حبیباللهاسماعیلی
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و هفتم شماره 4 (پیاپی 196، مهر و آبان 1403)، صص 1031 -1040مقدمه
سرطان پستان یکی از عوامل منجر به مرگ در زنان به شمار می رود. خودآزمایی پستان یک فعالیت مهم جهت بالا بردن شناخت زنان از علائم زودرس سرطان پستان است. لذا هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی خودکارآمدی بر رفتار خودآزمایی پستان داوطلبان سلامت می باشد.
روش کاراین مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی بود که روی 78 داوطلب سلامت شهر مشهد انجام شد. شیوه نمونه گیری به صورت تصادفی بود به طوری که 39 نفر از زنان دو مرکز بهداشتی درمانی، به طور تصادفی در گروه مداخله و شاهد تخصیص یافتند. سپس برنامه آموزشی جهت گروه مداخله طی 4 جلسه اجرا گردید و در گروه شاهد مداخله ای انجام نشد.2 ماه بعد مجددا پرسشنامه مذکور توسط افراد هر دو گروه،تکمیل و مقایسه شد. داده ها با استفاده از نرم افزارspss نسخه20و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون تی مستقل و زوجی، همبستگی پیرسون و اسپیرمن تجزیه و تحلیل شد. سطح معناداری 05/0> p در نظر گرفته شد.
نتایجیافته ها نشان داد بین میانگین نمره خود کارآمدی گروه مداخله (02/5±6/38) و شاهد (8/5±7/34) اختلاف معنی دار آماری وجود دارد (05/0> p). همچنین بین میانگین نمره رفتار خودآزمایی پستان در گروه مداخله و شاهد اختلاف معناداری مشاهده شد (05/0> p).
نتیجه گیرینتایج نشان داد آموزش مبتنی بر الگوی خودکارآمدی بر رفتارخودآزمایی پستان تاثیر مثبت داشت، لذا لزوم انجام مداخلات آموزشی با تاکید بر الگوی خودکارآمدی درحوزه پیشگیری از سرطان پستان ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: سرطان پستان, الگوی خودکارآمدی, خودآزمایی پستان, داوطلبان سلامتIntroductionBreast cancer is one of the leading causes of death in women. Breast self-examination (BSE) is an important behavior to raise women's awareness of the early symptoms of breast cancer. Therefore, the aim of this study was to determine the effect of an educational program based on the self-efficacy model on breast self-examination behavior in healthy volunteers.
Materials and MethodsIn this quasi-experimental study, 78 health volunteers from Mashhad participated and were randomly categorized into two groups (intervention (N=39) and control groups(N=39). Before the performing of the education program the self-report, valid, and reliable questionnaires were completed by groups. Then, the intervention groups received the educational program about the BSE in the form of lecture, group discussion, and questioning and answering in 4 sessions and the non-intervention group did not receive the education. Both groups completed the questionnaires 2 months after the intervention. Data were analyzed using SPSS software version 18 by one-way ANOVA, t student and paired t-test, Pearson and Spearman correlation tests and p≤0.05 considered significant.
ResultsThe results showed there was a significant difference between the means of self-efficacy score in the intervention (38.6±5.02) and control groups (34.7±5.8) (p <0.001). Also, there was a significant difference between the means of breast self-examination behavior in intervention and control groups (p <0.001).
ConclusionThe results showed that education based on the self-efficacy model had a positive effect on breast self-examination behavior, so it seems necessary emphasizing on self-efficacy model in breast cancer prevention programs.
Keywords: Breast Cancer, Self-Efficacy Model, Breast Self-Examination, Health Volunteers -
مقدمه
سندرم متابولیک (Metabolic syndrome (MetS)) یک وضعیت پیچیده است که به صورت گروهی از اختلالات متابولیک ظاهر می شود و با شیوع برخی از بیماری ها مرتبط است. پیش بینی زودهنگام خطر MetS در جمعیت میانسالان، می تواند برای کنترل و جلوگیری از ابتلا به بیماری های قلبی-عروقی موثر باشد. هدف این مطالعه، استفاده از رگرسیون لجستیک برای پیش بینی سندرم متابولیک و یافتن فاکتورهای خطر مرتبط با این سندرم است.
روش کاردر این مطالعه کوهورت، عوامل مرتبط با سندرم متابولیک در مطالعه Mashhad study، که شامل در مجموع 11570 شرکت کننده است، بررسی شد. با استفاده از رگرسیون لجستیک، فاکتورهایی که نسبت شانس ابتلا به سندرم متابولیک را افزایش می دهند، ارزیابی شد و مدل سازی پیش بینی با استفاده از رگرسیون لجستیک انجام شد.
یافته هانتایج آنالیز با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک نشان می دهد عواملی مانند شاخص توده بدنی، سابقه چربی خون بالا، سابقه فشار خون بالا و دیابت، نسبت خطر ابتلا به سندرم متابولیک را افزایش می دهند، همچنین شاخص هایی مانند کم تحرکی، سطح بالای اوره خون، محتوای هموگلوبین گلبول های قرمز، افزایش سن، جنسیت زن، سطوح بالای گاماگلوتامیل ترانسفراز کبدی و اسید اوریک خون، خطر ابتلا به سندرم متابولیک را افزایش می دهند.
نتیجه گیریبه نظر می رسد شاخص توده بدنی، سابقه دیابت و بیماری قلبی در مقایسه با شاخص های دیگر از جمله سابقه چربی خون، فشار خون، کم تحرکی، اوره خون، اسید اوریک و محتوای هموگلوبین گلبول های قرمز خون با افزایش نسبت شانس ابتلا به سندرم رابطه دارد.
کلید واژگان: سندرم متابولیک, عوامل خطر, رگرسیون لجستیک, مدل سازی پیش بینیIntroductionMetabolic syndrome (MetS) is a complex condition manifested as a group of metabolic disorders and is associated with the prevalence of certain diseases. Early prediction of MetS risk in the middle-aged population can be effective in controlling and preventing cardiovascular diseases. This study aimed to use logistic regression to predict metabolic syndrome and identify risk factors related to this condition.
MethodThis cohort study investigated factors associated with metabolic syndrome in the Mashhad study, which included a total of 11,570 participants. Factors that increase the relative risk of metabolic syndrome were evaluated using logistic regression, and predictive modeling was performed using logistic regression.
ResultsThe results of the analysis using the logistic regression model showed that some factors, such as body mass index, history of high blood lipids, history of high blood pressure, and diabetes, increased the risk of metabolic syndrome. Various indicators, such as inactivity, high blood urea level, red blood cell hemoglobin content, aging, female gender, high levels of liver gamma-glutamyl transferase, and blood uric acid increase the risk of developing metabolic syndrome.
ConclusionIt seems that body mass index, history of diabetes, and heart disease are related to the relative risk of developing the MetS syndrome compared to the other indicators, such as history of blood lipids, sedentary blood pressure, blood urea, uric acid, and hemoglobin content of red blood cells. These findings were obtained using the logistic regression model.
Keywords: Logistic Regression, Metabolic Syndrome, Predictive Modeling, Risk Factors -
زمینه و اهداف
با توجه به اهمیت تغذیه در رشد و سلامتی نوجوانان، این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس اهداف بلوم بر میزان خودکارآمدی و رفتار تغذیه ای دانش آموزان دختر انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی سال 1401 در شهر مشهد انجام شد. در قسمت اول مطالعه 236 دانش آموز دختر 15-13 ساله با روش نمونه گیری خوشه ای، وارد مطالعه شدند. در مرحله دوم مطالعه، 70 نفر از دانش آموزان (دو گروه 35 نفری آزمون و کنترل) انتخاب شدند. برنامه آموزشی جهت گروه آزمون، در 4 جلسه انجام شد. گردآوری اطلاعات با پرسشنامه های بسامد خوراکی، خودکارآمدی و مراحل تغییر رفتار که روایی و پایایی آن ها با بررسی روایی محتوایی و صوری و محاسبه الفاکرونباخ مورد تایید قرار گرفت، انجام شد. تحلیل اطلاعات با نرم افزارSPSS نسخه 21 و آزمون های توصیفی و تحلیلی مناسب انجام شد. رعایت ملاحظات اخلاقی در تمام مراحل مطالعه در نظر گرفته شد.
یافته هانتایج نشان داد، مرحله تغییر افراد در گروه کنترل قبل و بعد از مداخله تغییر چندانی نداشت (0/05P).
نتیجه گیریاین مطالعه بر میزان خودکارآمدی و تغییر رفتار افراد مراحل قبل از عمل موثر بود؛ اما بر مراحل بالاتر از عمل تاثیر چندانی نداشت. بنابراین طراحی برنامه های با سایر الگوها و مدت زمان بیشتر جهت این افراد توصیه می شود.
کلید واژگان: آموزش, خودکارامدی, رفتار تغذیه ای, دانش آموزانBackground and AimsConsidering the importance of nutrition in the growth and health of adolescents, this study aimed to determine the effect of education based on Bloom's taxonomy on the level of self-efficacy and nutritional behavior of female students.
Materials and MethodsThis quasi-experimental study was conducted in 2022 in Mashhad, Iran. In the first part of the study, 236 female students aged 13-15 years were enrolled using cluster sampling. In the second part, 70 students (35 in the experimental and 35 in the control group) were selected. The educational program for the experimental group was conducted in 4 sessions. Data were collected using food frequency, self-efficacy, and stages of behavior change questionnaires, which were validated for content and face validity and Cronbach's alpha. Data were analyzed using SPSS software version 21 and appropriate descriptive and analytical tests. Ethical considerations were taken into account in all stages of the study.
ResultsThe results showed no significant change in the stage of change in the control group before and after the intervention (P<0.05). In the intervention group, the number of participants in the pre-contemplation stage decreased from 23.5% before the intervention to 14.7%; however, there was no change in the action and maintenance stages. Additionally, there was a significant difference in self-efficacy scores between the intervention and control groups (P<0.05).
ConclusionThis study was effective on the level of self-efficacy and behavior change in the pre-action stages, but did not have much effect on the higher stages of action. Therefore, designing programs with other models and longer durations for these individuals is recommended.
Keywords: Education, Self-Efficacy, Nutritional Behavior, Students -
بررسی تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر سازه مراحل تغییر بر نگرش و مرحله تغییر رفتار فرزندآوری زنان متاهلزمینه و هدف
فرزندآوری از عوامل مهم در توسعه ی جامعه و کشور می باشد. لذا این پژوهش با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر سازه مراحل تغییر بر نگرش و مرحله تغییر رفتار فرزندآوری زنان متاهل در شهر مشهد انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه ی نیمه تجربی، بر روی 80 نفر از زنان متاهل (40 نفر گروه مداخله و 40 نفر گروه کنترل) تحت پوشش مرکز بهداشتی درمانی ثامن مشهد در 1401 انجام شد. نمونه گیری به روش تصادفی ساده انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت استفاده شد. برنامه ی آموزشی در 4 جلسه به مدت یک ماه جهت گروه مداخله برگزار شد و شرکت کنندگان در هر دو گروه به سوالات پرسشنامه در قبل و 3 ماه پس از مداخله پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 20 تحلیل شد.
یافته هامیانگین نمرات نگرش زنان در گروه مداخله در مرحله قبل و 3 ماه بعد از آموزش برابر 2/21±2/06،16/01±17/85 بود. آزمون های آماری نشانگر ارتباط معنی دار آموزش بر نگرش زنان جهت فرزندآوری بود (P>0/01). همچنین مداخله آموزشی بر تغییر رفتار فرزندآوری زنان تاثیرگذار بود (P<0/05).
نتیجه گیریمداخله آموزشی در این مطالعه توانست بهبود قابل توجهی در تغییر نگرش و رفتار فرزندآوری زنان متاهل در افراد در مراحل پیش تفکر و تفکر داشته باشد. با این وجود پیشنهاد می شود در برنامه های آتی افراد، مراحل آمادگی و عمل در مداخلات آموزشی نیز مدنظر قرار گیرند.
کلید واژگان: مراحل تغییر رفتار, فرزندآوری, جوانی جمعیت, آموزشBackground and ObjectivesHaving children is one of the important factors in the development of society and country. This research was carried out with the aim of determining the effect of educational intervention based on the stages of change on the attitude and behavior of married women to have children.
Materials & MethodsThis Quasi experimental study was conducted on 80 married women (40 in the intervention group and 40 in the control group) under the cover of Saman Health Center Mashhad in 2022. Sampling was done by simple random method. In order to collect data, a researcher-made questionnaire was used whose validity and reliability were confirmed. Educational program was held in 4 sessions for one month for the intervention group and the participants in both groups answered the questionnaire questions before and 3 months after the intervention. The data was analyzed by SPSS 20.
ResultsThe mean attitude scores of women in the intervention group before and 3 months after the intervention were 16.01±2.21, 17.85±2.06. Statistical tests showed a significant relationship between education and women's attitude towards having children (P<0.01). Also, the educational intervention had an effect on changing behavior of women for having children (P>0.05).
ConclusionThe educational intervention in this study was able to significantly improve the attitude of married women in the field of childbearing. However, it is suggested that in the future programs of individuals, the stages of preparation and action in educational interventions should also be considered.
Keywords: Stage Of Change, Having Children, Population Youth, Education -
مقدمه
مراقبت های پرستاری تخصصی در مبتلایان به سیروز کبدی، از توسعه بسیاری از عوارض جلوگیری می کند. هدف از این مطالعه، مقایسه تاثیر دو روش آموزشی " یادگیری مبتنی بر بازاندیشی" و " کارگاه " بر دانش و عملکرد پرستاران در مراقبت از مبتلایان به سیروز کبدی می باشد.
روش کاردر این مطالعه تجربی، 60 نفر از پرستاران بخش های داخلی به دو گروه کارگاه و بازاندیشی تخصیص یافتند. در گروه کارگاه، محتوای آموزشی مرتبط با مراقبت های پرستاری لازم در بیماران سیروتیک در دو جلسه دو ساعته به فاصله یک هفته ارایه شد. در گروه بازاندیشی ابتدا در یک جلسه دو ساعته بعد از شرح مفهوم بازاندیشی و توضیح نظری و عملی مدل گیبس، پرداخته شد. سپس دفترچه هایی در اختیار آنان گذاشته شد تا بر اساس مراحل مدل مذکور، تجارب بالینی خود در ارتباط با مراقبت از بیماران سیروتیک را یادداشت و عملکرد خود را توصیف و تحلیل نمایند. سپس به مدت 4 هفته هر هفته طی یک جلسه 60 دقیقه ای در خصوص نحوه ارایه مراقبت به بیماران مبتلا به سیروز بحث و نتیجه گیری نهایی انجام می شد. از دو گروه، پیش آزمون و پس آزمون (یک ماه بعد) بعمل آمد.
نتایجآزمون تی زوجی، نشان داد میانگین نمره دانش و عملکرد پرستاران بعد از مداخله در هر دو روش بازاندیشی و کارگاه نسبت به قبل از مداخله تفاوت آماری معنی داری وجود دارد (0/001> P).آزمون تی مستقل بعد از مداخله، بین نمره عملکرد پرستاران در دو روش بازاندیشی و کارگاه، اختلاف آماری معنی داری نشان نداد (0/575=P). اما در میانگین نمره دانش پرستاران در دو روش بازاندیشی و کارگاه اختلاف معنی داری وجود داشت.(0/001>P)
نتیجه گیرینتایج این مطالعه حاکی از تاثیر معنادار بازاندیشی بر دانش پرستاران در مراقبت از بیماران مبتلا به سیروز کبدی و تاثیر مشابه بازاندیشی و کارگاه آموزشی بر عملکرد مراقبت پرستاری است.
کلید واژگان: بازاندیشی, کارگاه, سیروز کبدی, دانش, عملکردIntroductionTraining nurses on specialized nursing care lead to optimizing treatment and guaranteeing medical interventions and improving the quality of care for patients. The purpose of this study was to provide two educational methods to clinical staff and compare the effect of these two methods on their knowledge and practice.
Materials & MethodsIn this experimental study, 60 internal ward nurses were assigned to two groups: workshop and reflection. In the workshop group, educational content was presented in two two-hour sessions, one week apart. In the reflection group, first, in a three-hour session, after explaining the concept of reflection and the theoretical and practical explanation of the Gibbs model, then notebooks gave to them to write down related caring clinical situations from cirrhotic patients and describe and analyze their performance based on Gibbs model. This program was held for 4 weeks, one 60-minute session every week. A pre-test and a post-test (one month later) were conducted from two groups.
ResultsPaired t-test showed there is a statistically significant difference in the mean score of knowledge and performance of nurses after the intervention compared to before the intervention in both groups (P<0.001). After the intervention, there was no statistically significant difference between the performance score of the two groups (P=0.575). However, there was a significant difference in the mean score of knowledge between the two groups (P<0.001).
ConclusionThe results of this study indicate that there is a significant effect of reflection on nurses' knowledge in the care of patients with liver cirrhosis and the similar effect of reflection and workshop on nursing care function.
Keywords: Reflection, Workshop, Liver Cirrhosis, Knowledge, Practice -
زمینه و هدف
پاندمی ویروس کرونا از پایان سال 2019 تا کنون در سطح جهان وضعیت فوق العاده به وجود آورد که بحران بی سابقه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در پی داشت. در حال حاضر مهم ترین راهکار مقابله با این پاندمی رعایت کامل پروتکل های بهداشتی در کنار واکسیناسیون عمومی است که لازمه آن آگاهی بخشی به جامعه و تغییر رفتارهای بهداشتی و اجتماعی مردم است. مطالعه حاضر به منظور بررسی عوامل مرتبط با رفتارهای پیشگیری کننده از کرونا در زنان حاشیه شهر مشهد با استفاده از مدل ارتقا سلامت پندر انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه تحلیلی مقطعی که در سال 1400 انجام شد، 300 زن ساکن حاشیه شهر مشهد به روش نمونه گیری چندمرحله ای، که نسبت به انجام پژوهش رضایت داشتند وارد مطالعه شدند و چک لیست اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه 82 سوالی طراحی شده بر اساس مدل ارتقا سلامت پندر (که روایی و پایایی آن تایید شده بود) را تکمیل نمودند. داده های بدست آمده توسط نرم افزار SPSS آنالیز شدند.
یافته هااز میان خصوصیات دموگرافیک متغیرهای شغل (p=0/03)، سابقه ابتلا به کرونا (p=0/01)، دریافت واکسن (p=0/04)، فشارخون (p=0/01) و دیابت (p=0/04)، با سازه پیامدهای رفتاری ارتباط معنی داری داشتند. بیشترین و کمترین نمره شرکت کنندگان در مطالعه به ترتیب در سازه موانع درک شده (12/87± 48/66) و تعهد به اجرای برنامه (1/42± 8/68) وجود داشت. از بین بخش های مختلف مدل ارتقاء سلامت پندر، خودکارآمدی درک شده (p<0/001, B=0/39)، منافع درک شده (p<0/001, B=0/13)، تاثیرات بین فردی(p<0/001, B=0/16) و ترجیحات (p<0/001, B=0/20) تاثیر معنی داری بر سازه پیامدهای رفتاری داشتند.
نتیجه گیریقوی ترین پیش بینی کننده رفتارهای پیشگیری کننده از کرونا، خودکارآمدی است. در نتیجه انجام مداخلاتی به منظور افزایش خودکارآمدی ساکنان حاشیه شهر احتمالا منجر به افزایش رفتارهای پشگیری کننده از کووید-19 در آن ها خواهد شد.
کلید واژگان: مدل ارتقاء سلامت, کووید-19, زنانBackground and ObjectivesFrom the end of 2019 until now, the coronavirus pandemic created an extraordinary situation in the world, which resulted in an unprecedented social, political and economic crisis. The most critical solution to this pandemic is to fully comply with health protocols and public vaccination, which requires informing society and changing people's health and social behaviours. The present study was conducted to investigate the factors related to preventive behaviors against Corona) SARS-CoV-2( among women in the suburbs of Mashhad using the Pender health promotion model.
Materials and methodsIn this Cross-sectional analysis study conducted in 2021, 300 women living in the suburbs of Mashhad were included by multi-stage sampling method, who were satisfied with the research., and a checklist of demographic information and an 82-question questionnaire designed based on Pender's health promotion model (whose validity and reliability were confirmed). The obtained data were analyzed by SPSS software.
ResultsAmong the demographic characteristics of job variables (p=0.03), history of corona infection (p=0.01), vaccination (p=0.04), blood pressure (p=0.01), and diabetes (p=0.04) had a significant relationship with the structure of behavioral outcomes. The highest and lowest scores of the participants in the study were in the structure of Perceived Barriers (48.66 ± 12.87) and Commitment to Plan of Action (8.68 ± 1.42). Among the different parts of Pender's health promotion model, perceived self-efficacy (p<0.001, B=0.39), perceived benefits (p<0.001, B=0.13), interpersonal effects (p=0.001, B=0.16), and preferences (p<0.001, B=0.20) had a significant effect on the structure of behavioral consequences.
ConclusionSelf-efficacy is the strongest predictor of preventive behaviors against Corona. As a result, carrying out interventions to increase the self-efficacy of the residents of the outskirts of the city will probably lead to an increase in their behaviors of avoiding Covid-19 in them.
Keywords: Health Promotion, covid-19, Female -
زمینه و هدف
کارکنان تصفیه خانه های فاضلاب در معرض عوامل مختلف زیان آور محیط کار بوده که می توانند تهدید کننده سلامت آنها باشند. در این پژوهش وضعیت سلامت کارکنان تصفیه خانه های فاضلاب مشهد مورد ارزیابی قرار گرفته تا با طراحی برنامه های مداخله ای منجر به ارتقاء سلامت کارکنان شود.
روش بررسیدر این مطالعه توصیفی- تحلیلی پارامترهای بیو آیروسل ها، پرتوهای UV، استرس حرارتی و گاز H2S در5 تصفیه خانه شهر مشهد اندازه گیری شدند. همچنین کلیه داده های وضعیت سلامتی، آزمایشات بالینی و استرس شغلی در دو گروه کارکنان عملیاتی و اداری مورد مقایسه تحلیلی قرار گرفتند. بمنظور بررسی وضعیت استرس شغلی از پرسشنامه استاندارد استرس شغلی HSE استفاده گردید و تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS 20 انجام گردید.
یافته هامیزان کلیه پارامترها بجز گاز H2S از سطح مجاز کشوری پایین تر بودند. تعداد افراد سیگاری، دیابتی، دارای مشکل زانو درد و کاهش شنوایی در کارکنان عملیاتی بیشتر از اداری بود و فشار خون بالا، افزایش کلسترول، کمردرد و بیماری پوستی نیز در کارکنان اداری بیشتر از عملیاتی بود ولی اختلاف آماری معنی دار نداشتند. چاقی و اضافه وزن (0/009<p) و افزایش تری گلیسرید (0/05<p) در کارکنان اداری بیشتر از عملیاتی بودند و اختلاف آماری معنی دار داشتند. استرس شغلی در کارکنان عملیاتی در مقایسه با اداری در محورهای نقش (0/018<p) و ارتباط (0/002<p) از نظر آماری معنی دار شد.
نتیجه گیریمداخلات مناسب بهداشت حرفه ای به منظور کاهش آلاینده ها، اجرای برنامه های ارگونومی و بهبود تغذیه و افزایش فعالیت فیزیکی و مدیریت استرس می تواند نقش موثری در ارتقاء سلامت کارکنان این واحدها داشته باشد.
کلید واژگان: آلاینده ها, سلامت کارکنان, تصفیه خانه فاضلاب, بیماری های عمومی, بیماری های شغلیBackground and ObjectiveEmployees of wastewater treatment plants are exposed to various harmful factors in the work environment that can threaten their health. In this research, the health status of the employees of Mashhad sewage treatment plants has been evaluated to help by implementing intervention programs to improve the health of employees.
Materials and MethodsIn this descriptive-analytical study, (bioaerosols, UV rays, heat stress, and hydrogen disulfide gas) were measured in 5 treatment plants in Mashhad. All study variables, including health status, clinical tests, and job stress, were analyzed analytically in two operational and administrative employee groups. The standard HSE occupational stress questionnaire was used to investigate the state of occupational stress. All data were transferred to the computer and data analysis was done with the help of software SPSS20.
ResultsThe amount of pollutants except H2S gas was lower than the national occupational exposure limit. The number of smokers, diabetics, knee pain, and hearing loss was higher among operational than administrative employees, and hypertension, increased cholesterol, back pain, and skin disease were also more common in office workers than operational workers, but there were no statistically significant differences. Obesity and overweight (p<0.009) and increased triglycerides (p<0.05) were more common in administrative than operational workers, which had statistically significant differences. The state of job stress in operational employees was statistically significant compared to administrative employees regarding role (p<0.018) and communication (p<0.002).
ConclusionAppropriate occupational health interventions to reduce pollutants, implement ergonomic programs and improve nutrition and increase physical activity and stress management can play an effective role in improving the health of employees of these units.
Keywords: Pollutants, Employee health, Wastewater treatment plant, General diseases, Occupational diseases -
زمینه و هدف
توانمندی روانشناختی بازتابی از درک کارکنان در مورد کنترل محیط کاری می باشد و از نظر روانی نیروی ایجادکننده انگیزش بوده که توان عملکردی آنها را افزایش میدهد. این متغیر در برخی از مشاغل سنجیده شده است، اما با توجه به متفاوت بودن شرایط شغلی می تواند نتایج مختلفی داشته باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط توانمندی روانشناختی با عملکرد و رضایت شغلی در ماماهای شاغل در بیمارستان های علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روش هااین مطالعه ی توصیفی همبستگی با مشارکت 85 ماما انجام شد. داده های مطالعه از طریق فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه های توانمندی روانشناختی اسپریتزر، رضایت شغلی مینه سوتا وعملکرد شغلی پترسون جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات در نرم افزار spss نسخه 19 و با استفاده از آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، ضریب همبستگی اسپیرمن،رگرسیون،کروسکال والیس و من ویتنی انجام شد. سطح معناداری P کمتر از0/05 منظور گردید.
نتایجمیانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه 8/1 ±31//33 بود. بین توانمندی روانشناختی، رضایت شغلی و عملکرد شغلی به ترتیب ارتباط مستقیم و معناداری وجود داشت (0/491, rs= 0/001p<)، (0/6, rs= 0/001p<). همچنین بین رضایت شغلی و عملکرد شغلی ارتباط مستقیم و معنادار مشاهده گردید (0/6, rs= 0/001p<). از بین تمام مولفه های توانمندی روانشناختی، تنها متغیر احساس معناداری و موثر بودن با تغییرات نمرات رضایت شغلی و عملکرد شغلی رابطه معنی داری داشت.
نتیجه گیریتوانمندسازی روانشناختی، احساس معناداری و موثر بودن به عنوان پیشبین هایی برای رضایت و عملکرد شغلی بودند. تلاش برای بهبود توانمندسازی پرسنل و در نظر گرفتن راهکارهایی برای افزایش احساس معناداری و موثر بودن می تواند یک استراتژی ارزشمند توسط مدیران در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: توانمندی شغلی, رضایت مادران, عملکرد شغلیBackground & AimPsychological empowerment is a reflection of the employees' understanding of the control of the work environment and psychologically it is a motivating force that increases their performance. This variable has been measured in some jobs, but due to different job conditions, it can have different results. Therefore, this study was conducted with the aim of determining the relationship between psychological ability and performance and job satisfaction in midwives working in Mashhad Medical Sciences Hospitals.
MethodsThis descriptive correlational study was conducted with the participation of 85 midwives. Study data were collected through demographic information form and Spritzer psychological ability, Minnesota job satisfaction and Patterson job performance questionnaires. Data analysis was done in spss software version 19 and using Kolmogorov-Smirnov, Spearman correlation coefficient, regression, Kruskal-Wallis and Mann-Whitney tests. The significance level of P was less than 0.05.
ResultsThe results of this research showed that the average age of the participants in the study was 33.31 ± 8.1. In general, there was a positive and significant relationship between psychological ability, job satisfaction and job performance (0.491, rs=p<0.001), (0.6, rs=p<0.001). Also, there was a positive and significant relationship between job satisfaction and job performance (0.6, rs=p<0.001). There was a significant relationship between all the components of psychological capability, satisfaction and job performance, but the regression result showed that among the components of psychological capability, only the variable of feeling meaningful and effective had a significant relationship with changes in job satisfaction and job performance scores.
The mean age of the participants in the study was 33.31 ± 8.1. There was a direct and significant relationship between psychological ability, job satisfaction and job performance (0.491, rs=p<0.001), (0.6, rs=p<0.001). Also, a direct and significant relationship was observed between job satisfaction and job performance (0.6, rs=p<0.001). Among all the components of psychological ability, only the variable of feeling meaningful and effective had a significant relationship with changes in job satisfaction scores and job performance.ConclusionPsychological empowerment, feeling meaningful and effective were predictors for job satisfaction and performance. Trying to improve the empowerment of employees and considering solutions to increase feeling meaningful and effective can be considered a valuable strategy by managers.
Keywords: Job Empowerment, Maternal Satisfaction, Job Performance -
مقدمه
محیط بخش مراقبت های ویژه باعث می شود بیماران سطوح قابل توجهی از ناآسودگی و رنج را تجربه کنند, ولیکن دلایل مانع ابراز نااسودگی از طرف بیماران می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان و عوامل ایجاد کننده ناآسودگی در بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه انجام شد.
روش کاردر این مطالعه توصیفی ناراحتی درک شده 220 بیمار بخش مراقبت های ویژه با استفاده از پرسشنامه پژوهشگر ساخته بررسی شد. جهت تجریه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری 11.5SPSS کمک گرفته شد.
یافته ها100 در صد واحد های پژوهش، درجاتی از نا آسودگی را در بخش مراقبت های ویژه تجربه کرده اند. عواملی نظیر نمونه گیری مکرر خون (82.3%)، احساس تنهایی (71.6%)، محدودیت ساعات ملاقات (66.4%)، درد (66.4%)، احساس تشنگی (55.5%)، بی خوابی (60%)، نگرانی از هزینه های بستری در بخش ویژه (60%) ، اضطراب از بخش ویژه (59.5%) و احساس ضعف (55%) مواردی بودند که بیش از 50 درصد بیماران، به عنوان منبع ایجاد ناراحتی خود در مدت اقامت در بخش ویژه گزارش کرده بودند.
بحث و نتیجه گیریاکثر بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه درجات مختلفی ار نااسودگی را تجربه می کنند. از انجا که مطالعات متعدد نشان دهنده ارتباط بین تجربیات ناخوشایند بخش مراقبت های ویژه با کیفیت زندگی بیماران در مراحل بعد می باشد، لذا استفاده از استراتژی های موثر در جهت کاهش و تعدیل این عوامل باید در دستور کار مدیران موسسات درمانی، علی الخصوص پرستاران و مدیران بخش های ویژه قرار گیرد.
کلید واژگان: بخش مراقبت های ویژه, بیماران بستری, عوامل ایجاد ناآسودگیNavid no, Volume:25 Issue: 84, 2023, PP 7 -17Objectivepatients hospitalized in ICU experience considerably discomfort due to special condition of ICU and particular situation of their illness but these patients cannot express their discomfort. Therefore, this study was conducted aimed to determine the rate of discomfort and its related factors in patients hospitalized in ICU.
Methodsthis descriptive cross- sectional study was conducted on 220 hospitalized patients in state hospitals of Mashhad from September 2012 to September 2013 through accessible sampling. Perceived discomfort, the most important experienced discomfort and its rate during hospitalization were measured before discharge of ICU by an open-ended question and a researcher made questionnaire. Data were analyzed by SPSS: 11.5.
Resultsminimum score of discomfort was 61 and maximum score was 210. The mean of discomfort was 86.54± 17.5. Therefore around 100% of participants experienced some extent of discomfort in ICU. More than 50% of patients reported the frequent blood sampling, feeling of thirst, feeling of loneliness, Pain, limited visiting, insomnia, hospitalization expenses, anxiety and fatigue as sources for their discomforts.
ConclusionAs to the finding, discomfort incidence in hospitalized patient in ICU is high. As the sources of discomfort such as frequent blood sampling, feeling of thirst, feeling of loneliness, pain, limited visiting etc could be modified, it is recommended to use effective strategies in order to decrease and modify these factors by managers, administrators especially nurses of ICU.Key words: Patient, intensive care, Discomfort factors
Keywords: patient, Intensive care, discomfort factors -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 2 (پیاپی 188، خرداد و تیر 1402)، صص 201 -208مقدمه
با توجه به پاتوژنز مشترک آکنه وآلوپسی آندروژنتیک، مطالعات زیادی در زمینه همراهی آکنه با آلوپسی در خانم ها انجام شده است اما این مطالعه سعی دارد ارتباط شدت آکنه و طاسی را در مردان مورد ارزیابی قرار دهد.
روش هااین مطالعه به صورت توصیفی-همبستگی بر روی 150 بیمار مرد مبتلا به آکنه مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شد. تشخیص آکنه بر اساس نمای بالینی انجام شد و با معاینه بیماران شدت آکنه، وجود آلوپسی در فرد و شدت آن ارزیابی شد. شدت آکنه بر اساس نوع، تعداد و محل ضایعات به پنج درجه خفیف، متوسط، نسبتا شدید، شدید و خیلی شدید تقسیم شد. شدت آلوپسی براساس سیستم کلاسیفیکاسیون هامیلتون- نوروود به هفت درجه تقسیم شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کای دو و منویتنی استفاده گردید و ارتباط بین متغیرها به کمک ضریب همبستگی اسپیرمن مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هابین شدت آکنه و شدت آلوپسی همبستگی وجود داشته و با توجه به مثبت بودن ضریب همبستگی با افزایش شدت آکنه شدت آلوپسی نیز افزایش می یابد و این ارتباط معنی دار می باشد. (018/0P-value= و 218/0=rs).
بحث:
در مطالعه ما بین شدت آکنه وشدت طاسی ارتباط معناداری وجود داشت به طوری که با افزایش شدت آکنه شدت آلوپسی افزایش می یابد.
کلید واژگان: آکنه ولگاریس, آلوپسی آندروژنتیک, آندروژنIntroductionDue to the common pathogenesis of acne and androgenetic alopecia, many studies have been performed on the association of acne with alopecia in women, but this study tries to evaluate the relationship between the severity of acne and alopecia in men.
MethodsThis descriptive-correlational study was performed on 150 male patients with acne referred to the clinic of Imam Reza Hospital, Mashhad. The diagnosis of acne was made based on the clinical picture and by examining the patients, the severity of acne, the presence of alopecia in the person and its severity were evaluated. The severity of acne was divided into five degrees: mild, moderate, relatively severe, severe and very severe, depending on the type, number and location of the lesions. The severity of alopecia was divided into seven degrees according to the Hamilton-Norwood classification system. Chi-square and Mann-Whitney tests were used to analyze the data and the relationship between variables was assessed using Spearman correlation coefficient.
FindingsThere is a correlation between the severity of acne and the severity of alopecia and due to the positive correlation coefficient with increasing severity of acne, the severity of alopecia also increases and this relationship is significant. (P-value=0.018 and rs=0.218)
DiscussionIn our study, there was a significant relationship between the severity of acne and the severity of alopecia, so that with increasing severity of acne, the severity of alopecia increases.
Keywords: Acne vulgaris, androgenetic alopecia, Androgen -
مقدمه :
در ایران با پیشرفت فناوری و توسعه ی آمارهای ثبتی لزوم استفاده از روش های داده کاوی بیشتر مورد توجه محققین قرار گرفته است. درخت رگرسیون و طبقه بندی یکی از روش های مهم در مدل بندی داده های حجیم است که برای کنترل جامعه و پیش بینی مورد توجه محققین زیادی قرار گرفته است. هدف این مطالعه تعیین متغیرهای تاثیرگذار بر فراوانی رخداد عوارض ناشی از دیابت است.
روش هااین پژوهش از نوع مقطعی-تحلیلی است. در این پژوهش، اطلاعات تمام افراد مراجعه کننده ی دیابتی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1397 از سامانه ی سینا استخراج گردید. 5016 نفر از افراد وارد شده به مطالعه دارای عارضه ی دیابت و 53613 نفر نیز بدون عارضه بودند. روش برازش مدل درخت رگرسیون و طبقه بندی و معیار سنجش مدل ضریب تعیین و مساحت منحنی راک و نمودار Lift است.
یافته هامنحنی راک برای مدل درختی برازش داده شده 8/73 درصد که نشان دهنده ی توان نسبتا بالای مدل است. براساس نمودار Lift قدرت تصمیم گیری بروز عارضه ی دیابت برای فردی که مراجعه می کند 5/3 برابر افزایش می یابد.
نتیجه گیرینتایج مدل رگرسیون و طبقه بندی درختی نشان داد که از متغیرهای کمی به ترتیب نزولی سن، عامل خطرسنجی، FBS، HbA1C، مجموع زمان فعالیت، کلسترول، FBS وHDL، بیماری قلبی و عروقی، سابقه ی سکته، فشار خون، کلسترول، تجویز استاتین، شغل با فعالیت فیزیکی سخت، منطقه ی زندگی، روغن مصرفی، پیاده روی، مصرف سبزی ها و جنسیت در فراوانی رخداد عارضه ی دیابت موثرتر از عوامل دیگر هستند.
کلید واژگان: درخت رگرسیون و طبقه بندی, عوارض دیابت, منحنی راکBackgroundIn Iran, with the advancement of technology and the development of registration statistics, the need to use data mining methods has attracted more attention from researchers. Regression and classification tree is one of the important methods in Big data modeling, which has attracted the attention of many researchers for community control and prediction. The purpose of this study is to determine the influencing variables on the occurrence of complications caused by diabetes.
MethodsThis paper is a cross sectional-analytical study. In this research, all diabetic patients covered by Mashhad University of Medical Sciences in 2017 were extracted from the SINA system. The number of diabetics with complications was 5016 and diabetics without complications were 53613. The method of fitting the regression tree model and classification and measurement criteria of the model is the coefficient of determination and the area of the Rock curve and the Lift diagram.
ResultsThe rock curve for the fitted tree model is 73.8%, which shows the relatively high power of the model. Based on the Lift chart, the decision-making power of diabetes complications increases 3.5 times for the person who comes to visit.
ConclusionThe results of the regression model and tree classification showed that, in descending order, age, risk assessment factor, FBS, HbA1C, total activity time, cholesterol, FBS and HDL, cardiovascular disease, history of stroke, blood pressure, cholesterol Statin prescription, job with hard physical activity, living area, consumed oil, walking, consumption of vegetables and gender are more effective than other factors in the occurrence of diabetes complications.
Keywords: Regression, Classification Tree, Complications, Diabetes, Rock curve -
تبارشناسی تفسیر نوروزنامه های عهد صفوی از نوروز گرانیگاه نوشتار حاضر است. منظور از تفسیر از نوروز آن که در متون تاریخی و ادبی، دوره های مختلف تا پایان روزگار صفویان، به تناسب گفتمان غالب، نوروز مقارن با روزهایی بزرگ فرض شده که به زعم نگارندگان این متون، بر دیروز و امروز و فردای ساکنان ایران زمین اثر گذاشته یا خواهد گذارد. شواهد این سخن در رساله ای از عهد ساسانی، آثارالباقیه بیرونی و روایات مندرج در چند نوروزنامه روزگار صفوی آمده است. علاوه بر متون یاد شده، با توجه به گستره جغرافیایی فرهنگ نوروز، چند نوروزنامه تالیف شده در فرارودان نیز بررسی شد و تفاوت نگاه غالب از منظر جغرافیایی نیز آشکارشد. تفاوت تفسیر از نوروز در نوروزنامه های دوره صفویه، با تفسیر از نوروز در نوروزنامه های موجود در دیگر حوزه فرهنگی نوروز یعنی فرارودان، وجود گونه ای ایرانی از نوروزنامه را گواهی می دهد. در چارچوب گفتار بالا، با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردی مقایسه ای، تبارشناسی، سه تفسیر متفاوت از نوروز، از حیث تصور تقارن با روزهای بزرگ تاریخی مقایسه شده است.
کلید واژگان: ساسانیان», صفویان», تشیع», نوروزنامه», فرارودان»The meaning of the interpretation of Nowruz is that in the historical and literary texts of different periods until the end of the Safavid period, in accordance with the dominant discourse, Nowruz is assumed to be equal to the great days and according to the authors of these texts, have had and will have an effect on the yesterday, today and tomorrow of the inhabitants of Iran. The proofs of this statement are found in a treatise from the Sasanian era, Athar al-Baghiyyah al-Biruni, and narrations mentioned in some Nowruznameh of the Safavid era. In addition to the mentioned texts, according to the geographical scope of Nowruz culture, some Nowruz narratives written in Transoxiana were also examined, and the difference in the prevailing view from a geographical perspective was also revealed. The difference between the interpretation of Nowruz in the Safavid era Nowruz Nameh and the interpretation of Nowruz in the Nowruz Nameh in the other cultural area of Nowruz, namely Transoxiana, proves the existence of an Iranian type of Nowruz Nameh. In regard to above mentioned discussion, it had been compared the genealogy, three interpretations of Nowruz: the interpretation in terms of Proximity to effective days in historical fate with a descriptive-analytical method and a comparative approach.
Keywords: Sassanids&rsquo, Safavids&rsquo, Shia&rsquo, Nowruznameh&rsquo, &lsquo, Transoxiana&rsquo, &rsquo -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 5 (پیاپی 185، آذر و دی 1401)، صص 2059 -2068زمینه و هدف
سن شروع منارک بعنوان یک ویژگی تولید مثلی درطی قرن بیستم کاهش چشمگیری نشان داده است که بطور گسترده ای به فاکتورهای محیطی نسبت داده می شود.این مطالعه باهدف تعیین عوامل محیطی که ممکن است برسن شروع منارک نقش داشته باشنددرمدارس دخترانه شهرکرمانشاه انجام گردید.
مواد و روش هادراین مطالعه موردی شاهدی 400 دانش آموز دختر≥ 12 سال که دارای شرایط ورود به مطالعه بودند به روش خوشه ای از 3 ناحیه شهر کرمانشاه انتخاب شدند.جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات عمومی، فعالیت فیزیکی و وضعیت اقتصادی- اجتماعی بوده است.برای محاسبات آماری از رگرسیون لجستیک، تی مستقل، من ویتنی و کای دو استفاده گردید.
یافته هادختران با منارک زودرس بطور معنی داری قد بلندتر و وزن بیشتری ازدختران بدون منارک داشتند.دختران چاق و دارای اضافه وزن به ترتیب36/3 و 55/2 برابردختران با نمایه توده بدنی طبیعی شانس بالاتری برای ابتلا به منارک زودرس داشتند.میانگین وزن تولد در دختران با منارک زودرس 18/0 کیلوگرم کمتر ازدختران سالم بود.اما در سن شروع تغذیه تکمیلی ومدت تغذیه با شیر مادر تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد.دختران با فعالیت فیزیکی کم 44درصد، فعالیت فیزیکی متوسط 48درصدو فعالیت فیزیکی شدید 59%درصد ریسک کمتری برای قاعدگی زودرس درمقایسه با دختران بی تحرک داشتند.
نتایج :
آماری ارتباطی میان درآمدخانوار بارسیدن به منارک تا 12 سالگی را نشان دادند درحالیکه هیچ ارتباطی بین میزان تحصیلات و وضعیت شغلی مادران با منارک زودرس مشاهده نشد.دخترانی که مادرانشان قاعدگی زودرس داشتند تمایل بیشتری برای تجربه زودتر منارک درمقایسه باگروه کنترل داشتند.
کلید واژگان: منارک زودرس, وضعیت اقتصادی- اجتماعی, فعالیت فیزیکی, عوامل محیطیBackground and objectivethe age when menarche start as a reproductive trait has undergone a significant decline over the twentieth century which is widely attributed to the environmental factors. The current study aims to investigate the environmental factors impacting on menarche in the girl’s school in Kermanshah, Iran.
Materials and Methodin this case-control study, 400 participants of age 12 and over were recruited based on a cluster sampling strategy from three neighborhoods in Kermanshah, Iran. The questionnaires were measured based on demography, physical and socio-economical statues items. Logistic regression, Independent sample T test, Mann-Whitney and chi-square were used for statistical calculations.
FindingsIt was observed that the girls with early menarche were significantly taller and heavier than non-menarcheal. The obese and overweight girls had respectively 3.36 and 2.55 higher chance to early age at menarche in comparison with normal BMI ones. The mean birth weight of early menarche girls was 0.18 kg lower than the healthy girls. However, there were no significant difference in the age of complementary feeding and the breast-feeding period among the two groups. The girls who had low physical activity(OR=0/56, 95% CI 0/32-0/98), medium , and high, had respectively 44%,48% and 59% lower risk of early menarche compared to inactive students. The statistical findings approved a correlation between the family income and premature menarche, whereas there was no correlation between parental education, occupational status and early menarche. Finally, girls whose mothers had also early menarche tended to have the same experience compared to control group.
Keywords: early menarche socio-economic status, physical activity, environmental factors -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 3 (پیاپی 183، امرداد و شهریور 1401)، صص 934 -946مقدمه
فشار خون یکی از مهمترین ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی عروقی است و نقش مهمی در پیشرفت سکته مغزی، سکته قلبی، نارسایی قلبی و نارسایی کلیه دارد. لذا هدف این مطالعه بررسی شیوع فشار خون در جمعیت مشهد و میزان کنترل آن در افراد تحت درمان است.
روش کاراین مطالعه بر روی جمعیت کوهورت مشهد انجام شد. افراد در این مطالعه به سه گروه سالم، مبتلا به پیش فشار خون و مبتلا به فشار خون دسته بندی شدند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 21 استفاده شد. سطح معنی داری آزمون ها کمتر از 5% در نظر گرفته شد.
نتایجدر این مطالعه مقطعی 9704 نفر مورد بررسی قرار گرفتند که از این تعداد 33.4% سالم، 35% مبتلا به پیش فشار خون و 31.6% مبتلا به فشار خون بودند و 44.3% از بیماری خود مطلع بودند. شیوع فشار خون در مردان کمتر از 40 سال 15.9% و بیش از زنان بود. از کل افراد مبتلا به فشار خون در این مطالعه 58.5% از بیماری خود آگاه بودند. از کل افراد مبتلا به فشار خون در 24% افراد بیماری کنترل شده بود
نتیجه گیرینتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که بیش از یک سوم افراد جمعیت مورد مطالعه مبتلا به فشار خون و بیش از یک سوم مبتلا به پیش فشار خون بودند. همچنین بیش از نیمی از افراد از ابتلا به فشار خون آگاهی نداشتند و از افراد آگاه به بیماری خود تنها 24% توانسته بودند بیماری خود را کنترل کنند.
کلید واژگان: شیوع, فشار خون, پیش فشار خون, مطالعه کوهورت مشهدIntroductionBlood pressure is one of the most important risk factors for cardiovascular disease and plays an important role in the progression of stroke, myocardial infarction, heart failure and kidney failure. Therefore, the aim of this study was to investigate the prevalence of hypertension and its control in MASHAD cohort study.
MethodsThis study was performed on the MASHAD cohort study. Subjects in this study were divided into three groups with normotensive, pre-hypertensive and hypertensive subjects. The significance level of the tests was considered less than 5%.
ResultsIn this cross-sectional study, 9704 individuals were recruited, of which 33.4% were healthy, 35% had pre-hypertension and 31.6% had hypertension. The prevalence of hypertension in men under 40 years was 15.9% and it was more than women. Also, the frequency of hypertension in women but not in men increased with age. Of all patients with hypertension in this study, 58.5% were aware of their disease. This number was 43.4% in men and 66.6% in women. Hypertension was controlled in 24% of patients, 16.3% of men and 28.6% of women.
ConclusionThe results of this study showed that more than one third of the study population had high blood pressure and more than one third had pre-hypertension. Also, more than half of the people were not aware of their blood pressure, and only 24% of those who were aware of their disease were able to control their disease.
Keywords: Prevalence, Hypertension, prehypertension, MASHAD cohort study -
مقدمه و هدفخستگی از شایع ترین عوارض جانبی است که به عنوان یکی از مهم ترین انواع تنیدگی ها شناخته شده و به صورت شکایت ناتوان کننده بیان می شود. علی رغم پیشرفت در زمینه های دارویی و غیردارویی، این مشکل همچنان وجود دارد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر کاهش دمای محلول دیالیز بر خستگی این بیماران انجام شد.مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی دو گروهه تصادفی بر روی 60 بیمار تحت درمان با همودیالیز در بیمارستان های مشهد انجام شد. دمای محلول دیالیز در گروه مداخله C ° 35و در گروه کنترل C ° 37 تنظیم شد. قبل و بعد از مداخله، خستگی بیماران هر دو گروه با مقیاس پایپر سنجیده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری 18SPSS و آزمون های تی تست، من ویتنی و تی زوجی آنالیز گردید.یافته هایافته های پژوهش نشان داد، خستگی در بیماران تحت درمان با همودیالیز سرد به طور معنی داری در مرحله بعد از مداخله کاهش یافت (05/0>P).نتیجه گیریمحلول همودیالیز سرد (35 درجه سانتی گراد) می تواند به کاهش خستگی بیماران همودیالیزی کمک کند. لذا توصیه می شود ارایه دهندگان مراقبت، از این روش برای کاهش عوارض همودیالیز در این بیماران استفاده کنندکلید واژگان: محلول دیالیز سرد, همودیالیز, خستگیNavid no, Volume:25 Issue: 82, 2022, PP 1 -12Background and AimsFatigue is one of the most common side effects which is known as one of the most important stressors and is expressed as a debilitating complaint. Despite advances in pharmaceutical and non-pharmaceutical fields, this problem still exists, so the present study was conducted to determine the effect of lowering the temperature of dialysis solutions on fatigue in these patients.Materials and MethodsThis two-group randomized clinical trial was performed on 60 patients undergoing hemodialysis in Mashhad hospitals in 2017. The temperature of the dialysis solution was set at 35°C in the intervention group and 37°C in the control group. fatigue of patients in both groups was measured by the Piper scale before and after the intervention. Data were analyzed using SPSS 18 statistical software and t-test, Mann-Whitney and paired t-test.ResultsThe results showed that fatigue in patients undergoing cold hemodialysis was significantly reduced in the postoperative phase (P <0.05).ConclusionCold hemodialysis solution (35°C) can help reduce fatigue in hemodialysis patients. Therefore, it is recommended that care providers use this method to reduce the complications of hemodialysis in these patients.Keywords: Cold dialysis solution, hemodialysis, Fatigue
-
مقدمه
با توجه به اینکه هنوز ویروس جدید کرونا (کووید 19) شیوع دارد یکی از دغدغههای مهم در سلامت جامعه، عوامل تاثیرگذار بر شدت این بیماری است. در این مطالعه، با استفاده از الگوریتم CART ، تعیین الگو وضعیت شدت بیماران مبتلا به ویروس کووید 19 در جمعیت تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد مورد بررسی قرار میگیرد.
روش کاراین پژوهش از نوع مقطعی-تحلیلی میباشد. در این مطالعه، تمام افراد مراجعه کرده بابت بیماری کویید 19 که در پیک دوم بیماری و پیک چهارم دارای پرونده الکترونیک سلامت فعال در سامانه سینا میباشند وارد مطالعه میشوند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری JMP نسخه 13 انجام شده است. در بخش مدل سازی از روشهای دادهکاوی و الگوریتم CART استفاده میشود.
یافتهها:
نتایج توصیفی مطالعه به ما نشان داد 6 درصد بیماران دارای PCR مثبت، مبتلا به شکل شدید بیماری کرونا میباشند. متغیر سن اهمیت زیادی در شدت بیماری داشت و نقطه بحرانی برای شدت بیماری، سن 60 سال بوده بطوریکه شدت بیماری را از حدود 3درصد زیر 60 سال به حدود 18 درصد بالای 60 سال افزایش میدهد. متغیرهای بیماری قلبی، کلیوی، تنفسی، چربی خون، دیابت دیگر متغیرهای با اهمیت بوده اند.
نتیجه گیری:
نتایج مدل رگرسیون و طبقه بندی درختی نشان میدهد که از بین متغیرهای برای سن زیر 60 سال به ترتیب اهمیت بیماری قلبی، سن، دیابت، بیماری تنفسی و چربی خون و برای سن بالای 60 سال به ترتیب اهمیت سن، بیماری قلبی، بیماری کلیوی، بیماری تنفسی و دیابت موثر میباشند. با توجه به سطح زیر منحنی ROC مدل برازش داده شده عملکرد خوبی برای دادههای بیماری کرونا دارد بطوریکه پیشبینی شدت بیماری را تا 6 برابر افزایش میدهد.
کلید واژگان: کووید-19, الگوریتم CART, منحنی راک, پیش بینیIntroductionConsidering that the new corona virus (COVID -19) is still prevalent, one of the important concerns isthe variables affecting the severity of the corona disease in the health of the society. In this study, the CART algorithmwas fitted to predict and determin the status of patients infected with the of COVID-19 in Mashhad University ofMedical Sciences.
MethodsThis paper is a cross sectional-analytical study. Dataset were obtained from all of peoplereferred for the disease of COVID -19 collected at the Sinai system during the second peak and the fourth peak ofthe disease in Mashhad University of Medical Sciences. Data analysis was performed using JMP statistical softwareversion 13. Then for modeling, data mining methods and CART algorithm are used.
ResultsThe descriptive findingsof our study showed that 6% of patients with positive PCR suffer from severe disease of COVID-19. The age variablewas very important in the severity of the disease. The age of 60 years old is the cut-off point for the severity ofthe disease, which increases the COVID-19 severe from about 3% under the age of 60 to about 18% over the age of60. The diseases of heart, kidney, respiratory, blood fat, and diabetes were other important variables.
ConclusionThe results of the CART model showed that for the age under 60 years the variables of heart disease, age, diabetes,respiratory disease, fat, gender and kidney, and for the age over 60 years the variables of age, heart disease, kidney,respiratory and diabetes were respectivly the most critical risk factors. According to the ROC curve, the fitted modelhas a good performance for COVID-19 severe disease, so that it increases up to 6 times the prediction of the COVID-19severe disease.
Keywords: COVID-19, Datamining, CART algorithm, ROC curve, prediction -
مقدمه
هدف از انجام این مطالعه، بررسی و مقایسهی تعارض کار- خانواده از دیدگاه زنان شاغل و همسران آنها میباشد.
شیوهی مطالعهاین مطالعهی توصیفی از نوع همبستگی، بر روی 270 نفر از زنان شاغل متاهل و همسران آنها در سال 1396 تا 1397 در مشهد صورت گرفت. پرسشنامهی مشخصات دموگرافیک که شامل 50 سوال و پرسشنامهی تعارض کار- خانواده کارلسون شامل 18 سوال برای زنان شاغل و همسرانشان تکمیل گردید. دادههای گردآوری شده، تجزیه و تحلیل شدند.
یافتههادر این پژوهش، تعداد 540 نفر (270 زوج) وارد مطالعه شدند که میانگین سنی زنان مورد مطالعه 6/61 ± 34/46 سال و میانگین سنی مردان 6/97 ± 38/15 سال به دست آمد. نمرات به دست آمده از پرسشنامهی تعارض کار- خانواده نشان میدهد که میانگین زنان شاغل برابر با 47/1 ± 49/391 و میانگین نمرات همسران آنها برابر با 12/67 ± 49/01 بوده است. که نشان میدهد نمرهی تعارض کار- خانواده بین زنان و مردان تقریبا برابر میباشد. تعداد فرزند فعلی با تعارض زمان (0/02 = p value) و نمره کل تعارض کار- خانواده (0/04 = p value) همبستگی مثبت و معنیدار داشته است.
نتیجهگیریتعداد فرزند فعلی و تعداد فرزند دلخواه با تعارض زمان، فشار و نمرهی کل تعارض کار- خانواده همبستگی مثبت و معنیداری راشت. نتایج این مطالعه، اطلاعات مفیدی را جهت بازنگری، تعیین و تدوین مجدد ساعت کاری زنان و دادن تسهیلات به زنان شاغل در کم کردن تعارض کار- خانواده و گام برداشتن در مسیر کاهش تعارضات، استحکام روابط زوجین و افزایش فرزندآوری در اختیار سیاستگذاران قرار میدهد.
کلید واژگان: تعارض کار- خانواده, زنان شاغل, تعارض زمان, تعارض فشار, تعارض رفتارBackgroundThe purpose of this study is to investigate and compare family-work conflict from the perspective of working women and their husbands.
MethodsThis descriptive correlational study was performed on 270 married working women and their spouses in 2017 to 2018 in Mashhad. The Demographic Characteristics Questionnaire consisting of 50 questions and the Carlson Work-Family Conflict Questionnaire including 183 questions were completed for working women and their husbands. The collected data, after ensuring the accuracy of data entry were evaluated and assessed.
ResultsIn this study, a total of 540 people (270 couples) were included in the study with a mean age of 34.46 ± 6.61 years for women and a mean age of 38.15 ± 6.97 years for men. The scores obtained from the work-family conflict questionnaire show that the mean scores obtained from working women were 49.391 ± 1.47 and the mean scores of their husbands were 49.01 ± 12.67. The number of current children was positively and significantly correlated with time conflict (p value = 0.02) and the total score of work-family conflict (p value = 0.04).And the total score of work-family conflict (p value = 0.008) had a positive and significant correlation.
ConclusionThe number of current children and the number of desired children have a positive and significant correlation with time conflict, pressure and total score of work-family conflict. The results of this study help policy-makers determine and reorganize women's working hours and provide facilities to working women to reduce work-family conflict and thus take steps to reduce conflict, strengthen marital relationships and increase childbearing.
Keywords: Work-family conflict, Women's employed, Time conflict, Stress conflict, Behavioral conflict -
پیش زمینه و هدف
هدف از انجام این مطالعه تعیین ارتباط کیفیت رابطه زوجین با انگیزه ها باروری زنان شاغل و همسران آن ها است.
مواد و روش کاراین مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بر روی 270 نفر از زنان شاغل متاهل و همسران آن ها (جمعا 540 زوج) در طول سال های 1396 و 1397 در مشهد صورت گرفت. پرسشنامه کیفیت ارتباط زوجین و پرسشنامه انگیزه های باروری میلر تکمیل گردید. داده های گردآوری شده، پس از کسب اطمینان از صحت ورود داده ها، توسط نسخه 24 نرم افزارSPSS تجزیه وتحلیل شدند.
یافته ها:
در این پژوهش در کل 540 نفر (270 زوج) با میانگین سنی 6.61±34.46 سال برای زنان و 6.97±38.15 سال برای مردان وارد مطالعه شدند. نمرات مربوط به کیفیت ارتباط زوجین در زنان و مردان باهم تفاوت معناداری داشته (P=0.001)، که نشان دهنده این بود که میانگین نمرات ارتباط زوجین در گروه زنان شاغل نسبت به همسران آن ها بیشتر است. میانگین انگیزه های مثبت در زنان و مردان نیز باهم اختلاف معنی داری داشت (P=0.001). همچنین میانگین انگیزه های منفی در زنان و مردان باهم اختلاف معنی داری داشت (P=0.001).
بحث و نتیجه گیری:
نمرات پرسشنامه کیفیت ارتباط زوجین ارتباط مستقیمی با انگیزه های باروری در زنان شاغل دارد که این امر به نوبه خود می تواند بر روی تمایل به فرزندآوری و تربیت فرزندان تاثیرگذار باشد. بنابراین توجه به کیفیت ارتباط زوجین و تقویت و بهبود این روابط به عنوان روش مناسبی برای ارتقای سلامت روان شناختی، شادکامی و رضایتمندی از زندگی زناشویی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: باروری, انگیزه ها, زنان شاغل, کیفیت ارتباط زوجینBackground & AimThe purpose of this study was to investigate the relationship between the quality of couples' relationship with fertility desires of working women and their spouses.
Materials & MethodsThis descriptive correlational study was performed on 270 married working women and their spouses (total 540 couples) from 2017 to 2018 in Mashhad, Iran. Questionnaires of Couples’ Relationship Quality and Miller Reproductive Motivation were completed. The collected data were analyzed by SPSS software version 24 after ensuring the correctness of data entry.
ResultsIn this study, a total of 540 people (270 couples) were included in this study with a mean age of 34.46±6.61 years for women and 38.15±6.97 years for men. There was a significant difference in the scores related to the quality of the relationship between men and women (P=0.001), which indicated that the average scores of couples' relationship in the group of working women is higher than their husbands. The mean of positive motivations in men and women was also different significantly (P=0.001). Furthermore, the mean of negative motivations in men and women was significantly different (P=0.001).
ConclusionThe scores of the questionnaire of Couples’ Relationship Quality are directly related to the desire of fertility in working women. This in turn can affect the desire to have and raise the children. Therefore, paying attention to the quality of couples' relationship and strengthening and improving these relationships is suggested as a suitable way to promote mental health, happiness, and satisfaction of the marriage life.
Keywords: Fertility, Motivations, Working Women, Quality of Couples’ Relationship -
مقدمه
خط بنفش (یک نقطه بنفش رنگ که در اطراف مقعد در لیبر در زنان ظاهر و همزمان با اتساع دهانه رحم پیشرفت می کند) به عنوان یکی از روش های غیرتهاجمی ارزیابی پیشرفت زایمان است که در اکثریت زنان طی لیبر بروز پیدا می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارزش تشخیصی تغییرات طول خط بنفش در پیشگویی پیشرفت زایمان در فاز فعال زایمانی انجام شد.
روش کاراین مطالعه قدرت تشخیصی در سال 1391 بر روی 258 زن باردار بستری در زایشگاه بیمارستان ام البنین (س) شهر مشهد با سن حاملگی ترم، نمایش قله سر جنین و شروع فاز فعال زایمان که دارای ظهور خط بنفش بودند، انجام شد. معاینه مهبلی و اندازه گیری طول خط بنفش هر 1 ساعت یک بار در فاز فعال زایمان انجام شد. بعد از تعیین نقطه برش بر اساس منحنی راک؛ حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی محاسبه شد. داده ها با کمک پرسشنامه های: اطلاعات فردی- بارداری و فرم پیشرفت زایمان و اطلاعات مربوط به خط بنفش جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16)، منحنی راک، حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته هاافزایش طول خط بنفش در هر مرحله اتساع دهانه رحم با پیشرفت زایمان در همان مرحله همراه بود و در اتساع 5-3 سانتی متری دهانه رحم، طول خط بنفش بیشتر و مساوی 85 میلی متر با حساسیت 93%، ویژگی 100% و ارزش اخباری مثبت 100%، ارزش اخبار منفی 3/33% و اعتبار 22/93% با پیشرفت زایمان در همان مرحله همراه بود و دارای بیشترین ارزش تشخیصی بود.
نتیجه گیریاندازه گیری تغییرات طول خط بنفش در مرحله اول زایمان یعنی در اتساع 5-3 سانتی متری دهانه رحم، ≥85 میلی متر، در اتساع 8-6 سانتی متری دهانه رحم، طول خط بنفش ≥5/101 میلی متر و در اتساع 10-9 سانتی متری اتساع دهانه رحم، طول خط بنفش ≥5/110 میلی متر با بیشترین حساسیت با اتساع دهانه رحم در ارتباط بود و به عنوان یک روش غیر تهاجمی برای پیشگویی پیشرفت زایمان در مرحله اول زایمان در بالین توصیه می گردد.
کلید واژگان: حساسیت, خط بنفش, عدم پیشرفت زایمان, فاز فعال زایمان, ویژگیIntroductionThe purple line as a purple point around anus that occurs in the majority of women during labor is one of the non-invasive methods for evaluation of labor progress. This study was performed aimed to determine the diagnostic accuracy of purple line alteration in prediction of labor progress in active phase of labor.
MethodsThis diagnostic power study was conducted in 2012 on 258 pregnant women with term pregnancy in vertex presentation and beginning of active phase of labor with the appearance of a purple line who were hospitalized in Ommolbanin Hospital. Vaginal examination and purple line observation in the active phase of labor were measured each hour. Sensitivity, specificity, positive and negative predictive value were calculated after determining the cut-off point. Data were collected using the questionnaires: personal-pregnancy information and labor progress form and information about the purple line. Data were analyzed by SPSS statistical software (version 16), ROC curve, sensitivity, specificity, positive and negative predictive value. P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsIncreasing the purple line length at each stage of the cervical dilation was associated with the labor progression at that stage. In 3-5 cm cervical dilation, the length of the purple line ≥85 mm was associated with a sensitivity of 93%, specificity 100% and positive predictive value 100%, negative predictive value 33.3% and validity 93.22% with labor progress at the same stage and had the highest diagnostic value
ConclusionsMeasurement of purple line alteration in the first stage of labor that is, in 3-5 cm cervical dilation, ≥85 mm, 6-8 cm cervical dilation ≥101.5 mm and 9-10 cm cervical dilation ≥110.5 mm was associated with most sensitivity with cervical dilatation and is recommended as a non-invasive method to predict clinical labor progress in the first stage of delivery.
Keywords: Active phase of labor, Dystocia, purple line, sensitivity, specificity -
اهداف
فرزندآوری در فرهنگ ایرانی اسلامی یک ارزش محسوب می شود. با توجه به کاهش میزان باروری کل در ایران طی سه دهه به دنبال تغییر سیاست های جمعیتی در دهه 70تا 90، تک فرزندی پدیده رایجی در کشور شده است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده بر قصد فرزند آوری زنان تک فرزند شهرستان فاروج انجام شد.
مواد و روش کاردر این مطالعه مداخله ای، 90 خانم تک فرزند در سال 1397 به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند و با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک، نظریه رفتار برنامه ریزی شده و نیز انگیزه های باروری میلر پیش از مداخله مورد ارزیابی قرارگرفتند. سپس بر اساس نیازهای آموزشی در گروه مداخله، 4 جلسه آموزش 60 دقیقه ای بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده در طول 2 ماه اجرا شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد، بلافاصله و سه ماه پس از آموزش، مجددا پرسشنامه ها در دو گروه مداخله و کنترل تکمیل گردیدند. داده های جمع آوری شده توسط نسخه 24 نرم افزار SPSS با سطح معنی داری 0.05 آنالیز گردید.
یافته هابین دو گروه قبل از مداخله از نظر میانگین نمره کنترل رفتاری درک شده، قصد رفتاری، انگیزش مثبت و انگیزش منفی نسبت به قصد فرزندآوری و متغیرهای دموگرافیک، تفاوت آماری معناداری وجودنداشت (P>0.05). بعد از مداخله بر مبنای نظریه رفتار برنامه ریزی شده تفاوت آماری معنا داری را در نمرات نگرش، هنجار انتزاعی و کنترل رفتاری درک شده بر قصد فرزند آوری زنان تک فرزند در دو گروه مداخله و کنترل نشان نداد (P>0.05).
نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که شرایط اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و به ویژه اقتصادی جامعه در بهبود نگرش فرزند آوری موثر می باشند، که بایستی در کنار مداخلات آموزشی مدنظر قرار گیرند، تا نتیجه بهتری از آموزش حاصل شود.
کلید واژگان: آموزش, قصد رفتاری, زنان, نظریه محورAimsChildbearing is a value in Islamic Iranian culture. Due to the decrease in the total fertility rate in Iran during the three decades, following the change in population policies in 1990-2010, having one child has become a common phenomenon in the country. This study aimed to determine the effect of education on childbearing intention in one-child women based on the theory of planned behavior.
Materials & MethodsIn this interventional study in Farooj in 2018, 90 one-child women were randomly selected and assigned into intervention and control. Before the intervention, the subjects were surveyed using demographic information, planned behavior theory, and Miller's fertility motivation questionnaires. Then, based on the educational needs, four 60-minutes training sessions were provided to the intervention group for two months, and the control group did not receive training. The questionnaires were filled out by the intervention and control groups immediately and three months after training. Data were analyzed using SPSS 24 software through a significance level of 0.05.
FindingsThere was no significant difference between the two groups before the intervention regarding the mean score of perceived behavioral control, behavioral intention, positive motivation, and negative motivation towards childbearing intention and demographic variables (p>0.05). There were no significant differences in attitude scores, subjective norms, and perceived behavioral control on the childbearing intention in one-child women in both intervention and control groups (p>0.05).
ConclusionSocial, cultural, religious, and especially economic conditions of the society are effective in improving the attitude of childbearing, which should be considered along with educational interventions to achieve better results from education.
Keywords: Education, Intention, Women, Theoretical -
زمینه و هدف
بیماری لیشمانیوزجلدی یکی از بیماریهای اندمیک درایران است و هر ساله شمار زیادی ازکودکان زیر10 سال به آن مبتلا می شوند. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی رفتار پیشگیری کننده ازلیشمانیوز بر اساس الگوی پرسید درخانواده های دارای کودک زیر10 سال انجام شد.
مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی است که برروی 240 نفر از خانواده های دارای کودک زیر 10 سال در بخش سنخواست استان خراسان شمالی انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته شامل سوالات دموگرافیک و سازه های الگوی پرسید(آگاهی، نگرش، عوامل تقویت کننده و عوامل قادر کننده) بود. نمونه گیری به صورت چند مرحله ای انجام شد. داده ها پس از ورود به نرم افزار spss16 با استفاده از آزمون کلموگروف اسمیرنوف، آنالیز واریانس یک طرفه، تی مستقل، ضریب همبستگی، رگرسیون خطی چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابیشترین میانگین نمره را عامل تقویت کننده (22/80± 24/3) وکمترین میانگین نمره را بخش عملکرد (15/66±48/46) بدست آورد.نتایج مدل رگرسیونی نشان داد آگاهی (0/28)، نگرش (0/16) و عوامل قادرکننده (0/14) به ترتیب بیشترین قدرت پیشگویی عملکرد مادران را درپیشگیری از بیماری داشت.به طور کلی سازه های الگوی پرسید 21 % واریانس رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری لیشمانیوز را پیش بینی کردند.
نتیجه گیریالگوی پرسید، چارچوب تیوریک مناسبی برای پیشگیری از لیشمانیوز است. طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی برالگوی پرسیددرجمعیت در معرض خطرگام موثری درکنترل لیشمانیوز خواهد بود. با توجه به اینکه شیوع بیماری لیشمانیوز درمناطق روستایی بیشتر است برای اجرای برنامه آموزشی در نظر گرفتن شرایط مردم در روستا ضروری است.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, الگوی پرسید, پیشگیری, رفتارهای پیشگیری کنندهBackground and ObjectiveCutaneous leishmaniasis is one of the endemic diseases in Iran and every year a large number of children under10years of age are infected with it. Therefore, the aim of this study was to investigate the preventive behavior of leishmaniasis based on the PRECEDE model in families with children under 10 years.
Materials and MethodsThe present study is a cross sectional study that was performed on240Families with children under 10 years old in the Sankhast ward of North Khorasan province. The data collection tool was a researcher questionnaire that included demographic questions and structures of the questionnaire model (knowledge, attitude, reinforcing factor, and enabling factor). Sampling was performed in several steps. Data was entered into SPSS16 software using Kolmogorov-Smirnov test, one-way analysis of variance, independent t-test, correlation coefficient, multiple linear regressions.
ResultsThe highest mean a score was obtained by the reinforcing factor (24.3 ± 22.80) and the lowest mean a score was obtained in the performance section (48.46 ± 15.66). The results of the regression model showed that knowledge (0.28), attitude (0.16), and enabling factors (0.14) had the highest predictive power of mothers in controlling and preventing disease, respectively. Overall, the structures of the PRECEDE model predicted21%of the variance of the preventive behavior of cutaneous leishmaniasis.
ConclusionThe PRECEDE model is a good theoretical framework for the prevention of leishmaniasis. Designing and implementing an educational program based on the PRECEDE model in the population at risk will be an effective step in controlling leishmaniasis. Because the prevalence of leishmaniasis is higher in rural areas, it is more important to consider the conditions of the rural people in order to implement the educational program
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, PRECEDE model, prevention, behaviors -
زمینه و هدف
زنان بدلیل تغییرات فیزیولوژیکی که دوره میانسالی تجربه می کنند، از نظر تغذیه نیازمند توجه بیشتری میباشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل بزنف بر رفتار تغذیهای زنان میانسال مبتلا به اضافه وزن و چاق انجام شد.
روش هااین مطالعه به روش نیمه تجربی در سال 1399 بر روی 140 نفراز زنان میانسال با اضافه وزن و چاقی تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه انجام شد. داده ها به وسیله پرسشنامه روا و پایا جمعآوری و با آزمونهای آماری مجذورکای، من ویتنی و ویلکاکسون و با استفاده از نرم افزار spss نسخه 26 تحلیل گردید.
نتایجمیانگین سن زنان در گروه مداخله و کنترل به ترتیب 30/43 و 65/41 سال بود. قبل از مداخله دو گروه از نظر متغیرها و سازه های مدل بزنف اختلاف معنی داری نداشتند.(p>0.05) پس از مداخله بین دو گروه از لحاظ میانگین سازهای مدل بزنف اختلاف معنی داری مشاهد شد.(p<0.05) اما بین میانگین سازه های نگرش، هنجارهای انتزاعی و رفتارهای پیشگیری کننده اختلاف معناداری بدست نیامد.(p>0.05).
نتیجه گیریاجرای برنامه آموزشی مبتنی بر مدل بزنف میتواند علاوه بر ارتقای آگاهی زنان میانسال در مورد تغذیه سالم ، با تاکید بر عوامل قادر ساز و قصد رفتاری ، برخی رفتارهای تغذیهای زنان میانسال را اصلاح نماید.
کلید واژگان: آلودگی هوا, شاخص آسیب پذیری اجتماعی, طوفان گرد و غبارBackground & AimWomen need more nutritional attention due to the physiological changes they experience during life, especially middle age. The aim of this study was to determine the effect of education based on BASNEF model on the nutritional behavior of overweight and obese middle-aged women
MethodsThis quasi-experimental was performed in 2016 on 140 middle-aged women with overweight and obesity under the auspices of Torbat Heydariyeh University of Medical Sciences. Data were collected using a valid and reliable questionnaire and analyzed by Chi-square, Mann-Whitney and Wilcoxon tests using SPSS software version 26.
ResultsThe mean age of women in the intervention and control groups was 43.30 and 41.65, respectively. Before the intervention, there was no significant difference between the two groups in terms of variables and structures of BASNEF model (p> 0.05). After the intervention, there was a significant difference between the two groups in terms of means of BASNEF model instruments (p >0.05).
ConclusionImplementing an educational program based on the BASNEF model can, in addition to raising the awareness of middle-aged women about healthy eating, by emphasizing enabling factors and behavioral intent, improve some of the nutritional behaviors of middle-aged women.
Keywords: BASNEF model, obesity, overweight, nutritional behavior, middle-aged -
مقدمه
فشارخون بالا یک بیماری مزمن نیازمند درمان طولانی مدت است، که با وجود بی علامت بودن، منجر به شکایات و عوارض کشنده می شود. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیرآموزش مبتنی بر نظریه خودکارآمدی بررفتارهای خودمراقبتی گروه های خودیار فشارخون درمراکزخدمات جامع سلامت شهرمشهد درسال 1398 انجام شد.
روش بررسیاین پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی که در آن80 بیمار زن مبتلا به فشارخون بالابه روش نمونه گیری تصادفی در دوگروه آزمون وکنترل قرارگرفتند. مداخله آموزشی بر مبنای نظریه خودکارآمدی جهت گروه آزمون انجام شد. ابزارجمع آوری داده ها پرسشنامه 3 قسمتی شامل: اطلاعات جمعیت شناختی وپرسشنامه استاندارد خودکارآمدی و خودمراقبتی فشارخون بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، من ویتنی، کای دو، دقیق فیشر،آزمون فریدمن واندازه های تکراری(Repeated measures) وآنالیزکوواریانس توسط نرم افزار SPSS نسخه20 باسطح معنی داری 05/0 تحلیل گردید.
یافته هادر نمره خودکارآمدی (001/0>P) وخودمراقبتی (001/0>P) و میزان فشارخون کنترل شده بین دوگروه آزمون وکنترل تفاوت معناداری مشاهده شد و با کنترل متغیرهای مخدوشگر در مدل رگرسیون به ازای یک واحد افزایش در نمره خودکارآمدی به طور متوسط نمره خود مراقبتی 84/0 افزایش پیدا کردکه از لحاظ آماری نیز معنی دار بوده است (001/0>P).
نتیجه گیریمداخله مبتنی بر نظریه خودکارآمدی می تواند درارتقا خودمراقبتی وخودکارآمدی گروه های خودیارفشارخون موثر باشد. لذا پیشنهاد می شود در برنامه ریزی آموزشی جهت بیماران و گروه های خودیارفشارخون این نظریه به کارگرفته شود.
کلید واژگان: فشارخون بالا, خودکارآمدی, خودمراقبتی, بیمار, گروه خودیار فشارخونIntroductionHigh blood pressure is a chronic disease requiring long-term treatment; which despite being asymptomatic, leads to fatal complaints and complications. Therefore, the present study was aimed to determine the effect of the education based on self-efficacy theory on self-care behaviors of hypertensive self-help groups in integrated health service centers in Mashhad in2019.
MethodsThis was a quasi-experimental study in which 80 female patients with hypertension were randomly divided into the test and control groups. The educational intervention was based on the theory of self-efficacy for the test group. Data collection tools were a three-part questionnaire including: demographic information and a standard questionnaire of self-efficacy and hypertension self-help. Data were analyzed using independent t-test, Mann-Whitney, Chi-square, Fisher's exact test, Friedman test and repeated measures, and analysis of covariance by SPSS software version 20 with a significance level of 0.05
ResultsThere was a significant difference in self-efficacy (P <0.001) and self-help (P <0.001) scores and controlled blood pressure between the test and control groups. The self-help score was increased by 0.84 ,which was also statistically significant (p <0.001)
ConclusionIntervention based on the theory of self-efficacy can be effective in developing self-help and self-efficacy in hypertensive self-help groups. Therefore, it is suggested that this theory be used in educational planning for patients and hypertensive self-help groups
Keywords: Hypertension, Self-efficacy, Self-care, Patient, Blood Pressure Self-help Group -
هدف
پژوهش حاضر اثر لنزهای دوربینی ارتوکراتولوژی Boston Xo (Hyperopic Orthokeratology; HOK) دراصلاح پیرچشمی به روش منوویژن را بررسی می کند.
روش بررسیاین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی است. یازده نفر که شرایط ورود به مطالعه را داشتند در این مطالعه شرکت کردند. معاینات اولیه جهت سفارش لنز انجام شد. پس از دریافت لنز نحوه استفاده از آن به شرکت کنندگان آموزش داده شد سپس طرح فلورسیین جهت ارزیابی مرکزی بودن و فیت مناسب لنز بررسی شد. از شرکت کنندگان خواسته شد لنز را به مدت هفت شب در چشم غیر غالب خود قرار دهند. در صبح روز اول و روز هفتم یک ساعت پس از برداشتن لنز معاینات تکرار شد. معاینات قبل از استفاده از لنز و سپس در روز اول و هفتم و پس از یک هفته عدم استفاده از لنز در صبح روز چهاردهم انجام شد. تغییرات در رفرکشن و حدت بینایی و توپوگرافی قرنیه بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه های تکراری (ANOVA Repeated Measures) و آزمون بونفرونی (Bonferroni) در سطح خطای پنج درصد و با استفاده از نسخه ی 24 نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته هاجامعه ی آماری شامل افراد در محدوده ی سنی 43 تا 50 سال و بدون وجود مشکل دید دور که برای انجام فعالیت های نزدیک نیاز به عینک مطالعه داشته اند بوده است.در چشم تست شده ضخامت مرکز قرنیه در صبح روز اول و هفتم افزایش نشان داد همچنین شیب مرکز قرنیه تندتر (Steeper) و محیط قرنیه صاف تر (Flatter) شد و مقدار نزدیک بینی افزایش یافت. این تغییرات در روز اول و هفتم معنی دار بود ودر روز چهاردهم به میزان اولیه برگشت.
نتیجه گیریلنز دوربینی ارتوکراتولوژی Boston Xo می تواند به عنوان یک انتخاب در اصلاح پیرچشمی به روش منوویژن مورد توجه باشد.
کلید واژگان: ارتوکراتولوژی, منوویژن, پیرچشمی, BostonPurposeThe current study investigates the effect of hyperopic orthokeratology lenses (Boston XO) in correction of presbyopia based on the Monovision technique.
MethodsThis is a clinical trial study. Eleven individuals (have been recruited for this study, after meeting the inclusion and exclusion criteria. The initial examinations were carried out for ordering the contact lenses. After complete training of how to use the contact lens, fluorescein pattern was evaluated for centrality and proper fitting. Participants were asked to wear the lens for seven nights on the non-dominant eye. In the morning of 1th and 7th days, one hour after the lens removal, examinations were repeated. We conducted the initial examination and repeated them in day one and day seven after use of the lens and after one week wash out, in day fourteen. The changes in refraction, visual acuity, corneal thickness and corneal curvature were evaluated.Analysis was performed using the analysis method of variance with duplicate measurement and Bonferroni follow-up test at the error level of 5% with use of SPSS version 24.
ResultsStatistical population of this study was include of people between 43-50 years old, without any problem in visual acuity for distance that need correction for near. In tested eye, central thickness of the cornea was increased in 1th and 7th day. Also the central curvature were steeper and the peripheral curvature were flatter and the amount of myopia were increased. These changes were significant in 1th and 7th days and return to initial amount in 14th day.
ConclusionHyperopic orthokeratology lenses (Boston Xo) could be considered as an option for correction of presbyopia in monovision technique.
Keywords: Orthokeratology, Monovision, Presbyopia, Boston Xo -
زمینه و هدف
سلامت معنوی یکی از ابعاد سلامت است که تاثیر مثبتی بر سلامت جسمی و روانی افراد دارد. براساس شواهد یکی از عواملی که به ارتقاء سلامت عمومی زنان منجر می شود خودکارآمدی است. در این مطالعه رابطه بین سلامت معنوی با خودکارآمدی در زنان مراجعه کننده به فرهنگسراهای شهر مشهد مورد بررسی قرار گرفت.
روش ها:
این مطالعه مقطعی با مشارکت 400 نفر از زنان مراجعه کننده به فرهنگسراهای شهر مشهد در سال 1398 انجام شد. برای سنجش داده ها از پرسشنامه ویژگی های فردی، پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون (Palutzian & Ellison) و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر (Sherer) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزارspss ویرایش 16 تحلیل گردید.
نتایجمیانگین سنی زنان 8/9±22/34 سال بود. 2/53 % واحدها از سلامت معنوی در سطح متوسط و 8/46% از سلامت معنوی بالا برخوردار بودند. هم چنین37 % خودکارآمدی در سطح متوسط و 62/8 % خودکارآمدی در سطح بالا داشتند. در سطوح تحصیلات میانگین سلامت معنوی (0/006= P) و خودکارآمدی (0/001> P) تفاوت معناداری داشتند. مدل خطی عمومی بین سلامت معنوی زنان و خودکارآمدی با کنترل تحصیلات رابطه معناداری نشان داد (0/001>,P 0/96 β=).
نتیجه گیریبین سلامت معنوی و خودکارآمدی زنان ارتباط معناداری وجود داشت؛ لذا توجه به سلامت معنوی به منظور ارتقاء خودکارآمدی در زنان توصیه می شود.
کلید واژگان: سلامت معنوی, خودکارآمدی, زنانBackground & AimSpiritual health is one of the dimensions of health that has a positive effect on physical and mental health. On the other hand, studies show that one of the factors that promote womenchr('39')s general health is self-efficacy. In this study, the relationship between spiritual health and self-efficacy in women referring to cultural centers in Mashhad were examined.
MethodsThis cross-sectional study was performed on 400 women referring to Mashhad Municipality Cultural Centers in 2019. Personal Characteristics Questionnaire, Pulotzin and Ellison spiritual health questionnaire and Scherer general self-efficacy questionnaire were used to measure the data. Data were analyzed by SPSS - 16.
ResultsThe mean age of women was 34.22 ± 9.8 years. 53.2% of the participating women had a moderate spiritual health score and 46.8% had a high spiritual health score. Also, 37% had a moderate self-efficacy score and 62.8% had a high self-efficacy score. The results showed that there was a significant difference between the mean of spiritual health (P =0.006) and self-efficacy (P <0.001) in education levels. The general linear model showed that there is a significant relationship between womenchr('39')s spiritual health and self-efficacy with education control (P <0.001 ,β = 0.96).
ConclusionSince there is a significant relationship between spiritual health and self-efficacy of women, it is recommended to pay attention to spiritual health in order to promote self-efficacy in women.
Keywords: spiritual health, self-efficacy, women
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.