حسن رمضانپور
-
هدف این پژوهش بررسی نقش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی بر آسیب های اجتماعی دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان بجنورد می باشد. این پژوهش از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی-پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان متوسطه شهرستان بجنورد اعم از دانش آموزان دختر و پسر که حدود 15875 نفر می باشد که تعداد 377نفر بر اساس جدول مورگان (1972)،به عنوان حجم نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب و پرسشنامه های تحقیق در بین آنها توزیع گردید. جهت جمع آوری اطلاعات از دو روش کتابخانه ای ومیدانی استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه آسیب های اجتماعی در قالب 42 سوال 5 گزینه ای بوده و برای سنجش ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی از پرسشنامه محقق ساخته که شامل 20 سوال می باشد استفاده گردید سنجش اعتبار متغیرها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرهای آسیب های اجتماعی و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی به ترتیب 907/0 و 841/0 محاسبه شد. روایی محتوا پرسشنامه توسط اساتید متخصص مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل آماری از روش تحلیل عاملی با استفاده از نرم افزار SPSSنسخه 19 و روش مدل ساختاری با نرم افزار LISREL نسخه 8 استفاده گردید. نتایج نشان داد تنها بین ترویج فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی در خانواده و کاهش آسیب های اجتماعی جوانان رابطه معناداری وجود دارد.
کلید واژگان: آسیب های اجتماعی, کتابخوانی, ترویج فرهنگ مطالعه, خانوادهThe purpose of this research is to investigate the role of reading and reading culture on the social harms of middle school students in Bojnord city. This research is part of applied research in terms of its purpose and descriptive-survey in terms of implementation method. The statistical population of this research includes all high school students of Bojnord city, including male and female students, which are about 15,875 people, of which 377 people are based on Morgan's table (1972), as the sample size, selected by stratified random sampling and questionnaire. Research papers were distributed among them. Two library and field methods have been used to collect information. The tool of data collection is a questionnaire of social harms in the form of 42 questions with 5 options, and to measure the promotion of the culture of reading and reading, a researcher-made questionnaire containing 20 questions was used to measure the validity of the variables using Cronbach's alpha coefficient for the variables of harms. social and promotion of reading and reading culture were calculated as 0.907 and 0.841 respectively. The content validity of the questionnaire was confirmed by expert professors. For statistical analysis, factor analysis method using SPSS version 19 software and structural model method with LISREL version 8 software were used. The results showed that there is a significant relationship between promoting the culture of reading and reading in the family and reducing the social harms of young people.
Keywords: social damage, reading, promotion of study culture, family -
سامانیان به دلیل تسلط بر راه های تجاری مهم، اهتمام ویژه ای به امر تجارت داشتند. برده به عنوان کالای تجاری یکی از منابع درآمد سامانیان به حساب می آمد. دولت سامانی هم خود از ترکستان و اروپای شرقی برده وارد می کرد و هم در قبال اخذ مالیات، اجازه ورود بردگان را به تجار برده می داد. این بردگان از قلمرو سامانی به دیگر مناطق جهان اسلام و ازجمله بغداد، مرکز خلافت عباسی صادر می شدند. خلافت عباسی و دولت سامانی از بردگان واردشده، به ویژه بردگان ترک، در امور نظامی بهره می بردند و این بردگان در دستگاه نظامی خلافت و سامانیان قدرت بسیاری گرفته بودند. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که ابعاد و گستره ی نقش سامانیان در تجارت برده به چه میزان بوده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که تجارت برده در این دوره رونق گرفت و سامانیان از آن حمایت و تجارت آن را در انحصار خود قرار دادند. آنان بر واردات و صادرات بردگان نظارت داشتند، بر آن ها مالیات و عوارض گمرکی بستند و درآمد زیادی از این راه به دست آوردند. ضمن این که هسته ی اصلی سپاه سامانی را نیروهای نظامی بردگان ترک تشکیل می دادند. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از منابع اصلی و پژوهش های تاریخی و به شیوه ی توصیفی تحلیلی به مطالعه ی تجارت برده در دوره ی سامانیان پرداخته شود.
کلید واژگان: سامانیان, تجارت برده, ترکان, خراسان, ماوراءالنهرDue to the dominance of the important trade routes, the Samanids paid special attention to trade. As a commercial commodity, slaves were one of the sources of income for the Samanids. Samani government both imported slaves and allowed slave traders to import slaves in return for taxes. These slaves were exported from the Samanid territory to other regions of the Islamic world, especially Baghdad, the center of the Abbasid Caliphate. The Abbasid caliphate and the Samanid government used imported slaves, especially Turkish slaves, in military affairs, and these slaves had great power in the caliphate and Samanid system. Research data indicate that the slave trade flourished in this period and the Samanids supported it. The main question of the current research is, what was the extent of the role of the Samanids in the slave trade? The findings of the research indicate that the slave trade flourished in this period and the Samanids supported it, they monopolized this trade, supervised the import and export of slaves, imposed taxes and customs duties on them, and gained a lot of income in this way. In addition, the main core of the Samani army was formed by the military forces of Turkish slaves. Based on ancient sources and historical researches and using descriptive-analytical method in this research it has been trried to study the slave trades during the Samanid period.
Keywords: Samanid, Slave Trade, Turks, Khorasan, Transoxiana(Mā Warāʾ Al-Nahr) -
مقدمه
شوری منابع خاک و آب از مهم ترین عوامل کاهش عملکرد در بسیاری از گیاهان از جمله برنج است. با توجه به افزایش شوری منابع آب و خاک در بسیاری از نقاط زیر کشت برنج در کشور و با توجه به حساسیت یا تحمل متفاوت برنج به شوری آب و خاک در مراحل مختلف رشد، مدیریت منابع آب های لب شور در این مناطق ضروری است. در این آزمایش، اثر سطوح مختلف شوری آب آبیاری طی دوره رشد بر عملکرد دو رقم برنج هیبرید و اصلاح شده بررسی شد و هدف از اجرای آن، دستیابی به بهترین زمان کاربرد آب شور برای رسیدن به کم ترین میزان افت عملکرد بود.
مواد و روش هاآزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه فاکتور و سه تکرار در موسسه تحقیقات برنج کشور به صورت گلدانی زیر پوشش بارن گیر انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل شوری آب آبیاری در چهار سطح 2، 4، 6 و 8 دسیزیمنس بر متر به عنوان فاکتور اول، زمان اعمال تنش شوری در چهار سطح شامل مراحل پنجه زنی، تشکیل خوشه، ظهور خوشه و رسیدگی به عنوان فاکتور دوم، و رقم برنج در دو سطح شامل رقم اصلاح شده درفک و رقم هیبرید بهار به عنوان فاکتور سوم بود. علاوه بر این، آبیاری با آب معمولی با شوری 4/0 دسی زیمنس بر متر نیز به عنوان تیمار شاهد آزمایش جهت مقایسه با سایر تیمارهای شوری در نظر گرفته شد. جهت اعمال تیمارهای شوری از نمک کلرید سدیم و سولفات کلسیم به نسبت دو به یک استفاده شد. پس از پایان هر مرحله رشد، آبشویی گلدان ها انجام و ادامه آبیاری تا پایان مرحله رشد با آب معمولی انجام شد. پس از رسیدن محصول، عملکرد دانه بر مبنای رطوبت 14 درصد، عملکرد زیست توده و شاخص برداشت اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS و برای مقایسه میانگین ها از آزمون توکی در سطح احتمال یک درصد استفاده شد.
یافته های تحقیق:
نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که تاثیر سطوح مختلف شوری و مرحله اعمال آن بر عملکرد دانه هر دو رقم برنج در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. نتایج مقایسه میانگین ها نشان داد که رقم اصلاح شده درفک در مقایسه با رقم هیبرید بهار تحمل بیش تری در مقابل شوری از خود نشان داد و عملکرد بیش تری در سطوح مختلف شوری تولید کرد. حساس ترین و متحمل ترین مرحله رشد گیاه به تنش شوری به ترتیب مرحله پنجه زنی (با میانگین عملکرد 82/6 و 07/8 گرم بر گلدان به ترتیب برای هیبرید بهار و رقم درفک) و مرحله رسیدگی (با میانگین عملکرد 71/14 و 90/15 گرم بر گلدان به ترتیب برای هیبرید بهار و رقم درفک) بود. کم ترین مقدار زیست توده و شاخص برداشت در رقم اصلاح شده درفک در مرحله پنجه زنی و شوری 8 دسی زیمنس بر متر به ترتیب با مقدار 37/14 گرم بر گلدان و 53/2 درصد به دست آمد. همچنین، کم ترین مقدار زیست توده و شاخص برداشت در رقم هیبرید بهار در شوری 8 دسی زیمنس بر متر به ترتیب در مراحل خوشه دهی (89/12 گرم بر گلدان) و تشکیل خوشه (61/4 درصد) مشاهده شد. مدل سازی اثر سطوح مختلف شوری بر عملکرد دانه نشان داد که تغییرات عملکرد با اعمال سطوح مختلف شوری در مراحل مختلف رشد از معادله درجه دوم تبعیت کرد. ضرایب تشخیص معادلات رگرسیونی عملکرد دانه در سطوح مختلف شوری برای رقم اصلاح شده درفک در مراحل پنجه زنی (99/0=R2)، تشکیل خوشه (99/0=R2)، خوشه دهی (95/0=R2) و رسیدگی (98/0=R2) و نیز برای رقم هیبرید بهار در مراحل پنجه زنی (99/0=R2)، تشکیل خوشه (99/0=R2)، خوشه دهی (99/0=R2) و رسیدگی (99/0=R2)، نشان داد که زمان اعمال تنش شوری مهم تر از میزان شوری است.
نتیجه گیریاعمال سطوح مختلف شوری موجب اختلاف معنی دار در عملکرد دانه هر دو رقم اصلاح شده و هیبرید شد، به طوری که با افزایش سطوح شوری، کاهش معنی داری در عملکرد دانه هر دو رقم درفک و بهار مشاهده شد و کم ترین عملکرد دانه در سطح شوری 8 دسی زیمنس بر متر به دست آمد. مرحله اعمال شوری نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و سبب اختلاف معنی دار در میزان کاهش عملکرد شد. در مجموع نتایج این آزمایش نشان داد که در شرایط کم آبی و یا در صورت عدم دسترسی به آب با کیفیت مناسب، می توان با مدیریت آب در مراحل مختلف رشد و استفاده از آب با کیفیت پایین تر در مراحل انتهایی رشد و رسیدگی، از کاهش عملکرد دانه برنج تا حد زیادی جلوگیری کرد.
کلید واژگان: کیفیت آب آبیاری, مدل رگرسیونی, مرحله پنجه زنی, مرحله رسیدگیIntroductionSalinity of soil and water resources are the most important factors reducing yield in many crop plants, including rice. Considering the increase in salinity of soil and water resources in many paddy farms in Iran, and considering the different sensitivity of rice plants at different growth stages to water and soil salinity, it is necessary to manage saline water resources in these areas. In this experiment, the effects of different levels of irrigation water salinity on grain yield of two hybrid (Bahar) and improved (Dorfak) rice varieties at different growth stages were investigated. The objective of this experiment was to obtain the best application time of saline water with the minimum reduction of rice grain yield.
Materials and methodsThis study was conducted as a pot experiment in factorial based on completely randomized design with three factors and three replications in the Rice Research Institute of Iran (RRII), Rasht, Iran. The experimental factors included irrigation water salinity in four levels as the first factor, 2, 4, 6, and 8 dS/m, application time of salinity stress in four levels as the second factor, tillering, panicle formation, heading and maturity growth stages, and rice variety in two levels as the third factor, the hybrid variety of Bahar and the improved variety of Dorfak. Moreover, irrigation with normal water with a salinity of 0.4 dS/m was also considered as a control treatment for comparison with the other salinity treatments. A mix of NaCl+CaCl2 salts in a ratio of 2:1 were used to apply salinity treatments. After the end of each growth stage, leaching was carried out and irrigation with normal water was continued until the end of the growth stage. At the end of the growth and harvesting grains, grain yield based on 14% moisture, biological yield and harvest index were measured. SPSS software was used for statistical analysis and Tukey's test was used to comparison of means at 1% probability level.
Research findingsThe results of analysis of variance indicated that the effect of different salinity levels and its application stage on grain yield of both rice varieties was significant at 1% probability level. The results of comparison of means revealed that the improved variety Doefak showed more salinity tolerance and produced more grain yield at different salinity levels compared to the hybrid variety Bahar. The most sensitive and resistant growth stages to salinity stress were tillering (with an average grain yield of 6.82 g/pot for the hybrid variety Bahar and 8.07 g/pot for the improved variety Dorfak) and maturity (with an average grain yield of 14.71 g/pot for the hybrid variety Bahar and 15.90 g/pot for the improved variety Dorfak) stages, respectively. The lowest biological yield (14.37 g/pot) and harvest index (2.53%) in the improved variety Dorfak was obtained at the tillering stage and the salinity level of 8 dS/m. Also, the lowest biological yield (12.89 g/pot) and harvest index (4.61) in the hybrid variety Bahar was observed at the salinity level of 8 dS/m and at the heading and panicle formation stages, respectively. Modeling the effect of different salinity levels on grain yield indicated that yield variations in different salinity levels and at the different growth stages followed a quadratic equation. Coefficients of determination of the regression equations of grain yield in different salinity levels for the improved variety Dorfak at the tillering (R2=0.99), panicle formation (R2=0.99), heading (R2=0.95) and maturity (R2=0.98) stages, and also for the hybrid variety Bahar at the tillering (R2=0.99), panicle formation (R2=0.99), heading (R2=0.99) and maturity (R2=0.99) stages, revealed that the application time of salinity stress is more important than the salinity levels.
ConclusionApplication of different salinity levels caused a significant difference in grain yield of both improved and hybrid varieties, so that a significant decrease was observed in grain yield of both Dorfak and Bahar varieties with the increasing salinity levels, and the lowest grain yield was obtained at the salinity level of 8 dS/m. Application time of salinity stress was also very important and caused a significant difference in reduction of grain yield. The results of this experiment showed that under the water limitation conditions or in the absence of suitable water quality, it is possible to prevent the reduction of rice grain yield by managing irrigation water at different growth stages and using lower quality water in the final and maturity growth stages.
Keywords: Irrigation water quality, Maturity stage, Regression model, Tillering stage -
حساسیت دمایی تنفس خاک (Q10)، مولفه ای کلیدی برای تخمین بازخورد تنفس خاک به گرمایش جهانی است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ تنفس خاک به تغییرات دما با Q10 در خاک زیر کشت چای است. به همین منظور از دویست نقطه باغ های چای در شرق و غرب استان گیلان در عمق صفر تا چهل سانتی متری نمونه برداری شد و آزمایش های تعیین کربن آلی، کربن فعال،pH ، جرم مخصوص ظاهری، ظرفیت تبادل کاتیونی، زیست توده میکروبی و تنفس میکروبی خاک انجام شد. همچنین برخی شاخص های توپوگرافی مانند ارتفاع، شیب و جهت شیب با استفاده از نقشه DEM در محیط نرم افزارArcGIS 10.5 به دست آمد و سایر شاخص ها مانند شاخص خیسی، طول شیب، موقعیت نسبی شیب، سطح ویژه حوضه، شبکه آبراهه اصلی، فاصله عمودی تا شبکه آبراهه، شاخص همگرایی، انحنای نیمرخ و انحنای سطح، از نقشه DEM در محیط نرم افزار 2.1.0 Saga GIS استخراج شد. برای اندازه گیری Q10 نیز از دو تیمار دمایی 25 و 35 درجه سانتی گراد استفاده شد. نتایج نشان داد که Q10 با کربن بیوماس میکروبی، کربن آلی و کربن فعال خاک بیشترین همبستگی منفی را دارد؛ به عبارتی، هر چه کربن آلی خاک و بیوماس میکروبی آن بیشتر باشد، مقدار Q10 کاهش می یابد. همچنین نتایج حاصل از اجرای تجزیه به مولفه های اصلی (PCA)، شش مولفه را با مقادیر ویژه 93/3، 20/2، 1/2، 8/1، 6/1 و 4/1 نشان داد که به ترتیب 1/23، 9/12، 2/12، 4/10، 41/9 و 99/7 درصد از تغییرات همبستگی بین مقادیر را توجیه می کند. تاثیرگذارترین مولفه با بار عاملی 981/0 و واریانس 125/23 مربوط به کربن آلی خاک است؛ به عبارتی، می توان انتظار داشت در مناطقی که خاک زیر کشت چای، کربن آلی و فعالیت میکروبی بیشتری دارد، در زمان افزایش دما به دلیل داشتن حساسیت دمایی (Q10) کمتر، نسبت به افزایش دما آسیب پذیری کمتری دارد.
کلید واژگان: تجزیه به مولفه های اصلی, تنفس میکروبی (هتروتروفیک), شاخص های توپوگرافی, کربن آلی خاکIntroductionCarbon dioxide is one of the main greenhouse gases that affect the world's air temperature. Small changes in the amount of carbon dioxide emissions from the soil have a significant effect on the concentration of this gas in the atmosphere. Soil respiration, the process that emits carbon dioxide from the soil to the atmosphere, is one of the most important carbon flows in the ecosystem and includes two components of heterotrophic respiration (microbial respiration) and autotrophic respiration (root respiration). Researchers measure the rate of soil respiration for every 10 degrees Celsius of temperature change with an index called temperature sensitivity of soil respiration (Q10). The evidence shows that the Q10 value of the soil is not constant and has a negative correlation with temperature and a positive correlation with soil moisture. Also, the amount of soil organic carbon, incubation temperature and the interaction of these two have a significant effect on soil organic carbon decomposition. Accordingly, this research measures the temperature sensitivity (Q10) in soil under tea cultivation and investigates its relationship with some soil chemical characteristics and topographic indices.
MethodologyAfter surveying the east and west tea gardens in Guilan province in the north of Iran, 200 samples were taken at a depth of 0 to 40 cm. The experiments were conducted to determine Organic Carbon, Labile carbon, Bulk density, PH, Cation Exchange Capacity, Microbial Biomass and soil microbial respiration. To measure Q10, two temperature treatments of 25 and 35 °C were used. Elevation, slope and aspect were obtained using a DEM map in ArcGIS 10.5 and other topographical indicators such as wetness index, slope length, relative slope position, catchment area, channel network base level, vertical distance to channel network, convergence index, profile curvature and plan curvature were extracted from DEM map in Saga GIS 2.1.0. Pearson correlation was used to investigate whether there is any relationship between soil temperature sensitivity with other soil properties. Then, principal component analysis (PCA) was performed to determine a minimal data set. All the statistical analyses were done with SPSS 24. Regression charts were also drawn using Excel software.
ResultsThe Q10 values varied from 1.19 to 1.58. This index has the most negative correlation with organic carbon (-0.863), Labile carbon (-0.863), microbial biomass (-0.837), respiration at 25 °C (-0.831) and 35 °C (-0.8) at 1% level and negative correlation with elevation at 5% (-0.159). The principal component analysis showed that the first six components (PC1, PC2, PC3, PC4, PC5 and PC6) have special values of more than one and were able to describe 73% of the total variance. The first main component (PC1) describes 23.125% of the total variance and includes soil organic carbon, labile carbon, microbial biomass and Q10 which have the highest factor loading in this component. The second one (PC2), which explains about 12.99% of the total variance, has the highest factor loading with the vertical distance to the channel network (0.880). The third component (PC3) explains about 12.22% of the total variance. In PC3, clay has the highest factor loading. In the fourth component catchment area, convergence profile and slope length have the highest factor loading, respectively. Finally, the fifth and the sixth components are related to the elevation, slope and plan curvature.
Discussion & ConclusionsThe highest positive factor loading is related to soil organic carbon (0.981). Therefore, the first main component can be "part of the role of organic carbon in microbial biomass, labile carbon and temperature sensitivity". The results showed that Q10 has the highest negative correlation with soil microbial biomass and organic and labile carbon. In other words, the higher the soil organic and microbial biomass carbon, the lower the amount of Q10. Also, the second component can be considered as topographic indicators related to the channel network. Topographic indices can be used very strongly to model making soil organic carbon. The third component is related to clay properties. Several studies have indicated that the amount of clay has a high relationship with cation exchange capacity and it is a good indicator to determine the quality of soil. According to the results, although the correlation between some characteristics obtained from soil topographical analysis can prove the possibility of using them as auxiliary variables in predicting soil organic carbon, this point should be taken into account that other factors also play a role in the process of soil formation and development.
Keywords: Microbial Respiration (Heterotrophic), Principal Component Analysis, Soil Organic Carbon, Topographic Indices -
طبقه بندی خاک، خاک ها را بر اساس ویژگی های متمایزشان به طبقات مختلف گروه بندی می کند. بنابراین نام و دسته های خاک، نمای کلی از چندین ویژگی خاک را ارایه می دهد. به منظور بررسی توانایی دو سامانه ی طبقه بندی جهانی و آمریکایی در توصیف ویژگی های خاک های زیرکشت توتون شهرستان تالش استان گیلان، این مطالعه با حفر، تشریح و نمونه برداری بیست خاکرخ در مناطق کشت توتون این شهرستان (جوکندان و کوهستان) انجام شد. منطقه ی مورد مطالعه دارای رژیم رطوبتی یودیک و حرارتی ترمیک بود. به کمک تجزیه های آزمایشگاهی و ویژگی های مورفولوژیکی خاک ها، خاکرخ ها براساس دو سامانه ی آمریکایی و جهانی طبقه بندی شدند. خاکرخ های شاهد از بین آنها انتخاب و ویژگی های آنها در دوسامانه ی طبقه بندی با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که خاکرخ های شاهد در رده های انتی سولز، اینسپتی سولز، مالی سولز و ورتی سولز سامانه ی آمریکایی و ریگوسولز، فلووی سولز، کمبی سولز، اومبری سولز، فایوزمز و ورتی سولز سامانه ی جهانی طبقه بندی شدند. سامانه ی جهانی نسبت به سامانه ی آمریکایی، با نتایج تجزیه های آزمایشگاهی کمتر، اطلاعات بیشتری را ارایه می دهد. همچنین در این مطالعه مشخص شد که سامانه ی جهانی توصیف کننده های بیشتری را برای انعکاس ویژگی های جزیی تر در نام گذاری خاک ها ارایه می دهد. از این رو، کارایی آن در مقایسه با سامانه ی آمریکایی به نسبت بالاتر است. بنابراین می توان اظهار نمود که سامانه ی جهانی در ارایه اطلاعات بهتر خاک به کشاورزان، به مدیریت پایدار خاک مزارع توتون کمک بیشتری خواهد کرد.
کلید واژگان: یودیک, مالیک, اومبریک, ورتی سول, موفولوژی خاک, شمال ایرانIntroductionSoil classification categorizes soils into different classes on the basis of their distinguishing characteristics and provides a structured conceptual framework for describing and understanding soil properties. There are two soil classification schemes that are generally regarded as having worldwide application, the Soil Taxonomy (ST) and the World Reference Base (WRB) which are also popular in Iran. These systems of classification consider diagnostic horizons and factors of soil formation as the basis of classification. The aim of this study was to determine the classification of soils of tobacco farms in the Talesh County of Guilan Province based on ST (2022) and WRB (2022) according to the soil diagnostic characteristics, then comparing two systems for soils of tobacco farms to determine the ability of better description of soils by these two systems of soil classification.
Materials and MethodsTalesh County is considered to be the most important tobacco production areas in Guilan Province and IRAN. The most extensive area of tobacco cultivation in Guilan Province is located in this County and in Jokundan and Mountain districts. The study area has a humid climate with cold winter and hot summer. The mean annual temperature is between 15.6 and 17.2 degrees Celsius and the annual rainfall is between 786 and 1370 mm. Based on the map of moisture and temperature regimes of Iran and with the help of jNSM software, the moisture and temperature regimes were determined as Udic and the Thermic respectively. In the study area twenty pedons (eight pedons for Mountain and twelve pedons for Jokandan) were described and the morphological characteristics of the pedons layers were studied in the field according to the Soil Survey Manual. Then, the soil of each horizon was collected, air-dried, and sieved by passing through a 2 mm sieve before analyzing the properties of the soil. Soil pH, Electrical Conductivity, Texture, Organic Carbon, Calcium Carbonate Equivalent, Cation Exchange Capacity and Base Saturation were determined in all the samples according to Methods of Soil Analysis. Soils were then classified according to classification criteria of ST (2022) and WRB (2022) systems. For showing changes of tobacco farms soils, eleven pedons were selected as representative pedons and the reference between ST (2022) and WRB (2022) was established for tobacco soils at the level of the subgroup or secondary classification unit.
Results and DiscussionThe results revealed that according to ST (2022), representative pedons of Mountain district were classified as Entisols, Inceptisols and Mollisols orders while, Jokandan had Entisols, Inceptisols, Mollisols and Vertisols pedons. WRB (2022) Reference Soil Groups (RSGs) for Mountain was Regosols, Umbrisols and Phaeozems and for Jokandan district were Fluvisols, Cambisols, Phaeozems and Vertisols. At lower levels of classification, ST (2022) uses climatic data as soil moisture regime whereas WRB (2022) does not use. Therefore, the suborders or great groups of all soils were separated based on the Udic moisture regime. Finally, representative pedons were classified as Typic Udorthents, Mollic Udifluvents, Oxyaquic Udifluvents, Typic Humudepts, Dystric Eutrudepts, Typic Hapludolls, Fluventic Hapludolls, Aquic Argiudolls, Typic Argiudolls and Aquic Hapluderts at great group level.
In regard to the WRB (2022), in the secondary levels, each section had its own series of principal and supplementary qualifications. Among those, the principal qualifications were mainly Eutric, Cambic and so on, and the supplementary qualifications were mainly Clayic, Loamic, Siltic, Humic and so on.ConclusionIt was found that when compared with ST (2022), the WRB (2022) had stronger abilities to distinguish soil properties for tobacco cultivation which was mainly reflected in the following aspects: 1- The climate-related soil moisture regimes were generally used to classify the suborders in ST (2022). It was found that the soil moisture status of all pedons was Udic, as well as the fixed format of naming soils in ST (2022), Therefore, divisions were limited in the suborders, 2- The flexibility of WRB with the utilization of multiple qualifiers brings out more sensitivity in reflecting soil characteristics in the soil name if compared with Soil Taxonomy. Also, the emphasis put on soil morphology compared with laboratory data makes the system suitable for application in areas with rather modest facilities, 3- The existence of the Mollic or Umbric horizon in pedons is well defined by WRB (2022), while this issue is ambiguous in ST (2022), 4- WRB (2022) have not fixed naming formats, the number of secondary levels qualifiers of the WRB system could be increased or decreased with the number of diagnostic characteristics of the soil pedons. 5- Nomenculture is very complicated in both systems, nevertheless, it is inevitable to transfer information to non- specialist users in a more simpler language, in WRB (2022) this information can be extracted more easily from the soil name.
Keywords: Udic, Mollic, Umbric, Vertisols, Soil Morphology, North of Iran -
تاجران یهودی در ایران قرون نخستین اسلامی، بیشتر به تجارت برده شهرت داشتند. همچنین جغرافیانویسان قرون نخستین، از گروهی تجار یهودی به نام راذانی ها نام می برند که به نقاط مختلف سفر می کردند و به تجارت برده مشغول بودند. آنها بردگان را از اروپا به سمت بیزانس و از آن طریق، به جهان اسلام حمل کردند و باعث رشد و ترقی این تجارت، در این دوره تاریخی شدند. به نظر می رسد جنگ های مختلف در اروپا و آسیا که به اسارت مردم از دو طرف در طی این جنگ ها منجر می شد، بر مسیله تجارت برده، تاثیرگذار بوده است و تاجران یهود با خرید و فروش این اسرا، سهم زیادی در گسترش این تجارت داشته اند. در هر حال، به رغم رونق تجارت برده در دوره بحث شده، این موضوع بازتاب زیادی در منابع تاریخی این دوره نداشته و حتی در پژوهش های جدید نیز، کمتر بررسی شده است؛ بنابراین پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از منابع قدیم و مرتبط و به شیوه توصیفی تحلیلی، نقش تاجران یهودی را در تجارت برده در ایران قرون نخستین اسلامی تا پایان سده چهارم هجری مطالعه کند. برای این منظور، تلاش خواهد شد تا با استفاده از شیوه مطالعات تاریخی، داده های تاریخی از منابع کتابخانه ای گردآوری و دسته بندی و درنهایت یافته های پژوهش، بیان شود.
کلید واژگان: یهودیان, تجارت برده, راذانی, ایران, قرون نخستین اسلامیJewish traders in Iran in the early Islamic centuries were very famous for the slave trade than anything else. The geographers of the first centuries have mentioned a group of Jews called the Radhanites who traveled to different places and took trade goods, including slaves, to different places. They transported slaves from Europe to Byzantium and to the Islamic world and caused the growth and development of this trade. It seems that various wars in Europe and Asia had an impact on the subject of the slave trade, and Jewish traders contributed greatly to the expansion of the slave trade. In any case, despite the prosperity and expansion of the slave trade in the discussed period, this issue has not been much reflected in the historical sources of this period, and even in new studies, it has been less discussed and concentrated on. Therefore, the present study tries to investigate the role of Jewish merchants in the slave trade in Iran from the early Islamic centuries to the end of the 4th century Hijri based on the limited resources available from this period and using a descriptive-analytical method. For this purpose, efforts will be made to collect historical data from library sources and categorize and finally analyze them using the method of historical studies.
Keywords: Jews, Iran, slave trade, Radhanites, Early Islamic centuries -
در سال های اخیر، استفاده از روش های نقشه برداری رقومی مبتنی بر الگوریتم های یادگیری ماشین باهدف تهیه نقشه کلاس های خاک بطور گسترده ای توسعه یافته است. اساس این روش ها پیش بینی کلاس ها یا ویژگی های خاک به کمک مدل سازی روابط بین آن ها و متغیرهای محیطی به عنوان نمایندگان عوامل خاک سازی، می باشد. ماهیت نامتوازن توزیع خاک ها در طبیعت که منجر به بیش برازش کلاس های با فراوانی زیاد و کم برازش کلاس های با فراوانی کم و درنتیجه کاهش دقت فرآیند نقشه برداری خاک شده، از چالش های موجود در این روش می باشد. بنابراین، پژوهش حاضر باهدف ارزیابی توانایی دو الگوریتم جنگل تصادفی و ماشین بردار پشتیبان در نقشه برداری رقومی کلاس های فامیل خاک با توزیع نامتوازن، حاصل از 95 خاک رخ مطالعاتی در 4000 هکتار از اراضی زیرحوضه هنام، استان لرستان انجام گرفت. در این مطالعه موضوع عدم توازن در فراوانی کلاس های خاک با استفاده از 6 مجموعه داده، ازجمله مجموعه داده های اصلی و پنج مجموعه داده ایجادشده توسط چندین رویکرد نمونه گیری مجدد از داده های اصلی، شامل دو رویکرد طبقه بندی دستی و سه الگوریتم بیش نمونه گیری و کم نمونه گیری و بیش نمونه گیری اقلیت مصنوعی در محیط نرم افزار R موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد علیرغم مقایر پایین آماره های اعتبارسنجی، شباهت گسترش خاک های با فراوانی زیاد در منطقه مطالعاتی در نقشه های حاصل از مدل جنگل تصادفی و مجموعه داده های اصلی و همچنین الگوریتم بیش نمونه گیری اقلیت مصنوعی با نقشه خاک تهیه شده به روش مرسوم قابل توجه می باشد. بنابراین فراوانی کم سایر کلاس های خاک و در نتیجه آن عدم آموزش درست مدل ها برای آن ها را می توان یکی از دلایل اصلی صحت کلی کم مدل های به کار رفته دانست.کلید واژگان: بیش نمونه گیری, کم نمونه گیری, نرم افزارR, نقشه خاک, یادگیری ماشینIn recent years, the use of digital soil mapping (DSM) based on machine learning algorithms with the aim of preparing soil maps has become widespread with the basis of soil class prediction with the help of modeling the relationships between them and environmental variables. One of this method's challenges is the imbalanced nature of soil distribution in landscape, which leads to overfitting and underfitting of classes, and as a result, reduces the accuracy of many used models. This study was conducted to evaluate the ability of two machine learning algorithms, including random forests and support vector machines, for the digital mapping of soil classes with an imbalanced data set. This study was conducted on 95 soil profile classes at the family level, in 4000 hectares of land in the Honam sub-basin, Lorestan province. The issue of imbalance in soil classes was investigated by using six data sets, including the original soil data set and five data sets created by several resampling approaches including two manual classifications and three over-sampling, under-sampling, and Synthetic Minority Over-Sampling Techniques in the R software. The results showed that despite the low values of overall accuracy, the Geographical distribution of soils with high frequency in the study area in digital soil map obtained from the random forest and the original data set as well as Synthetic Minority Over-Sampling Technique, with conventional soil map of study area is significant. Therefore, the low observation number of other soil classes and as a result incorrect training of models can be considered as one of the main reasons for the low accuracy of the used models.Keywords: Machine learning, oversampling, R software, Soil map, under sampling
-
در سال های اخیر استفاده از اینترنت به طرز چشمگیری افزایش یافته و بخش قابل توجهی از زندگی افراد به خصوص نوجوانان را در برگرفته است و همچنین مادر عصری زندگی می کنیم که شاهد استفاده روزافزون اعضای خانواده از شبکه های اجتماعی به خصوص نوجوانان هستیم. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین انسجام و انعطاف پذیری خانواده با اعتیاد به اینترنت نوجوانان: نقش میانجی گرایانه تمایزیافتگی خود وچشم انداز زمانی انجام شده است.روش تحقیق توصیفی - زمینه یابی بوده و از آن جهت که به بررسی رابطه بین متغیرها می پردازد از نوع پژوهش های همبستگی است. جامعه آماری تحقیق میدانی کلیه دانش آموزان مقطع دبیرستان شهر بجنورد به تعداد20100نفربودند که براساس جدول کرجس و مورگان تعداد 320 نفر انتخاب و پرسشنامه های استاندارد در بین آنها توزیع شد. جهت تجزیه و تحلیل، آزمون فرضیات تحقیق از روش همبستگی بانرم افزار SPSS نسخه 20 و روش مدل ساختاری با نرم افزارPSL نسخه 3 استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیات پژوهش نشان داد بین انسجام و انعطاف پذیری خانواده با اعتیاد به اینترنت نوجوانان: نقش میانجی گرایانه تمایزیافتگی خود وچشم انداز زمانی رابطه معناداری وجود دارد(تاییدفرضیه اصلی).کلید واژگان: انسجام و انعطاف پذیری خانواده, اعتیاد به اینترنت نوجوانان, تمایزیافتگی خود, چشم انداز زمانیIn recent years, the use of the Internet has increased dramatically and has taken a significant part of people's lives, especially teenagers, and we live in an era where we see the increasing use of social networks by family members, especially teenagers. The present study was conducted with the aim of investigating the relationship between family cohesion and flexibility and adolescent Internet addiction: the mediating role of self-differentiation and time perspective. The type of research is correlation. The statistical population of the field research was 20,100 high school students of Bojnord city, 320 people were selected based on the table of Karjes and Morgan and standard questionnaires were distributed among them. In order to analyze and test research hypotheses, correlation method with SPSS software version 20 and structural model method with PSL software version 3 have been used. The results of the research hypothesis test showed that there is a significant relationship between family cohesion and flexibility with adolescent Internet addiction: the mediating role of self-differentiation and time perspective (confirmation of the main hypothesis).Keywords: Coherence, flexibility of the family, Internet addiction of teenagers, Self-Differentiation, Time Perspective
-
موجودیت خاک وابسته به پارامترهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی آن است. ذخیره کربن آلی خاک یکی از عوامل کلیدی خاک است که تغییرات آن برروی تمامی این پارامترها اثر دارد. در این راستا، این تحقیق به منظور پهنه بندی ضریب تغییرات ذخیره کربن آلی خاک در بخشی از حوضه آبخیز سیمینه رود انجام شد. نمونه برداری از خاک با استفاده از روش مکعب لاتین مشروط در 210 نقطه از عمق 30-0 سانتی متری خاک سطحی انجام و مقدار کربن آلی خاک اندازه گیری شد. سپس، ذخیره کربن آلی خاک تعیین گردید. در مرحله بعد، مدل جنگل تصادفی اجرا و پارامترهای موثر برای تخمین ذخیره کربن آلی خاک شناسایی شد (در این مرحله جهت مدل سازی ذخیره کربن آلی خاک از شاخص بازتابش طیفی استاندارد شده و داده های استخراجی از مدل رقومی ارتفاعی استفاده شد). در انتها، روش جنگل تصادفی 100 بار اجرا شد و پهنه بندی مقادیر بیشترین (صدک 95)، کمترین (صدک 5) و میانگین ذخیره کربن آلی خاک برای هر پیکسل با قدرت تفکیک مکانی 30 ×30 متر به دست آمد. جهت به دست آوردن ضریب تغییرات با ضریب اطمینان 90 درصد، صدک 95 و 5 درصد از هم کسر شد و ضریب تغییرات با استفاده از تقسیم آن به میانگین به دست آمد. نتایج نشان داد که ضریب دقت (R2) مدل جنگل تصادفی 81/0 و ضرایب صحت شامل RMSE و MAE به ترتیب 44/0 و 34/0 ((kg m-2 می باشد. نتایج پهنه بندی ضریب تغییرات برای مقدار ذخیره کربن آلی خاک منطقه مورد مطالعه نشان داد که مقدار تغییرات این پارامتر بین 9/3 -55 درصد متغیر می باشد. بر اساس نتایج حاصل از پهنه بندی ضریب تغییرات منطقعه مورد مطالعه، میانگین بیشترین و کمترین میزان تغییرات در کاربری زراعت دیم و مراتع مشاهده شد. احتمالا کشت مداوم و بازگشت کم ماده آلی در زراعت دیم، باعث افزایش ضریب تغییرات ذخیره کربن آلی خاک در کاربری زراعت دیم شده است.کلید واژگان: جنگل تصادفی, زراعت دیم, کربن آلی, مربع لاتین مشروط چندگانهSoil entities depends on its physical, chemical, and biological characteristics. Soil organic carbon (SOC) stocks is one of the main factors whose variations affect all these parameters. So, this study was performed for mapping the coefficient of variations (CV) of SOC stocks in some parts of the Simineh Roud watershed. Soil sampling performed using the Latin Hypercube method (cLHm) at 210 points from 0 to 30 cm of the soil surface, and the organic carbon was measured, then SOC stocks was calculated. In the next step, using Random Forest (RF) model the effective parameters were calculated (in this step, to model the SOC stocks, standardized spectral reflectance index and extracted data from digital elevation model were used). Finally, RF model was performed 100 times, as well as mapping of the values of upper (95th %), lower (5th %), and average SOC stocks for each pixel with a spatial resolution of 30 × 30 m was obtained. To obtain the CV with a confidence coefficient of 90%, the percentile of 95% and 5% were subtracted. The CV was obtained by dividing it by the mean. The results showed that the accuracy coefficient (R2) for modeling SOC stocks by the RF model was 0.81 and the mean accuracy coefficients including RMSE and MAE were 0.44 and 0.34 (kg/m2), respectively. Also, the results of CV mapping for the amount of SOC stocks in the study area showed that the amount of variation of this parameter varies between 3.9- 55%. Based on the results of the CV mapping of the study area, the most and lowest variations were observed in dry farming and grasslands, respectively. Probably, continuous cultivation and low return of organic matter in dry farming have increased the CV of SOC stocks in dry farming use.Keywords: Dry farming, Latin Hypercube method, Organic carbon, Random Forest
-
یکی از نگرانی های جامعه امروز، بروز و افزایش رفتارهای نابهنجار در مدارس و در بین دانش آموزان است که در صورت عدم کنترل مطلوب، می تواند تبعات منفی را برای جامعه داشته باشد. هدف این پژوهش شناسایی و تحلیل عوامل پیدایش و زمینه ساز آسیب های رفتاری - اجتماعی در بین دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهرستان بجنورد میباشد. روش پژوهش از نوع کیفی و کمی و جامعه آماری شامل تعدادی ازکارشناسان فعال درحوزه آسیب های مربوطه بودند. در بخش کیفی تعداد 15 نفر در فرآیند مصاحبه و در بخش کمی با حجم جامعه 30 نفر از کارکنان وکاشناسان فعال در مراکز آسیب شناسی شهر بجنورد به عنوان نمونه در این پژوهش مشارکت داشتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. در آمار توصیفی از شاخص مرکزی و پراکندگی و در بخش استنباطی از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی در سطح اطمینان 95% با نرم افزارهای spss18 و لیزرل 80/8 انجام گرفت. بر اساس تجزیه و تحلیل داده های کیفی حاصل از مصاحبه های اکتشافی و کدگذاری و تحلیل محتوای متن و در عین حال مطابقت آن ها با مبانی نظری، در نهایت نتایج پژوهش در بخش کیفی بیانگر آن بود که زمینه خانوادگی ، بیشترین اهمیت و بعد از آن عامل احساس تنهایی و بی عدالتی در مرتبه دوم اهمیت قرارگرفت و از طرفی تمایلات لذت جویانه کمترین اهمیت را داراست.کلید واژگان: آسیب های رفتاری, زمینه خانوادگی, دانش آموزانOne of the concerns of today's society is the emergence and increase of abnormal behaviors in schools and among students, which, if not properly controlled, can have negative consequences for the society. The purpose is to identify and analyze the factors that cause social-behavioral harms among male secondary school students in Bojnord city. The research method was qualitative and quantitative and the statistical population included a number of experts active in the field of related injuries. The research method was qualitative and quantitative and the statistical population included a number of experts active in the field of related injuries. In the qualitative part, 15 people participated in the interview process, and in the quantitative part, 30 people from the staff and experts active in the pathology centers of Bojnord participated in this researchers. methods were used to analyze the data. In the descriptive statistics of the central index and dispersion and in the inferential part of the exploratory and confirmatory factor analysis at the confidence level of 95%, it was done with spss18 and Lisrel 8/80 software.Based on the analysis of qualitative data from exploratory interviews and coding and content analysis of the text, and at the same time their conformity with the theoretical foundations, the results of the research in the qualitative part indicated that the family context is important and after that, the feeling of loneliness and injustice is the second most important and on the other hand, pleasure-seeking tendencies are the least important.Keywords: behavioral-social injuries-family context-studentsKeywords: Behavior, social injuries, students
-
تفکیک صحیح واحدهای زمین نما گام مهمی در مدیریت منابع اراضی و خاک در جهت نیل به توسعه پایدار و حفظ محیط زیست است. بنابراین در این پژوهش کارایی نقشه های ژیوپدولوژی در سطح فاز زمین ریخت با هدف افزایش خلوص واحدهای نقشه، مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور پس از تفکیک و ترسیم واحدهای ژیومورفیک طبق ساختار پیشنهادی روش ژیوپدولوژی در سطح زمین ریخت، بزرگترین و گسترده ترین واحد نقشه با استفاده از ویژگی های مورفومتری و پوشش گیاهی به سطح فاز زمین ریخت تفکیک گردید. پس از حفر، تشریح و طبقه بندی 31 خاکرخ مطالعاتی، پراکندگی خاک های واقع شده در هر واحد نقشه فاز زمین ریخت با استفاده از احتمالات شرطی و شاخص های تنوع از جمله شاخص شانن، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به نرمال بودن توزیع شاخص تفرق شانن محاسبه شده، از آزمون آماری t به منظور بررسی معنی دار بودن تفاوت موجود بین واحدهای نقشه تفکیک شده، استفاده شد. نتایج حاصل از مطالعه نشان دهنده کاهش شاخص های تفرق و افزایش احتمالات شرطی در واحدهای فاز زمین ریخت در مقایسه با واحد زمین ریخت انتخابی بود. نتایج همچنان نشان داد استفاده از ویژگی پوشش گیاهی نسبت به سایر ویژگی های محیطی در تفکیک واحدهای فاز زمین ریخت و ارایه واحدهای نقشه های همگن موثر بوده است. به طوری که حداکثر احتمال مشاهده خاک های غالب منطقه مطالعاتی از 25/32 درصد در واحد زمین ریخت به 63/52، 75 و 50/87 درصد در واحدهای نقشه فاز زمین ریخت افزایش و شاخص تفرق شانن نیز از 59/1 در واحد زمین ریخت به 36/1، 56/0 و 37/0 در واحدهای نقشه فاز زمین ریخت کاهش پیدا کرده است. استفاده از سایر ویژگی های محیطی جهت افزایش خلوص واحدهای نقشه فاز زمین ریخت در مطالعات آتی پیشنهاد می گردد.کلید واژگان: احتمالات شرطی, تفرق خاک, شاخص ناهمواری زمین, نقشه ژئوپدولوژیIntroductionDelineating landscape into homogenous units is fundamental to managing resources and delivering sustainable development. The importance of this has long been recognized as a critical issue in various studies and it has been examined from different aspects. In soil mapping, the geopedologic approach is used for landscape classification, which was defined by Zinck (1989). This approach differentiates landscapes into landforms to increase the purity of soil map units. Therefore, the aim of this study was preparing geopedologic maps of the study area on the level of landform phases intending to make more homogeneous soil units.Materials and MethodsHonam sub-basin in Lorestan province is one of the most important agricultural areas in the Karkheh River watershed. Soil moisture and temperature regimes of the area were Xeric and Mesic, respectively. After a primary interpretation, a geopedology map of the study area at the landform level was prepared according to the geopedologic approach. After soil surveying, 31 profiles were excavated, described, and sampled in the largest delineation of this map. Ultimately, this landform unit was differentiated to the landform phase units using morphometric features and normalized difference vegetation index. Pedodiversity index was computed for each landform phase unit to investigate the credibility of the geopedological approach for this unit. The conditional probability of each soil family was also measured in each landform phase unit to compare statistical differences between landform phase units. Furthermore, statistical comparisons were made between the Shannon indices of each unit.Results and DiscussionThe soils of the study area were classified into seven soil families according to Soil Survey Staff (2014). Based on the geopedology map, this area includes two landscapes of Piedmont plains and valleys. These two landscapes were differentiated to 6 and 3 relief/molding, respectively. Geologically, the study area has 5 lithologic units. Finally, 22 landform units were identified in this area. The area of the widest landform with the code of Pi461 was 1223.35 ha. With individual use of NDVI, TRI, and aspect map, this landform unit was differentiated into 3 phases, and with the use of these 3 maps collectively, 11 phases were differentiated. The results showed landform map unit of Pi641 with 31 soil profiles and 7 soil families has the highest value of diversity indices, such as 1.59 for the Shannon index. In addition, this map unit is a compound map unit consisting of several soils, where the highest probability of observing soils is related to soils A and B with 32.5% probability. By differentiating this landform unit into phases, the Pi461 map unit is separated into smaller units that are more homogeneous. For example, when it is separated according to the vegetation characteristics, the three phases Pi4611 (N), Pi4612 (N), and Pi4613 (N) were differentiated that have medium, low, and high vegetation, respectively. In this case, Pi4612 (N) map unit with 75% probability of soil C observation and Pi4613 (N) map unit with 87.50% probability of soil B observation are two homogeneous map units. The Shannon index of these two units is 0.56 and 0.37, respectively, which indicates the purity of these map units. The results also showed that diversity indices and conditional probabilities, respectively, were decreased and increased in most of the landform phase map unit compared to the landform map unit. The use of normalized difference vegetation index compared to other environmental features has been effective in separating the landform phase units and preparation of homogeneous map units. So, the most probability of observing the dominant soils of the study area increased from 32.25% in the landform unit to 52.63, 75.75, and 87.50% in the landform phase unit, and the Shannon index decreased from 1.59 in the landform unit to 1.36, 0.56, and 0.37 in the landform phase units. The use of other environmental features to increase the purity of the landform phase map unit is suggested in future studies.ConclusionResults of using geopedological approach at landform level in the study area showed that this level is useful at highest levels of soil classification (from order to great group), but due to the complex nature of soils at lower levels of classification (family and soil series) does not have enough efficiency. Therefore, for improving the geopedology method accuracy and to present more uniform map units at lower levels of classification, landform phase maps were presented according to the environmental characteristics of the selected landform. The statistical comparisons between Shannon indices calculated for each map unit in the landform phase map showed a significant difference at the 90% probability level between most of the units, which indicates an increase in the purity of these units at the soil family level.Keywords: Conditional probability, Geomorphology map, Pedodiversity indices, Terrain Ruggedness Index
-
پیامدهای اجتماعی ورود صنایع و کارخانه های جدید به ایران تا پایان عصر پهلوی با تکیه بر وضع زنان کارگر
The entrance of new industries and factories into Iran in the late Qajar and Pahlavi eras had various political, economic, social, and cultural consequences. From amongst its social consequences one can mention the creation of different groups and classes of society that changed people’s lives. Many women were employed by the factories, the effects and consequences of which were inevitable. The study aimed to examine the social effects of the entrance of industry and the establishment of factories on women that worked in them. The main question is: What was the social status of the Iranian women that worked in Qajar and Pahlavi eras? The results showed that such issues as very low wages, long working hours, poor factory hygiene, lack of insurance, employers’ bad behavior and sexual abuse were the most important social consequences of the entrance of the industries for working women. The historiographical study sought to collect data from library sources, analyze the data, and categorize them using a descriptive-analytical method.
Keywords: New Factories, Working Women, Women, Industrialization, Factory Girls, Qajar, Pahlavi -
یکی از اجزای اصلی و در واقع رکن اساسی پژوهش که از آن طریق پژوهشگربه توضیح مسئله پژوهش می پردازد"بیان مسیله" است. به دلیل عدم تعریف درست از "بیان مسیله" و نیز خلط آن با دیگر اجزای پژوهش، نظیر عنوان، موضوع و سوال اصلی پژوهش، اغلب در پژوهش های تاریخی باعث نادیده گرفتن آن می شود. شاید بتوان گفت این اشکال اغلب ناشی از نارسایی و عدم تعریف درست مفاهیم اساسی پژوهش در متون "روش پژوهش" در علوم انسانی به طور عام، و در تاریخ به طور خاص است که بازتاب آن را می توان در پژوهش های تاریخی، در رساله ها و پایان نامه های دانشجویان تاریخ مشاهده کرد. پژوهش حاضر به دنبال آسیب شناسی عدم وجود شفافیت یا نقصان در مفهوم "بیان مسیله" در پایان نامه ها و پژوهش های تاریخی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که به دلیل عدم تعریف صحیح از" بیان مسیله" در متون روش پژوهش در تاریخ، منجر به کاستی های جدی ای در پایان نامه های دانشگاهی رشته ی تاریخ شده است. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از منابع کتابخانه ای و مجموعه ی گنجینه ی پایان نامه ها و نیز با روش توصیفی تحلیلی و آماری به تحلیل داده ها بپردازد و آسیب های روش شناسی "بیان مسئله "در پایان نامه های رشته ی تاریخ را با مطالعه موردی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی را در طی سال های گذشته نشان دهد.
کلید واژگان: مسئله پژوهش, بیان مسئله, روش پژوهش, پایان نامه های تاریخ, دانشگاه فردوسی مشهدPathology of “Problem expression” in historical research:Case study: Master dissertations in HistoryOne of the main components and in fact the basic element of research through which the researcher explains the research problem is "problem expression”. Due to the lack of a correct definition of "problem expression" and its confusion with other components of research, such as the title, subject and main question of the research, it is often ignored in historical research. This problem can be mostly attributed to the inadequacy and incorrect definition of the basic concepts of research in the methodological research texts, in particular, historical research that its reflection can be seen in the dissertations of history students. This study seeks to examine the pathology of lack of transparency or deficiency in the concept of "problem expression" in dissertations and historical researches. The findings of this research show that due to the lack of correct definition of “problem” in the methodological research texts in history, has led to serious shortcomings in academic dissertations in the field of history. In this research, , however, it has been tried , based on the library resources , dissertations collection (GANJ) from IRANDOC site and using descriptive-analytical method as well as statistical method to analyze the Pathology of “Problem expression” in historical research by case study of history dissertations of Ferdowsi University graduate master degree students.
Keywords: Research problem, Problem expression, Research method, dissertations in history, Ferdowsi University of Mashhad -
The Kharijites were political-religious sectarian that gradually entered the land of Iran after their emergence in the first half of the first century AH in today's Iraq. Moreover, they raised the flag of rebellion and revolt against the Umayyad and Abbasid caliphs. The Kharijite uprisings in Iran lasted for three centuries, and some of them were so important that the caliph himself had to take action to handle them. However, the Kharijites have never been a significant threat to the central government, and they revolted intermittently. The main question of the present study is why and how the Kharijites were able to last in Iran for three centuries, and they have fans and also failed to take effective action in Iran? The research findings show that the Kharijites were able to attract different groups due to some of their religious beliefs and fighting spirit, as well as the issues raised for the people of the conquered Islamic lands and on the other hand, due to some belief features, such as stubbornness in defending their personal opinion and a particular interpretation of religious issues and social justice, they failed to create an effective convergence between other groups and elements dissatisfied with the government and finally, they have never been presented as an influential leader in the history of Iran. This research seeks to analyze the Kharijite actions in Iran in a historical method and with a descriptive-analytical approach based on data collection from library sources.
Keywords: Kharijites, Iran, First Islamic Centuries, Umayyads, Abbasids -
درسالهای اخیراستفاده از بیوچار، به عنوان یک ماده اصلاحی با هدف کاهش فرسایش خاک مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش اثر تزریق بیوچار به صورت سوسپانسیون بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی دو نوع خاک مارنی حساس به فرسایش در جنوب گیلان مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، ابتدا دو نوع بیوچار از چوب سرشاخه های هرس شده درخت زبان گنجشک WB و پوسته شلتوک برنج (RB) تولید و مشخصه یابی شد و سپس در دو سطح 0/7 و 1/4 درصد به صورت سوسپاسیون آبی به دو نوع خاک مستعد فرسایش اضافه شد. اثر افزودن بیوچار بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی دو خاک لوم و لوم شن مورد بررسی قرار گرفت. مقایسه خصوصیات بیوچار ها نشان داد که WB در مقایسه با RB دارای نسبت مولی هیدروژن به کربن و اکسیژن به کربن کمتری است که نشان دهنده حضور کربن آروماتیک بیش تر و مقاومت بیشتر این نوع بیوچار در برابر تجزیه است. نتایج نشان داد افزودن بیوچار به صورت سوسپانسیون آبی می تواند علاوه بر جلوگیری از دست خوردگی خاک حساس به فرسایش به هنگام اضافه نمودن بیوچار به خاک، موجب افزایش کربن آلی و بهبود ضریب آبگذری و افزایش خاکدانه سازی خاک گردد. به طوری که کاربرد هر دو نوع بیوچار موجب افزایش کربن آلی خاک های مورد مطالعه شد. اگرچه بیوچار چوب به دلیل دارا بودن محتوای کربن بیشتر، تاثیر بیشتری را در این رابطه نشان داد. کاربرد هر دو نوع بیوچار در خاک دارای بافت درشت تر (لوم شن) و با ضریب آبگذری بیشتر موجب کاهش ضریب آبگذری خاک شد. در حالی که بیوچار حاصل از چوب، موجب افزایش ضریب آبگذری خاک لوم شد. علاوه بر این تاثیر بیوچار بر افزایش پایداری خاکدانه در خاک لوم معنی دار بود. به طور کلی پیامد افزودن بیوچار بر ویژگی های خاک بسته به نوع بیوچار مورد استفاده، سطح افزودن بیوچار و همچنین نوع خاک متفاوت است.
کلید واژگان: پایداری خاکدانه, پوسته شلتوک برنج, تزریق سوسپانسیون بیوچار, سرشاخه هرس شده درخت زبان گنجشک, کربن آلیIntroductionAddition of biochar to soil has been recently considered as an amendment to reduce soil erosion. Biochar contains pyrogenic carbon, which is produced by heating residue of various crops, woods (or in other words various biomass) in restriction or absence of oxygen. Biochar can affect soil organic matter level and aggregate stability. Reduction of soil erosion through maintenance and the increase of organic matter, increase of aggregate stability and improvement of hydraulic conductivity, and enhancement of moisture retention as a result of biochar application should be considered as an important achievement. It is important to study the effect of the different methods of biochar addition to the soil. The method of uniformly mixing biochar with surface soil which has been used in most studies can disturb the natural structure and lead to soil degradation. Therefore, it is an important issue to introduce a practical method that is associated with minimal soil manipulation, especially in erosion-prone soils. The effect of the biochar addition as suspension in water has never been reported in previous studies. Therefore, the aim of this study was to investigate the effects of adding different levels of biochar produced from two types of feedstocks (horticulture and agriculture wastes) in form of aqueous suspension on the properties of two types of erosion-prone soils in southern Guilan.
MethodologyTwo erosion-prone soils which were undisturbed, were sampled by metal cylenders (diameter and height of 25 and15 cm, respectively) of marl lands located in southern guilan. These soils were named as SL and L. Texture of SL and L were sandy loam and loam, respectively. Two types of biochar were produced from different feedstocks including pruned branches of ash tree (Fraxinus excelsior) and rice husk by slow pyrolysis at a temperature of 550 °C in a muffle furnace, titled as WB and RB respectively. The yield of biochar was determined based on weight of biochar produced per unit weight of raw material. The amount of ash in the biochar was determined by heating five grams of biochar at 500 °C for more than 8 hours and weighing it again. The pH and electrical conductivity were measured in a mixture of biochar and deionized water with a weight ratio of 1: 20 (biochar: water). The total amount of carbon, hydrogen, and nitrogen in biochars was determined by dry combustion. Two types of produced biochars were milled with a particle size of 63-250 microns, at levels of 0.7 and 1.4% by weight. Three repetitions in the form of aqueous suspensions were added to the cylinders containing undisturbed soil. Three cylinders of soil without biochar were also considered as control treatment. Soil cylinders were placed in a greenhouse for six months at a temperature range of 20-25°C and underwent several cycles of drying and wetting. At the end of incubation period, soil samples were obtained from cylinders. Soil properties including pH, electrical conductivity, organic carbon, hydraulic conductivity and aggregate stability were also measured. Thin sections were also taken out of soils and state of soil structure and voids were studied. The effect of two factors, including biochar type and biochar application level were analyzed as factorial in a completely randomized design by SAS statistical software. The comparison of the means was done by Duncan's test at the probability level of five percent.
ResultsThe WB compared to RB, had a higher yield, and less ash content, pH, electrical conductivity and H/C and O/C. More mineral ash in biochar is likely to provide more electrical conductivity in RB. Both biochar had an alkaline pH (more than 7). The biochar used in previous studies were usually alkaline, but biochar can be produced with any pH in the range of 4 to 12. The raw biomass has a H/C molar ratio of about 1.5, but with the pyrolysis, this ratio decreases. WB had less H/C compared to RB. Therefore, it can be concluded that WB had more aromatic carbon and it can probably be a more effective tool for carbon sequestration in soil. Presence of a lot of pores in biochar, especially WB which were visible in SEM photos, are very effective on vital soil functions such as aeration and hydrology. The organic carbon content of SL and L soils were significantly higher at biochar treatments compared to control. The hydraulic conductivity of SL soil at both application levels of WB and RB was significantly lower than the control. However, both application levels of WB and 1.4% of RB led to significant increase and decreases of hydraulic conductivity of L soil, respectively. The mean comparison showed no difference between bulk density of treatments and application levels of biochar to control treatment of SL soil. However, Bulk density of biochar treated L soils were less than control. Biochar treatment also result in significant increase of: mean weight and geometric mean diameter and decrease of fractal dimension of aggregates in L Soil.
Discussion & ConclusionsWB and RB biochars had no significant effects on indexes of soil aggregate stability and bulk density of SL soil, but they led to significant improvement of bulk density and aggregate stability of L Soil. Although, assessment of thin section showed partial improvement of soil structure of both SL and L soils. Therefore, more time than 6 months of incubation probably is needed to significant improve of aggregate stability of SL. Application of both biochars led to increase of organic carbon of both SL and L soils. Hydraulic conductivity was decreased in SL soil as result of both biochar application which can lead to the increase of water retention. Although the increase of hydraulic conductivity of L soils due to WB can be considered as a suitable approach for the decrease of the runoff, Generally, it can be concluded that due to the significant effect of feedstock type on biochar characteristics and different characteristics of soils, various types of biochar do not have a similar effect on a particular soil, therefore, a type of biochar cannot have the same effect on different types of soil.
Keywords: Aggregate Stability, Rice Husk, Pruned Branches of Ash Tree, Injection of biochar Suspension, Organic Carbon -
شناخت تغییرپذیری مکانی ویژگی های خاک به منظور شناسایی علل اساسی تغییرپذیری عملکرد و اجرای مدیریت صحیح مزارع و باغات، برای دستیابی به تولید بیشتر و مدیریت پایدار اراضی، امری ضروری است. در این پژوهش، تغییرات مکانی برخی ویژگی های خاک و ارتباط آن با عملکرد چای در منطقه فومن استان گیلان مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، نمونه برداری خاک از عمق صفر تا 40 سانتی متری در 70 نقطه مشاهداتی از یک باغ چای و نمونه برداری از برگ سبز چای در پلاتی به وسعت 4 متر مربع به مرکزیت محل های نمونه برداری خاک انجام شد. ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک و عملکرد چای بر اساس روش های استاندارد تعیین شدند. به منظور روشن شدن اثر تجمعی ویژ گی های فیزیکوشیمیایی خاک بر عملکرد چای، نواحی مدیریتی تعیین شدند. پهنه بندی متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از روش کریجینگ معمولی صورت گرفت. نتایج نشان داد که pH کمترین (5/1 درصد) و پتاسیم قابل استفاده خاک بیشترین (37/2 درصد) ضریب تغییرات را دارند. پس از برازش مدل های مناسب بر تغییرنما ها، وابستگی مکانی متوسط و قوی برای تمامی ویژگی های مورد بررسی به دست آمد. بر اساس نتایج ضرایب همبستگی، عملکرد چای با درصد کربن آلی و پتاسیم قابل استفاده خاک همبستگی مثبت (به ترتیب 0/53 و 0/37) و با pH خاک همبستگی منفی (0/45-) نشان داد. شباهت پراکنش مکانی عملکرد چای با الگوی توزیع مکانی pH، کربن آلی و پتاسیم قابل استفاده خاک، بیانگر همبستگی مکانی این ویژگی ها با عملکرد چای در منطقه می باشد. نتایج فوق نشان دهنده تاثیر قابل توجه ویژگی های خاکی به ویژه pH، کربن آلی و پتاسیم قابل استفاده خاک بر عملکرد چای می باشد. پهنه بندی منطقه مطالعاتی بر اساس اثرات تجمعی تغییرات مکانی ویژگی های خاک به سه ناحیه مدیریتی، توانست روند تغییرات مکانی عملکرد در سطح منطقه را توجیه کند. بنابراین، پهنه بندی تغییرات مکانی ویژگی های خاک در باغات چای، می تواند در شناسایی منابع اصلی تغییرپذیری عملکرد محصول و تعیین نواحی مدیریتی به منظور دستیابی به اصول کشاورزی پایدار و دقیق به کار گرفته شود.
کلید واژگان: تغییرپذیری خاک, پراکنش مکانی, مدیریت پایدار اراضی, نواحی مدیریتیKnowledge of the spatial variability of soil properties is vital for improving productivity and sustainable management of agricultural practices, as it is directly contributing to variability in crop yields. This study was conducted to investigate the spatial variability of some soil properties and their relationships with spatial variability of tea yield in the Fouman region of Guilan province. Soil samples were collected from 0 to 40 cm depth in 70 observation points. The green tea leaves were harvested at a 4 m2 plot at each site. Physicochemical soil properties and tea yield were determined according to standard methods. In order to address the cumulative impact of soil properties on tea yield, some soil physicochemical layers were subjected to delineate the study area into management zones. Soil parameters varied throughout the study area and their coefficients of variation ranged from 5.1% to 37.2% for pH and available potassium, respectively. Experimental semivariograms indicated moderate to strong spatial dependencies for all selected parameters. Spatial distribution maps, derived by kriging interpolation, showed that the spatial trend of the yield was approximately similar to pH, organic carbon and available potassium, which expresses the spatial correlation of these soil properties with the tea yield in the region. Correlation analysis revealed that tea yield was significantly positively correlated with organic carbon and available potassium (0.53 and 0.37, respectively) while negatively correlated with pH (-0.45). The results suggested the significant effect of soil properties, especially pH, organic carbon and available potassium on the tea productivity. The results indicated that the study area was successfully delineated into four distinct management zones based on spatial variability of soil properties. The spatial variations of soil properties can be used to identify the major sources of variability in crop yields and also to delineate the management zones. Therefore, the spatial variability of soil properties provides a basis of information for sustainable production in the tea gardens in the study area.
Keywords: Management zones, Soil variability, Spatial distribution, Sustainable management -
خاک های گچی و آهکی بخش مهمی از خاک های مناطق خشک و نیمه خشک جنوب استان گیلان را شامل می شود. این مطالعه به منظور بررسی اشکال گچ و آهک در خاک های اراضی تپه ماهوری منطقه علی آباد استان گیلان توسط مقاطع نازک میکروسکوپی خاک انجام شد. نمونه برداری خاک به صورت کلوخه دست نخورده هوا خشک از مواد مادری گچی- نمکی و آهکی، با سه تکرار از دو موقعیت شیب (شیب پشتی و پای شیب) و عمق سطحی (20-0 سانتی متر) و زیرسطحی (40-20 سانتی متر) انجام گرفت. نتایج نشان داد که خاک های گچی- نمکی کلاس بافتی سنگین تری در مقایسه با خاک های آهکی داشتند. نتایج میکرومورفولوژی نشان داد که تعداد حفرات کانال و محفظه و فضولات حیوانی در خاک های آهکی بیشتر است که به علت وجود حفرات درشت تر و فعالیت بیولوژیکی بیشتر است. عوارض میکرومورفولوژی در خاک های گچی- نمکی شامل اشکال صفحات در هم قفل شده گچ، بلورهای عدسی شکل، پندانت گچی، پرشدگی گچ به صورت متراکم کامل و غیرکامل و غیرپیوسته پراکنده در حفرات و هایپوکوتینگ آهن و منگنز و در خاک های آهکی شامل فضولات جانوری، نودول آهن هالو ، قطعات سنگی (لیتوریلیکت)، ندول آهک میکریتیک، مخلوط گچ و آهک به صورت پندانت و انواع اشکال پدوژنیک کلسیت به صورت ستونی، خوشه ای، سوزنی و اسپاریتیک می باشد. بخش ریز در هر دو خاک عمدتا دارای بی فابریک کریستالیتیک و گاهی استیپل اسپکلت و نامشخص (ایزوتیک) می باشد. شاخص تکاملی میکروموفولوژی خاک (مسیکا) نیز نشان داد که هر دو نوع خاک دارای تکامل ضعیف بودند. نتایج کانی شناسی رس نشان داد که کانی های غالب در دو ماده مادری کلریت، ایلیت، ورمیکولیت، اسمکتیت و کانی های مخلوط می باشد. همچنین حضور کانی پالی گورسکایت در خاک های گچی- نمکی از موارد اختلاف بین این دو خاک است.کلید واژگان: بی فابریک کریستالیتیک, پالی گورسکایت, پندانت گچی, شاخص مسیکا, نودول میکریتیکApplied Soil Reseach, Volume:7 Issue: 1, 2019, PP 132 -147Gypsiferous and calcareous soils comprise an important part of soil resources in arid and semiarid areas of south of Guilan province. This study in order to investigation of gypsum and lime in soils of the hilly lands of Aliabad region in Guilan province by soil thin sections was performed. Soil sampling as air-dried undisturbed clods from gypsiferous-salty and calcareous parent material with three replicate at two slope positions (back slope and foot slope) and into surface (0-20 cm) and subsurface (20-40 cm) depths was performed. Results showed that soils with gypsiferous-salty parent material had heavier textural class than the calcareous soils. The results of micromorphology showed that the number of channel and chamber voids and excrements is higher in calcareous soil due to the presence of larger pores and more biological activity. Micromorphological pedofeatures of gypsiferous-salty soils include the forms of gypsum interlocked plates, gypsum lenticular crystals, gypsum pendant, infilling of gypsum as dense complete and incomplete, and loose discontinuous in voids and channel walls and hypo-coating of iron and manganese and in calcareous soils include excrements, halow iron and micritic nodules, rock fragments, gypsum and calcite pendant and different forms of pedogenic calcite as columnar, cluster, needle, micritic and sparitic. The fine fraction in both soils were mainly crystalitic b-fabric and locally stipple speckeld and undifferentiated b-fabric. The micromorphological index for soil evolution index (MISECA) showed that both soils had weak development. Results of clay mineralogy showed that chlorite, illite, vermiculite, smectite and hydroxyl-interlayer minerals were prominent in in both soils. Furthermore, the difference between soils of two parent material was the presence of palygorskite mineral in gypsiferous-salty soil.Keywords: Crystallitic b-fabric, Gypsum pendant, Micritic nodule, MISECA index, palygorskite
-
شناخت توزیع فضایی و تغییرپذیری مکانی بافت خاک به عنوان یکی از مهم ترین مشخصه های خاک شناخت، ویژگی اساسی جهت مدیریت بهینه اراضی تلقی می شود که آگاهی دقیق از این تغییرات مکانی به استفاده بهینه از زمین و در نهایت افزایش تولیدات کشاورزی منجر خواهد شد؛ بنابراین این مطالعه با هدف افزایش دقت تخمین بافت خاک به کمک تصاویر ماهواره ترا، سنجنده مادیس انجام شد. در این راستا، نمونه برداری برای تخمین بافت خاک سطحی در 60 نقطه به روش تصادفی سیستماتیک در منطقه مطالعاتی واقع در شرق آذربایجان شرقی، انجام شد. بعد از تجزیه آزمایشگاهی ذرات معدنی با روش هیدرومتری، بافت خاک تعیین گردید، سپس به بررسی همبستگی اجزای معدنی خاک با باندهای SWIR ماهوراه ترا، سنجنده مادیس با قدرت تفکیک مکانی 500 متر در جهت کاهش خطای RMSE و MAE در تخمینگر زمین آماری کوکریجینگ پرداخته شد و رابطه رگرسیونی گام به گام چندگانه خطی بین باندهای SWIR و ذرات معدنی خاک ارائه شد، همچنین رابطه رگرسیونی بین سطوح تخمینی کریجینگ و کوکریجینگ از طریق تفاضل آن ها به دست آمد. در انتها پهنه بندی بافت خاک به کمک پیش بینی کوکریجینگ از سه جزء معدنی خاک انجام شد. نتایج نشان داد که از بین باندهای SWIR، باند سه دارای بیشترین همبستگی با ذرات معدنی خاک می باشد و استفاده از این متغیر کمکی، مقدار خطای تخمین RMSE را برای ذرات شن، سیلت و رس را به ترتیب 81/2، 73/2 و 06/2 و خطای تخمین MAE را به ترتیب 011/0، 025/0 و 136/0 کاهش می دهد. برازش مدل های تئوریکی نشان داد که بهترین مدل نیم تغییرنما برای رس، سیلت و شن به ترتیب کروی، کروی، نمایی و برای نیم تغییرنمای متقابل به ترتیب کروی، نمایی و نمایی می باشد، همچنین بیشترین خطای تخمین مربوط به شن و کمترین خطای تخمین مربوط به رس می باشد، که متغیر کمکی باند 3 سنجنده مادیس در پایین آوردن خطای تخمین بیشترین و کمترین اثر را به ترتیب در تخمین مربوط به شن و رس دارد، همچنین نتایج نقشه کوکریجینگ بافت خاک، با بافت های خاک تعیین شده در آزمایشگاه به میزان 70 درصد همخوانی دارد.کلید واژگان: توزیع اندازه ذرات, رگرسیون گام به گام چند چندگانه خطی, سنجنده مادیس, کریجینگ, کوکریجینگJournal of water and soil, Volume:32 Issue: 6, 2019, PP 1207 -1222IntroductionSoil texture is the average size of soil particles which depends on the relative proportion of sand, silt and clay contents. Soil texture is one of the most important features used by soil and environmental scientists to describe soils. Soil texture directly affects the soil porosity, which in turn, determines water-retention and flow characteristics, nutrient-holding capacity, internal drainage, sorption characteristics and long-term soil fertility. High-resolution soil maps are essential for land-use planning and other activities related to forestry, agriculture and environment protection. Given the soil texture roles in controlling the soil functions, it is necessary to understand the spatial distribution of this feature in regional scale. As soil texture is a staticproperty, regional scale soil texture maps can thus help environmental scientists to predict different soil-related processes. The objective of this study was to develop a soil textural class map using Terra satellite MODIS sensor images.Material and MethodsTo achieve this goal, the digital elevation model SRTM radar of the studied area for soil samples from different altitudes and slopes was prepared in foursen consecutive 30 meters time frame. The nearest neighbor method with an error of less than 0.5 pixels was used and the elevation layers were mosaicked and transmitted to the UTM ZON-38 coordinate system and GIS Ready Became. The normalized difference vegetation index of bands 1 and 2 of the matrix was obtained to isolate the reflection of the electromagnetic spectrum of vegetation and soil. This final mosaicked digital elevation model was then divided into different altitudes to accurately evaluate the surface texture. The 60 spatial points were selected to estimate the texture of surface soil in thestudied area with systematic randomized sampling. In the current study, soil texture was determined forthe air-dried samplesusing hydrometer. The SWIR bands of MODIS with resolution of 500 meters were selected for sampling dates. After corrections, DN values of the bands for sampling points were extracted. The Pearson correlation coefficient and step wise regression techniques were used to establish proper relationships between the DN values of the SWIR bands and the soil particles. Kriging and cokriging methods were also employed to create a spatially distributed map of the soil textural classes.Results and DiscussionThe results showed that there is a close correlation between the SWIR bands of the terra satellite and the MODIS sensor with band 3, and using this auxiliary variable significantly reduces the estimation error. The best model for fitting semivariogram for clay, silt and sand contents were spherical, spherical and exponential models and the best fitting Cross-semivariogram for clay, silt and sand contents were spherical, exponential and exponential models, respectively. The highest and lowest error estimation was, respectively, related to sand and clay content. The maximum and minimum decrease of estimation error by the auxiliary variables was found for sand and clay content, respectively. The nugget/sill ratio of the kriging semivariograms was greater than 25%for sand and claycontentand lower than 25%for sand and silt content. This indicates that sand and silt contents had a strong spatial dependency, and clay content hada moderate spatial dependency. These ratios for cokriging cross-semivariograms of sand, silt and clay contentsware less than 25%. The interpolation of estimated soil texture was also determined using the cokriging method with 70% of the soil texture measured in the laboratory.ConclusionsOur results indicated thatcokriging method estimated the soil particles more accurately as compared with linear multi-variable stepwise regression and kriging methods. Application of cokriging method also reduces the number of sampling points and the estimation error of soil texture zoning. Therefore, cokriging method seems to be better suited in impact assessments for data-scarceregions such as Iran.Keywords: Cokriging, Kriging, MODISsensor, Multiple stepwise regression, Particle size distribution
-
بررسی و پایش کاربری اراضی از پیش نیاز های اساسی در مطالعات حوضه آبخیز به شمار می آید چرا که برنامه ریزی مدیریتی منطقه ای وابسته به آگاهی در مورد نوع استفاده اراضی و تغییرات آینده است. در نتیجه مدل سازی و پیش بینی کاربری اراضی برای برنامه ریزی و مدیریت پایدار اراضی در آینده کشوری مانند ایران که بهره برداری از اراضی به سرعت در حال تغییر است، امری ضروری می باشد. در این راستا پژوهش حاضر، جهت آشکار سازی تغییرات کاربری اراضی در دوره زمانی 15 سال و مدل سازی تغییرات برای بیست سال آینده، با استفاده از تخمینگر انتقال مارکوف با اطلاعات تصاویر ماهواره لندست 7 و 8 برای حوضه آبخیز روضه چای ارومیه انجام شد. براساس الگوریتم طبقه بندی نظارت شده با روش بیش ترین احتمال، کاربری اراضی به صورت هفت کلاس باغ، اراضی آبی، اراضی دیم، مراتع، مناطق مسکونی، دریاچه و اراضی شور با متوسط ضریب کاپا 88/0 و دقت کلی 9/0 برای سال های 2000 و 2015 استخراج شدند. بررسی تغییرات 15 ساله نشان داد که تغییرات کاربری های وابسته به آب در منطقه طی بازه زمانی یاد شده، کاهش داشته است. مدل سازی تغییرات کاربری اراضی منطقه با استفاده از تخمینگر انتقال مارکوف حاکی از آن است که کاربری های باغ، اراضی آبی و دیم، روستانشینی و منابع آب کاهش و کاربری های مراتع و اراضی شور در منطقه افزایش خواهند یافت (از سال 2020 تا 2035 درصد افزایش مساحت مراتع 11/13، درصد کاهش مساحت های زراعت آبی و باغات 51/32 و اراضی دیم 56/17). نتایج بیانگر استفاده نادرست از منابع آب، خاک و کاهش حاصلخیزی خاک منطقه مورد مطالعه می باشد که نیاز به برنامه ریزی دقیق جهت تمرکز فعالیت های جامع مدیریتی را آشکار می سازد.کلید واژگان: بیش ترین احتمال, تخمینگر انتقال مارکوف, لندست, مدل سازی کاربری اراضیLand use surveys and investigations are a prerequisite for the study of watersheds, because regional planning is dependent on the awareness about land use type and future changes. As a result, modeling and predicting of land use is essential for land planning and management in the future of a country such as Iran, where land use is changing rapidly In this regard, in order to reveal the land use changes in the 15 years and modeling the changes for the next 20 years, the markovin transmission estimator was used with Landsat 7 and 8 Landsat satellite imagery data from the Roze Chay basin of urmia. Based on the controlled classification algorithm with the maximum probability of land use as seven classes of land uses in this watershed were seven garden, irrigated farming, dry farming, grass land, residential area, water and salt marsh with a mean Kappa coefficient of 0.88 and overall accuracy of 0.9 for 2000 and 2015 were extracted. The changes of 15 years showed that the variation of water dependent uses in the region decreased during the mentioned time period (percentage reduction in the area of agricultural crops and gardens, 32.51). The modeling of land use changes in the region with the markovin transmission estimator suggests that the use of gardens, arable and dry lands, villages and water resources will decrease, and the use of grass land and salt marsh will increase in the region (from 2020 to 2035 percent increase in area grass land 13.11 and the percentage of dry farming 17.56). The results indicate that soil and water resources are used improperly in the studied area, which requires comprehensive planning and management in the watershed.Keywords: Landsat, Land use modeling, Markovin transmission estimator, Maximum Likelihood
-
افزایش فعالیت های کشاورزی و به دنبال آن رهاسازی آلاینده ها از سامانه های کشاورزی و همچنین گسترش صنایع سبب ورود یون های فلزهای سنگین از جمله کادمیوم به محیط زیست می شود. کاربرد جاذب ها از روش های مناسب برای ناپویاسازی فلزهای سنگین در خاک های آلوده می باشند. این پژوهش با هدف بررسی پیامد جاذب های طبیعی و اصلاح شده در ناپویاسازی کادمیوم در خاک آلوده و پیامد آن بر برخی ویژگی های زیستی و شاخص های اکوفیزیولوژیک خاک در قالب طرح کاملا تصادفی با 13 تیمار و سه تکرار انجام شد. تیمارها شامل بنتونیت (B)، بنتونیت اصلاح شده با آهن (B-Fe)، بنتونیت اصلاح شده با منگنز (B-Mn)، بنتونیت اصلاح شده با آهن و منگنز (B-Fe Mn)، شلتوک برنج (RH)، شلتوک برنج اصلاح شده با اسید فسفریک (RH-P)، هرکدام در دو سطح 2 و 5 درصد و تیمار شاهد بودند. نتایج آزمایش نشان داد که تنفس پایه میکروبی و فعالیت آنزیم فسفاتار در تیمار RH-P 5% به ترتیب به 6/2 و 25/2 برابر تیمار شاهد رسید. تنفس برانگیخته با سوبسترا و فعالیت آنزیم اوره آز در تیمار RH-P 5% بیشترین مقدار بود. فعالیت آنزیم دهیدروژناز نیز در تیمارهای RH-P 5% و 5% و B-FeMn 2 بیشترین مقدار را نشان داد. نتایج همچنین نشان داد که مقدار کادمیوم محلول و تبادلی با افزودن جاذب ها کاهش یافت و در تیمار RH-P 5% نسبت به شاهد 5/2 برابر کاهش مشاهده شد. شاخص های اکوفیزیولوژیک خاک نیز که از شاخص های سلامت و کیفیت خاک می باشند در حضور جاذب ها بهبود یافتند، به گونه ای که سهم متابولیک در تیمارهای همراه با جاذب بنتونیت و شلتوک برنج بیشترین مقدار بود. بنابراین کاربرد جاذب ها می تواند یکی از راه کارهای مدیریتی موثر برای ناپویاسازی کادمیوم و بهبود شرایط زیستی خاک باشد.کلید واژگان: آنزیم اوره آز, تنفس میکروبی, جاذب, شاخص اکوفیزیولوژیکIntroductionRapid development of industrialization, heavy metal and radionuclide contaminants from industrial activities have posed a major threat to the environment owing to their toxicity, non-biodegradability and persistent accumulation. So various ecosystems are continuously contaminated with high levels of high-risk chemicals with different structures and levels of toxicity. Cadmium is one of the high-risk elements that enters the environment and can accumulate in the body of fish and other aquatic organisms, plants and livestock and be transferred to the human body. Therefore, the remediation of contaminated soils with cadmium in order to protect human health is very important. One method for remediation of pollutants is immobilization of them in the soil by adsorbents. Among the absorbents, bentonite has been identified for its unique properties, including high surface area and cation exchange capacity and adsorptive affinity for organic and inorganic ions, low cost and ease of access. If the physical and chemical properties of natural bentonites are improved by a special modification process, the adequate supplies for environmental purposes can be obtained. Among the biosorbents, rice husk has also been reported to be suitable for adsorption of cadmium and other heavy metals. This research was designed with the aim of decreasing the amount of cadmium in the soluble and exchangeable phase of a polluted soil under laboratory conditions in the presence of bentonite and rice husk. Considering that biological properties of the soil are an indicator of soil health and quality, so, after application of adsorbents, biological properties and some soil ecophysiological indices were also investigated.Materials And MethodsThe experiment was done with 13 treatments and 3 replications in a completely randomized design. Treatments were bentonite (B) and modified bentonite with iron (B-Fe), manganese (B-Mn), iron and manganese together (B-Fe-Mn), rice husk (RH), modified rice husk with phosphoric acid (RH-P) in two levels (2 and 5%) and control treatment (without adding adsorbent). Modification of bentonite was done with iron chloride (FeCl3.6H2O), manganese chloride (MnCl2.6H2O) and a mixture of FeCl3.6H2O and MnCl2.6H2O. Some of the characteristics of bentonite and rice husk adsorbents including pH, electrical conductivity, cation exchange capacity and organic carbon were measured. The contaminated soil with CdCl2 was treated with adsorbents and incubated for 2 months under constant lab conditions. After the incubation time, soil biological properties such as basal respiration, substrate-induced respiration (SIR), microbial biomass carbon (MBC), activity of some enzymes and also some ecophysiological indexes were measured.Results And DiscussionThe results showed that the basal respiration, SIR, MCB, activity of phosphatase, dehydrogenase and urease were less in the control treatment. The basal respiration and phosphatase activity in RH-P 5% treatment were 2.6 and 2.25 times more than those in the control, respectively. SIR and urease activity were highest in RH-P 5% treatment. The application of adsorbents to contaminated soil reduced soluble and exchangeable cadmium fraction. The lowest amount of soluble and exchangeable fraction of cadmium was in RH-P 5% treatment that showed 2.5 times reduction in comparison to control. In other words, immobilization of cadmium from these fractions improved soil conditions and caused increasing of biological soil properties and activity of microorganisms. The metabolic quotient was higher in the control treatment, probably due to lower microbial content, and decreased by adding adsorbents. Microbial quotient in control treatment was lower than other treatments which prove again the lower biomass carbon of control treatment. Carbon availability that is the ratio of basal respiration to SID, also was more in control in comparison to other treatments, perhaps due to the suppress or inhibition of dormant or zymogenous microbes by cadmium in the control treatment which can be stimulated to growth in the SIR experiment.ConclusionsThe results of this study revealed that cadmium with concentration of 30 mg kg-1has a toxic and inhibitory effect on the microbial activity of the soil. The addition of bentonite and rice husk adsorbents in particular modified form reduced mobility of cadmium and thus improved the biological properties of the soil and also had a positive effect on ecophysiological indexes.
The use of these adsorbents can be a cost effective, succeeded, and operative management strategy for immobilization of cadmium in contaminated soils that reducing the risk of plant reclamation, washing and entry into groundwater and food cycle.Keywords: Adsorbente, Ecophysiological index, Enzyme activity, Microbial respiration -
افزایش عملکرد گیاهان زراعی تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله ویژگی های خاک همچون عناصر غذایی موجود در آن است. تعیین درجه حاصلخیزی خاک برای مشخص کردن میزان کوددهی بسیار مهم بوده و بدون توجه به این موضوع، مصرف کودهای شیمیایی، نه تنها باعث افزایش عملکرد محصولات کشاورزی نمی شود، بلکه باعث تحمیل هزینه های اضافی، به هم خوردن تعادل عناصر غذایی در خاک و مسائل زیست محیطی می گردد. بنابراین تهیه نقشه حاصلخیزی و تعیین درجه آن ضروری به نظر می رسد. از طرفی منطق فازی برای تهیه نقشه ها در علوم مختلف به ویژه علوم خاک به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. لذا انتظار می رود باعث افزایش کارایی نقشه های حاصلخیزی خاک برای محصولات کشاورزی مختلف گردد. در این مطالعه تلاش شده است تا با تهیه نقشه حاصلخیزی خاک در نواحی مرکزی استان گیلان، با استفاده از منطق فازی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در محیط نرم افزار ArcGIS وضعیت منطقه از نظر حاصلخیزی برای گیاه برنج ارزیابی شده و دقت نقشه مربوطه با استفاده از این روش ها نسبت به روش های سنتی افزایش یابد. جهت نیل به اهداف، مقادیر کربن آلی، فسفر و پتاسیم خاک که از 117 نقطه مورد مطالعه اخذ شده بود، وارد مدل شدند. ابتدا درون یابی این نقاط برای هر سه پارامتر با استفاده از روش کریجینگ در محیط GIS4 انجام شد. سپس برای هر یک از پارامترهای مورد مطالعه با تعریف تابع عضویت S شکل، نقشه فازی تهیه گردید. پس از تعیین تابع عضویت، نقشه های مربوط به هر سه پارامتر با استفاده از AHP5 وزن دار شده و از روی هم اندازی لایه ها، نقشه حاصلخیزی خاک تهیه شد. مقایسه نقشه فازی و نقشه تهیه شده به روش بولین با استفاده از مقادیر پارامترها در نقاط نمونه برداری مجدد برای کنترل دقت نقشه ها نشان داد که منطق فازی با AHP می تواند با افزایش دقت و کارایی نقشه، در استفاده بهینه از کودها موثر باشد. همچنین مقادیر معیارهای واریانس نسبی و ضریب توجیه پذیری نشان داد که نقشه فازی، تغییرات پارامترها را به خوبی تفکیک کرده است.کلید واژگان: سیستم اطلاعات جغرافیایی, فازی, فرآیند تحلیل سلسله مراتبی, نقشه حاصلخیزیJournal of water and soil, Volume:30 Issue: 4, 2016, PP 1114 -1129IntroductionWith regard to increasing population of country, need to high agricultural production is essential. The most suitable method for this issue is high production per area unit. Preparation much food and other environmental resources with conservation of biotic resources for futures will be possible only with optimum exploitation of soil. Among effective factors for the most production balanced addition of fertilizers increases production of crops higher than the others. With attention to this topic, determination of soil fertility degree is essential tobetter use of fertilizers and right exploitation of soils. Using fuzzy logic and Analytic Hierarchy Process (AHP) could be useful in accurate determination of soil fertility degree.Materials And MethodsThe study area (at the east of Rasht city) is located between 49° 31' to 49° 45' E longitude and 37° 7' to 37° 27' N latitude in north of Guilan Province, northern Iran, in the southern coast of the Caspian sea. 117 soil samples were derived from0-30 cm depth in the study area. Air-dried soil samples were crushed and passed through a 2mm sieve. Available phosphorus, potassium and organic carbon were determined by sodium bicarbonate, normal ammonium acetate and corrected walkly-black method, respectively. In the first stage, the interpolation of data was done by kriging method in GIS context. Then S-shape membership function was defined for each parameter and prepared fuzzy map. After determination of membership function weight parameters maps were determined using AHP technique and finally soil fertility map was prepared with overlaying of weighted fuzzy maps. Relative variance and correlation coefficient criteria used tocontrol groups separation accuracy in fuzzy fertility map.Results And DiscussionWith regard to minimum amounts of parameters looks some lands of study area had fertility difficulty. Therefore, soil fertility map of study area distinct these lands and present soil fertility groups for better management of soil and plant nutrition. Weight of soil parameters was0.54, 0.29 and 0.17 for organic carbon, available phosphor and potassium, respectively. Fuzzy map of study area includes five soil fertility groups as: 22.9% very high fertility, 27.7% high fertility, 35.53% medium fertility, 10.48% low fertility and 3.39% very low fertility. Consequently, a separated map for soil fertility prepared to evaluate soil fertility of study area for rice cultivation. Toinvestigatethe efficiency of fuzzy model and AHP in increasing the accuracy of soil fertility map, soil fertility map with Boolean method prepared as well. Boolean map showed 58.88% fertile and 41.12% unfertile.15 soil samples from different soil fertility groups of study area were derived fromcontrol of maps accuracy. 13 renewed samples of 15 and 9 soil samples have matched with fuzzy and Boolean map, respectively. Comparison of parameters mean in fuzzy map fertility groups showed that parameters mean amounts of very high and high fertility groups are higher than optimum level except potassium that is a few lower than optimum level in high fertility group, therefore, addition of fertilizers in these groups could not be useful to increase rice crop production. Phosphorus parameter amount is lower than the critical level in very low, low and medium fertility groups, then in these groups phosphorus fertilizer should be added to the soil toincreaserice production. The amount of potassium parameter is higher than the critical level and lower than optimum limit in very low, low, medium and high fertility groups, then in these groups addition of potassium fertilizer will results in theincrease of production. Organic carbon amount is lower than optimum level in very low and low fertility groups. With regard to the relation between organic carbon andnitrogen and phosphorus, therefore, the addition of organic carbon fertilizer could compensate deficit of nitrogen and phosphorus in these groups as well. Attention to the presented explanations and comparison of fuzzy and Boolean maps using parameters amounts in renewed sampling points for control of maps accuracy, it is distinct that fuzzy logic could influencetheoptimum using of fertilizers with increasing map efficiency and accuracy. In addition, relative variance and correlation coefficient amounts showed that fuzzy map has separatedquite wellparameters changes.ConclusionEffective parameters in soil fertility, includingorganic carbon, phosphorus and potassium were used topreparesoil fertility map for rice cultivation. With regard to the minimum amounts of parameters looks some lands of study area had fertility difficulty. Therefore, soil fertility map of study area distinct these lands and presents soil fertility groups tobetter management of soil and plant nutrition. Fuzzy and Boolean methods were used topreparesoil fertility map. Comparison of these two approaches showed that fuzzy method with AHP caused to increase theefficiency and accuracy of fertility map for rice. Separated and distinguish soil fertility groups in fuzzy map help suitable distribution and optimum use of fertilizers for rice production.Keywords: Analytic hierarchy process, Fertility map, Fuzzy, Geographic information system
-
ویژگی های شیب (جهت و موقعیت) و مواد مادری از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر خواص خاک هستند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر جهت و موقعیت شیب بر برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاکهای تشکیل شده در جهت های رو به شمال و جنوب و موقعیتهای برگردان و قسمت مسطح بالای شیب در منطقه جنگلی ماسوله بر روی دو نوع از سنگ- های انتخابی پریدوتیت و پگماتیت میباشد. بر این اساس، تعداد 6 پروفیل خاک شاهد در موقعیتها و جهت های مختلف، 10 متر در - 15 سانتیمتر در سه تکرار به فاصله 20 - 0 و 30 - حفر و تشریح گردید و سپس نمونه برداری از دو عمق 15 کربن آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، ،pH ، اطراف پروفیلها انجام گرفت. خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک از قبیل بافت کاتیونهای تبادلی، آهن بیشکل و آزاد اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که خاک تشکیل شده بر روی مواد مادری 0 باهم اختلاف دارند و / بافت خاک، کاتیونهای تبادلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، در سطح احتمال 01 ،pH مختلف از نظر بیشترین تغییرات عمقی در فاز تبادلی مربوط به خاکهای پگماتیت میباشد. موقعیت برگردان رو به شمال پریدوتیت در مقایسه با مواد مادری پگماتیت و سایر موقعیتها، به طور معنی داری باعث افزایش مقدار رس، اکسیدهای آهن پدوژنیک، ظرفیت تبادل کاتیونی و کاتیونهای کلسیم و منیزیم تبادلی در این دامنه از شیب شده است. به طور کلی بسیاری از خصوصیات فیزیکوشیمیایی در عمقهای مختلف در موقعیت و جهت زمیننما دارای اختلاف معنیدار در سطح احتمال 0/01 بودند. بهعلاوه توپوگرافی و شرایط آب و هوایی در منطقه با تاثیر بر برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی، سبب اختلاف خاکهای تشکیل شده بر روی سنگ پریدوتیت و پگماتیت در سطح رده و گروه بزرگ باهم شده است. نتایج کلی، نشان دهنده تاثیر مواد مادری و توپوگرافی بر بسیاری از خصوصیات خاک میباشد.کلید واژگان: توپوگرافی, خاک جنگلی, خصوصیات فیزیکوشیمیایی, عمق خاک, مواد مادریSlope characteristics (aspect and position) and parent material are effective factors on soil properties. This research was conducted to study the soil physico-chemical properties formed on north and south faces as well as back slope and summit positions which developed on two selected parent rocks such as peridotite and pegmatite in Masouleh area. Thus, 6 representative soil profiles in different positions and aspects were dug and described and then, the soil samples were taken from the two depths of 0-15 and 15-30 cm in 3 replicates from distances of 10-20 meters around the soil profiles. Physico-chemical properties such as soil texture, pH, organic carbon, exchangeable cations, cation exchange capacity (CEC), amorphous and free iron oxides were measured. The results showed that the soils formed on the different parent materials had significant differences (pKeywords: Forest soil, Parent material, Physico, chemical properties, Soil depth, Topography
-
سابقه و هدفتجمع عناصر سنگین در خاک در بسیاری از نقاط دنیا مشکلات زیست محیطی فراوانی را به وجود آورده اند. غلظت زیاد این عناصر در خاک ممکن است به مقداری زیاد به وسیله گیاه جذب شود و این مهم ترین راه ورود عناصر سنگین به زنجیره غذایی انسان و دام و چرخه های بیولوژیک است. بنابراین بررسی چگونگی انباشت این عناصر به منظور جلوگیری از آلودگی خاک و زیست بوم ضروری است. در میان عناصر سنگین، کادمیم به دلیل تحرک بالا در سیستم های بیولوژیک و توانایی تجمع درگیاهان بدون ایجاد هر گونه نشانه های قابل رویت به عنوان یکی از خطرناک ترین عناصر سنگین در نظر گرفته شده است. با توجه به اینکه کادمیم در خاک های اسیدی در محدوده pH 5/4 تا 5/5 متحرک بوده و برنج نیز در خاک های اسیدی بهترین رشد را دارد و نیز با توجه به نقش برنج در سلامت جامعه، این تحقیق با هدف بررسی آلودگی خاک شالیزارهای استان گیلان به کادمیم انجام شد.مواد و روش هابدین منظور تعداد 100 نمونه خاک از عمق 0-20 سانتی متری به طور تصادفی و با استفاده از دستگاه GPS پیش از کوددهی و کشت و پس از برداشت محصول از شالیزارهای مختلف استان تهیه شد. برای تجزیه خاک، نمونه های خاک برداشت شده پس از خشک شدن، از الک 2 میلی متری عبور داده شد. غلظت کادمیم کل و نیز برخی ویژگی های خاک شامل بافت خاک، هدایت الکتریکی، واکنش خاک، جرم ویژه ظاهری و حقیقی و ماده آلی خاک اندازه گیری شد. توزیع مکانی و پراکنش فلز سنگین کادمیم با استفاده از روش های مختلف زمین آماری شامل IDW، Spline و Kriging در محیط GIS بررسی شد.نتایج و بحثنتایج حاصل از تجزیه های فیزیکی و شیمیایی خاک نشان داد که متوسط pH خاک های مورد آزمایش 48/6 و شوری عصاره اشباع 59/1 دسی زیمنس بر متر بوده که این مقدار شوری برای کشت گیاه برنج مشکلی ایجاد نمی کند. درصد شن نمونه های خاک بین 4 الی 35، سیلت بین 28 الی 49 و رس بین 39 الی 65 درصد بوده که بدین ترتیب بافت خاک ها در محدوده Clay Loam، Silty Clay و Clay بوده که خاکی نسبتا سنگین تا سنگین و برای کشت گیاه برنج مناسب است. مقدار ماده آلی به طور متوسط 78/1 و دامنه تغییرات کادمیم کل خاک نیز پیش از کشت و پس از برداشت محصول به ترتیب با کمینه 65/0 و 97/1 و بیشینه 40/1 و 05/11 بود. از میان روش های زمین آماری بررسی شده برای توزیع مکانی و پراکنش کادمیم روش کریجینگ معمولی با مدل کروی به عنوان بهترین روش انتخاب شد.نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده بخشی از منطقه مورد بررسی پس از برداشت محصول طبق شاخص Kelly آلوده بوده که می تواند بیانگر تاثیر استفاده از کودهای شیمیایی و مدیریت غیراصولی اراضی باشد و باید استفاده از این کودها با احتیاط بیشتری انجام شود. نقشه حاصل می تواند برای بررسی و مدیریت استفاده صحیح کودهای شیمیایی برای حاصلخیزی زمین های شالیزاری استفاده شود.کلید واژگان: تغییرات مکانی, کریجینگ, کادمیم, شالیزار, زمین آمار, GISIntroductionAccumulation of heavy metals in soil has resulted in several environmental problems in different parts of the world. High concentrations of these elements in soils may lead to high absorption by plants and this is the main route into the human food chain and animal and biological cycles. Consequently, investigations are necessary to find out how accumulation of these elements can be prevented that creates soil and ecosystem contamination. Among heavy metals, cadmium is one of the most dangerous due to its high mobility in biological systems and ability to accumulate in plant tissues without causing any visible symptoms. Considering the high mobility of Cd in acid soils and the optimal growth of rice in such soils, and according to the role of rice in public health, this study was conducted to assess of the contamination of paddy soils with Cd in Guilan Province.Materials and methodsFor this purpose, 100 soil samples were randomly taken from 0-20 cm depths using GPS devices from different paddy farms. The soil samples were then passed through a 2-mm sieve after drying. The total cadmium concentration and some soil characteristics such as EC, pH, bulk density, particle density and soil organic matter were then measured. The spatial distribution of cadmium was investigated using different geo-statistical methods including IDW, Spline, and Kriging with a GIS software.Results and discussionThe results of the soil physical and chemical analyses showed that the average pH of the soils and saturated electrical conductivity were 6.48 and 1.59 ds/m, respectively, indicating no salinity hazard for rice production. The sand, silt and clay contents of soil samples were between 4 to 35, 28 to 49 and 39 to 65, respectively, so the soil textures were in the range of clay loam, silty clay and clay. These soil textures were moderately heavy to heavy and so are suitable for rice cultivation. The average amount of organic matter was 1.78 and the total Cd concentration before cropping varied between 0.65 to 1.40 and, after harvest, was 1.97 to 11.05. From the geo-statistical methods studied, the ordinary Kriging with spherical model was selected as the best method.ConclusionAccording to the results obtained, part of the study area becomes contaminated after harvesting, based on the Kelly index which can show the effect of chemical fertilizers use and incorrect land management, and so the use of these fertilizers should be carried out with care.Keywords: Cadmium, Geostatistic, GIS, Kriging, Paddy soils, Spatial variability
-
پتانسیل اکسایش و کاهش یکی از مهمترین عوامل در تعیین ویژگی های شیمیایی خاک های غرقاب بوده و تاثیر زیادی بر میزان فعالیت و جذب عناصر غذایی دارد. شرایط احیاء در خاک های خیس غیراشباع، مجموعه ای از تغییرات شیمیایی و الکتروشیمیایی ایجاد می کند. منطقه مورد مطالعه با وسعت حدود 40 هزار هکتار در استان گیلان واقع شده است. تغییرات مورفولوژیکی، فیزیکوشیمیایی قابل توجهی در اثر شرایط اکسایش و کاهش در خاکرخ های مورد مطالعه ایجاد شده است. برای این منظور پتانسیل اکسایش- کاهش، اشکال مختلف آهن از جمله آهن محلول، بلورین، بی شکل و کل در خاکرخ های واقع در واحدهای مختلف فیزیوگرافی مورد بررسی قرار گرفت. آهن بی شکل در افق های سطحی همه خاک ها با مقدار متوسط 3/24 گرم بر کیلوگرم نسبت به عمق بیشتر بوده که با مقدار ماده آلی همبستگی مثبت داشت. هوادیدگی بیشتر در سطح، شرایط اکسیداسیون و احیاء و ماده آلی زیاد مانع از تبلور آهن بی شکل شده است. مقادیر کمتر پتانسیل اکسایش- کاهش با میانگین 7/145 میلی ولت و rH با متوسط 6/19 در خاک اراضی پست و ساحلی دلالت بر شرایط احیاء شدید در این خاک ها دارد. بررسی اختلاف آهن آزاد و بی شکل و نسبت آنها نشان دهنده مقادیر کمتر آهن متبلور با میانگین 8/6 گرم بر کیلوگرم در خاک های اراضی پست و ساحلی بوده و دلالت بر تحول کمتر خاک های واقع در این واحدها به دلیل بالا بودن سطح آب زیرزمینی و نوسان آن نسبت به خاک های اراضی واحدهای فلات ها و تراس های فوقانی و آبرفت های رودخانه ای با مقدار متوسط آهن متبلور 8/15 گرم بر کیلوگرم دارد. همچنین مقایسه میانگین مقادیر شکل های مختلف آهن با استفاده از آزمون LSD اختلاف معنی دار در واحدهای فیزیوگرافی را نشان داد.کلید واژگان: آهن, تکامل خاک ها, فرآیندهای شیمیایی و الکتروشیمیایی, واحدهای مختلف فیزیوگرافیIntroductionPaddy soils are important and the base of agriculture in Guilan province. It is necessary to recognize these soils for understanding of their limitations and optimum use. Unsaturated soil submerging is the cause of collection of chemical and electrochemical process that has significant effects on soil fertility. Eh, rH and pH are important indexes that are used to investigate oxidation and reduction condition in submerged soils and have abundant effects on activity and sorption rate of nutrients. Decrease of Eh and rH in poorly drainage of paddy soils affects availability and solubility of nutrient. Different Fe forms are used for analysis of soils evolution trend and submerging influences on changes of Fe forms. The aim of the present study was conducted to investigate the effect of redox potential changes on soil characteristics and analysis of soils evolutional trend in different physiographic units.Materials And MethodsThe study area with 40000ha (at the east of Rasht city) is located between 49° 31' to 49° 45' E longitude and 37° 7' to 37° 27' N latitude in North of Guilan Province, Northern Iran, in the southern coast of the Caspian sea with different water table depth. The climate of the region is very humid with the mean annual precipitation of 1293.6 mm. The mean annual temperature is 15.8°C. The soil moisture and temperature regimes are Aquic, Udicand Thermic, respectively. The parent materials are derived from river sediments. The soils formed on the plateaues and upper terraces, river alluvial plain and lowland physiographic units were classified as Inceptisols and the soils formed on coastal plain physiographic unit as Entisols. Air-dried soil samples were crushed and passed through a 2mm sieve. Particle-size distribution, organic carbon and cation exchange capacity were determined by hydrometric, wet oxidation and ammonium acetate methods, respectively. Eh by Eh electrode, total iron, free iron and amorphous iron were determined using nitric acid, dithionite-citrate-bicarbonate and ammonium oxalate methods, respectively. The means of different Fe forms values compared through LSD test.Results And DiscussionIt can be seen especial morphological and physicochemical characteristics in studied paddy soils with high groundwater table due to artificial submerging in rice growing seasonDifferent Fe mottles such as orange mottles include lepidocrocite mineral was observed in studied soils. Low redox potential with average 145/7mV and rH with average 19.6 in lowland and coastal soils implicate intense reduction condition. In lowland soils Eh was lower than other units and it was lower in top horizons than to sub horizons in all of units. Eh index had inverse relationship with organic matter, because of high organic matter amount caused high activity of anaerobic micro-organisms, increase of iron reduction and reduction soils degree decrease. rH index amounts showed that studied soils had reduction condition and presence of brown iron and black manganese minerals proved this condition. CEC was high in top soil of physiographic units due to high amount of organic matter and clay content. Clay particles in plateaues were lower than other units because of alteration and suitable aeration and showed high evolution in these soils. Clay coatings were not observed due to high ground water table and its alternative fluctuation. Results showed amorphous iron in surface horizons with average amount of 24.3g kg-1 was higher than subsurface in all soils and had positive correlation with organic matter, because of high activity of anaerobic micro-organisms that prevent from transformation of amorphous iron to crystallized iron, therefore amorphous iron amount increased in presence of organic matter. Pedogenic iron was high in A and B horizons with regard to BC and C horizons due to aeration and weathering. In lowland and coastal land Fed was lower than plateaues and upper terraces and river alluviums units because of ground water presence and its alternative fluctuation. Fed-Feo index showed crystallized iron oxides, high amount of Fed-Feo index proved soils evolution and high weathering. Feo/Fed ratio was related to amorphous pedogenic iron and high amount of this index showed few evolution of soil. Fed/Feo and Fed-Feo indexes indicated the lower rate of crystallized iron with average 6.8g kg-1 in lowland and coastal soils and implicated the lower evolution of these unit's soils, due to higher surface groundwater and its more fluctuation than soils of plateaues, upper terraces and river alluviums unites with average amount of crystallized iron 15/8g kg-1.The comparison of different Fe forms using LSD method showed significant difference at the 0.01 level for different Fe forms values in different physiographic units.ConclusionSubmerging, high groundwater table and severe fluctuation caused noticeable changes in morphological, physical, chemical and electrochemical properties of studied paddy soils. Noticeable organic matter amount added to soil and their burial by puddling operation and slow decomposition were effective factors in redox potential changes of studied wet soils. In equal anaerobic condition, more organic matter caused to decrease redox potential in surface horizons of soils with aquic condition and reverse, lower organic matter caused increasing in redox potential. lower amount of Eh and rH proved severe reduction condition in lowland. Investigation of Fed-Feo and Feo/Fed showed that their amount in lowland and coastal land were lower than plateaus and river alluviums, therefore lowland and coastal soils had lower evolution. Mean comparison of different Fe forms values using LSD method showed significant difference at the 0.01 level for different Fe forms in different physiographic units.Keywords: Chemical, Electrochemical Processes, Different Physiographic Unit, Fe, Soil Evolution
-
هدف از این تحقیق بررسی تنوع گونه های گیاهی در رویشگاه های داغداغان در جنگلهای رضوانشهر و تنیان گیلان بود. برای این منظور قطعات نمونه دایره ای به مساحت 1000 متر مربعی بر اساس حضور درختان داغداغان در جنگلهای مورد مطالعه به صورت انتخابی پیاده شد. در داخل این قطعه نمونه قطر برابرسینه درختان و تعداد درختچه های موجود اندازه گیری شد. برای زادآوری گونه های چوبی، یک قطعه نمونه 100 متر مربعی در مرکز قطعه نمونه بزرگ پیاده شد و زادآوری شمارش شد. همچنین برای برداشت گونه های علفی از روش پلات های حلزونی ویتاکر به مساحت 32 متر مربع استفاده شد. مقادیر تنوع، یکنواختی و غنا با استفاده از شاخص های تنوع زیستی در چهار لایه درختی، درختچه ای، زادآوری و علفی محاسبه شدند. نتایج این تحقیق نشان داد که شاخص غنای منهینیک در لایه های درختی (47/1) و زادآوری (91/0) در منطقه رضوانشهر بیشتر از مقدار آن در لایه درختی (93/0) و لایه زادآوری (55/0) منطقه تنیان است. مقدار شاخص تنوع شانون-وینر در لایه درختی (05/2) و زاد آوری (56/1) در منطقه رضوانشهر بیشتر از مقدار آن در لایه درختی (56/1) و لایه زادآوری (05/1) منطقه تنیان بدست آمد، در صورتی که مقدار این شاخص در لایه های درختچه ای (36/1) و علفی (2/1) در منطقه تنیان بیشتر از مقدار آن در لایه درختچه ای (27/0) و لایه علفی (01/1) منطقه رضوانشهر بود. همچنین مقدار شاخص یکنواختی اسمیت و ویلسون در هر چهار لایه درختی (45/0)، درختچه ای (58/0)، زادآوری (63/0) و علفی (54/0) در منطقه تنیان بیشتر از مقدار آن در لایه درختی (33/0)، درختچه ای (22/0)، زادآوری (62/0) و علفی (43/0) منطقه رضوانشهر بدست آمد. همچنین در مناطق مورد مطالعه، توزیع فراوانی گونه ها در لایه درختی از مدل عصای شکسته و در لایه علفی در منطقه رضوانشهر از مدل لوگ نرمال و در منطقه تنیان از مدل عصای شکسته پیروی کردکلید واژگان: تنوع گونه های گیاهی, داغداغان, منحنی توزیع فراوانی, رضوانشهر, تنیان, گیلانThe aim of this study was to determine diversity of plant species in Hackberry sites in Taniyan and Rezvanshahr areas in Guilan province. For this aim, circular sampling plots of 0.1 ha were implemented selectively based on presence of the Hackberry trees in study area. In sampling plots, DBH of all trees and number of all shrubs were measured. For wood species regeneration, a sampling plot of 100 m2 was implemented in center of large sampling plots and regeneration counted. Also, for record of herbaceous species, Whittaker nested plot method used that 32 m2 obtained. Values of diversity, evenness and richness were calculated using biodiversity indicators in trees, shrub, regeneration and herbaceous layers. The results showed that Menhinic richness index in tree (1.47) and regeneration (0.91) layers in Rezvanshahr site has more than Taniyan site. Maximum of Shannon-wiener index value in both site was in the tree (2.05) layer and lowest was in shrub (0.27) layer in Rezvanshahr site and in regeneration (1.05) layer in Taniyan site. Shannon-wiener diversity index in tree (2.05) and regeneration (1.56) layers in Rezvanshahr site was more than Taniyan site. Amount of this index in shrub (1.36) and herbaceous (1.2) layers in Taniyan site was more than Rezvanshahr site. Also, Smith and Wilson evenness index in each four layers of tree (0.45), shrub (0.58), regeneration (0.63) and herbaceous (0.54) in the Taniyan site more than Rezvanshahr site. Also, in study areas, species abundance followed in tree layer of the broken stick model and in herbaceous layer of log normal model in Rezvanshahr site and followed of broken stick model in Taniyan site.Keywords: plant species diversity, Hackberry, Abundance Distribution Curve, Rezvanshahr, Taniyan, Guilan
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.