گروه کنترل می باشد. در این پژوهش 60نفر از مادران دارای فرزند معلول مراجعه کننده به مرکز بهزیستی شهر کرمانشاه در سال 1392 به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. ابزار مورد استفاده، یک بسته آموزش مهارت مقابله با استرس و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون(CD-RISC) بود. نتایج با استفاده از نرم افزارSPSS 20 تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده نشان داد آموزش مهارت های مقابله با استرس برافزایش سطح تاب آوری مادران دارای فرزند معلول تاثیر مثبت و معنی داری دارد(001/0>P).
    نتیجه گیری
    در اکثر برنامه های آموزشی مهارتهای مقابله با استرس، به خود فرد دارای معلولیت اهمیت داده می شود و نیاز خانواده که نقش اصلی مراقبت از وی را به عهده دارد، نادیده گرفته می شود. بنابراین با توجه به نتیجه این مطالعه توصیه می شود، کلیه مراکز مشاوره ای و درمانی، برنامه های آموزشی جهت والدین دارای فرزند معلول را در راس سیاستها و برنامه ریزی های خود قرار دهند.
    کلید واژگان: تاب آوری, مهارت های مقابله با استرس, مادران, فرزند معلول
    Dr Afshin Almasi, Foozieh Hatami, Azam Sharifi*, Dr Toraj Ahmadijouybari, Rasoul Kaviannezhad, Farzad Ebrahimzadeh
    Background And Aim
    Handicapped child in the family is a source of stress which can affect physical and mental health of the parents, especially mothers. Increase in resiliency increases ability to manage stressors. The aim of this study was to determine the effect of stress coping skills training on the resiliency of mothers with handicapped children.
    Material and
    Methods
    This semi experimental study with pre-test, post-test design and control group included 60 mothers with handicapped children who had been referring to the Kermanshah welfare center in 2013. They were selected by using convenient method and then divided randomly into two groups. In this study we used a coping skill training package and Connor and Davidson Resiliency Scale (CD-RISC). SPSS 20 software was used for data analysis.
    Results
    The results showed that coping skills training resulted in a significant increase in resiliency level in the mothers with disabled children (P
    Conclusion
    In most of the coping skills training programs, handicapped children were the center of attention and their families that take care of them had been ignored. Therefore, training programs for parents with handicapped children is at the forefront of planning policies.
    Keywords: Resiliency, Stress coping skills, Mothers, Handicapped child
  • علی حسین زاده، محمد صالحی مرزیجرانی، تورج احمدی جویباری، پروانه محمودی کوهی، پناه علی حسین زاده، مهدی مرادی نظر*
    مقدمه
    مطالعات قبلی نتایج ضد و نقیضی در ارتباط با رابطه نوبت کاری و اختلات لیپیدی نشان داده اند. هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین نوبت کاری و لیپدهای سرم می باشد.
    روش کار
    این مطالعه به صورت مقطعی تحلیلی روی 2100 نفر از پرسنل شرکت پلی اکریل اصفهان به صورت سر شماری در سال1393 انجام شد. ارتباط بین نوبت کاری و متغیرهای بیوشیمیائی و فشارخون و قندخون ناشتا اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از SPSS نسخه 19 استفاده شد. آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و کای 2 به ترتیب برای مقایسه متغیرهای کمی و کیفی در سطح معنی داری 05/0به کار برده شد.
    یافته ها
    میانگین کلسترول تام در نوبت کاران 3-گردشی (10/32±50/171) از میانگین کلسترول تام در روزکاران (19/34±46/178) و نوبت کاران 2-گردشی (59/35±15/178) پائین تر بود. آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد بین کلسترول تام و نوبت کاری ارتباط معنی داری وجود دارد(001/0>p). شیوع کلسترول تام ≥ 200 میلی گرم در دسی لیتر به ترتیب در روزکاران، نوبت کاران 2-گردشی و نوبت کاران 3- گردشی، 25%، 7/23% و 6/18% بود. آزمون کای اسکوئر نشان داد این اختلاف معنی دار است(01/0>p).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که میانگین کلسترول تام و شیوع آن در نوبت کاران 3-گردشی بیشتر از روزکاران و نوبت کاران 2-گردشی می باشد. لذا این مطالعه بر اهمیت اندازه گیری عوامل خطر متابولیک در کارکنان نوبت کار و جلوگیری از این عوامل خطر تاکید دارد.
    کلید واژگان: نوبت کاری, اختلالات لیپیدی, پلی اکریل
    Ali Hosseinzadeh, Mohammad Salehi Marzijarani, Toraj Ahmadi Joibari, Parvaneh Mahmoudi Kohi, Panah Ali Hosseinzadeh, Mehdi Moradi Nazar*
    Background and
    Purpose
    Previous studies have shown conflicting results regarding to the relationship between shift work and lipid disorders. This study has investigated correlation between shift work and serum lipid.
    Methods and Materials: An analytical cross sectional study was performed on a total of 2100 workers of Polyacryl Iran Company in 2013. The relationship between shift work, biochemical parameters, blood pressure and fasting blood sugar were investigated. SPSS (19) was used for data analysis. Comparisons of quantitative and qualitative variables were performed using, a one-way analysis variance (ANOVA) and Chi 2 tests respectively. The significance level defaults to 0.05.
    Results
    Total cholesterol average in 3-rotating shift workers (10/32 ± 50/171) was lower than total cholesterol average in the day-shift workers (19/34 ± 46/178) and 2-rotating shift workers (59/35 ± 15/178). ANOVA revealed a significant correlation between total cholesterol and shift work (p
    Conclusion
    This study was shown that total cholesterol and its prevalence was higher among 3-rotating shift workers than day workers and 2-rotating shift workers. So this study emphasizes on the importance of metabolic risk factors measurement among shift workers and prevent from this risk factors.
    Keywords: Shift work, Lipid disorders, Polyacryl
  • ماری عطایی، تورج احمدی جویباری، مهدی میرزایی علویجه، ایوب ولدبیگی، عباس آقایی، فرزاد ویسی
    هدف
    لکنت اختلال پیچیده ای است که باعث ایجاد احساسات منفی از طرف گوینده و شنونده می شود. در این حالت، واکنش شنونده می تواند تاثیر قابل توجهی در درک شنونده از افراد مبتلا به لکنت داشته باشد. هدف مطالعه حاضر، تعیین عوامل زمینه ای مرتبط با قصد رفتاری برقراری ارتباط با افراد مبتلا به لکنت بود.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر، پژوهشی توصیفی -مقطعی بود و در بین 240 نفر از دانش آموزان دبیرستانی شهر همدان براساس نمونه گیری طبقه بندی تصادفی صورت پذیرفت. اطلاعات زمینه ای و قصد رفتار با استفاده از پرسشنامه، به روش خودگزارش دهی جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نسخه 21 نرم افزار آماری SPSS و بهره گیری از آزمون های تی مستقل و آنوا (ANOVA) انجام گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره قصد رفتار برقراری ارتباط با افراد مبتلا به لکنت 76 /6 (دامنه صفر تا 15) با انحراف معیار 50/ 2 بود. جنسیت پسر، تحصیلات بالاتر والدین، دوزبانه بودن و زندگی در خانواده های پرجمعیت تر با قصد رفتاری ارتباط با افراد مبتلا به لکنت ارتباط داشت.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که به طورکلی شرکت کنندگان %45 از حداکثر نمره قابل اکتساب برای قصد رفتاری برقراری ارتباط با افراد مبتلا به لکنت را کسب کرده اند. این امر نشان دهنده قصد رفتاری پایین دانش آموزان در برقراری ارتباط با افراد مبتلا به لکنت است.
    کلید واژگان: لکنت, ارتباط, دانش آموز
    Objectives
    Stuttering is a complicated disorder which results in negative sensation to both speaker and hearer; reaction of hearer can have a significant effect on their comprehension to individuals who stutter. The aim of the present study was to determine the underlying factors associated with behavioral intention communication with people stuttering.Methods & Materials: This cross-sectional study was conducted on 240 high school students in Hamedan city who were selected through stratified random sampling. Self-report questionnaires were used to collect field background data and behavior intention scale. Data were analyzed by SPSS software, version 21 using t-test, and ANOVA.
    Results
    The mean score of behavioral intention toward communication with people who stutter were 6.76±2.50 (range of 0 to 15). Boy biligual students living with more populated families and having parents with higher level of education showed higher score of behavior intention communication with people stuttering.
    Conclusion
    Our findings indicated that the subjects generally received 45% of scores for behavioral intention communication with people stuttering; this suggests the low behavioral intention communication with people stuttering.
    Keywords: Stuttering, Communication, Students
  • بررسی شیوع کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر ساکن شهرستان کرمانشاه
    فاطمه امیری*، کیوان کاکابرایی، تورج احمدی جویباری
    زمینه و هدف
    سندرم روده تحریک پذیر، شایع ترین بیماری گوارشی در طب بالینی است که بدلیل نداشتن مبنای زیست شناختی مشخص، بیشتر نقش علل روانشناختی در ایجاد آن مورد بررسی قرار گرفته و ارتقای سطح کیفیت زندگی این بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی می باشد که راه حصول این امر در گام اول اطلاع دقیق پژوهشگران و درمانگران از سطح کیفیت زندگی این افراد در جامعه ی مورد نظر است. این مطالعه با هدف بررسی شیوع کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر ساکن شهرستان کرمانشاه انجام شده است.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر به توجه به هدف کاربردی و شیوه اجرای آن اکتشافی-مقطعی است. جامعه پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ساکن شهرستان کرمانشاه بود. نمونه گیری به صورت بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر در دسترس با شرط داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن و ساکن شهرستان کرمانشاه بود که با تشخیص پزشک متخصص بیماری های داخلی و گوارش بر اساس معیارهای روم 3 از قبل به تعداد 400 نفر مشخص شده بودند. طی کسب اجازه و توضیح کامل طرح از آزمودنی ها خواسته شد پرسشنامه 34 سوالی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر را تکمیل کنند.
    یافته ها
    طبق نتایج بدست آمده، میانگین نمره کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر ساکن شهرستان کرمانشاه برابر با 42/11± 03/61 است.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های بدست آمده می توان نتیجه گرفت مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر ساکن شهرستان کرمانشاه از سطح کیفیت زندگی خوبی برخوردار نیستند.
    کلید واژگان: سندرم روده تحریک پذیر, کیفیت زندگی
  • افشین الماسی*، رضا پورمیرزا کلهری، تورج احمدی جویباری، افشین گودرزی، علیرضا احمدی
    زمینه
    ارتقاء ایمنی بیمار یکی از اهداف اصلی نظام های سلامت است و لازم است فرهنگ ایمنی بیمار کارکنان به طور مداوم مورد ارزیابی قرار گیرد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار در کارکنان مراکز آموزشی و درمانی وابسته به دانشگاه و مراکز درمانی غیر وابسته علوم پزشکی کرمانشاه انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی – تحلیلی - مقطعی با حجم نمونه 872 نفر در سال 1392 انجام شد. نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای در چهار طبقه پزشک، پرستار، کارکنان آزمایشگاه و رادیولوژی انجام شد. ابزارگرد آوری داده ها پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد فرهنگ ایمنی بیمار در بیمارستان (HSOPSC) بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 20 و با استفاده از آزمون های من – ویتنی یو، کروسکال-والیس، کای دو و محاسبه ضریب همبستگی آنالیز شدند.
    یافته ها
    وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار در کارکنان بیمارستان های کرمانشاه 7/ 49 % دارای وضعیت مطلوب و % 3/ 50 دارای وضعیت نامطلوب بودند. تفاوت آماری معنی داری بین بیمارستان های غیر دانشگاهی و بیمارستان های دانشگاهی وجود نداشت. هم چنین نتایج این مطالعه نشان داد که میزان کلی فرهنگ ایمنی کارکنان با جنسیت، نوع استخدام، مدرک تحصیلی و رده شغلی ارتباط آماری معنی داری نداشت (05/ 0> P).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار در کارکنان مراکز آموزشی و درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در سال 1392 در سطح مطلوبی نیست و نیاز به برنامه ریزی های عملی برای ارتقاء آن وجود دارد.
    کلید واژگان: فرهنگ ایمنی بیمار, بیمارستان, کرمانشاه
    Afshin Almasi, Reza Pourmirza Kalhori, Touraj Ahmadi Jouybari, Afshin Goodarzi, Alireza Ahmadi
    Background
    Patients’ safety is a critical component of health care systems. As health care organizations continually strive to improve, there is important growing recognize of establishing a culture of patient's safety. The aim of this study was to measure personnel perceptions in patient safety culture in governmental and Non-governmental hospitals in Kermanshah.
    Methods
    This descriptive- analytic study was done with 872 samples in 2013 with as census sampling in physicians, nurses, and Para clinical personnel. Data collection was carried by using the Hospital Survey of Patient Safety Culture questionnaire (HSOPSC). Data were analyzed by the software for Windows, ver. 20by using Chi-square, Mann–Whitney U, kruskal-wallis and correlation coefficient tests.
    Results
    Among the dimensions of patient's safety culture in Kermanshah hospitals 49.7% was suitable and 50.3 %inappropriate. No significant statistical difference were seen in all hospitals. Findings of this study be shown there is no correlation were been in patient safety culture and gender, employment status, level of literacy and duty classification (P>0/05).
    Conclusion
    Patients’ safety cultures in personnel of hospitals in Kermanshah University of Medical Sciences were not suitable and improving patient's safety culture should be a priority among hospital administrators.
    Keywords: Patient's safety culture, Hospital, Kermanshah
  • سید نصرالله حسینی، ماری عطایی، تورج احمدی جویباری، مهدی میرزایی علویجه، فرزاد جلیلیان، بهزاد کرمی متین*، عباس آقایی
    مقدمه

    آموزش الکترونیکی موجب افزایش کارایی فرآیند آموزش می شود اما گسترش موثر آن بدون توجه به نگرش کاربران موفقیت آمیز نخواهد بود. طرز نگرش کاربر در نحوه به کارگیری آموزش الکترونیکی از عوامل بسیار موثر در به کارگیری و استفاده از آن ها محسوب می شود. هدف از این مطالعه بررسی نگرش اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمانشاه در خصوص استفاده از آموزش الکترونیکی بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی مقطعی با روش نمونه گیری طبقه بندی با انتساب متناسب در دانشکده ها و تصادفی ساده میان اعضای هیئت علمی انجام شد. ابزار جمع آوری داده پرسشنامه محقق ساز مبتنی بر مطالعات مشابه در دو قسمت شامل یازده سوال زمینه ای و دوازده گویه نگرش بود که روایی آن با بهره گیری از نظرات متخصصین و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ برابر 73/0 برآورد شد. پرسشنامه به صورت خود ایفا توسط اعضای هیئت علمی تکمیل شد. داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 و آزمون های تی تست مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه در سطح معناداری 05/0 تحلیل شد.

    نتایج

    حداکثر نمره کسب شده توسط اعضای هیئت علمی 23/47 درصد از نمره کل بود. به ترتیب سه گویه صرفه جویی در زمان دانشجو، حل بسیاری از مشکلات تدریس و صرفه جویی در زمان استاد، میانگین نمره بالاتری را کسب کردند. تنها اعضای هیئت علمی دارای سابقه آموزش در خصوص یادگیری الکترونیکی از نگرش مناسب تری برخوردار بودند (003/0=P).

    نتیجه گیری

    سطح نگرش اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمانشاه مناسب نبود و برای بهبود آن کارگاه هایی در قالب توانمندسازی اعضای هیئت علمی در زمینه آموزش الکترونیکی توسط مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی با تمرکز بر نتایج مطالعه حاضر پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: نگرش, هیئت علمی, آموزش از دور, روش آموزش
    Seyyed Nasrollah Hosseini, Mari Ataee, Touraj Ahmadi Jouybari, Mehdi Mirzaei Alavijeh, Farzad Jalilian, Behzad Karami Matin, Abbas Aghaei
    Introduction

    E-learning can result in the promotion of efficiency in the educational processes. However, the development of E-Learning may fail to succeed if the users’ attitudes are not considered. The users’ attitudes are very effective in the adoption and use of E-learning. The purpose of this study was to determine the attitudes of faculty members of Kermanshah University of Medical Sciences on E-Learning.

    Materials And Methods

    This cross-sectional study was conducted, using a stratified proportional random sampling. The participants consisted of the faculties members of Kermanshah University of Medical Sciences. The instrument for data collection was a researcher made questionnaire based on similar studies in two parts: part one with eleven background items, and part two with twelve attitude items. The validity of the questionnaire was approved, using experts’ comments and the reliability was found to be 0.73, using Cronbach's Alpha test. The collected data were analyzed by SPSS-21, using independent T-tests and ANOVA with α=0.05.

    Results

    Maximum scores were 47.23 percent of the total score. Three items, “saving the students’ time”, “solving many problems of teaching” and “saving the teachers’ time” achieved the highest mean score, respectively. Only the faculty members with experience in E-learning education had better attitudes (p=0.003).

    Conclusion

    The attitude of faculty members of Kermanshah University of Medical Sciences toward e-learning was not appropriate. Holding workshops in the field of E-learning by EDC can help to improve the condition.

    Keywords: Attitude, Faculty Member, Distance Education, Teaching Method
  • مینا آذرمی، علی اکبر ابوالفتحی، تورج احمدی جویباری، ماری عطایی، بهاره لطفی، عباس آقایی
    مقدمه
    دیابت بارداری تحت عنوان عدم تحمل نسبت به کربوهیدرات با شدت های متفاوت که اولین بار در زمان بارداری تشخیص داده شده یا بروز کرده است، تعریف می شود. بارداری به عنوان شرایط استرس زا، باعث افزایش ترشح کورتیزول می شود لذا با توجه به رابطه هورمون کورتیزول با دیابت بارداری، مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه سطح کورتیزول سرم و ادرار در مادران باردار سالم و مادران مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه مقطعی در سال 1392 بر روی 42 زن مبتلا به دیابت بارداری و 42 زن باردار سالم که به مرکز دیابت شهر کرمانشاه مراجعه کرده بودند، انجام شد. در هفته 24 بارداری، نمونه ادرار 24 ساعته و خون غیر ناشتا جهت بررسی سطح کورتیزول تهیه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تی مستقل، همبستگی پیرسون، آنالیز کواریانس چند متغیره و من ویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بر اساس آزمون آنالیز کواریانس چند متغیره، بین سطح سرمی و ادراری کورتیزول در دو گروه مبتلا به دیابت بارداری و باردار سالم تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0>p). در بررسی سطح زیر منحنی راک برای کورتیزول سرم 855/0 و برای کورتیزول ادرار 866/0 به دست آمد و جهت تشخیص دیابت بارداری، حساسیت کورتیزول سرم 5/79% و ویژگی آن 9/82% و حساسیت کورتیزول ادرار 6/84% و ویژگی آن 2/90% به دست آمد.
    نتیجه گیری
    سطح سرمی و ادراری کورتیزول در زنان مبتلا به دیابت بارداری در مقایسه با زنان باردار سالم به طور معنی داری بیشتر است. شاید در آینده بتوان از این معیارها به عنوان معیار شناسایی دیابت بارداری استفاده کرد. سطح کورتیزول ادراری با حساسیت و ویژگی بالاتر و روش غیر تهاجمی تر نسبت به کورتیزول سرم ارجح تر است.
    کلید واژگان: حساسیت, دیابت بارداری, کورتیزول, ویژگی
    Mina Azarmy, Aliakbar Abolfathi, Touraj Ahmadi Jouybari, Mari Ataee, Bahareh Lotfi, Abbas Aghaei
    Introduction
    Gestational diabetes is defined as carbohydrate intolerance with different severity which is first diagnosed or occurred during pregnancy. Pregnancy as a stressful situation increases the secretion of cortisol. Therefore، considering the relation between cortisol hormone and gestational diabetes، this study was performed with the aim to evaluate and compare serum and urinary cortisol levels in healthy pregnant women and women with gestational diabetes.
    Methods
    This cross-sectional study was performed on 42 women with Gestational Diabetes Mellitus and 42 healthy pregnant women who had referred to Kermanshah diabetic center in 2013. In 24th gestational weeks، 24-h urine sample and no fasting blood sample were provided to assess cortisol level. Data was analyzed using SPSS software (version 16) and statistical tests of independent-t، Pearson correlation، multivariate covariance analysis، and Mann-Whitney.
    Results
    According to multivariate analysis of covariance analysis، there was significant difference between serum and urinary cortisol levels in two groups of healthy pregnant women and women with gestational diabetes (P<0. 001). In the evaluation of under the ROC curve، 0. 855 was obtained for serum cortisol and 0. 866 for urinary cortisol، and to diagnose the gestational diabetes، sensitivity and specificity of serum cortisol were obtained 79. 5% and 82. 9%، and sensitivity and specificity of urine cortisol 84. 6 % and 90. 2%، respectively.
    Conclusion
    Serum and urinary cortisol levels is significantly higher in women with gestational diabetes compared to healthy pregnant women. Perhaps with performing studies، these criteria can be used as a criterion to diagnose gestational diabetes. Urinary cortisol level with higher sensitivity and specificity and more non-invasive method is preferred to serum cortisol test.
    Keywords: Cortisol, Gestational diabetes, Sensitivity, Specificity
  • ماری عطایی، کامبیز کریم زاده شیرازی، تورج احمدی جویباری، بهزاد کرمی متین، عباس آقایی، فاضل زینت مطلق*
    سابقه و هدف
    در ازدواج های فامیلی احتمال تولد نوزاد معلول 2 تا 3 برابر بیشتر است که این امر می تواند پیامدهای منفی متعددی را به دنبال داشته باشد. هدف از انجام این پژوهش، تعیین عوامل شناختی پیش بینی کننده ازدواج فامیلی بود.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی به روش مقطعی بود که در میان 516 نفر از مراجعین به مراکز مشاوره قبل از ازدواج استان کهکیلویه و بویراحمد انجام گرفت. آزمودنی ها به روش نمونه گیری در دسترس، در میان چهار مرکز مشاوره قبل از ازدواج انتخاب شدند و اطلاعات به وسیله پرسشنامه و به صورت خود گزارش دهی جمع آوری گردید. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS-20 و با آزمون های آماری همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون لجستیک در سطح معناداری کمتر از 0.05 تحلیل شدند.
    یافته ها
    دامنه سن شرکت کنندگان 15 تا 30 و میانگین آن 3.96±23.43 سال بود. ازدواج 43.4 درصد از شرکت کنندگان به صورت فامیلی بود. نرم های انتزاعی (1.304=OR) و عوامل فرهنگی (1.244=OR) عوامل قوی تری در پیش بینی اقدام به ازدواج فامیلی بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به بالا بودن آمار ازدواج فامیلی در این مطالعه، ضرورت توجه بیشتر به انجام اقدامات اطلاع رسانی در خصوص مشاوره های ژنتیکی پیش از ازدواج پیشنهاد می شود. همچنین به نظر می رسد در طراحی مداخلات آموزشی توجه به نرم های انتزاعی و عوامل فرهنگی مرتبط با ازدواج فامیلی می تواند نتایج سودمندی را در این زمینه به دنبال داشته باشد.
    کلید واژگان: ازدواج فامیلی, نرم های انتزاعی, عوامل فرهنگی
    Mari Ataee, Kambiz Karimzadeh-Shirazi, Touraj Ahmadi-Jouybari, Behzad Karami-Matin, Abbas Aghaei, Fazel Zinat-Motlagh *
    Background And Objectives
    Giving birth to a child with disabilities is two-three times more likely in consanguineous marriages. Due to the various negative consequences of such marriages، this study aimed to determine the cognitive predictors of consanguineous marriages.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study، convenience sampling was applied to select 516 people who visited four different marriage counseling centers in Kohgiluyeh-Boyer Ahmad Province. A self-report questionnaire was administered to collect data. Bivariate correlations and logistic regression analysis were performed to analyze the data in SPSS-20.
    Results
    The mean age of the respondents was 23. 43 ± 3. 96 years (range: 15-30 years). About 43. 4% of the participants had married a relative. Regression analysis suggested subjective norms (OR = 1. 304) and cultural factors (OR = 1. 244) as the best predictors of cousin marriage.
    Conclusion
    Considering the high rate of cousin marriage in the studied population، it is pre-marriage genetic counseling seems essential. Designing educational interventions on subjective norms and cultural factors related to cousin marriage may also be useful in reducing the rates of cousin marriages.
    Keywords: Cousin Marriage, Subjective Norms, Cultural Factors
  • بهاره لطفی، نادر اسماعیل نسب، عباس آقایی، تورج احمدی جویباری
    مقدمه
    سرطان پستان، شایع ترین سرطان و عامل اصلی مرگ و میر ناشی از سرطان در زنان دنیا و همچنین شایع ترین سرطان در بین زنان ایرانی می باشد. بسیاری از مطالعات، بیانگر ارتباط سرطان پستان با عرض جغرافیایی، نور خورشید و ویتامین D می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی اکولوژیکی سرطان پستان در زنان ایرانی با عرض جغرافیایی، مواجهه با آفتاب و ویتامین D انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه اکولوژیک در سال 1393 با هدف بررسی رابطه بین سرطان پستان در زنان ایرانی و برخی عوامل تاثیرگذار از جمله عرض جغرافیایی، مواجهه با نورخورشید و ویتامین D انجام شد. به این منظور از داده های کشوری ثبت سرطان، نقشه تقسیم بندی ایران بر اساس عرض جغرافیایی، پراکندگی شیوع کمبود ویتامین D بر اساس نتایج مطالعه سعیدی نیا و میانگین ساعات تابش آفتاب که توسط سازمان هواشناسی کشور جمع آوری شده بود، استفاده شد.
    یافته ها
    در عرض های جغرافیایی پایین تر خصوصا در عرض 25-20 درجه که میزان بروز سرطان پستان کمتر است، نسبت به عرض های جغرافیایی بالاتر، شیوع کمبود ویتامین D کمتر و میانگین ساعات تابش آفتاب بیشتر است.
    نتیجه گیری
    بین میزان بروز سرطان پستان، عرض جغرافیایی بالا، ساعات مواجهه با نور خورشید و میزان دریافت ویتامین D پیوستگی منفی وجود دارد. با این حال برای دستیابی به استنتاج علمی نیاز به انجام مطالعات تحلیلی خواهد بود.
    کلید واژگان: سرطان پستان, عرض جغرافیایی, نور خورشید, ویتامین D
    Bahareh Lotfi, Nader Esmaeil Nasab, Abbas Aghaei, Touraj Ahmadi Jouybari
    Introduction
    Breast cancer is the most common cancer and the major factor of death from cancer in women worldwide and also it is the most common cancer among women in Iran. Many studies suggest that breast cancer is associated with latitude، sunlight and vitamin D. This study was conducted with aim to ecologically evaluate breast cancer in Iranian women based on geographical latitude، exposure to sunlight and vitamin D.
    Methods
    This ecological study is was performed in 2014 with aim to evaluate the relationship between breast cancer in Iranian women and some effective factors such as latitude، exposure to sunlight and vitamin D. For this purpose، we used National Cancer Registry data، Iran segmentation map based on latitude، distribution of prevalence of vitamin D deficiency based on the results of the study of SaeidNia، and mean hours of sunlight which was collected by the Meteorological Agency.
    Results
    in lower latitudes especially at 20 to25 degrees which the incidence of breast cancer is lower، the prevalence of vitamin D deficiency is lower and mean hours of sunlight is higher than higher latitudes.
    Conclusion
    There is negative association between the incidence of breast cancer، latitude، hours of exposure to sunlight and vitamin D intake. However، analytical studies will be needed to achieve scientific inferences.
    Keywords: Breast cancer, Latitude, Sunlight, Vitamin D
  • ماری عطایی، نصر الله حسینی، فرزاد جلیلیان، مهدی میرزایی علویجه، عباس آقایی، تورج احمدی جویباری*، محمدرضا آمویی
    مقدمه
    در دو دهه اخیر مصرف داروهای روان گردان به خصوص در بین نوجوانان و جوانان رایج شده است، این داروها در ردیف دوم مصرف انواع مواد در دنیا قرار دارند. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل پیش بینی کننده مصرف مواد روان گردان در میان جوانان و نوجوانان شهر کرمانشاه با بهره گیری از تئوری رفتار برنامه ریزی شده انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی مقطعی در میان 385 نفر از نوجوانان و جوانان شهر کرمانشاه انجام گرفت. آزمودنی ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. پرسش نامه شامل سه بخش کلی اطلاعات جمعیت شناختی، سوالات آگاهی از پیامدهای مصرف مواد روان گردان و پرسش نامه سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده بود، که به صورت خودگزارش دهی توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS-21 و بهره گیری از آزمون های رگرسیون و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    7/2 و 4/2 درصد از شرکت کنندگان به ترتیب تجربه مصرف شیشه و اکستازی داشتند. نرم های انتزاعی (1/455=OR)، کنترل رفتار درک شده (0/793=OR) و قصد رفتار (1/440=OR) پیش بینی کننده های مصرف مواد روان گردان بودند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد مصرف مواد توسط دوستان نزدیک و به دنبال آن فشارهای همسالان به عنوان عامل ترغیب کننده مصرف، شرایط را برای مصرف مواد روان گردان فراهم می کند.
    کلید واژگان: نوجوان, جوان, مواد روان گردان, تئوری رفتار برنامه ریزی شده
    Mari Ataee, Nasrollah Hosseini, Farzad Jalilian, Mehdi Mirzaei Alavijeh, Abbas Aghaei, Touraj Ahmadi Jouybari*, Mohammad Reza Amoei
    Background
    In the past two decades psychoactive drugs especially among adolescents and youth are common, these drugs located in the second row of drug abuse in the world. Present study performed with aim of determinant of predictors of psychoactive drugs use among adolescents and youth in Kermanshah city based on theory of planned behavior.
    Methods
    This cross-sectional study was performed among 385 adolescents and youth in Kermanshah. Participants were selected in simple random. The questionnaire consisted of three parts: demographics, knowledge Questions about the consequences of psychoactive drugs and Structures questionnaire of the theory of planned behavior that completed by participants in self-report. The data collected were analyzed by SPSS-21 with utilizes of regression tests and Pearson correlation.
    Findings
    7.2 and 4.2 % of the participants were experienced Cristal and Ecstasy. Subjective norms (OR=1.455), perceived behavioral control (OR=0.793) and behavioral intentions (OR=1.440) predicted psychoactive drugs use.
    Conclusion
    It seems that drug use by close friends and peer pressure as encouraging factors provide the conditions for the use of psychoactive drugs.
    Keywords: Adolescent, Young, Psychoactive Drugs, Theory of Planned Behavior
  • ماری عطایی، سید نصرالله حسینی، تورج احمدی جویباری، فرزاد جلیلیان، مهدی میرزایی علویجه، احمدعلی اسلامی*، عباس آقایی
    مقدمه
    ریتالین از مشتقات گروه آمفتامین ها می باشد که امکان سوء مصرف آن به خصوص در بین دانشجویان وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین نگرش، نرم های انتزاعی، تصورات خطر، تمایلات و قصد رفتاری سوء مصرف ریتالین در بین دانشجویان انجام گرفت.
    روش ها
    این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بود و در میان 264 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در بهار سال 1392 انجام شد. شرکت کنندگان به روش نمونه گیری تصادفی ساده و با احتمال متناسب با حجم انتخاب شده و اطلاعات به وسیله پرسش نامه، به صورت خودگزارش دهی جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 مورد توصیف قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین سن دانشجویان 23.02±2.28 سال بود. 6/6٪ از دانشجویان تجربه سو مصرف ریتالین را گزارش کردند. شرکت کنندگان به ترتیب 7/47.7، 48.6، 48، 43.5 و 52.6٪ حداکثر نمره قابل اکتساب برای حیطه های نگرش، نرم های انتزاعی، تصورات خطر، تمایلات رفتاری و قصد رفتاری مصرف ریتالین را دریافت کردند.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان دهنده قصد بیشتر مصرف ریتالین در ایام امتحانات بود، به نظر می رسد آموزش مهارت های مطالعه به دانشجویان در پیشگیری از سو مصرف ریتالین نتایج سودمندی را به دنبال داشته باشد.
    کلید واژگان: ریتالین, سو مصرف, دانشجو, الگوی تصورات و تمایلات
    Mari Ataee, Seyyed Nasrollah Hosseini, Touraj Ahmadi Jouybari, Farzad Jalilian, Mehdi Mirzaei Alavijeh, Ahmad Ali Eslami*, Abbas Aghaei
    Background
    Ritalin is an amphetamine that possible to abuse, especially among college students. This study performed with aim to determine the attitudes, subjective norms, prototype, willingness and behavioral intentions regarding Ritalin abuse among college students.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted among 264 college students of Isfahan University of Medical Sciences, during spring 2013. Participants selected in random sampling with probability proportional to size, and data were collected by using questionnaire in self-report. Data were described by using SPSS-21.
    Findings
    Mean age of students was 23.02±2.28 years. 6.6 percent of students reported having experienced Ritalin abuse. Participants respectively received 47.7, 48.6, 48, 43.5 and 52.6 percent of the maximum score for the domains; attitudes, subjective norms, prototype, willingness and behavioral intention to use Ritalin.
    Conclusion
    Our findings showed, more intention to Ritalin abuse during cores exam, it seem skills study education for student could be beneficial results to Ritalin abuse prevention.
    Keywords: Ritalin, Abuse, College Student, Prototype, Willingness Model
  • فاضل زینت مطلق، سید نصرالله حسینی، غلامرضا شریفی راد، تورج احمدی جویباری، عباس آقایی، ماری عطایی*، ناصر حاتم زاده
    مقدمه
    میزان ماندگاری در درمان نگهدارنده با متادون از شاخص های بسیار مهم در درمان اعتیاد می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین نگرش و هنجارهای انتزاعی ماندگاری در درمان نگهدارنده با متادون در بین معتادان استان کهکیلویه و بویر احمد انجام گرفت.
    روش ها
    این مطالعه یک پژوهش توصیفی مقطعی می باشد که در بین معتادین مرد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد که در حال دریافت درمان نگهدارنده با متادون بودند، انجام شد. نمونه گیری به صورت سیستماتیک با انتساب متناسب از بین مراکز ترک اعتیاد موجود در هر یک از شهر های مختلف استان صورت گرفت. داده ها با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 21 مورد توصیف قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین سن شرکت کنندگان 33.58±8.94 با دامنه 16 تا 53 سال بود. در بین سوالات سازه نگرش به ترتیب کاهش تاثیر آسیب مواد بر سلامتی، ارتباط بهتر با اطرافیان و کاهش هزینه های زندگی، و در بین سوالات سازه هنجارهای انتزاعی، تایید خانواده و تعداد دوستان درگیر متادون درمانی بیشترین میانگین را بدست آوردند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد افزایش باورهای نظیر کاهش آسیب، کاهش هزینه های زندگی و بهبود روابط و همچنین تاثیر حمایت های خانواده و دوستان برای ماندگاری بر درمان نگهدارنده با متادون در بین معتادان می تواند نقش موثری داشته باشد.
    کلید واژگان: عود, اعتیاد, متادون, نگرش, هنجارهای انتزاعی
    Fazel Zinat Motlagh, Seyyed Nasrollah Hosseini, Gholamreza Sharifirad, Touraj Ahmadi Jouybari, Abbas Aghaei, Mari Ataee*, Naser Hatamzadeh
    Background
    The Retention rates are important factors in methadone maintenance treatment. This study was performed with aims to determine the attitude and subjective norms in Methadone Treatment Maintenance among Kohgilouyeh and Boyer Ahmad’s province addict who referred addiction treatment centers.
    Methods
    This research was a cross-sectional study that done among men’s addicted who are receiving methadone maintenance therapy referred to addiction treatment centers. Sampling was in systematic proportional method among addiction treatment centers in each of the cities. Questioner by referred to addiction centers selected men’s addicted in randomly. Data were analyzed by SPSS-21.
    Findings
    Mean age of participants was 33.58±8.94 with range 16 to 53 years. Among attitude structure’s questions respectively, reduce of harm reduction drugs on health, better communicate with people around and reduce the cost of living, and among subjective norms structure’s questions, family approved and number of friends involved in methadone treatment had achieved the highest score average.
    Conclusions
    It seems, increase in beliefs such as harm reduction, reduce the cost of living and improve relationships and effect of family and friends support can be effective for retention on methadone maintenance therapy among addicts.
    Keywords: Relapse, Addiction, Methadone, Attitudes, Subjective Norms
  • فرید نجفی، تورج احمدی جویباری، مهدی مرادی نظر، ماری عطایی، رضا کرمی متین، بهزاد کرمی متین، معصومه حاتمی، افشین الماسی
    زمینه
    خودسوزی یکی از خشن ترین روش های اقدام به خودکشی است که در ایران شیوع بالایی دارد. بیشترین میزان میرایی ناشی از خودکشی و خودسوزی در ایران مربوط به استان کرمانشاه است. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان بقاء و عوامل تاثیرگذار بر بقاء اقدام کنندگان به خودسوزی در استان کرمانشاه انجام شد.
    روش ها
    در این تحقیق کلیه افرادی که در طی سال های 1389 و 1390 در استان کرمانشاه در اثر خودسوزی فوت کرده و یا نیاز به بستری داشتند مورد بررسی قرار گرفتند؛ برآورد تابع بقاء با استفاده از روش کاپلان مایر انجام و مقایسه ها توسط آزمون لگ رتبه و رگرسیون کاکس در نرم افزار Stata12 صورت گرفت.
    یافته ها
    343 نفر طی سال های 1389 و 1390 در استان کرمانشاه اقدام به خودسوزی کردند. که 288 نفر (84%) از آن ها زن بودند، از این تعداد 184 نفر (6/53%) در اثر اقدام به خودسوزی فوت کردند. میانگین و میانه زمان بقاء در افرادی که اقدام به خودسوزی عمدی کرده بودند به ترتیب 6/2±33 و 2±11 روز بود. برآورد میزان بقاء با استفاده از آزمون لگ رتبه حاکی از آن بود که میزان بقاء با سن، اختلال روانی، اعتیاد به مواد مخدر و درصد سوختگی ارتباط معناداری دارد، اما با جنسیت، وضعیت تاهل و عامل سوختگی ارتباط معناداری ندارد. بعد از آنالیز چندمتغیره با استفاده از رگرسیون کاکس فقط دو متغیر درصد سوختگی و سن توانستند در مدل باقی بمانند و سایر متغیرها از مدل حذف شدند.
    نتیجه گیری
    میزان میرایی ناشی از خودسوزی بسیار بالا است و از طرفی میانگین و میانه بقاء در افرادی که اقدام به خودسوزی کرده اند بسیار پایین است بنابراین نیاز است اقدامات درمانی به سرعت و بدون هدر دادن وقت انجام گیرد.
    کلید واژگان: میزان بقاء, خودسوزی, درصد سوختگی
    Farid Najafi, Touraj Ahmadijouybari, Mehdi Moradinazar, Maria Ataie, Behzad Karamimatin, Reza Karamimatin, Masoumeh Hatami, Afshin Almasi
    Background
    Self-immolation is one of the most violent methods of suicide، which is spreading in Iran. The highest rate of deaths due to committing suicide and self-immolation in Iran is observed in Kermanshah province. This research was conducted to study the survival rate and the factors that influence survival among the ones who commit self-immolation in Kermanshah province.
    Methods
    In this study، all the cases who did not survive، as well as all the ones who were hospitalized due to self-immolation in Kermanshah province during 2010 and 2011 were examined. The Kaplan-Meier method was used to estimate the survival function، and in order to do the comparisons، Logrank test and Cox Regression were employed using Stata 12 software.
    Results
    The results indicated that during 2010 and 2011، 343 individuals committed self-immolation in Kermanshah Province، while، 288 (84%) were women. Also، it was found that 184 (53%) did not survive، the mean and median of survival time in those who committed suicide deliberately، were 33±2. 6 and 11±2 days respectively. Estimation of survival rate using Logrank test indicated that survival rate had a significant relationship with age، mental disorders، drug addiction، and TBSA (Total Body Surface Area)، while it did not suggest a statistically significant relationship with gender، marital status and cause of injury. After multivariate analysis using Cox regression، only two variables of age and TBSA could remain in the model and the other variables were excluded from the model.
    Conclusion
    The death toll due to self-immolation is very high and the mean and median of survival time among the people who committed self-immolation is very low. Therefore، it is recommended that remedial action be performed quickly without wasting time.
    Keywords: Survival, Self, Immolation, TBSA
  • فرید نجفی، تورج احمدی جویباری، مهدی مرادی نظر، ندا ایزدی
    مقدمه
    ایجاد مسمومیت های عمدی یکی از روش های اقدام به خودکشی است که در تمام دنیا شیوع بالایی دارد. یکی از گروه های سنی که میزان اقدام به خودکشی به خصوص مسمومیت عمدی در آن ها زیاد است جوانان می باشد. در این مطالعه قصد داریم در اصلی ترین مرکز مسمومیت استان کرمانشاه و قطب هفتم درمانی کشور، واقع در بیمارستان امام خمینی کرمانشاه، به بررسی علل و عوامل موثر بر مسمومیت عمدی در جوانان 15 تا 20 سال بپردازیم.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع مطالعات مقطعی می باشد و در آن تمام جوانان 15 تا 20 سال که در سال 1390 به دلیل مسمومیت های عمدی به تنها مرکز مسمومیت شهر کرمانشاه مراجعه داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار Spss 19 مورد آنالیز قرار گرفت و از آزمون های کای دو و T- test مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    321 جوان 15 تا 20 ساله در سال 1390 به بیمارستان امام خمینی کرمانشاه مراجعه کردند که 123 نفر (38%) آن ها پسر بودند. 180 نفر (58%) از اقدام کنندگان به مسمومیت عمدی از ادامه تحصیل انصراف داده بودند، که از میان آن ها، پسرها با 119 نفر (66%)، بیشترین تعداد را داشتند. از طرف دیگر 62 نفر (51%) از پسران و 167 نفر (84%) از دختران با یکی از اعضای خانواده یا بستگان خود درگیری داشتند که دلیل اقدام به مسمومیت را تعارض و تنش با آن ها می دانستند.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به این که اکثر افرادی که اقدام به خودکشی کرده بودند از ادامه تحصیل انصراف داده بودند و یا از فقدان والدین رنج می بردند، مدارس و خانواده به عنوان مهم ترین نهادهای آموزشی و تربیتی می توانند نقش مهمی در کاهش اقدام به خودکشی در جوانان داشته باشند.
    کلید واژگان: مسمومیت عمدی, اختلالات روانی, وابستگی به مواد مخدر, تعارض در جوانان
    ϘÊÑ ÊÆÑÌ ÇÍÃÏی ÌÆیÈÇÑی, ÄÏÇ ÇیÒÏی
    Background
    Self-poisonings are the suicidal methods that have a high prevalence in the world. One of the age groups in which suicidal attempt, especially self-poisoning, are high is adolescent. So, in this study, we intend to survey the cases and factors of self-poisoning in the main center of poisoning in Kermanshah province, Imam Khomeini hospital, among the adolescents who have 15-20 years old.
    Method
    This Study was a cross sectional in which all 15-20 years, who referred to the province poisoning center due to self- poisoning in 2011 were examined. In need information were got in two ways: using patients file and a face to face interview. A group of psychology experts who were not aware and had a work background assisted. Then a statistical package of SPSS (version 19), chi-square and independent T-test were used for data analysis.
    Findings
    In 2011, 321 young people among 15-20 years old referred to Imam Khomeini hospital in Kermanshah; Of which, 123(38%) were boys and 198(62%) were girls. 180 persons (58%) refrain from continuing education, among them, boys were more 119 (66%). On the other hand, 62 of boys (51%) and 162 of girls 84% had conflict with one of their relatives or families. They said that their suicidal attempt was due to involvement with them.
    Conclusion
    As most people that attempted to do suicide by poisoning, refrain from continuing education or suffer from lack of parents, It could be concluded that the school and family as, the most important educational systems in decreasing suicide attempts, play a prominent role.
    Keywords: Self, Poisoning, Mental Disorders, Drug Abuse, Conflict In Adolescents
  • فاطمه رخشانی، فرزاد جلیلیان، مهدی میرزایی علویجه، فاضل زینت مطلق، عباس آقایی، تورج احمدی جویباری
    زمینه و هدف
    انجام آزمایش پاپ اسمیر، یک روش مناسب برای پیشگیری و کاهش مرگ و میر به علت سرطان دهانه رحم می باشد. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین تاثیر اجرای برنامه آموزشی، بر افزایش انجام آزمایش پاپ اسمیر در بین زنان بود.
    روش تحقیق: این پژوهش، یک مطالعه مداخله ای نیمه تجربی شاهددار از نوع قبل و بعد بود که در بین زنان 35-54 ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهر همدان در سال 1390 انجام گرفت. بدین منظور، دو مرکز بهداشتی و درمانی انتخاب شد و60 نفر از زنان مراجعه کننده به یک مرکز در گروه مداخله و 60 نفر از زنان مراجعه کننده به مرکز دیگر در گروه شاهد قرار داده شده و به مدت سه ماه مورد پیگیری قرار گرفتند. اطلاعات با پرسشنامه استاندارد و به صورت خودگزارش دهی جمع آوری شد. یافته ها با نرم افزار آماری SPSS (ویرایش 16) و در سطح معنی داری 05/0P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    بعد از اجرای برنامه آموزشی، اختلاف معنی داری در افزایش میانگین نمره موانع درک شده در خصوص انجام آزمایش پاپ اسمیر (001/0=P) و شدت درک شده عوارض ابتلا به سرطان دهانه رحم (001/0=P) در بین زنان گروه مداخله ایجاد شده بود؛ همچنین ارتباط معنی داری بین بهره گیری از برنامه آموزشی و افزایش انجام آزمایش پاپ اسمیر در بین دو گروه مشاهده شد (013/0=P).
    نتیجه گیری
    انجام آزمایش پاپ اسمیر در بین گروه مورد بررسی ارتقا یافت و سودمندی اجرای برنامه های آموزشی مرتبط با سلامت برای زنان را نشان داد.
    کلید واژگان: سرطان دهانه رحم, پاپ اسمیر, شدت درک شده, موانع درک شده
    Fatemeh Rakhshani, Farzad Jalilian, Mehdi Mirzaei Alavijeh, Fazel Zinat Motlagh, Abbas Aghaei, Toraj Ahmadi, Jouibari
    Background And Aim
    Pap smear is an appropriate method in prevention and reducing mortalities of cervical cancer. The aim of the present study was to evaluate the effect of an educational intervention on the frequency of pap smear test among women.
    Materials And Methods
    This study was a quasi-experimental and interventional one among 120 women (60 as the intervention group، and 60 in the control group) referred to two of the health centers of Hamadan in 2011. All the subjects were followed up for three months. Participants responded to a standard self-report questionnaire. The obtained data was analyzed using SPSS software (V: 16)، and P<0. 05 was taken as the significant level.
    Results
    After the educational program a significant improvement in the average response to perceived barriers to undergoing Pap smear test (P=0. 001) and perceived severity of cervical cancer complications (P=0. 001) were found among intervention group. In addition، after intervention the rate of doing Pap smear test significantly increased among both groups (P=0. 013).
    Conclusion
    Doing Pap smear test increased among the cases and confirmed the effectiveness of this health educational program for women.
    Keywords: Cervical Cancer, Pap smear, Perceived Severity, Perceived Barrier
  • فاضل زینت مطلق، غلامرضا شریفی راد، فرزاد جلیلیان، مهدی میرزایی علویجه، عباس آقایی، تورج احمدی جویباری
    مقدمه
    آموزش تغذیه به بیماران مبتلا به دیابت برای کنترل بهتر بیماری یک ضرورت می باشد. هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین اثربخشی برنامه آموزشی ارتقای آگاهی تغذیه ای روی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو با بهره گیری از مدل اعتقاد بهداشتی بود.
    روش ها
    این پژوهش یک مطالعه مداخله ای نیمه تجربی بود که روی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی روستایی شهرستان گچساران انجام شد. برای این امر از مسوولین مرکز بهداشت شهرستان گچساران مجوز اخذ گردید و با مراکز بهداشتی درمانی روستایی هماهنگی صورت گرفت. سپس به تصادف بیماران 2 مرکز بهداشت به عنوان گروه مداخله و بیماران 2 مرکز دیگر به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد. به تعداد 140 نفر از بیماران (70 نفر در گروه شاهد و 70 نفر در گروه مداخله) به صورت تصادفی ساده از بین بیماران جهت ورود به مطالعه انتخاب شدند. گروه مداخله آموزش های مورد نظر را دریافت نمودند. در نهایت پس از گذشت 3 ماه از انجام مداخله آموزشی از هر دو گروه ارزشیابی نهایی به عمل آمد.
    یافته ها
    بعد از اجرای برنامه آموزشی اختلاف معنی داری در افزایش میانگین نمره آگاهی، شدت درک شده، حساسیت درک شده، منافع درک شده و خودکارامدی درک شده و کاهش موانع درک شده در بین بیماران گروه مداخله حاصل شد (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه سودمندی اجرای برنامه های آموزشی در خصوص ارتقای آگاهی تغذیه ای در بین بیماران گروه مداخله را نشان داد.
    کلید واژگان: آموزش تغذیه, مدل اعتقاد بهداشتی, دیابت نوع دو
    Fazel Zinat Motlagh, Gholamreza Sharifirad, Farzad Jalilian, Mehdi Mirzaei Alavijeh, Abbas Aghaei, Toraj Ahmadi-Jouibari
    Background
    Nutritional education is a necessity in diabetic patients to better control of the disease. The aim of this study was to determine the effectiveness of educational programs to promote nutritional knowledge in type II diabetes patients using the health belief model (HBM).
    Methods
    This was a quasi-experimental study which was performed among type II diabetic patients referred to rural health centers in Gachsaran، Iran. Thus، after obtaining permission from officials of the health center in Gachsaran city and coordination with rural health centers، two centers as the intervention group and two centers as the control group were randomly selected، and then for study enrollment، 140 of the patients (70 patients in control group and 70 patients in intervention group) were selected in simple random sampling method among the patients; intervention group received the intended educations and were taken final assessment after 3 months of educational intervention in both groups.
    Findings
    The results showed a statistical significant difference after the implementation of educational programs in the intervention group in the mean knowledge scores، perceived severity، perceived susceptibility، perceived benefits and perceived self-efficacy and decreased perceived barriers (P < 0. 05).
    Conclusion
    The results demonstrated usefulness of implementing educational programs among intervention group concerning the promotion of nutritional knowledge. Keywords:
    Keywords: Nutrition Education, Health Belief Model, Type II Diabetes
  • فاضل زینت مطلق، تورج احمدی جویباری، فرزاد جلیلیان، مهدی میرزایی علویجه، عباس آقایی، کامبیز کریم زاده شیرازی
    مقدمه
    رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی می تواند به عنوان یک عامل پیش بینی کننده برای بزهکاری، سوء مصرف مواد، افسردگی و افت تحصیلی باشد. این مطالعه با هدف تعیین شیوع و عوامل مرتبط با پرخاشگری در بین نوجوانان انجام شد.
    روش ها
    پژوهش حاظر یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود که در بین نوجوانان شهر یاسوج در سال 1389 صورت گرفت. آزمودنی های مطالعه به روش نمونه گیری تصادفی ساده از میادین اصلی در سطح شهر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه ای شامل دو بخش اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه استاندارد پرخاشگری Boss و Perry بود، که به صورت خودگزارش دهی توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. اطلاعات به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    شیوع پرخاشگری در بین نوجوانان 2/32 درصد بود. مصرف مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی، رابطه جنسی پرخطر، مصرف مواد مخدر در دوستان و طلاق والدین دارای رابطه آماری معنی دار با بروز پرخاشگری در نوجوانان بود (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع بالای پرخاشگری، ارایه برنامه های آموزشی در خصوص ارتقای مهارت های کنترل خشم و پیشگیری از پرخاشگری در نوجوانان ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: نوجوانان, رفتارهای پرخطر, پرخاشگری
    Fazel Zinat Motlagh, Touraj Ahmadi Jouybari, Farzad Jalilian, Mehdi Mirzaei Alavijeh, Abbas Aghaei, Kambiz Karimzadeh Shirazi
    Background
    Aggressive behavior in adolescence can be expressed as a predictor for crime، substance abuse، depression and academic failure. This study was performed with the aim to determine the prevalence and factors associated with aggression among adolescents.
    Methods
    The present study was a cross sectional research that was performed among adolescents of Yasuj، Iran in 2010. Subjects were selected by random sampling method from the city’s main squares. Data collection tool was a questionnaire including two parts: demographic and Boss and Perry aggression questionnaire، which was completed by self-report of the participants. Data were analyzed by SPSS software version 18.
    Findings
    Prevalence of aggression was 32. 2 percent. Drug abuse، alcohol consumption، unprotected sex، drug abuse in friends، and parental divorce had a statistically significant relationship with the incidence of aggressive in adolescents (P < 0. 05).
    Conclusion
    Prevalence of aggression was 32. 2 percent. Drug abuse، alcohol consumption، unprotected sex، drug abuse in friends، and parental divorce had a statistically significant relationship with the incidence of aggressive in adolescents (P < 0. 05).
    Keywords: Adolescent, Risky Behavior, Aggression
  • تورج احمدی جویباری، افشین الماسی، ماری عطایی، محمود موسی زاده، مهدی مرادی نظر، ایرج آقایی *
    مقدمه

    بسیاری از کشورها در جستجوی آموزش های موثر جهت کاهش هزینه های خدمات بهداشتی - درمانی و پرکردن شکاف میان علم و عمل هستند. لذا هدف از این مطالعه، مقایسه کارایی برنامه آموزش مداوم به دو روش کارگاهی و سخنرانی بر ارتقاء آگاهی پزشکان عمومی شهر کرمانشاه می باشد.

    روش ها

    در این مطالعه، 86 پزشک عمومی که در دوره های آموزش مداوم در زمینه عفونت های تنفسی شرکت کرده بودند، انتخاب، و به روش تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. پایایی و روایی پرسشنامه به ترتیب با آزمون - بازآزمون و اعتبار محتوایی انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون t زوجی و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سنی شرکت کنندگان در دوره بازآموزی 4/3 ± 29/36 سال بوده است. 38 نفر (44 درصد) در مطب های شخصی و 48 نفر (56 درصد) در مراکز دولتی مشغول به فعالیت بودند. بین محل کار پزشک های عمومی و سطح آگاهی آنان در مورد بیماری های عفونت تنفسی رابطه ای وجود نداشت اما بین سطح آگاهی پزشکان عمومی قبل و بعد از کارگاه و سخنرانی رابطه معنی داری مشاهده شد (001/0> P). میانگین آگاهی بعد از آموزش در روش سخنرانی 13/19 و در روش کارگاه 85/20 بوده است (001/0> P).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که روش آموزش کارگاهی بیشتر از روش سخنرانی بر افزایش میانگین سطح آگاهی پزشکان تاثیر داشته است.

    کلید واژگان: آموزش مداوم, کارگاه, سخنرانی, پزشکان عمومی
    T. Ahmadijouybary, A. Almasi, M. Ataie, M. Moosazadeh, M. Moradinazar, I. Aghaei
    Introduction

    most countries try to present effective education for reducing the price of the sanitary health care and filling up the gap between science and action. So the aim of this study is to compare of efficiency of two methods of work shop and speech to increase awareness of general practitioner in Kermanshah city.

    Methods

    Participants in this study were 86 general practitioners attended in continuing education programs of breathing infection. Samples divided into two groups with simple random method. Data collection tool was a questionnaire. Reliability and validity of questionnaire determined by، test-retest and content validity respectively. Data were analyzed using SPSS software (ver. 19)، paired T-test and T- independent.

    Results

    the average age of 86 general practitioners that participated in، in- service education program was 36. 29 12آ±'' type= «#_x0000_t75» > 3. 4. 38 persons (44%) were in the personal office and 48 person (56%) engaged program in government centers. There wasn’t any relationship between the work place of general practitioner and awareness level، but there is significant relationship between the awareness level of general practitioner before and after of workshop and lecture (P<0. 001). the average of awareness after education was 19. 13 and 20. 85 in lecture and workshop method respectively.

    Conclusion

    the present study show that education through workshop had more effect in increasing average level of awareness of practitioner rather than the lecture.

    Keywords: continuing education, work shop, lecture, general practitioners
  • بررسی موارد مقاومت ثانویه در بیماران دیابتیک NIDDM مرکز تحقیقات دیابت کرمانشاه و مقایسه سه روش درمانی در افراد فوق (77-1376)
    تورج احمدی جویباری، ماری عطایی
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال